خطبه طالوتیه
| اطلاعات روایت | |
|---|---|
| موضوع | توبیخ مردم به دلیل عدم حمایت از امام علی(ع) در ماجرای غصب خلافت |
| صادره از | امام علی(ع) |
| راوی اصلی | ابو الهیثم بن تیهان |
| منابع شیعه | الکافی |
| احادیث مشهور | |
| حدیث سلسلةالذهب • حدیث ثقلین • حدیث کساء • مقبوله عمر بن حنظلة • حدیث قرب نوافل • حدیث معراج • حدیث ولایت • حدیث وصایت • حدیث جنود عقل و جهل • حدیث شجره | |
خطبه طالوتیه از خطبههای امام علی(ع) پس از رحلت پیامبر(ص) که مردم را به دلیل سستی در حمایت از خود در ماجرای غصب خلافت سرزنش میکند و نسبت به عواقب این کاهلی هشدار میدهد. امام در این خطبه اشاره میکند که اگر یارانی به اندازه اصحاب طالوت داشت، مردم را از راه انحرافی که دچار آن شدهاند، نجات میداد.
امام علی(ع) در این خطبه ضمن تبیین برخی از صفات خداوند و اعلام برتری دین اسلام بر دیگر ادیان، خود را وصی پیامبر(ص) معرفی میکند که به مردم دستور داده شده از او پیروی کنند. امام علی(ع) در این خطبه عاقبتبهخیری و دستیابی به نعمتهای دنیوی و اخروی را از ثمرات پیروی از اهلبیت(ع) برمیشمارد. در مقابل، دچار ظلمتشدن، بستهشدن راه علم و اختلاف میان مردم را از عواقب دور شدن از اهلبیت(ع) میداند.
کُلینی این خطبه را در کتاب خود الکافی به نقل از ابنتیهان آورده است. به نظر علامه مجلسی، خطبه طالوتیه اگرچه به لحاظ معیارهای علم رجال، حدیث ضعیفی است، ولی به دلیل بلاغت و فصاحت موجود در آن، میتوان آن را به امام علی(ع) نسبت داد.
معرفی، زمان و زمینه ایراد خطبه
گفته شده خطبه طالوتیه[۱] از خطبههای امام علی(ع) است که بعد از رحلت پیامبر(ص) در مدینه ایراد شد.[۲] علت شهرت این خطبه به طالوتیه، به دلیل اشاره به یاران طالوت در آن دانسته شده است.[۳] امام علی(ع) در این خطبه، مردم را به دلیل بیهمتی در حمایت از خود در ماجرای غصب خلافت مورد سرزنش قرار داده و نسبت به عواقب آن هشدار میدهد.[۴] علامه طهرانی این خطبه را دلیل واضحی میداند که چرا امام علی(ع) بعد از رحلت پیامبر(ص)، برای گرفتن حق خود (ولایت و امامت بر جامعه) قیام نکرد و بر طبق وصیت پیامبر(ص) مبنی بر سکوت و عدم دست زدن بر شمشیر در صورت نداشتن اعوان و انصار عمل کرد، تا بر ضرر اسلام تمام نشود.[۵]
سند
کُلینی، خطبه طالوتیه را در بخش الروضه کتاب الکافی به نقل از ابو الهیثم بن تیهان از امام علی(ع) نقل کرده است.[۶] بهگفته علامه مجلسی در کتاب مراة العقول، خطبه طالوتیه اگرچه به لحاظ معیارهای علم رجال، حدیث ضعیفی است، ولی به دلیل بلاغت و فصاحت موجود در این سخن، بعید به نظر میرسد که از غیرمعصوم صادر شده باشد و میتوان آن را به امام علی(ع) نسبت داد.[۷]
محتوا
