پرش به محتوا

حدیث منزلت

مقاله نامزد خوبیدگی
از ویکی شیعه
حدیث منزلت
اطلاعات روایت
موضوعجانشینی حضرت علی (ع) پس از پیامبر و برتری وی نسبت به سایر صحابه.
صادره ازپیامبر اسلام(ص)
راوی اصلیعبدالله بن عباس، زید بن ارقم
اعتبار سندمتواتر
منابع شیعهالتفسیر القمی، التفسیر العیاشی، الکافی، عیون اخبار الرضا(ع)، کفایة الاثر، المسترشد فی امامة علی بن ابی‌طالب، الارشاد
منابع سنیصحیح بخاری، صحیح مسلم
احادیث مشهور
حدیث سلسلةالذهبحدیث ثقلینحدیث کساءمقبوله عمر بن حنظلةحدیث قرب نوافلحدیث معراجحدیث ولایتحدیث وصایتحدیث جنود عقل و جهلحدیث شجره


حدیث منزلت از روایات نبوی است که جایگاه والای امام علی(ع) را نسبت به پیامبر(ص)، همانند جایگاه هارون نسبت به حضرت موسی(ع) معرفی می‌کند. این حدیث نزد عالمان شیعه و اهل‌سنت معتبر بوده و از نظر شیعه، از احادیث متواتر به‌شمار می‌آید. عالمان شیعه با استناد به این روایت، نه‌تنها جانشینی امام علی(ع) پس از پیامبر را اثبات می‌کنند، بلکه برتری موقعیت او نسبت به سایر صحابه را نیز نتیجه می‌گیرند. این حدیث در مناسبت‌های مختلف از پیامبر(ص) نقل شده، اما مشهورترین مورد آن مربوط به غزوه تبوک است؛ زمانی که پیامبر اسلام، امام علی(ع) را در مدینه، جانشین خود قرار داد و فرمود: «أنتَ مِنّی بِمَنزلةِ هارونَ مِنْ مُوسی، إلّا أنّه لا نَبیّ بَعدی»؛ یعنی «تو نسبت به من، همانند جایگاه هارون نسبت به موسی هستی، جز آن‌که پس از من پیامبری نخواهد بود.»

برخی مفسران اهل‌سنت، حدیث منزلت را صرفاً ناظر به واقعه تبوک یا محدود به مدینه دانسته، اما در مقابل، بسیاری از عالمان اهل‌سنت نیز این حدیث را در منابع خود آورده‌اند و آن را منحصر به تبوک ندانسته‌اند. خود صحابه نیز از این حدیث، برداشت عام یعنی ناظر به زمان حیات پیامبر(ص) و بعد از وفات او داشتند و در منابع روایی و تاریخی به کاربرد گسترده آن اشاره شده است.

از سوی دیگر، برخی با استناد به وفات هارون پیش از موسی، چنین نتیجه گرفته‌اند که شأن خلافت امام علی(ع) تنها در زمان حیات پیامبر(ص) معتبر بوده است. در پاسخ به این شبهات آمده است که اولاً، حدیث منزلت با تعبیر «منزلت» ناظر به مقام و شأن است، نه صرفاً به زمان یا بقا. ثانیاً، طبق تحلیل‌های عالمان شیعه مانند میرحامد حسین در عبقات الأنوار و شیخ مفید در الإرشاد، هارون اگر پس از موسی زنده می‌ماند، بی‌تردید جانشین او می‌شد؛ و این شأن خلافت، طبق حدیث، برای امام علی(ع) نیز ثابت است. ثالثاً، مشابهت تاریخی میان هارون و امام علی(ع) در واکنش به انحراف امت، نشان‌دهنده استمرار این جایگاه حتی پس از وفات پیامبر(ص) است.

متن حدیث

أنتَ مِنّی بِمَنزلةِ هارونَ مِنْ مُوسی، اِلّا أنَّه لا نَبیَّ بَعدی.[۱]


تو نسبت به من به‌منزله هارون نسبت به موسی هستی، جز اینکه بعد از من پیامبری نخواهد بود.

معرفی و جایگاه

حدیث منزلت، روایتی است که در آن پیامبر(ص)، جایگاه و منزلت امام علی(ع) را نسبت به خود، همانند جایگاه هارون نسبت به حضرت موسی معرفی می‌کند.[۲] بر اساس این روایت، عالمان شیعه معتقدند هر منصب و منزلتی که هارون، دارا بوده، برای علی(ع) نیز ثابت است. از همین‌رو، این حدیث یکی از دلایل مهم برای اثبات جانشینی حضرت علی(ع) پس از پیامبر(ص) و برتری جایگاه او نسبت به دیگر اصحاب شمرده می‌شود.[۳]

این روایت از دیدگاه عالمان شیعه، حدیثی متواتر به‌شمار می‌آید[۴] و نزد بسیاری از عالمان اهل‌سنت نیز، حدیثی صحیح تلقی شده است.[۵]

