قصی بن کلاب

از ویکی شیعه

قُصَی بن کِلاب بن مُرَّة بن کَعْب، جد چهارم پیامبر اکرم(ص) و پیشوای قریش در مکه. او این شهر را از سیطره خُزاعیان بیرون آورد و قریش را دوباره سروری داد. حفر چاه‌ها و ارائه خدمات به زائران بیت الله الحرام و بازسازی کعبه، از کارهای او است. به رغم شهرت و خدمات بسیار وی، از زمان تولد، وفات و زندگی او اطلاعی در دست نیست.

خاندان قصی بن کلاب

به نظر می‌رسد کلاب بن مره، پدر قصی، فقط دو پسر (قصی و زُهره) و یک دختر به نام نُعم داشته است. مادر آنان، فاطمه، دختر سعد بن سَیل از بنی جَدَره، تیره‌ای از قبیلۀ یمنی اَزْد بود.[۱] قصی علاوه بر این برادر و خواهر، برادری مادری هم به نام رِزاح داشت که پدرش ربیعة بن حرام بود.[۲]

فرزندان

نام فرزندان قصی را چنین ذکر کرده‌اند: عبد مناف یا مُغیره، عبدالله یا عبدالدار، عبدالعُزّی، عبد بن قصی.[۳]

گفته‌اند قصی همزمان با دوران سلطنت بهرام گور، پادشاه ساسانی (۴۳۸ یا ۴۳۹ میلادی) می‌زیسته است.[۴]

وجه نامگذاری قصی

بیشتر مورخان نام اصلی قصی را زید[۵] نوشته‌اند. درباره علت «قُصَی» نامیده شدن او گفته‌اند که مادرش فاطمه، پس از وفات کلاب، با ربیعة بن حرام (از طایفۀ بنوعُذْره) – که برای انجام دادن اعمال حج به مکه آمده بود – ازدواج کرد و ربیعه، فاطمه و قصی شیرخوار را همراه خود به سرزمین قوم خویش در منطقۀ شام برد. قصی تا هنگام بلوغ یا نزدیک به آن در آنجا ماند، سپس با کاروانی از حاجیان قضاعه، در یکی از ماه‌های حرام، به مکه بازگشت.[۶] چون زید در این مدت از وطنش مکه و قوم خویش دور شده بود، او را قصی خواندند، یعنی کسی که از شهر و وطن خویش دور است.[۷]

القاب قصی

  • قریش: از القاب قصی، قریش بود. احتمال داده‌اند که نام قبیله قریش از لقب او اخذ شده باشد[۸]. درباره سبب این نامگذاری، تسلط قصی بر مکه و انجام دادن کارهای خوب و پسندیده را ذکر کرده‌اند یا به این علت که خصلت‌های نیک در قصی جمع بود، زیرا یکی از معانی قریش، جمع است.
  • مُجَمِّع:به قصی «‌مُجَمِّع»، به معنای جمع‌کننده و گردآورنده هم گفته‌اند، زیرا او بعد از مسلط شدن بر مکه و ریاست در آن ناحیه، قریش را از دره‌ها و کوه‌های اطراف مکه جمع کرد و در مکه سکنی داد.[۹]

جنگ با قبیله خزاعه

پس از آن که قصی در مکه اقامت گزید، با دختر حُلَیل بن حُبشیه، آخرین امیرِ خُزاعی مکه و متولی کعبه ازدواج کرد.[۱۰]

وقتی فرزندان قصی پراکنده شدند و اموالش بسیار شد و شرافتی بزرگ یافت، حلیل درگذشت. [۱۱] حلیل در آستانه مرگ، قصی را نزد خود خواند و ولایت بیت الله الحرام و کلیدداری خانه کعبه را به او واگذارد، اما پس از مرگش، خزاعه کلید کعبه را، که نزد حبّی بود، گرفتند و مانع قصی شدند. قصی برای گرفتن حق خویش، از قریش و بنی کنانه و برادر مادری خود رزاح و حامیان او یاری خواست و در نهایت بر خزاعه پیروز گردید.[۱۲]

