شیعه
اصول دین (عقاید)
عقائد اصلی توحیدنبوتمعادعدل الهیامامت
سایر عقائد عصمتعلم غیبولایتمهدویتغیبتانتظارظهوررجعتبداء
فروع دین (احکام عملی)
احکام عبادی امر به معروف و نهی از منکرتولیتبری
احکام غیرعبادی امر به معروف و نهی از منکرتولیتبری
منابع اجتهاد کتابسنتعقلاجماع
اخلاق
فضائل کظم غیظسخاوتتوکل
رذائل كبرریاسخن‌چینیحسد
منابع قرآننهج البلاغهصحیفه سجادیهسایر کتاب‌ها
مسائل چالشی
جانشینی پیامبرشفاعتتوسلتقیهعزاداریمتعهعدالت صحابه
شخصیت‌ها
امامان شیعه امام علی(ع) • امام حسن(ع)امام حسین(ع)امام سجاد(ع)امام باقر(ع)امام صادق(ع)امام کاظم(ع)امام رضا(ع)امام جواد(ع)امام هادی(ع)امام عسکری(ع)امام مهدی(عج)
صحابه مردان
سلمانمقدادابوذرعمار
زنان
خدیجهفاطمه(س) • زینبام کلثوماسماءام ایمنام‌سلمه
عالمان ادیباناصولیانشاعرانرجالیانفقیهانفیلسوفانمفسران
زیارتگاه‌ها
مسجد الحراممسجدالنبیبقیعمسجد الاقصیحرم امام علیمسجد کوفهحرم امام حسینحرم کاظمینحرم عسکریینحرم امام رضاحرم فاطمه معصومهحرم حضرت زینب
اعیاد مذهبی
عید فطرعید قربانعید غدیرعید مبعث
سوگواری‌ها
سوگواری محرمدهه محرمتاسوعاعاشورادهه صفراربعینایام فاطمیه
رویدادها
مباهلهواقعه غدیرواقعه سقیفهماجرای فدکجنگ جملجنگ صفینجنگ نهروانواقعه کربلا
کتاب‌ها
الاستبصارالکافیتهذیب الاحکاممن لایحضره الفقیهکتاب‌های شیعه
فرق تشیع
امامیهاسماعیلیهزیدیهکیسانیه
موقعیت جغرافیایی منطقه غدیرخم (نقشه اطلس شیعه)
حسن رضایی
مسیر احتمالی حرکت پیامبر از مدینه به مکه و غدیر خم

خطبه غدیر توسط پیامبر اکرم (ص) در واقعه غدیر ایراد و در آن به فرمان خداوند امام علی علیه‌السلام به عنوان جانشین پیامبر معرفی شد. این خطبه در ۱۸ ذی‌الحجه سال ۱۰ هجری قمری، هنگام بازگشت از حجة الوداع در غدیر خم بعد از نزول آیه تبلیغ ایراد شد. بسیاری از عالمان شیعه و سنی این خطبه را نقل کرده‌اند.

حدیث غدیر بخشی از این خطبه است که در آن، پیامبر فرموده است: «هرکس من مولای (سرپرست) اویم، این علی (ع) مولای (سرپرست) اوست». این بخش از خطبه را بیش از ۱۱۰ نفر از صحابه و ۸۴ نفر از تابعین به صورت متواتر نقل کرده‌اند.

این خطبه از قوی‌ترین دلایل ولایت امیرالمومنین بعد از پیامبر اکرم(ص) است. قرائن و شواهد مختلفی این حدیث را در اثبات ولایت امیرالمؤمنین تأیید می‌کنند. علامه امینی سلسله اِسناد خطبه غدیر را از منابع اهل سنت گردآوری کرده و به همراه سایر دلایلِ اثبات‌کننده واقعه غدیر در یازده جلد کتاب الغدیر منتشر کرده است.

واقعه غدیر

در سال ۱۰ هجری قمری، پیامبر(ص) عازم حج شد. این حج که در آخرین سال عمر ایشان انجام شد، بعدها حجة الوداع نام گرفت.[۱] به مسلمانان اطلاع دادند پیامبر (ص) چنین تصمیمی دارد[۲] تا برای حج آن سال آماده شوند.[۳] مسلمانان زیادی برای همراهی با پیامبر (ص)، در مدینه جمع شدند.[۴] ایشان در ۲۵ ذی‌القعده از مدینه خارج و راهی مکه شد.[۵] امام علی (ع) نیز که از رمضان همان سال به جنگ با کفار منطقه مذحج در یمن رهسپار شده بود،[۶] پس از پیروزی و گردآوری غنائم، به دستور پیامبر (ص) برای انجام اعمال حج به مکه آمد.[۷]

پس از اتمام حج، مسلمانان از مکه خارج شدند و در ۱۸ ذی‌الحجه به منطقه خمّ رسیدند.[۸] غدیر خم مکانی میان مکه و مدینه و در فاصله دو میلی (۵ کیلومتر) جُحفه بود و راه‌هایی از آن جدا می‌شد.[۹] زمانی که کاروان حج پیامبر (ص) به این منطقه رسید، جبرئیل فرشته وحی، آیه تبلیغ:[یادداشت ۱] و آیهٔ ۳ همین سوره:[یادداشت ۲] را بر حضرت نازل و ایشان را مأمور به ابلاغ ولایت علی بن ابی طالب(ع) کرد.[۱۰] کاروانیان به دستور حضرت توقف کردند. دیگران نیز به آنان پیوستند. پس از نماز ظهر، منبری آماده کردند و حضرت خطبه‌ای خواند و در آن به مردم گفت که خیلی زود از میان آنان خواهد رفت. ایشان همچنین دربارهٔ دو چیز گرانبهایی که در میان آنان به امانت نهاده است (ثقلین) و نیز دربارهٔ ولایت و اولویت خویش بر مؤمنان سخن گفت.[۱۱] آنگاه دست علی(ع) را بالا برد و فرمود: «هر کس من مولای (سرپرست) اویم، علی (ع) مولای (سرپرست) اوست».[۱۲] سپس در حق دوستان علی (ع) دعا و در حق دشمنانش نفرین کرد.[۱۳] در این هنگام، حسان بن ثابت از حضرت اجازه گرفت و شعری در وصف این واقعه سرود[۱۴] و بعد از آن خلیفه دوم این مسئله را به امام علی (ع) تبریک گفت.[۱۵]

گزارشی از متن خطبه

  • در ابتدای خطبه، پیامبر حمد و ثنای الهی را به جای آورده و دقایقی نسبتاً طولانی، صفات حق تعالی را با بیانی بلیغ برای حاضران بیان فرمود.
  • امر الهی برای ابلاغ امری مهم و نزول آیه تبلیغ.
  • درخواست پیامبر از خداوند برای معاف‌داشتن او از این تبلیغ به سبب ترس از فتنه منافقان و نزول چند باره جبرئیل برای این تبلیغ و وعده الهی برای مصون داشتن پیامبرش از فتنهٔ مردم.
  • اعلان اینکه این آخرین حضور پیامبر در چنین جمعی است و امامت امت تا قیامت بر عهده علی علیه‌السلام و فرزندان اوست.
  • حرام محمد تا قیامت حرام است و حلالش تا قیامت حلال.
  • بیان مراتب علم و فضیلت امام علی(ع)
  • انکار ولایت علی (ع) گناهی نابخشودنی است.
  • شک کننده در گفتار پیامبر یا شک کننده در هریک از امامان، همانند کفار جاهلیت خواهد بود.
  • بیان جملهٔ تاریخی مَن کُنتُ مَولاهُ فهذا علی مَولاهُ. (حدیث غدیر)
  • بیان مجدد حدیث ثقلین و جایگاه قرآن و اهل بیت در کنار هم.
  • تأکید بر وصایت و خلافت و جانشینی علی علیه‌السلام.
  • دعا در حق دوستان امام و نفرین بر دشمنانش: اَللهمَّ والِ مَن والاهُ و عادِ مَن عاداهُ.
  • نزول جبرئیل و اعلام اکمال دین.
  • تأکید بر جایگاه امامت و بیم‌دادن مردم از حسدبردن به امام.
  • اشاره به کارشکنی‌های منافقان.
  • بیان ختم امامت در مهدی قائم از فرزندان علی (ع).
  • برحذر داشتن مردم از تبعیت از امامان دروغین پس از پیامبر.
  • امر به حاضران در رساندن پیام غدیر به دیگران.
  • سفارش مردم به دوستی با اهل بیت و دشمنی با دشمنانشان.
  • شمارش فضایل و مناقب و ابعاد شخصیت امام علی (ع) با حدود۲۰۰ فضیلت.
  • حدود بیست جمله در وصف امام مهدی و حکومتش.
  • بالاترین معروف، فهم کلام پیامبر در غدیر و رساندن آن به دیگران است.
  • سفارش بیعت وسلام بر امام علی (ع) با لقب امیرالمؤمنین
  • بیان فضایلی دیگر از امام علی (ع) و امر به بیعت رسمی افراد با ایشان به عنوان امام و جانشین پیامبر.[۱۶]

منابع خطبه غدیر

متن خطبه غدیر از سه طریق به پیامبر(ص) می‌رسد:

متن خطبه غدیر در این کتاب‌ها آمده است: روضة الواعظین، الاحتجاج، الیقین، نزهة الکرام، الاقبال، العُدَدُ القَویة، التحصین، الصراط المستقیم و نهج الایمان.

