امام علی علیهالسلام
اولین امام شیعیان | |
نقش | نخستین امام شیعیان • خلیفه چهارم اهل سنت |
---|---|
نام | علی بن ابیطالب |
کنیه | ابوالحسن • ابوالسبطین • ابوالریحانتین • ابوتراب • ابوالائمه،... |
زادروز | ۱۳ رجب، سال ۳۰ عام الفیل |
زادگاه | کعبه • مکه |
مدت امامت | ۲۹ سال (۱۱-۴۰ق) |
شهادت | ۲۱ رمضان، ۴۰ق |
مدفن | نجف، عراق |
محل زندگی | مکه • مدینه • کوفه |
لقب(ها) | امیرالمؤمنین • یعسوب الدین • حیدر • مرتضی • فاروق • صدیق اکبر |
پدر | ابوطالب |
مادر | فاطمه بنت اسد |
همسر(ان) | حضرت فاطمه • امامه • خوله حنفیه • ام حبیب • ام البنین • لیلا • اسماء • ام سعید |
فرزند(ان) | حسن • حسین • زینب • ام کلثوم • محسن • محمد حنفیه • عباس • عمر • رقیه • جعفر • عثمان • عبدالله • محمد اصغر • عبیدالله • یحیی • ام الحسن • رمله • نفیسه • ام هانئ،... |
طول عمر | ۶۳ سال |
امامان شیعه | |
امام علی • امام حسن مجتبی • امام حسین • امام سجاد • امام باقر • امام صادق • امام کاظم • امام رضا • امام جواد • امام هادی • امام حسن عسکری • امام مهدی |
علی بن ابیطالب(ع) مشهور به امام علی و امیرالمؤمنین (۱۳ رجب سال ۲۳ قبل از هجرت - ۲۱ رمضان سال ۴۰ق)، امام اول همهٔ مذاهب شیعه، صحابی، راوی، کاتب وحی و چهارمین خلیفه از خلفای راشدین نزد اهل سنت است. وی همچنین پسرعمو و داماد پیامبر اکرم(ص)، همسر حضرت فاطمه(س)، پدر و جدِّ یازده امام شیعه است. پدر او ابوطالب و مادرش فاطمه بنت اسد بودند. به گفته عالمان شیعه و بسیاری از علمای اهل سنت، در کعبه زاده شد و نخستین مردی بود که به پیامبراسلام(ص) ایمان آورد. از نظر شیعه، علی(ع) به فرمان خدا و تصریح پیامبر(ص)، جانشین بلافصل رسول خدا(ص) است.
فضایل زیادی برای امام علی(ع) برشمردهاند؛ پیامبر(ص) در یوم الدار او را به عنوان وصی و جانشین خود برگزید. او هنگامی که قریش قصد کشتن پیامبر(ص) را داشتند، در بستر پیامبر اسلام(ص) خوابید تا پیامبر(ص) بتواند مخفیانه به مدینه هجرت کند. پیامبر(ص) عقد اخوت خود را با وی بست. بنابر منابع شیعه و برخی منابع اهل سنت، حدود ۳۰۰ آیه از قرآن کریم، درباره فضایل وی است مانند آیه مباهله، آیه تطهیر، آیه ولایت و برخی دیگر از آیات که بر عصمت وی دلالت دارد.
علی(ع) در همه غزوات پیامبر اسلام(ص) به جز جنگ تبوک شرکت داشت. در غزوه تبوک پیامبر(ص) علی(ع) را به جانشینی خود در مدینه گماشت. امام علی(ع) در غزوه بدر، تعداد زیادی از مشرکان را به هلاکت رساند، در غزوه احد از جان پیامبر(ص) محافظت کرد، در غزوه خندق با کشتن عمر بن عبدود جنگ را خاتمه داد و در غزوه خیبر، با کندن درِ بزرگ قلعه خیبر، جنگ را به سرانجام رساند.
پیامبر(ص) پس از انجام تنها حج خود، پس از نزول آیه تبلیغ، مردم را در منطقه غدیر خم جمع کرد؛ سپس خطبه غدیر را خواند و دست امام علی(ع) را بلند کرد و فرمود «هر که من مولای او هستم، علی نیز مولای اوست، خدایا دوست بدار آنکه او را دوست دارد و دشمن او را دشمن بدار.» پس از آن، برخی صحابه مانند عمر بن خطاب به امام علی(ع) تبریک گفتند و او را با لقب امیرالمومنین خطاب کردند. بنابر نظر مفسران شیعه و برخی از اهل سنت، آیه اکمال در همین روز نازل شده است. به باور شیعیان، عبارت من کنت مولاه فعلیٌ مولاه که توسط پیامبر(ص) در روز غدیر گفته شد، به معنای تعیین جانشینی پیامبر(ص) است.
پس از درگذشت پیامبر(ص) گروهی در سقیفه، با ابوبکر بهعنوان خلیفه بیعت کردند. رقابتهای قبیلگی، کینهتوزی و حسادت را علت مخالفت با دستور پیامبر(ص) برای جانشینی علی(ع) پس از پیامبر دانستهاند. به گزارش برخی منابع، علی(ع) مناظرهای صریح با ابوبکر داشته و طی آن ابوبکر را به دلیل تخلفش در واقعه سقیفه در نادیده گرفتن حق اهل بیت پیامبر(ص) محکوم کرد. طبق منابع شیعه و برخی منابع اهل سنت یاران خلیفه برای گرفتن بیعت به خانه علی(ع) حمله کردند که طی آن فاطمه(س) آسیب دید و فرزندش سقط شد. پس از مدت کوتاهی فاطمه(س) به شهادت رسید. علی(ع) به مناسبتهای مختلف و در سخنان متعددی به ماجرای سقیفه اعتراض کرده و حق خود را در جانشینی پیامبر اسلام(ص) یادآوری کرده است که خطبه شقشقیه از معروفترین آنها است.
امام علی(ع) در دوران ۲۵ ساله خلفای سهگانه تقریباً از امور سیاسی و حکومتی به دور بود و تنها به انجام خدمات علمی و اجتماعی مشغول بود؛ از جمله جمعآوری قرآنی که به مصحف امام علی(ع) مشهور شد و حفر قنات. همچنین خلفا با وی در خصوص مسائل مختلف حکومتی نظیر قضاوت مشورت میکردند.
امام علی(ع) پس از خلیفه سوم، به اصرار مسلمانان خلافت و حکومت را پذیرفت. او در دوران حکومتش اهمیت ویژهای برای عدالت قائل بود و در برابر روش خلفا که بیتالمال را بر اساس سوابق افراد تقسیم میکردند، ایستاد. وی دستور داد که عرب و عجم و هر مسلمانی از هر تیره و تبار که باشد، در سهم بیتالمال یکساناند و تمام زمینهایی که عثمان به افراد مختلف واگذار کرده بود، به بیتالمال بازگرداند. در دوره کوتاه حکومت امام علی(ع) سه جنگ سنگین داخلی جمل، صفین و نهروان درگرفت.
امام علی(ع) سرانجام در محراب مسجد کوفه در حال نماز به دست یکی از خوارج به نام ابن ملجم مرادی به شهادت رسید و مخفیانه در نجف به خاک سپرده شد. حرم ایشان از مکانهای مقدس در فرهنگ شیعه بوده و زیارت آن مورد توجه است.
سررشته بسیاری از علوم مسلمانان، از جمله نحو عربی، کلام، فقه و تفسیر به امام علی(ع) نسبت دادهشده و فرقههای گوناگون تصوّف، سلسله سند خود را به او میرسانند. علی بن ابی طالب همواره از سوی شیعیان، جایگاه و منزلت ویژهای داشته و پس از پیامبر(ص)، بهترین، باتقواترین و عالمترینِ انسانها و جانشین برحق حضرت محمد(ص) بوده است. بر این اساس گروهی از صحابه از زمان حیات پیامبر اسلام(ص)، پیرو و دوستدار علی(ع) یعنی شیعه دانسته میشدهاند. کتاب معروف نهج البلاغه منتخبی از سخنان و نامهها و حکمتها و مواعظ امام علی(ع) است. مکتوباتی نیز به ایشان نسبت داده شده که با املای رسول خدا(ص) و خط ایشان بوده است. آثار مکتوب بسیاری به زبانهای مختلف درباره وی نوشته شده است.
