طلحة بن عبیدالله از اصحاب پیامبر اسلام(ص) و از نخستین مسلمانان بود. او در جنگهای صدر اسلام رشادتهایی از خود نشان داد. طلحه پسرعموی ابوبکر بن ابوقحافه خلیفه اول مسلمانان بود. وی پس از وفات پیامبر(ص) به همکاری با خلفای نخستین روی آورد و در کشورگشاییهای آنان حضور فعال داشت. طلحه از سوی خلیفه دوم به عنوان یکی از اعضای شورای شش نفره برای تعیین خلیفه سوم معرفی شد. منابع تاریخی از حضور وی در ماجرای قتل عثمان و تحریک مردم به قتل خلیفه نیز سخن گفتهاند.
مشخصات فردی | |
---|---|
نام کامل | طلحه بن عبیدالله بن عثمان بن عمرو بن کعب بن سعد بن تیم بن مرة بن کعب بن لؤی بن غالب قرشی تیمی |
کنیه | ابومحمد |
زادروز | ۱۰ سال پیش از بعثت |
درگذشت | در جنگ جمل (۳۶ق) |
نحوه درگذشت | به دست مروان بن حکم |
مشخصات دینی | |
زمان اسلام آوردن | جزء نخستین گروندگان/ پس از ابوبکر |
حضور در جنگها | اکثر غزوات پیامبر(ص) |
هجرت به | مدینه |
دیگر فعالیتها | عضو شورای شش نفره؛ مشارکت در قتل عثمان؛ از سران جنگ جمل علیه امام علی(ع) |
طلحه پس از کشته شدن عثمان، با حضرت علی(ع) بیعت کرد؛ اما پس از مدتی بیعت خود را شکست و به همراه زبیر و عایشه همسر پیامبر(ص) و برخی امویان که به ناکثین شهرت یافتند، جنگ جمل را علیه امام علی(ع) به راه انداخت و در این جنگ توسط مروان بن حکم (که در سپاه ناکثین حضور داشت) کشته شد. او را یکی از سران عثمانیه قلمداد کردهاند.
طلحه نزد اهل سنت از جایگاه بالایی برخوردار است و او را یکی از عشره مبشره دانستهاند.
زندگینامه
طلحة بن عبیدالله، از تیره بنی تیم بن مرة، از قبیله قریش بود که کمتر از ۱۰ سال قبل از بعثت به دنیا آمد. مادرش صعبة بنت حضرمی، در دوران پیامبر(ص) میزیست و بنابر گفتار برخی از خاندان طلحه، مسلمان از دنیا رفته است.[۱]
بنابر منابع تاریخی، طلحه، هفت زن و دو کنیز ام ولد داشت؛ حمنة بنت جحش، دخترعمه پیامبر(ص)، ام کلثوم دختر ابوبکر، سعدی بنت عوف، خولة بنت قعقاع، و ام حارث بنت قسامه برخی از آنان هستند.[۲]
مسلمان شدن
طلحة بن عبیدالله توسط ابوبکر به اسلام گرایش یافته و مسلمان شد.[۳] بنابر نقلی دیگر، راهبی در شام خبر ظهور پیامبری به نام احمد فرزند عبدالمطلب را به طلحه داده و او پس از آمدن به مکه، به همراه ابوبکر مسلمان میشود.[۴]
طلحه و ابوبکر، در ابتدای مسلمان شدن، غالبا توسط نوفل بن خویلد بن عدویه یا عثمان بن عبیدالله، برادر طلحه، شکنجه میشدهاند. بنابر روایات، نوفل (یا عثمان) این دو نفر را با یک طناب به هم میبسته تا از نماز خواندنشان جلوگیری کند.[۵]
طلحه بن عبیدالله، از جمله مهاجرانی است که قبل از هجرت پیامبر(ص)، به همراه برخی از خانواده پیامبر(ص) به مدینه رفت[۶] و در خانه حبیب بن اساف از بنی حرث بن خزرج سکنی گزید.[۷] بنابر نقلی، وی در جریان مهاجرت، دو لباس سفید برای پیامبر(ص) و ابوبکر از شام آورده بود و آن دو، لباسهای سفید شامی را پوشیده و وارد مدینه شدهاند.[۸]
پیامبر(ص) در مکه، بین طلحه و زبیر بن عوام[۹] یا سعید بن زید[۱۰] یا سعد بن ابی وقاص[۱۱] عقد اخوت بست. حضرت محمد(ص) همچنین پس از مهاجرت به مدینه، بین طلحه و کعب بن مالک[۱۲] یا ابوایوب انصاری[۱۳] یا ابی بن کعب[۱۴] در ماجرای عقد اخوت، پیمان برادری بست.