گفته شده است قصی در جنگ با خزاعه، از یاری قیصر روم برخوردار بود.[۱۳] در روایتی دیگر، پس از مرگ حلیل، پسرش، ابوغُبْشان مُحتَرِش، ریاست یافت؛ اما خانه کعبه را در مقابل شتری مادّه و خیک شرابی به قصی واگذارد.[۱۴]

قصی و مناصب مکه

قصی مناصب مهم مکه یعنی حجابت (پرده‌داری)، سقایت (آب‌دادن به حاجیان)، رفادت (اطعام قریش از طریق اموالی که جمع‌آوری می‌شد)، دارالندوه و لوا (پرچم داری جنگ) را بر عهده گرفت و نخستین فرد از دودمان کَعب بن لُؤَی بود که ریاست و فرمانروایی یافت و پس از او شرافت و ریاست قریش و این مناصب در دودمان قصی برقرار ماند.[۱۵]

خدمات قصی

  1. حفرچاه و آب رسانی به مکه: قصی برای مردم مکه و حجاج، خدمات برجسته‌ای انجام داد. حوض‌هایی از جنس پوست درست کرد و از چاه «‌میمون‌» و غیر آن، که خارج از مکه بود، آب آنها را تأمین می‌کرد تا در مکه و مِنا و عرفات مردم را سیراب سازد.[۱۶] وی همچنین، برای نخستین بار، در شهر مکه چاهی حفر کرد و نامش را عَجول گذاشت. این چاه تا زمانی که قصی زنده بود، باقی ماند. بعدها بلااستفاده و در خانۀ امّ هانی، دختر ابوطالب، واقع شد و سپس جزء مسجدالحرام گردید. ظاهراً، با توجه به کمبود آب در مکه، چاه عجول اهمیت بسیار داشته است و علاوه بر قریش، حجاج نیز ازآب آن بهره‌مند می‌شده‌اند.[۱۷] به قولی، قصی چاه‌های خُمّ و بَذَّر را نیز حفر کرد.[۱۸]
  2. اطعام زایران بیت الله الحرام: قصی علاوه بر این، زایران بیت الله الحرام را اطعام می‌کرد و معتقد بود حجاج، مهمانان خدا هستند و قریش، که در همسایگی بیت او قرار دارند، به پذیرایی از آنان سزاوارترند. از این رو، قریش را به انجام دادن این کار دعوت و تشویق می‌کرد و با همکاری آنان هزینه طعام و نوشیدنی حجاج را فراهم می‌نمود.[۱۹] قصی نخستین کسی بود که، بعد از حضرت ابراهیم(ع) و حضرت اسماعیل(ع)، برای راهنمایی حجاج، حدود حرم را با نصب علامت‌هایی از نو مشخص کرد. [۲۰]
  3. شرافت دادن قریش بر مکه: قریش پیش از آمدن به مکه، در کوه‌ها و دره‌های اطراف مکه زندگی می‌کردند. بعد از آن که قصی زعیم قریش شد، شهر مکه را به چهار بخش تقسیم، و هر قسمت را به گروهی از قریش واگذار کرد.[۲۱] قصی از قریش خواست که منازل خود را اطراف کعبه بنا کنند. از این رو، خانه‌های قریش در جهت‌های چهارگانۀ کعبه ساخته شد. فاصله خانه‌ها تا کعبه به‌اندازۀ مطاف (محل طواف) بود. [۲۲] قصی محل قریشیان را، به ترتیب نسب، در مکه معین کرد. گروهی را که در دره جای داد، قریش بِطاح یا اباطح و گروهی را که در بیرون دره جای داد، قریش ظاهری یا ظواهر خواندند.[۲۳] بدین گونه، قصی نخستین بار قریش را متحد و یکپارچه و گرامی و شکوهمند ساخت[۲۴] و از غیرقریشیان، از کسانی که وارد مکه می‌شدند، عوارض دَه یک می‌گرفت. [۲۵]
  4. تاسیس دارالندوه: قصی منزلی برای خود، چسبیده به مسجدالحرام، در سمت شامی (شمال) کعبه، به نام دارالندوه ساخت که در آن به سوی کعبه باز می‌شد و قریش در آن جا برای امور مهم و تصمیم گیری‌های اساسی، از جمله جنگ و قضاوت در اختلافات و عقد ازدواج و غیر آن، اجتماع می‌کردند و فقط کسانی که چهل سال به بالا داشتند، می‌توانستند برای مشورت وارد آنجا شوند. چنین محدودیتی برای فرزندان قصی وجود نداشت.[۲۶]
  5. تاسیس مشعرالحرام: قصی در مُزْدَلِفَه مشعرالحرام را بنا نهاد که محل وقوف و بیتوتۀ حجاج بود و در آنجا آتش روشن کرد تا کسانی که از عرفات به آنجا می‌رفتند، راه را بیابند و گم نشوند. این رسم پس از ظهور اسلام نیز ادامه یافت.[۲۷]
  6. بازسازی کعبه: گفته شده است قصی نخستین کسی بود که پس از حضرت ابراهیم (ع) کعبه را بازسازی و آن را سقف دار کرد.[۲۸] او طول دیوارهای کعبه را که ۹ ذراع بود تا ۱۸ ذراع افزایش داد و ارتفاع آن را ۲۵ ذراع قرار داد و با چوب نخل و چوب درخت «‌دَوم‌» آن را مسقف کرد و کعبه تا آن زمان چنین ساختاری نداشت.[۲۹]

