حدیث
حدیث سخنی است که از گفتار یا رفتار یا تقریر پیامبر اسلام(ص) و دیگر معصومان(ع) حکایت میکند. حدیث، بعد از قرآن، دومین منبع برای شناخت آموزههای دینی است و نقشی مهم در فهم مسلمانان از دین و شکلگیری علوم اسلامی، همچون فقه، اصول، کلام و تفسیر داشته است.
در آغاز، فرایند ضبط و انتقال احادیثْ شفاهی بود. سپس بهصورت مکتوب درآمد. کتابت حدیث را مهمترین عامل در حفظ و انتقال احادیث معصومان میدانند. نوشتن حدیث، در دورهای، بهعلت وضع سیاست منعحدیث توسط دو خلیفه اول، ممنوع بوده است؛ اما صد سال بعد، به دستور عمر بن عبدالعزیز، هشتمین خلیفه اموی، رسماً این قانون برداشته شد و کتابت حدیث رواج یافت.
البته بهگفته حدیثپژوهان شیعه، شیعیان، بهسفارش امامان، از همان ابتدا احادیث را ضبط میکردند و میگویند نخستین کتاب حدیثیای که در اسلام نوشته شد، کتابُ علی یا الجامعه است. مراحل تدوین حدیث شیعه، شامل ضبط احادیث، تبویب و تنظیم احادیث، و سپس جمعآوری آنها در جوامع حدیثی میشود.
مهمترین منابع حدیثی یا جوامع روایی شیعه امامی عبارتاند از: الکافی نوشته کُلینی (درگذشت: ۳۲۹ق)، مَن لایَحضُرُه الفقیه نوشته شیخ صدوق (۳۰۵ـ۳۸۱ق)، و تهذیبالاحکام و اِستِبصار نوشته شیخ طوسی (۳۸۵ـ۴۶۰ق). این کتابها به کتب اربعه شهرت دارند. الوافی، نوشته فیض کاشانی (۱۰۰۷ـ۱۰۹۱ق)، بحارالانوار نوشته علامه مجلسی (۱۰۳۷ـ۱۱۱۰ق) و وسایلالشیعه نوشته حُرِّ عامِلی (۱۰۳۳ـ۱۱۰۴ق) هم از دیگر جوامع حدیثی شیعهاند که در قرون بعدی نوشته شدهاند.
اهلسنت از نیمه قرن دوم قمری شروع به جمعآوری احادیث پیامبر کردند. آنها در قرن سوم قمری، صِحاح سته (صحیحهای ششگانه) را نوشتند که از مشهورترین جوامع روایی اهلسنتاند: صحیح بخاری (۱۹۴ـ۲۵۶ق)، صحیح مسلم (۲۰۴ـ۲۶۱ق)، جامع تِرمِذی. سُنَن ابوداوود، سنن نسائی و سنن اِبنماجه.
حدیث اقسام مختلفی دارد که از جمله آنها خبر واحد و حدیث متواتر است. خبر واحد خود اقسام مختلفی مانند صحیح، حَسَن، مُوَثَّق و ضعیف دارد. عالمان مسلمان هر حدیثی را نمیپذیرند. آنها حدیث متواتر و خبر واحدی را که همراه با قرائن علمآور باشد حجت میدانند. درخصوص خبر واحدی که علمآور نباشد اختلافنظر دارند. بیشتر فقیهان شیعه و سنی، چنین خبر واحدی را اگر از شخص ثقه روایت شده باشد، قبول میکنند. برای بررسی میزان اعتبار احادیث و دستهبندی و روش فهم آنها دانشهایی شکل گرفته است که برخی از این قرار است: رجال، درایةالحدیث و فقهالحدیث.
حدیث بر ادبیات و هنر هم تأثیر بسیار گذاشته است. میگویند در اشعار شاعران، فراوان به کار رفته است. همچنین در هنرهایی چون نقاشی و خوشنویسی استفاده شده است.
اهمیت و جایگاه حدیث نزد مسلمانان
حدیث به سخنی گفته میشود که گفتار، رفتار یا تقریر معصوم[یادداشت ۱] را حکایت میکند؛[۱] مانند روایتهایی که از پیامبر(ص) و همچنین بهاعتقاد شیعیان، امامان است.[۲] برپایه نوشتههای عالمان مسلمان، به حدیثْ «خبر»،[۳] «روایت»[۴] و «اَثَر»[۵] هم گفته میشود.
دومین منبع شناخت دین
بهنوشته عبدالهادی فضلی (۱۳۱۴-۱۳۹۲ش)، بعد از قرآن، حدیث دومین منبع مسلمانان برای دریافت شریعت است. افزون بر این، بهلحاظ کمیت، گستردهتر از قرآن است و آموزههای دینی بسیار بیشتری را در بر گرفته است. ازاینرو فراگیری دانش حدیث، مقدمه و اساسِ اجتهاد و استنباط احکام شرعی است.[۶]
وابستگی علوم دینی به حدیث
کاظم مدیر شانهچی (درگذشت: ۱۳۸۱ش)، حدیثپژوه، در مقدمه کتاب علمالحدیث نوشته است همه علومی که در اسلام پدید آمده، بر حدیث مبتنی بوده و بدون حدیث به کمال نمیرسید: علم تفسیر، در آغاز تنها شامل روایات میشده است. فقه و اصول همواره با حدیث همراه بوده و در دانش کلام و مناظره فرقههای اسلامی با هم، احادیث پیامبر(ص) تعیینکننده بود و درستی و نادرستی یک اندیشه را مشخص میکرد. تاریخ و سیره هم چیزی نبود، جز روایاتی که با سلسلهسند نقل میشد. در ادبیات هم سخنان پیامبر شاهد گرفته میشد.[۷]
تاریخ حدیث
منع نوشتن حدیث
منع از نوشتن حدیث به جلوگیری از نوشتن و نقل احادیث پیامبر گفته میشود. این کار پس از رحلت پیامبر(ص) و از دوره خلافت ابوبکر و عمر بن خطاب آغاز شد[۸] و تا صد سال ادامه یافت تا اینکه عمر بن عبدالعزیز هشتمین خلیفه اموی در نامهای به ابوبکر بن حَزم حاکم مدینه، از او خواست احادیث پیامبر را بنویسد؛ زیرا بیم آن هست که علم و اهل آن از میان برود.[۹]
علمای اهلسنت میگویند خلفای اول و دوم نقل و کتابت حدیث را به این دلایل ممنوع کردند: احتمال آمیختن حدیث با قرآن،[۱۰] پیشگیری از اختلاف مسلمانان[۱۱] و ترس از سرگرمشدن مردم به چیزی غیر از قرآن.[۱۲]
اما بهگفته سید علی شهرستانی، بیشتر عالمان شیعه بر این باورند که علت منعحدیث جلوگیری از نشر سخنان پیامبر دربارهٔ فضایل امام علی(ع) و فرزندانش و امامت آنان بوده است.[۱۳] بهباور شیعیان، منع کتابت حدیث موجب جعل حدیث،[۱۴] نابودی نخستین متون حدیثی،[۱۵] پیدایش مذاهب مختلف[۱۶] و تغییر سنت پیامبر اسلام[۱۷] شده است.