طلحه از جمله راویانی است که روایت مشهوری از پیامبر را نقل کرده که بر اساس آن، پیامبر در پاسخ به این سوال که چگونه باید بر او صلوات فرستاد، پاسخ دادهاند: بگو: «اللَّهمّ صل علی محمد و علی آل محمد کما صلیت علی إبراهیم إنک حمید مجید و بارک علی محمد و علی آل محمد کما بارکت علی آل إبراهیم إنک حمید مجید.»[۱۵] اشخاصی که از وی روایاتی نقل کردهاند، عبارتند از فرزندانش: یحیی، موسی و عیسی و همچنین قیس بن ابوحازم، احنف بن قیس، سائب بن یزید، ابوعثمان نهدی و ابوسلمة بن عبدالرحمن.[۱۶]
حضور در غزوات
طلحه، هنگام غزوه بدر، در مدینه حضور نداشت و پیامبر(ص)، او و سعید بن زید را برای تجسس به سمت شام فرستاده بود. وی پس از اتمام جنگ بدر به مدینه بازگشت و به پیامبر(ص) مراجعه و سهم خود از غنایم این غزوه را درخواست کرد و پیامبر(ص) سهمی از غنایم را به وی اختصاص داد.[۱۷] او در غزوه احد حضور داشت و بنابر برخی نقلها از خود رشادتهایی نشان داد. وی در این جنگ زخمی شد و برخی انگشتانش از کار افتاد.[۱۸]
طلحه پس از شکست مسلمانان در اواخر جنگ احد و پخش شدن شایعه کشته شدن پیامبر(ص)، به همراه برخی مهاجرین و انصار، از جنگ کنارهگیری کرد.[۱۹] برخی منابع نیز، طلحه را از معدود کسانی دانستهاند که پس از فرار مسلمانان در پی حمله قریش در اواسط نبرد، ثابتقدم نزدیک پیامبر(ص) ماند.[۲۰]
او همچنین قبل از غزوه تبوک، عهدهدار هدایت سریهای شد که هدف آن، متفرق کردن گروهی از منافقانی بود که در خانه سویلم یهودی جمع شده بودند.[۲۱]
آزردن پیامبر(ص) و نزول آیه
بر اساس منابع، طلحه درباره یکی از همسران پیامبر (ص) سخنی گفت که موجب ناراحتی پیامبر شد و گفته شده که آیه ۵۳ سوره احزاب در قرآن کریم، در مذمت این رفتار او است؛ چرا که طلحه گفت: اگر پیامبر(ص) بمیرد، با عایشه همسرش ازدواج میکنم و در نکوهش این عمل در قرآن آمده است: وَمَا كَانَ لَكُمْ أَن تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّـهِ وَلَا أَن تَنكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِن بَعْدِهِ أَبَدًا ۚ إِنَّ ذَٰلِكُمْ كَانَ عِندَ اللَّـهِ عَظِيمًا (ترجمه:و شما حق نداريد رسول خدا را برنجانيد، و مطلقاً [نبايد] زنانش را پس از [مرگ] او به نكاح خود درآوريد، چرا كه اين [كار] نزد خدا همواره [گناهى] بزرگ است.)[احزاب–۵۳][۲۲]
عصر خلفا
طلحة بن عبیدالله از جمله کسانی بود که در رکاب خلیفه اول (ابوبکر)، در غزوات، حضور داشت.[۲۳] وی همچنین به همراه عمر بن خطاب، عثمان بن عفان و عبدالرحمن بن ابوبکر از جمله کسانی بود که قبل از دفن ابوبکر، وارد قبر وی شدند و سپس ابوبکر را در کنار پیامبر(ص) دفن کردند.[۲۴]