امام علی(ع) در خطبه طالوتیه علاوه بر ستایش پروردگار و بیان برخی از اسماء و صفات خدا،[۸] و اقرار بر رسالت پیامبر(ص)،[۹] خود را وصی پیامبر(ص) و دانشمند امت معرفی میکند که مردم به پیروی از زمامداری او مأمور شده بودند.[۱۰] امام در فرازهایی از این خطبه عواقب روگردانی مردم از اهلبیت(ع) را به آنان هشدار میدهد.[۱۱] در مقابل، ثمرات پیروی از امام را به آنها گوشزد میکند[۱۲] و به مذمت سستی مردم در یاری او در ماجرای غصب خلافت میپردازد.[۱۳] امام علی(ع) در نهایت بر این نکته تأکید میکند که اگر به عدد اصحاب طالوت یا اصحاب پیامبر(ص) در جنگ بدر یاور و همراه داشت، مردم را به راه درست بازمیگرداند و از انحرافی که در دین پیدا شده جلوگیری میکرد.[۱۴]
آموزههای خطبه طالوتیه چنین بیان شده است:
- توصیف صفت حَی (زنده بودن) خدا
- بینظیر و بیشبیه بودن خدا
- سلطنت دائمی خدا بر جهان چه قبل از خلقت و چه پس از نابودی همه دنیا
- زمان و مکان نداشتن خدا
- عدم توان انسان بر درک خدا
- بصیر و سمیع و قدیر بودن خدا
- شهادت بر رسالت پیامبر(ص) و پیروزی اسلام بر همه ادیان گذشته
- فریب خوردن مسلمانان و پیروی آنها از هواهای نفسانی و گام برنداشتن بر راه روشن ولایت و امامت اهلبیت(ع)
- پیروی از اهلبیت(ع) عامل دریافت نعمتهای دنیوی و اخروی و عاقبت بهخیری
- بسته شدن راه علم برای مردم و فروافتادن آنها در اختلافات و دوری از صراط مستقیم در اثر عدم پیروی از اهلبیت(ع).[۱۵]
اتفاقات پس از ایراد خطبه
بر اساس روایت ابنتیهان، پس از اتمام ایراد خطبه طالوتیه و خروج امام علی(ع) از مسجد، ۳۶۰ نفر هنگام شب با او بیعت کردند که تا پای جان برای احقاق حق او استقامت ورزند. امام به آنها فرمود که فردا صبح همگی با سرهای تراشیده در مکانی به نام اَحجارالزیت در اطراف مدینه حاضر شوند، ولی از آن تعداد فقط ابوذر، مقداد، حذیفة بن یمان، عمار یاسر و سلمان در وعدهگاه حاضر شدند. به گفته راوی، امام چون وضعیت را چنین دید از رفتار مردم به درگاه خدا شکایت برد و تأکید کرد که به خاطر سفارش پیامبر(ص)، بر این رفتار مسلمانان، صبر خواهد کرد.[۱۶]
متن و ترجمه خطبه طالوتیه
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ مَعْمَرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَیُّوبَ الْأَشْعَرِیُّ عَنْ عَمْرٍو الْأَوْزَاعِیِّ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ سَلَمَةَ بْنِ کُهَیْلٍ عَنْ أَبِی الْهَیْثَمِ بْنِ التَّیِّهَانِ أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ(ع) خَطَبَ النَّاسَ بِالْمَدِینَةِ فَقَالَ