نگارش حدیث
بهگفته حدیثپژوهان، ضبط و انتقال احادیث، در ابتدا، شفاهی بود و سپس بهصورت مکتوب درآمد.[۱۸] آنان نوشتن روایتهای پیامبر اسلام(ص) و اهلبیت(ع) را عامل مهم حفظ روایات اسلامی میدانند.[۱۹] نورالدین عِتْر، حدیثدان اهلسنت، نوشته است کتابت حدیث مهمترین وسیلهٔ حفظ حدیث و انتقال آن به نسلهای آینده بوده است.[۲۰]
برپایه روایات، امامان شیعه(ع) به کتابت حدیث توصیه کردهاند.[۲۱] طبق سخن سید محسن امین، نویسنده کتاب اَعیانالشّیعه، شیعیان از زمان امام علی(ع) تا دوره امام عسکری(ع) ۶۶۰۰ کتاب حدیثی تألیف کردند.[۲۲]
شهید ثانی، بهعلت آنکه در دورهٔ او کتابهای دینی بهمقدار کافی وجود نداشت، نوشتن حدیث را واجب عینی میدانست.[۲۳]
تاریخ تدوین حدیث در نزد شیعه
بهگفته مجید معارف، در کتاب تاریخ عمومی حدیث، حدیث شیعه فرازونشیبهای بسیاری را پشتسر گذاشته است. او این تحولات را به دو دوره متقدمان و متأخران تقسیم کرده است: دوره متقدمان پنج قرن نخست قمری را شامل میشود. در این دوره، امامان شیعه احادیث را صادر کرند و اصحابشان نوشتند و دانشمندان بعدی، دستهبندی کردند تا اینکه «محدثان سهگانه اول»، یعنی کُلینی (درگذشت ۳۲۹ق)، شیخ صدوق (۳۰۵-۳۸۱ق) و شیخ طوسی (۳۸۵-۴۶۰ق) آنها را در کتب اَربعه جای دادند.[۲۴]
دوره متأخران از ابتدای قرن ششم تا دوره معاصر است و در آن «مجامع تکمیلی» حدیثی شیعه شکل گرفتند. دوره متأخران، درواقع، طبقهبندی، تکمیل و تحلیل آثار متقدمان است.[۲۵]
دوره متقدمان
دوره متقدمان خود به به چهار مقطع تقسیم میشود:
۱. دوران امام علی تا امام سجاد (قرن اول)
در این دوره به جهت، وجود سیاست منع حدیث و فشار سیاسی برضد شیعیان و سیاست تقیه امامان، حدیث رونق چندانی نداشت.[۲۶] با این حال، کتابهایی در این دوره نوشته شد که از آن جمله، کتابُ علی است.[۲۷] این کتاب را نخستین کتاب حدیثی شیعه میدانند.[۲۸] نهجالبلاغه که در آن زمان بهصورت کتابهایی با عنوانهای «خُطَبُ امیرِالمؤمنین» یا «خُطَبُ علی» در دست شیعیان بود[۲۹] و صحیفه سجادیه از دیگر کتابهای حدیثی این دورهاند.[۳۰]
۲. عصر امام باقر و امام صادق (قرن دوم)
این دوره نقشی مهم در شکلگیری حدیث شیعه دارد و آثار حدیثی ارزشمندی در آن تدوین شده است.[۳۱] این زمان، عصر تدوین علوم و و رفع ممنوعیت نگارش حدیث بود. امام باقر(ع) و امام صادق(ع) با استفاده از این موقعیت، با برپایی مجالس عمومی، تدریس در منزل، دیدارها و مناظرهها و مجالس خصوصیِ تدریس فقه و حدیث، تأثیر بسیاری بر شکلگیری فقه و حدیث شیعه گذاشتند.[۳۲] یکی از مهمترین دستاوردهای این دوره را تدوین اصول چهارصدگانه حدیثی میدانند که به اصول اَربَعَمِائَه معروفاند.[۳۳] اصل به کتاب حدیثیای میگویند که نویسندهٔ آن احادیث را مستقیماً یا با یک واسطه، از معصوم شنیده و نوشته است.[۳۴]
۳. عصر امام کاظم تا اواخر غیبت صغرا
در این دوره، خلفا امامان را محدود میکردند و بر شیعیان فشار میآوردند.[۳۵] ازاینرو احادیثی بسیار کمتری نسبت به دوره قبل، از امامان صادر شد.[۳۶] در این دوره به تنظیم کتابهای حدیثی قبل توجه شد و محدثانْ اصول و روایات بهجامانده از دوره قبل را برحسب موضوعات فقهی تبویب و کتابهای مفصلتری تدوین کردند.[۳۷]
۴. عصر پیدایش جوامع حدیثی
در این دوره بهجهت فعالبودن تدریس حدیث در مراکز علمی، این نیاز به وجود آمد که کتابهای جامعتری در زمینه حدیث نوشته شود. این مسئله سبب به وجود آمدن جوامع حدیثی شد که برخی همه موضوعات دینی از جمله فقه و عقاید را در بر میگرفت، مانند الکافی نوشته کلینی و برخی به صورت تخصصی شامل فقه یا عقاید میشد؛ مانند کتابهای توحید، عیون اخبار الرضا و کمالالدین از شیخ صدوق و الغیبه و امالی از شیخ طوسی.[۳۸] کتب اربعه حدیثی شیعه در این دوره تألیف شد.[۳۹] این کتابها که مهمترین جوامع روایی شیعه امامیاند عبارتاند از: الکافی نوشته کُلینی (درگذشت: ۳۲۹ق)، مَن لایَحضُرُه الفقیه نوشته شیخ صدوق (۳۰۵ـ۳۸۱ق)، و تهذیبالاحکام و اِستِبصار نوشته شیخ طوسی (۳۸۵ـ۴۶۰ق).[۴۰]
