اَبوالعَبّاس عبدالله بن محمد (۱۰۵-۱۳۶ق) مشهور به اَبوالعَبّاس سَفاح (حکومت: ۱۳۲-۱۳۶ق) نخستین خلیفه عباسی بود. سفاح بسیاری از افراد بنیامیه را برای تثبیت حکومت خود به قتل رساند. وی بر تمام قلمرو بنیامیه مسلط شد و افرادی از خاندان خود را بر آنها حاکم کرد. سفاح تلاش میکرد تا تمام مخالفان حکومتش را از میان بردارد و تمام شورشهایی را که علیه او انجام میگرفت، سرکوب سازد.
اطلاعات شخصی | |
---|---|
نام | عبدالله بن محمد |
لقب | سفّاح |
تولد | ۱۰۳/۱۰۵ق |
مرگ | ذیالحجة ۱۳۶ق |
پدر | محمد بن علی فرزند عبدالله بن عباس |
مادر | ریطه |
دین | اسلام |
محل دفن | انبار |
حکومت | |
سمت | اولین خلیفه عباسی |
سلسله | عباسیان |
آغاز حکومت | ۱۳۲ق |
پایان حکومت | ۱۳۶ق |
همزمان با | امام صادق(ع) |
پیش از | منصور عباسی |
پس از | مروان بن محمد (آخرین خلیفه بنیامیه) |
ابوالعباس رابطه گرمی با علویان نداشت و برای دوری از آنها، محل اقامت خود را از کوفه به انبار منتقل کرد. امام صادق(ع) در عصر سفاح میزیست و از او تقیه میکرد. سفاح در ذیالحجة سال ۱۳۶ق درگذشت و در قصر خود دفن شد.
به باور بعضی از پژوهشگران، عباسیان روایتهایی جعل کردند تا او را موعود جلوه دهند؛ از این رو روایتهای ذکر شده در مورد پیشبینی پیامبر(ص) درباره به خلافت رسیدن فرزندان ابنعباس و پیشگویی امام صادق(ع) مبنی بر خلیفه شدن سفاح، در این راستا ارزیابی شده است.
معرفی و جایگاه
ابوالعباس، عبدالله بن محمد بن علی بن عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب، اولین خلیفه عباسی، معروف به سفّاح در سال ۱۰۵ق (یا ۱۰۴ق[۱] یا ۱۰۳ق[۲]) در شَرّاة شام بهدنیا آمد.[۳] زِرِکلی[۴] و عدهای دیگر از پژوهشگران تاریخی بر این باورند که سفاح به این دلیل که خون بسیاری از بنیامیه را ریخت، به این لقب خوانده شده است.[۵] البته در برخی از نقلها به سخاوت و گشادهدستی او نیز اشاره شده است.[۶]
به گفته پژوهشگران اطلاعات چندانی در مورد زندگانی سفاح پیش از به خلافت رسیدنش در دست نیست.[۷] با این حال به گفته ابوالفرج اصفهانی، نویسنده مقاتل الطالبین، بیعت سفاح با نفس زکیه از مهمترین وقایع مربوط به قبل از خلافت او است.[۸]
ابوالعباس رابطه خوشایندی با علویان نداشته است.[۹] امام صادق(ع) از سفاح تقیه میکرد و او را با عنوان امام خطاب مینمود.[۱۰]
پیشگوییهایی از خلافت سفاح
در منابع تاریخی اهل تسنن روایاتی درباره ادعای موعود بودن سفّاح ذکر شده است؛ مثلا در روایاتی از پیشگویی پیامبر(ص) درباره به خلافت رسیدن فرزندان ابنعباس[۱۱] و پیشبینی امام صادق(ع) از خلیفه شدن سفاح سخن گفته شده است.[۱۲] در احادیثی نیز به ظهور مردی به نام سفاح بشارت داده شده که در آخرالزمان پس از ظهور فتنهها به حکومت میرسد.[۱۳]
در مقابل این گزارشها، محققان تاریخی معتقدند این روایتها با این هدف جعل شدهاند تا او را موعود جلوه دهند[۱۴] یا جایگاه برتر او را نشان دهند.[۱۵] به نظر آنان بعضی از لقبهای ذکر شده برای ابوالعباس، مانند قائم[۱۶] و مهدی[۱۷] در همین راستا ارزیابی میشود.[۱۸]
