تفویض غالیانه
تفویض غالیانه بهمعنای واگذاری اداره جهان یا امور دینی امامان شیعه، باوری است که گفته شده گروهی از شیعیان در سدههای نخستین به آن باور داشتهاند. از دید معتقدان به تفویض، خداوند پس از آفرینش هستی، اداره تکوینی جهان، مثل خلق کردن و رزقرسانی را به اولیای الهی سپرده، و برخی از آنها حتی بر آن بودند که خداوند خود دیگر نقشی در تدبیر هستی ندارد، و گروه دیگر نقش اولیا را در طول قدرت و اراده خداوند میدانستند. از نظر تشریعی نیز گروهی معتقد بودهاند که پیامبر و امامان حق دارند از نزد خود هر قانونی به عنوان دین ابلاغ کنند؛ این باور از سوی امامان شیعه باطل دانسته شده است.
در کتابهای حدیثی شیعه، همچون الکافی و بحار الانوار روایاتی در تأیید تفویض و احادیثی در ابطال تفویض نقل شده، و تفویضیان جزو گروههای غالی و خارج از دین شمرده شدهاند. بر اساس توضیح عالمان شیعه، احادیث ابطال تفویض ناظر به گروهی از تفویضیان است که امامان را مستقل از خداوند دارای اختیار میدانستهاند؛ گروهی که شناخت امامان را جایگزین شناخت خدا و رعایت احکام دینی تلقی کرده و اطاعت از دستورات شرعی را لازم نمیشمردهاند.
در متون دینی، گزارشهای متعددی از تصرف و مداخله امامان در امور تکوینی (اداره جهان) و تشریعی (قوانین شرعی) نقل شده که بنابر تحلیل متکلمان امامیه، ناظر به ولایت تکوینی و ولایت تشریعی آنان، و به معنای واگذاری غیراستقلالی و محدود امور به امامان است.
جایگاه تفویض و اهمیت آن
تفویض به اولیا یا تفویض ربوبی[۱] بهمعنای باور به واگذاری خلقت، تدبیر و تشریع به پیامبر و اهلبیت، از گرایشهای اعتقادی در بین گروهی از شیعیان است [۲]. کتابهای فرقهشناسی، باورمندان به تفویض را در ضمن غالیان دستهبندی کردهاند[۳] و در احادیث نیز نام آنان همراه با غالیان آمده است.[۴] با این حال، گفته شده که در سدههای نخستین تفاوت چندانی بین غلو و تفویض وجود نداشته،[۵] و تفاوت بین این دو مفهوم ساخته دستگاه کلامی تشیع در سدههای بعدی است.[۶]
در احادیث شیعه، هیچ حدیثی مربوط به پیش از دوران امام باقر(ع) (۵۷-۱۱۴ق) درباره تفویض بهمعنای واگذاری امور به معصومان یافت نشده، و همین امر حاکی از این دانسته شده که این مسئله در نیمه نخست قرن دوم هجری قمری آغاز شده است.[۷]
تفویض یک گرایش فکری است
به گفته برخی از منابع فرقهشناسی، مفوضه یک فرقه خاص نیست؛[۸] زیرا باورهای ایشان با فرقههای چندی قابل جمع است. به همین دلیل برخی معتقدند باید باور به تفویض را نوعی جریان فکری دانست نه یک فرقه و مذهب خاص.[۹] شیخ صدوق تلاش کرد از ورود باورهای مفوضه در بین شیعیان جلوگیری کند تا جایی که حتی ذکر شهادت ثالثه در اذان را نیز نپذیرفت چرا که این کار از آموزههای تفویضیان بود.[۱۰]
معناشناسی تفویض
گفته شده تفویض به این معناست که خداوند اداره جهان خلقت از جمله رزق و روزی بندگان، مرگ و میر انسانها و سایر موجودات، و تدبیر امور عالم را به پیامبر و ائمه واگذار کرده است.[۱۱] بدین ترتیب، مفوضه معتقدند خداوند پیامبر و امامان را خلق کرده و پس از آن در کار جهان دخالتی ندارد و همه خلقت و حرکات درون عالم خلقت ناشی از ایشان است.[۱۲]
