زید بن اَرقَم انصاری خزرجی، از اصحاب پیامبر اسلام(ص) و از انصار بود که در نوجوانی مسلمان شد. در چندین غزوه همراه پیامبر(ص) شرکت داشت و بعد از غزوه بنیمصطلق سخنان منافقانه عبدالله بن اُبَی را به پیامبر گزارش داد و پس از آن سوره منافقون نازل شد. زید از راویان حدیث غدیر است که پس از پیامبر(ص) نیز جزو یاران امام علی(ع) قرار گرفت و در جنگ صفین همراه او بود. او پس از واقعه عاشورا به رفتار ابن زیاد با سر امام حسین(ع) اعتراض کرد. ماجرای قرائت قرآن توسط سر بریده امام حسین(ع) را نیز او روایت کرده است.
مشخصات فردی | |
---|---|
نام کامل | زید بن ارقم انصاری خزرجی |
محل زندگی | مدینه • کوفه |
مهاجر/انصار | انصار |
نسب/قبیله | خزرج |
درگذشت | سال ۶۵ قمری یا ۶۶ و یا ۶۸ق در کوفه |
مشخصات دینی | |
حضور در جنگها | در ۱۹ جنگ که ۱۷ تای آنها از غزوات بوده است |
نقشهای برجسته | یاران امام علی(ع) |
دیگر فعالیتها | راوی حدیث غدیر • شرکت در جنگ صفین • اعتراض به رفتار ابن زیاد با سر امام حسین(ع) |
معرفی
زید بن ارقم بن زید بن قیس بن نعمان بن مالک از قبیله خزرج و از انصار است.[۱] درباره کنیه زید در منابع اختلاف نظر دیده میشود: ابوسعد، ابوانیسه، ابوعمرو، ابوعامر، ابوسعیده، ابن عدی، ابوعماره، ابوحمزه، ابوانیس.[۲] سال تولد زید مشخص نیست و سال مرگ او نیز مورد اختلاف است. ابن سعد در طبقات، حاکم در مستدرک، نیز در استیعاب و اُسْدُالغابة گفتهاند وی در کوفه در ۶۸ق درگذشت. برخی درگذشتِ وی را در کوفه در روزگار حکمرانی مختار در سال ۶۶ قمری و برخی ۶۵ق را سال درگذشت وی دانستهاند.[۳]
زید به عنوان صحابی پیامبر در نوزده جنگ شرکت داشت که در هفده غزوه همراه رسول خدا بود. اولین غزوهای که شرکت نمود، غزوه بنیمصطلق بود.[۴] او به دلیل کمی سن در بدر و احد حاضر نشد.[۵]
او پس از درگیری مهاجرین و انصار بر سر آب و تهدید عبدالله بن ابی نسبت به مهاجران، که گفته بود «به خدا قسم كه: اگر به مدینه بازگردیم، ما كه عزیزان مدینهایم، این مهاجران زبون و بیچاره را بیرون میكنیم»، سخن عبدالله بن ابی را به پیامبر(ص) گزارش کرد.[یادداشت ۱] پس از آن كه «عبد اللّه بن أبی» گفتار ناروای خود را انكار كرد و بر دروغ گفتن «زید بن أرقم» اصرار ورزید و قسم خورد و بزرگان أنصار هم از وی طرفداری كردند و «زید» را به عذر آن كه کودک است، به خطا و اشتباه در نقل نسبت دادند. در این هنگام سوره منافقون نازل شد و در آیه ۸ سخنان «عبد اللّه بن أبی» را در آن سوره بازگفت: «یقُولُونَ لَئِن رَّجَعْنَا إِلَی الْمَدِینَةِ لَیخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ»
پس از پیامبر
از فضل بن شاذان نقل شده است که زید بن ارقم از نخستین کسانی بود که [پس از درگذشت پیامبر(ص)] به سوی امام علی(ع) برگشتند.[۶] او همچنین در واقعه سقیفه به طرفداری از امام علی(ع) معتقد بود اگر ایشان برای جانشینی پیامبر(ص) مطرح شود، کسی با او مخالفت نخواهد کرد.[۷][یادداشت ۲] زید به همراه امام علی(ع) در جنگ صفین شرکت کرد و از یاران ویژه او بود.[۸]
زید و نقل حدیث غدیر
زید از راویان حدیث غدیر از پیامبر(ص) است و راویان بسیاری در میان منابع معتبر اهل سنت (از جمله: احمد بن حنبل در مسند، نَسائی در السنن الکبری و خصائص امیرالمؤمنین، حاکم نیشابوری در مستدرک) این حدیث را با اسناد گوناگون از وی نقل کردهاند.[۹]
برخی گفتهاند در ماجرای رحبه هنگامی که امیرالمؤمنین(ع) از صحابه خواست که شنیده خود از پیامبر(ص) را درباره حدیث «من کنت مولاه فعلی مولاه» گواهی دهند زید گواهی نداد و امام دعا کرد که او کور شود و چنین شد.[۱۰] سید محسن امین مینویسد از آنجا که چنین روایتی درباره براء بن عازب [نیز] آمده است ظاهراً روایتهایی که کتمان شهادت را به زید نسبت دادهاند اشتباه با براء است؛ چرا که راویان بسیاری، حدیث غدیر را از زید نقل کردهاند. علاوه بر اینکه، زید از کسانی است که علی را بر دیگران برتر میدانست و از یاران ویژه آن حضرت بود.[۱۱]
واکنش وی پس از واقعه عاشورا
از زید بن ارقم دو نکته تاریخی درباره واقعه کربلا ثبت شده است. نخستاعتراض در جلسه عمومی به ابن زیاد پس از واقعه کربلا و دیگری نقلی درباره قرائت قرآن توسط سر امام حسین بر نیزه.