حدیث غدیر

مضمون خطبه غدیر در طول قرن‌های متمادی، به چند صورت در منابع حدیثی و تاریخی شیعی و سنی نقل شده است. وجه «اشتراک تمام آنها، اعلان ولایت حضرت علی(ع) است. عبارت «مَنْ کُنْتُ مَولاهُ فَهذا عَلِی مَولاهُ  (هرکه من مولای او هستم، این علی مولای اوست.)» در همه این نقل‌ها مشترک است.[۲۰] این بند از خطبه با عنوان حدیث غدیر معروف شده است.

به گفته علامه طباطبایی این حدیث، متواتر بوده و از تعداد زیادی از صحابه نقل شده است و بسیاری از علمای شیعه و سنی به تواتر آن اعتراف کرده‌اند.[۲۱] از نظر سمهودی، از عالمان شافعی مذهب در قرن نهم و دهم قمری، این حدیث صحیح است و هیچ تردیدی در آن نیست.[۲۲]

نقل‌های مستقیم

به گفته علامه امینی، این حدیث را احمد بن حنبل از ۴۰ طریق، ابن جریر طبری از ۷۲ طریق، جزری مقری از ۸۰ طریق، ابن عقده از ۱۰۵ طریق، ابوسعید سجستانی از ۱۲۰ طریق، ابوبکر جعابی از ۱۲۵ طریق،[۲۳] و حافظ ابوالعلاء العطار همدانی نیز از ۲۵۰ طریق،[۲۴] نقل کرده‌اند.

برخی از علمای رجال و حدیث‌شناس اهل سنت، اَسناد این حدیث را زیاد دانسته و بیشتر اسناد آن را صحیح و حسن به‌شمار می‌آورند.[۲۵] در میان راویان این حدیث، حدود ۹۰ نفر از صحابه و ۸۴ نفر از تابعین[۲۶] قرار دارند.

نقل‌های غیر مستقیم

علاوه بر نقل‌های مستقیم از سوی این افراد، برخی این حدیث را از کسانی که در غدیر خم حاضر بوده‌اند، شنیده و نقل کرده‌اند. ابی الطفیل از سی نفر،[۲۷] عامر بن لیلی الغفاری از هفده نفر،[۲۸] عمیره بن سعد از دوازده نفر،[۲۹] زید بن ارقم از شانزده نفر،[۳۰] زیاد بن ابی زیاد از دوازده نفر،[۳۱] زاذان ابی عمر از سیزده نفر،[۳۲] عبدالرحمن بن ابی لیلی از دوازده نفر،[۳۳] عبد خیر و عمرو ذی مره و حبة العرنی از دوازده نفر،[۳۴] ابوهریره و أنس و أبی سعید از نُه نفر،[۳۵] ابی قلابه از دوازده نفر،[۳۶] حبه بن جوین از ؟نفر، زید بن یثیغ از دوازده نفر،[۳۷] سعید بن وهب از پنج یا شش نفر[۳۸] شنیده و نقل کرده‌اند.

راویان حدیث غدیر

خطبه غدیر با اختلاف در برخی جزئیات و تعابیر در منابع شیعی و اهل سنت نقل شده است. در بسیاری از منابع، متن کامل خطبه نیامده است و نویسندگان به نقل فرازی اکتفا کرده‌اند که در آن امام علی به عنوان مولای مسلمانان معرفی شده است و با عنوان حدیث غدیر شناخته می‌شود.

علامه امینی در کتاب الغدیر، ۱۱۰ نفر از صحابه و ۸۴ نفر از تابعین و ۳۶۰ نفر از علمای اهل سنت را نام می‌برد که از ابتدای قرن دوم تا قرن چهاردهم به این حدیث اشاره کرده‌اند.[۳۹] برخی از مهم‌ترین صحابه و تابعین و راویان دیگری که این حدیث را نقل کرده‌اند، عبارتند از:

اهل بیت صحابه تابعین متاخرین
امام علی(ع)[۴۰] ابوبکر بن ابوقحافه ابوسلیمان مؤذن محمد بن اسماعیل بخاری[۴۱]
حضرت فاطمه(س)[۴۲] عمر بن خطاب ابوصالح سمّان ذکوان مدنی احمدبن یحیی بلاذری[۴۳]
امام حسن(ع)[۴۴] عایشه دختر ابی بکر اصبغ بن نباته کوفی احمدبن شعیب نسائی[۴۵]
امام حسین(ع)[۴۶] عثمان بن عفّان سلیم بن قیس هلالی حسکانی حنفی[۴۷]
امام باقر(ع)[۴۸] ام سلمه (همسر پیامبر) طاووس بن کیسان ابن عساکر دمشقی[۴۹]
زید بن ارقم[۵۰] عمر بن عبدالعزیز، خلیفه اموی[۵۱] فخرالدین رازی شافعی[۵۲]
انس بن مالک ابوراشد حبرانی ابن ابی الحدید معتزلی[۵۳]
خزیمة بن ثابت انصاری ابولیلی کندی ابن کثیر شافعی[۵۴]
جابر بن عبدالله انصاری ایاس بن نُذیر ابن صباغ مالکی[۵۵]
حذیفة بن یمان[۵۶] حبیب بن ابی ثابت اسدی متقی هندی[۵۷]
عبدالله بن عباس حبیب بن عتیبه کوفی ابن حمزه حسینی حنفی[۵۸]
سلمان فارسی ابو عبیده بن ابی حمید البصری شهاب الدین آلوسی[۵۹]
حسان بن ثابت ابو مریم زر ابن حبیش الاسدی شیخ محمد عبده مصری[۶۰]
سعدبن ابی وقّاص سالم بن عبدالله بن عمر ابومحمد بن داوود حلی[۶۱]
قیس بن ثابت بن شمّاس[۶۲] سعید بن جُبیر أسدی[۶۳] صفی الدین حلی[۶۴]
ابوایوب انصاری[۶۵]

منابع مطالعاتی سند خطبه غدیر

 
کتاب الغدیر عبدالحسین امینی

ایرادهایی بر سند غدیر

برخی تلاش کرده‌اند تا ایرادهایی بر این واقعهٔ تاریخی وارد کنند. مهم‌ترین آن ایرادها چنین هستند:

ادعای ضعیف‌بودن حدیث

با وجود ادعای تواتر و اسناد و طریق‌هایی که ذکر شد، برخی علمای اهل سنت، برآنند که این حدیث را نمی‌توان متواتر و صحیح دانست.[۷۴] دلیل این افراد، این است که بیشتر محدّثان، از جمله بخاری و مسلم آن را نقل نکرده‌اند و برخی چون ابی داود و ابی حاتم رازی آن را ضعیف شمرده‌اند.[۷۵]

در جواب این ادعا گفته شده که علمای زیادی از اهل سنت از جمله تِرمِذی(۲۷۹ق)،[۷۶] طَحاوی(۲۷۹ق)،[۷۷] حاکم نیشابوری(۴۰۵ق)،[۷۸] ابن کثیر(۷۷۴ق)،[۷۹] ابن حجر عسقلانی(۸۵۲ق)،[۸۰] ابن حجر هیتمی(۹۷۴ق)[۸۱] به صحت سندهای این حدیث شهادت داده‌اند. افزون بر این نقل‌های زیادی که باواسطه و بی‌واسطه از سوی صحابه و تابعین در کتاب‌های تاریخی و حدیثی نقل شده، نشان‌دهنده صحت سند این حدیث است.

ایراد بر صحت خطبه

ایراد دیگری که از سوی مخالفان این حدیث بیان شده، این است که علی (ع) در آن زمان در مکه نبوده است تا در غدیر خم این واقعه روی دهد؛ ایشان در مأموریت یمن بوده است.[۸۲] در مقابل، موافقان برآنند که همان‌طور که در منابع اهل سنت بیان شده، امام علی (ع) در آن زمان از یمن به مکه مراجعت نموده و در مراسم حج آن سال شرکت داشته است.[۸۳]

امام علی علیه‌السلام
نخستین امام شیعیان
 
زندگی
مولود کعبهیوم‌الدارشعب ابی‌طالبلیلة المبیتهجرت به مدینهازدواج با فاطمه(س)فتح خیبرابلاغ آیات برائتمباهلهواقعه غدیر سقیفه بنی‌ساعدهشهادت فاطمه(س)شورای شش‌نفرهحکومت امام علی(ع)شهادت امام علی(ع)سال‌شمار زندگی
لقب‌ها
امیرالمؤمنینولی اللهاسداللهصدیق قسیم النار و الجنةابوترابیعسوب‌ الدینحیدرقرآن ناطقفاروقصاحب اللواءشاه مردانزوج البتولساقی کوثرصالح المؤمنینخاصف‌النعل
میراث
مصحف امام علی مصحف فاطمهسیره علوینهج البلاغه غُرَر الحِکَمدُستُورُ مَعالِمِ الحِکَمدیوان امام علی(ع)جَفْردعای ناد علیخطبه شقشقیهخطبهٔ بی‌الفخطبه بی‌نقطهحرم
فضائل
آیه ولایتآیه لیلة المبیتآیه تبلیغآیه اکمالآیه صادقینآیه خیر البریهآیه انفاقآیه نجواآیه ودآیه مباهلهآیه اولی‌الامرآیه مودتآیه اهل الذکرآیه نصرآیه انذارآیه اخوتآیه اطعامآیه شاهدآیه ۵۶ سوره مائدهآیه ۲۰ سوره توبهآیه علم‌الکتابحدیث مدینة العلمحدیث رایتحدیث وصایتحدیث منزلتحدیث یوم الدارحدیث طیر مشویحدیث ولایتخطبه غدیرلا فتی الا علیحدیث شجرهسلونی قبل ان تفقدونیحدیث تشبیهحدیث ذکر علی عبادةحدیث علی مع الحقخاتم‌بخشیماجرای تهنیتماجرای کسر اصنام
اصحاب
عمار بن یاسرمالک اشترسلمان فارسیابوذر غفاریمقدادعبیدالله بن ابی‌رافعحجر بن عدیدیگران