جایگاه
علی بن ابیطالب همواره از سوی شیعیان، جایگاه و منزلت ویژهای داشته و پس از پیامبر(ص)، بهترین، باتقواترین و عالمترینِ انسانها و جانشین برحق حضرت محمد(ص) بوده است. بر این اساس برخی از صحابه از همان زمان حیات پیامبر اسلام(ص)، پیروان علی(ع) و دوستداران وی یعنی شیعه دانسته میشدهاند.[۱] شیعیان کسانی هستند که امام علی(ع) را جانشین بلافصل پیامبر(ص) از سوی خدا میدانند؛[۲] در برابر اهل سنت، جانشینی پیامبر را حاصل انتخاب مردم میدانند.[۳]
هاینس هالم (Heinz Halm)، اسلامشناس آلمانی، زاده۱۹۴۲م. گفته است: به باور شیعیان، به خلافت رسیدن امام علی(ع) در ۱۹ ذیالحجه سال ۳۵ هجری قمری، اجرای دیرهنگام قراری بود که طبق آن، پیامبر(ص) در چند موقعیت و بهخصوص در غدیر خم، او را به عنوان جانشین خود و امام امت اسلامی برگزیده بود. به اعتقاد شیعه، عبارت مَن کُنتُ مَولاه فَعَلیٌ مَولاه ترجمه: هر کس من مولای او هستم علی مولای اوست که توسط پیامبر در روز غدیر گفته شد، تعیین جانشینی پیامبر(ص) است؛ چرا که حاضران در غدیرخم به علی بن ابیطالب(ع) تبریک گفتند و او را با لقب امیرالمومنین خطاب کردند.[۴] بر اساس این عقیده، علی(ع) تنها خلیفه برحق است و عنوان «امیرالمؤمنین» تنها شایسته اوست و حکومت کوتاهمدت وی تنها حکومت مشروعی است که امت اسلامی از زمان رحلت پیامبر(ص) تجربه کرده است.[۵]
دودمان، القاب، ویژگیهای ظاهری
علی بن ابیطالب بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف بن قصی بن کلاب،[۶] مشهور به هاشمی و قرشی بوده و پدر او، ابوطالب، مردی سخاوتمند، عدالتمدار، مورد احترام قبایل عرب، عمو و حامی پیامبر(ص) و از شخصیتهای بزرگ قریش گزارش شده است.[۷] مادر علی(ع)، فاطمه بنت اسد بن هاشم بن عبد مناف[۸] و برادران وی طالب، عقیل، جعفر، و خواهرانش هند یا ام هانی، جمانه، ریطه یا ام طالب و اسماء بودهاند.[۹] مورخان، ازدواج ابوطالب و فاطمه بنت اسد را نخستین ازدواج میان یک مرد و زن هاشمی دانستهاند[۱۰] و بنابراین، حضرت علی(ع) نخستین فردی است که هم از سوی پدر و هم از سوی مادر، هاشمی بوده است.[۱۱]
- کنیهها و القاب و صفات
کنیههای علی بن ابیطالب عبارتند از ابوالحسن،[۱۲] ابوالحسین، ابوالسبطین، ابوالریحانتین، ابوتراب و ابوالائمه.[۱۳]
همچنین در منابع القاب و صفات متعددی برای ایشان برشمرده شده است از جمله: امیرالمؤمنین، یعسوب الدین والمسلمین، حیدر، مرتضی، قسیم النار و الجنة، صاحب اللواء، صدّیق اکبر،فاروق، مبیر الشرک والمشرکین، قاتل الناکثین والقاسطین والمارقین، مولی المؤمنین، شبیه هارون، نفس الرسول، أخو الرسول، زوج البتول، سیف الله المسلول، امیر البررة، قاتل الفجرة، ذوالقرنین، هادی، سید العرب، کشّاف الکرب، داعی، شاهد، باب المدینة، والی، وصی، قاضی دَین رسول الله، منجز وعده، النبأ العظیم، الصراط المستقیم، الانزع البطین و شاه مردان.[۱۴]
به باور شیعیان، لقب امیرالمؤمنین، به معنای امیر، فرمانده و رهبر مسلمانان، اختصاص به حضرت علی(ع) دارد. براساس روایات، شیعیان معتقدند این لقب در زمان پیامبر اسلام برای علی بن ابیطالب به کار میرفته و منحصر به اوست و نه تنها استعمال این لقب را برای خلفای راشدین و غیر راشدین جایز نمیدانند، بلکه به کار بردن این لقب را حتی برای سایر امامان خود هم صحیح نمیدانند.[۱۵]
- ویژگیهای ظاهری
امام علی(ع) در منابع مختلف، مردی میانهبالا، با چشمانی سیاه و گشاده، ابروهایی کشیده و پیوسته و صورتی زیبا دانسته شده، چهرهای گندمگون و ریشی انبوه داشته و شانههایش پهن بوده است.[۱۶] بنابر برخی منابع، پیامبر اکرم(ص) او را با لقب «بَطین» خوانده و بر همین اساس، عدهای او را چاق دانستهاند. با این حال، برخی محققان بر این باورند که مقصود پیامبر از «بطین»، «البطین من العلم» (فربه از دانش) بوده است.[۱۷]در روایتی پیامبر در باره امام علی(ع) فرموده:مَنْزُوعٌ مِنَ الشِّرْکِ بَطِینٌ مِنَ الْعِلْمِ.(از شرک جدا شده اى و پر از علم هستى) [۱۸]ستودهشدن امام علی(ع) با صفت «بطین» در برخی زیارتنامهها نیز دلیلی بر این دانسته شده که مقصود پیامبر، صفت چاق نبوده است.[۱۹]
درباره قدرت بدنی علی بن ابیطالب، گفته شده که او با هیچکسی مبارزه نکرد، مگر اینکه او را زمین زد.[۲۰] ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه تصریح کرده، توانایی جسمی علی بن ابیطالب، ضرب المثل بوده؛ او بود که درِ قلعه خیبر را کَند، در حالی که جمعی تلاش کردند آن را برگردانند ولی نتوانستند، او بود که بت هبل را -که بت بزرگی بود- از بالای کعبه به زمین انداخت و او بود که سنگ بزرگی را در روزهای خلافتش با دست خویش از جا کند و از زیر آن آب جوشید، در حالی که لشکریان همگی از این کار ناتوان بودند.[۲۱]امیرالمؤمنین(ع) در سخنانی پس از بیان این نکته که هدف از آفریده شدنش سرگرم شدن به خوراکیهای رنگارنگ دنیا نیست و با اشاره به خوراک سادهاش در زمینه برخورداریاش از قدرت بدنی بالا، خودش را به درخت بیابانیای تشبیه کرده که با این که از آب و غذای کم تری بهرهمند است در عین حال محکمتر و استوارتر از درختان سرسبزی است که همیشه به آب دسترسی دارند. در فرازی از نامه ۴۵ نهج البلاغه می فرماید: گويا مى بينم گويندهاى از شما چنين میگويد: هرگاه اين (دو قرص نان) تنها خوراک فرزند ابوطالب باشد، بايد ضعف و ناتوانىِ جسمى او را از پيکار با هم آوردان و مبارزه با شجاعان باز داشته باشد. ولى آگاه باشيد! درخت بيابانى (که آب و غذاى کمترى به آن مى رسد) چوبش محکم تر است اما درختان سرسبز (که همواره در کنار آب قرار دارند) پوستشان نازک تر (و کم دوام تر) اند و گياهان و بوته هايى که جز با آب باران سيراب نمى شوند چوبشان قوى تر و آتششان شعله ورتر و پردوام تر است. (به علاوه اين جاى تعجب نيست که من در عين سادگىِ غذا، شجاع باشم، چرا که) من نسبت به پيامبر همچون نورى هستم که از نور ديگرى گرفته شده باشد و همچون ذراع نسبت به بازو. (و به حول و قوه الهى چنان شجاعم که) به خدا سوگند اگر همه عرب براى نبرد با من پشت به پشت يکديگر بدهند، من از ميدان مبارزه با آنها روى بر نمى گردانم (و در برابر آنها مى ايستم تا پيروز شوم يا شربت شهادت بنوشم).[۲۲] در سخن دیگر حضرت درباره علت غلبه بر دلیران صحنه کارزار میفرماید: من با هيچكس روبرو نشدم جز اينكه مرا بر ضد خود كمك كرد. سید رضى در توضیح این سخن مىگويد: امام عليه السلام به اين اشاره مىكند كه هيبتش در دلها جاى گرفته بود و مبارزان، مقهور هيبت او مىشدند (و از پاى درمىآمدند). [۲۳]
زندگی
در مکه | |
---|---|
۵۹۹م | ولادت |
۶۰۵م | شروع حضور در خانه پیامبر(ص) |
۶۱۰م | نخستین پذیرنده دعوت پیامبر(ص) به اسلام |
۶۱۳م | حمایت از پیامبر در واقعه یومالدار |
۶۱۶م | حضور در محاصره شعب ابیطالب |
۶۱۹م | درگذشت ابوطالب (پدر) |
۶۲۲م | لیلة المبیت: خفتن به جای پیامبر(ص) |
در مدینه | |
۶۲۲م | هجرت به مدینه |
۲ق-۶۲۴م | شرکت در غزوه بدر |
۲ق-۶۲۴م | ازدواج با فاطمه(س) |
۳ق-۶۲۵م | شرکت در غزوه احد |
۴ق-۶۲۶م | درگذشت فاطمه بنت اسد (مادر) |
۵ق-۶۲۷م | شرکت در غزوه احزاب و قتل عمرو بن عبدود |
۶ق-۶۲۸م | نگارش متن پیمان صلح حدیبیه به امر پیامبر(ص) |
۷ق-۶۲۹م | فاتح قلعه خیبر در غزوه خیبر |
۸ق-۶۳۰م | شرکت در فتح مکه و شکستن بتها به امر پیامبر(ص) |
۹ق-۶۳۱م | جانشین پیامبر(ص) در مدینه در غزوه تبوک |
۹ق-۶۳۱م | مأمور ابلاغ آیات برائت به مشرکان |
۹ق-۶۳۱م | حضور در واقعه مباهله |
۱۰ق-۶۳۲م | شرکت در حجة الوداع |
۱۰ق-۶۳۲م | واقعه غدیر خم |
۱۱ق-۶۳۲م | درگذشت پیامبر و تغسیل و تکفین وی به دست امام علی(ع) |
دوران خلفای سهگانه | |
از ۱۱ تا ۳۵ق | آغاز دوران سکوت ۲۵ ساله |
۱۱ق-۶۳۲م | ماجرای سقیفه بنی ساعده و آغاز خلافت ابوبکر |
۱۱ق-۶۳۲م | حمله به خانه علی(ع) برای گرفتن بیعت از او |
۱۱ق-۶۳۲م | درگذشت حضرت زهرا(س) (همسر) |
۲۳ق-۶۴۴م | شرکت در شورای شش نفره عمر جهت تعیین خلیفه |
۳۵ق-۶۵۵م | فرستان حسنین برای محافظت از عثمان |
دوران حکومت امام علی(ع) | |
۳۵ق-۶۵۵م | بیعت مردم و آغاز دوره حکومت (حدود ۵۷سالگی) |
۳۶ق-۶۵۶م | جنگ جمل |
۳۷ق-۶۵۷م | جنگ صفین |
۳۸ق-۶۵۸م | جنگ نهروان |
۴۰ق-۶۶۱م | شهادت (حدود ۶۲سالگی) |
علی(ع) اولین مردی که به پیامبر ایمان آورد،[۲۴] امام اول شیعیان[۲۵] و خلیفه چهارم از خلفای راشدین از نظر اهل سنت است.
تولد تا هجرت
علی بن ابیطالب(ع)، جمعه ۱۳ رجب سال ۳۰ عام الفیل (۲۳ سال قبل از هجرت) در مکه و داخل کعبه متولد شد.[۲۷] ولادت وی در کعبه را عالمان شیعه از جمله شیخ صدوق، سید رضی، شیخ مفید، قطب راوندی، ابن شهرآشوب و بسیاری از عالمان اهل سنت مانند حاکم نیشابوری، حافظ گنجی شافعی، ابن جوزی حنفی، ابن صباغ مالکی، حلبی و مسعودی، متواتر میدانند.[۲۸]
علی(ع) در شش سالگی (۱۷ سال قبل از هجرت)، وقتی مکه دچار قحطی شد، به خانه حضرت محمد(ص) برده شد؛ همانطور که جعفر، برادر علی، به خانه عباس بن عبدالمطلب برده شد. ابوطالب، پدر امام علی(ع)، در این هنگام از تأمین خانواده پرجمعیت خود ناتوان بود.[۲۹] امام علی(ع) در یکی از خطبههای خود، به رفتار مهربانانه پیامبر در این دوره اشاره کرده است.[۳۰]
پس از بعثت پیامبر (۱۳ سال پیش از هجرت)، علی(ع) نخستین مرد و خدیجه(س)، نخستین زنی بود که به پیامبر(ص) ایمان آوردند.[۳۱][۳۲] علی(ع) که در آن هنگام ده سال داشت به همراه پیامبر(ص) به صورت پنهانی و در کوههای اطراف مکه نماز میگزاردند.[۳۳][۳۴] پس از آنکه پیامبر(ص) دعوت به اسلام را در سال سوم بعثت علنی کرد، در واقعه دعوت از خویشاوندان نزدیک که به «انذار عشیره» یا «واقعه یوم الدار» معروف است، علی(ع) از وی حمایت کرد و پیامبر(ص) در پاسخ، او را برادر، وصی و جانشین خود خواند.[۳۵] در ابتدای سال هفتم بعثت، مسلمانان توسط مشرکان در شعب ابیطالب، محاصره شدند و از خرید و فروش و رفت و آمد منع شدند.[۳۶] در این دوران ابوطالب برای حفظ جان پیامبر(ص) بارها علی(ع) را در جای خواب او خواباند.[۳۷] مدتی پس از شکستهشدن محاصره، ۳ سال پیش از هجرت، علی(ع) در ۱۹ سالگی، پدرش ابوطالب را از دست داد.[۳۸] پس از درگذشت ابوطالب، شرایط مسلمانان دشوارتر شد و پیامبر(ص) به فکر هجرت به مدینه افتاد. در شب هجرت و با آگاهی از توطئه مشرکان برای کشتن پیامبر(ص)، علی(ع)، در ۲۳ سالگی، در خوابگاه وی خوابید که به لیلة المبیت مشهور است.[۳۹] حضرت علی(ع) چند روز بعد و پس از ادای دیون پیامبر(ص) به همراه گروهی که در میانشان حضرت فاطمه(س) و فاطمه بنت اسد (مادر امام علی) نیز بودند، به مدینه رفت.[۴۰]
پس از هجرت
وقتی پیامبر(ص) در مسیر هجرت به مدینه، به قبا رسید، حدود پانزده روز در آنجا منتظر ماند تا علی(ع) و همراهانش برسند.[۴۱] پس از ساختن مسجد النبی در مدینه، پیامبر در اولین خطبه خود، مهاجران و انصار را به برادریِ هم درآورد و علی(ع) را به برادری خویش برگزید.[۴۲] در سال دوم هجری، غزوه بدر میان مسلمانان و مشرکان درگرفت که طی آن، تعداد زیادی از لشکر دشمن از جمله چند نفر از سران قریش به دست علی(ع) کشته شدند.[۴۳] پس از غزوه بدر،[۴۴] حضرت علی(ع) در ۲۵ سالگی با فاطمه(س) ازدواج کرد؛[۴۵] با وجود اینکه حضرت فاطمه خواستگاران دیگری نیز داشت.[۴۶] پیامبر(ص) خود خطبه عقد آنها را خواند.[۴۷]
در سال سوم هجری، مشرکان برای جبران شکست بدر، جنگ اُحُد را علیه مسلمانان به راه انداختند.[۴۸] علی(ع) از کسانی بود که نبرد را رها نکرد و از جان پیامبر دفاع کرد[۴۹] و گفته شده در این نبرد ۱۶ زخم برداشت.[۵۰] کلینی و طبری گفتهاند که جمله لا سَیفَ اِلّا ذوالفَقار، لا فَتی اِلّا عَلیّ را جبرئیل در این نبرد در مدح علی(ع) گفته است.[۵۱] در همین سال فرزند ارشد او، امام حسن مجتبی(ع) به دنیا آمد.[۵۲] در سال چهارم هجری، زمانی که امام علی(ع) ۲۷ ساله بود، مادرش، فاطمه بنت اسد، درگذشت.[۵۳] امام حسین(ع)، فرزند دوم علی(ع) و فاطمه(س) در همین سال به دنیا آمد.[۵۴]
پیامبر اکرم(ص): [پیش از سپردن پرچم در غزوه خیبر به امام علی(ع)] «لَأُعطیَنّ الرّایةَ غَداً رجُلاً یُحبُّه اللهُ و رسولُه، یَفتحُ اللهُ علی یَدَیه، لیسَ بفَرّارٍ»
«فردا پرچم را به مردی خواهم سپرد که خدا و پیامبرش او را دوست میدارند. با دو دست او خدا پیروزمان میکند؛ کسی که از جنگگریزی وارسته است.»