شرح ماجرای حدیث منزلت

حدیث منزلت با تعابیر و الفاظ گوناگون، در زمان‌ها و مکان‌های مختلف از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است؛[۶] مشهورترین نقل آن مربوط به غزوه تبوک است.[۷]
در این واقعه، هنگامی که پیامبر اسلام از احتمال حمله سپاه روم به مدینه آگاه شد، فرمان آماده‌باش صادر کرد. از سوی دیگر، بیم فتنه‌انگیزی منافقان در مدینه وجود داشت؛ از این‌رو، پیامبر تصمیم گرفت امام علی(ع) را در مدینه باقی بگذارد و خود به‌سوی دشمن حرکت کند. منافقان با اطلاع از این تصمیم، شایعه کردند که پیامبر به علی(ع) بی‌مهری کرده و او را همراه خود نبرده است. علی(ع) برای رفع این شبهه، نزد پیامبر آمد و ماجرا را بازگو کرد. پیامبر نیز در پاسخ، جایگاه او را چنین بیان کرد: «ای علی! آیا خشنود نیستی که نسبت تو با من، همانند نسبت هارون با موسی باشد، جز آن‌که پس از من پیامبری نیست؟»[۸]

این حدیث در مناسبت‌های دیگری نیز نقل شده است:

منابع حدیث در بین شیعه و اهل‌سنت

خوشنویسی روایت نبوی حدیث منزلت به خط نسخ، اثر محمدهاشم سائق اصفهانی، ۱۱۸۹ق.

حدیث منزلت در منابع متعدد تاریخی، روایی و کلامی شیعه و اهل‌سنت گزارش شده است.[۱۵] این حدیث در صحیح بخاری[۱۶]، صحیح مسلم[۱۷] و دیگر منابع معتبر اهل‌سنت نیز نقل شده است.[۱۸]

حاکم حسکانی، مفسر و محدث اهل‌سنت در قرن پنجم هجری، از استادش ابوحازم حافظ عبدوی نقل کرده که وی حدیث منزلت را با پنج هزار سند، روایت کرده است.[۱۹] همچنین بنا بر گزارشی دیگر، ۸۸ نفر از راویان مشهور این حدیث را نقل کرده‌اند.[۲۰] از میان عالمان اهل‌سنت، شخصیت‌هایی چون ابن‌تیمیه،[۲۱] عبدالحق دهلوی، گنجی شافعی، ابوالقاسم علی بن محسن تنوخی و جلال‌الدین سیوطی نیز به صحت و شهرت حدیث منزلت اذعان کرده‌اند.[۲۲] در میان عالمان شیعه، میر حامد حسین (۱۲۴۶–۱۳۰۶ق)، فقیه، محدث و متکلم شیعه، یک جلد کامل از مجموعه عبقات الانوار را به بررسی این حدیث اختصاص داده است.[۲۳]

صحیح بودن حدیث نزد اهل‌سنت

اِبن‌عَبدالبرّ اندلسی، فقیه، محدث و تاریخ‌نگار اهل‌سنت در قرن پنجم هجری، حدیث منزلت را از صحیح‌ترین و استوارترین روایات دانسته است.[۲۴] همچنین حاکم نیشابوری، محدث اهل‌سنت در قرن چهارم، و شمس‌الدین ذهبی، محدث و سیره‌نویس اهل‌سنت در قرن هشتم هجری، طریق حدیث را صحیح شمرده‌اند.[۲۵] ابن‌ابی‌الحدید نیز این حدیث را مورد اتفاق همه فِرَق اسلامی معرفی کرده است.[۲۶]

در برخی منابع آمده است که ولید بن عبدالملک، خلیفه اموی، اصل حدیث منزلت را پذیرفته، اما لفظ هارون را به‌عمد به قارون تغییر داده است.[۲۷] همچنین مأمون عباسی، در احتجاج با فقها، به این حدیث استناد کرده است.[۲۸] به‌نقل از خطیب بغدادی، عمر بن خطاب نیز با استناد به حدیث منزلت، فردی را که به علی(ع) دشنام داده بود، منافق خواند.[۲۹]

در روایتی دیگر که در برخی منابع اهل‌سنت آمده، معاویة بن ابی‌سفیان از سعد بن ابی‌وقاص پرسید: «چرا علی را دشنام نمی‌دهی؟» سعد در پاسخ گفت: «به‌سبب سه فضیلتی که رسول خدا(ص) درباره علی بیان کرده است»؛ یکی از آن‌ها، حدیث منزلت بود. پس از این پاسخ، معاویه از واداشتن سعد به دشنام‌گویی علی(ع) صرف‌نظر کرد.[۳۰]

دلالت حدیث بر جانشینی و فضیلت امام علی(ع)