دلالت حدیث

حدیث غدیر از همان ابتدا، زمینه‌ساز مباحث گسترده عقیدتی شد. احتجاج‌های حضرت علی(ع) و اهل بیت با این حدیث از اولین نمونه‌های استفاده از این حدیث بوده است. متکلمان شیعه نیز برای اثبات حقانیت و اولویت حضرت علی (ع) برای خلافت، به این حدیث استناد داشته‌اند. بر اساس منابع نوشتاری کلام شیعی، شیخ مفید اولین متکلمی بود که به صورت مفصل با این حدیث استدلال کرده است.[۸۴][۸۵] شیخ طوسی[۸۶] و علامه حلی[۸۷] نیز به صورت مفصل از این حدیث بحث کرده‌اند. در مقابل، متکلمان اهل سنت، از جمله فخر رازی،[۸۸] قاضی ایجی،[۸۹] تَفتازانی،[۹۰] جُرجانی[۹۱] به پاسخ‌گویی به دیدگاه‌های شیعیان پرداخته‌اند.

نظر اهل سنت

مشهور علمای اهل سنت معتقدند که کلمه «ولی» در این حدیث به معنای صاحب اختیار و اولی در تصرف نیست؛ بلکه به معنای دوست و ناصر است. افرادی مانند تفتازانی،[۹۲] فخر رازی،[۹۳] قاضی ایجی و جرجانی[۹۴] مدعی‌اند که مولی نمی‌تواند به معنای صاحب اختیار و اولی در تصرف باشد. این افراد چنین استدلال کرده‌اند که:

اولا: در زبان عربی، صیغه مَفعَل به معنای اولی به کار نرفته است.[۹۵]

ثانیا: اگر مولی به معنای اولی در تصرف باشد، پس باید بتوانیم این دو را به جای یکدیگر به کار ببریم. درحالیکه مثلاً در این حدیث، نمی‌توان به جای من کنت مولاه، بگوییم:من کنت اولی بالتصرف.[۹۶]

علمای شیعی در پاسخ به این ادعاها گفته‌اند:

اولا: خود علمای اهل سنت تصریح کرده‌اند که مولی در معنای اولی در تصرف و صاحب اختیار نیز به کار رفته است.[۹۷] ادیبان و واژه‌شناسانی چون غیاث برغوث التغلبی اخطل(۹۰ق)،[۹۸] أبو الشعثاء بن رؤبه السعدی عجاج(۹۰ق)،[۹۹] أبو زکریا یحیی بن زیاد فراء(۲۰۷ق)،[۱۰۰] ابو عبیده(۲۰۹ق)، اخفش(۲۱۵ق) و زجاج(۳۱۱ق)[۱۰۱] این مطلب را بیان کرده‌اند.

ثانیا: استعمال‌نشدن یک واژه به جای دیگری، نشانه هم‌معنا نبودن آنها نیست؛ مثلاً با اینکه به عقیده خود اهل سنت، کلمه ناصر یکی از معانی کلمه مولی است، نمی‌توان مولی را به جای آن به کار برد.

ثالثا: استفادهٔ دو واژه مترادف به جای یکدیگر، در جایی درست است که مانعی وجود نداشته باشد. در اینجا به خاطر وجود مانع، نمی‌توان این دو را به جای یکدیگر به کار برد؛ زیرا «اولی» فقط با حرف اضافه «من» به کار می‌رود، اما کلمه «مولی» چنین نیست. به این علت، نمی‌توان در یک جمله این دو کلمه را به جای یکدیگر به کار برد.[۱۰۲]

نظر شیعه

شیعیان معتقدند که لفظ مولی در این روایت به معنای اولی در تصرف است و همان‌طور که پیامبر (ص) نسبت به امور مسلمانان از خودشان سزاوارتر بود، امام علی (ع) نیز دارای چنین اولویتی است. با اثبات اولویت، امامت نیز ثابت می‌شود؛ زیرا اَعراب، واژه اولی را تنها در موردی به کار می‌برند که شخص مولی، سرپرستی افرادی را بر عهده دارد و دستورات او برای آن افراد معتبر و مورد قبول است[۱۰۳] و وقتی اولویت در تصرف ثابت شد، اولویت ایشان در تمام بخش‌های زندگی مسلمانان ثابت می‌شود، همان‌گونه که پیامبر (ص) چنین اولویتی داشت:اَلنَّبِیُّ أَوْلی بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ (ترجمه:پیامبر به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است.)[سوره احزاب–۶]

برای اثبات این مطلب، شیعیان به تحلیل و بررسی مفاد این حدیث پرداخته‌اند. کلمه مولی که در این حدیث چند مرتبه به کار رفته است، مشتق از «ولی» و از نام‌های خداوند است.[۱۰۴][۱۰۵] این واژه در چند معنا به کار رفته است. در یک کاربرد، ولی بر وزن فعیل به معنای فاعل است[۱۰۶] و بر معانی والی، حاکم، سرپرست، مدبّر، تصرف کننده در امور و ولی نعمت دلالت دارد.[۱۰۷] کاربردهای دیگر این واژه عبارتند از اولی و سزاوارتر، نزدیک، بدون فاصله[۱۰۸] و تبعیت کننده، دوستدار.[۱۰۹][۱۱۰][۱۱۱]

قرائن استدلال شیعیان

به عقیده شیعیان، با وجود کاربردهای متنوع واژه مولی، هم داخل متن حدیث و هم خارج از آن، قرائنی وجود دارد که نشان می‌دهد کلمه مولی در این حدیث، تنها به معنای اولی در تصرف است. این قرائن عبارتند از:

قرائن داخلی
  • تقارن دو جمله "الست اولی بکم من انفسکم" و جمله "من کنت مولاه"

در این حدیث، پیامبر (ص) بر اولویت خویش بر مؤمنین نسبت به خودشان تصریح می‌فرماید. این سخن، بر اساس آیه شریفه «النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم»[۱۱۲] است. اولویتی که در این آیه شریفه مطرح شده است، به معنای اولویت در سرپرستی امورِ مربوط به زندگی مؤمنان و همچنین اولویت در حکم‌کردن دربارهٔ آنان نسبت به خودشان است. زمانی که اولویت وجود داشته باشد، یعنی قبول و اطاعت از حکم شخصی که نسبت به ما اولویت دارد، برای ما نیز لازم است.[۱۱۳] بر طبق نظر برخی مفسران، اولویت در این آیه، تمام امور مرتبط با دین و دنیای مسلمانان را شامل می‌شود؛[۱۱۴][۱۱۵]چرا که پیامبر (ص) مؤمنان را تنها به چیزی وامی‌دارد که مصلحت دین و دنیای آنها را در پی داشته باشد.[۱۱۶]

بنابراین، تقارن این جمله-که به معنای اولویت در تصرف است- با اعلام ولایت حضرت علی (ع) در جمله من کنت مولاه…، نشان می‌دهد که مراد از مولی در فراز دوم نیز بیان اولویت علی (ع) در تصرف است.[۱۱۷]در منابع اهل سنت نیز از قول عمر بن خطاب نقل است که بلافاصله پس از این اقراری که پیامبر (ص) در غدیر خم از مردمان گرفت و علی را به عنوان ولیّ معرفی کرد عمر به امام علی این گونه خطاب کرد و تبریک گفت: بخٍّ بخٍّ لک یا علیّ ابن أبی طالب أصبحتَ مولای و مولی کلّ مؤمن «آفرین، آفرین به تو ای فرزند ابو طالب! تو با این سخن پیامبر (ص) مولای من و مولای هر مؤمنی شدی.»[۱۱۸]

  • جملات ابتدایی خطبه

پیامبر (ص) در آغاز خطابه خود، از وفات خویش خبر می‌دهد و آنگاه از توحید می‌پرسد و اینکه آیا به رسالت خویش عمل نموده است.[۱۱۹] اینها همگی نشانه این هستند که حضرت به دنبال چاره‌جویی و ارائه راه حلی برای دوران پس از خویش هستند تا امت، بی‌سرپرست نماند و زحمات طاقت‌فرسایی که در این سالها کشیده بودند، به هدر نرود. گویی می‌خواهند جانشینی تعیین کنند تا زمام امور را پس از رحلت ایشان به دست گیرد.[۱۲۰] آیه تبلیغ نیز قرینه‌ای بر این مدعا است.