تفویضیان معتقد بودهاند که شناخت پیامبر به جای شناخت خدا کافی است و نیازی به شناخت خدا نیست،[۱۳] و نیز معرفت به امامان جبرانکننده عمل به عبادات است و کسی که امام را شناخت نیازی به رعایت احکام شرعی ندارد؛ و همچنین معتقد بودهاند که امامان شهید نشده و از دنیا نرفتهاند، چون ایشان تدبیرکننده جهان هستی هستند.[۱۴]
صفری فروشانی تاریخپژوه شیعه در یک تفسیمبندی از غلو،[۱۵] باور به تفویض را در بخش غلو در ذات دستهبندی کرده است و میگوید غلو در صفات آن است که کسی معتقد باشد که خداوند خلقت موجودات و روزیدادن به آنها را به ائمه تفویض کرده است.[۱۶] فروشانی همین تقسیمبندی و معنا را به آیتالله خوئی رجالشناس شیعه نیز نسبت میدهد.[۱۷] با این حال به گزارش جهانبخش تراثپژوه شیعه، گروهی از عالمان شیعه واگذاری خلق و تدبیر به معصومان را به شرط اینکه همراه با باور به خدایی ایشان نباشد، جز باورهای غالیانه ندانستهاند.[۱۸]
نسبت تفویض با ولایت تکوینی و تشریعی
در مباحث تفویض بین دو حوزه تکوین و تشریع تفاوت گذاشته شده است؛[۱۹] چنانکه سید ابوالقاسم خویی در بحث غلو در صفات، در کنار خلق و روزیدادن، از عبارت تشریع هم استفاده کرده و واگذاری امر تشریع به ائمه را نیز مطرح کرده است.[۲۰] مجلسی[۲۱] و ملا صالح مازندرانی[۲۲] شش معنا برای تفویض نقل کردهاند و پژوهشگران با تکیه بر این معانی، تفویض را به تفویض تشریعی و تفویض تکوینی تقسیم کردهاند.[۲۳]
کسانی همچون مدرسی طباطبایی[۲۴] و محسن کدیور[۲۵] باور به تفویض را به نوعی با آموزه ولایت تکوینی و تشریعی امامان مساوی انگاشتهاند. در نقطه مقابل کسانی معتقدند در سدههای نخستین تاریخ تشیع به همان نسبت که شیعیان اندیشه تفویض را نقد کرده و با آن فاصلهگذاری کردهاند بسیاری از شیعیان به تصرفات امامان در تکوین و تشریع باور داشتند و بین ولایت و تفویض تمایز میگذاردهاند.[۲۶]
تفویض در منابع حدیثی
صفار قمی(درگذشته ۲۹۰ق) در کتاب بصائر الدرجات، ۱۹ حدیث در باب «التفویض الی رسوللله(ص)»،[۲۷] آورده و سپس در باب دیگری احادیثی نقل کرده که مضمون آنها تفویض به امامان است.[۲۸] کلینی محدث قرن چهارم شیعه نیز در بخش اصول از کتاب الکافی در یک باب با عنوان «باب التفویض الی رسولالله و الی الائمه فی امر الدین» ده حدیث ذکر کرده است.[۲۹] مجلسی نیز در بحار الانوار در باب دهم از ابواب نشانههای امام، به بحث تفویض و غلو پرداخته[۳۰] و در همین باب بخشی را به بیان معنای تفویض اختصاص داده است.[۳۱]
به گفته صفری فروشانی با بررسی منابع حدیثی روشن میشود که کمترین احادیث مربوط به تفویض و نیز علم غیب در کتابهای معتبر روایی و بیشترین احادیث در کتابهای غیرمعتبر یافت میشوند.[۳۲]
به ادعای صفری احادیث نقلشده در کتاب الکافی هیچ دلالت و رهنمونی به تفویض به معنای ولایت کلی بر جهان ندارد.[۳۳] علاوه بر آن که در منابع دیگر احادیثی هست که ائمه این نوع تفویض را باطل دانستهاند.[۳۴] صفری کتابهای حافظ رجب بُرسی بهویژه مشارق انوار الیقین را یک نمونه آشکار از کتابهای غیرمعتبری میداند که احادیث تفویض را گرد آورده است.[۳۵]
حدیث قولوا فینا ما شئتم