گفته شده است که حدیث منزلت، افزون بر اثبات فضیلت امام علی(ع)، بر خلافت و عصمت وی نیز دلالت دارد؛ زیرا پیامبر(ص)، به‌جز نبوت، همه فضائل، ویژگی‌ها و مناصب هارون را برای حضرت علی(ع) ثابت دانسته است.[۳۱]

بر اساس آیات قرآن، حضرت موسی از خدا خواست تا برادرش هارون را وزیر و شریک در امر رسالت قرار دهد تا او را یاری رساند:[۳۲] خداوند نیز این درخواست را پذیرفت[۳۳] و هارون در غیاب موسی، جانشین او شد:[۳۴] بنابراین، طبق این آیات، تمام مناصب حضرت موسی برای هارون نیز برقرار بود و اگر پس از موسی زنده می‌ماند، جانشین او می‌شد.[۳۵] عالمان با بررسی تشبیه موجود در این حدیث، نکاتی را بیان کرده‌اند، از جمله:

  • هارون نزد موسی دارای مقام والایی بود؛ از این‌رو، عظمت مقام امام علی(ع) و شایستگی او برای خلافت پس از پیامبر(ص) آشکار می‌شود.[۳۶]
  • هارون وزیر و شریک موسی در رسالت بود؛ پس علی نیز، جز در نبوت، شریک پیامبر(ص) در امر ولایت و خلافت است.[۳۷]
  • هارون برترین فرد قوم موسی نزد خدا و پیامبرش بود؛ علی نیز چنین جایگاهی داشت.[۳۸]
  • هارون جانشین مطلق موسی در غیبتش بود؛ علی نیز چنین بود، به‌ویژه با تصریح پیامبر(ص) که فرمود:«لاینبغی أن أذهب إلّا و أنت خَلیفَتی» (شایسته نیست من به جنگ تبوک بروم، مگر اینکه تو جانشین من باشی).
  • هارون عالم‌ترین فرد قوم موسی بود؛ علی نیز، به تصریح پیامبر(ص)، عالم‌ترین فرد پس از او بود.[۴۰]
  • اطاعت از هارون بر یوشع بن نون و امت موسی واجب بود؛ اطاعت از علی نیز، با فرض وصایت هر فرد دیگر، واجب است.[۴۱]
  • هارون محبوب‌ترین فرد نزد خدا و موسی بود؛ علی نیز چنین بود.[۴۲]
  • خداوند پشت موسی را با هارون نیرومند ساخت؛ پیامبر(ص) نیز با علی چنین پشتوانه‌ای داشت.[۴۳]
  • هارون معصوم از خطا و نسیان بود؛ علی نیز چنین بود.[۴۴]

تردید در سند حدیث

برخی از عالمان اهل‌سنت در سند حدیث منزلت تشکیک کرده و آن را از روایات آحاد دانسته‌اند.[۴۵] در مقابل، علمای شیعه با استناد به منابع متعدد، این حدیث را بی‌تردید مستفیض،[۴۶] بلکه متواتر دانسته‌اند.[۴۷] به‌گفته محدثان، این روایت از «أصَحّ السُّنن و أثبَت الآثار» به‌شمار می‌آید.[۴۸] شمس‌الدین ذهبی، از برجسته‌ترین محدثان اهل‌سنت، در تلخیص المستدرک، به صحت این حدیث گواهی داده است.[۴۹] همچنین نقل این حدیث در صحیح بخاری و صحیح مسلم، نشان‌دهنده پذیرش صحت آن نزد اهل‌سنت است.[۵۰]

نکته قابل‌توجه آن‌که معاویة بن ابی‌سفیان، دشمن سرسخت امام علی(ع) که دستور به سبّ، لعن و جعل حدیث علیه آن حضرت داده بود، نه‌تنها حدیث منزلت را انکار نکرد، بلکه خود نیز آن را روایت کرده است.[۵۱] علامه شرف‌الدین این حدیث را از جمله روایاتی دانسته که به اجماع مسلمانان، هیچ تردیدی در صحت آن وجود ندارد.[۵۲]

ادعای انحصار جانشینی به ماجرای غزوه تبوک

برخی از علمای اهل‌سنت، از جمله ابن‌تیمیه، حدیث منزلت را تنها ناظر به واقعه غزوه تبوک دانسته‌اند.[۵۳] گروهی دیگر، دایره دلالت حدیث را محدودتر کرده و گفته‌اند که پیامبر(ص)، علی(ع) را صرفاً جانشین خود در شهر مدینه یا در میان خاندانش قرار داده است.[۵۴] به‌زعم این گروه، صحت حدیث به‌معنای اثبات همه مناصب رسول خدا(ص) برای علی(ع) نیست؛ بلکه ظاهر حدیث نشان می‌دهد که علی(ع) تنها در مدت غیبت پیامبر(ص) در تبوک و آن هم در امور مربوط به خانواده، جانشین او بوده است؛ همان‌گونه که هارون در غیبت موسی، جانشینش بود. در پاسخ به این دیدگاه، دو نکته مطرح شده است:

  • نکته اول: گستره زمانی و مناسبات متعدد حدیث

بسیاری از عالمان اهل‌سنت، حدیث منزلت را منحصر به واقعه تبوک نمی‌دانند و معتقدند پیامبر(ص) در مناسبت‌های دیگری نیز این تعبیر را درباره علی(ع) به‌کار برده است. ابن ابی‌الحدید، در شرح خود بر نهج‌البلاغه، با استناد به قرآن و روایات، تأکید می‌کند که تمام مراتب هارون برای امام علی(ع) ثابت است؛ و اگر پیامبر(ص) خاتم پیامبران نبود، حتی در امر رسالت نیز علی(ع) شریک او می‌بود.[۵۵] وی همچنین به نقل پیامبر(ص) اشاره می‌کند که فرزندان علی(ع) را به نام فرزندان هارون، یعنی شُبَّر و شُبَیر، نام‌گذاری کرد: حسن و حسین.[۵۶]

  • نکته دوم: برداشت صحابه از عمومیت حدیث

برخی از صحابه نیز از حدیث منزلت، دلالتی فراتر از واقعه تبوک برداشت کرده‌اند. برای نمونه، هنگامی که از جابر بن عبدالله انصاری درباره معنای این حدیث پرسیده شد، پاسخ داد: «پیامبر(ص) با این سخن، علی(ع) را جانشین خود در میان امت، در زمان حیات و پس از وفاتش قرار داد و اطاعت از او را بر مسلمانان واجب گردانید.»[۵۷]

ادعای اختصاص جانشینی به زمان حیات پیامبر(ص)

برخی از عالمان اهل‌سنت بر این باورند که هارون تنها در زمان حیات حضرت موسی دارای مرتبه خلافت و سایر مناصب بود؛ زیرا پیش از موسی درگذشت. از این‌رو، نتیجه گرفته‌اند که امام علی(ع) نیز، طبق حدیث منزلت، فقط در زمان حیات رسول خدا(ص) دارای آن منزلت‌ها بوده و بنابراین، حدیث منزلت نمی‌تواند نصی بر خلافت پس از وفات پیامبر(ص) باشد.[۵۸]

در پاسخ به این شبهه، عالمان شیعه سه نکته اساسی را مطرح کرده‌اند:

  • دلالت عبارت استثنا بر عمومیت

عبارت «اِلّا أنـَّه لا نبیّ بَعدی» در حدیث، نشان‌دهنده عمومیت جمله پیش از آن است. اگر شئونات هارون تنها در زمان حیات پیامبر(ص) برای علی(ع) ثابت بود، نیازی به استثنای نبوت نبود. این استثنا نشان می‌دهد که همه مناصب هارون، جز نبوت، برای علی(ع) در همه زمان‌ها، حتی پس از وفات پیامبر(ص)، ثابت است. به‌گفته طبرسی، محدثان اجماع دارند که پیامبر(ص) در غزوه تبوک، علی(ع) را در مدینه جانشین خود قرار داد و این مقام را از او سلب نکرد؛ بلکه استمرار آن را تأیید نمود.[۵۹]

  • شأن خلافت، مستقل از بقا یا وفات

اگرچه هارون پس از موسی زنده نبود تا خلافت را به‌عهده گیرد، اما شأن خلافت در او محقق بود. بنابراین، اگر زنده می‌ماند، بی‌تردید جانشین موسی می‌شد. امام علی(ع) نیز، طبق حدیث، دارای شأن خلافت پیامبر(ص) است و هرگاه پیامبر(ص) نباشد، علی(ع) خلیفه او خواهد بود.[۶۰]

  • مشابهت در موقعیت و واکنش

در غیبت موسی، هارون به‌عنوان خلیفه‌اش منصوب شد، اما قوم بنی‌اسرائیل فریب سامری را خوردند و به گوساله‌پرستی روی آوردند. هارون نیز، با وجود مخالفت، به‌دلیل مصلحت، صبر پیشه کرد. حدیث منزلت، این موقعیت را برای امام علی(ع) نیز ترسیم می‌کند: او در غیبت پیامبر(ص) خلیفه است، اما مردم به‌جای اطاعت، راه دیگری را برگزیدند. بنابراین، مشابهت امام با هارون ناظر به موقعیت و واکنش است، نه به زمان وفات یا حیات پیامبر(ص).[۶۱]

