میثَم تمّار اَسَدی کوفی از یاران امام علی (ع)، امام حسن مجتبی (ع) و امام حسین (ع)، که پیش از واقعه کربلا در کوفه به شهادت رسید. از جزئیات زندگی میثم، اطلاعات روشنی در دست نیست. او در کوفه خرمافروشی می‌کرد. کرامات و پیش‌گویی‌هایی به او نسبت داده‌اند. او به دستور ابن زیاد به‌دار آویخته شد. مرقد میثم تمار، در نزدیکی مسجد کوفه قرار دارد.

میثم تمار
سردر مقبره میثم تمار
سردر مقبره میثم تمار
مشخصات فردی
نام کاملمیثم بن یحیی تمار اسدی
لقبابوسالم، ابوصالح
محل زندگیکوفه
شهادت۲۲ ذی‌الحجه ۶۰ق، کوفه
نحوه شهادتبه دستور ابن زیاد به دار آویخته شد
مدفنعراق، کوفه
مشخصات دینی
از یارانامام علی(ع)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع)
آثارتفسیر قرآن، کتابی در حدیث

نسب و خانواده

بعضی از محققان، میثم را ایرانی دانسته‌اند[۱] که چون برده زنی از بنی‌اسد بوده، به این قبیله منسوب شده است.[۲] حضرت علی (ع) میثم را از آن زن خرید و آزاد کرد. چون نامش را پرسید، گفت سالم نام دارم. حضرت به او گفت پیامبر اکرم مرا آگاه کرده که والدین عجمی‌ات، تو را میثم نامیده‌اند. میثم سخن علی (ع) را تصدیق کرد امام به او فرمود همان نامی که پیامبر به من خبر داده برای خویش برگزین. میثم پذیرفت و نامش را به میثم تغییر داد و کنیه‌اش ابوسالم شد. کنیه دیگر او ابوصالح بود.[۳]

صالح، شُعَیب، عِمران و حمزه از جمله فرزندان میثم تمّار بودند که با مصاحبت اهل بیت (ع) بزرگ شدند. فرزندان آنان نیز از اصحاب و راویان امامان شیعه بودند.[۴] از آن جمله علی بن اسماعیل میثمی از متکلمان امامیه و از نخستین مؤلفان کتاب‌های کلامی است.[۵]

لقب تمار و سبب آن

میثم در بازار کوفه خرما می‌فروخت و از این رو، به او لقب تمّار دادند.[۶] به روایتی نیز او در مکانی به نام دارالرزق (دار الزَّرق)، خربزه می‌فروخت.[۷]

ویژگی‌ها: سخنوری و پیشگویی حوادث

میثم، شخصی حاضرجواب بود[۸]؛ هنگامی که به نمایندگی معترضان بازار کوفه، در دربار عبیدالله بن زیاد سخن گفت، ابن‌زیاد از منطق، سخنوری، فصاحت و بلاغت او در شگفت ماند.[۹] خطابه‌های او بر ضد حکومت امویان، وی را در میان دشمنان این حکومت بارز ساخت.

میثم، مرگ معاویه را پیشگویی کرد.[۱۰] و خبر شهادت امام حسین (ع) را برای زنی مکّی به نام جبله، گفت.[۱۱] و نیز پیشگویی شهادت حبیب بن مظاهر در دیداری که با او داشت. [۱۲] او همچنین از پیش، از دستگیری‌اش توسط سرکرده طایفه خود و شهادتش به دستور ابن زیاد[۱۳] و آزادی مختار از زندان[۱۴] خبر داد. به این جهت میثم را صاحب علم منایا وبلایا می‌دانند که از مان مرگ و حوادث و امتحانات سخت آگاهی دارد. [۱۵] وجود این ویژگی‌ها در میثم تمّار سبب شده است تا او را در شمار اصحاب،[۱۶] حواریون و یاران برگزیده امام علی (ع)[۱۷] به شمار آورند.