اعتراض علنی به عبیدالله بن زیاد
بنا بر نقل علامه مجلسی در بحار الانوار، سعید بن معاذ و عمرو بن سهل گفتهاند که وقتی سر امام حسین(ع) را نزد عبیدالله بن زیاد آوردند، عبیدالله با چوبدستی خود به چشمها و لب امام حسین(ع) میزد؛ زید بن ارقم با دیدن این صحنه گفت: ای ابن زیاد چوبدستیات را بردار، چرا که من رسول خدا(ص) را دیدم که لبان مبارکش را بر این لب و دهان مینهاد، (و آنها را میبوسید) آنگاه با صدای بلند گریه کرد. ابن زیاد گفت: ای دشمن خدا! خداوند چشمانت را گریان کند! اگر پیرمرد فرتوتی نبودی که عقلت را از دست دادهای، به یقین گردنت را میزدم![۱۲]
زید گفت: پس بگذار ماجرای دیگری را برای تو بگویم که از آنچه گفتم نیز مهمتر است و آن این است که من روزی رسول خدا(ص) را دیدم که حسن(ع) را روی زانوی راست و حسین(ع) را روی زانوی چپ خود نشانده بود؛ دستان مبارک خود را بر سر آنها کشید و گفت: «أَللّهُمَّ إِنّی أسْتَوْدِعُکَ إیاهُما وَ صالِحَ الْمُؤمِنینَ»؛ (خدایا من این دو و مؤمنان صالح را به تو میسپارم.) اکنون بگو با امانت رسول خدا چه کردهای؟[۱۳] زید بن ارقم پس از این گفتگو از مجلس ابن زیاد برخاست و بیرون رفت.[۱۴]
مطابق نقل تاریخ طبری، پس از رفتن زید بن ارقم، برخی از مردم گفتند: زید هنگامی که از کنار ما میگذشت، گفت: «مَلِکَ عَبْدٌ حُرّاً; بردهای مالکِ آزادهای شده است»؛ سپس افزود: «ای مردم عرب! شما پس از این روز، برده اید! فرزند فاطمه را کشتید و پسر مرجانه را فرمانروا ساختید. او کسی است که خوبان شما را میکشد و بدان شما را به بردگی و فرمانبری میگیرد، از رحمت خدا دورباد آن کس که به ذلّت و خواری راضی شد» مردم میگفتند که اگر عبیدالله این سخنان را میشنید، حتما زید را به قتل میرساند.[۱۵]
قرآن خواندن سر امام حسین(ع)
روایت دیگری نیز از زید نقل شده است که میگوید: هنگامی که سر امام حسین(ع) در کوفه در حالی که بر نیزه بود در برابرم عبور داده شد من در غرفهای نشسته بودم. چون مقابل من رسید شنیدم این آیه از قرآن را میخواند که أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِیمِ كَانُوا مِنْ آیاتِنَا عَجَبًا (ترجمه:مگر پنداشتی اصحاب کهف و رقیم [=خفتگان غار لوحهدار] از آیات ما شگفت بوده است؟)[کهف–۹] پس به خدا سوگند مو بر بدنم راست شد و صدا زدم: پسر رسول خدا! بخدا سوگند! سر تو شگفتتر و شگفتتر است.[۱۶]
پانویس
- ↑ الامین، اعیان الشیعه، ۱۴۰۶ق، ج۷، ص۸۷؛ العسقلانی، الاصابه، ۱۴۱۵ق/ ۱۹۹۵م، ج۲، ص۴۸۷.
- ↑ الامین، اعیان الشیعه، ۱۴۰۶ق، ج۷، ۱۴۰۶ق، ص۸۷-۸۸.
- ↑ الامین، اعیان الشیعه، ۱۴۰۶ق، ج۷، ص۸۷.
- ↑ ابن عبد البر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق/ ۱۹۹۲م، ج۲، ص۵۳۵.
- ↑ ابن عبد البر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق/ ۱۹۹۲م، ج۲، ص۵۳۵.
- ↑ الطوسی، اختیار معرفة الرجال، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۱۷۷-۱۸۲.
- ↑ زبیر بن بکار، الاخبار الموفقیات، ۱۴۱۶ق، ص۵۷۹؛ ابنابیالحدید، شرح نهجالبلاغة، مکتبه آیةالله المرعشی، ج۶، ص۱۹-۲۰.