مغازی واقدی[۵۵]
در سال پنجم هجری، غزوه خندق رخ داد[۵۶] و با رشادت علی(ع) در کشتن عمرو بن عبدود به پایان رسید.[۵۷] سومین فرزند علی(ع) و فاطمه(س)، حضرت زینب(س) در همین سال به دنیا آمد.[۵۸] در سال ششم هجری پیماننامه صلح حدیبیه میان پیامبر(ص) و قریش منعقد شد که کاتب آن، حضرت علی(ع) بود.[۵۹] امکلثوم دختر امام علی(ع)، چهارمین فرزند امام علی(ع) در این سال به دنیا آمد.[۶۰] در شعبان همین سال، پیامبر(ص)، علی(ع) را مأمور سریه فدک و سرکوب یهودیان قرار داد.[۶۱] در سال هفتم هجری قمری، نبرد خیبر روی داد.[۶۲] علی(ع) در این نبرد از پرچمداران سپاه بود[۶۳] و سپاه اسلام به رهبری او توانست خیبر را فتح کند.[۶۴] در سال هشتم هجری، علی(ع) در ۳۱ سالگی از پرچمداران سپاه پیامبر(ص) هنگام فتح مکه بود[۶۵] و در شکستن بتهای کعبه، پیامبر(ص) را یاری کرد.[۶۶]
غزوه تبوک در سال نهم هجری درگرفت. پیامبر(ص) برای اولین بار علی(ع) را به جانشینی خود در مدینه و محافظت از خانواده خویش منصوب کرد و این نبرد، تنها غزوهای است که حضرت علی(ع) در آن حضور نداشته است.[۶۷] پس از شایعاتی که منافقان پراکندند، علی(ع) خود را به سپاه رساند و پیامبر(ص) را از آنچه در مدینه گذشته بود، آگاه کرد. پیامبر(ص) در پاسخ گفتند آیا از این خرسند نیستی که جایگاه تو نزد من، چون هارون نزد موسی باشد؟[۶۸] این گفته به حدیث منزلت مشهور است.[۶۹] علی(ع) در همین سال از سوی پیامبر(ص) به ابلاغ آیات برائت در هنگام اجتماع مشرکان در مکه، مأمور شد[۷۰] و علی(ع) بعدازظهر عید قربان این آیات را ابلاغ کرد.[۷۱] در ۲۴ ذیالحجه سال نهم[۷۲] پیامبر(ص) به همراه علی(ع)، فاطمه(س)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) به مباهله با مسیحیان نجران برخاستند.[۷۳] در سال دهم هجری، پیامبر(ص)، علی(ع) را برای دعوت به اسلام به یمن فرستاد.[۷۴] در همین سال پیامبر به حج رفت.[۷۵] علی(ع) خود را از یمن به پیامبر(ص) رساند و در مکه به او ملحق شد.[۷۶] پیامبر(ص) به فرمان الهی پس از حج در منطقه غدیر خم، علی(ع) را جانشین و وصی خود قرار داد[۷۷] که به واقعه غدیر مشهور است. در این هنگام او ۳۳ سال داشت.
پس از رحلت پیامبر(ص)
«فَصَبْرَتُ وَ فِى العَيْنِ قَذًى، وَ فِى الْحَلْقِ شَجاً، أرى تُراثىِ نَهْباً»
«به صبر گراییدم؛ در حالی که دیده از خار غم خسته بود و آوا در گلو شکسته، میدیدم میراثم به غارت میرود.»
نهجالبلاغه، خطبه سوم(خطبه شقشقیه) سخن امام علی(ع) در باره صبر و شکیبایی دوران ۲۵ ساله پیش از خلافت[۷۸]
پیامبر(ص) در صفر سال ۱۱ هجری درگذشت.[۷۹] علی(ع) پس از رحلت پیامبر(ص) و در ۳۳ سالگی به امامت رسید.[۸۰] علی(ع) مشغول کفن و دفن پیامبر بود که گروهی در سقیفه، ابوبکر را برای خلافت برگزیدند. پس از خلافت ابوبکر، امام علی(ع) ابتدا از بیعت خودداری کرد[۸۱] ولی سرانجام با او بیعت کرد.[۸۲] شیعیان معتقدند این بیعت از روی اجبار بوده[۸۳] و شیخ مفید معتقد است امام علی(ع) هرگز بیعت نکرده است.[۸۴][۸۵] به عقیده شیعه، یاران خلیفه برای گرفتن بیعت به خانه علی(ع) حمله کردند[۸۶] که طی آن فاطمه(س) آسیب دید و فرزندش سقط شد.[۸۷] در همین ایام، ابوبکر فدک را غصب کرد[۸۸] و علی(ع) به دادخواهی از فاطمه(س) برخاست.[۸۹] فاطمه(س) پس از واقعه حمله به خانه، در بستر بیماری افتاد و پس از مدت کوتاهی در سال یازدهم هجری به شهادت رسید.[۹۰]
ابوبکر در سال ۱۳ هجری درگذشت[۹۱] و طبق وصیت او عمر بن خطاب به خلافت رسید.[۹۲] عمر در ماه محرم سال ۱۴ هجری، برای نبرد با ساسانیان از مدینه خارج شد و در سرزمینی با نام صرار، اردو زد. او امام علی(ع) را به جای خود در مدینه قرار داد تا خود فرماندهی جنگ را به عهده بگیرد، اما پس از مشورت با برخی صحابه از جمله امام علی(ع)، از تصمیم خود منصرف شد و سعد بن ابیوقاص را به نبرد فرستاد.[۹۳] معادیخواه با استناد به نقلی از ابن اثیر گفته است علی(ع) در دوران خلیفه دوم، جز در سالهای نخست آن، منصب قضاوت داشته است.[۹۴][۹۵] در سال شانزدهم (یا هفدهم) هجری[۹۶] به پیشنهاد علی(ع) و پذیرش عمر، هجرت پیامبر(ص) از مکه به مدینه به عنوان مبدأ تاریخ اسلامی مشخص شد.[۹۷][۹۸] در سال ۱۷ هجری[۹۹] عمر برای فتح بیتالمقدس راهی شام شد و امام علی(ع) را جانشین خود در مدینه قرار داد.[۱۰۰][۱۰۱] در همین سال[۱۰۲] عمر پس از اصرار و تهدید با ام کلثوم دختر امام علی(ع) و فاطمه(س) ازدواج کرد.[۱۰۳][۱۰۴] جانشینی علی(ع)، در سفر سال ۱۸ هجری عمر به شام نیز تکرار شده است.[۱۰۵] عمر پس از ترور و پیش از درگذشتش در سال ۲۳ هجری،[۱۰۶] شورایی ششنفره برای تعیین خلیفه بعد از خود تشکیل داد[۱۰۷] که علی(ع) عضو آن بود.[۱۰۸] عمر، عبدالرحمن بن عوف را به عنوان شخص تعیینکننده در شورا معرفی کرد. عبدالرحمن ابتدا از امام علی(ع) خواست به شرط عمل به کتاب خدا، سیره پیامبر و سیره ابوبکر و عمر عهدهدار خلافت شود، اما امام علی(ع) شرط عمل به سیره شیخین را نپذیرفت و گفت «امید آن دارم که در محدوده دانش، توانایی و اجتهاد خود به کتاب خدا و سنت رسول خدا(ص) عمل کنم».[۱۰۹] عبدالرحمن پس از آن شروط مذکور را با عثمان بن عفان در میان گذاشت و پس از پاسخ مثبت او، وی را عهدهدار خلافت کرد.[۱۱۰]
( سخن امام علی درباره شورای پیشنهادی عمر«فَيا لله وَ لِلشُّورى ، مَتَى اعْتَرَضَ الرَّيْبُ فِىَّ مَعَ الْأوَّلِ مِنْهُمْ حَتّى صِرْتُ اُقْرَنُ الى هذِهِ النَّظائِرِ»
«داوری در آن شورا را به خدا واگذارم. کجا در شایستگی من در مقایسه با نخستینشان جای تردید بود که اینک در ردیف کسانی از این دست قرار گیرم؟»
نهجالبلاغه، خطبه سوم[۱۱۱]
معادیخواه با تکیه بر نقل ابن جوزی در المنتظم گفته است علی(ع) در سال ۲۴ هجری، همچنان منصب قضاوت را بر عهده داشته است.[۱۱۲] در سال ۲۵ هجری[۱۱۳] عثمان دستور به جمعآوری و تدوین قرآن داد.[۱۱۴] سیوطی از امام علی(ع) نقل کرده که تدوین و جمعآوری قرآن با مشورت وی انجام شده است.[۱۱۵][۱۱۶] در سال ۲۶ هجری عباس بن علی(ع) پنجمین پسر علی(ع) متولد شد.[۱۱۷] در سال ۳۵ هجری، مردم مدینه در اثر نارضایتی از عثمان، خانهاش را محاصره کردند.[۱۱۸] علی(ع) پیش از آن از مدینه خارج شده بود.[۱۱۹] معادیخواه این خروج را به ینبع و به خواست عثمان دانسته است.[۱۲۰] طبق منابع اهل سنت، امام علی(ع)، حسنین را برای محافظت از خلیفه گمارد،[۱۲۱] اما شورشیان سرانجام عثمان را به قتل رساندند.[۱۲۲] پس از قتل عثمان، مردم پیرامون علی(ع) را گرفتند تا خلیفهٔ آنان باشد.[۱۲۳]
دوران حکومت