رابطه میثم و امامان (ع)

مقام میثم در میان اصحاب ائمه

میثم را از اصحاب سه امام نخست شیعیان، امام علی (ع) و امام حسن (ع) و امام حسین (ع) برشمرده‌اند؛[۱۸] اما شهرت او بیشتر به سبب شاگردی امام علی (ع) بوده است.[۱۹] میثم بسیار دوستدار اهل بیت پیامبر (ص) بود.[۲۰] آنان نیز به او توجه خاصی داشتند. به گفته ام سلمه، همسر پیامبر، پیامبر اسلام(ص) بارها از میثم به نیکی یاد کرده و درباره وی به امام علی (ع) سفارش کرده است.[۲۱] میثم پس از آشنایی با امام علی در زمان خلافت ایشان در کوفه، از او دانش بسیار فراگرفت و امام (ع) او را از اسرار مقام وصایت خود آگاه ساخته[۲۲] و او را در زمره گروهی از مؤمنانِ آزموده، قرار داد تا در درک جایگاه رسول خدا (ص) و اهل بیت (ع) به مقام والایی دست یابد.[۲۳]

زمان آشنایی او با امام علی (ع)

درباره حضور میثم در جنگ‌های دوران حکومت امیرالمؤمنین (ع)، روایتی نیامده است. می‌توان حدس زد که او در اواخر عمر آن حضرت، با ایشان آشنا شده است. روایاتی که از میثم نقل شده نیز مربوط به دوران پایانی حکومت امام علی (ع) است. روایت مربوط به حمله یاران معاویه به نواحی هِیت و اَنبار و کشتن عده‌ای از زنان و کودکان آنجا، از آن جمله است.[۲۴]

معاویه هنگام سبّ (دشنام) حضرت علی (ع) و یارانش، از میثم نیز به بدی یاد می‌کرد و او را دشنام می‌داد.[۲۵] پس از امام علی (ع)، میثم در شمار اصحاب وفادار امام حسن (ع) و امام حسین (ع) درآمد.[۲۶] امام حسین به میثم توجه ویژه‌ای داشت و از او به نیکویی یاد می‌کرد.[۲۷]

میثم و واقعه کربلا

در سال ۶۰ قمری، کمی پیش از قیام امام حسین و حادثه کربلا، میثم برای عمره رهسپار مکه شد. چون امام را نیافت، سراغ او را از امّ‌سلمه گرفت. امّ‌سلمه او را از احوال امام آگاه نمود. میثم که عازم بازگشت به کوفه بود، از ام‌ّسلمه خواست به امام سلام برساند و بگوید نزد خداوند با امام دیدار خواهد کرد.[۲۸]

آثار

تفسیر

میثم تمار تألیفاتی داشته است. یکی از آنها تفسیری است که از علی (ع) آموخته بود.[۲۹] در روایتی، میثم، خطاب به عبدالله بن عباس گفته است که امام علی (ع) تأویل قرآن را به وی آموخته است. زمانی که میثم به عمره رفت، به ابن عباس گفت هر مطلبی درباره تفسیر قرآن می‌خواهد، از وی بپرسد. ابن‌عباس از این پیشنهاد استقبال کرد و کاغذ و دواتی خواست و آنچه را که میثم املا کرد، نوشت. چون میثم او را از شهادت خود به دستور ابن‌زیاد خبر داد، ابن‌عباس که گمان می‌کرد میثم این خبر را از روی غیب گویی به او داده است، به وی بی‌اعتماد شد و درصدد برآمد مطالبی را که از او نوشته بود، پاره کند. میثم او را از این کار بازداشت و از او خواست این تفسیر را حفظ کند و اگر آنچه وی از آن خبر داده است، به وقوع نپیوست، آن را از بین ببرد. ابن‌عباس پذیرفت و پس از مدتی همه اخباری که میثم از آینده داده بود، محقق شد.[۳۰]