قرائن خارجی
شعر حسان بن ثابت در مورد روز غدیر
یُنادیهِمُ یَومَ الغَدیرِ نَبِیُّهُم
بِخُمٍّ فَأَسمِع بِالرَّسولِ مُنادِیا
وقالَ فَمَن مَولاکُم ووَلِیُّکُم
فَقالوا ولَم یُبدوا هُناکَ التَّعامِیا
إلهُکَ مَولانا و أنتَ وَلِیُّنا
وما لَکَ مِنّا فِی الوِلایَةِ عاصِیا
فقال له قم یا علی فإننی
رضیتک من بعدی إماما و هادیا
فمن کنت مولاه فهذا ولیه
فکونوا له انصار صدق موالیا
هناک دعا اللهم وال ولیه
و کن للذی عادی علیا معادیا

ترجمه: پیامبر، در روز غدیر به مسلمانان ندا کرد و گفت: نبی و مولای شما کیست؟ بدون هیچگونه درنگی گفتند: خداوند مولای ماست و تو پیامبر مائی. و از ما در این زمینه نافرمانی نخواهی دید پیغمبر به علی فرمود: برخیز که تو بعد از من پیشوای این خلقی. هر که من مولای اویم، علی مولای اوست و بر شماست که به راستی پیرو او باشید. در اینجا پیامبر دعا کرد که خداوندا! دوست دوستدار او و دشمن دشمنانش باش. سید رضی، ص۴۳.

در برخی نقل‌های حدیث غدیر، بیان شده است که پس از پایان خطبه، خلیفه اول و دوم نزد امام علی(ع) آمدند و ولایت را به ایشان تبریک گفتند.[۱۲۱] عمر بن خطاب به ایشان گفت:

«بَخٍّ بَخٍّ لَکَ یا ابنَ أبی طالب، أصبَحتَ مَولای و مَولی کُلِّ مُسلمٍ» :ای اباالحسن، گوارا باد بر تو، مولای من و هر (مرد و زن) مؤمن شدی.[۱۲۲][۱۲۳] [یادداشت ۳]

این نوع تبریک‌گفتن نشان می‌دهد که صحابه و مسلمانانِ صدر اسلام، از کلمه مولی، معنای خلافت و اولویت در تصرف فهمیده بودند.[۱۲۴]

  • شعر شاعران صدر اسلام

تعدادی از مسلمانان این واقعه را به شعر درآورده‌اند. اولین آنها، حسان بن ثابت بود. او که در آن مکان حضور داشت، از رسول خدا(ص) اجازه گرفت و در وصف این واقعه چند بیت سرود. در این ابیات، از این واقعه به عنوان نصب‌شدن حضرت علی (ع) به عنوان امام و هادی امت، یاد شده است.[۱۲۵][۱۲۶]

پس از آن، و در سال‌های بعد عمرو عاص، قیس بن سعد بن عباده،[۱۲۷][۱۲۸] کمیت بن زید اسدی،[۱۲۹] محمد بن عبدالله حمیری،[۱۳۰] سید بن محمد بن حمیری،[۱۳۱]این واقعه را در قالب شعر بیان کردند.

حضرت علی (ع) نیز در چند بیت به این مسئله اشاره دارد.[۱۳۲]

عبدالحسین امینی نام چند شاعر از صحابه و تابعین و شاعران مسلمان تا قرن نهم را نقل می‌کند.[۱۳۳] محتوای تمام این ابیات و شعرها نشان می‌دهد فهم آنان از واژه مولی، اولویت و خلافت بوده است.

امام علی(ع):

فأوجبَ لی ولایتَهُ علیکمْ
رسولُ الله یومَ غدیرِ خُمّ
فویلٌ ثمّ ویلٌ ثمّ ویلٌ
لِمن یَلقی الإلهَ غداً بظلمی


و پیامبر خدا، در روز غدیر خم، به امر خدا ولایتم را بر شما واجب نمود
پس وای، وای، وای بر آنکه در روز بازپسین به ملاقات خدا رسد در حالی‌که به من ظلم نموده باشد.

شیخ مفید، الفصول، ص۲۸۰.

  • احتجاج و استدلال اهل بیت به این حدیث

امام علی (ع) در چند موقعیت به این حدیث استناد نموده است تا حقانیت (اولویت) خویش در خلافت و امامت را نشان دهند. احتجاج با طلحه در جنگ جمل،[۱۳۴] احتجاج در حیاط مسجد کوفه،[۱۳۵] در ضمن چند بیت شعر که در نامه‌ای به معاویه نوشت[۱۳۶] و احتجاج در جنگ صفین[۱۳۷] از جمله این موارد است. فاطمه زهرا (س) نیز در برابر مخالفان خلافت علی (ع)، به این حدیث احتجاج نمود.[۱۳۸]

  • مبتلاشدن برخی از صحابه که منکر این حدیث بودند به بیماری‌های لاعلاج

نقل می‌کنند که برخی از صحابه که شاهد ماجرای غدیر بودند و از شهادت‌دادن به آن خودداری کردند، به نفرین اهل بیت دچار و بیمار شدند. به عنوان مثال، انس بن مالک به بیماری بَرَص مبتلا شد؛[۱۳۹][۱۴۰] زید بن ارقم[۱۴۱] و اشعث بن قیس[۱۴۲] نابینا شدند. این مطلب نشان دهنده این است که جریان آن واقعه مسئله‌ای مهم‌تر از اعلام دوستی و یاری حضرت علی (ع) بوده است که هم آنان انکار می‌کردند و هم اهل بیت (ع) آنان را مستحق نفرین خود می‌دانستند.[۱۴۳]

  • نزول آیه تبلیغ:

آیه ۶۷ سوره مائده که بنابر روایات[۱۴۴][۱۴۵] و نظر برخی مفسران[۱۴۶][۱۴۷] در حجة الوداع و در بین راه مکه و مدینه نازل شده است، تبلیغ امری مهم را بر دوش پیامبر (ص) گذارد که هم‌سنگ رسالت ۲۳ ساله ایشان بوده است؛ چنان‌که اگر ایشان آن مطلب را به مردم اعلام نمی‌کرد، گویا رسالتش را انجام نداده بود. البته این مأموریت خطرهایی را در پی خواهد داشت که خداوند عهده‌دار حفاظت از آن شده است. تأکیدات و سفارش‌هایی که در این آیه وجود دارد، نشان می‌دهد کاری که ایشان باید انجام می‌داد، اعلام ولایت علی (ع) به مردم بوده است[۱۴۸][۱۴۹] و این نظر ابن‌عباس، براء بن عازب و محمد بن علی است.[۱۵۰]

در مقابل برخی معتقدند که مراد از این مأموریت، بیان اموری چون حکم قصاص و رجم، حکم ازدواج با همسر فرزند خوانده‌اش زید، حکم وجوب جهاد یا بیان عیب یهودیان و قریش یا بیان عیب‌های بتهای مشرکان بوده است.[۱۵۱] اما با توجه به مطالبی که بیان شد، اشتباه این نظرات معلوم می‌شود.

  • نزول آیه اکمال دین:
 
آیه اکمال از آیات مربوط به جریان غدیر خم

بعد از اتمام خطبهٔ پیامبر (ص)، آیه ۳ سوره مائده نازل شد.[۱۵۲] این مطلب، نشان‌دهنده ویژگی‌هایی برای این روز است. مأیوس‌شدن کافران از دین اسلام، کامل‌شدن معارف دین، تمام شدن نعمت خداوند و رضایت خداوند به اینکه اسلام دین نهایی مردم باشد.[۱۵۳][۱۵۴]

این آیه، به تعبیر برخی، آخرین فریضه در اسلام را بیان کرد و بعد از آن، امر واجب دیگری بیان نشده است.[۱۵۵][۱۵۶][۱۵۷] پیامبر (ص) نیز پس از نزول این آیه، حمد و سپاس خداوند را به خاطر کامل‌شدن دین به جای آورد.[۱۵۸] با توجه به اینکه در آن زمان حکمی باقی نمانده بود که کامل‌کننده دین و مأیوس‌کننده کفار باشد، اعلام ولایت حضرت علی (ع) تنها مسئله‌ای بود که تمام این خصوصیات را داشتِ[۱۵۹] همان‌طور که در چند روایت به این مسئله اشاره شده است.[۱۶۰]

در مقابل این دیدگاه، عده‌ای معتقدند کامل‌شدن دین به خاطر کامل‌شدن شریعت و احکام دین با بیان احکامی بوده که احتیاج آیندگان را نیز برطرف کرده و نیازی به آمدن دین جدید نیست.[۱۶۱]

به عقیده شیعیان این مسئله درست نیست و کامل‌شدن احکام ربطی به مأیوس‌شدن کفار از ارتداد و بازگشت مسلمانان به کفر ندارد؛ چرا که بسیاری از آنها امیدوار بودند با از دنیارفتن پیامبر به مرور زمان دین او هم فراموش شود؛ اما اعلام جانشین برای پیامبر، آنها را از این آرزو مأیوس کرد.[۱۶۲] به علاوه قوت ظاهری اسلام در روز فتح مکه ظاهر شد، نه در سال دهم هجری که واقعه غدیر خم اتفاق افتاد؛ بنابراین کامل‌شدن دین، به خاطر نمایان‌شدن قوت ظاهری اسلام در این روز نیست.[۱۶۳]