مانند پیشگوییهای مذکور که در صدد بافضیلت نشان دادن سفاح هستند، پیشگویی دیگری از امام علی(ع) نقل شده که اولین خلیفه بنیعباس، یعنی سفاح را رئوفترین خلیفه در بین خلفای بنیعباس معرفی میکند.[۱۹] در این پیشگویی، امام علی(ع) از بر سر کار آمدن دو حکومت بر مسلمانها خبر داده است[۲۰] که برخی حدیثشناسان این دو حکومت را بر خلافت بنیامیه و بنیعباس تطبیق کردهاند.[۲۱]
خلافت
ابوالعباس سفاح در سال ۱۳۲ق به خلافت رسید.[۲۲] قبل از به خلافت رسیدن او، هنگامی که مروان بن محمد از فعالیتهای بنیعباس در خراسان مطلع شد، دستور داد سرکرده آنها، ابراهیم امام را دستگیر کنند.[۲۳] ابراهیم امام، پس از دستگیری، برادرش سفاح را بهعنوان جانشین خود معرفی کرد.[۲۴] با این حال از نظر برخی از محققان، گزارشهای مربوط به جانشینی سفاح، به نفع او دستکاری شده است.[۲۵]
سفاح پس از مرگ ابراهیم امام، همراه با خاندان و یارانش به کوفه رفت.[۲۶] در آن زمان اهل خراسان بر کوفه تسلط یافته بودند و ریاست آنجا به ابوسَلَمه که وزیر آل محمد خطاب میشد، واگذار گردیده بود.[۲۷] هنگام ورود سفاح به کوفه، ابوسلمه به مدت دو ماه یا چهل روز، ورود آنها را مخفی کرد، چراکه بر اساس بعضی از گزارشها، ابوسلمه قصد واگذاری خلافت به فرزندان امام علی(ع) را داشت.[۲۸] بر این اساس، او نامههایی را به امام صادق(ع) و عبدالله بن حسن و عمر بن علی بن حسن نوشت، تا آنها عهدهدار این حکومت گردند، اما هیچیک از ایشان با درخواست او موافقت نکردند.[۲۹]
خراسانیها پس از آگاهی یافتن از حضور سفاح در کوفه با او بیعت کردند.[۳۰] ابوالعباس پس از به دست آوردن بیعت مردم،[۳۱] در مسجد کوفه به منبر رفت و در خطبهای با انتساب عباسیان به اهل بیت پیامبر(ص)، حکومت خود را برحق معرفی کرد و با ذکر لقب سفّاح برای خود، بر از بین بردن ظلم امویان تأکید نمود.[۳۲]
او در هنگام خلافت از برادر خود، منصور عباسی، خلیفه بعدی عباسیان، کمسنتر بود.[۳۳] بعضی از محققان معتقدند او به دلیل برتری نسب مادرش (ریطه) بر مادر منصور که کنیز بود،[۳۴] در خلافت مقدم شده است.[۳۵]
محل سکونت و مرکز خلافت
سفاح پس از بیعت با مردم کوفه به حیره و سپس به الانبار رفت و مرکز خلافت را به آنجا منتقل کرد.[۳۶] بنا به گفته برخی پژوهشگران، ابوالعباس به دلیل گرایش مردم کوفه به فرزندان امام علی(ع)، در کوفه نماند و از آن منطقه دور شد؛[۳۷] چنانکه ابومسلم خراسانی و عبدالله بن علی (عموی سفاح) نیز به همین دلیل سفاح را به دوری از کوفه ترغیب نمودند.[۳۸]
استحکام حکومت
سفاح در دوران خلافت خود توانست بر تمام قلمرو حکومت امویان، بجز اندلس چیره شود.[۳۹] او برای تسلط بیشتر بر حکومت، تا آنجا که میتوانست خویشاوندان خود را بر آن مناطق حاکم کرد.[۴۰]
اولین عمل عباسیان برای استحکام حکومت خود، از میان برداشتن ابوسلمه گزارش شده است که برای خلیفه شدن فرزندان امام علی(ع) تلاش میکرد.[۴۱] او پس از قتل ابوسلمه، داود بن علی (عموی خود) را حاکم کوفه کرد.[۴۲] ابوالعباس که از قدرت روزافزون ابومسلم خراسانی میترسید، در پی قتلش بر آمد، اما تلاش او نتیجهای در پی نداشت.[۴۳]
سفاح از قدرت یافتن نفس زکیه نیز بیمناک بود.[۴۴] نفس زکیه که از بیعت با عباسیان خودداری کرده بود، اقدامات مخفیانهای را علیه عباسیان آغاز کرد.[۴۵] اگرچه سفاح برای دستگیری وی اقدام نمود، اما موفق نشد.[۴۶]
