زینب دختر جَحْش (درگذشت ۲۰ق) از همسران پیامبر(ص). وی نخست با زید بن حارثه، فرزندخوانده رسول خدا ازدواج کرد اما طولی نکشید از او جدا شد. سپس پیامبر اکرم(ص) برای شکستن رسمی جاهلی که فرزندخوانده را همچون فرزند تنی خود میدانستند با او ازدواج کرد.
مشخصات فردی | |
---|---|
زادروز | حدود ۲۰ سال پیش از بعثت |
محل زندگی | مکه • مدینه |
مهاجر/انصار | مهاجر |
خویشاوندان | عبدالله بن جحش |
درگذشت | سال ۲۰ق، مدینه |
مدفن | قبرستان بقيع |
مشخصات دینی | |
هجرت به | مدینه |
نقشهای برجسته | از راویان حدیث نبوی |
ازدواج پیامبر با او سبب شد که برخی صحابه، پیامبر را با طعن و سرزنش آزار دهند، لذا آیات حجاب در این خصوص و آیاتی از سوره تحریم در خصوص حسادت برخی از زنان پیامبر به زینب نازل شد.
زینب بسیار سخاوتمند بود؛ بهگونهای که پس از مرگش هیچ درهم و دیناری از وی بر جای نماند. وی در سال ۲۰ق در مدینه درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد.
نام و نسب
پدر زینب، جحش بن ریاب، از خاندان غَنْم و از دودمان اسد بن خُزَیمَه بود[۱] که پس از کوچ به مکه، هم پیمان شاخۀ بنی امیه قریش شد.[۲] مادر زینب، اُمیمه، دختر عبدالمطلب وعمۀ رسول خدا(ص) بود.[۳] عبدالله بن جحش برادر او بود.[۴]
نام نخست زینب، بَرَّه بود و پیامبر بعد از ازدواج با وی، نام او را به زینب تغییر داد.[۵]
ولادت
از تاریخ دقیق تولد زینب اطلاعی در دست نیست، اما چون درسال ۲۰ق و در روزگار خلافت عمر بن خطاب درگذشته و بیشتر سیره نویسان نوشتهاند که هنگام مرگ ۵۳ سال داشته[۶] احتمالاً ۳۳ سال پیش از هجرت و حدود ۲۰ سال پیش از بعثت پیامبر(ص) به دنیا آمده است.ابنحجر سن زینب را به هنگام درگذشت ۵۰ سال ذکر کرده، اما افزوده که سن او را ۵۳ سال هم نوشتهاند که در این صورت به هنگام بعثت بیست ساله بوده است.[۷]
ابنسعد[۸] خبری نقل کرده که بنا برآن، زینب هنگام ازدواج با پیامبر ۳۵ ساله بوده است[۹] که این تاریخ را به نقل واقدی آورده در صورت صحت این خبر، احتمالاً او در حدود ۲۹ یا ۳۰ قبل از هجرت به دنیا آمده است. مادر عکاشة بن محصن نیز سن زینب را هنگام مهاجرت به مدینه سی و اندی دانسته[۱۰] که خبر پیشین را تأیید میکند.