احترام و منزلت قصی

قریش در زمان حیات قصی و پس از مرگش چنان برای او احترام و منزلت قائل بودند که پیروی از کارهای او را همچون احکام دین واجب می‌دانستند.[۳۰]

حتی بعد از مرگ قصی و ظهور اسلام، که مشرکان مکه به مخالفت با پیامبر(ص) پرداختند، از آن حضرت خواستند قصی را زنده کند تا با وی دربارۀ صحت نبوت پیامبر و روز رستاخیز مشورت کنند.[۳۱] قصی، پیش از وفات، با تقسیم وظایف و مناصب حج و مکه میان فرزندانش، ادارۀ شهر و امور حج را که سامان داده بود، پس از خود به آنان واگذار کرد.[۳۲]

وفات

قصی در مکه درگذشت و پیکرش را در دامنۀ کوه حَجون[۳۳] به خاک سپردند، و باز هم او را بزرگ می‌داشتند و قبرش را زیارت می‌کردند. بعد از آن، مردم مکه مردگان خود را در حجون، که نخستین قبرستان مکه بود، به خاک سپردند.[۳۴]

ویژگی‌های قصی

قصی در درایت و دقت نظر، راست گویی، سخاوت و عفت برتر از مردم زمان خویش بود [۳۵] و به اعتقاد شیعه دوازده امامی همچون دیگر آباء و اجداد پیامبر اکرم، مؤمن و موحد بود.[۳۶] قصی به پروردگار یکتا ایمان داشت و از عبادت لات و عُزّی و دیگر بت‌ها خودداری می‌کرد و مردم عرب را از پرستش غیرخدا بازمی‌داشت.[۳۷]

در منابع، سخنان حکیمانه‌ای به او نسبت داده شده است. او به فرزندان خود می‌گفت هر کس فرومایه‌ای را بزرگ دارد، شریک پستی او گشته است و هر کس کار زشتی را نیکو پندارد، شریک زشتی آن شده است و هر که بزرگواری شما اصلاحش نکند، پس خواری‌اش را به او بنمایانید، که دارو ریشه درد را می‌کند.[۳۸]