حدیث

میثم، کتابی هم در حدیث داشته است که فرزندانش از آن، روایاتی نقل کرده‌اند. پاره‌ای از روایات آن در منابع موجود است.[۳۱] این احادیث دربردارنده موضوعاتی چون حبّ و بغض به اهل بیت (ع)، برتری مسجد کوفه بر مسجدالاقصی، چهار بار اقرار به زنای محصنه و حدّ آن و معلوم‌کردن قاتل جوانی اَعرابی برای بازماندگان‌اش به دست علی (ع)، است.[۳۲]

شهادت

خبر امام از شهادت وی

امام علی (ع) میثم را از چگونگی شهادتش، قاتل وی و آویخته‌شدنش به درخت نخلی که آن را به او نشان داده بود، آگاه ساخته و به او بشارت داده بود که پاداش مقاومت او در برابر خواست ابن زیاد آن است که در آخرت، کنار امام در درجه‌ای شایسته خواهد بود. گفته شده است میثم کنار آن درخت نماز می‌خواند و با آن سخن می‌گفت.[۳۳] میثم خبر شهادتش را که از زبان امام علی (ع) شنیده بود، برای دیگران نقل می‌کرد.[۳۴] بنا به روایتی، او و حبیب بن مظاهر در میان جمعی، خبر شهادت را بیان کردند، اما حاضران، آنان را تکذیب و تمسخر کردند.[۳۵]آگاهی وی از شهادتش تا بدان حد بود که وقتی او را برای به صلیب کشیدن می بردند کسی به او گفت ای میثم می‌توانستی کاری بکنی که گرفتار این ساعت نشوی میثم در پاسخش گفت: به خدا سوگند که این در خت خرمایی که مرا بر آن می‌آویزند جز برای من رشد نکرده و من نیز جز برای چنین روزی خود را آماده نساخته‌ام. (وَ اللَّهِ مَا نَبَتَتْ هَذِهِ النَّخْلَةُ إِلَّا لِی وَ لَا اغْتَذَیْتُ إِلَّا لَهَا)[۳۶]

 
بارگاه میثم تمار در کوفه

روایت نخست از شهادت او

درباره دستگیری و قتل میثم، دو روایت وجود دارد. به روایتی، ابن زیاد از طرف یزید بن معاویه، خلیفه اموی (۶۰تا۶۴ق)، مأمور شد میثم را که می‌دانست از دوستان و طرفداران جدّی حضرت علی (ع) است، به‌دار بیاویزد.[۳۷] در پی آن، میثم در راه بازگشت از عمره، در قادسیه (در پانزده فرسخی کوفه)[۳۸] به دست مأموران ابن‌زیاد دستگیر شد. در زندان، میثم با مختار که او نیز زندانی شده بود، برخورد کرد و خبر آزادی نزدیک او را پیش‌گویی کرد و سرانجام به دستور ابن‌زیاد به‌دار آویخته شد.[۳۹]

روایت دوم از شهادتش (قطع زبان میثم)