خدیجه دختر خویلد | (ازدواج: ۲۵ عامالفیل) |
سوده دختر زمعه | (ازدواج: قبل از هجرت) |
عایشه دختر ابوبکر | (ازدواج: ۲ق) |
حفصه دختر عمر بن خطاب | (ازدواج: ۳ق) |
زینب دختر خزیمه | (ازدواج: ۳ق) |
ام سلمه دختر ابوامیه | (ازدواج: ۴ق) |
زینب دختر جحش | (ازدواج: ۵هجری) |
جویریه دختر حارث | (ازدواج: ۵ یا ۶ق) |
امحبیبه دختر ابوسفیان | (ازدواج: ۶ یا ۷ق) |
ماریه دختر شمعون | (ازدواج: ۷ق) |
صفیه دختر حیی | (ازدواج: ۷ق) |
میمونه دختر حارث | (ازدواج: ۷ق) |
هجرت
زینب و افراد خانوادۀ جحش را از نخستین هجرتکنندگان به مدینه برشمردهاند.[۱۱] ابوسفیان خانههای خالی از سکنۀ خاندان جحش را در مکه، با تصرف عدوانی، به عمرو بن عَلقَمه فروخت.[۱۲]
خصوصیات
پس از مرگ زینب، هیچ درهم و دیناری از او برجا نماند، زیرا همه را در زندگی خود به مستمندان بخشیده بود.[۱۳] پیامبر(ص) از این خوی شایستۀ همسر خویش با کنایهای لطیف یاد میکرد و به همسران دیگر خود میفرمود که شتابانترین شما در پیوستن به من پس از مرگ همان است که دستش از همه بخشندهتر باشد.[۱۴]
زینب در چند ساعت تمام ۱۲۰۰۰ درهم مستمری سالیانۀ خود را به دست خدمتکار خویش به خانۀ یتیمان و بیوه زنان و مستمندان فرستاد. مشروح این رفتار او را بسیاری از مورخان آوردهاند.[۱۵]
عایشه از او به بانویی یاد کرده که در دین باوری، پرهیزکاری، راستگویی، صدقه دادن و رعایت پیوند خویشاندی کسی از او برتر نبوده و به یتیمان و زنان بیوه توجه داشته است.[۱۶]
در خبری عایشه، از زینب پس از خود، به عنوان محبوبترین همسر پیامبر، نزد آن حضرت یاد کرده است.[۱۷]
ابنعبدالبر و ابنجوزی در نقلی از عایشه آوردهاند که زینب با او در مقام و شأن نزد پیامبر ادعای برتری و همسری [همرتبگی] داشته است.[۱۸][۱۹]
بنابر خبری که طبری آن را به نحو مرسَل و از قول فقیهان حجاز نقل کرده، پیامبر(ص) در خانۀ زینب درگذشته است.[۲۰]
روایت
زینب از راویان حدیث نبوی بوده و چند حدیث از او روایت شده است.[۲۱] که دو حدیث آن را مسلم و بخاری به اتفاق ذکر کردهاند.[۲۲]
قاسم بن محمد بن ابی بکر، ام حبیبه و محمد بن عبدالله بن جحش از جمله کسانی بودهاند که از او روایت کردهاند.[۲۳]
ازدواج با پیامبر
اشکالات مطرحشده به ازدواج پیامبر و زینب
موضوع ازدواج پیامبر و زینب، که دستاویز گزافه گوییهای منافقان و مشرکان گردید، باعث رنجش پیامبر شده بود. برخی از منافقان، برای تخریب پیامبر، علت جدایی زید و زینب را تمایل پیامبر به زینب بیان کردند و داستانی نیز در این خصوص رواج دادند[۲۴] که تفاوتهایی نیز دارد.
در نقل متداولتر این داستان، هنگامی که پیامبر به دیدن زید رفته بود، وی در خانه نبود[۲۵] اما در نقل ابنحبیب[۲۶] زید در خانه بود و داشت وضو میگرفت.
برخی مفسران نیز این داستانها را ذیل آیه ۳۷ سوره احزاب ذکر کردهاند.[۲۷]
بررسی روایات ناظر بر این ماجرا نشان میدهد مفسران قرن اول، به احتمال بسیار، برخی مطالب راجع به گزارشهای زینب و زید را بر اساس داستانهای متداول اوریا و داود ساختهاند.[۲۸] ابنحجر به ضعیف بودن سند برخی از این داستانها اشاره کرده[۲۹]، اما باسورث داستان ازدواج پیامبر را با زینب بر اساس همان گزارشهای مغرضانه تبیین نموده است.[۳۰]
ازدواج پیامبر با زینب، یکی از مسائل ثابت در متون جدلی مسیحیت از زمان کهن بوده[۳۱] و احتمالاً نخستین بهره گیری از این ماجرا در نقد پیامبر اسلام در سنّت مسیحی، گفتههای یوحنای دمشقی در کتاب چشمه معرفت بوده است[۳۲] که پس از آن جزء ثابتی در ادبیات جدلی مسیحیت بر ضد اسلام شده و تقریباً در تمام متون جدلی آن دوره، این داستان گاه تغییر یافته و در مواردی تقریباً به همان صورتِ روایت شده در متون اهل سنت، نقل و به آن استناد گردیده است.[۳۳]
پاسخ
عالمان مسلمان به برداشتها در این خصوص پاسخ دادهاند. جریان خرده گیری مشرکان و منافقان بر پیامبر مبنی بر اینکه او، خود، همه را از ازدواج با همسر پسر (عروس) منع کرده و اینک خود با همسر پسر خویش ازدواج کرده، در آیات ۳۶ تا۳۹ سوره احزاب آمده است.[۳۴]
ازدواج پیامبر با زینب، دخترعمۀ خود، امری طبیعی است و در پاسخ به کسانی که گفتهاند دلیل ازدواج پیامبر با او آشفتگی آن حضرت از جمال وی بوده است[۳۵] باید گفت پیامبر از زیبایی و خوی و منش زینب، پیش از ازدواج او با زید بن حارثه آگاه بود.