به فرزندانش می‌گفت که خویشتن واقعی خود را عزیز و محترم بدارند تا قوم و قبیلۀ آنان با عزت و احترام با ایشان برخورد کنند. به قوم خود ستم نکنند که نابود خواهند شد. از خیانت بپرهیزند، زیرا در پیشگاه خداست و موجب عار و سرزنش می‌شود. [۳۹] از نوشیدن شراب اجتناب کنند، زیرا به فرض این که بدن را اصلاح کند، ذهن را خراب و فاسد می‌نماید.[۴۰]

پانویس

  1. ابن هشام، ج ۱، ص ۱۰۹ـ ۱۱۰
  2. ابن هشام، ج ۱، ص ۱۲۴؛ قس. سمعانی، ج ۲، ص ۱۹۵
  3. ابن کلبی، ص ۲۶؛ ابن هشام، ج ۱، ص ۱۱۰ـ ۱۱۱؛ قس بلاذری، ۱۴۱۷، ج ۱، ص ۵۹، ۶۵؛ یعقوبی، ج ۱، ص ۲۳۹
  4. رجوع کنید به ابوهلال عسکری، ص ۲۵؛ مقدسی، ج ۴، ص ۱۲۶
  5. رجوع کنید به ابن سعد، ج ۱، ص ۶۷؛ یعقوبی، ج ۱، ص ۲۳۷؛ طبری، ج ۲، ص ۲۵۴
  6. ابن هشام، ج ۱، ص ۱۲۴؛ ابن سعد، ج ۱، ص ۶۷؛ ازرقی، ۱۴۰۳، ج ۱، ص ۱۰۴ـ ۱۰۵
  7. بلاذری، ۱۴۱۷، ج ۱، ص ۵۵؛ یعقوبی، همانجا؛ سهیلی، ج ۲، ص ۳۳ـ ۳۴
  8. المنتظم، ج ۲، ص ۲۳۰
  9. رجوع کنید به ابن سعد، ج ۱، ص ۷۱ـ ۷۲؛ ابن قتیبه، ص ۱۱۷، ۶۴۱؛ طبری، ج ۲، ص ۲۵۶؛ سمعانی، ج ۴، ص ۴۸۵؛ ابن اثیر، ج ۲، ص ۲۷
  10. ابن هشام، ج۱، ص۱۲۲ـ ۱۲۳؛ ازرقی، ج۱، ص۱۰۵
  11. ابن هشام، ج۱، ص۱۲۳
  12. ابن هشام، ج۱، ص۱۲۳ـ ۱۲۴، ۱۳۰ـ ۱۳۱؛ ازرقی، ج۱، ص۱۰۵ـ ۱۰۷؛ سهیلی، ج۲، ص۲۸ـ ۲۹، ۳۲- ۳۳، ۴۵ـ ۴۶
  13. رجوع کنید به ابن قتیبه، ص۶۴۰ـ ۶۴۱؛ قس. جوادعلی، ج۴، ص۳۹
  14. بلاذری، ۱۴۱۷، ج۱، ص۵۶؛ قس مسعودی، ج۲، ص۱۷۵
  15. ابن هشام، ج۱، ص۱۳۱ـ ۱۳۲؛ ابن حبیب، ص۱۶۴ـ ۱۶۵
  16. ابن سعد، ج۱، ص۷۳؛ صالحی شامی، ج۱، ص۲۷۵