- ↑ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق/ ۱۹۹۲م، ج۲، ص۵۳۶.
- ↑ رجوع کنید به: الامینی، الغدیر، ۱۴۱۶ق-۱۹۹۵م، ج۱، ص۷۷-۹۲.
- ↑ طبرانى، المعجم الكبير، ۱۴۰۴ق، ج ۵، ص ۱۷۱-۱۷۵.
- ↑ الامین، اعیان الشیعة، ۱۴۰۶ق، ج۷، ص۸۸.
- ↑ گفتگوی زید و عبیدالله تا اینجا را شیخ مفید نیز در ارشاد، ۱۴۱۳ق، ص ۱۱۴-۱۱۵ با اندک اختلافی در عبارت، نقل کرده است.
- ↑ المجلسی، بحارالانوار، بیتا، ج۴۵، ص۱۱۸.
- ↑ مجلسی، بحارالانوار ،بیتا، ج ۴۵، ص۱۱۷ آمده است: او در حالی که صدایش به گریه بلند بود، از آنجا خارج شد.
- ↑ طبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۷ق/۱۹۹۷م، ج۵، ص۴۵۶؛ مجلسی، بحارالانوار، بیتا، ج۴۵، ص۱۱۶ (با مقداری تفاوت).
- ↑ المفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ص۱۱۷.
یادداشت
- ↑ ماجرا چنین بود: در مسیر برگشت از غزوه بنیالمصطلق مهاجران و انصار بر سر آب زدوخورد کردند. عبدالله بن ابی از این پیشآمد خشم گرفت و در حضور جمعی از مردان قبیله خود، از جمله: زید بن ارقم، که جوانی نورس بود، گفت: آیا كار به جائی كشیده است كه اینان در سرزمین ما و در شهر ما بر ما برتری جویند و در مقابل ما ایستادگی كنند؟ .... به خدا قسم كه: اگر به مدینه بازگردیم، ما كه عزیزان مدینهایم، این مهاجران زبون و بیچاره را بیرون میكنیم. آنگاه رو به مردان قبیله خویش كرد و گفت: شما خود با خود چنین كردهاید، اینان را در شهر و خانههای خود جای دادید و هر چه داشتید میان خود و ایشان قسمت كردید، به خدا قسم: اگر مال خود را از ایشان دریغ میداشتید به جای دیگر میرفتند. زید بن ارقم، گفتار عبدالله را شنید و پس از پایان جنگ به پیامبر(ص) گزارش داد. آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، ۱۳۷۸ش، ص۳۵۶-۳۶۰.
- ↑ در تاریخ یعقوبی نام گوینده این جمله منذر بن ارقم ثبت شده و از این طریق به منابع متأخرتر از یعقوبی راه یافته است. (یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۱۲۳).
منابع
- آیتی، محمدابراهیم، تاریخ پیامبر اسلام، تجدید نظر و اضافات از: ابوالقاسم گرجی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۷۸ش.
- ابنابیالحدید، عبدالحمید بن هبهالله، شرح نهجالبلاغه، محقق:ابراهیم، محمد ابوالفضل، قم، مکتبه آیةالله العظمی المرعشی النجفی(ره).
- ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، تحقیق علی محمد البجاوی، بیروت، دار الجیل، الاولی، ۱۴۱۲ق/ ۱۹۹۲م.
- الامین، السید محسن، اعیان الشیعه، تحقیق حسن الامین، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، ۱۴۰۶ق.
- الامینی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب والسنة والادب، تحقیق: مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیة، قم، مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیة، ۱۴۱۶ق-۱۹۹۵م.
- زبیر بن بکار، الاخبار الموفقیات، تحقیق سامی مکی العانی، قم، منشورات الشریف الرضی، ۱۴۱۶ق.
- طبرانی، سليمان بن احمد، المعجم الكبير، بيروت، چاپ حمدى عبدالمجيد سلفى، چاپ افست، ۱۴۰۴ق.
- الطبری، تاریخ الطبری، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، الثانیه، ۱۳۸۷ق/۱۹۹۷م.
- الطوسی، اختیار معرفة الرجال، تصحیح و تعلیق: میرداماد الاسترآبادی، تحقیق: السید مهدی الرجائی، قم: مؤسسة آل البیت(ع)، ۱۴۰۴ق.
- العسقلانی، ابن حجر، الاصابه فی تمییز الصحابه، تحقیق عادل احمد عبد الموجود و علی محمد معوض، بیروت، دار الکتب العلمیه، الاولی، ۱۴۱۵ق/ ۱۹۹۵م.
- المجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفا، بیتا.
- المفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، تحقیق: مؤسسة آل البیت(علیهم السلام) لاحیاء التراث، قم، المؤتمر العالمی لالفیة الشیخ المفید، ۱۴۱۳ق.
- یعقوبی، احمد بن ابییعقوب، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دار صادر، بیتا.
پیوند به بیرون