دوره متأخران
ابتدای این دوره، یعنی از قرن ششم تا قرن یازدهم قمری، تألیف کتابهای حدیثی دچار رکود شد؛ اما از قرن یازدهم، با ظهور فیض کاشانی (۱۰۰۷ـ۱۰۹۱ق)، علامه مجلسی (۱۰۳۷ـ۱۱۱۰ق) و حرِّ عامِلی (۱۰۳۳ـ۱۱۰۴ق) تدوین کتابهای حدیثی رونق گرفت. مهمترین مجامع حدیثی این دوره عبارتاند از: الوافی نوشته فیض کاشانی، بحارالانوار نوشته علامه مجلسی و وسایلالشیعه نوشته حرِّ عامِلی.[۴۱] در دوره معاصر، یعنی صد سال اخیر هم عالمانی به جمعآوری، دستهبندی و گزینش روایات صحیح پرداختند. مهمترین کتابهای این دوره به این شرح است: مُستَدرَکُالوَسايل، سَفینةُالبحار، جامعُ اَحادیثِ الشَّیعه، آثارُالصّادقین، میزانُالحکمه و اَلْحیاة.[۴۲]
تاریخ تدوین حدیث در اهلسنت
عبدالهادی فضلی تاریخ حدیث اهلسنت را به سه مرحله تقسیم کرده است:
- مرحله جمعآوری احادیث: از نیمه قرن دوم آغاز شد. در این دوره، بزرگان اهلسنت به جمعآوری روایات پرداختند و آنها را همراه با فتاوای صحابه و تابعین در کتابهایی گرد آوردند. کتاب اَلمُوَطَّأ نوشته مالک بن اَنَس در این دوره نوشته شد.[۴۳]
- مرحله مُسندها: مسندها کتابهاییاند که در آنها تنها احادیث پیامبر(ص) آمده است.[۴۴] از آخر قرن دوم، برخی از پیشوایان اهلسنت به تألیف مسند مشغول شدند. مُسند احمد بن حنبل از کتابهای این دوره است.[۴۵]
- مرحله «صحیحها»: صحیح به کتابی میگویند که نویسنده، در آن، تنها احادیثی را آورده که انتسابشان به پیامبر را صحیح تشخیص داده است.[۴۶] نخستین کسی در این زمینه کتاب نوشت، محمد بن اسماعیل بخاری (۱۹۴-۲۵۶ق) بود. صحیح بخاری و صحیح مسلم از کتابهای حدیثی این دورهاند.[۴۷]
روشهای حدیثنگاری
تقسیمات حدیث
احادیث را برای بررسی حجیت یا اعتبار آنها به اقسام مختلفی تقسیم میکنند. در تقسیمی آنها را دو نوعِ واحد و متواتر میدانند: خبر واحد به حدیثی میگویند که تعداد راویانش بهاندازهای نیست که به صدور آن از معصوم یقین پیدا شود.[۴۸] خبر واحد در مقابلِ حدیث متواتر قرار دارد. متواتر به حدیثی میگویند که شمار روایانش بهحدی است که قطع پیدا میکنیم از معصوم نقل شده است.[۴۹]
خبر واحد، خود، اقسام و دستهبندیهای مختلف دارد.[۵۰] در یک دستهبندی با نظر به ویژگیهای راویانش، آن را به چهار قسم اصلی تقسیم کردهاند: صحیح، حَسَن، مُوَثَّق و ضعیف.[۵۱]
در دستهبندی دیگری، با نظر به یقینی یا ظنی بودن، خبر واحد را به دو قسم تقسیم میکنند: خبری که قرائنی بههمراه دارد که انسان به صدور آن از معصوم یقین پیدا میکند و خبری چنین نیست.[۵۲] از جمله قرائنی که بهعقیده برخی عالمان شیعه موجب یقینی بودن خبر واحد میشود، عبارت است از: مطابقت با عقل، مطابقت با قرآن، مطابقت با اجماع مسلمانان یا شیعیان.[۵۳]
خبر متواتر را هم در دو قسمِ لفظی و معنوی جای میدهند: متواتر لفظی آن است که مضمونی را با الفاظ و عبارات یکسان روایت کنند؛ مانند حدیث «مَن کُنتُ مولاه فهذا علی مولاه». متواتر معنوی آن است که مضمونی مشترک، با عبارات و الفاظ گوناگون نقل شود؛[۵۴] مانند احادیث مربوط به ظهور مهدی(ع) که الفاظشان مختلف است و به حد تواتر نمیرسد؛ اما مضمون مشترکشان در خصوص ظهور مهدی متواتر است.[۵۵]
اعتبارسنجی حدیث
بحث از حجیت و اعتبار احادیث، مسئلهای است در حوزه دانش اصول فقه.[۵۶] بهگفته عبدالهادی فضلی، اصولیان در خصوص حجیت حدیث متواتر، از آنجا که یقینآور است، اتفاقنظر دارند.[۵۷] اصولیان همچنین حجیت خبر واحدی را که همراه با قرائن علمآور باشد، میپذیرند و تردیدی در آن ندارند.[۵۸] اما درباره خبر واحدی که همراه با قرائن علمآور نباشد، اختلافنظر فراوان دارند:[۵۹]
گروهی از فقیهان متقدم شیعه، ازجمله سید مرتضی و ابنادریس حلی، چنین حدیثی را حجت نمیدانستند.[۶۰] اما بهگفته شیخ مرتضی انصاری اکثر قریب به اتفاق فقیهان شیعه، خبر واحد را بهطور کلی حجت میدانند؛[۶۱] ولی معیارهایی برای پذیرش آن مطرح میکنند و در خصوص این معیارها اختلافنظر دارند.[۶۲]