پیامبر به زید بن حارثه، مهر و علاقه ویژهای داشت[۳۶] و یکی دو سال پس از بعثت، کنیز آزاد کردۀ خود، ام ایمن، را به همسری او درآورد و اسامة بن زید ثمره این ازدواج بود.[۳۷]
خواستگاری پیامبر
بعد از مهاجرت زینب به مدینه، پیامبر(ص) از زینب برای زید خواستگاری نمود. زینب پیش از خواستگاری گمان میکرد که پیامبر قصد دارد او را برای خویش خواستگاری کند، اما پس از آنکه دریافت پیامبر وی را برای زید خواستگاری کرده است، مخالفت نمود و چون پیامبر را به این وصلت راضی دید، با درخواست ازدواج موافقت کرد.[۳۸]
مفسران درشان نزول آیۀ ۳۶ سوره احزاب عموماً آن را ناظر بر ماجرای وصلت زید و زینب دانسته و گفتهاند پس از نزول این آیه، زینب به ازدواج با زید موافقت کرد.[۳۹]
جدایی از زید
همواره میان زینب و زید کشاکش وجود داشت[۴۰] و زید از بداخلاقی زینب نزد پیامبر شکایت میبرد و پیامبر او را به صبر و تحمل همسر دعوت میکرد.[۴۱] تا اینکه سرانجام پیامبر به فرمان خداوند به جدایی آن دو حکم داد.
به گفتۀ بیشتر سیرهنویسان و مورخان، جدایی زینب و زید در سال پنجم یا پس از غزوه مُرَیسع در شعبان سال پنجم هجری بوده است.[۴۲]
ازدواج با پیامبر
پیامبر با دستور الهی و برای شکستن رسمی جاهلی که فرزندخوانده را همچون فرزند تنی خود میدانستند، با زینب ازدواج کرد.[۴۳]
نقل شده است زینب خود را بدون مهریه به پیامبر(ص) بخشید، و پیامبر همواره زید را فرزند و وارث خود معرفی میکرد.[۴۴]
بعدها زینب به سبب اینکه ازدواج او با پیامبر در آسمانها مقرر شده است بر دیگر همسران پیامبر برتری میجست.[۴۵] پیامبر در ازدواج با زینب، ولیمه داد و گوسفندی کشت[۴۶] و با نان و گوشت از مهمانان پذیرایی کرد.[۴۷] ازدواج پیامبر با زینب در آغاز ذیقعدۀ سال پنجم رخ داد و زینب در آن هنگام ۳۵ سال داشت.[۴۸]
نزول آیات حجاب
آیات حجاب در خصوص مزاحمت صحابه برای پیامبر(ص) پس از ازدواج ایشان با زینب نازل شده است. تفصیل گزارشهای مختلف را ابنسعد[۴۹] و طبرانی[۵۰] آورده و مفسران نیز ذیل آیات ۵۸ و ۵۹ سوره احزاب به این نکته اشاره کردهاند.[۵۱]
جایگاه زینب نزد پیامبر موجب برانگیخته شدن حسادت برخی از زنان آن حضرت شده بود که در نهایت آیات نخست سوره تحریم در این باره نازل شد.[۵۲] هر چند زینب نیز خود باعث رنجش صفیه دختر حیی بن اخطب، شده بود.[۵۳]
زینب در جنگ حنین همراه پیامبر بود[۵۴] و پس از رحلت پیامبر(ص) میگفت که پس از ایشان هرگز بر مرکبی سوار نخواهم شد، هرچند برای حج باشد.[۵۵]
پیامبر خطاب به عمر که به زینب پرخاش کرده بود، فرمود بهوش باشد که زینب اَوّاهه است و اَوّاه را فروتن در پیشگاه خدا و بسیار زاری کننده در درگاه او و صفت حضرت ابراهیم معنی کرد.[۵۶]
دوران عمر