پس از آنکه پیامبر (ص)، مسئله ولایت علی(ع) را به مردم اعلام کرد، شخصی به نام نعمان بن حارث فهری نزد ایشان آمد و با حالت اعتراض به پیامبر (ص) گفت: ما را به توحید و قبول رسالتت و انجام جهاد و حج و روزه و نماز و زکات امر کردی؛ ماهم قبول کردیم. اما به این مقدار راضی نشدی تا اینکه این جوان را منصوب کردی و او را ولی ما قرار دادی. آیا این اعلام ولایت از ناحیه خودت بود یا از سوی خدا؟ به محض اینکه حضرت به او فرمود که از ناحیه خداوند است، با حالت انکار از خداوند خواست که اگر این حکم از جانب اوست، سنگی از آسمان بر سرش فرود آید. در این هنگام سنگی از آسمان بر سرش فرود آمد و در دم جان باخت. در این هنگام آیات ابتدایی سوره معارج نازل شد:[۱۶۴]

سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِع (ترجمه:سؤال‌کننده‌ای درخواست عذابی کرد که واقع شد.)[۷۰–۱]

به اعتقاد شیعیان، این شخص از حدیث چیزی جز اعلام خلافت و صاحب‌اختیاری علی (ع) بعد از رسول‌الله نفهمیده است. اگر منظور از این خطبه، دعوت مردم به دوستی حضرت علی (ع) بود، معنا نداشت که آن شخص از این امر ناراحت شود و نیز چنین مجازاتی برایش در پی داشته باشد.

کتاب‌های مرجع خطبه غدیر

خطبه غدیر در منابع شیعی همچون اثبات الهداة،[۱۶۵] الاحتجاج،[۱۶۶] احقاق الحق،[۱۶۷]الاختصاص،[۱۶۸]البرهان،[۱۶۹] المناقب،[۱۷۰]بحار الانوار،[۱۷۱] معانی الاخبار،[۱۷۲]العمدة،[۱۷۳] الامالی،[۱۷۴] علل الشرائع،[۱۷۵] عیون اخبار الرضا،[۱۷۶] کشف الغمة،[۱۷۷]مستدرک الوسائل،[۱۷۸]امالی،[۱۷۹] تبیان[۱۸۰] تفسیر عیاشی[۱۸۱] تفسیر قمی[۱۸۲]الجواهر السنیة[۱۸۳] نقل شده است.

همچنین در کتاب‌های اهل سنت همچون الاستیعاب[۱۸۴] انساب الاشراف،[۱۸۵] تاریخ الکبیر بخاری،[۱۸۶] نظم درر السمطین،[۱۸۷] ینابیع المودة،[۱۸۸] تذکرة الخواص،[۱۸۹] مسند ابن حنبل،[۱۹۰]المناقب (ابن مغازلی)،[۱۹۱]المناقب (خوارزمی)،[۱۹۲]المستدرک علی الصحیحین،[۱۹۳] الطبقات الکبری،[۱۹۴]سنن ابن ماجة،[۱۹۵] فرائد السمطین،[۱۹۶] الفصول المهمة،[۱۹۷] سنن النسائی،[۱۹۸] شرح نهج البلاغة،[۱۹۹] شواهد التنزیل،[۲۰۰] صحیح مسلم،[۲۰۱] تفسیر فخر رازی[۲۰۲] خصائص النسائی[۲۰۳] روح المعانی،[۲۰۴] و سنن الترمذی[۲۰۵] آمده است.

پایگاه‌های اینترنتی مرتبط با غدیرپژوهی

تک‌نگاری

  • خطابه غدیر در آینه اسناد: نگاهی به اسناد و منابع خطبه غدیر و مدارک حدیث غدیر به ضمیمه داستان غدیر و متن کامل و ترجمه خطابه غدیر، اثر محمدباقر انصاری، انتشارات دلیل ما، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.