کشتار امویان
بنیعباس بسیاری از بنیامیه را کشتند.[۴۷] پس از بیعت اهل کوفه با سفّاح، او به حسن بن قحطبه دستور داد به شهر قاسط برود و یزید بن عمر بن هبیره (حاکم اموی عراق) را به قتل برساند.[۴۸] پس از مدتی سفّاح برادرش، منصور را برای فرماندهی سپاه ابنقحطبه، روانه قاسط کرد.[۴۹] آنها بر خلاف اماننامهای که به ابنهبیره داده بودند، او و یارانش را کشتند.[۵۰]
عبدالله بن علی، عموی سفاح، که به دستور وی به جنگ با مروان بن محمد رفته بود، با یارانش سپاه مروان را شکست داد و تا مصر تعقیبش کردند.[۵۱] آنها پس از دست یافتن به مروان، او را کشتند و سرش را برای ابوالعباس فرستادند.[۵۲]
سفاح به عموی خود عبدالله بن علی در شام، نامهای نوشت و دستور کشتار همه بنیامیه را صادر کرد.[۵۳] بر اساس گزارش ابناثیر تاریخنگار اهل تسنن، عبدالله بن علی در دمشق قبر همه خلفای اموی (جز عمر بن عبدالعزیز[۵۴]) را شکافت و در میان آنها تنها جسد هشام بن عبدالملک را سالم یافت که آن را نیز سوزانید و خاکسترش را بر باد داد.[۵۵] همچنین بنا به گفته او، عبدالله بن علی تمامی بنیامیه را (جز شیرخواران و افرادی که به اندلس گریخته بودند) قتل عام کرد.[۵۶] از این رو در بعضی از منابع به عبدالله بن علی نیز سفّاح (خونریز) گفته شده است.[۵۷]
سلیمان بن علی و داود بن علی، عموهای دیگر سفاح نیز گروهی از بنیامیه را در بصره[۵۸] و گروهی را در حجاز به دستور ابوالعباس قتل عام کردند.[۵۹] گزارشهایی وجود دارد که هزاران نفر از اهل موصل نیز که از بیعت با سفاح خودداری کرده بودند، به دست برادر سفاح، یحیی بن محمد کشته شدند.[۶۰]
سرکوب شورشها
کشتارهایی که از سوی بنیعباس انجام گرفت، موجب اعتراض بعضی از طرفداران بنیامیه شد و زمینه شورش آنها را در شام و عراق و حجاز فراهم آورد، اما همه این شورشها در زمان سفاح، به دست عباسیان سرکوب گردید.[۶۱]
وضعیت شیعیان
در دوران سفاح، علویان از آرامش نسبی برخوردار بودند.[۶۲] با این حال چند ماه پس از شروع خلافت سفاح، سلیمان بن کثیر به گمان همکاری با علویان گردن زده شد[۶۳] و سپس جنبش شریک بن شیخ (۱۳۳ق) در بخارا با قتل وی سرکوب گردید. تعدادی از مورخان، شریک و ماهیت قیام او را شیعی دانستهاند.[۶۴]
برخی از پژوهشگران با استناد به روایتهایی، احتمال دادهاند که سفاح به این جهت که امام صادق(ع) را برای مدتی زیر نظر داشته باشد، او را به عراق فرا خوانده[۶۵] و امام صادق(ع) به جهت تقیه کردن از سفاح، وی را با عنوان امام مخاطب قرار میداده است.[۶۶] به گفته محمدباقر مجلسی از محدثان شیعه، امام صادق(ع) در جریان یکی از دیدارهایش با سفاح، برای اولینبار محل دفن امام علی(ع) را آشکار ساخت.[۶۷]
مرگ
مطابق گزارش طبری، ابوالعباس سفاح در ذیالحجة سال ۱۳۶ق[۶۸] پس از چهار سال و هشت ماه خلافت[۶۹] بر اثر آبله[۷۰] (یا تب[۷۱]) در شهر الانبار جان داد و در قصر خود به خاک سپرده شد.[۷۲] بر اساس خبر ابناثیر، تاریخنگار اهل تسنن، سفاح اندکی قبل از مرگ، برادرش منصور عباسی را جانشین خود و برادر زادهاش عیسی بن موسی را جانشین منصور کرد.[۷۳]
پانویس
- ↑ ابنالجوزی، المنتظم، ۱۴۱۲ق، ج۷، ص۸۹.