به روایت دیگر، میثم به درخواست عده‌ای از بازاریان، برای شکایت از رفتار عامل بازار کوفه، همراه آنان نزد ابن‌زیاد رفت تا از او بخواهد عامل را برکنار کند. میثم در آنجا سخنانی بلیغ ایراد کرد. عَمروبن حُرَیث، امیر کوفه از طرف ابن زیاد که عثمانی مسلک و دشمن اهل بیت بود و در آن مجلس حضور داشت، میثم را فردی دروغ‌گو و دوست‌دار دروغ‌گو خواند، اما میثم خود را راست‌گو و دوستدار راست‌گو (حضرت علی) معرفی کرد. ابن‌زیاد به میثم دستور داد از علی بیزاری جوید و از آن حضرت بد بگوید و به جای آن، دوستی خود را به عثمان اعلام کند و از او نیک بگوید. او میثم را تهدید کرد که اگر به این دستور عمل نکند، دست‌ها و پاهایش را قطع می‌کند و او را به‌دار می‌کشد. میثم اگرچه می‌توانست تقیه کند، شهادت را برگزید و گفت امام علی او را آگاه کرده است که ابن‌زیاد چنین خواهد کرد و زبانش را خواهد برید. به دنبال آن، ابن‌زیاد برای اینکه این خبر غیبی را دروغ جلوه دهد، دستور داد تنها دست‌ها و پاهای میثم را قطع کنند و او را کنار خانه عمرو بن حُرَیث به‌دار کشند. میثم بالای چوبه‌دار با صدای بلند از مردم می‌خواست برای شنیدن احادیث مکنون و شگفت حضرت علی نزد او جمع شوند. او درباره فتنه‌های بنی اُمیه و فضائل بنی‌هاشم سخنانی می‌گفت. عمرو بن حریث چون افشاگری میثم و ازدحام مردم را بر گرد او دید، شتاب‌زده نزد ابن‌زیاد رفت و ماجرا را به او اطلاع داد. ابن‌زیاد، از بیم رسوایی، دستور داد بر دهان میثم لجام نهند. گفته شده است او نخستین فردی بود که در اسلام بر دهانش لجام نهاده شد.[۴۰] به روایتی دیگر، عمرو بن حریث که نگران تمایل مردم به سخنان میثم و شورش آنان بر ضد حکومت بود، از ابن‌زیاد خواست دستور دهد زبان میثم را قطع کنند. ابن‌زیاد موافقت کرد و یکی از نگهبانان را برای این کار فرستاد. میثم با یادآوری این مطلب که ابن‌زیاد نتوانست سخن مولایش علی را در مورد بریدن زبان و دست‌ها و پاهایش، تکذیب کند، لحظاتی پس از آنکه زبانش قطع شد، به شهادت رسید.[۴۱]

 
مقبره و ضریح جدید میثم تمار در نزدیکی مسجد کوفه

پرسش: بر اساس روایت دوم از شهادت میثم، این پرسش به ذهن می‌آید که چطور میثم توانست بالای چوبه‌دار حرف بزند و سخنرانی کند؟

پاسخ: در آن روزگار، به‌دار کشیدن این گونه نبود که حلقه طناب را به دور گردن شخص محکوم به اعدام بیندازند بلکه آن را دور سینه می‌انداختند تا از کتف‌هایش آویزان شود و آن قدر بماند تا از گرسنگی و تشنگی تلف شود.[۴۲][یادداشت ۱]

میثم تمار به‌دار کشیده شد اما باز هم بر فراز دار، با صدایی رسا مردم را به شنیدن حقایق اسلام و احادیث و اسرار علی (ع) فرا می‌خواند.

شهادت میثم تمّار در ۲۲ ذی‌الحجه سال ۶۰ هجری قمری، ده روز پیش از ورود امام حسین (ع) به عراق، روی داد.[۴۳] ابن‌زیاد از دفن او جلوگیری کرد تا آنکه چند تن از خرمافروشان کوفه، شبانه، جسد وی را با چوبه‌دار ربودند و در قبری میان گودال آب در سرزمین قبیله مراد به خاک سپردند.[۴۴]

مقبره میثم

مرقد میثم تمار، در نزدیکی مسجد کوفه قرار دارد. در قرن چهارم عضدالدوله دیلمی، گنبدی بر قبر میثم بنا کرد. در قرن سیزده هجری قمری، شیخ ملاّ علی فرزند میرزا خلیل نجفی آل خلیلی (۱۲۲۶تا۱۲۹۷ق) دومین عمارت را ساخت. پس از آن نیز سید عطاءالله رومی (۱۳۲۱م) از مجتهدین نجف، حرم و گنبدی برای میثم بنا کرده، صحنی در کنار آن تأسیس نمود.[۴۵] در سال ۱۳۸۲ق. تمام عمارت خراب شد و توسط حاج محمّد رشاد، حرم زیبایی بنا گردید. بر روی قبر میثم، ضریحی کوچک و بر بالای آن گنبدی آبی رنگ وجود دارد.