به برخی از اخباریان نسبت میدهند که همه اخبار واحدی را که در کتب معتبر حدیثی شیعه آمده باشد، معتبر میدانند.[۶۳] کسانی علاوه بر این شرط، معیار مخالف نبودن حدیث با مشهور را مطرح کردهاند.[۶۴] جمعی دیگر میگویند حدیثی را میپذیریم که راویانش عادل باشند.[۶۵] بهگزارش عبدالهادی فضلی، دیدگاه بیشتر عالمان شیعه این است که خبر واحدی حجیت دارد که سلسله راویان آن ثقه باشند.[۶۶]
دیدگاه اهلسنت
بهگزارش شوکانی، فقیه سنی (درگذشت: ۱۲۵۰ق)، عالمان اهلسنت نیز در حجیت خبر متواتر حرفی ندارند و آن را علمآور میدانند؛[۶۷] اما درباره حجیت خبر واحد صحیح[۶۸] اختلاف دارند. بیشترشان ازجمله، احمد بن حنبل[۶۹] بر این باورند که معتبر است.[۷۰] برخی دیگر همچون نَظّام میگویند اعتبار ندارد، مگر آنکه قرینهای خارج از خود حدیث باعث شود به صدق آن یقین پیدا کنیم.[۷۱]
اِسناد
منظور از اِسناد این است که تمام سلسلهٔ راویان حدیث تا معصوم ذکر شود؛ به عبارت دیگر، سند حدیث بیان شود.[۷۲] اِسناد حدیث یا ذکر سند آن، ازآنرو اهمیت دارد که یکی از ابزارهای شناخت اعتبار حدیث است.[۷۳] میگویند به همین جهت، امامان شیعه و نیز عالمان اهلسنت همیشه بر نوشتن سند احادیث سفارش کردهاند.[۷۴]
جعل حدیث
جعل حدیث، بهمعنای آن است که حدیثی را بسازیم و آن را به پیامبر(ص) یا امام معصوم نسبت دهیم.[۷۵] حدیثی را که به این شکل ساخته میشود «حدیث موضوع» نیز میخوانند.[۷۶] میگویند جعل حدیث بیشتر در موضوعات اعتقادی، اخلاقی، تاریخی، پزشکی، فضایل و ادعیه، روی میداده است.[۷۷]
جعل حدیث شیوههای مختلفی داشته است: گاه حدیثی بهطور کامل ساخته میشد، گاه الفاظی به حدیثی از پیامبر یا امامان افزوده میشد و گاهی نیز الفاظ حدیث را تغییر میدادند.[۷۸]
یکی از نمونههای جعل حدیث را دست بردن منصور دوانیقی، خلیفه عباسی در این حدیث از پیامبر میدانند که میگوید: «خداوند مردی از اهلبیتم را برمیانگیزد که نامش نام من است.»[۷۹] منصور دوانیقی، عبارت «و نام پدرش، نام پدر من است» را به حدیث اضافه کرد تا پسرش محمد[یادداشت ۲] را مصداق حدیث پیامبر معرفی کند؛ زیرا نام منصور، مانند نام پدرِ پیامبر(ص)، عبدالله بود.[۸۰]
بهباور برخی، پیشینه جعل حدیث به دوران حیات پیامبر اکرم برمیگردد.[۸۱] کسانی هم معتقدند جعل حدیث پس از دوره خلفای راشدین، یعنی بعد از شهادت امام علی(ع) آغاز شده است. در این دوره فرقههایی شکل گرفتند که برای تأیید خود، به حدیث جعل میکردند.[۸۲]
میگویند در زمان معاویه، جعل حدیث گسترش یافت.[۸۳] ابنابیالحدید شارح نهجالبلاغه در قرن هفتم، نوشته است معاویه از راویانی که در فضیلت عثمان و دیگر صحابه و عیبجویی از امام علی(ع) حدیث جعل میکردند، حمایت میکرد.[۸۴]
کتابها و جوامع حدیثی مهم
جوامع حدیثی، در تعریفی، به کتابهای حدیثیای میگویند که دربردارنده همه موضوعات دینی چون عقاید، احکام، سیره و تفسیر باشند.[۸۵] در تعریف دیگر، به کتابهایی گفته میشود که شامل همه یا بیشتر مسائل در یک موضوع خاص باشد.[۸۶]
مهمترین جوامع روایی شیعه به این شرح است: الکافی نوشته کلینی، مَن لایَحضُره الفقیه نوشته شیخ صدوق، تهذیبالاحکام و اِستِبصار نوشته شیخ طوسی.[۸۷] اینها را کتب اربعه یا اصول اربعه مینامند.[۸۸] دیگر جوامع حدیثی مشهور شیعه عبارت است از: الوافی اثر فیض کاشانی، بحارالانوار تألیف علامه مجلسی، وسایلالشیعه نوشته حُرِّ عامِلی،[۸۹] مُستَدرَکُالوسایل نوشته میرزاحسین نوری، میزانالحکمه تألیف محمد ریشهری و همکاران، جامعُ احادیثِ الشیعه اثر گروهی از نویسندگان، الحیاة نوشته محمدرضا حکیمی و آثارالصّادقین تألیف صادق احسانبخش.[۹۰]
معتبرترین و مشهورترین جوامع روایی اهلسنت را هم این هشت کتاب میدانند: مُوَطَّأ مالک، مُسنَد احمد بن حنبل، صحیح بخاری، صحیح مسلم، جامع تِرمِذی. سُنَن ابوداوود، سنن نسائی و سنن اِبنماجه.[۹۱] شش کتاب اخیر به صِحاح سته (صحیحهای ششگانه) معروفاند.[۹۲]