- ↑ دواداری، کنز الدرر، ۱۴۲۲ق، ج۵، ص۸.
- ↑ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ۱۴۱۷ق، ج۱۰، ص۴۹؛ ابنعساکر، تاریخ دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۳۲، ص۲۷۸.
- ↑ زرکلی، الاعلام، ۱۹۸۹م، ج۴، ص۱۱۶.
- ↑ الصابئ، رسوم دار الخلافة، ۱۹۸۶م، ص۱۲۹؛ قلقشندی، مآثر الاناقة، ۱۴۲۷ق، ص۸۴.
- ↑ هیثمی، مجمع الزوائد، ۱۴۱۴، ج۷، ص۳۱۴؛ سیوطی، تاریخ الخلفاء، ۱۴۲۵ق، ص۱۹۲.
- ↑ بهرامیان، «ابوالعباس سفّاح»، ص۶۶۸؛ اورتمن، «سفاح»، ص۶۳۵.
- ↑ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۴۱۹ق، ص۲۲۷.
- ↑ بهرامیان، «ابوالعباس سفاح»، ج۵، ص۶۷۱.
- ↑ کلینی، کافی، ۱۴۰۷ق ج۴،ص۸۳.
- ↑ ابنالجوزی، المنتظم، ۱۴۱۲، ج۷، ص۲۹۵.
- ↑ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۴۱۹ق، ص۲۲۶.
- ↑ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ۱۴۱۷ق، ج۱۰، ص۵۰ و ۵۱؛ ابنعساکر، تاریخ دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۳۲، ص۲۷۹؛ ابنحماد، الفتن، دار الکتب العملیة، ص۲۵۵.
- ↑ بهرامیان، «ابوالعباس سفّاح»، ص۶۶۸.
- ↑ اورتمن، «سفاح»، ص۶۳۵.
- ↑ ابنعساکر، تاریخ دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۳۲، ص۲۷۸؛ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ۱۴۱۷ق، ج۱۰، ص۴۹.
- ↑ مسعودی، التنبیه والاشراف، دار الصاوی، ص۲۹۱.
- ↑ بهرامیان، «ابوالعباس سفّاح»، ص۶۶۸.
- ↑ علامه مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۱، ص۳۲۲؛ حسینی طهرانی، امام شناسی، ۱۴۲۷ق، ج۱۲، ص۱۷۰.
- ↑ ابنشهرآشوب، المناقب، ۱۳۷۹ق، ج۲، ص۲۷۶.
- ↑ علامه مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۱، ص۳۲۲؛ حسینی طهرانی، امام شناسی، ۱۴۲۷ق، ج۱۲، ص۱۷۰.
- ↑ ابنحبیب، المحبر، دار الآفاق الجدیدة، ص۳۳؛ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ۱۴۱۷ق، ج۱۰، ص۴۹.
- ↑ اخبار الدولة العباسیة، ۱۳۹۱ق، ص۳۹۳.
- ↑ اخبار الدولة العباسیة، ۱۳۹۱ق، ص۳۹۳ و ۳۹۴.
- ↑ بهرامیان، «ابوالعباس سفّاح»، ص۶۶۹.
- ↑ طبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۷ق، ج۷، ص۴۲۳؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۳۴۹.