طلحه در برخی موارد ابوبکر را به خاطر میدان دادن بیش از اندازه به عمر بن خطاب سرزنش مینمود[۲۵] و از جمله کسانی بود که به خلیفه اول پس از اعلام جانشینی عمر بن خطاب به عنوان خلیفه، اعتراض کرد.[۲۶] عمر در وصف طلحه گفته است: «او مردی است در جستجوی آبرو و ستایش که مال خود را میبخشد تا به مال دیگران برسد و نیز به کبر گرفتار است.»[۲۷]
طلحه از جمله شرکتکنندگان در برخی فتوحات از جمله فتح ایران است که به همراه عبدالرحمن بن عوف و زبیر بن عوام هنگام خلافت عمر بن خطاب در این سلسله جنگها شرکت داشت.[۲۸] وی همچنین در برخی کشورگشاییها به عمر مشاوره میداد.[۲۹]
شورای شش نفره تعیین خلیفه سوم
اعضای شورای شش نفره | |
برای تعیین خلیفه سوم | |
امام علی (ع) |
طلحه به همراه امام علی (ع)، عثمان بن عفان، زبیر بن عوام، عبدالرحمن بن عوف و سعد بن ابی وقاص در شورای شش نفره تعیین خلیفه سوم قرار گرفت.[۳۰] برخی معتقدند که وی در آن زمان، خارج از شهر مدینه بود و پس از بازگشت، عثمان را به عنوان انتخاب خوداعلام کرد.[۳۱] برخی نیز گفتهاند وی پس از مرگ عمر و بیعت با عثمان به مدینه بازگشت.[۳۲]
شرکت در قتل عثمان
طلحه از جمله محاصرهکنندگان خانه عثمان در سال ۳۵ قمری بود که برای این کار اصرار و سختگیری بسیار داشت و از کسانی بود که مانع ورود آب به خانه عثمان شد؛ تا زمانیکه حضرت علی(ع) با اطلاع از این عمل برآشفت و پس از آن اجازه ورود مشکهای آب به خانه عثمان صادر گردید.[۳۳] همچنین در ایام محاصره، وی امامت جماعت شهر مدینه را بر عهده داشت.[۳۴]
بنابر نقل ابن اعثم، طلحه به همراه مردی از بنیتیم خانه عثمان را محاصره کرد که پس از مداخله حضرت علی(ع) در این ماجرا، طلحه و همراهش از محاصره خانه دست کشیدند.[۳۵]
طلحه در ماجرای قتل عثمان متهم به قتل خلیفه سوم شده است که برای آن شواهدی وجود دارد؛ از جمله:
- بعد از اینکه عایشه خونخواهی عثمان را دستاویز خود کرد، طلحه نزد او رفت، چون چشم عایشه به وى افتاد، گفت: اى ابو محمّد! عثمان را کشتى و با على بیعت کردى؟! طلحه به او گفت: مادرجان! داستان من چیزى نیست، جز مانند آن شاعرى گفته است: پشیمان شدم، همچون پشیمانى آن مرد قبیله کُسَع هنگامى که چشمانش دید که دستانش چه کرده اند. [۳۶]
- عثمان بن عفان در زمان محاصرهشدن خانهاش، طلحه را مسئول مخالفتها میدانست و او را تحریککننده اصلی شورش علیه خلافت معرفی میکرد[۳۷].