احادیثی با الفاظی نزدیک به هم و یک مضمون مشترک در کتابهای حدیثی شیعه نقل شده است مبنی بر این که ما را از مقام ربوبیت پایین بیاورید و آنچه درباره ما میخواهید، بگویید. این روایات با عنوان احادیث «نزِّلونا عن الرُّبوبية، و قُولُوا فينا ما شِئتُم» شناخته میشوند.[۳۶] برخی این روایات را سرمایه اصلی غالیان دانستهاند[۳۷] و به گفته برخی دیگر این احادیث یکی از معیارهای تفاوت بین اندیشه اکثریت شیعیان و اندیشه تفویض غالیانه بوده است.[۳۸] برخی از کسانی که راوی روایتهای نَزِّلونا هستند خود قدرت تصرف امامان در هستی را قبول داشتهاند.[۳۹] به گفته مدرسی طباطبائی اهل تفویض که مدعی بودند این روایات را از امامان شنیدهاند مهمترین دستاویزشان را همین نقلها قرار داده بودند.[۴۰] با این حال گفته شده بسیاری از باورمندان به قدرتهای ماورئی امامان مثل احمد بن محمد بن عیسی اشعری که خود با اهل غلو مبارزه میکردهاند، همین روایات را نقل کردهاند.[۴۱]
تفویض در تشریع
در روایاتی از امامان آمده که خدا امور دینی را به پیامبر و امامان «تفویض» کرده است.[۴۲] در برخی از منابع حدیثی شیعه، فصلی به نام «تفویض امر دین به پیامبر و امامان» به این موضوع اختصاص یافته است.[۴۳] عالمان شیعه از این مسئله با نام «ولایت تشریعی» بحث کردهاند. منظور از ولایت تشریعی در اینجا حق قانونگذاری در حوزه دین است؛ یعنی تشریع احکام عبادی، اقتصادی، سیاسی، قضایی و ... .[۴۴] و گفته شده که این باور جزو باورهای مسلم و قطعی شیعیان متقدم بوده و هیچ کس آن را انکار نکرده است.[۴۵]
تفویض قانونگذاری به صورت مستقل
مسلمانان با تکیه بر عبارت «إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ» که در آیات ۵۷ انعام و ۴۰ یوسف آمده است معتقدند هیچ کس به جز خداوند حق قانونگذاری ندارد[۴۶] و پذیرش حق قانونگذاری برای غیر خدا مصداق شرک[۴۷] و به گفته مجلسی سخنی است باطل که هیچ عاقلی آن را نمیگوید، زیرا پیامبر اسلام(ص) گاه چندین روز منتظر وحی میماند و پاسخی از پیش خود به مردم نمیداد.[۴۸] ولی به گزارش سید کمال حیدری گروهی از غالیان معتقد بودهاند که خداوند این حق را به پیامبر و امامان داده است که از پیش خود هر چه خواستند تشریع کنند.[۴۹]
تفویض قانونگذاری بر اساس اراده الهی
اصل این مدعا که تشریع احکام در مواردی به پیامبر و امامان واگذار شده از سوی عالمان شیعه پذیرفته شده است. ولی درباره گستره اختیار تشریع معصومان با هم اختلاف دارند. چنانکه گفته شده در روایات دوره امام صادق(ع) تعبیر تفویض غالبا به معنای تفویض در امور دین است.[۵۰]
گروهی از متکلمان شیعه میگویند خداوند اختیار تشریع را بهصورت مطلق، به هیچکس تفویض نکرده است.[۵۱] این گروه از عالمان همچون صافی گلپایگانی،[۵۲] سبحانی،[۵۳] و حیدری[۵۴] ولایت تشریعی پیامبر را تنها در مواردی میپذیرند که خدا به پیامبر اجازه تشریع داده است و در روایات به آنها اشاره شده است؛ چنانکه جعفر مرتضی عاملی در پاسخ طولانی خود به پرسشی درباره ولایت تشریعی موارد متعددی از جعل احکام از سوی رسولالله و امامان را از احادیث استخراج و نقل کرده است؛ مثل تحریم هرگونه مایع مستکننده و وجوب رکعت سوم و چهارم در نماز.[۵۵]
در مقابلِ اینان، کسانی مثل غروی اصفهانی معروف به کمپانی،[۵۶] جعفر مرتضی عاملی،[۵۷] و حسینی طهرانی[۵۸] معتقدند پیامبر و امامان بر تمام امور دینی ولایت تشریعی دارند.