- ↑ جهشیاری، کتاب الوزراء و الکتاب، ۱۴۰۸ق، ص۵۶.
- ↑ طبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۷ق، ج۷، ص۴۲۳؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۳۴۹؛ جهشیاری، کتاب الوزراء و الکتاب، ۱۴۰۸ق، ص۵۷.
- ↑ جهشیاری، کتاب الوزراء والکتاب، ۱۴۰۸ق، ص۵۷.
- ↑ طبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۷ق، ج۷، ص۴۲۴؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۳۴۹ و ۳۵۰.
- ↑ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۳۵۰.
- ↑ طبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۷ق، ج۷، ص۴۲۵ و ۴۲۶.
- ↑ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ۱۴۱۷ق، ج۱۰، ص۴۹.
- ↑ ابنسعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۵، ص۳۸۲.
- ↑ بهرامیان، «ابوالعباس سفّاح»، ص۶۶۸.
- ↑ دینوری، الاخبار الطوال، ۱۳۶۸ش، ص۳۷۵.
- ↑ بهرامیان، «ابوالعباس سفاح»، ج۵، ص۶۷۱.
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ج۴، ص۱۵۰.
- ↑ خضری، تاریخ خلافت عباسی، ۱۳۸۴ش، ص۲۴.
- ↑ خضری، تاریخ خلافت عباسی، ۱۳۸۴ش، ص۲۴.
- ↑ بهرامیان، «ابوالعباس سفّاح»، ص۶۷۱.
- ↑ ابنقتیبه، المعارف، ۱۹۹۲، ص۳۷۲.
- ↑ خضری، تاریخ خلافت عباسی، ۱۳۸۴ش، ص۲۷.
- ↑ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۳۶۰.
- ↑ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۳۶۰.
- ↑ اورتمن، «سفاح»، ص۶۳۶ و ۶۳۷.
- ↑ خضری، تاریخ خلافت عباسی، ۱۳۸۴ش، ص۲۱.
- ↑ دینوری، الاخبار الطوال، ۱۳۶۸ش، ص۳۷۰.
- ↑ دینوری، الاخبار الطوال، ۱۳۶۸ش، ص۳۷۰ و ۳۷۱.
- ↑ دینوری، الاخبار الطوال، ۱۳۶۸ش، ص۳۷۳ و ۳۷۵.
- ↑ ابنقتیبه، المعارف، ۱۹۹۲، ص۳۷۲.
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۷، ص۴۴۲.
- ↑ ابناعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۸، ص۳۳۸.
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۴، ص۱۰۴.
- ↑ ابناثیر، الکامل، ۱۳۸۵ق، ج۵، ص۴۳۰.
- ↑ ابناثیر، الکامل، ۱۳۸۵ق، ج۵، ص۴۳۰ و ۴۳۱.
- ↑ مقدسی، البدء والتاریخ، مکتبة الثقافة الدینیة، ج۶، ص۷۴.
- ↑ ابناثیر، الکامل، ۱۳۸۵ق، ج۵، ص۴۳۱.
- ↑ ابناعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۸، ص۳۳۸.
- ↑ ابناثیر، الکامل، ۱۳۸۵ق، ج۵، ص۴۴۳ و ۴۴۴.
- ↑ خضری، تاریخ خلافت عباسی، ۱۳۸۴ش، ص۲۳.
- ↑ الله اکبری، عباسیان از بعثت تا خلافت، ص۶۶.
- ↑ اصفهانی، مقاتل الطالبین، ۱۴۰۵ق، ص۱۵۹.
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۳۹۸ق، ص۱۵۹؛ طبری، تاریخ طبری، ۱۸۶۹م، ج۶،ص۱۱۲.
- ↑ سایت مجمع جهانی شیعه شناسی، «ابوالعباس سفاح عباسی و اهلبیت(علیهم السلام)».
- ↑ کلینی، کافی، ۱۴۰۷ق ج۴،ص۸۳.
- ↑ مجلسی، تحفة الزائر، ۱۳۸۶ش، ص۹۶.
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۷، ص۴۷۰ و ۴۷۱.
- ↑ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ۱۴۱۷ق، ج۱۰، ص۴۹.