تک‌نگاری

چاپ ششم کتاب میثم تمار نوشته جواد محدثی -سومین شماره از مجموعه آشنایی با اسوه‌ها- از سوی انتشارات بوستان کتاب قم در سال ۱۳۹۴ش در ۴۸ص منتشر شده است. در این اثر، زندگی میثم تمار به زبان امروز گزارش شده است.[۴۶]

پانویس

  1. عسکری، نقش ائمه در احیای دین، ۱۳۸۹ش، ج۱، ص۱۳۱.
  2. کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۹؛ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۳۲۳؛ نجاشی، رجال، ۱۴۱۶ق، ص۱۴.
  3. کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۸۲؛ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۳۲۳؛ طبرسی، اعلام‌الوری، ج۱، ص۳۴۱؛ قس شاذان، الفضائل، ص۲–۳ که کنیه او را ابوجعفر ذکر کرده است.
  4. رجوع کنید به کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۸۰؛ طوسی، رجال، ص۱۱۸و۱۳۸و۱۴۹و۱۵۷و۱۶۰و۱۶۲و۲۲۴و۲۲۵؛ شیخ کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۳، ص۱۳۲و۱۳۳، ج۷، ص۱۸۶و۱۸۷و۳۸۳، ج۸، ص۲۰۰؛ موحد ابطحی، تهذیب‌المقال، ص۲۰۸و۲۱۲
  5. رجوع کنید به ابن‌ندیم، ص۲۲۳؛ طوسی، ۱۴۱۷، ص۱۵۰؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، ص۳۱۶.
  6. رجوع کنید به ابن شهرآشوب، مناقب آل‌ابی طالب، ج۲، ص. ۳۲۹
  7. کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۷۸.
  8. رجوع کنید به مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۳۲۴.
  9. کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۸۶.
  10. رجوع کنید به کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۸۰.
  11. ابن‌بابویه، ص۱۸۹و۱۹۰.
  12. قمی، سفینة البحار، نشر اسوه، ج۲، ص۲۶.
  13. رجوع کنید به کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۸۱، ۸۲؛ شریف رضی، ص۵۴و۵۵.
  14. مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۳۲۴و۳۲۵؛ ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج۲، ص۲۹۳.
  15. مفید، الارشاد، ج۱، ص۳۲۲.
  16. ابن‌ندیم، ص۲۲۳؛ طوسی، الفهرست، ص۱۵۰.
  17. کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۹؛ مفید، الاختصاص، ص۳؛ آقابزرگ طهرانی، ج۲، ص۱۸و۱۶۴.
  18. طوسی، رجال، ص۸۱و ۹۶و۱۰۵؛ خویی، معجم‌رجال، ج۲۰، ص۱۰۳.
  19. مفید، الاختصاص، ص۳.
  20. کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۷۸.
  21. ابن‌حجر، الاصابة، ج۶، ص۳۱۷.
  22. ابن ابی الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج۲، ص۲۹۱.
  23. طبری، بشارةالمصطفی، ص۲۳۶و۲۳۷.
  24. رجوع کنید به خصیبی، ص۱۲۵؛ دیلمی، ارشادالقلوب، ص۲۷۲و۲۷۳.
  25. ابن‌طاووس، ص۵۱۵۲.
  26. طوسی، رجال، ص۹۶و۱۰۵.
  27. کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۸۰.
  28. کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۸۰و۸۱؛ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۳۲۴؛ ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج۲، ص۲۹۲؛ ابن‌حجر، الاصابة، ج۶، ص۳۱۷.
  29. آقابزرگ طهرانی، ج۴، ص۳۱۷.
  30. کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۸۱.
  31. رجوع کنید به طوسی، الامالی، ص۱۴۸؛ غفار، الکلینی و الکافی، ص۲۸
  32. برقی، المحاسن، ص۳۰۹و۳۱۰؛ ثقفی، الغارات، ج۲، ص۴۱۳و۴۱۵؛ طوسی، الامالی، ص۱۴۸و۲۴۶و۴۰۵و۴۰۶؛ شاذان، الفضائل، ص۳۵.
  33. کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۸۳و۸۴؛ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۳۲۳و۳۲۴؛ فتّال نیشابوری، روضةالواعظین، ج۲، ص۲۸۸؛ ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج۲، ص۲۹۱و۲۹۲.
  34. رجوع کنید به کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۸۱و۸۴.
  35. کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۷۸.
  36. طوسی، رجال کشی، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۸۰.
  37. مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۳۲۴و۳۲۵.
  38. رجوع کنید به یاقوت حموی، ذیل «[قادسیه]»
  39. خصیبی، الهدایةالکبری، ص۱۳۳؛ کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۸۲و۸۴؛ شریف رضی، ص۵۴و۵۵.
  40. شیخ کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۲۲۰؛ کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۸۴–۸۷؛ شریف رضی، ص۵۵؛ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۳۰۴و۳۲۴و۳۲۵؛ فتال نیشابوری، روضةالواعظین، ج۲، ص۲۸۸و۲۸۹.
  41. کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۸۷.
  42. میثم تمار را چگونه کشتند؟، سایت مشرق‌نیوز.
  43. مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۳۲۵؛ طبرسی، اعلام‌الوری، ج۱، ص۳۴۳.
  44. کشی، رجال، ۱۳۴۸ش، ص۸۳.
  45. دایرة المعارف تشیع، ج۱، ص۱۱۲.
  46. آشنایی با اسوه‌ها ۳: میثم تمارپاتوق کتاب فردا