عمر پس از تشکیل دیوان، مستمری سالیانۀ زینب را همچون برخی دیگر از همسران پیامبر، ۱۲۰۰۰ درهم تعیین نمود، اما زینب فقط یک سال این مستمری را گرفت و سال بعد درگذشت، زینب گرفتن این مبلغ را فتنه میدانست و از خدا خواسته بود که به گونهای او را از گرفتن مستمری رهایی بخشد.[۵۷]
درگذشت
وی نخستین همسر پیامبر(ص) بود که بعد از رحلت ایشان درگذشت.[۵۸] زینب در سال ۲۰ق درگذشت[۵۹] و عمر بن خطاب بر جنازۀ او نماز گزارد.[۶۰]
ابنسعد[۶۱] و ذهبی[۶۲] در خبری نقل کردهاند که خلیفه دوم دستور داد برای حفظ حرمت زینب، به دلیل پوشیده نبودن تابوت، تنها محارم او در تشییع جنازه حاضر شوند. در این هنگام اسماء بنت عمیس شیوۀ بهره گیری از تابوت را به خلیفه گوشزد کرد و پس از آن به عموم اجازۀ شرکت در تشییع جنازۀ زینب داده شد.[۶۳]
عمر پیشاپیش تابوتِ پوشیده با روکش برجسته حرکت میکرد و میگفت چه نیکو پوششی است که پیکر زنان را پس از مرگ از دیدۀ مردان پوشیده میدارد.[۶۴]
تشییع جنازه
شیوهای که در تشییع زینب (یعنی قرار دادن پیکر وی در تابوت) به کار رفت، پیشتر حضرت زهرا(س) برای خود توصیه کرده و این موضوع را به اسماء بنت عمیس گفت و اسماء گفت که در سنّت تشییع جنازه اهل حبشه تابوت را دیده است و آن را خواهد آورد.[۶۵] اما چون پیکر دختر پیامبر(ص) تشییع رسمی نشده بود، برای نخستین بار این شیوه برای پیکر زینب که از چند حیث والاترینِ همسران پیامبر پس از خدیجه بود، انجام شد.[۶۶]
خاکسپاری
زینب در قبرستان بقیع در کنار خانۀ عقیل و خانۀ محمد بن حنفیه به خاک سپرده شد[۶۷] و برادرزاده و خواهرزادۀ زینب و اسامة بن زید، که همگان بر زینب مَحرم بودند، در گور رفتند و او را به خاک سپردند.[۶۸]
در روز خاکسپاری زینب گرمای هوا شدت یافت، از این رو خلیفه دستور داد روی قبر او خیمهای نصب شود که آن را نخستین خیمۀ نصب شده بر قبر در اسلام دانستهاند.[۶۹]
میراث
تنها میراث باقی مانده از زینب، خانۀ او بود که بعدها، هنگام توسعۀ حرم نبوی در زمان ولید بن عبدالملک، به ۵۰۰۰۰ درهم از وارثان او خریداری شد.[۷۰]
پانویس
- ↑ ابنسعد، ج۸، ص۱۰۱؛ ابنعبدالبر، ج۴، ص۱۸۴۹؛ ابنابیالحدید، ج۹، ص۲۴۲.
- ↑ نک: بلاذری، ج۱، ص۵۲۱-۵۲۲.
- ↑ ابنسعد، ج۸، ص۱۰۱؛ابنعبدالبر، ج۴، ص۱۸۴۹؛ابنابی الحدید، ج۹، ص۲۴۲.
- ↑ ابناثیر جزری، أسدالغابة، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۹۰.
- ↑ ابنعبدالبر، ج۴، ص۱۸۴۹؛ محبالدین طبری، ص۱۶۱؛ ابنحجر، ج۷، ص۶۶۸.
- ↑ نک: ابنسعد، ج۸، ص۱۱۵؛ ابنجوزی، ج۲، ص۴۹.
- ↑ ابنحجر، ج۷، ص۶۷۰.
- ↑ ابنسعد، ج۸، ص۱۱۴.
- ↑ نک: ابنحجر، ج۷، ص۶۷۰.
- ↑ ابنسعد، ج۱، ص۱۱۵.
- ↑ ابنهشام، ج۲، ص۱۱۴؛ ابنسعد، ج۸، ص۱۰۱؛ ذهبی، ج۲، ص۲۱۱.
- ↑ ابنهشام، ج۲، ص۱۱۴-۱۱۵، ۱۴۵.
- ↑ ابنسعد، ج۸، ص۱۱۴.