جستارهای وابسته

پانویس

  1. قمی، تفسیر القمی، ۱۴۰۴ق، ج۲، ص۱۰۹؛ برقی، المحاسن، ۱۳۷۱ق، ج۱، ص۱۵۹؛ بخاری، صحیح البخاری، ۱۴۰۱ق، ج۵، ص۱۲۹؛ مسلم نیشابوری، صحیح مسلم، دار احیاءالتراث العربی، ج۴، ص۱۸۷۰ و ۱۸۷۱.
  2. پژوهشکده تحقیقات اسلامی، فرهنگ شیعه، ۱۳۸۶ش، ص۲۲۶.
  3. میرحامدحسین، عبقات الأنوار، ۱۳۶۶ش، ج‏۱۱، ص ۱۸۱ و ۳۶۹.
  4. میرحامدحسین، عبقات الأنوار، ۱۳۶۶ش، ج‏۱۱، صص۶۲-۶۵؛ شرف‌الدین، المراجعات، ۱۴۲۶ق، ص۲۷۳.
  5. حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، دارالمعرفة، ج۳، ص۱۳۴؛ ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغة، ۱۳۸۵ق، ج۱۳، ص۲۱۱.
  6. شرف‌الدین، المراجعات، ۱۴۲۶ق، ص۲۷۳.
  7. فخلعی، مجموعه گفتمان‌های مذاهب اسلامی، ۱۳۸۳ش، ص۱۱۲.
  8. شیخ مفید، الإرشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۱۵۴-۱۵۶؛ ابن‌هشام، السیرة النبویة، ج۲، ص۵۱۹-۵۲۰؛ ابن‌حنبل، مسند احمد، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۲۷۷؛ ج۳، ص۴۱۷؛ ج۷، ص۵۱۳ و ۵۹۱؛ بخاری، صحیح البخاری، ۱۴۰۱ق، ج۵، ص۱۲۹؛ مسلم نیشابوری، صحیح مسلم، ج۲، ص۱۸۷۰-۱۸۷۱؛ ترمذی، سنن ترمذی، ج۵، ص۶۳۸-۶۴۱؛ نسائی، خصائص الامام علی، ۱۴۰۶ق، ص۵۱-۶۱؛ حاکم نیشابوری، مستدرک، ج۳، ص۱۳۳-۱۳۴؛ طبری، الریاض النضرة، ۱۴۲۴ق، ج۳، ص۱۱۷-۱۱۹؛ ابن‌کثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۰۷ق، ج۵، ص۷-۸؛ هیثمی، مجمع الزوائد، ۱۴۱۴ق، ج۹، ص۱۱۰؛ عینی، عمدة القاری، ۱۴۲۱ق، ج۱۶، ص۳۰۱؛ سیوطی، تاریخ الخلفاء، ۱۳۷۰ش، ص۱۶۸؛ الدر المنثور، ۱۴۲۱ق، ج۳، ص۲۳۶ و ۲۹۱؛ متقی، کنز العمال، ۱۴۰۹ق، ج۱۳، ص۱۶۳ و ۱۷۱-۱۷۲؛ میرحامدحسین، عبقات الأنوار، ج۲، دفتر۱، ص۲۹-۵۹؛ شرف‌الدین، المراجعات، ۱۴۲۶ق، ص۱۳۰؛ حسینی میلانی، نفحات الازهار، ۱۳۸۴ش، ج۱۸، ص۳۶۳-۴۱۱.
  9. طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۷، ص۳۲۳.
  10. هیثمی، مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۱۱؛ ابن‌عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۴۲، ص۵۳.
  11. میرحامدحسین، عبقات الأنوار، ج‏۱۱، ص۹۳۰.
  12. شرف‌الدین، المراجعات، ۱۴۲۶ق، ص۲۷۸.
  13. ابن‌مغازلی، مناقب، ۱۴۲۴ق، ص۲۵۳.
  14. برای نمونه نگاه کنید به: طبری، المسترشد، ۱۴۱۵ق، ص۶۳۴؛ طبرسی، إعلام الوری، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۳۶۶.
  15. ابن‌حنبل، مسند احمد، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۲۷۷؛ ج۳، ص۴۱۷؛ صحیح البخاری، ۱۴۰۱ق، ج۵، ص۱۲۹؛ ترمذی، سنن ترمذی، ج۵، ص۶۳۸؛ کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۸، ص۱۰۷؛ باقلانی، تمهید الاوائل، ۱۴۱۴ق، ص۴۵۷؛ قاضی عبدالجبار، المغنی، ج۱۰، قسم ۱، ص۱۵۸؛ خطیب بغدادی، تاریخ بغدادی، ۱۴۲۲ق، ج۴، ص۴۶۵؛ فخر رازی، البراهین، ۱۳۴۱ش، ج۲، ص۲۵۷؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۱۴۰۹ق، ج۵، ص۲۹۶.
  16. «أَمَا تَرْضَی أَنْ تَکونَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ، مِنْ مُوسَی»؛ بخاری، صحیح البخاری، ۱۴۰۱ق، ج۴، ص۲۰۸؛ ج۵، ص۱۲۹.
  17. مسلم نیشابوری، صحیح مسلم، ج۴، ص۱۸۷۰ و ۱۸۷۱.
  18. حاکم نیشابوری، مستدرک، ج۳، ص۱۳۳-۱۳۴؛ ابن‌عبدالبرّ، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۱۰۹۷-۱۰۹۸؛ ابن‌اثیر، الکامل، ۱۳۸۵ق، ج۲، ص۲۷۸؛ ابن‌جوزی، تذکرة الخواص، ۱۴۱۸ق، ص۲۷-۲۸؛ ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغة، ۱۳۸۵ق، ج۱۳، ص۲۱۱؛ جوینی خراسانی، فرائد السمطین، ۱۳۹۸ق، ج۱، ص۱۲۲؛ هیثمی، مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۱۱؛ عسقلانی، الاصابة، ۱۳۲۸ق، ج۲، ص۵۰۹؛ سیوطی، تاریخ الخلفاء، ۱۳۷۰ش، ص۱۶۸؛ حلبی، السیرة الحلبیة، ۱۴۲۲ق، ج۳، ص۱۸۷-۱۸۸؛ قندوزی، ینابیع المودة، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۱۱۱-۱۱۲ و ۱۳۷؛ حسینی فیروزآبادی، فضائل الخمسة، ج۱، ۱۴۰۲ق، ص۳۴۷-۳۶۴؛ خضرمی، اتمام الوفاء، ۱۴۰۲ق، ص۱۶۹.