تفویض در سایر امور تشریعی
برای تفویض در تشریع مصادیق دیگری به جز قانونگذاری ذکر شده است؛ سید کمال حیدری واگذاری اجرای شریعت و رهبری مردم، واگذاری بیان و توضیح احکام و علوم دینی، و اختیار بخشش از اموال شرعی و انفال را از مصادیق تفویض بر شمرده است.[۵۹] به گزارش صفری فروشانی، مجلسی در بحار الانوار، تفویض در اداره جامعه، تفویض در بیان علوم و احکام، تفویض در کیفیت حکم و داوری، و تفویض در بخشش را جزو معانی تفویض شمرده است.[۶۰]
تفویض در امور تکوینی
تفویض استقلالی
تفویض در تکوین و عالم خلقت -به معنای دخالت مستقل اولیاء در اداره جهان هستی- را شرک و خروج از دین دانستهاند[۶۱] و گفته شده احادیثی که تفویض را انکار کردهاند ناظر به همین گونه از تفویض هستند.[۶۲] در احادیثی از امامان نقل شده که خداوند امور هستی همچون خلقکردن، روزیدادن، زندهکردن و میراندن را به پیامبر(ص) و امام علی(ع) تفویض نکرده است.[۶۳] شیخ صدوق و شیخ مفید تفویض امور مخلوقات به پیامبر و امامان را سخن غالیان دانسته و رد کردهاند.[۶۴] به گفته گرامی پژوهشگر اندیشه شیعی در این روایات و نیز در نگاه شیخ صدوق تفاوتی بین غلو و تفویض نیست و منظور آنان از تفویض همان واگذاری استقلالی است.[۶۵]
تفویض غیراستقلالی
تفویض به صورت عام و فراگیر ولی بدون استقلال یکی از رویکردها در بحث تفویض است. به این معنا که اداره هستی به طور کلی در اختیار معصومان است ولی ایشان استقلالی از خود ندارند بلکه همان فیض الاهی را به مردم میرسانند.[۶۶] نویسنده کتاب الولایة التکوینیة معتقد است چنین تفویضی اشکال عقلی ندارد، ولی برای پذیرش آن نیازمند دلیل هستیم درحالی که چنین باوری نه تنها در احادیث شیعه قابل تأیید نیست، بلکه روایاتی در مخالفت با این اندیشه از امامان رسیده است.[۶۷] در مقابل، جمعی همچون محمدحسین غروی اصفهانی و سید محمدحسین حسینی طهرانی معتقدند پیامبر و امامان ولایت تکوینی بر همه امور عالم دارند و واسطه فیض خدا در هستیاند.[۶۸]
با این حال، مرتضی مطهری،[۶۹] صافی گلپایگانی[۷۰] و جعفر سبحانی[۷۱] معتقدند ولایت تکوینیِ پیامبر و امامان فراگیر نیست و در موارد معدودی رخ میدهد و همهچیز به آنان تفویض نشده است.
پانویس
- ↑ گرامی، نخستین مناسبات فکری تشیع، ۱۳۹۱ش، ص۱۶۲و۱۶۹.
- ↑ گرامی، نخستین مناسبات فکری تشیع، ۱۳۹۱ش، ص۱۵۷.
- ↑ فرجپور، «اندیشه تفویض و آرای مفوضه»، ص۱۴۳.
- ↑ فرجپور، «اندیشه تفویض و آرای مفوضه»، ص۱۴۳؛ مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۵، ص۲۶۱.