جستارهای وابسته

پانویس

  1. بخاری، تاریخ الکبیر، بیروت دارالکتب العلمیه، ج۴، ص۱۵۹۹؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، الناشر: دار التراث، ج۳، ص۱۵۲؛ حلبی، السیره الحلبیه، ج۳، ص۳۶۰.
  2. طبری، تاریخ الامم و الملوک، الناشر: دارالکتب العلمیة، ج۳، ص۱۴۹.
  3. ابن هشام، السیره النبویه، ج۲، ص۶۰۱.
  4. واقدی، المغازی، ج۳ ص۱۰۸۹؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۵ ص۱۱۰.
  5. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۴۹.
  6. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۳۲؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲ ص؛ حلبی، السیرة الحلبیه، الناشر: دار الکتب العلمیة، ج۳، ص۲۸۹.
  7. واقدی، المغازی، ج۳، ص۱۰۷۹۱۰۸۰؛ حلبی، السیره الحلبیه، ج۳، ص۲۸۹.
  8. یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۱۸.
  9. یاقوت، معجم البلدان، ج۲، ص۱۰۳.
  10. مفید، تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۸۴؛ عیاشی، تفسیر عیاشی، ج۱، ص۳۳۲.
  11. یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱ب۱۲.
  12. ابن اثیر، أُسدالغابة، ج۵، ص۲۵۳؛ کلینی، الکافی،۱۴۰۷ق، ج۸، ص۲۷.
  13. بلاذری،انساب الاشراف، ج۲، ص۱۱۱؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۷، ص۳۴۹؛ نسائی، ج۵، ص۴۵.
  14. صدوق، الامالی، ص۵۷۵؛ مفید، اقسام المولی، ص۳۵؛ طوسی، الاقتصاد، ص۳۵۱؛ طوسی، الرسائل، ص۱۳۸.
  15. ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۷، ص۳۴۹.
  16. حسینی، پیام نگار (مقدمه، متن و ترجمه خطابهٔ غدیر)، ۱۳۸۷ش، ص۲۶–۲۹.
  17. ابن فتال، روضةالواعظین، ج۱، ص۹؛ طبرسی، ج۱، ص۶۶؛ ابن طاووس، الیقین، ص۳۴۳؛ علم الهدی، نزهةالکرام، ج۱، ص۱۸۶.
  18. ابن طاووس، الاقبال، ص۴۵۴ و ۴۵۶.
  19. حلی، العُدَدُ القَویة، ص۱۶۹؛ ابن طاووس، التحصین، ص۵۷۸؛ بیاضی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۳۰۱؛ حسین بن جبور، نهج الایمان، ورقه ۲۶۳۴.
  20. خسروی سرشکی، «نقل‌های حدیث غدیر در منابع روایی قرن سوم و چهارم [اهل سنت]»، ۱۳۷۷ش، ص۱۵۴–۱۶۱.
  21. طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۵، ص۱۹۶.
  22. سمهودی، جواهر العقدین فی فضل الشرفین، ۱۴۰۵ق، ج۲، بخش اول، ص۹۷.
  23. امینی، الغدیر، ج۱، ص۴۰.
  24. امینی، الغدیر، ج۱، ص۱۵۸.
  25. ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج۷، ص۶۱؛ سمهودی، جواهر العقدین فی فضل الشرفین، ۱۴۰۵ق، ج۲، بخش اول، ص۹۸.
  26. امینی، الغدیر، دارالکتاب العربی، ج۱، ص۱۲۹–۱۵۱.
  27. ابن حنبل، ج۴، ص۳۷۰.
  28. ابن حجر عسقلانی، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۴۸۴.
  29. ابن مغازلی، مناقب، ج۱، ص۶۶.
  30. ابن حنبل، مسند احمد، ج۵، ص۳۷۰.
  31. ابن حنبل، مسند احمد، ج۱، ص۸۸.
  32. ابن حنبل، مسند احمد، ج۱، ص۸۴.
  33. ابن حنبل، مسند احمد، ج۱، ص۱۱۹؛ خطیب، ج۱۶، ص۳۴۸.
  34. ابن مغازلی، مناقب، ۱۴۱۲ق، ص۵۴.
  35. هیثمی، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بیروت، دارالفکر، ج۹، ص۱۳۶.
  36. دولابی، ج۳، ص۹۲۸.
  37. ابن حنبل، مسند احمد، ج۱، ص۱۱۸.
  38. ابن حنبل، مسند احمد، ج۵، ص۳۶۶.
  39. امینی، الغدیر، ج۱، ص۱۴و۱۵.
  40. ابن مغازلی، مناقب، ص۱۱۲، ح ۱۵۵؛ ابن اثیر، اسدالغابه، ج۳، ص۳۰۷؛ هیثمی، ج۹، ص۱۰۷.
  41. بخاری، ج۱، ص۳۷۵.
  42. ابن جزری، أسنی المطالب، ص۴۹.
  43. بلاذری، انساب الاشراف، ص۱۰۸.
  44. قندوزی، ج۳، ص۳۶۹.
  45. نسائی، ص۱۳۲و۱۰۴و۱۰۳و۱۰۱و۱۰۰و۹۶و۹۳.
  46. سلیم بن قیس، ص۳۲۱.
  47. حاکم حسکانی، ج۱، ص۲۰۱، ح ۲۱۱.
  48. ابن فتال، روضةالواعظین، ج۱، ص۸۹؛ طبرسی، ج۱، ص۶۶؛ ابن طاووس، الیقین، ص۳۴۳؛ علم الهدی، نزهةالکرام، ج۱، ص۱۸۶.
  49. ابن عساکر، ترجمة الامام الحسین، ج۲، ص۷۰.
  50. حلی، العُدَدُ القَویة، ص۱۶۹؛ ابن طاووس، التحصین، ص۵۷۸؛ بیاضی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۳۰۱؛ حسین بن جبور، نهج الایمان، ورقه۲۶ ۳۴.
  51. امینی، الغدیر، ج۱، ص۱۴تا۱۵.
  52. فخر رازی، ج۱۲، ص۴۹.
  53. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۱۳.
  54. ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۵، ص۲۰۹.
  55. ابن صباغ، الفصول المهمه، ج۱، ص۲۳۵.
  56. ابن طاووس، الاقبال، ص۴۵۴تا۴۵۶.
  57. متقی هندی، ج۱۳، ص۱۵۸و۱۵۷و۱۳۸و۱۳۱و۱۰۵و۱۰۴و۱۶۸.
  58. ابن حمزه، البیان و التعریف، ص۵۹۳.
  59. آلوسی، ج۶، ص۱۹۴.
  60. رشیدرضا، ج۶، ص۳۸۴.
  61. الغدیر، ج۶، ص۱۱.
  62. امینی، الغدیر، ج۱، ص۱۴تا۱۵.
  63. الغدیر، ج۱، ص۱۴۵.
  64. الغدیر، ج۶، ص۵۹.
  65. بن عساکر، تاریخ دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۴۲، ص۲۱۴
  66. ابن طاووس، الطرائف، ص۳۳.
  67. هندی، میرحامد حسین.
  68. مجلسی، بحار الانوار، ج۳۷، ص۱۸۱تا۱۸۲.
  69. حر عاملی، ج۲، ص۲۰۰تا۲۵۰.
  70. امینی، الغدیر، ج۱، ص۱۲و۱۵۱و۲۹۴تا۳۲۲.
  71. بحرانی، سیدهاشم.
  72. بحرانی، عبدالله، ج۱۵/۳، ص۳۰۷تا۳۲۷.
  73. سید علی میلانی، ج۶تا۹.
  74. تفتازانی، ج۵، ص۲۷۲.
  75. جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۳۶۱.
  76. ترمذی، ج۵، ص۵۶۳.
  77. طحاوی، ج۴ ص۲۱۲.
  78. حاکم نیشابوری، ج۳، ص۱۱۸.
  79. ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۵، ص۲۰۹.
  80. ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج۷، ص۷۴.
  81. ابن حجر هیتمی، الصواعق المحرقة، ج۱، ص۱۰۶.
  82. جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۳۶۱؛ طحاوی، ج۴، ص۲۱۲.
  83. واقدی، المغازی، ج۳، ص۱۰۷۹۱۰۸۰؛ حلبی، السیره الحلبیه، ج۳، ص۲۸۹.
  84. رجوع کنید به: مفید، اقسام المولی، ص۲۸ به بعد.
  85. مفید، الافصاح، ص۳۲.
  86. طوسی، الاقتصاد، ص۳۴۵.
  87. حلی، کشف المراد، ص۳۶۹.
  88. فخر رازی، الاربعین فی اصول الدین، ج۲، ص۲۸۳.
  89. جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۳۶۰–۳۶۵.