- ↑ ابنسعد، ج۸، ص۱۰۸؛ ابونعیم اصفهانی، ج۲، ص۵۴؛ ابنعبدالبر، ج۴، ص۱۸۵۰-۱۸۵۱.
- ↑ نک: ابنسعد، ج۸، ص۱۰۳، ۱۱۰؛ ابنحجر، ج۷، ص۶۷۰.
- ↑ ابنسعد، ج۸، ص۱۰۸، ۱۱۰؛ ابنعبدالبر، ج۴، ص۱۸۵۱؛ ابنحجر، ج۷، ص۶۷۱.
- ↑ ابنسعد، ج۸، ص۱۱۴ .
- ↑ ابنعبدالبر ج۴، ص۱۸۵۱.
- ↑ ابنجوزی ج۲، ص۴۸.
- ↑ طبری تاریخ، ج۳، ص۱۸۷.
- ↑ نک: طبرانی، ج۲۴، ص۵۱ـ۵۷.
- ↑ ذهبی، ج۲، ص۲۱۸.
- ↑ نک: مزی، ج۳۵، ص۱۸۴.
- ↑ نک: ابنسعد، ج۸، ص۱۰۱ـ۱۰۲؛ بلاذری، ج۱، ص۵۲۲؛ ابنعبدالبر، ج۴، ص۱۸۴۹ـ۱۸۵۰.
- ↑ ابنسعد، ج۸، ص۱۰۱ـ۱۰۲؛ طبری، تاریخ، ج۲، ص۵۶۲ـ۵۶۴؛ طبرانی، ج۲۴، ص۴۴.
- ↑ ابنحبیب، ص۸۵.
- ↑ نک: طبری، تفسیر؛ ابنابی زَمِنین، ذیل آیه.
- ↑ نک: طبرانی، ج۲۴، ص۴۴.
- ↑ ابنحجر ج۷، ص۶۶۸.
- ↑ دایرة المعارف اسلام، ذیل مادّه.
- ↑ د. اسلام، ذیل مادّه.
- ↑ نک: ساهاس، ص۹۱؛ هویلند، ص۲۷۶، پانویس۲.
- ↑ نک: کندی، ص۵۸؛ ساهاس، ص۹۱، پانویس۳؛ دانیل، ص۳۰ـ۳۱، ۱۱۹ـ۱۲۵، ۳۱۳.
- ↑ نک: سیدمرتضی علم الهدی، ص۱۷۵ـ۱۷۷.
- ↑ ابنسعد، ج۸، ص۱۰۱ـ۱۰۲؛ قمی، ج۲، ص۱۷۲ـ۱۷۳.
- ↑ ابنسعد، ج۳، ص۴۰، ۴۲-۴۴؛ ابنعبدالبر، ج۲، ص۵۴۳،۵۴۶.
- ↑ نک: ابنسعد، ج۳، ص۴۵؛ ابنعبدالبر، ج۲، ص۵۴۶.
- ↑ ابنسعد، ج۸، ص۱۰۱؛ طبرانی، ج۲۴، ص۳۹ـ۴۰، ۴۵؛ ابونعیم اصفهانی، ج۲، ص۵۱ـ۵۲.
- ↑ نک: مقاتل بن سلیمان؛ طبری، تفسیر، ذیل آیه؛ قس طبری، تفسیر؛ ابنابی زَمِنین، ذیل آیه که بر اساس خبری گفته که آیه در خصوص امّ کلثوم دختر عُقبة بن ابی معیط]] و زید بن حارثه نازل شده است.
- ↑ ابوعبیده، ص۶۲؛ ابونعیم اصفهانی، ج۲، ص۵۲.
- ↑ ابنسعد، ج۸، ص۱۰۳؛ بلاذری، ج۱، ص۵۲۲؛ طبرانی، ج۲۴، ص۴۱.
- ↑ نک: ابنسعد، ج۸، ص۱۱۴؛ بلاذری، ج۱، ص۵۲۱؛ ابنعبدالبر، ج۴، ص۱۸۴۹، که این را عقیدۀ قِتاده دانسته است؛ قس ابوعبیده، ص۶۱؛ بلاذری، ج۱، ص۵۲۱؛ ابنعبدالبر، ج۴، ص۱۸۴۹، که به نقلی زمان جدایی زینب و زید را سال سوم ذکر کردهاند، هرچند بلاذری گفته که این قول، ثابت نشده دانسته است.