- ↑ گرامی، «ملاحظاتی درباره گفتمان تفویض»، ص۱۸۵.
- ↑ گرامی، «ملاحظاتی درباره گفتمان تفویض»، ص۱۸۷.
- ↑ سفری و کرمانی کجور، «تفویض تشریع به معصومان در رویکرد عالمان دینی»، ص۱۶۲.
- ↑ فرجپور، «اندیشه تفویض و آرای مفوضه»، ص۱۴۱.
- ↑ فرجپور، «اندیشه تفویض و آرای مفوضه»، ص۱۴۰.
- ↑ گرامی، نخستین مناسبات فکری تشیع، ۱۳۹۱ش، ص۲۰۵.
- ↑ حاجیزاده، «غالیان مفوضی و نوع برخورد امامان با ایشان»، ص۱۰۲.
- ↑ شیخ مفید، تصحیح اعتقادات الامامیة، ۱۴۱۳ق، ص۱۳۴.
- ↑ فرجپور، «اندیشه تفویض و آرای مفوضه»، ص۱۴۲.
- ↑ فرجپور، «اندیشه تفویض و آرای مفوضه»، ص۱۴۲.
- ↑ فروشانی، «غلو»، ص۳۸۰.
- ↑ فروشانی، «غلو»، ص۳۸۱.
- ↑ فروشانی، «غلو»، ص۳۸۱.
- ↑ جهانبخش، سه گفتار در غلوپژوهی، ۱۳۹۰ش، ص۵۹-۶۰.
- ↑ الخباز القطیفی، الولایة التکوینیة بین القرآن و البرهان، ۱۴۳۴ق، ص۶۱-۶۲.
- ↑ خوئی، التنقیح، ۱۴۱۸ق، ج۳، ص۶۸.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۵، ص۳۴۷-۳۴۸.
- ↑ مازندرانی، شرح اصول الکافی، ۱۴۲۹ق، ج۶، ص۵۴.
- ↑ حیدری، غلو: حقیقت و اقسام آن، ۱۳۹۱ش، ص۴۳؛ سفری و کرمانی کجور، «تفویض تشریع به معصومان در رویکرد عالمان دینی»، ص۱۶۳.
- ↑ مدرسی طباطبائی، مکتب در فرایند تکامل، ۱۴۰۰ش، ص۸۱-۸۴.
- ↑ کدیور، «قرائت فراموششده»، ص۹۲.
- ↑ گرامی، «ملاحظاتی دربره گفتمان تفویض»، ص۱۸۸.
- ↑ صفار قمی، بصائر الدرجات، ۱۴۳۹ق، ج۲، ص۱۱۷-۱۲۵.
- ↑ صفار قمی، بصائر الدرجات، ۱۴۳۹ق، ج۲، ص۱۲۵-۱۳۲.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۲۶۵-۲۶۸.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۵، ص۲۶۱.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۵، ص۳۲۸-۳۴۶.
- ↑ فروشانی، «غلو»، ص۳۹۴.
- ↑ فروشانی، «غلو»، ص۳۹۶.
- ↑ فروشانی، «غلو»، ص۳۹۶.
- ↑ فروشانی، «غلو»، ص۳۹۶.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۵، ص۳۴۷.
- ↑ جهانبخش، سه گفتار در غلوپژوهی، ۱۳۹۰ش، ص۲۴.
- ↑ گرامی، نخستین مناسبات فکری تشیع، ۱۳۹۱ش، ص۱۷۱ و ۲۰۰.
- ↑ گرامی، نخستین مناسبات فکری تشیع، ۱۳۹۱ش، ص۱۸۰.
- ↑ مدرسی طباطبائی، مکتب در فرایند تکامل، ۱۴۰۰ش، ص۸۱.
- ↑ گرامی، «ملاحظاتی درباره گفتمان تفویض»، ص۱۸۸.
- ↑ کلینی، کافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۲۶۸.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به کلینی، کافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۲۶۵؛ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۷، ص۱.
- ↑ صافی گلپایگانی، سلسلهمباحث امامت و مهدویت، ۱۳۹۱ش، ج۱، ص۹۷.