  90. تفتازانی، ج۵، ص۲۷۳تا۲۷۵.
  91. جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۳۶۰تا۳۶۵.
  92. تفتازانی، ج۵، ص۲۷۳تا۲۷۵.
  93. فخر رازی، الاربعین فی اصول الدین، ج۲، ص۲۸۳.
  94. جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۳۶۰تا۳۶۵.
  95. جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۳۶۱.
  96. فخر رازی، التفسیر، ج۲۹، ص۴۵۹.
  97. تفتازانی، ج۵، ص۲۷۳.
  98. شریف مرتضی، ج۲، ص۲۷۰.
  99. شریف مرتضی، ج۲، ص۲۷۰.
  100. فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج۲۹، ص۲۲۷.
  101. فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج۲۹، ص۲۲۷.
  102. امینی، الغدیر، ج۱، ص۶۲۴.
  103. شریف مرتضی، الشافی، ج۲ ص۲۷۷
  104. ابن منظور، ج۱۵، ص۴۰۷، ماده ولی.
  105. ازهری، ج۱۵، ص۳۲۴تا۳۲۷.
  106. فیومی، ج۱–۲، ص۶۷۲
  107. ابن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج۶، ص۱۴۱.
  108. طریحی، ج۱، ص۴۶۲؛ بستانی، ص۹۸۵؛ فیروز آبادی، ص۱۲۰۹.
  109. ابن منظور، لسان العرب، ۱۴۱۴ق، ج۱۵، ص۴۱۱.
  110. ازهری، ج۱۵، ص۳۲۲.
  111. طریحی، ج۱، ص۴۶۴تا۴۶۵.
  112. سوره احزاب، آیه۶.
  113. طوسی، التبیان، داراحیاء التراث العربی: لبنان، ج۸، ص۳۱۷.
  114. بیضاوی، ج۴، ص۲۲۵
  115. زمخشری، ج۳، ص۵۲۳.
  116. زمخشری، ج۳، ص۲۲۵.
  117. فخر رازی، الاربعین فی اصول الدین، ج۲، ص۲۸۳.
  118. . ابن مغازلی، مناقب أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۶۹، امینی، الغدیر، ج۱، ص ۲۳۰–۲۳۳.
  119. ابن اثیر، اسد الغابه، ناشر انتشارات اسماعیلیان، ج۱، ص۴۳۹؛ یعقوب، ج۲، ص۱۱۸؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، دار إحیاء التراث العربی - بیروت، ج۷، ص۳۴۸۳۴۹؛ بلاذری، انساب الاشراف،۱۴۱۷ق، ج۲، ص۱۰۸.
  120. امینی، الغدیر، ج۱، ص۶۵۷.
  121. مناوی، ج۶، ص۲۱۷.
  122. ابن حنبل، مسند احمد، ج۴، ص۲۸۱.
  123. ابن مغازلی، مناقب، ج۱، ص۴۶؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۷، ص۳۴۹.
  124. امینی، الغدیر، ج۱، ص۶۶۷.
  125. طوسی، الاقتصاد، ص۳۵۱.
  126. سید رضی، ص۴۳.
  127. سید رضی، ص۴۳
  128. دلائل الصدق، ج۴، ص۳۴۰
  129. سید رضی، ص۴۳.
  130. مجلسی، ج۳، ص۲۷۰.
  131. سید رضی، ص۴۳.
  132. طبرسی، الاحتجاج، ج۱، ص۱۸۱.
  133. امینی، الغدیر، ج۲، ص۵۱تا۴۹۵.
  134. حاکم نیشابوری، ج۳، ص۴۱۹.
  135. ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۵، ص۲۱۱.
  136. طبرسی، الاحتجاج، ج۱، ص۱۸۱.
  137. مجلسی، ج۳۳، ص۴۱.
  138. ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۷، ص۳۰۴.
  139. صدوق، آمالی، ص۲۲.
  140. ابن قتیبه، الامامة والسیاسة، ج۱، ص۵۸۰.
  141. ابن مغازلی، مناقب، ج۱، ص۶۲.
  142. صدوق، آمالی، ص۱۶۲.
  143. امینی، الغدیر، ج۱، ص۶۶۴.
  144. قمی، ج۱، ص۱۷۱.
  145. طبرسی، جوامع الجامع، ج۱، ص۳۴۳.
  146. سیوطی، ج۲، ص۲۹۸.
  147. عیاشی، ج۱، ص۳۳۲.
  148. عیاشی، ج۱، ص۳۳۱.
  149. طبرسی، مجمع البیان، ج۱، ص۳۳۴.
  150. فخر رازی، ج۱۲، ص۴۰۱.
  151. فخر رازی، ج۱۲، ص۴۰۰تا۴۰۲.
  152. بحرانی، ج۲، ص۲۲۷.
  153. طباطبایی، ج۵، ص۱۸۱.
  154. مکارم شیرازی، ج۴، ص۲۵۸.
  155. عیاشی، ج۱، ص۲۹۳.
  156. قمی، ج۱، ص۱۶۲.
  157. فخر رازی، ج۱۱، ص۲۸۸.
  158. سیوطی، ج۲، ص۲۵۹.
  159. طباطبایی، ج۵، ص۱۶۸تا۱۷۵.
  160. عیاشی، ج۱، ص۲۹۳.
  161. طبری، جامع البیان، ج۵، ص۵۱.
  162. طباطبایی، ج۵، ص۲۸۴.
  163. طباطبایی، ج۵، ص۲۷۹.
  164. طبرسی، مجمع البیان، ج۱۰، ص۵۳۰؛ قرطبی، ج۱۹، ص۲۷۸؛ ثعلبی، ج۱۰، ص۳۵.
  165. حرعاملی، ج۳، ص۳۱۱، ۴۷۶، ۵۸۴، ۶۰۱؛ ج۴، ص۱۶۶، ۴۷۲
  166. طبرسی، الاحتجاج، ج۱، ص۶۶، ۸۴
  167. شوشتری، ج۲، ص۴۱۵–۵۰۱؛ ج۳، ص۳۲۰؛ ج۶، ص۲۲۵، ۳۶۸ و ج۱۲، ص۱– ۹۳
  168. مفید، الاختصاص، ص۷۴.
  169. بحرانی، ج۱، ص۷۱۱؛ ج۲، ص۱۴۵
  170. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۲، ص۲۲۴، ۲۲۶، ۲۲۷، ۲۲۸، ۲۳۶؛ ج۳، ص۳۸، ۴۲، ۴۳.
  171. مجلسی، ج۳۷
  172. صدوق، ص۶۶
  173. ابن بطریق، العمدة، ص۹۰–۱۰۳، ۴۴۸.
  174. صدوق، الامالی، ص۱۲، ۱۰۶، ۱۰۷، ۲۸۴.
  175. صدوق، الشرائع، ص۱۴۳.
  176. صدوق، ج۲، ص۴۷
  177. ابن ابی الفتح اربلی، ج۱، ص۳۱۸، ۳۲۳؛ ج۲، ص۲۱۳، ۲۲۲؛ ج۳، ص۴۷
  178. نوری، ج۳، ص۲۵۰؛ ج۶، ص۲۷۷؛ ج۷، ص۱۲۰
  179. طوسی، ج۱، ص۲۴۳، ۲۵۳، ۲۷۸؛ ج۲، ص۱۵۹، ۱۷۴
  180. طوسی، ج۱، ص۱۱۳
  181. عیاشی، ج۱، ص۲۹۲، ۲۹۳، ۳۳۲–۳۳۴
  182. علی بن ابراهیم قمی، ص۱۵۰، ۲۷۷، ۴۷۴، ۵۳۸
  183. حرعاملی، ص۲۲۷
  184. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۴۶۰.
  185. بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۱۵۶.
  186. بخاری، ج۱، ص۳۷۵ و ج۲، قسم ۲، رقم ۱۹۴
  187. زرندی حنفی، ص۷۹، ۱۰۹، ۱۱۲
  188. قندوزی، ۲۹–۴۰، ۵۳–۵۵،۸۱، ۱۲۰، ۱۲۹، ۱۳۴، ۱۵۴، ۱۵۵، ۱۷۹–۱۸۷، ۲۰۶، ۲۳۴، ۲۸۴
  189. ابن جوزی، تذکرة الخواص، ص۳۰، ۳۳.
  190. احمد حنبل، ج۱، ص۸۴، ۱۱۹، ۱۸۰ و ج۴، ص۲۴۱، ۲۸۱، ۳۶۸، ۳۷۰، ۳۷۲ و ج۵، ص۳۴۷، ۳۶۶، ۳۷۰، ۴۱۹–۴۹۴ و ج۶ ص۴۷۶
  191. ابن مغازلی، مناقب، ص۱۶، ۱۸، ۲۰، ۲۲، ۲۳، ۲۴، ۲۵، ۲۲۴، ۲۲۹
  192. خوارزمی، المناقب، ص۲۳، ۷۹، ۸۰، ۹۲، ۹۴، ۹۵، ۱۱۵، ۱۲۹، ۱۳۴
  193. حاکم نیشابوری، ج۳، ص۱۰۹، ۱۱۰، ۱۱۸، ۳۷۱، ۶۳۱
  194. ابن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۳۳۵.
  195. ابن ماجه، سنن، ج۱، ص۴۳.
  196. حموینی، ج۱، ص۵۶، ۶۴، ۶۵، ۶۷، ۶۸، ۶۹، ۷۲، ۷۵، ۷۶، ۷۷
  197. ابن صباغ، الفصول المهمه، ص۲۳، ۲۴، ۲۵، ۲۷، ۷۴.
  198. نسائی، سنن، ج۵، ص۴۵.
  199. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۳۱۷–۳۶۲ و ج۲، ص۲۸۸ و ج۳، ص۲۰۸ و ج۴، ص۲۲۱ و ج۹، ص۲۱۷.
  200. حاکم حسکانی، ج۱، ص۱۵۸، ۱۹۰
  201. مسلم، ج۴، ص۱۸۷۳
  202. فخررازی، ج۳، ص۶۳۶
  203. نسائی، خصائص امیرالمؤمنین، ص۲۱، ۴۰، ۸۶، ۸۸، ۹۳، ۹۴، ۹۵، ۱۰۰، ۱۰۴، ۱۲۴
  204. آلوسی، ج۶، ص۵۵
  205. ترمذی، ج۵، ص۵۹۱