- یعقوبی از طلحه در کنار زبیر و عایشه به عنوان اصلیترین تحریککنندگان مردم بر قتل خلیفه سوم نام میبرد.[۳۸]
- پسرش محمد نیز وی را در قتل عثمان شریک میدانست.[۳۹]
- مروان بن حکم علت کشتن طلحه را در جنگ جمل این مطلب عنوان میکرد که هیچکس بر کشتن عثمان بیشتر از طلحه سعی نمیکرد.[۴۰]
بیعتشکنی و جنگ جمل
طلحه اولین نفر بود که پس از قتل عثمان با امام علی(ع) بیعت کرد[۴۱] و چون دستش فلج بود، مردی از بنیاسد بیعت وی را شوم دانست.[۴۲] وی پس از اندک زمانی، این بیعت را نقض و برای تشکیل سپاهی علیه حضرت علی(ع) به همراه زبیر و عایشه عازم بصره شد و با قیام، جنگ جمل را به راهانداخت.[۴۳] بهدلیل بیعتشکنی او با امام علی(ع)، او را یکی از سران عثمانیه قلمداد کردهاند.[۴۴]
با ورود طلحه و زبیر به بصره، عبدالله بن حکیم تمیمی با آشکار کردن نامههای وی در جهت تحریک و جمعآوری سپاه بر علیه عثمان، از خونخواهی خلیفه سوم توسط طلحه ابراز تعجب کرد؛ ولی وی در جواب گفت امروز چیزی جز توبه و طلب خونش را در ماجرای عثمان صحیح نیافتم.[۴۵]
حضرت علی(ع) در این جنگ، طلحه را مکارترین شخص توصیف و از او در کنار زبیر، عایشه و یعلی بن منیه به عنوان سرسختترین دشمنان یاد کرده است.[۴۶]
مروان بن حکم در ابتدای جنگ گفته است: «بعد از امروز دیگر طلب خون عثمان را نخواهم کرد.» وی در ابتدای جنگ یا پس از فرار سپاهیان جمل و آشکار شدن شکستشان، تیری به سمت طلحه بن عبیدالله انداخت که بر زانوی طلحه اصابت کرد و به خاطر همین تیر از پا در آمد. او را در کنار رود آبی در بصره به خاک سپردند.[۴۷] گفتهاند وی در هنگام وفات ۶۴ یا ۶۲ سال داشت.[۴۸]
نامه امام علی(ع) به طلحه و زبیر
سید رضی نامهای را خطاب طلحه و زبیر نقل کرده است که امروزه با نامه ۵۴ نهج البلاغه شناخته میشود.[۴۹] حضرت در این نامه بیان میکند که او برای حکومت اصراری نداشته است و مردم بر این مسئله اصرار داشتهاند. سپس طلحه و زبیر را مخاطب ساخته مینویسد که شما یا در آن روز با اعتقاد قلبی با من بیعت کردید که الان باید پایبند به بیعت خود باشید، یا دورویی و تدلیس کردید. امام علی(ع) با نفی اتهام مشارکت در قتل عثمان که طلحه و زبیر بهانه نقض بیعت کرده بودند، آنها را به عذاب الهی هشدار میدهد.[۵۰]
اما بعد (از حمد و ثناى الهى) شما مىدانيد- هر چند كتمان كنيد- كه من به دنبال مردم نرفتم؛ آنها به سراغ من آمدند و من دست بيعت به سوى آنها نگشودم تا آنها با اصرار با من بيعت كردند و شما دو نفر از كسانى بوديد كه به سراغ من آمديد و با من بيعت كرديد. توده مردم به جهت زور و سلطه يا متاع دنيا با من بيعت نكردند. (بنابراين از دو حال خارج نيست) اگر شما از روى ميل و رغبت با من بيعت كردهايد (بيعتشكنى شما حرام بوده) بايد باز گرديد و فوراً در پيشگاه خدا توبه كنيد و اگر بيعت شما از روى اكراه و نارضايى بوده راه را براى من نسبت به خود گشودهايد، زيرا ظاهرا اظهار اطاعت كرديد و در دل، قصد عصيان اشتيد (زيرا راه منافقان را پيموديد و اين حركت منافقانه مستوجب عقوبت است). به جان خودم سوگند شما از ساير مهاجران سزاوارتر به تقيه و كتمان عقيده نبودهايد (هيچ كس در آن روز مجبور به چنين چيزى نبود مخصوصاً شما كه از قدرتمندان صحابه بوديد) بنابراين هرگاه از آغاز، كنارهگيرى از بيعت كرده بوديد كار شما آسانتر بود تا اينكه نخست بيعت كنيد و بعد (به بهانهاى) سر باز زنيد. شما چنين پنداشتهايد (و به دروغ تبليغ كردهايد) كه من قاتل عثمانم. بياييد ميان من و شما كسانى حكم كنند كه اكنون در مدينهاند؛ نه به طرفدارى من برخاستهاند نه به طرفدارى شما، سپس هركس به اندازه جرمى كه در اين حادثه داشته محكوم و ملزم شود. اى دو پيرمرد كهنسال! (كه خود را از پيشگامان و شيوخ اسلام مىدانيد و آفتاب عمرتان بر لب بام است) از عقيده خود برگرديد (و تجديد بيعت كنيد يا لااقل دست از آتشافروزى جنگ برداريد و به كنارى رويد) زيرا الان مهمترين چيزى كه دامان شما را مىگيرد سرافكندگى و ننگ و عار است (آن هم به عقيده شما) ولى ادامه اين راه هم سبب ننگ (شكست در جنگ) است و هم آتش دوزخ! والسلام».