علی(ع) در ذیالحجة سال ۳۵ هجری، در ۵۸ سالگی، پس از قتل عثمان به خلافت رسید.[۱۲۴][۱۲۵] جز گروهی از نزدیکان عثمان و برخی یاران پیامبر(ص) که «قاعدین» (وانشستگان) خوانده شدهاند،[۱۲۶] تمام صحابه مدینه با علی(ع) بیعت کردند.[۱۲۷] امام علی(ع)، دو روز پس از آغاز خلافت، در اولین خطبه خود خواستار برگرداندهشدن اموالِ به ناحق تصرفشدهٔ در دوره عثمان شد[۱۲۸] و بر تقسیم عادلانه بیتالمال تأکید کرد.[۱۲۹] در سال ۳۶ قمری، طلحه بن عبیدالله و زبیر بن عوام بیعتشان با علی(ع) را شکستند و در مکه به عایشه که خونخواه عثمان شده بود پیوستند[۱۳۰] و بعد به سوی بصره حرکت کردند.[۱۳۱] بدین ترتیب جنگ جمل، نخستین جنگ امام علی(ع)[۱۳۲] و نخستین جنگ داخلی مسلمانان،[۱۳۳] میان علی(ع) و ناکثین (بیعتشکنان) در نزدیکی بصره درگرفت.[۱۳۴] طلحه[۱۳۵] و زبیر[۱۳۶] در جنگ کشته شدند و عایشه به مدینه فرستاده شد.[۱۳۷] امام علی(ع) ابتدا به بصره رفت و فرمان عفو عمومی صادر کرد[۱۳۸] و در رجب سال ۳۶ وارد کوفه شد و آنجا را محل خلافت خویش قرار داد.[۱۳۹] در همین سال امام علی(ع) معاویه را به بیعت فراخواند و پس از امتناع معاویه، دستور به عزل او از حکومت شام داد.[۱۴۰] در شوال سال ۳۶ هجری، علی(ع) به سوی شام لشکر کشید.[۱۴۱] جنگ صفین در منطقهای به همین نام، در آخر سال ۳۶ و ابتدای سال ۳۷ق درگرفت.[۱۴۲] معادیخواه معتقد است بر خلاف تاریخ صفر سال ۳۷ هجری که از سوی طبری و ابناثیر ذکر شده، اوج جنگ در سال ۳۸ بوده است.[۱۴۳][۱۴۴] هنگامی که سپاه امام علی(ع) در حال پیروز شدن بود،[۱۴۵] سپاهیان معاویه با ترفند عمرو بن عاص، قرآنها را بر نیزه کردند تا میانشان حکم کند.[۱۴۶] امام از روی ناچاری و تحت فشار شورشیان سپاه خود حکمیت را پذیرفت و به اجبار آنها، ابوموسی اشعری را حَکَم قرار داد.[۱۴۷] اما به فاصله کوتاهی از پذیرش حکمیت، اعتراضهای جدیدی به امام علی(ع) در میان شورشیان شکل گرفت.[۱۴۸] عدهای به استناد دو آیه قرآن (سوره مائده، آیه ۴۴ و سوره حجرات، آیه ۹) خواهان ادامه جنگ با معاویه شدند و پذیرش حکمیت را کفر دانسته و از آن توبه کردند.[۱۴۹] شگفت آنکه جمعی از معترضان همانهایی بودند که ساعاتی قبل حکمیت را بر امام علی(ع) تحمیل کرده بودند.[۱۵۰] آنان از امام خواستند از این کفر توبه کند و شروطی که با معاویه نهاده است، نقض کند. اما علی بن ابیطالب(ع) نقض حکمیت را نپذیرفت[۱۵۱] و تصمیم خود را بر ادامهٔ جنگ با شام در صورتی که حکمین طبق رأی قرآن حکم نکنند اعلام کرد.[۱۵۲]
«بارخدایا تو خود نیک میدانی که اینان را با کتاب تو کاری نیست. تو میدانی این گروهِ با قرآن بیگانه را، در پس این نمایش چه انگیزهای است. تو خود میان ما و اینان حکم کن که تویی آن خدای حکیم که حکمات زلال حقیقت است.»
هنگام حکمیت، ابوموسی اشعری نتیجه حکمیت را برکناری هر دو فرمانروا، یعنی معاویه و علی(ع)، از خلافت اعلام کرد[۱۵۴][۱۵۵] و سپس عمرو عاص خلافت را به معاویه واگذار کرد.[۱۵۶] پس از حکمیت[۱۵۷][۱۵۸] گروهی از یاران امام با آن مخالفت کردند و آن را به منزله برگشت از دین و شک در ایمان شمردند.[۱۵۹] در این میان گروهی که هسته اولیه خوارج را تشکیل دادند پذیرش حکمیت را کفر دانسته و از سپاه امام جدا گشتند و به جای کوفه به حرورا رفتند.[۱۶۰]
اعتراضات خوارج تا شش ماه پس از صفین ادامه داشت و به همین جهت علی(ع)، عبدالله بن عباس و صعصعة بن صوحان را برای گفتگو نزد آنها فرستاد. آنان تسلیم خواسته این دو نفر برای بازگشتن به جماعت نشدند. پس از آن امام علی(ع) از آنها خواست تا دوازده نفر را معین کرده و خود نیز همین تعداد را جدا کرده و با آنها به گفتگو نشست.[۱۶۱] علی(ع) نامهای نیز به سران خوارج نوشت و از آنها دعوت کرد که به سوی مردم بازگردند اما عبدالله بن وهب با یادآوری حوادث صفین، تأکید کرد که علی(ع) از دین خارج شده و باید توبه نماید. امام پس از این نیز بارها توسط افرادی همچون قیس بن سعد و ابو ایوب انصاری خوارج را بهسمت خود فراخواند و به آنها امان داد،[۱۶۲] اما پس از آنکه از تسلیم خوارج ناامید شد، سپاه ۱۴ هزار نفری خود را در مقابل آنها قرار داد. علی(ع) تاکید کرد که سپاه وی آغازگر نبرد نباشند و سرانجام نهروانیان جنگ را شروع کردند.[۱۶۳] با آغاز جنگ، به سرعت تمامی خوارج کشته و یا زخمی شدند. زخمیها به تعداد چهارصد نفر، به خانوادههایشان تحویل داده شدند، و در مقابل، از سپاه علی(ع) تعدادی کمتر از ده نفر کشته شدند. از اجتماع خوارج در نهروان، کمتر از ۱۰ نفر فرار کردند که یکی از آنان عبدالرحمن بن ملجم مرادی، قاتل امام علی(ع) بود.[۱۶۴] ابن ملجم مرادی، در سحرگاه ۱۹ رمضان سال ۴۰ق در مسجد کوفه، علی(ع) را با ضربه شمشیر خود زخمی ساخت، و دو روز بعد در ۲۱ رمضان، امام علی(ع) در ۶۳ سالگی به شهادت رسید و مخفیانه دفن شد.[۱۶۵]
همسران و فرزندان
ازدواج با فاطمه زهرا (س)
نخستین همسر امام علی(ع)، فاطمه زهرا(س)، دختر پیامبر(ص) بود.[۱۶۶] پیش از علی(ع) افرادی مانند ابوبکر و عمر بن خطاب و عبدالرحمن بن عوف، ازدواج با فاطمه را از پیامبر درخواست کرده بودند، اما پیامبر(ص)، خود را در این باره تابع دستور خداوند دانست و به آنان پاسخ منفی داد.[۱۶۷] برخی منابع، ازدواج علی(ع) و فاطمه(س) را اول ذی الحجه سال دوم هجری،[۱۶۸] برخی آن را در ماه شوال و گروهی ۲۱ ماه محرم دانستهاند.[۱۶۹] امام علی و فاطمه، پنج فرزند داشتهاند؛ حسن، حسین، زینب و ام کلثوم[۱۷۰] و محسن که پیش از تولد سقط شد.[۱۷۱][۱۷۲]
سایر همسران
امام علی(ع) در زمان حیات فاطمه(س)، با زن دیگری ازدواج نکرد.[۱۷۳] ولی پس از شهادت فاطمه(س)، همسرانی اختیار کرد؛ از جمله امامه دختر ابوالعاص بن ربیع که مادرش زینب دختر پیامبر(ص)، بوده است.[۱۷۴] ام البنین، دختر حزام بن دارم کلابیه، همسر دیگر امام علی(ع) بوده که فرزندان او عبارتند از حضرت عباس، عثمان، جعفر و عبدالله. همه فرزندان ام البنین در کربلا به شهادت رسیدند. لیلی دختر مسعود بن خالد، اسماء بنت عمیس خثعمی مادر یحیی و عون، ام حبیب دختر ربیعه تغلبیه موسوم به صهباء، خوله، مادر محمد بن حنفیه، و همچنین ام سعید دختر عروة بن مسعود ثقفی و محیاة دختر امرئ القیس بن عدی کلبی، از دیگر زنان امام علی(ع) بودهاند.[۱۷۵]
فرزندان
شیخ مفید در کتاب ارشاد، فرزندان امام علی(ع) را ۲۷ تا ۲۹ نفر دانسته است.[۱۷۶] نام فرزندان امام علی(ع) با توجه به مادرانشان، در جدول آمده است؛
فاطمه(س) | خوله | امحبیب | امالبنین | لیلی دختر مسعود | اسماء | ام سعید | از همسران دیگر |
---|---|---|---|---|---|---|---|
۱. حسن | ۶. محمد حنفیه | ۷. عمر | ۹. عباس | ۱۳. محمد اصغر | ۱۵. یحیی | ۱۶. ام الحسن | ۱۸. محمد اوسط ۱۹. أم هانی ۲۰. خدیجه |
۲. حسین | ۸. رقیه[۱۷۷] | ۱۰. جعفر | ۱۴. عبیدالله | ۱۷. رمله | ۲۱.جمانه (أم جعفر) ۲۲. زینب صغری | ||
۳. زینب کبری | ۱۱. عثمان | ۲۳. أمامه ۲۴. رقیه صغری | |||||
۴. زینب صغری | ۱۲. عبدالله | ۲۵. نفیسه ۲۶.امسلمه | |||||
۵. محسن | ۲۷. أم الکرام |
نقشآفرینی در غزوات
امام علی(ع) در غزوات و سریههای صدر اسلام، نقش مؤثری داشت و در همه غزوات جز غزوه تبوک همراه پیامبر(ص) جنگید.[۱۷۹] امام علی(ع) در بسیاری از غزوات پرچمدار اصلی سپاه اسلام بود.[۱۸۰] او همچنین در جنگهایی که عموم مسلمانان در آن فرار کردند، در کنار پیامبر باقی ماند و به جنگ ادامه داد.[۱۸۱]
- جنگ بدر
جنگ بدر، نخستین جنگ با فرماندهی پیامبر(ص)، میان مسلمانان و مشرکان قریش بود که در جمعه هفدهم رمضان سال ۲ق در کنار چاههای بدر روی داد.[۱۸۲] در این جنگ برخی بزرگان قریش همچون ابوجهل[۱۸۳] و عتبه بن ربیعه[۱۸۴] کشته شدند.