  17. فاکهی، ج۲، ص۱۷۳، ج۴، ص۹۷؛ بلاذری، ۱۴۱۳، ص۴۸؛ همو، ۱۴۱۷، ج۱، ص۵۸؛ یاقوت حموی، ذیل «‌العَجول‌» ص۵۸؛ ابن ضیاء، ص۶۷
  18. فاکهی، ج۴، ص۹۸ـ ۹۹؛
  19. ابن سعد، ج۱، ص۷۲ـ ۷۳؛ بلاذری، ۱۴۱۷، ج۱، ص۵۸
  20. ازرقی، ج۲، ص۱۲۹؛ فاکهی، ج۲، ص۲۷۳، ج۵، ص۲۲۵
  21. رجوع کنید به ابن هشام، ج۱، ص۱۳۱ـ ۱۳۲؛ یعقوبی، ج۱، ص۲۴۰
  22. حلبی، ج۱، ۱۹، ص۲۹۷
  23. رجوع کنید به مسودی، ج۲، ص۱۷۶ـ ۱۷۷
  24. یعقوبی، ج۱، ص۲۴۰
  25. مسعودی، ج۲، ص۱۷۶
  26. ابن هشام، ج۱، ص۱۳۲؛ ازرقی، همان، ج۱، ص۱۰۹، ج۲، ص۱۰۹؛ بلاذری، ۱۴۱۷، ج۱، ص۵۸ـ ۵۹؛ ابن کثیر، ج۲، ص۲۰۷
  27. ابن سعد، ج۱، ص۷۲؛ ابن حبیب، ص۲۳۶، ۳۱۹؛ طبری، ج۲، ص۲۶۵؛ ابن عبدربه، ج۳، ص۲۶۶
  28. ماوردی، ص۴۱۸ـ ۴۱۹؛ قس ابن درید، ص۱۵۵؛ بعد ازتُبَّع؛ طبرانی، ص۶۳: بعد از کلاب بن مره؛ فاکهی، ج۵، ص۱۳۸: قریش ـ احتمالاً منظور، قصی است ـ بعد از جرهم و عمالقه؛ قلقشندی، ج۴، ص۲۵۰: بعد از عمالقه و سپس جرهم
  29. یعقوبی، ج۱، ص۲۴۰؛ قلقشندی، ج۴، ص۲۵۰ـ ۲۵۱
  30. ابن سعد، ج۱، ص۷۰، یعقوبی، ج۱، ص۲۴۰؛ بلاذری، ۱۴۱۷، ج۱، ص۵۹
  31. رجوع کنید به طبرسی و ابوحیان غَرناطی، ذیل دخان: ۳۶
  32. رجوع کنید به یعقوبی، ج۱، ص۲۴۱؛ قس ابن هشام، ج۱، ص۱۳۶ـ ۱۳۷
  33. در بالای مکه، رجوع کنید به یاقوت حموی، ذیل «‌الحجون‌»
  34. فاکه، ج۴، ص۵۸ـ ۵۹؛ بلاذری، ۱۴۱۷، ج۱، ص۵۹
  35. بلاذری، ۱۴۱۷، ج۱، ص۵۵
  36. رجوع کنید به مفید، ص۱۳۹؛ مجلسی، ج۱۲، ص۴۹؛ ج۱۵، ص۱۱۷
  37. رجوع کنید به شهرستانی، ج۲، ص۲۴۸
  38. رجوع کنید به یعقوبی، ج۱، ص۲۴۱
  39. سیوطی، ج۱، ص۱۶۳ـ ۱۶۴
  40. ابن عبدربه، ج۸، ص۵۲؛ ابن بابویه، ص۵۱ـ ۵۲، سیوطی، ج۱، ص۱۶۴