مکارم شیرازی، پیام امام امیرالمومنین(ع)، ۱۳۸۶ش، ج۱۱، ص۱۵۹-۱۶۰.
ثروت طلحه
وقتی طلحه کشته شد، ثروت بسیاری بر جای گذاشت. ارزش غلات طلحه در عراق بین چهارصد تا پانصد هزار درهم و درآمد روزانه وی از غلات عراق حدود هزار درهم بود. همچنین ارزش غلات وی در سراة حدود ده هزار دینار بود. همچنین نقل است که ارزش میراث باقی مانده از وی از زمین و دام و اموال و پول نقد (درهم و دینار) سی میلیون درهم بوده است. دو میلیون و دویست هزار درهم و دویست هزار دینار نقد باقی گذاشت و بقیه به صورت زمین و دام و کالا بود. همچنین نقل شده هنگامی که طلحة بن عبید الله کشته شد در دست خزانهدارش دو میلیون و دویست هزار درهم پول نقد بود و نخلستانها و دیگر اموالش را به سی میلیون درهم ارزیابی کردند. در نقلی دیگر آمده است که از طلحة بن عبید الله یکصد پوست گاو نر انباشته از زر که در هر یک سیصد رطل طلا بود، باقی ماند.[۵۱]
جایگاه نزد اهل سنت
طلحه نزد اهل سنت از جایگاه والایی برخوردار است و وی را یکی از عشره مبشره، یعنی ده نفری که توسط پیامبر(ص) بشارت به بهشت داده شدند، میدانند. وی دارای صفاتی از جمله طلحه الخیر و طلحه فیاض است و یکی از بیست صحابه دارای فتوا دانسته شده است. وی از جمله راویان بزرگ از پیامبر(ص) است که کسانی مانند پسرانش: یحیی و موسی، قیس بن ابوحازم، ابوسلمه بن عبدالرحمن و مالک بن ابوعامر از وی روایت میکردند.[۵۲] همچنین طلحه را در کنار حمزه بن عبدالمطلب، جعفر بن ابیطالب، علی(ع)، ابوبکر، عمر بن خطاب، ابوعبیده جراح، عثمان بن عفان، عثمان بن مظعون، عبدالرحمن بن عوف، سعد بن ابی وقاص و زبیر بن عوام، از دوازده حواری پیامبر(ص) به شمار میآورند.[۵۳]
پانویس
- ↑ بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱۰، ص۱۲۹.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۳، ص۱۶۰-۱۶۱؛ بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۸۸و۲۴۴، ج۱۰، ص۱۱۷و۱۳۰؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ۱۴۰۳ق، ص۱۵۷.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویة، دار المعرفة، ج۱، ص۲۵۱ و ۲۵۲؛ مسعودی، مروج الذهب، ج۲، ص۲۷۷؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۲، ص۴۶۸.
- ↑ بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱۰، ص۱۱۵؛ بیهقی، دلائل النبوة، ۱۴۰۵ق، مقدمه، ص۲۷؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۰۷ق، ج۳، ص۲۹.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویة، دار المعرفة، ج۱، ص۲۸۲؛ ابن جوزی، المنتظم، ۱۴۱۲ق، ج۵، ص۱۱۲؛ ابن اثیر، اسد الغابة، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۴۶۸.
- ↑ بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۲۶۹؛ مقریزی، امتاع الاسماع، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۶۸-۶۹.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویة، دار المعرفة، ج۱، ص۴۷۷.
- ↑ بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱۰، ص۶۱.
- ↑ ابن هشام،السیرة النبویة، دار المعرفة، ج۲، ص۵۶۱.
- ↑ هاشمی بغدادی، المحبر، دار الآفاق الجدیدة، ص۷۱.
- ↑ ابن قتیبه، المعارف، ۱۹۹۲م، ص۲۲۸.
- ↑ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۷۶۴.
- ↑ ابن اثیر، اسد الغابه، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۴۶۸.
- ↑ هاشمی بغدادی، المحبر، دار الآفاق الجدیدة، ص۷۳؛ بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۲۷۱.
- ↑ مقریزی، امتاع الاسماع، ۱۴۲۰ق، ج۱۱، ص۳۳.