یادداشت

  1. امروزه معروف است که کسی را که به دار می‌زنند، او را آویزان می‌کنند، بدین گونه که طنابی بر گردنش می‌اندازند و بالا می‌برند؛ او فوراً خفه می‌شود و جان می‌دهد. امّا در سابق کسی را که به دار می‌زدند، بدن او را بر روی تخته چوبی به شکل صلیب می‌کوبیدند یا می‌بستند؛ یعنی قامت او را بر روی چوبی عمودی و دست‌هایش را گشاده و بر روی تخته چوبی افقی می‌کوبیدند، و بعداً این تخته چوب را در جای بلندی همچون درخت یا تیر یا ساختمانی نگه می‌داشتند، تا کم‌کم بواسطه گرسنگی و تشنگی یا بواسطه خون رفتن از مواضع میخ‌کوب، شخص دار کشیده‌شده جان بدهد، و چه بسا دو سه روز طول می‌کشید. و أحیاناً در موقع به دار بودن، حربه‌ای به او اضافه می‌زدند همچون میثم تمّار، تا زجرکش شود و زودتر جان بسپارد. علامه طهرانی، نور ملکوت قرآن، ج۳، ص۳۹۳.http://www.maarefislam.com/fa/doreholomvamaarefislam/bookscontent/noormalakout/noor3/noor3.20.htm#_Toc70241708