علی(ع) در نبرد تن به تن ابتدای جنگ، ولید بن عتبة بن ربیعه را از پای درآورد.[۱۸۵] در این جنگ نوفل بن خویلد که پیامبر اسلام نفرینش کرده بود به دست امام علی(ع) کشته شد.[۱۸۶] همچنین حدود بیست نفر دیگر از مشرکان از جمله حنظله بن ابوسفیان و عاص بن سعید توسط امام علی(ع) کشته شدند.[۱۸۷] بعدها امام علی(ع) در نامهای به معاویه نوشت: هنوز شمشیری که بهوسیله آن جد تو (عتبه پدر هند جگرخوار) و دایی تو (ولید فرزند عتبه) و برادر تو (حنظله بن ابیسفیان) را کشتم، در نزد من است.[۱۸۸]
- جنگ احد
در جنگ احد، پس از غلبه مشرکان در جنگ، بسیاری از مسلمانان از میدان جنگ فرار کرده و پیامبر را تنها گذاشتند. امام علی(ع) از معدود افرادی بود که فرار نکرد و به دفاع از پیامبر پرداخت.[۱۸۹] خود علی(ع) این واقعه را چنین نقل کرده که مهاجر و انصار به سوی خانههای خود فرار کردند، ولی من با وجود هفتاد زخم که بر بدن داشتم، از رسولالله دفاع کردم.[۱۹۰]
بنابر نقل منابع شیعه[۱۹۱] و اهلسنت[۱۹۲] به پاس فداکاریهای امام علی(ع)، جبرئیل نازل شد و ایثار علی(ع) را نزد پیامبر(ص) ستود و گفت: این نهایت فداکاری است که او از خود نشان میدهد. رسول خدا(ص) جبرئیل را تصدیق کرد و گفت: «من از علی هستم و او از من است». سپس صدایی در آسمان پیچید که: «لاسیف الا ذوالفقار، و لا فتی الا علی؛ شمشیری چون ذوالفقار و جوانمردی همچون علی نیست».
- جنگ خندق (احزاب)
در جنگ خندق، پیامبر(ص) درباره روش دفاع از مدینه با اصحاب خود مشورت کرد، سلمان فارسی پیشنهاد کرد که برای فاصله انداختن میان مسلمانان و مهاجمان، خندقی در اطراف مدینه حفر شود.[۱۹۳] دو سپاه چند روز در دو سوی خندق روبروی هم بودند و گاهی به هم سنگ و تیر میانداختند تا آنکه عمرو بن عبدود، از لشکر مشرکان، با چند نفر دیگر، از تنگترین جای خندق خود را به طرف دیگر آن رساندند. پس از چند بار مبارزهطلبی عمرو بن عبدود و سکوت مسلمانان، علی(ع) از پیامبر(ص) اجازه مبارزه خواست و پیامبر(ص) پذیرفت. علی(ع) بعد از درگیری با عمرو او را به زمین انداخت و کشت.[۱۹۴] رسول خدا(ص) پس از نبرد با عمرو فرمود: ضَربَةُ عَلیّ یومَ الخندقِ أفضلُ مِن عبادةِ الثقلَین (ترجمه: [ارزش] ضربتی که علی در روز خندق بر دشمن فرود آورد از عبادت جن و انس برتر است.) [۱۹۵]
دیوان حافظ شیرازی، ص۷۴۳
- جنگ خیبر
جنگ خیبر در اوایل سال ۷ق رخ داد. پیامبر(ص) برای مقابله با توطئهچینی یهودیان دستور حمله به دژهای آنها را صادر کرد.[۱۹۶] بعد از آنکه افرادی همچون ابوبکر و عمر نتوانستند دژهای یهودیان را فتح کنند، پیامبر(ص) فرمود: «فردا پرچم را به دست کسی خواهم داد که خدا و پیامبر را دوست دارد و خدا و پیامبر نیز او را دوست دارند». صبحگاهان علی(ع) را خواست و پرچم را به او داد.[۱۹۷] بنابر نقل شیخ مفید، علی(ع) به میدان رفت و درِ یکی از دژها را از جا کند و تا پایان جنگ، از آن به جای سپر استفاده کرد.[۱۹۸]
- فتح مکه
رسول خدا(ص) در اوائل رمضان سال ۸ هجری، به قصد فتح مکه از مدینه خارج شد. پیامبر(ص) پرچمی را که ابتدا در دست سعد بن عباده بود، بهخاطر اظهار سخنانی دال بر انتقامجویی، به دست علی(ع) داد.[۱۹۹] پس از فتح مکه، پیامبر(ص) بتهای داخل کعبه را شکست و سپس به علی(ع) دستور داد بر دوش وی رود و بت خزاعه را از بالای کعبه به پایین اندازد.[۲۰۰]
- جنگ حنین
جنگ حنین در سال ۸ هجری به وقوع پیوست و پرچمی از مهاجران به دست امام علی(ع) بود.[۲۰۱] در این جنگ، پس از حمله ناگهانی مشرکان، مسلمانان گریختند و تنها علی(ع) و چند نفر دیگر ثابتقدم ماندند و از پیامبر دفاع کردند.[۲۰۲]
- جنگ تبوک
تنها جنگی که علی(ع) در کنار پیامبر(ص) حضور نداشت، غزوه تبوک بود. علی(ع) به دستور پیامبر(ص) در مدینه مانده بود تا در غیاب وی از توطئههای منافقان جلوگیری نماید. پس از ماندن علی(ع) در مدینه، منافقان اقدام به شایعهسازی کردند و علی(ع) برای دفع فتنه و شایعه آنها، فوراً سلاح برداشت و بیرون شهر به خدمت پیامبر(ص) رسید و جریان را به او اطلاع داد. در اینجا بود که رسول خدا(ص) عباراتی را گفت که به حدیث منزلت مشهور شده است: «برادرم علی، به مدینه بازگرد، زیرا برای اداره امور آنجا، جز من و تو شخص دیگری شایستگی ندارد. پس تو نماینده و جانشین من در میان اهل بیت من و خانه و قوم من هستی. ای علی! آیا خشنود نمیشوی که نسبت به من، همانند هارون نسبت به موسی باشی؟ جز اینکه بعد از من پیامبری نخواهد بود».[۲۰۳]
- سرایا
- سریه «علی بن ابیطالب(ع)» به «فدک» برای مقابله با «بنی سعد»- شعبان سال ششم.[۲۰۴]
- سریه «علی بن أبی طالب» برای خراب کردن بتخانه «فلس» در قبیله «بنی طیّ»- ربیع الآخر سال نهم.[۲۰۵]
- سریه «علی بن أبی طالب» به یمن - رمضان سال دهم.[۲۰۶]
ماموریت به سوی یمن
امام علی(ع) در سال دهم هجری توسط پیامبر اسلام به یمن فرستاده شد.[۲۰۷] از علی(ع) نقل شده که پیامبر او را برای دعوت مردم به اسلام، تعلیم احکام و تبیین حلال و حرام به یمن فرستاد و به او توصیه کرد که آغاز کننده جنگ نباشد و تا حد ممکن از جنگ پرهیز کند.[۲۰۸] در این سفر، برخی قبائل بزرگ و مهم یمنی از جمله قبیله هَمْدان بهدست امام علی(ع) با دین اسلام آشنا شده و مسلمان شدند. [۲۰۹] قبایل دیگر یمنی نیز از هَمْدان، تبعیت کرده و مسلمان شدند.[۲۱۰]
قضاوت میان برخی قبایل یمنی[۲۱۱] و همچنین دریافت زکات[۲۱۲] از دیگر فعالیتهای امام علی(ع) در یمن ذکر کردهاند. محققان گرایش همگانی برخی شاخههای قبایل یمنی مانند قبیله مَذحِج و هَمْدان به علی(ع) و هواداری از اهلبیت(ع) را از آثار این سفر دانستهاند.[۲۱۳]
جانشینی پیامبر در غدیر خم
در سال دهم هجری پیامبر اسلام برای اولین بار پس از هجرت تصمیم به انجام حج تمتع گرفت.[۲۱۴] این تصمیم به اطلاع مسلمانان رسید و بسیاری همراه پیامبر عازم حج شدند.[۲۱۴] نامهای نیز برای امام علی(ع) که برای جهاد[۲۱۵] به یمن رفته بود، نوشت و او را به حج فراخواند.[۲۱۶]
پس از اتمام حج، در منطقه غدیر خم که مردم از یکدیگر جدا شده و هر یک به شهر خود میرفتند، خداوند به پیامبر دستور داد توقف نموده و آنچه به او دستور داده شده است، ابلاغ کند.[۲۱۷]
پیامبر پس از آنکه نماز ظهر را به جماعت اقامه کرد، خطبهای خواند و خطاب به مسلمانان فرمود: «أَلَسْتُمْ تَعْلَمُونَ أَنِّی أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ؟؛ آیا نمیدانید من به مؤمنان از خودشان أولی هستم؟». مردم گفتند: آری، میدانیم. سپس پیامبر دست امام علی(ع) را بلند کرده و فرمودند: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ، فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ، اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ، وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ؛ هر که من مولای او هستم، علی نیز مولای اوست، خدایا دوست بدار آنکه او را دوست دارد و دشمن او را دشمن بدار».[۲۱۸] بر اساس برخی منابع، پیامبر در پاسخ به برخی از اصحاب خود که پرسیدند این دستور خدا و پیامبرش است؟، فرمود بله، این دستور خداوند و رسول او است.[۲۱۹] پس از این خطبه، برخی صحابه همچون عمر بن خطاب به امام علی(ع) تبریک گفتند.[۲۲۰]
بنابر نظر مفسران شیعه و برخی از اهل سنت، آیه اکمال در همین روز نازل شده است که میفرماید: «امروز دین شما را کامل نمودم و نعمت خود را بر شما تمام کردم و دین اسلام را برای شما پسندیدم.»[۲۲۱]
امام علی پس از رحلت پیامبر اسلام در موقعیتهایی به واقعه غدیر و گفتار پیامبر در آن اشاره میکرد تا بر حقانیت خود تأکید کند.[۲۲۲] شیعیان با توجه به قرائنی که در خطبه غدیر وجود دارد، و همچنین گفتارها و اشعار مسلمانان که پس از آن در منابع ذکر شده، معتقدند که پیامبر(ص) در جریان واقعه غدیر، امام علی را به فرمان الهی امام علی(ع) به جانشینی خود منصوب کرد.[۲۲۳]