- ↑ ذهبی، تاریخ الاسلام، ۱۴۱۳ق، ج۳، ص۵۲۳.
- ↑ مسعودی، التنبیه و الاشراف، دار الصاوی، ص۲۰۵؛ ابن خیاط، تاریخ خلیفه، ۱۴۱۵ق، ص۲۴؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۷۶۴-۷۶۵.
- ↑ مقریزی، امتاع الاسماع، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۱۵۶-۱۵۷.
- ↑ طبری، تاریخ طبری، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۲، ص۵۱۷.
- ↑ زرکلی، الاعلام، ۱۹۸۹م، ج۳، ص۲۲۹.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویة، دار المعرفة، ج۲، ص۵۱۷؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۰۷ق، ج۵، ص۳.
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱۰، ص۱۲۳؛ ابن کثیر، تفسیر القران العظیم، ۱۴۲۰ق، ج۶، ص۴۴۵.
- ↑ بلاذری، فتوح البلدان، ۱۹۸۸م، ص۱۰۰؛ مقدسی، البدء و التاریخ، مکتبة الثقافة الدینیة، ج۵، ص۱۵۷.
- ↑ بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱۰، ص۹۵.
- ↑ طبری، تاریخ طبری، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۳، ص۲۷۵.
- ↑ طبری، تاریخ طبری، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۳، ص۴۳۳.
- ↑ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۱۵۸.
- ↑ طبری، تاریخ طبری، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۳، ص۴۸۱و۴۸۸.
- ↑ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۲۹۲.
- ↑ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۱۵۸.
- ↑ ابن قتیبة، الإمامة و السیاسة، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۴۲و۴۴.
- ↑ بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۵۰۴.
- ↑ بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۵۶۱.
- ↑ ابن کثیر، البدایة والنهایة، ۱۴۰۷ق، ج۷، ص۱۷۷.
- ↑ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۴۲۳.
- ↑ مفید٬ الجمل٬ ۱۳۷۱ش٬ ص۲۳۰
- ↑ طبری، تاریخ طبری، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۴، ص۳۷۹.
- ↑ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۱۷۵.
- ↑ ابن قتیبة، الإمامة والسیاسة، ۱۹۹۲م، ج۱، ص۸۴.
- ↑ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۴۷۸.
- ↑ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۱۷۸؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۴۳۶.
- ↑ بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۲۰۶ و ۲۰۷.
- ↑ ابن خیاط، تاریخ خلیفه، ۱۴۱۵ق، ص۱۰۸.
- ↑ ناشئ الاکبر، مسائل الامامة، ۱۹۷۱ق، ص۱۵-۱۶.
- ↑ بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۲۲۹ و ۲۳۰.
- ↑ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۴۶۳ و ۴۶۴.
- ↑ ابن خیاط، تاریخ خلیفه، ۱۴۱۵ق، ص۱۰۸؛ بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۲۴۶-۲۴۷، ج۶، ص۲۵۷؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۷۶۸.
- ↑ بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱۰، ص۱۲۸؛ مقدسی، البدء و التاریخ، مکتبة الثقافة الدینیة، ج۵، ص۸۲.
- ↑ نهج البلاغه، تصحیح صبحی صالح، نامه ۵۴، ص۴۴۵-۴۴۶.
- ↑ مکارم شیرازی، پیام امام امیرالمومنین(ع)، ۱۳۸۶ش، ج۱۱، ص۱۵۸.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۳، ص۱۶۶-۱۶۷.
- ↑ ابن حجر عسقلانی، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۴۳۰.
- ↑ بغدادی، المنمق، ۱۴۰۵ق، ص۴۲۳؛ بسوی، المعرفة و التاریخ، ۱۴۰۱ق، ج۲، ص۵۳۵-۵۳۶.
منابع
- قرآن کریم
- ابن اثیر جزری، ابوالحسن عزالدین، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م.
- ابن اعثم کوفی، ابومحمد احمد، الفتوح، تحقیق علی شیری، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۱ق.
- ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی القرشی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد عبد القادر عطا و مصطفی عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، الطبعة الاولی، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م.
- ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الإصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق عادل احمد عبد الموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۵ق/۱۹۹۵م.