منابع

  • آشنایی با اسوه‌ها ۳: میثم تمار، پاتوق کتاب فردا.
  • ابراهیم بن محمد ثقفی، الغارات، چاپ جلال‌الدین محدّث ارموی، تهران، ۱۳۵۵ش.
  • ابن‌ابی الحدید، شرح نهج‌البلاغه، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۲ق.
  • ابن‌ندیم.
  • احمد ابن حجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابة، چاپ علی‌محمد بجاوی، بیروت، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م.
  • احمد بن محمد برقی، کتاب‌الرجال، چاپ جلال‌الدین محدّث ارموی، تهران، ۱۳۴۲ش.
  • الاختصاص، منسوب به محمد بن محمد مفید، چاپ علی‌اکبر غفاری، بیروت ۱۴۱۴ق/۱۹۹۳م.
  • حسن بن محمد دیلمی، ارشادالقلوب، بیروت، ۱۳۹۸ق/۱۹۷۸م.
  • حسین بن حمدان خصیبی، الهدایةالکبری، بیروت، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۱م.
  • سید ابوالقاسم خویی. معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواة، مرکز نشر الثقافه الاسلامیه، قم، ۱۳۷۲.
  • شاذان قمی، الفضائل، نجف ۱۳۸۱/ ۱۹۶۲؛ شریف رضی، خصائص‌الائمة علیهم‌السلام، چاپ محمدهادی امینی، مشهد، ۱۴۰۶ق.
  • شیخ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تصحیح: علی‌اکبر غفاری، تهران، ‌دار الکتب الإسلامیة، ۱۴۰۷ق.
  • عبدالرحمن سیوطی، لب‌اللباب فی تحریرالانساب، بیروت، دارصادر، بی‌تا.
  • عبدالرسول غفار، الکلینی و الکافی، قم، ۱۴۱۶ق.
  • عبدالکریم ابن‌طاووس؛ فرحةالغری فی تعیین قبر امیرالمؤمنین، چاپ تحسین آل‌شبیب موسوی، قم، ۱۴۱۹ق/۱۹۹۸م.
  • عسکری، سید مرتضی، نقش ائمه در احیای دین، قم، انتشارات علامه عسکری، دانشکده اصول دین، چاپ دوم، ۱۳۸۹ش.
  • عمادالدین طبری، بشارةالمصطفی لشیعةالمرتضی، چاپ جواد قیومی اصفهانی، قم، ۱۴۲۰ق.
  • فضل بن حسن طبرسی، اِعلام الوری به اعلام الهدی، قم، ۱۴۱۷ق.
  • قمی، عباس، سفینةالبحار، نشر اسوه، بی تا، بی جا.
  • کشّی، محمد بن عمر، اختیار معرفةالرجال المعروف به رجال‌الکشّی، تحقیق حسن مصطفوی، مشهد، دانشگاه مشهد، ۱۳۴۸ش.
  • محمد ابن شهرآشوب، مناقب آل‌ابی طالب، چاپ محمدحسین دانش آشتیانی و هاشم رسولی محلاتی، قم، ۱۳۷۹ش.
  • محمد بن حسن طوسی، الامالی، قم، ۱۴۱۴ق.
  • محمد بن حسن طوسی، الفهرست، چاپ جواد قیومی اصفهانی، قم، ۱۴۱۷ق.
  • محمد بن حسن طوسی، رجال‌الطوسی، چاپ جواد قیومی اصفهانی، قم، ۱۴۱۵ق.
  • محمد بن علی ابن بابویه، الامالی، قم، ۱۴۱۷ق.
  • محمد فتال نیشابوری، روضةالواعظین، چاپ محمدمهدی خرسان، نجف، ۱۳۸۶ق.
  • محمدبن احمد ذهبی، تاریخ‌الاسلام و وفیات‌المشاهیر والاعلام، حوادث ۲۱۱ ۲۲۰ ه، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، ۱۴۱۴ق/۱۹۹۳م.
  • محمدعلی موحد ابطحی، تهذیب‌المقال فی تنقیح کتاب‌الرجال، قم، ۱۴۱۷ق.
  • مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳ق.
  • میثم تمار را چگونه کشتند؟، سایت مشرق‌نیوز، تاریخ انتشار: ۷ آذر ۱۳۸۹ش.
  • نجاشی، احمد بن علی، فهرست اسماء مصنّفی الشیعة المشتهر به رجال النجاشی، قم، انتشارات اسلامی، ۱۴۱۶ق.
  • همو، کتاب‌المحاسن، چاپ جلال‌الدین محدّث ارموی، تهران، ۱۳۳۰ش.

پیوند به بیرون