  19. حسکانی، شواهد التنزیل، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۱۹۵.
  20. حسینی میلانی، نفحات الازهار، ۱۳۸۴ش، ج۱۷، ص۲۳-۲۸.
  21. ابن‌تیمیه، منهاج السنة النبویة، ۱۴۰۶ق، ج۷، ص۳۲۶.
  22. میرحامد حسین، عبقات الانوار، ج۲، دفتر۱، ص۲۰۴-۲۰۶؛ حسینی میلانی، نفحات الازهار، ۱۳۸۴ش، ج۱۷، ص۱۵۱-۱۶۲.
  23. میرحامدحسین، عبقات الأنوار، ج‏۱۱.
  24. ابن‌عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۱۰۹۷.
  25. حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۳۴.
  26. ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغة، ۱۳۸۵ق، ج۱۳، ص۲۱۱.
  27. خطیب بغدادی، تاریخ بغدادی، ۱۴۲۲ق، ج۸، ص۲۶۲.
  28. ابن‌عبدربّه، العقد الفرید، ۱۴۰۴ق، ج۵، ص۳۵۷-۳۵۸.
  29. خطیب بغدادی، تاریخ بغدادی، ۱۴۲۲ق، ج۸، ص۴۹۸.
  30. ابن‌اثیر، اسد الغابة، ۱۹۷۰م، ج۴، ص۱۰۴-۱۰۵؛ قندوزی، ینابیع المودة، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۱۶۱؛ شرف‌الدین، المراجعات، ۱۴۲۶ق، ص۲۶۵.
  31. رجوع کنید به میرحامدحسین، عبقات الأنوار، ۱۳۶۶ش، ج‏۱۱، ص۱۸۱ و ۳۶۹؛ پژوهشکده تحقیقات اسلامی، فرهنگ شیعه، ۱۳۸۶ش، ص۲۲۷.
  32. طه: ۲۹–۳۲.
  33. طه: ۳۶.
  34. اعراف: ۱۴۲.
  35. میرحامدحسین، عبقات الأنوار، ج‏۱۱، ص۳۶۹.
  36. میرحامد حسین، عبقات الأنوار، ج‏۱۱، ص۸۴۸.
  37. میر حامد حسین، عبقات الأنوار، ج۲، دفتر۱، ص۸۶–۸۸.
  38. میر حامد حسین، عبقات الأنوار، ج۲، دفتر۱، ص۱۰۴–۱۱۰.
  39. طه:۳۰.
  40. متقی هندی، کنز العمال، ۱۴۰۹ق، ج۱۱، ص۶۱۴؛ میر حامد حسین، عبقات الأنوار، ج۲، دفتر۱، ص۱۱۳–۱۲۹.
  41. میر حامد حسین، عبقات الأنوار، ج۲، دفتر۱، ص۸۸–۹۳.
  42. شیخ مفید، الإرشاد، ۱۴۱۳ق‏، ج۱، ص۱۵۷.
  43. میر حامد حسین، عبقات الأنوار، ج‏۱۱، ص۳۸۶.
  44. میر حامد حسین، عبقات الأنوار، ج۲، دفتر۱، ص۱۰۰–۱۰۴.
  45. برای نمونه: آمدی، الامامة من أبکار الأفکار فی اصول الدّین، ۱۴۱۲ق، ص۱۶۷.
  46. شرف‌الدین، المراجعات، ۱۴۲۶ق، ص۲۶۴.
  47. میرحامدحسین، عبقات الأنوار، ج‏۱۱، صص۶۲–۶۵.
  48. شرف‌الدین، المراجعات، ۱۴۲۶ق، ص۲۶۴.
  49. حاکم نیشابوری، مستدرک، ج۳، ص۱۳۴.
  50. شرف‌الدین، المراجعات، ۱۴۲۶ق، ص۲۶۵.
  51. ابن حجر هیتمی، الصواعق المحرقة، ۱۳۸۵ق، ص۱۷۹.
  52. شرف‌الدین، المراجعات، ۱۴۲۶ق، ص۲۶۶.
  53. ابن تیمیه، منهاج السنة النبویة، ۱۴۰۶ق، ج۷، ص۳۲۲.
  54. باقلانی، تمهید الاوائل، ۱۴۱۴ق، ص۴۵۷.
  55. ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغة، ج۱۳، ص۲۱۱.
  56. ابن حنبل، مسند احمد، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۱۵۸؛ حاکم نیشابوری، مستدرک، ج۳، ص۱۶۸؛ متقی هندی، کنز العمال، ۱۴۰۹ق، ج۱۲، ص۱۱۷–۱۱۸؛ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۱۰۱، ص۱۱۰–۱۱۲.
  57. شیخ صدوق، معانی الأخبار، ۱۴۲۶ق، ص۷۴.
  58. قاضی عبدالجبار، المغنی، ج۱۰، قسم ۱، ص۱۵۹–۱۶۰؛ جرجانی، شرح المواقف، ۱۳۲۵ق، ص۸، ۳۶۳.
  59. طبرسی، اسرار الامامة، ۱۳۸۰ش، ص۲۵۲.
  60. میرحامد حسین، عبقات الانوار، ۱۳۸۳ش، ج۲، دفتر ۱، ص۷۴-۷۶.
  61. شبهه اول : عدم دلالت حديث منزلت بر اینکه علی(ع) در همه جهات شبیه هارون است، سایت جامع سربازان اسلام.