یادداشت

  1. «یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیک مِنْ رَبِّک وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یعْصِمُک مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لایهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرینَ:ای پیامبر، آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده، ابلاغ کن و اگر نکنی پیامش را نرسانده‌ای. و خدا تو را از [گزندِ] مردم نگاه می‌دارد. آری، خدا گروه کافران را هدایت نمی‌کند» (سوره مائده، آیه۶۷).
  2. «الْیوْمَ یئِسَ الَّذینَ کفَرُوا مِنْ دینِکمْ فَلاتَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دینَکمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکمُ الْإِسْلامَ دیناً: امروز کسانی که کافر شده‌اند، از [کارشکنی در] دین شما نومید گردیده‌اند. پس، از ایشان مترسید و از من بترسید. امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم، و اسلام را برای شما [به عنوان] آیینی برگزیدم».
  3. بخٍّ بخٍّ لک یا علیّ ابن أبی طالب أصبحتَ مولای و مولی کلِّ مؤمن. ابن مغازلی، ج۱، ص۶۹.

منابع

  • آلوسی، روح المعانی، بیروت، دارالکتب العلمیة.
  • ابن‌ابن‌الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، دار احیاء الکتب العربیة.
  • ابن‌اثیر، اسد الغابه، تحقیق محمد ابراهیم بنا، بیروت، دارالشعب، بی‌تا.
  • ابن‌اثیر، النهایة، تحقیق طاهر أحمد الزاوی، بیروت، المکتبة العلمیة، بی‌تا.
  • ابن‌بطریق، العمدة، قم، جامعه مدرسین، بی‌تا.
  • ابن‌جزری شافعی، أسنی المطالب، بیروت، دارالکتب العلمیة، بی‌تا.
  • ابن‌جوزی، تذکرة الخواص، بیروت، مؤسسة اهل البیت، بی‌تا.
  • ابن‌حجر عسقلانی، الإصابة، تحقیق عادل احمد عبدالموجود، بیروت: دارالکتب العلمیة، بی‌تا.
  • ابن‌حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، بیروت: دار صادر، بی‌تا.
  • ابن‌حجر عسقلانی، فتح الباری شرح صحیح البخاری، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۲۷ق.
  • ابن‌حجر هیتمی، الصواعق المحرقه،
  • ابن‌حمزه حسینی حنفی، البیان و التعریف، بیروت، مکتبة علمیة.
  • ابن‌حنبل، احمد، مسند احمد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۴ق.
  • ابن‌خلکان، وفیات الاعیان، تحقیق احسان عباس، بیروت، دارالثقافة.
  • ابن‌سعد، طبقات الکبری، بیروت، دار صادر.
  • ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، نجف، مکتبة حیدریة.
  • ابن‌صباغ مالکی، الفصول المهمه، تحقیق سامی الغریری، قم، درالحدیث.
  • ابن‌طاووس، الاقبال، تهران، دارالکتب اسلامیة.
  • ابن‌طاووس، التحصین، قم، دارالکتاب.
  • ابن‌طاووس، الطرائف، قم، مطبعه خیام.
  • ابن‌طاووس، الیقین، تحقیق محمدباقر انصاری، قم، دارالکتاب.
  • ابن‌عبد ربه، عقد الفرید، بیروت، دار و مکتبه الهلال.
  • ابن‌عبدالبر، الاستیعاب، تحقیق علی محمد بجاوی، بیروت، دارالجیل.
  • ابن‌عساکر، علی بن الحسن، ترجمة الامام الحسین من تاریخ مدینة دمشق، بیروت، مؤسسة المحمودی.
  • ابن‌عساکر، علی بن الحسن، تاریخ دمشق، محقق: عمرو بن غرامة العمری، بیروت، دارالفکر للطباعة و النشر و التوزیع، ۱۴۱۵ق.
  • ابن‌فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
  • ابن‌فتال نیشابوری، روضةالواعظین، قم، شریف رضی.
  • ابن‌قتیبه دینوری، الامامة والسیاسة، تحقیق علی شیری، قم، انتشارات شریف رضی.
  • ابن‌قلانسی، تاریخ دمشق، تحقیق سهیل زکار، دمشق، دار حسان.
  • ابن‌کثیر، البدایة و النهایة، تحقیق علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث.
  • ابن‌ماجه، سنن ابن ماجة، بیروت، دار احیاء کتب العربیه.
  • ابن‌مغازلی، مناقب علی بن ابی طالب، تهران، مکتبة اسلامیة.
  • ابن‌هشام، عبدالملک، السیرة النبویة، تحقیق مصطفی السقا و ابراهیم الأبیاری و عبد الحفیظ شلبی، بیروت، دار المعرفة، بی‌تا.
  • ابی‌فوارس، اربعین، مخطوط.
  • اربلی، ابن‌ابی‌الفتح، کشف الغمة، بیروت: دار الاضواء.
  • اصفهانی، ابوالفرج، الأغانی، بیروت، دارالفکر.
  • اصفهانی، ابونعیم، أخبار اصفهان، لیدن، مطبعة بریل.
  • امینی، الغدیر، بیروت، دارالکتاب العربی.
  • انصاری، محمدباقر، خطابه غدیر، قم، انتشارات دلیل ما.
  • بحرانی، سیدهاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، قم، مؤسسه بعثت.
  • بحرانی، سیدهاشم، کشف المهم فی طریق خبر غدیرخم، قم، انتشارات همای غدیر.
  • بحرانی، عبدالله، عوالم العلوم، قم، مؤسسه امام مهدی.
  • بخاری، تاریخ الکبیر، تحقیق سید هاشم ندوی، بیروت، دارالفکر.
  • بیاضی، علی بن یوسف، الصراط المستقیم، نجف، مطبعة حیدریة.
  • بیرونی، محمد بن احمد، الاثار الباقیة فی القرون الخالیة، تهران، نشر میراث مکتوب، ۱۴۲۲ق.
  • بیضاوی، عبدالله، انوار التنزیل و اسرار التأویل، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ۱۴۱۸ق.
  • بیهقی، الإعتقاد، بیروت، دارالآفاق الجدیدة.
  • بَلاذُری، انساب الاشراف، تحقیق محمدباقر محمودی، بیروت، مؤسسة اعلمی.
  • ترمذی، سنن ترمذی، بیروت، دارالمعرفة.
  • تفتازانی، سعد الدین، شرح المقاصد، افست قم، مکتبه الشریف الرضی، ۱۴۰۹ق.
  • ثعلبی، احمد بن ابراهیم، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۲ق.
  • جرجانی، می‌رسید شریف، شرح المواقف، چاپ: شرح المواقف، افست قم، مکتبة الشریف الرضی، ۱۳۲۵ق.
  • حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، تحقیق محمدباقر محمودی، تهران، وزارت ارشاد اسلامی.
  • حاکم نیشابوری، المستدرک، تحقیق یوسف عبدالرحمن مرعشلی.
  • حر عاملی، اثبات الهداة، بیروت، مؤسسة اعلمی للمطبوعات.
  • حر عاملی، جواهر السنیة، ابوالقاسم محمدصادق حسینی، بمبئی.
  • حسین بن جبور، نهج الایمان، مشهد، نسخه خطی کتابخانه امام هادی (ع).
  • حلبی، السیره الحلبیه، بیروت، دارالمعرفة.
  • حلی، حسن بن یوسف، کشف المراد، قم، نشر اسلامی، چاپ چهارم، ۱۴۱۳ق.
  • حلی، علی بن یوسف، العُدَدُ القَویة، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی.
  • حموینی جوینی، فرائد السِمطین، تحقیق محمدباقر محمودی، بیروت، مؤسسه محمودی.
  • خسروی سرشکی، مهدی، «نقل‌های حدیث غدیر در منابع روایی قرن سوم و چهارم [اهل سنت]»، فصل‌نامه علمی ـ پژوهشی علوم حدیث، ش۷و۸، بهار ۱۳۷۷ش، ص۱۵۴–۱۶۱.
  • خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، تحقیق مصطفی عبدالقادر، بیروت، دارالکتب العلمیة.
  • خوارزمی، المناقب، مشهد، انتشارات برهان.
  • دولابی، الکنی و الاسماء، بیروت، دار ابن حزم.
  • ذهبی، تاریخ الإسلام، بیروت، دارالکتاب العربی.
  • رشیدرضا، المنار، بیروت، دارالمعرفة.
  • زرندی حنفی، نظم درر السمطین، محقق سید علی عاشور، بیروت، دار احیاء التراث.
  • زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ سوم، ۱۴۰۷ق.
  • سلیم بن قیس، کتاب سلیم، تحقیق محمدباقر انصاری، قم، الهادی.
  • سمهودی، علی بن عبدالله، جواهر العقدین فی فضل الشرفین، تحقیق موسی بنای علیلی، بغداد، مطبعه العانی، ۱۴۰۵ق.
  • سیدرضی، محمد بن حسین، خصائص الائمه، مشهد، آستان قدس، ۱۴۰۶ق.
  • سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور فی تفسیر الماثور، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۴ق.
  • شریف مرتضی، علم الهدی، الشافی فی الامامه، تهران، مؤسسة الصادق، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.
  • شوشتری، احقاق الحق، قم: مکتبة آیت الله مرعشی.
  • شوکانی، فتح القدیر، دمشق، دار ابن کثیر.
  • شیبانی، احمد حنبل، مسند احمد بن حنبل، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
  • صدوق، الامالی، تهران، کتابخانه اسلامیه.
  • صدوق، الخصال، تصحیح علی اکبر غفاری، قم، جامعه مدرسین، ۱۳۶۲ش.
  • صدوق، علل الشرائع، دار الحجة للثقافة.
  • صدوق، عیون اخبار الرضا، شیراز، انتشارات اسلامیه.
  • صدوق، معانی الاخبار، تهران، دارالکتاب الاسلامیة.
  • طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، نشر اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
  • طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، تصحیح: محمد باقر خراسانی، مشهد، نشر مرتضی.
  • طبرسی، فضل بن حسن، جوامع الجامع، تهران، انتشارات دانشگاه تهران و مدیریت حوزه علمیه قم، ۱۳۷۷ش.
  • طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه: محمد جواد بلاغی، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
  • طبری، احمد بن عبدالله، ذخائر العقبی، قاهره، مکتبة القدسی.
  • طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۳۸۷ق.
  • طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۱۲ق.
  • طحاوی، احمد بن محمد، بیان مشکل الاثار، دار النشر.
  • طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تهران، مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.
  • طوسی، الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد، بیروت، دار الاضواء، چاپ دوم، ۱۴۰۶ق.
  • طوسی، الامالی، قم، دارالثقافة.
  • طوسی، التبیان، بیروت، چاپ احمد حبیب قصیر.
  • طوسی، الرسائل العشر، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق.
  • علم الهدی، نزهةالکرام، تحقیق محمد شیروانی، تهران، انتشارات ترقی.
  • عیاشی، تفسیر عیاشی، تحقیق رسولی محلاتی، تهران، مکتبة علمیة اسلامیظ.
  • فخر رازی، الاربعین فی اصول الدین.
  • فخر رازی، تفسیر الرازی، بیروت، دار احیاء التراث.
  • فیروز آبادی، محمد بن بعقوب، القاموس المحیط، بیروت، دار الکتب العلمیة.
  • فیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر، قم، مؤسسه دارالهجرة، ۱۴۱۴ق، چاپ دوم.
  • قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، تهران، ناصرخسرو، ۱۳۶۴ش.
  • قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، تحقیق موسوی جزایری، قم، دارالکتاب.
  • قندوزی، ینابیع المودة، تحقیق سید علی جمال اشرف، تهران، دار الاسوة.
  • کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، قم: دارالحدیث، ۱۴۲۹ق.
  • متقی هندی، کنز العمال، بیروت، مؤسسه الرسالة.
  • مجلسی، بحار الانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء.
  • مسعودی، مُرُوج الذهب و معادن الجواهر، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی.
  • مسلم نیشابوری، صحیح مسلم، بیروت، دارالفکر.
  • مظفر، محمد حسین، دلائل الصدق، قم، مؤسسه آل البیت (ع)، ۱۴۲۲ق.
  • مفید، محمد بن محمد، اقسام المولی، قم، الموتمر العالمی للشیخ المفید، ۱۴۱۳ق.
  • مفید، محمد بن محمد، الاختصاص، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی.
  • مفید، محمد بن محمد، الافصاح فی الامامة، قم، الموتمر العالمی للشیخ المفید، ۱۴۱۳ق.
  • مفید، محمد بن محمد، تفسیر القرآن المجید، تحقیق سید محمد ایازی، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلام، ۱۴۲۲ق.
  • مقریزی، الخطط و الآثار، بیروت: دارالکتب العلمیة.
  • مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران: دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۷۴ش.
  • مناوی، زین الدین محمد، فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، مصر، المکتبة الفکریة الکبری، ۱۳۵۶ق.
  • میلانی، نفحات الازهار فی خلاصة عبقات الانوار، قم، انتشارات آلاء.
  • نسائی، خصائص امیرالمؤمنین، قاهره، طبع حیدریة.
  • نسائی، سنن الکبری، تحقیق عبدالغفار سلیمان، بیروت، دارالکتب العلمیة.
  • نوری، مستدرک الوسائل، بیروت، مؤسسة آل البیت.
  • واقدی، محمد بن عمر، المغازی، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، مؤسسة الأعلمی، چاپ سوم، ۱۴۰۹ق.
  • هندی، عبقات الانوار، بیروت، دارالکتاب الاسلامی.
  • هیثمی، مجمع الزوائدو منبع الفوائد، بیروت، دارالفکر.
  • یاقوت، شهاب الدین ابو عبدالله، معجم البلدان، بیروت، دار صادر، چاپ دوم، ۱۹۹۵م.
  • یعقوبی، احمد بن أبی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دار صادر.

پیوند به بیرون