انتخاب خلیفه در سقیفه
بعد از رحلت پیامبر اسلام(ص)، در حالی که علی(ع) بنابر وصیت پیامبر[۲۲۴] و با کمک بنی هاشم مشغول تجهیز و تدفین بود، انصار به دلایلی مانند ترس از اینکه قریش بخواهد انتقام کشتهشدگان در غزوات را از آنها بگیرد و نیز به این دلیل که میدانستند قریش زیر بار سفارش پیامبر(ص) در مورد جانشینی امام علی(ع) نخواهند رفت، جلسهای در سقیفه بنی ساعده تشکیل دادند تا جانشین پیامبر را از میان انصار برگزینند.[۲۲۵] ابوبکر و عمر وقتی از این اجتماع آگاهی یافتند به همراه ابو عبیده جراح، عبدالرحمن بن عوف و عثمان بن عفان به محل اجتماع رفتند و پس از مشاجراتی که میان آنها واقع شد، در نهایت بدون توجه به واقعه غدیر، ابوبکر را به عنوان خلیفه معرفی کردند.[۲۲۶]
پیشینه مخالفتها با امام علی(ع)
دوران زندگی امام علی(ع)، شرایطی پرتلاطم، بسیار حساس و تأثیرگذار در سراسر تاریخ اسلام است؛ خصوصاً پس از به خلافت رسیدن وی که اختلافات زیادی در میان مسلمانان روی داد. عبدالرحیم قنوات در دانشنامه امام علی(ع) بر این باور است که منشأ بسیاری از اختلافات در زمانه پیامبر(ص) و علی(ع)، رقابتهای خاندانی و قبیلگی در قریش و بین فرزندان عبدمناف بوده است.[۲۲۷] وی با اشاره به اختلافات میان فرزندان و نوادگان عبدمناف برای دستیابی به مناصب مکه،[۲۲۸] از تضعیف موقعیت بنیهاشم در برابر بنیامیه، پس از عبدالمطلب سخن گفته[۲۲۹] و تصریح کرده است که پس از آغاز فشارهای بنیامیه (معاویه) بر امام علی(ع) از آغاز خلافت، رقابت خانوادگی میان خاندان عبدالمطلب و خاندان حرب (پدربزرگ معاویه) به اوج خود رسید و بنیامیه در این مسیر تا جایی پیش رفتند که ایمان ابوطالب پدر علی(ع) را زیر سؤال بردند. این فشارها تا صد سال بعد و آغاز حکومت عباسیان ادامه داشت.[۲۳۰] به گفته قنوات، در دوران عباسیان نیز این فشارها با انگیزه دیگری ادامه یافت؛ چرا که نسب عباسیان به عباس بن عبدالمطلب، عموی پیامبر میرسید و از آنجا که او از ابتدا مسلمان نبود و حتی در جنگ بدر به دست پیامبر(ص) به اسارت درآمد، عباسیان در برابر فضایل و افتخارات علویان، احساس حقارت میکردند.[۲۳۱]
وقایع غزوه بدر، از رخدادهای مهمی دانسته شده که ریشه برخی منازعات کلامی و سیاسی در زمانه علی بن ابیطالب(ع) بوده است.[۲۳۲] امام علی(ع) در جنگ بدر بیشترین سهم را در کشتن مشرکان داشته است؛ چرا که واقدی، کشتهشدگان توسط امام علی را ۲۲ تن، ابن ابیالحدید، ۳۵ تن (نصف کشتهشدهها) و شیخ مفید، ۳۶ تن ذکر کردهاند.[۲۳۳] حسن طارمی در دانشنامه جهان اسلام معتقد است ۱۳ تن از کشتهشدگان به دست امام علی(ع)، از بزرگان قریش بودهاند؛ از جمله ابوجهل. این شکست و کشتهشدن افراد سرشناس، برای مشرکان قریش شکست سنگینی بوده و به اعتبار و هیبت آنها لطمه زده است.[۲۳۴] بنابر شواهد تاریخی، قریشیان از روز بدر، کینه امام علی(ع) را به دل گرفتند و حتی پس از مسلمان شدن، با سرودن اشعاری، مردم قریش را به مبارزه با علی و شکستن بیعت خود تشویق میکردهاند[۲۳۵] و هیچکس از یاران پیامبر(ص) را مانند حضرت علی(ع) دشمن بهشمار نیاوردهاند.[۲۳۶] رشک و حسادت برخی از همرزمان امام(ع) به او نیز پس از بدر و همسو شدن این حسادت با کینه دشمنان، بعدها در جانشینی پیامبر(ص) و سرنوشت مسلمانان تأثیرگذار دانسته شده است.[۲۳۷]
سید حسن فاطمی در دانشنامه امام علی(ع)، علاقه حضرت محمد(ص) به علی(ع) را نیز یکی از علل کینه و حسادت قریش به او دانسته است.[۲۳۸] به گفته فاطمی، رویدادهای سقیفه و متعاقب آن، انتخاب ابوبکر به جانشینی پیامبر(ص)، پیش از رحلت وی در جریان بوده و گروهی برای کنار زدن علی(ع) برنامهریزی کرده بودهاند.[۲۳۹] به عقیده او، ضربه خوردن منافقان و حسودان از شمشیر امام علی(ع) از یکسو و ضربهای که مهاجران قریش از انصار مدینه خورده بودند از سوی دیگر، انصار را به تعجیل در انتخاب جانشین پیامبر(ص) از میان خود واداشت و ابوبکر و دیگر قریشیان مدینه از این فرصت بهرهبرداری کردند؛[۲۴۰] در حالی که امیرمؤمنان(ع) در حال کفن و دفن پیامبر(ص) بود.[۲۴۱]
«همانا جانشینم و وارثم، که قرضم را ادا میکند و وعدههایم را به انجام میرساند، علی بن ابیطالب است.»
ابن حنبل، فضائل امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع)، ص۲۲۵.
موضع امام علی(ع)
در روز سقیفه، علی(ع) با ابوبکر بیعت نکرد و پس از آن در خصوص اصل بیعت و همینطور در مورد زمان بیعت، میان مورخان اختلاف نظر وجود دارد.[۲۴۲] به گزارش برخی منابع، علی(ع) مناظرهای ملایم اما مفصّل و صریح با ابوبکر داشته و طی آن ابوبکر را به دلیل تخلفش در واقعه سقیفه در نادیده گرفتن حق اهل بیت پیامبر(ع) محکوم نمود. ابوبکر با پذیرش استدلالهای امیر المومنین منقلب شده و تا مرز بیعت با علی(ع) به عنوان جانشین پیامبر نیز پیش میرود، اما در نهایت با مشورت برخی یارانش از این کار منصرف میگردد.[۲۴۳] علی(ع) به مناسبتهای مختلف و در سخنان متعددی به قضیه سقیفه اعتراض کرده و حق خود را در جانشینی پیامبر اسلام یادآوری نموده است. خطبه شقشقیه از معروفترین خطبههایی است که وی در آن به این واقعه اشاره کرده است.[۲۴۴] به گزارش برخی منابع دیگر، علی(ع) پس از واقعه سقیفه و در زمان حیات حضرت زهرا(س) شبها دختر پیامبر را سوار مرکبی نموده و به خانهها و محافل انصار میبرد و یاری میخواست و پاسخ میشنید: «ای دختر پیغمبر! ما با ابوبکر بیعت کردهایم، اگر علی جلوتر آمده بود، از او عدول نمیکردیم». علی(ع) نیز جواب میداد: «آیا پیغمبر را دفن نکرده، درباره خلافت نزاع میکردم؟».[۲۴۵]
دفاع امام علی(ع) از حق خود در جانشینی رسول خدا(ص) منحصر به این موارد نبود. یکی از مهمترین وقایعی که امام علی(ع) در آن بر حق جانشینی خود تأکید کرده، واقعهای است که به مُناشده (به معنای سوگند دادن به خداوند) معروف است. در جریان مناشده ، امام علی(ع) صحابه پیامبر(ص) را به خدا قسم میدهد که در مورد آنچه از پیامبر(ص) در مورد امام علی(ع) شنیدهاند شهادت دهند. آنچنان که علامه امینی نقل کرده، منابع متعددی از شیعیان و اهل سنت بر وقوع مناشده در رحبه در سال ۳۵ق یعنی ابتدای خلافت امام علی(ع) تصریح کردهاند که در آنها امام علی(ع) از صحابه رسول خدا(ص) میخواهد در مورد آنچه از پیامبر(ص) در روز غدیر در مورد جانشینی امام علی(ع) شنیدهاند شهادت دهند.[۲۴۶] منابع شیعی به وقوع مناشده دیگری در شورای ۶ نفره تعیین خلافت عمر نیز اشاره کردهاند. در اخبار این مناشده، امام علی(ع) فهرست بلندی از وقایعی را بیان میکند که عمدتا در آنها پیامبر(ص) به حق جانشینی او تصریح کرده و اعضای شورا را به خدا قسم میدهد که آیا اینها را از پیامبر شنیدهاند یا خیر؟ که با تأیید آنها مواجه میشود.[۲۴۷]
دوران خلفای سهگانه
در دوران ۲۵ ساله خلفای سهگانه، امام علی(ع) تقریباً از امور سیاسی و حکومتی به دور بود و تنها به انجام خدمات علمی و اجتماعی مشغول بود؛ از جمله جمعآوری قرآنی که به مصحف امام علی(ع) مشهور شد، مشاوره به خلفا در امور گوناگون، انفاق به فقیران، خریدن حدود هزار برده و آزاد کردن آنان، کشاورزی و درختکاری، حفر قنات، ساختن مساجد از جمله مسجد فتح در مدینه، مسجدی در کنار قبر حمزه، مسجدی در میقات، و همچنین وقف اماکن و املاکی که درآمد سالانه آن تا ۴۰ هزار دینار برآورد شده است.[۲۴۸]
در ادامه به برخی از امور مهم این دوره اشاره میشود؛
ابوبکر
با آغاز خلافت ابوبکر، رخدادهایی برای اهل بیت اتفاق افتاد؛ از جمله هجوم به خانه علی(ع) و گرفتن بیعت برای ابوبکر،[۲۴۹] تصرف و غصب فدک[۲۵۰] و شهادت حضرت فاطمه(س).