منابع

  • آمدی، علی بن محمد، الامامة من أبکار الأفکار فی اصول الدّین، تحقیق محمد الزبیدی، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۱۲ق.
  • ابن‌ابی‌الحدید، عبد الحمید بن هبة الله، شرح نهج البلاغة، قاهره، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، ۱۳۸۵ق.
  • ابن‌اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق.
  • ابن‌اثیر، علی بن محمد، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، قاهره، چاپ محمد ابراهیم بنا و محمد احمد عاشور، ۱۹۷۰م.
  • ابن‌تیمیه، أحمد بن عبد الحليم، منهاج السنة النبویة، ریاض، چاپ محمد رشاد سالم، ۱۴۰۶ق.
  • ابن‌حجر عسقلانی، احمد بن علی، کتاب الاصابة فی تمییز الصحابة، مصر، ۱۳۲۸ق.
  • ابن‌حجر هیتمی، احمد بن محمد، الصواعق المحرقة فی الرد علی اهل البدع و الزندقة، قاهره، چاپ عبدالوهاب عبداللطیف، ۱۳۸۵ق.
  • ابن‌حنبل، احمد بن محمد، مسند احمد، تحقيق: عبد اللّه محمّد الدرويش، بيروت، دار الفكر، ۱۴۱۴ق.
  • ابن‌عبدالبرّ، یوسف بن عبد الله، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، بیروت، چاپ علی محمد بجاوی، ۱۴۱۲ق.
  • ابن‌عبدربّه، احمد بن محمد، العقد الفرید، ج۵، بیروت، چاپ عبدالمجید ترحینی، ۱۴۰۴ق.
  • ابن‌عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ق.
  • ابن‌کثیر دمشقی‏، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۷ق.
  • ابن‌مغازلی شافعی، علی بن محمد، مناقب الامام علی بن ابی‌طالب(ع)‏، بیروت، دار الأضواء، چاپ سوم‏، ۱۴۲۴ق.
  • ابن‌هشام، عبد الملک، السیرة النبویة، تحقیق: السقا، مصطفی، الأبیاری، ابراهیم، شلبی، عبد الحفیظ، دار المعرفة، بیروت، چاپ اول، بی‌تا.
  • باقلانی، محمد بن طیب، کتاب تمهید الاوائل و تلخیص الدلائل، بیروت، چاپ عمادالدین احمد حیدر، ۱۴۱۴ق.
  • بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، استانبول، چاپ محمد ذهنی افندی، ۱۴۰۱ق.
  • برقی، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، تحقیق و تصحیح: جلال‌الدین محدث،‏ قم، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، ۱۳۷۱ق.
  • پژوهشکده تحقیقات اسلامی، فرهنگ شیعه، قم، زمزم هدایت، چاپ دوم، ۱۳۸۶ش.
  • ترمذی، محمد بن عیسی، الجامع الصحیح و هو سنن الترمذی، بیروت، چاپ ابراهیم عطوه عوض، بی‌تا.
  • تفتازانی، مسعود بن عمر، شرح المقاصد، قاهره، چاپ عبدالرحمان عمیره، ۱۴۰۹ق.
  • جرجانی، علی بن محمد، شرح المواقف، مصر، چاپ محمد بدرالدین نعسانی حلبی، ۱۳۲۵ق.
  • جوینی خراسانی، ابراهیم بن محمد، فرائد السمطین فی فضائل المرتضی و البتول و السبطین و الائمة من ذریتهم(ع)، بیروت، چاپ محمدباقر محمودی، ۱۳۹۸ق.
  • حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، و بذیله التلخیص للحافظ الذهبی، بیروت، دارالمعرفة، بی‌تا.
  • حسکانی، عبیداللّه بن عبدالله، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، تهران، چاپ محمدباقر محمودی، ۱۴۱۱ق.
  • حسینی فیروزآبادی، مرتضی، فضائل الخمسة من الصحاح الستة، بیروت، ۱۴۰۲ق.
  • حسینی میلانی، علی، نفحات الازهار فی خلاصة عبقات الانوار، قم، ۱۳۸۴ش.
  • حلبی، علی بن ابراهیم، السیرة الحلبیة، بیروت، چاپ عبدالله محمد خلیلی، ۱۴۲۲ق.
  • خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ مدینة السلام، بیروت، چاپ بشار عوّاد معروف، ۱۴۲۲ق.