- ↑ نک: احزاب/۳۷؛ ابنحجر، ج۷، ص۶۶۷؛ قس ابنهشام، ج۲، ص۶۴۶.
- ↑ ابنسعد، ج۳، ص۴۲؛ ابنعبدالبر، ج۲، ص۵۴۳؛ ابنحجر، ج۲، ص۵۹۹.
- ↑ ابنسعد، ج۸، ص۱۰۳؛ ابنعبدالبر، ج۴، ص۱۸۵۰.
- ↑ ابنسعد، ج۸، ص۱۰۳.
- ↑ ابنسعد، ج۸، ص۱۰۵، ۱۰۶، ۱۰۷؛ ابنعبدالبر، ج۴، ص۱۸۴۹.
- ↑ ابنسعد، ج۸، ص۱۱۴؛ ابنعبدالبر، ج۴، ص۱۸۴۹.
- ↑ ابنسعد ج۸، ص۱۰۵ـ۱۰۷.
- ↑ طبرانی ج۲۴، ص۴۶ـ۵۰.
- ↑ نک: مقاتل بن سلیمان؛ طبری، تفسیر، ذیل آیه؛ قس طبری، تفسیر؛ ابنابی زَمِنین، ذیل آیه، که دربارۀ نزول این آیه در خصوص ام سلمه و عایشه نقلهایی آورده است.
- ↑ نک: ابنسعد، ج۸، ص۱۰۷؛ بخاری، ج۶، ص۱۶۶ـ۱۶۷، ج۷، ص۲۳۲؛ مسلم، ج۴، ص۱۸۴ـ۱۸۵.
- ↑ ابنعبدالبر، ج۴، ص۱۸۵۰.
- ↑ واقدی، ج۳، ص۹۲۶؛ طبری، تاریخ، ج۳، ص۸۳.
- ↑ واقدی، ج۳، ص۱۱۱۵.
- ↑ ابونعیم اصفهانی، ج۲، ص۵۳ـ۵۴؛ ابنعبدالبر، ج۴، ص۱۸۵۲؛ ابنحجر، ج۷، ص۶۶۹.
- ↑ ابنسعد، ج۸، ص۱۱۰؛ نک: ذهبی، ج۲، ص۲۱۴، نوشته است برای صفیه و جُوَیریه، دیگر همسران پیامبر، نصف این مقدار تعیین شده بود.
- ↑ ابنعبدالبر، ج۴، ص۱۸۵۰.
- ↑ نک: ابنسعد، ج۸، ص۱۱۵؛ طبرانی، ج۲۴، ص۳۸؛ ابنعبدالبر، ج۴، ص۱۸۵۲.
- ↑ ابنحبیب، ص۸۸؛ مزی، ج۳۵، ص۱۸۵.
- ↑ ابنسعد ج۸، ص۱۱۱.
- ↑ ذهبی ج۲، ص۲۱۲ـ۲۱۳.
- ↑ ابنقتیبه، ص۵۵۵.
- ↑ ابنسعد، ج۸، ص۱۱۲؛ ابنقتیبه، ص۵۵۵.
- ↑ کلینی، ج۳، ص۲۵۱؛ ابنبابویه، ج۱، ص۱۹۴؛ ابونعیم اصفهانی، ج۲، ص۴۳.
- ↑ نک: ابنقتیبه، ص۵۵۵؛ طبرسی، ج۱، ص۲۷۸؛ محب الدین طبری، ص۱۶۶.
- ↑ ابنسعد، ج۸، ص۱۰۹؛ بلاذری، ج۱، ص۵۲۴.
- ↑ ابنسعد، ج۸، ص۱۱۱ـ۱۱۲، ۱۱۳ـ۱۱۴؛ بلاذری، ج۱، ص۵۲۴.
- ↑ ابنسعد، ج۸، ص۱۱۲ـ۱۱۳؛ نک: ابنحبیب، ص۸۸؛ بلاذری، ج۱، ص۵۲۴.
- ↑ ابنسعد، ج۸، ص۱۱۴؛ ذهبی، ج۲، ص۲۱۸.
منابع
- ابوعبیده معمربن مثنی بصری، تسمیۀ ازواج النبی صلی الله علیه و سلم و اولاده، چاپ کمال یوسف حوت، بیروت ۱۴۱۰/ ۱۹۹۰.
- ابونعیم احمدبن عبدالله اصفهانی، حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء،بیروت ۱۳۸۷/ ۱۹۶۷.