- بیعت اجباری
خودداری امام علی(ع) از بیعت و اقدام عدهای از صحابه که با خلافت ابوبکر به مخالفت پرداختند، برای ابوبکر و عمر خطری جدی بهشمار میآمد. بنابراین ابوبکر و عمر تصمیم گرفتند به این خطر پایان دهند و علی بن ابیطالب(ع) را به بیعت با ابوبکر مجبور کنند.[۲۵۱] بعد از اینکه چندین بار ابوبکر، قنفذ را به خانه امام علی(ع) فرستاد تا از او بیعت بگیرد و علی(ع) نپذیرفت، عمر به ابوبکر گفت: خود برخیز تا نزد وی برویم. بدین ترتیب، ابو بکر، عمر، عثمان، خالد بن ولید، مغیرة بن شعبه، ابوعبیده جراح و قنفذ به خانه علی(ع) رفتند. وقتی این گروه به دَرِ خانه رسیدند، پس از اهانت به حضرت فاطمه(س) و کوبیدن در خانه بر او، در حالی که او میان در و دیوار مانده بود، و تازیانه زدن به او،[۲۵۲] به طرف امام علی(ع) حملهور شدند و او را کشانکشان بهسمت سقیفه بردند. وقتی امام علی(ع) را به مسجد بردند، از او خواستند تا با ابوبکر بیعت کند. امام(ع) پاسخ داد: «من به خلافت، سزاوارتر از شما هستم و با شما بیعت نخواهم کرد. سزاوارتر است شما با من بیعت کنید؛ چرا که شما با استناد به خویشاوندی پیامبر(ص)، خلافت را از انصار گرفتید و اکنون آن را از ما غصب میکنید».[۲۵۳]
درباره زمان این بیعت میان مورخان اختلاف نظر وجود دارد. عدهای بيعت علی(ع) را بعد از وفات حضرت فاطمه(س) و برخی دیگر، آن را چهل روز بعد و گروهی دیگر، شش ماه بعد دانستهاند.[۲۵۴] اما شیخ مفید معتقد است که علی بن ابیطالب(ع) هرگز با ابوبكر بيعت نكرد.[۲۵۵]
- عملکرد امام در زمان خلافت ابوبکر
در زمان خلافت ابوبکر که در حدود دو سال طول کشید، علی(ع) علیرغم تمام محظورات، دستگاه خلافت را تا آنجا که رهنمودهایش را میپذیرفتند، راهنمایی میکرد. بنا بر اعتقاد علمای اهل سنّت، ابوبکر در کارهای مهم با علی(ع) مشورت میکرد،[۲۵۶] به صلاحدید او عمل میکرد و برای اینکه از مشورت او بهرهمند باشد، به او اجازه نمیداد با سایر مسلمانان از مدینه خارج شود.[۲۵۷] امام علی(ع) هر چند از پذیرفتن هر نوع منصبی احتراز میکرد، اما با وجود این، در مواردی که طرف مشورت قرار میگرفت و مصلحت اسلام و مسلمانان اقتضا میکرد، از همکاری با خلیفه ابا نداشت. یعقوبی در اینباره مینویسد: «از جمله کسانی که در زمان ابوبکر، فقه از او اخذ شد، علی بن ابیطالب بود».[۲۵۸] در زمینه جنگها و فتوحات در دوره ابوبکر، امام علی(ع) موضعی بیطرفانه یا حداکثر مشاورانه اتخاذ کرد و در هیچیک از آنها شرکت نداشت. طبق بعضی از گزارشهای تاریخی، ابوبکر برای فتح شام از اصحاب نظرخواهی کرد و تنها نظر علی(ع) را پذیرفت.[۲۵۹]
عمر
ابوبکر در وصیت خود که توسط عثمان نوشته شد، مردم را به پیروی از عمر فراخواند و اعلام کرد: «من عمر بن خطّاب را به عنوان حاکم بر شما منصوب کردم. به او گوش فرا دهید و از او اطاعت کنید».[۲۶۰] امام علی(ع) در مقابل این اقدام سکوت کرد، اما سالها بعد، این انتصاب را مذموم و ناحق دانست و این کار را چنین توصیف کرد: «جای بسی شگفتی و حیرت است که ابوبکر در زمان حیاتش، فسخ بیعت مردم را درخواست می نمود (از آنجایی که میگفت مرا رها کنید که بهترینِ شما نیستم)، ولی بندهای خلافت را برای بعد از مرگش به سوی دیگری محکم میکرد. این دو نفر (ابوبکر و عمر)، پستانهای شتر خلافت را بهسختی دوشیدند! در صورتی که برجستگی من نسبت به آن اشخاص، بهقدری است که من مانند رودی هستم که از آن، سیل خِرد جاری است و هیچکس را یارای آن نیست که بتواند خود را به قله دانایی من برساند... و من شجاعانه در این مدت طولانی با شدت اندوه، صبر کردم».[۲۶۱]
عملکرد امام در زمان خلافت عمر
خلافت عمر ده سال طول کشید و امام علی(ع) همانطور که در زمان ابوبکر، مسندی را بر عهده نگرفت، در زمان عمر نیز از پذیرش هرگونه مسئولیتی خودداری کرد؛ اما بهعنوان یک مشاور در کنار عمر بود و بارها عمر را با راهنماییهای خود یاری کرد؛[۲۶۲] چنانکه مورّخان اهل سنت گفتهاند، عمر کاری را بدون مشورت علی انجام نمیداد؛ زیرا به خردمندی و دقّت نظر و دینداری او معتقد بود.[۲۶۳] در مواردی بسیاری که حکم شرعی مسأله ای روشن نبود از امیرالمؤمنین(ع) کمک می خواست ونظر او را جویا می شد و امام هم بدون مسامحه و مماشات حکم را بیان می کردند به عنوان نمونه در روایتی امام صادق(ع) گزارش کرده که در زمان حکومت عمر (خلیفه دوّم) در شهر مدینه، زن بدکارهای بود که به فساد شهرت داشت، خبر به عمر رسید، دستور داد مامورین او را به نزد وی بیاورند، زن ترسید و به خانههای اطراف فرار کرد و بر او درد زایمان عارض گردید و بچّهای که در رحم داشت، زنده سقط شد و بعد از چند لحظه مُرد. عمر از این قضیه(ترس مادر و مرگ فرزندش) ناراحت شد، افراد حاضر در جلسه او را دلداری می دادند که مقصر نیست و گناهی مرتکب نشده است عمر گفت: از اباالحسن( امیرالمؤمنین) سؤال کنید، حکم مساله چیست و چه باید کرد؟ آن حضرت به آنها فرمود اگر کارتان از روی اجتهاد بوده که به واقع نرسیده اید واگر از روی رأی خودتان بوده که خطا کرده اید آنگاه به عمر فرمود: دیه این کودک برعهده توست. «قَالَ عَلَیْکَ دِیَةُ الصَّبِیِّ». [۲۶۴] على بن ابىطالب در برابر فتوحات اين دوران، همان موضعى را اتخاذ كرد كه در دوران خليفه اوّل در پيش گرفته بود؛ اما چون در اين عصر، فتوحات دامنه گستردهترى داشت، نقش على(ع) نسبت به دوران ابوبكر در اين باره، ملموستر و چشمگيرتر بود. در هيچیک از مآخذ تاريخى و حديثى، شركت على(ع) در فتوحات اين دوران گزارش نشده است. در هیچ یک از منابع این دوره، دیده نشده است که عُمَر از علی بن ابیطالب(ع) نظر مشورتى بخواهد، و امام علی(ع) امتناع کند؛ بلكه بنابر روايتى از امام باقر(ع)، عمر امور حكومت را كه از مهمترين آنها مسئله فتوحات بود، با نظرخواهى از على(ع) به سامان مىرساند.[۲۶۵] از سویی دیگر، اصحاب و پيروان على(ع) در فتوحات دوران عمر، نقش بسزايى داشتند.[۲۶۶]
عثمان
- علی در شورای شش نفره
شورای شش نفره، گروهی بودند که عمر بن خطاب پیش از مرگش در سال ۲۳ق برای انتخاب خلیفه بعدی تعیین کرد که منجر به انتخاب عثمان بن عفان بهعنوان سومین خلیفه مسلمانان شد. عُمَر همگان را ملزم به پذیرش نظر شورا کرد و دستور داد گردن مخالفان زده شود.[۲۶۷] امام علی(ع) با توجه به جهتگیری اعضای انتخاب شده، پیشبینی کرده بود که شورا منجر به انتخاب عثمان خواهد شد.[۲۶۸] اعضای این شورا عبارت بودند از علی بن ابیطالب(ع)، عثمان بن عفان، طلحة بن عبیدالله، زبیر بن عوام، سعد بن ابی وقاص و عبدالرحمن بن عوف.[۲۶۹]
- عملکرد امام در دوران خلافت عثمان
علی(ع) در عصر خلافت عثمان بر خلاف گذشته، کمتر در صحنه حضور مییافت و بهندرت به مشورت و همکاری در امور حکومت میپرداخت. از اینرو هیچ گزارشی در مآخذ تاریخی مبنی بر راهنمایی و ارائه نظر در امر فتوحات از سوی امام علی(ع) وجود ندارد. علت چنین رویکردی را باید در تفاوت شیوه خلافت عثمان با خلفای پیشین دانست. عثمان با مخالفت آشکار با کتاب خدا و سنت پیامبر(ص)، تعطیلی حدود الهی، حیف و میل بیتالمال و بخششهای بیحساب و کتاب به نزدیکان و خاندان اموی، واگذاری مناصب و پستهای مهم حکومتی به خاندان بنیامیه و بنی ابیمعیط و سرانجام ضرب و شتم یاران پیامبر(ص) و تبعید آنان، از امام علی فاصله گرفت و امام به سبب صدور چنین اعمالی از عثمان که در تضاد آشکار با قرآن و سیره رسول خدا بود، به همکاری با عثمان به شیوه همکاری با خلفای پیشین حاضر نشد. با این همه، مآخذ تاریخی از حضور بعضی از یاران امیر مؤمنان همانند حذیفة بن یمان، سلمان فارسی و ـبنا بر قولیـ براء بن عازب در فتوحات دوران خلافت عثمان خبر دادهاند.[۲۷۰]
- موضع امام علی(ع) در قتل عثمان
بنابر منابع تاریخ اسلام، امام علی(ع) با قتل عثمان مخالف بود و برای جلوگیری از قتل او، دو فرزندش حسن و حسین(ع) و چند تن دیگر را به نگهبانی از خانه او مأمور کرد.[۲۷۱][۲۷۲] به نقل برخی منابع، او پس از اطلاع از قتل عثمان گریست و نگهبانان خانهٔ او را توبیخ کرد و گفت که هیچ توجیهی برای قتل عثمان وجود ندارد.[۲۷۳] سید جعفر مرتضی با توجه به قرائن تاریخی مانند مخالفت جدی حضرت علی(ع) با عملکرد عثمان و وجود اخبار معارض با این خبر، مانند رد پیشنهاد کمک امام حسن(ع) از سوی عثمان، این امر را بعید و غیر قابل قبول دانسته است. او با استدلال به فرموده امام علی(ع) مبنی بر خوشحال نشدن و ناراحت نشدن از قتل عثمان و همچنین سیره وی در برخورد با ظالمان و یاری مظلومان، به نقل از باقر شریف قرشی در کتاب حیاة الإمام الحسن(ع) میگوید: این جریان بر فرض وقوع، به خاطر دفع تهمت از حسنین(ع) نسبت به شراکت در خون عثمان بوده است.[۲۷۴] سید مرتضی پس از تردید در فرستادن حسنین(ع) توسط امیرالمؤمنین(ع)، علت آن را جلوگیری از قتل عمدی او و رساندن آب و غذا به خانواده او میداند، نه جلوگیری از برکناری او از خلافت؛ چرا که عثمان به جهت کارهای ناروایش مستحق خلع از خلافت بود.[۲۷۵] پیش از قتل عثمان نیز امام علی(ع) بارها وساطت کرد و کمکهایی به او رساند؛ برای نمونه وقتی معترضان وی را محاصره کردند و آب را بر او بستند، امام علی(ع) آب و غذا به او رساند.[۲۷۶]