علوم حدیث
گفتهاند از همان قرنهای نخستین اسلامی، علوم مختلفی درباره حدیث به وجود آمده که در آنها، احادیث را از جنبههایی مانند متن و سندشان بررسی میکنند.[۹۳] برخی از این علوم به شرح زیر است:
- رجال: روایان را معرفی میکند و آن دسته از صفاتشان مانند عدالت و ایمان را بررسی میکند که در پذیرفتن یا نپذیرفتن روایت از آنها نقش دارد.[۹۴]
- دِرایةالحدیث یا مُصطَلَحُالحدیث: درباره اقسام حدیث، اصطلاحات حدیثیِ دربارهٔ سند و متن حدیث، راهها و شرایط تحمل حدیث (شنیدن و دریافت حدیث) و آداب نقل حدیث است.[۹۵]
- مختلفالحدیث: احادیث متعارض و راههای رفع تعارضشان را بررسی میکند.[۹۶]
- ناسخ و منسوخ: درباره احادیث متعارضی است که راهی برای حل تعارضشان یافت نشده است. در این صورت، حدیثی را که پیشتر صادر شده، منسوخ و حدیث متأخر را ناسخ مینامند.[۹۷]
- فقهالحدیث: از مبانی و ضوابط فهم متونِ روایات بحث میکند.[۹۸]
تأثیر حدیث بر هنر و ادبیات
به گفته کاظم مدیر شانهچی، حدیث بر ادبیات فارسی تأثیر گذاشته و آن را غنیتر کرده و گسترش داده است. کمتر شاعر فارسیزبانی یافت میشود که در اشعارش، حدیث به کار نبرده باشد. نکتههای ادبی که در آنها به حدیثی اشاره شده، جزو بهترین آثار در ادبیات فارسی است و اهمیت آموزشی و اخلاقی بسیار دارد.[۹۹] آمیختگی حدیث در آثار شاعرانی چون ناصرخسرو، سنایی، عطار نیشابوری، خاقانی، نظامی، مولوی و سعدی چنان است که بدون آشنایی با حدیث فهم اشعارشان ممکن نیست.[۱۰۰]
برای مثال، سنایی در شعر زیر به دو حدیث اَنَا مدینة العلم و ثَقَلَین اشاره کرده است:
مولوی نیز اینگونه از حدیث «مَن کُنتُ مَولاهُ فهذا علیٌ مَولاه»، در شعرش یاد کرده است:
سعدی نیز با اشاره به حدیث لا فَتیٰ اِلّا علی (جوانمردی جز علی نیست) سروده است:
آثار هنری
از احادیث در آثار هنری هم استفاده شده است. برای مثال حسن روحالامین در سال ۱۳۹۶ش تابلویی را با محتوای حدیث لا فَتیٰ اِلّا علی طراحی کرد.[۱۰۴] همچنین جرج جُرْداق میگوید: «من در خانوادهای مسیحی بزرگ شدهام. پدرم سنگتراش بود. سنگی را به سردر خانهمان آویخته بود که روی آن سنگ این جمله حک شده بود: «لا فَتیٰ اَلّا علی لا سَیفَ اِلّا ذوالفَقار».[۱۰۵]
غلامحسین امیرخانی، خوشنویس هم حدیث اَنَا مدینةُ العلم را به خط نستعلیق، کتابت کرده است.[۱۰۶]
پانویس
- ↑ سبحانی، اصول الحدیث و احکامه، دار احیاء التراث العربی، ص۱۹.
- ↑ مدیر شانهچی، علمالحدیث، ۱۳۸۱ش، ص۲۰.
- ↑ مهدویراد، «تدوین حدیث (۱)»، ص۳۹-۴۰؛ مدیر شانهچی، علمالحدیث، ۱۳۸۱ش، ص۲۰؛
- ↑ مدیر شانهچی، علمالحدیث، ۱۳۸۱ش، ص۲۰.
- ↑ مهدویراد، «تدوین حدیث (۱)»، ص۴۳، ۴۴.
- ↑ فضلی، اصولالحدیث، ۱۴۲۰ق، ص۱۴.
- ↑ مدیر شانهچی، علمالحدیث و درایةالحدیث، ۱۳۷۸ش، ص۱-۲.
- ↑ متقی هندی، کنز العمال، ۱۴۰۱ق، ج۱۰، ص۲۸۵؛ طبری، تاريخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۴، ص۲۰۴.
- ↑ بخاری، صحیح بخاری، ۱۴۰۱ق، ج۱، ص۳۳.
- ↑ متقی هندی، کنزالعمال، ۱۴۰۱ق، ج۱۰، ص۲۹۱-۲۹۲، ح۲۹۴۷۴.
- ↑ ذهبی، تذکرة الحفاظ، ۱۴۱۹ق، ج۱، ص۹.
- ↑ غزالی، احیاء العلوم، ج۱۰، ص۷۹ به نقل از دیاری بیگدلی، «نقد و بررسی علل و انگیزههای منع نگارش حدیث»، ص۴۴.
- ↑ شهرستانی، منع تدوین الحدیث، ۱۴۳۰ق/۲۰۰۹م، ص۶۷.
- ↑ حسینی، «پیامدهای منع نقل حدیث»، ص۶۲.
- ↑ سبحانی، فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامی، ۱۳۷۸ش، ج١، ص۹۱؛ متقی هندی، کنز العمال، ۱۴۰۱ق، ج۱۰، ص۲۸۵.
- ↑ حسینی، «پیامدهای منع نقل حدیث»، ص۶۸.
- ↑ حسینی، «پیامدهای منع نقل حدیث»، ص۶۷.
- ↑ فضلی، اصولالحدیث، ۱۴۲۰ق، ص۱۴.
- ↑ معارف، «بررسی سیر تاریخی کتابت حدیث در شیعه»، ص۷۴.
- ↑ عتر، منهج النقد فی علوم الحدیث، ۱۴۱۸ق، ص۳۹-۴۰.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به کلینی، کافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۵۲، حدیث ۸، ۹ و ۱۰؛ ابنشعبه، تحفالعقول، ۱۴۰۴ق، ص۳۶.