- ابن حزم، جمهرة انساب العرب، تحقیق لجنة من العلماء، بیروت، دار الکتب العلمیة، ط الاولی، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
- ابن خیاط، ابوعمرو خلیفه بن خیاط لیثی عصفری، تاریخ خلیفه بن خیاط، تحقیق فواز، بیروت، دار الکتب العلمیة، الطبعة الاولی، ۱۴۱۵ق/۱۹۹۵م.
- ابن سعد، محمد هاشمی بصری، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، الطبعة الاولی، ۱۴۱۰ق/۱۹۹۰م.
- ابن عبدالبر، ابو عمر یوسف بن عبد الله بن محمد، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، تحقیق علی محمد البجاوی، بیروت، دار الجیل، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م.
- مفید، محمد بن محمد، الجمل، قم، مکتب الاعلام الاسلامی٬ ۱۳۷۱ش.
- ابن قتیبه، ابومحمد عبدالله بن مسلم، الإمامة والسیاسة المعروف بتاریخ الخلفاء، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالاضواء، الطبعة الاولی، ۱۴۱۰ق/۱۹۹۰م.
- ابن قتیبة، ابومحمد عبدالله بن مسلم، المعارف، تحقیق ثروت عکاشه، القاهرة، الهیئة المصریة العامة للکتاب، الطبعة الثانیة، ۱۹۹۲م.
- ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۶م.
- ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، تفسیر القرآن العظیم، تحقیق سامی بن محمد السّلامة، دار طیبة للنشر والتوزیع، ۱۴۲۰ق/۱۹۹۹م.
- ابن هشام حمیری معافری، عبدالملک، السیرة النبویة، تحقیق مصطفی السقا و ابراهیم الابیاری و عبد الحفیظ شلبی، بیروت، دار المعرفة، بیتا.
- بسوی، ابویوسف یعقوب بن سفیان، المعرفة و التاریخ، تحقیق اکرم ضیاء العمری، بیروت، مؤسسة الرسالة، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
- بغدادی، محمد بن حبیب، المنمق فی اخبار قریش، تحقیق خورشید احمد فاروق، بیروت، عالم الکتب، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
- بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، بیروت، دار و مکتبة الهلال، ۱۹۸۸م.
- بلاذری، احمد بن یحیی، جمل من انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دار الفکر، الطبعة الاولی، ۱۴۱۷ق/۱۹۹۶م.
- بیهقی، ابوبکر احمد بن حسین، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعة، تحقیق عبد المعطی قلعجی، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
- ذهبی، ابوعبدالله شمس الدین محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، تحقیق عمر عبد السلام تدمری، بیروت، دار الکتاب العربی، الطبعه الثانیه، ۱۴۱۳ق/۱۹۹۳م.
- زرکلی، خیر الدین، الاعلام قاموس تراجم لأشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین، بیروت، دار العلم للملایین، الطبعة الثامنة، ۱۹۸۹م.
- سید رضی، محمد بنحسین، نهج البلاغه، تصحیح صبحی صالح، قم، مركز البحوث الاسلاميه، ۱۳۷۴ش.
- طبری، محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق محمد ابو الفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، الطبعة الثانیة، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م.
- طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبري: تاریخ الأمم والملوک، بیروت، بینا، بیتا.
- مسعودی، ابوالحسن علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق اسعد داغر، قم، دارالهجره، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
- مسعودی، ابوالحسن علی بن حسین، التنبیه و الاشراف، تصحیح عبد الله اسماعیل الصاوی، القاهرة، دار الصاوی، بیتا.
- مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، بور سعید، مکتبة الثقافة الدینیة، بیتا.
- مقریزی، تقی الدین احمد بن علی، امتاع الاسماع بما للنبی من الاحوال و الاموال و الحفدة و المتاع، تحقیق محمد عبد الحمید النمیسی، بیروت، دار الکتب العلمیة، الطبعة الاولی، ۱۴۲۰ق/۱۹۹۹م.
- مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام امیرالمومنین(ع)، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۸۶ش.
- ناشئ الاکبر، عبدالله بن محمد، مسائل الامامة، تحقیق یوزف فان اس، بیروت، بینا، ۱۹۷۱ق.
- هاشمی بغدادی، ابوجعفر محمد بن حبیب بن امیة، المحبر، تحقیق ایلزة لیختن شتیتر، بیروت، دار الآفاق الجدیدة، بیتا.
- یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دار صادر، بیتا.