سید جعفر مرتضی با بیان اینکه امیرالمؤمنین(ع) خلافت عثمان را شرعی نمیدانست و از فساد عملکرد او کاملا آگاه بود و بارها او را نصیحت کرده بود، معتقد است که امام علی(ع) مخالف قتل او بود، زیرا میدانست این کار، دستاویزی برای فرصتطلبان و طمعکنندگان در خلافت میشود و به بهانه خونخواهی او فتنه ایجاد میکنند و تلاش علی بن ابیطالب بر آن بود که شورشکنندگان به برکناری عثمان از خلافت اکتفا کنند. پس اگر بر فرض، حسنین را فرستاده باشد، به منظور دفع تهمت از خود بوده است.[۲۷۷] و از حضرت منقول است که فرمود: به خدا قسم آنقدر از او دفاع کردم که بیم داشتم گناهکار محسوب شوم.[۲۷۸]
دوران حکومت
پس از کشته شدن عثمان در سال ۳۵ قمری، جمعی از اصحاب نزد امام علی(ع) آمدند و گفتند: ما سزاوارتر از تو به خلافت کسی را نمیشناسیم؛ علی(ع) ابتدا خلافت را نپذیرفت و گفت: من وزیر شما باشم بهتر است تا امیر شما باشم. آنان گفتند: جز بیعت با تو چیزی نمیپذیریم. علی(ع) گفت که بیعت او در خفا نیست و باید در مسجد باشد.[۲۷۹] همه انصار جز چند نفر با علی(ع) بیعت کردند. مخالفان عبارت بودند از حسان بن ثابت، کعب بن مالک، مسلمة بن مخلَّد، محمد بن مَسلَمه و چند نفر دیگر که از یاران عثمان بهشمار میآمدند؛ از جمله عبدالله بن عمر، زید بن ثابت، و اسامة بن زید.[۲۸۰] در این باره که چرا امام علی(ع) زیر بار بیعت با مردم نمیرفت، از یکی از خطبههای نهجالبلاغه برمیآید که امام(ع)، جامعه موجود را فاسدتر از آن میدانست که او بتواند آن را رهبری کرده و معیارها و منویات خود را در آن به اجرا درآورد.[۲۸۱]
کارگزاران
حضرت علی(ع) پس از بیعت، عاملان خود را روانه نقاط مختلف اسلامی کرد، از جمله عثمان بن حنیف را به بصره، عمارة بن شهاب را به کوفه، عبیدالله بن عباس را به یمن، قیس بن سعد بن عباده را به مصر و سهل بن حنیف را به شام فرستاد. سهل بن حنیف در راه شام به تبوک رسید و در آنجا گفتگویی میان او و گروهی از مردم درگرفت و او را بازگرداندند.[۲۸۲] عبیدالله بن عباس چون به یمن رسید، یعلی بن منیه که از جانب عثمان، حکومت یمن را به عهده داشت، هرچه در بیت المال بود برداشت و به مکه رفت.[۲۸۳] عمارة بن شهاب، حاکم کوفه چون به زباله (جایی میان مدینه و کوفه) رسید، مردی به نام طلیحة بن خویلد که برای خونخواهی عثمان به راه افتاده بود، او را دید و چون دانست که برای حکومت کوفه آمده است، گفت: «بازگرد. مردم جز امیری که دارند کسی را نمیخواهند و اگر نپذیری، گردنت را خواهم زد»؛ بدین سبب بازگشت و علی(ع) چندی بعد به سفارش مالک اشتر، ابوموسی اشعری را در حکومت کوفه ابقا کرد.[۲۸۴]
جنگها
- جنگ جمل (ناکثین)
جنگ جمل نخستین جنگ امام علی(ع) بود که میان وی و ناکثین رخ داد (نکث به معنی نقض و شکستن است و طلحه و زبیر و پیروانشان از آنجایی که در ابتدا با امام(ع) بیعت کرده و در نهایت پیمانشان را شکستند، آنها را ناکثین مینامند.)[۲۸۵] در جمادی الاخر سال ۳۶ق. رخ داد.[۲۸۶] طلحه و زبیر که نخست چشم به خلافت دوخته بودند[۲۸۷] چون ناکام ماندند و خلافت به امام علی(ع) رسید، انتظار داشتند که با وی در خلافت شریک شوند. آن دو از علی(ع) خواستند که حکومت بصره و کوفه را به آنان دهد، ولی امام آنان را شایسته این کار ندانست.[۲۸۸] ازاینرو، در حالی که آنها خود از متهمان به قتل عثمان بودند و در میان مردم کسی آزمندتر از طلحه به کشتن عثمان نبود،[۲۸۹] اما برای پیشبرد مقاصد خود، با عایشه همراه شدند؛ در حالی که خود عایشه هنگام محاصره عثمان نه تنها هیچ کمکی بدو نکرده بود؛ بلکه معترضان به عثمان را جویندگان حق خوانده بود. ولی چون عایشه خبر بیعت مردم با علی(ع) را شنید، بلافاصله از کشته شدن عثمان به ستم، سخن سرکرد و در پی دادخواهی خون وی برآمد.[۲۹۰] عایشه پیشتر از امام علی(ع) کینه یا کینههایی به دل داشت و از اینرو، با طلحه و زبیر همراهی کرد.[۲۹۱] بنابراین، اینان لشکری سه هزار نفره را تشکیل دادند و به طرف بصره حرکت کردند.[۲۹۲] در این جنگ عایشه بر شتری نر سوار بود و از اینرو، این جنگ، جمل، یعنی شتر، نام گرفت.[۲۹۳]
امام علی(ع) با رسیدن به بصره، بیش از پیش به نصیحت پیمانشکنان پرداخت تا از رخ دادن جنگ جلوگیری نماید. ولی نتیجهای نگرفت و آنان جنگ را با کشتن یکی از یاران وی آغاز نمودند.[۲۹۴] زبیر قبل از شروع جنگ به خاطر حدیثی از پیامبر(ص) که امام علی(ع) آن را یادآوری کرد، از لشکر کناره گرفت. بنابر حدیث مذکور، پیامبر(ص) روزی به زبیر گفته بود تو به جنگ علی برمیخیزی. زبیر سرانجام در بیرون بصره توسط عمرو بن جرموز کشته شد.[۲۹۵] اصحاب جمل، پس از چند روز نبرد و دادن کشته بسیار، شکست خوردند. در این جنگ طلحه کشته شد[۲۹۶] و عایشه پس از جنگ، محترمانه به مدینه بازگردانده شد.[۲۹۷]
- جنگ صفین (قاسطین)
جنگ صفین بین امام علی(ع) و قاسطین (معاویه و سپاهش)[۲۹۸] در صفر سال ۳۷ قمری در شام و در نزدیکی فرات در محلی به نام صفین رخ داد و پایان آن حکمیتی بود که در رمضان سال ۳۸ق صورت گرفت.[۲۹۹] معاویه هنگام محاصره عثمان با آنکه میتوانست وی را یاری کند، کاری انجام نداد و میخواست او را به دمشق ببرد، تا در آنجا خود کارها را به دست گیرد. وی پس از کشته شدن عثمان، تلاش کرد تا برای اهالی شام، علی را کشنده عثمان معرفی کند. امام علی(ع) در آغاز کار به او نامه نوشت و از وی بیعت خواست. اما او بهانه آورد که نخست باید کشندگان عثمان را که نزد تو به سر میبرند به من بسپاری تا آنان را قصاص کنم و اگر چنین کنی با تو بیعت خواهم کرد. امام پس از نامهنگاری و فرستادن نمایندهای نزد معاویه، چون دانست که معاویه سر جنگ دارد، لشکر خویش را بهسوی شام به حرکت درآورد. از آنسو نیز معاویه با لشکر خویش حرکت کرد. هر دو لشکر در نزدیکی صفین جای گرفتند. امام علی(ع) میکوشید تا جایی که ممکن است کار به جنگ نکشد. لذا باز نامهنگاریهایی صورت گرفت؛ ولی نتیجهای نداشت و سرانجام جنگ در سال ۳۶ق آغاز شد.[۳۰۰]
در آخرین حملهای که ممکن بود به پیروزی سپاه علی(ع) بینجامد، معاویه با رایزنی عمرو بن عاص حیلهای به کار برد و دستور داد هر چه قرآن در اردوگاه دارند بر سر نیزه کنند و پیشاپیش سپاه علی روند و آنان را به حکم قرآن بخوانند. این حیله کارگر شد و گروهی از سپاه علی که از قاریان قرآن بودند، نزد او رفتند و گفتند: «ما را نمیرسد با این مردم بجنگیم، باید آنچه را میگویند بپذیریم» و هر چه علی گفت این مکری است که میخواهند با بهکار بردن آن از جنگ برهند، سود نداد.[۳۰۱]
امام(ع) به ناچار ضمن نامهای به معاویه با قید اینکه ما میدانیم تو اهل قرآن نیستی، پذیرفتن حکمیت قرآن را یادآور شد.[۳۰۲] قرار شد یک نفر از سپاه شام و یک نفر از سپاه عراق، درباره حکم قرآن در این باره اظهارنظر کنند. اهل شام، عمرو بن عاص را برگزیدند. اشعث و شماری دیگر از کسانی که بعداً در گروه خوارج درآمدند، ابوموسی اشعری را پیشنهاد کردند. اما امام علی(ع) ابن عباس و یا مالک اشتر را پیشنهاد کرد؛ ولی مورد قبول اشعث و یارانش قرار نگرفت؛ به این بهانه که اشتر عقیده به جنگ دارد و ابن عباس نیز نباید باشد، زیرا عمرو بن عاص از مضریهاست، طرف دیگر باید یمنی باشد.[۳۰۳] سرانجام عمرو بن عاص، ابوموسی اشعری را فریب داد و حکمیت را به نفع معاویه به پایان برد.[۳۰۴]
- جنگ نهروان (مارقین)
ماجرای حکمیت در جنگ صفین، به اعتراض و مخالفت عملی برخی از یاران امام علی(ع) منجر شد که به او گفتند: «چرا در کار خدا حَکَم قرار دادی؟». این در حالی بود که امام از ابتدا مخالف این امر بود و خود آنها او را به تحکیم وادار کرده بودند. در هر حال، آنها امام را تکفیر و لعن کردند.[۳۰۵]
این دسته که خوارج یا مارقین نامیده شدند، سرانجام دست به کشتن مردم گشودند. عبدالله بن خباب را که پدرش صحابی رسول خدا بود کشتند و شکم زن حامله او را پاره کردند.[۳۰۶] بدین طریق، امام ناچار به جنگ با آنان شد. وی قبل از جنگ عبدالله بن عباس را به گفتگو با آنان فرستاد ولی سودی نبخشید. سرانجام خودش به میان آنها رفت و با آنان گفتگو کرد. بسیاری از آنها پشیمان شدند و بسیاری نیز بر عقیده خویش باقی ماندند. سرانجام جنگ درگرفت و از خوارج، ۹ تن باقی ماندند و از یاران علی ۷ یا ۹ تن کشته شدند.[۳۰۷]
- غارات
پس از جنگ نهروان، سپاهیان معاویة بن ابیسفیان حملاتی به مناطق تحت حکومت امام علی(ع) انجام دادند و به قتل و غارت مردم و طرفداران امام علی(ع) پرداختند.[۳۰۸] هدف از این حملات که به غارات مشهور شد، ایجاد هراس در میان هواداران امام علی(ع) و همچنین تحکیم پایههای حاکمیت معاویه دانسته شده است.[۳۰۹] برخی مورخان این نبردها را هفت مورد[۳۱۰] و برخی دیگر بیش از ده مورد دانستهاند.[۳۱۱]
حمله و غارتهای سپاه معاویه، شهرها و مناطقی چون مصر، یمن، مکه، مدینه، بصره، مدائن، حجاز و حتی تا نزدیک کوفه ادامه داشت.[۳۱۲] این حملات به گونهای طراحی شده بود که پراکنده و ناگهانی باشد و عکسالعمل سریع سپاهیان امام علی(ع) نیز کارساز نباشد.[۳۱۳]
برخی از این حملات توسط سپاهیان امام علی(ع) دفع شد[۳۱۴] و در برخی نیز سپاه شام پیش از رسیدن سپاه امام علی(ع)، به شام فرار کردند.[۳۱۵] امام علی(ع) در این دوره، از نافرمانی کوفیان گلایه کرد و آنها را مورد سرزنش قرار داد.[۳۱۶]