- ↑ گرامی، «ملاحظاتی درباره گفتمان تفویض»، ص۱۹۴.
- ↑ حیدری، غلو: حقیقت و اقسام آن، ۱۳۹۱ش، ص۵۸.
- ↑ حیدری، غلو: حقیقت و اقسام آن، ۱۳۹۱ش، ص۵۹.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۵، ص۳۴۸.
- ↑ حیدری، غلو: حقیقت و اقسام آن، ۱۳۹۱ش، ص۵۹.
- ↑ گرامی، نخستین مناسبات فکری تشیع، ۱۳۹۱ش، ص۱۷۶.
- ↑ سبحانی، مفاهیمالقرآن، ۱۴۲۱ق، ج۱، ص۶۱۰؛ صافی گلپایگانی، سلسلهمباحث امامت و مهدویت، ۱۳۹۱ش، ج۱، ص۹۹، ۱۰۱.
- ↑ صافی گلپایگانی، سلسله مباحث امامت و مهدویت، ۱۳۹۱ش، ج۱، ص۱۰۱-۱۰۲.
- ↑ سبحانی، ولایت تکوینی و تشریعی از دیدگاه علم و فلسفه، ۱۳۸۵ش، ص۲۰-۲۱.
- ↑ حیدری، غلو: حقیقت و اقسام آن، ۱۳۹۱ش، ص۶۰.
- ↑ عاملی، الولایة التکوینیة و التشریعیة، ۱۴۲۸ق، ص۸۱-۸۹.
- ↑ غروی اصفهانی، حاشیة کتاب المکاسب، ۱۴۲۷ق، ج۲، ص۳۷۹.
- ↑ عاملی، الولایةُ التکوینیه و التشریعیه، ۱۴۲۸ق، ص۶۰-۶۳.
- ↑ حسینی تهرانی، امامشناسی، ج۵، ۱۴۱۸ق، ص۱۱۴، ۱۷۹.
- ↑ حیدری، غلو: حقیقت و اقسام، ۱۳۹۱ش، ص۷۶-۸۱.
- ↑ فروشانی، «غلو»، ص۳۸۶.
- ↑ الخباز القطیفی، الولایة التکوینیة بین القرآن و البرهان، ۱۴۳۴ق، ص۶۲-۶۳.
- ↑ الخباز القطیفی، الولایة التکوینیة بین القرآن و البرهان، ۱۴۳۴ق، ص۶۴-۶۵.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به شیخ صدوق، الاعتقادات، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۹۷.
- ↑ شیخ صدوق، الاعتقادات، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۹۷، ۱۰۰؛ شیخ مفید، تصحیح اعتقادات الامامیه، ۱۴۱۳ق، ص۱۳۴.
- ↑ گرامی، نخستین مناسبات فکری تشیع، ۱۳۹۱ش، ص۱۵۹.
- ↑ الخباز القطیفی، الولایة التکوینیة بین القرآن و البرهان، ۱۴۳۴ق، ص۶۵.
- ↑ الخباز القطیفی، الولایة التکوینیة بین القرآن و البرهان، ۱۴۳۴ق، ص۶۵.
- ↑ غروی اصفهانی، حاشیة کتاب المکاسب، ۱۴۲۷ق، ج۲، ص۳۷۹؛ حسینی تهرانی، امامشناسی، ج۵، ۱۴۱۸ق، ص۱۱۴.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۸۴ش، ج۳، ص۲۸۵-۲۸۶.
- ↑ صافی گلپایگانی، ولایت تکوینی و ولایت تشریعی، ۱۳۹۳ش، ص۹۸-۱۰۰.
- ↑ سبحانی، ولایت تکوینی و تشریعی از دیدگاه علم و فلسفه، ۱۳۸۵ش، ص۵۱.
منابع
- جهانبخش، جویا، سه گفتار در غلوپژوهی، تهران، اساطیر، ۱۳۹۰ش.
- حاجیزاده، یدالله، «غالیان مفوضی و نوع برخورد امامان با ایشان»، فصلنامه تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی، شماره ۱۸، بهار ۱۳۹۴ش.