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۷، ص۴۷۰ و ۴۷۱.
- ↑ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ۱۴۱۷ق، ج۱۰، ص۵۲.
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۷، ص۴۷۰ و ۴۷۱.
- ↑ ابناثیر، الکامل، ۱۳۸۵ق، ج۵، ص۴۶۱.
منابع
- ابنحبیب، محمد، المحبر، بیروت، دار الآفاق الجدیدة، بیتا.
- ابنسعد، محمد، الطبقات الکبری، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۰ق.
- ابناثیر، علی بن ابیالکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق.
- ابناعثم، محمد بن علی، الفتوح، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۱۱ق.
- ابنالجوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۲ق.
- ابنحماد، نعیم، الفتن، بیروت، دار الکتب العلمیة، بیتا.
- ابنشهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابیطالب(ع)، قم، علامه، ۱۳۷۹ق.
- ابنعساکر، علی بن حسن، تاریخ دمشق، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
- ابنقتیبه، عبدالله بن مسلم، المعارف، قاهره، الهیئة المصریة العامة للکتب، ۱۹۹۲م.
- ابنمنظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۴ق.
- ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، مقاتل الطالبین، بیروت، موسسة الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۱۹ق.
- اخبار الدولة العباسیة، بیروت، دار الطلیعة، ۱۳۹۱ق.
- الصابئ، هلال بن محسن، رسوم دار الخلافة، بیروت، دار الرائد العربی، ۱۹۸۶م.
- اورتمن، اوا، «سفاح» در دانشنامه جهان اسلام، تهران، بنیاد دایرة المعارف اسلامی، ۱۳۹۶ش.
- بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ق.
- بهرامیان، علی، «ابوالعباس سفاح»، در دایرة المعارف بزرگ اسلامی، تهران، مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۷۲ش.
- جهشیاری، محمد بن عبدوس، کتاب الوزراء و الکتاب، بیروت، دار الفکر الحدیث، ۱۴۰۸ق.
- حسینی طهرانی، محمدحسین، امام شناسی، مشهد، انتشارات علامه طباطبایی، ۱۴۳۰ق.
- خضری، سید احمدرضا، تاریخ خلافت عباسی، تهران، سمت، ۱۳۸۴ش.
- خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد او مدینة السلام، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۷ق.
- دواداری، ابوبکر بن عبدالله، کنز الدرر و جامع الغرر، قاهره، مکتبة الموید، ۱۴۲۲ق.
- دینوری، احمد بن داود، الاخبار الطوال، قم، منشورات رضی، ۱۳۶۸ش.
- زبیدی، مرتضی، تاج العروس، بیروت، دار مکتبة الحیاة، بیتا.
- زرکلی، خیرالدین، الاعلام، بیروت، دار العلم للملایین، ۲۰۰۲م.
- سایت مجمع جهانی شیعه شناسی، «ابوالعباس سفاح عباسی و اهلبیت(علیهم السلام)»، تاریخ درج ۱۷ مرداد ۱۳۹۵ش، تاریخ بازدید ۲۹ شهریور ۱۴۰۰ش.
- سیوطی، عبدالرحمن بن ابیبکر، تاریخ الخلفاء، مکه، مکتبة نزار مصطفی الباز، ۱۴۲۵ق.
- طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، بیروت، دار التراث، ۱۳۸۷ق.
- قلقشندی، احمد بن علی، مآثر الاناقة فی معالم الخلافة، بیروت، عالم الکتب، ۱۴۲۷ق.
- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دار الکتب الاسلامیة، ۱۴۰۷ق
- مجلسی، محمدباقر، تحفة الزائر، قم، پیام امام هادی(ع)، ۱۳۸۶ش.
- مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
- مسعودی، علی بن الحسین، التنبیه و الاشراف، قاهره، دار الصاوی، بیتا.
- مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، مکتبة الثقافة الدینیة، بیتا.
- هیثمی، علی بن ابیبکر، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، قاهره، مکتبة القدسی، ۱۴۱۴ق.
- یعقوبی، احمد، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دار صادر، بیتا.
- یغموری، یوسف بن احمد، نور القبس، بیجا، بینا، ۱۳۸۴.
پیوند به بیرون