- ↑ امین، أعیان الشیعه، ۱۴۰۳، ج۱، ص۱۴۰.
- ↑ شهید ثانی، منیة المرید، ۱۴۰۹ق، ص۳۳۹.
- ↑ معارف، تاریخ عمومی حدیث، ۱۳۷۷ش، ص۲۰۲.
- ↑ معارف، تاریخ عمومی حدیث، ۱۳۷۷ش، ص۲۰۲.
- ↑ معارف، تاریخ عمومی حدیث، ۱۳۷۷ش، ص۲۰۷-۲۰۹.
- ↑ معارف، تاریخ عمومی حدیث، ۱۳۷۷ش، ص۲۱۳.
- ↑ فضلی، اصولالحدیث، ۱۴۲۰ق، ص۴۶.
- ↑ معارف، تاریخ عمومی حدیث، ۱۳۷۷ش، ص۲۱۶-۲۱۷.
- ↑ معارف، تاریخ عمومی حدیث، ۱۳۷۷ش، ص۲۲۱.
- ↑ معارف، تاریخ عمومی حدیث، ۱۳۷۷ش، ص۲۲۷.
- ↑ معارف، تاریخ عمومی حدیث، ۱۳۷۷ش، ص۲۲۸-۲۳۴.
- ↑ معارف، تاریخ عمومی حدیث، ۱۳۷۷ش، ص۲۵۵.
- ↑ فضلی، اصولالحدیث، ۱۴۲۰ق، ص۴۷.
- ↑ معارف، تاریخ عمومی حدیث، ۱۳۷۷ش، ص۳۰۷.
- ↑ معارف، تاریخ عمومی حدیث، ۱۳۷۷ش، ص۳۱۰.
- ↑ معارف، تاریخ عمومی حدیث، ۱۳۷۷ش، ص۳۴۸-۳۵۰.
- ↑ معارف، تاریخ عمومی حدیث، ۱۳۷۷ش، ص۳۵۵.
- ↑ معارف، تاریخ عمومی حدیث، ۱۳۷۷ش، ص۳۵۵.
- ↑ مؤدب، تاریخ حدیث، ۱۳۸۸ش، ص۸۶.
- ↑ معارف، تاریخ عمومی حدیث، ۱۳۷۷ش، ص۴۰۰-۴۰۲.
- ↑ معارف، تاریخ عمومی حدیث، ۱۳۷۷ش، ص۴۳۴-۴۳۹.
- ↑ فضلی، اصولالحدیث، ۱۴۲۰ق، ص۴۳.
- ↑ فضلی، اصولالحدیث، ۱۴۲۰ق، ص۴۳.
- ↑ فضلی، اصولالحدیث، ۱۴۲۰ق، ص۴۳-۴۴.
- ↑ فضلی، اصولالحدیث، ۱۴۲۰ق، ص۴۴.
- ↑ فضلی، اصولالحدیث، ۱۴۲۰ق، ص۴۴.
- ↑ فضلی، اصولالحدیث، ۱۴۲۰ق، ص۸۳.
- ↑ فضلی، اصولالحدیث، ۱۴۲۰ق، ص۷۲-۷۳.
- ↑ نگاه کنید به شهید ثانی، البدایه فی علم الدرایه، ۱۴۲۱ق، ص۲۳تا۳۹.
- ↑ شهید ثانی، البدایه فی علم الدرایه، ۱۴۲۱ق، ص۲۳و۲۴.
- ↑ فضلی، اصولالحدیث، ۱۴۲۰ق، ص۸۴-۸۵.
- ↑ فضلی، اصولالحدیث، ۱۴۲۰ق، ص۸۴-۸۵.
- ↑ سبحانی، اصول الحدیث و احکامه، دار احیاء التراث العربی، ص۳۵.
- ↑ فضلی، اصولالحدیث، ۱۴۲۰ق، ص۸۰.
- ↑ فضلی، اصولالحدیث، ۱۴۲۰ق، ص۸۱.
- ↑ فضلی، اصولالحدیث، ۱۴۲۰ق، ص۸۱-۸۲؛ برای نمونه نگاه کنید به شیخ انصاری، فرائدالاصول، ۱۴۲۸ق، ج۱، ص۲۳۸؛ آخوند خراسانی، کفایةالاصول، ۱۴۳۰ق، ج۲، ص۳۱۱.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به شیخ انصاری، فرائدالاصول، ۱۴۲۸ق، ج۱، ص۲۳۸؛ آخوند خراسانی، کفایةالاصول، ۱۴۳۰ق، ج۲، ص۳۱۱؛ مظفر، اصولالفقه، ۱۴۳۰ق، ج۳، ص۷۲.
- ↑ مظفر، اصولالفقه، ۱۴۳۰ق، ج۳، ص۷۲؛ فضلی، اصولالحدیث، ۱۴۲۰ق، ص۸۸.
- ↑ جناتی، منابع اجتهاد از دیدگاه مذاهب اسلامى، ۱۳۷۰ش، ص۱۰۵-۱۰۶؛ آخوند خراسانی، کفایةالاصول، ۱۴۳۰ق، ج۲، ص۳۱۱-۳۱۲.
- ↑ شیخ انصاری، فرائدالأصول، ۱۴۲۸ق، ج۱، ص۲۳۷.
- ↑ شیخ انصاری، فرائدالأصول، ۱۴۲۸ق، ج۱، ص۲۴۰-۲۴۱.
- ↑ شیخ انصاری، فرائدالأصول، ۱۴۲۸ق، ج۱، ص۲۴۰-۲۴۱.
- ↑ شیخ انصاری، فرائدالأصول، ۱۴۲۸ق، ج۱، ص۲۴۱.
- ↑ شیخ انصاری، فرائدالأصول، ۱۴۲۸ق، ج۱، ص۲۴۱.
- ↑ فضلی، اصولالحدیث، ۱۴۲۰ق، ص۸۹-۹۰.
- ↑ شوکانی، ارشادالفحول، ۱۴۱۹ق/۱۹۹۹م، ج۱، ص۱۲۸.