- حسینی تهرانی، سید محمدحسین، امامشناسی، مشهد، انتشارات علامه طباطبایی، ۱۴۱۸ق.
- حیدری، سید کمال، غلو: حقیقت و اقسام آن، ترجمه: پژوهشکده حج و زیارت، تهران، نشر مشعر، ۱۳۹۱ش.
- الخباز القطیفی، سید ضیاء، الولایة التکوینیة بین القرآن و البرهان، قم، باقیات، ۱۴۳۴ق.
- خوئی، سید ابوالقاسم، التنقیح فی شرح العروة الوثقی، تقریر: علی غروی تبریزی، قم، مؤسسة احیاء آثار الامام الخوئی، ۱۴۱۸ق.
- ربانی گلپایگانی، علی، «نقش فاعلی امام در نظام آفرینش»، در انتظار موعود، شماره ۲۹، ۱۳۸۸ش.
- سبحانی، جعفر، جبر و اختیار، تنظیم علی ربانی گلپایگانی، قم، مؤسسه امام صادق، ۱۳۸۱ش/۱۴۲۳ق.
- سبحانی، جعفر، مفاهیم القرآن، بهقلم جعفر الهادی، قم، مؤسسه امام صادق، ۱۴۲۱ق.
- سبحانی، جعفر، ولایت تکوینی و تشریعی از دیدگاه علم و فلسفه، قم، مؤسسه امام صادق، ۱۳۸۵ش.
- سفری، مهدی و محمد کرمانی کجور، «تفویض تشریع به معصومان در رویکرد عالمان شیعی»، فصلنامه امامت پژوهی، شماره ۹، بهار ۱۳۹۲ش.
- شیخ صدوق، محمد بن علی، تصحیح اعتقادات الامامیه، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳ق.
- صافی گلپایگانی، لطفالله، سلسله مباحث امامت و مهدویت، قم، دفتر تنظیم و نشر آثار آیتالله العظمی صافی گلپایگانی، ۱۳۹۱ش.
- صافی گلپایگانی، لطفالله، ولایت تکوینی و ولایت تشریعی، قم، دفتر تنظیم و نشر آثار آیتالله العظمی صافی گلپایگانی، ۱۳۹۳ش.
- صفار قمی، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فی علوم آل محمد(ص)، اصفهان، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۴۳۹ق.
- صفری فروشانی، نعمتالله، «غلو»، دانشنامه امام علی(ع)، جلد سوم، زیر نظر علیاکبر صادقی رشاد، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۸۰ش.
- عاملی، سید جعفر مرتضی، الولایة التکوینیة و التشریعیة، بیجا، مرکز الاسلامی للدراسات، ۱۴۲۸ق.
- غروی اصفهانی، محمدحسین، حاشیةالمکاسب، قم، ذویالقربیٰ، ۱۴۲۷ق.
- فرجپور، علیرضا، «اندیشه تفویض و آراى مفوضه؛ واکاوى یک خلط ناموفّق»، فصلنامه سفینه، شماره ۲۷، تابستان ۱۳۸۹ش.
- کدیور، محسن، «قرائت فراموششده» فصلنامه مدرسه، شماره ۳، اردیبهشت ۱۳۸۵ش.
- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دار الکتب الاسلامیة، ۱۴۰۷ق.
- گرامی، سید محمدهادی، «ملاحظاتی درباره گفتمان تفویض در نخستین سدههای اسلامی»، فصلانامه امامتپژوهی، شماره ۴، زمستان ۱۳۹۰ش.
- گرامی، سید محمدهادی، نخستین مناسبات فکری تشیع، تهران، دانشگاه امام صادق(ع)، ۱۳۹۱ش.
- مازندرانی، محمدصالح بن احمد، شرح اصول الکافی، بیروت، دار احیاء الکتاب العربی، ۱۴۲۹ق.
- مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
- مدرسی طباطبائی، سید حسین، مکتب در فرایند تکامل، ترجمه: هاشم ایزدپناه، تهران، کویر، ۱۴۰۰ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، تهران، صدرا، ۱۳۸۴ش.