منابع

  • ابن اثیر.
  • ابن الجوزی (م ۵۹۷)، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق محمد عبد القادر عطا و مصطفی عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، ط الأولی، ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
  • محمدبن علی ابن بابویه، الامالی، قم ۱۴۱۷.
  • محمدبن حبیب، کتاب المحبر، چاپ ایلزه لیختن شتیتر، حیدرآباد دکن ۱۳۶۱.
  • محمدبن حسن ابن درید، کتاب الاشتقاق، چاپ عبدالسلام محمد هارون، بغداد ۱۳۹۹/ ۱۹۷۹.
  • ابن سعد، الطبقات الکبری، بیروت.
  • محمدبن احمدابن ضیاء مکی حنفی، تاریخ مکة المشرفة و المسجدالحرام والمدینة الشریفة والقبرالشریف، چاپ علاء ابراهیم ازهری و ایمن نصر، بیروت ۱۴۲۴/ ۲۰۰۴.
  • یوسف ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، چاپ علی محمد بجاوی، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
  • احمدابن عبدربه، العقدالفرید، چاپ مفیدمحمد قمیحه، بیروت ۱۴۰۴.
  • عبدالله ابن قتیبه، المعارف، چاپ ثروت عکاشه، قاهره ۱۹۶۰.
  • اسماعیل ابن کثیر، البدایة والنهایة، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۶.
  • هشام بن محمدابن کلبی، جمهرة النَسَب، چاپ ناجی حسن، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۶.
  • عبدالملک ابن هشام، السیرة النبویة، چاپ مصطفی سقا ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، قاهره ۱۳۵۵/ ۱۹۳۶.
  • ابوحیان غرناطی، محمدبن یوسف، تفسیر البحرالمحیط، چاپ عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت ۱۴۲۲/ ۲۰۰۱.
  • ابوهلال عسکری، الاوائل، طنطا (مصیر) ۱۴۰۸.
  • ازرقی، اخبار مکه و ماجاء فیها من الآثار، چاپ رشدی صالح ملحس، بیروت ۱۴۱۶.
  • احمدبن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، چاپ دخویه، لیدن ۱۸۶۶، فرانکفورت ۱۴۱۳/ ۱۹۹۲.
  • احمدبن یحیی بلاذری، کتاب جمل من انساب الاشراف، چاپ سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت ۱۴۱۷/ ۱۹۹۷.
  • جوادعلی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت ۱۴۱۳/۱۹۹۳.
  • علی بن برهان الدین حلبی، السیرة الحلبیة، بیروت ۱۴۰۰.
  • سمعانی.
  • عبدالرحمن بن عبدالله سهیلی، الروض الانف، چاپ عبدالرحمان وکیل، قاهره ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
  • عبدالرحمان سیوطی، المزهر فی علوم اللغة و انواعها، چاپ محمداحمد جادالمولی، علی محمد بجاوی و محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، داراحیاء المکتب الغربیه، بی‌تا.
  • محمدبن عبدالکریم شهرستانی، الملل والنحل، چاپ محمد سید کیلانی، بیروت دارالمعرفه‍.
  • محمدبن یوسف صالحی شامی، سبل الهدی والرشاد فی سیرة خیرالعباد، چاپ عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت ۱۴۱۴/ ۱۹۹۳.
  • سیلمان بن احمد طبرانی، کتاب الاوائل، چاپ محمد شکوربن محمد حاجی امریر، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۷؛ طبرسی.
  • طبری، تاریخ (بیروت).
  • محمدبن اسحاق فاکهی، اخبار مکة فی قدیم الدهر و حدیثه، چاپ عبدالملک بن عبدالله بن دهیش، بیروت ۱۴۱۹/۱۹۹۸.
  • قلقشندی؛ علی بن ماوردی، الاحکام السلطانیة والولایات الدینیة، چاپ محمدجاسم حدیثی، بغداد ۱۴۲۲/۲۰۰۱.
  • مسعودی، مروج (بیروت).
  • محمدبن محمد مفید، تصحیح اعتقادات الامامیة، چاپ حسین درگاهی، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
  • مطهربن طاهر مقدسی، البدء والتاریخ، چاپ کلمان هوار، پاریس ۱۸۹۹ـ ۱۹۱۶، چاپ افست تهران ۱۹۶۲/۱۳۴۱ش.
  • یاقوت حموی.
  • یعقوبی، تاریخ.

پیوند به بیرون