  • خضرمی، محمد، اتمام الوفاء فی سیرة الخلفاء، بیروت، المکتبة الثقافية، ۱۴۰۲ق.
  • سبط بن جوزی‏، یوسف‌ بن‌ قزاوغلی‌، تذکرة الخواص من الأمة بذکر خصائص الأئمة، منشورات الشریف الرضی‏، قم، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
  • سیوطی، عبدالرحمان بن ابی‌بکر، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، بیروت، چاپ نجدت نجیب، ۱۴۲۱ق.
  • سیوطی، عبدالرحمان بن ابی‌بکر، تاریخ الخلفاء، قم، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، ۱۳۷۰ش.
  • شرف الدین، سید عبدالحسین، المراجعات، تحقیق حسین راضی، قم، المجمع العالمی لأهل البیت‏، چاپ دوم، ۱۴۲۶ق.
  • شیخ صدوق، محمد بن علی، معانی الاخبار، تحقیق و تصحیح: علی‌اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
  • شیخ مفید، محمد بن محمد، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، قم،‏ کنگره شیخ مفید، چاپ اول‏، ۱۴۱۳ق‏.
  • طبرسی، حسن بن علی، اسرار الامامة، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۸۰ش.
  • طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه: محمدجواد بلاغی‏، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
  • طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الوری بأعلام الهدی، قم، مؤسسه آل‌بیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
  • طبری، أحمد بن عبدالله، الریاض النضرة فی مناقب العشرة، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ دوم، ۱۴۲۴ق.
  • طبری، محمد بن جریر، المسترشد فی إمامة أمیر المؤمنین علی بن أبی‌طالب(ع)، تحقیق: احمد محمودی، قم، کوشانپور، ۱۴۱۵ق.
  • عینی، محمود بن احمد، عمدة القاری: شرح صحیح البخاری، بیروت، چاپ عبدالله محمود محمد عمر، ۱۴۲۱ق.
  • فخر رازی، محمد بن عمر، البراهین در علم کلام، تهران، چاپ محمدباقر سبزواری، ۱۳۴۱ش.
  • فخلعی، محمدتقی، ‏مجموعه گفتمان‌های مذاهب اسلامی، ‏تهران، ‏نشر مشعر، چاپ اول‏، ۱۳۸۳ش‏.
  • قاضی عبدالجبار، ابن‌احمد، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، بی‌جا، چاپ محمود محمد قاسم، بی‌تا.
  • قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع المَودَّةِ لِذَوی القُربی، قم، چاپ علی جمال اشرف حسینی، ۱۴۱۶ق.
  • قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق و مصحح: موسوی جزائری، سید طیب،‏ قم، دار الکتاب، چاپ سوم، ۱۴۰۴ق.
  • کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • متقی، علی بن حسام‌الدین، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، بیروت، چاپ بکری حیانی و صفوة سقا، ۱۴۰۹ق.
  • مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
  • مسلم نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، تحقیق محمد فؤاد عبدالباقی، بیروت، دار احیاءالتراث العربی، بی‌تا.
  • کنتوری، حامدحسین بن محمدفلی، عبقات الانوار فی امامة الائمة الاطهار علیهم السلام، مشهد، چاپ عبدالرحیم مبارک و دیگران، ۱۳۸۳ش.
  • میرحامد حسین، عبقات الأنوار فی إثبات إمامة الأئمة الأطهار، اصفهان، کتابخانه امیرالمؤمنین(ع)، چاپ دوم، ۱۳۶۶ش.
  • نسائی، احمد بن علی، تهذیب خصائص الامام علی، بیروت، چاپ ابواسحاق حوینی اثری، ۱۴۰۶ق.
  • هیثمی، علی بن ابوبکر، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، تحقیق: حسام‌الدین القدسی، قاهره، مکتیة القدسی، ۱۴۱۴ق.


پیوند به بیرون