- محمدبن علی بن حسین مشهور به ابنبابویه قمی، من لایحضره الفقیه، چاپ علی اکبر غفاری،قم ۱۴۱۴.
- محمدبن حبیب بغدادی، کتاب المحبر، چاپ ایلزه لیختن شتیتر،بیروت،بی تا.
- ابنحجر عسقلانی، الاصابة فی تمییزالصحابة، چاپ علی محمد بجاوی، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۹۲.
- ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۷/ ۱۹۶۷.
- جمال الدین ابوالفرج ابنجوزی، صفةالصفوة، چاپ محمود فاخوری و محمد رواس قلعه جی،قاهره ۱۳۹۰/ ۱۹۷۰.
- ابنسعد، الطبقات الکبری، چاپ احسان عباس (اختصارات).
- محمدبن عبدالله بن ابی زمنین، تفسیرالقرآن العزیز، چاپ ابوعبدالله حسین بن عکاشه و محمدبن مصطفی کنز، قاهر ه۱۴۲۳/ ۲۰۰۲.
- عبدالله بن مسلم مشهور به ابنقتیبه، المعارف، چاپ ثروت عکاشه،قاهره ۱۳۷۹/ ۱۹۶۰.
- یوسف بن عبدالله بن محمد مشهور به ابنعبدالبر، الاستیعاب فی معرفةالأصحاب، چاپ علی محمد بجاوی،بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۹۲.
- عبدالملک بن هشام مشهور به ابنهشام، السیرةالنبویة، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم آبیاری و عبدالحفیظ شلبی،بیروت، بیتا.
- مقاتل بن سلیمان بلخی، تفسیر مقاتل بن سلیمان، چاپ احمد فرید،بیروت ۱۴۲۴/ ۲۰۰۳.
- محمدبن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، بیروت ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱.
- احمدبن یحیی بلاذری، أنساب الأشراف، چاپ محمود فردوس عظم،دمشق ۱۹۹۷/۱۴۱۸.
- شمسالدین محمدبن احمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، (چاپ اختصارات).
- سلیمان بن احمد طبرانی، المعجم الکبیر، چاپ حمدی عبدالمجید سلفی،موصل ۱۴۰۵/ ۱۹۸۴.
- فضل بن حسن طبرسی، اعلام الموری بأعلام الهدی، قم ۱۴۱۷.
- محمدبن جریر طبری، تاریخ الطبری، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم (اختصارات).
- محمدبن جریر طبری، جامع البیان فی تفسیرآی القرآن (چاپ اختصارات).
- محب الدین احمدبن عبدالله طبری، السمط الثمین فی مناقب امهات المؤمنین، چاپ محمدبن فرید، بیجا، بیتا.
- علی بن حسین مشهور به علم الهدی، تنزیه الأنبیاء، چاپ فاطمه قاضی شعار،تهران ۱۳۸۰ش.
- محمدبن یعقوب کلینی، الکافی (چاپ اختصارات).
- عبدالمسیح بن اسحق کندی (؟)، رسالة عبدالله بن اسماعیل الهاشمی الی عبدالمسیح بن اسحق الکندی یدعوه الی الاسلام و رسالة الکندی الی الهاشمی یرد بها علیه و یدعوه الی النصرانیة،دمشق ۲۰۰۵.
- علی بن ابراهیم قمی، تفسیرالقمی، چاپ سید طیب موسوی جزائری، قم ۱۴۰۴.
- مسلم بن حجاج، الجامع الصحیح، بیروت، بیتا.
- جمال الدین بن عبدالرحمن مزی، تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، چاپ بشّار عوّاد معروف،بیروت ۱۴۲۲/ ۲۰۰۲.
- محمدبن عمر واقدی، کتاب المغازی الواقدی، چاپ مارسدن جونز،لندن ۱۹۶۶.
- EI۲, s. v. ,"Zaynab BT. DJahash" (by. C. E. Bosworth).
- Robert G. Hoyland, "The Earliest Christian writings on Muhammad: An Appraisal" in: The Biography of Muhammad: The Issue of Sources, ed., Harald Motzki (Leiden, Boston and Köln, ۲۰۰۰).
- Norman Daniel, Islam and the West: the making of an image (Oneword, Oford ۱۹۹۳).
- Daniel J. Sahas, John of Damascus on Islam: The "Heresy of the Ishmaeites,Leiden ۱۹۷۲.
پیوند به بیرون