- ↑ شوکانی، ارشادالفحول، ۱۴۱۹ق/۱۹۹۹م، ج۱، ص۱۳۷.
- ↑ شوکانی، ارشادالفحول، ۱۴۱۹ق/۱۹۹۹م، ج۱، ص۱۳۳.
- ↑ شوکانی، ارشادالفحول، ۱۴۱۹ق/۱۹۹۹م، ج۱، ص۱۳۴.
- ↑ شوکانی، ارشادالفحول، ج۱، ۱۴۱۹ق/۱۹۹۹م، ص۱۳۴-۱۳۵.
- ↑ طباطبایی، مسندنویسی در تاریخ حدیث، ۱۳۷۷ش، ص۳۰-۳۱.
- ↑ طباطبایی، مسندنویسی در تاریخ حدیث، ۱۳۷۷ش، ص۳۱.
- ↑ طباطبایی، مسندنویسی در تاریخ حدیث، ۱۳۷۷ش، ص۳۱-۳۲.
- ↑ نگه کنید به مامقانی، مقباس الهداية، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۲۹۲؛ شهید ثانی، شرح البداية فی علم الدراية، بیتا، ج۱، ص۱۵۵
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به مامقانی، مقباسالهدایة، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۲۹۲؛ شهید ثانی، شرح البدایة فی علم الدرایة، بیتا، ج۱، ص۱۵۵.
- ↑ رفیعی، درسنامه وضع حدیث، ۱۳۸۴ش، ص۱۶۳.
- ↑ رفیعی، درسنامه وضع حدیث، ۱۳۸۴ش، ص۱۶۲-۱۶۶.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۵۱، ص۸۲.
- ↑ رفیعی، درسنامه وضع حدیث، ۱۳۸۴ش، ص۱۶۵؛ شوشتری، الأخبار الدخیله، ۱۴۱۵ق، ص۲۲۹.
- ↑ احمد امین، فجر الاسلام، ۲۰۱۲ق، ص۲۳۱.
- ↑ معروف حسنی، الموضوعات فی الآثار و الاخبار، ۱۴۰۷ق، ص۹۰-۹۱.
- ↑ رفیعی، درسنامه وضع حدیث، ۱۳۸۴ش، ص۶۰.
- ↑ نگاه کنید به ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۴۰۴ق، ج۱۱، ص۴۵.
- ↑ الغوری، معجم المصطلحات الحدیثیه، ۱۴۲۸ق، ص۲۷۴.
- ↑ طباطبایی، مسندنویسی در تاریخ حدیث، ۱۳۷۷ش، ص۴۵.
- ↑ مؤدب، تاریخ حدیث، ۱۳۸۸ش، ص۸۶.
- ↑ مؤدب، تاریخ حدیث، ۱۳۸۸ش، ص۸۶.
- ↑ مؤدب، تاریخ حدیث، ۱۳۸۸ش، ص۱۲۹.
- ↑ مؤدب، تاریخ حدیث، ۱۳۸۸ش، ص۱۴۸-۱۵۲.
- ↑ فضلی، اصولالحدیث، ۱۴۲۰ق، ص۴۴.
- ↑ الغوری، معجم المصطلحات الحدیثیه، ۱۴۲۸ق، ص۴۳۵-۴۳۶
- ↑ معارف، تاریخ عمومی حدیث، ۱۳۷۷ش، ص۱۸۴-۱۸۵.
- ↑ نصیری، حدیثشناسی، ۱۳۸۳ش، ج۲، ص۱۱۱.
- ↑ نصیری، حدیثشناسی، ۱۳۸۳ش، ج۲، ص۱۸.
- ↑ معارف، تاریخ عمومی حدیث، ۱۳۷۷ش، ص۱۹۰
- ↑ معارف، تاریخ عمومی حدیث، ۱۳۷۷ش، ص۱۹۱.
- ↑ نصیری، حدیثشناسی، ۱۳۸۳ش، ج۲، ص۲۱۴.
- ↑ مدیر شانهچی، علمالحدیث و درایةالحدیث، ۱۳۷۸ش، ص۲-۳.
- ↑ مدیر شانهچی، علمالحدیث و درایةالحدیث، ۱۳۷۸ش، ص۲-۳.
- ↑ سنائی، دیوان حکیم سنائی غزنوی، ۱۳۸۱ش، ص۲۴۵-۲۴۶.
- ↑ مولوی، مثنوی معنوی، «دفتر ششم، بخش ۱۲۹».
- ↑ سعدی، مواعظ، «قصاید، قصیده ۱».
- ↑ «رونمایی از تابلو لا فتی الا علی».
- ↑ «آن روز که یک مسیحی عاشق علی علیه السلام شد».
- ↑ «خوشنویسی/أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا».
یادداشت
- ↑ به اعتقاد شیعیان، پیامبر(ص)، دوازده امام و حضرت فاطمه(ع) معصوم هستند.
- ↑ محمد بنعبدالله المنصور مشهور به مهدی عباسی
منابع
- آخوند خراسانی، کفایةالاصول، قم، مؤسسه آلالبیت، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- «آن روز که یک مسیحی عاشق علی علیه السلام شد»، در مجله موعود، شماره ۹۴، آذر ۱۳۸۷ش، برگرفته از وبگاه پایگاه اطلاعرسانی حوزه، تاریخ بازدید: ۹ خرداد ۱۴۰۲ش. ]
- الغوری، سید عبدالماجد، معجم المصطلحات الحدیثیه، دمشقـبیروت، دارُ ابْنِ کثیر، چاپ اول، ۱۴۲۸ق/۲۰۰۷م.
- ابنابیالحدید، عبدالحمید بن هبةالله، شرح نهجالبلاغة، تصحیح محمد ابوالفضل ابراهیم، قم، مکتبة آیةالله المرعشی النجفی، ۱۴۰۴ق.
- ابنشعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۰۴ق.
- احمد امین، فجر الاسلام یبحث عن الحیاة العقلیة فی صدر الإسلام إلى آخر الدولة الأمویة، قاهره، مؤسسة هنداوی للتعلیم والثقافة، ۲۰۱۲ق.
- امین، محسن، اعیان الشیعه، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، ۱۴۰۳ق.
- بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۱ق.
- جناتى، محمدابراهیم، منابع اجتهاد از دیدگاه مذاهب اسلامى، تهران، کیهان، ۱۳۷۰ش.
- حسینی، سیدجواد، «پیامدهای منع نقل حدیث»، در نشریه فرهنگ کوثر، قم، آستانه مقدس حضرت معصومه(س)، شماره ۷۵، پاییز ۱۳۸۷ش.
- «خوشنویسی/أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا»، وبگاه جهاننیوز، تاریخ درج مطلب: ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۴ش، تاریخ بازدید: ۹ خرداد ۱۴۰۲ش.]
- دیاری بیدگلی، محمدتقی، «نقد و بررسی علل و انگیزههای منع نگارش حدیث»، در پژوهشهای فلسفی-کلامی، شماره۱، پاییز ۱۳۷۸ش.
- ذهبی، محمد بن احمد، تذکرة الحفاظ، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۹ق.
- رفیعی محمدی، ناصر، درسنامه وضع حدیث، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، ۱۳۸۴ش.
- «رونمایی از تابلو لا فتی الا علی»، وبگاه خبرگزاری صداوسیما، تاریخ درج مطلب: ۱۱ شهریور ۱۳۰۶، تاریخ بازدید: ۹ خرداد ۱۴۰۲ش.]
- سبحانی، جعفر، اصول الحدیث و احکامه، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، بیتا.
- سبحانی، جعفر، فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامی، قم، توحید، ۱۳۷۸ش.
- سنائی، مجدود بن آدم، دیوان حکیم سنائی غزنوی بر اساس معتبرترین نسخهها، گردآورنده: پرویز بابایی و بدیعالزمان فروزانفر، تهران، نشر آزادمهر، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
- سعدی، مصلح بن عبدالله، مواعظ، «قصاید، قصیده ۱»
- شوشتری، محمدتقی، الاخبار الدخیله، تعلیق علیاکبر غفاری، تهران، مکتبة الصدوق، ۱۴۱۵ق.
- شهرستانی، سیدعلی، منع تدوین الحدیث؛ قراءة فی منهجة الفکر و اصول مدرستی الحدیث عند المسلمین، قم، مؤسسة الرافد، چاپ چهارم، ۱۴۳۰ق/۲۰۰۹م.
- شهید ثانی، زین العابدین بن علی، البدایه فی علم الدرایة، تحقیق سیدمحمدرضا حسینی جلالی، قم، انتشارات محلاتی، چاپ اول، ۱۴۲۱ق.
- شهید ثانی، زینالدین بن علی، شرح البدایة فی علم الدرایة، بینا، بیتا.
- شوکانی، محمد بن علی، ارشاد الفحول الی تحقیق الحق من علم الاصول، تحقیق احمد عزو عنایه، دمشق، دار الکتاب العربی، چاپ اول، ۱۴۱۹ق/۱۹۹۹م.
- شیخ انصاری، فرائدالأصول، قم، مجمع الفکر الاسلامی، چاپ نهم، ۱۴۲۸ق.
- طباطبایی، سید کاظم، مسندنویسی در تاریخ حدیث، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغلت اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
- طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق ابراهیم، محمد ابوالفضل، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، ۱۳۸۷ق.
- عتر، نورالدین، منهج النقد فی علوم الحدیث، دمشق، دار الفکر، ۱۴۱۸ق.
- فضلی، عبدالهادی، اصولالحدیث، بیروت، مؤسسه امالقری، چاپ دوم، ۱۴۲۰ق.
- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دار الکتب الاسلامیة، ۱۴۰۷ق.
- مؤدب، رضا، تاریخ حدیث، قم، مرکز بین المللی ترجمه و نشر المصطفی، چاپ دوم، ۱۳۸۸ش.
- مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایة فی علم الدرایة، قم، دلیل ما، ۱۳۸۵ش.
- متقی هندی، علی بن حسامالدین، کنز العمال، تحقیق بکری حيانی و صفوة السقا، مؤسسة الرسالة، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
- مجلسی، محمدباقر، بِحار الاَنوارِ الجامعةُ لِدُرَرِ اخبارِ الائمةِ الاطهار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
- مدیر شانهچی، کاظم، علمالحدیث، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۱ش.
- مدیر شانهچی، کاظم، علمالحدیث و درایةالحدیث، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۷۸ش.
- مظفر، محمدرضا، اصولالفقه، قم، مؤسسة النشر الاسلامی التابعه لجماعه المدرسین بقم، چاپ پنجم، ۱۴۳۰ق.
- معارف، مجید، «بررسی سیر تاریخی کتابت حدیث در شیعه»، در مجله علوم حدیث، شماره ۳۷ و ۳۸، پاییز و زمستان ۱۳۸۴ش.
- معارف، مجید، تاریخ عمومی حدیث با رویکرد تحلیلی، تهران، کویر، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
- معروف الحسنی، هاشم، الموضوعات فی الآثار و الاخبار، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، ۱۹۸۷م/۱۴۰۷ق.
- مهدویراد، محمدعلی، «تدوین حدیث (۱)»، در نشریه علوم حدیث، شماره ۱، ۱۳۷۵ش.
- مولوی، جلالالدین محمد، مثنوی معنوی، «دفتر ششم، بخش ۱۲۹».
- نصیری، علی، حدیثشناسی، قم، سنابل، ۱۳۸۳ش.
پیوند به بیرون
- دایرةالمعارف بزرگ اسلامی
- مرکز تعلیمات اسلامی واشنگتن؛ آشنایی با علوم حدیث
- مقاله حدیث در دانشنامه جهان اسلام
- مقاله حدیث و تفسیر در دانشنامه جهان اسلام
- مقاله حدیث و فلسفه در دانشنامه جهان اسلام
- مقاله حدیث و ادبیات در دانشنامه جهان اسلام
- مقاله پژوهشهای حدیثی مسلمانان در دانشنامه جهان اسلام
- مقاله حدیثپژوهی در غرب دانشنامه جهان اسلام