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ کَانَ حَیّاً بِلَا کَیْفٍ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کَانٌ وَ لَا کَانَ لِکَانِهِ کَیْفٌ وَ لَا کَانَ لَهُ أَیْنٌ وَ لَا کَانَ فِی شَیْءٍ وَ لَا کَانَ عَلَی شَیْءٍ وَ لَا ابْتَدَعَ لِکَانِهِ مَکَاناً وَ لَا قَوِیَ بَعْدَ مَا کَوَّنَ شَیْئاً وَ لَا کَانَ ضَعِیفاً قَبْلَ أَنْ یُکَوِّنَ شَیْئاً
وَ لَا کَانَ مُسْتَوْحِشاً قَبْلَ أَنْ یَبْتَدِعَ شَیْئاً وَ لَا یُشْبِهُ شَیْئاً وَ لَا کَانَ خِلْواً عَنِ الْمُلْکِ قَبْلَ إِنْشَائِهِ وَ لَا یَکُونُ خِلْواً مِنْهُ بَعْدَ ذَهَابِهِ کَانَ إِلَهاً حَیّاً بِلَا حَیَاةٍ وَ مَالِکاً قَبْلَ أَنْ یُنْشِئَ شَیْئاً وَ مَالِکاً بَعْدَ إِنْشَائِهِ لِلْکَوْنِ وَ لَیْسَ یَکُونُ لِلَّهِ کَیْفٌ وَ لَا أَیْنٌ وَ لَا حَدٌّ یُعْرَفُ وَ لَا شَیْءٌ یُشْبِهُهُ وَ لَا یَهْرَمُ لِطُولِ بَقَائِهِ وَ لَا یَضْعُفُ لِذُعْرَةٍ
وَ لَا یَخَافُ کَمَا تَخَافُ خَلِیقَتُهُ مِنْ شَیْءٍ وَ لَکِنْ سَمِیعٌ بِغَیْرِ سَمْعٍ وَ بَصِیرٌ بِغَیْرِ بَصَرٍ وَ قَوِیٌّ بِغَیْرِ قُوَّةٍ مِنْ خَلْقِهِ لَا تُدْرِکُهُ حَدَقُ النَّاظِرِینَ وَ لَا یُحِیطُ بِسَمْعِهِ سَمْعُ السَّامِعِینَ إِذَا أَرَادَ شَیْئاً کَانَ بِلَا مَشُورَةٍ وَ لَا مُظَاهَرَةٍ وَ لَا مُخَابَرَةٍ وَ لَا یَسْأَلُ أَحَداً عَنْ شَیْءٍ مِنْ خَلْقِهِ أَرَادَهُ لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصارَ وَ هُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ
وَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ أَرْسَلَهُ بِالْهُدی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ* فَبَلَّغَ الرِّسَالَةَ وَ أَنْهَجَ الدَّلَالَةَ ص-
أَیُّهَا الْأُمَّةُ الَّتِی خُدِعَتْ فَانْخَدَعَتْ وَ عَرَفَتْ خَدِیعَةَ مَنْ خَدَعَهَا فَأَصَرَّتْ عَلَی مَا عَرَفَتْ وَ اتَّبَعَتْ أَهْوَاءَهَا وَ ضَرَبَتْ فِی عَشْوَاءِ غَوَایَتِهَا وَ قَدِ اسْتَبَانَ لَهَا الْحَقُّ فَصَدَّتْ عَنْهُ وَ الطَّرِیقُ الْوَاضِحُ فَتَنَکَّبَتْهُ
أَمَا وَ الَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَوِ اقْتَبَسْتُمُ الْعِلْمَ مِنْ مَعْدِنِهِ وَ شَرِبْتُمُ الْمَاءَ بِعُذُوبَتِهِ وَ ادَّخَرْتُمُ الْخَیْرَ مِنْ مَوْضِعِهِ وَ أَخَذْتُمُ الطَّرِیقَ مِنْ وَاضِحِهِ وَ سَلَکْتُمْ مِنَ الْحَقِّ نَهْجَهُ لَنَهَجَتْ بِکُمُ السُّبُلُ وَ بَدَتْ لَکُمُ الْأَعْلَامُ وَ أَضَاءَ لَکُمُ الْإِسْلَامُ فَأَکَلْتُمْ رَغَداً وَ مَا عَالَ فِیکُمْ عَائِلٌ وَ لَا ظُلِمَ مِنْکُمْ مُسْلِمٌ وَ لَا مُعَاهَدٌ
وَ لَکِنْ سَلَکْتُمْ سَبِیلَ الظَّلَامِ فَأَظْلَمَتْ عَلَیْکُمْ دُنْیَاکُمْ بِرُحْبِهَا وَ سُدَّتْ عَلَیْکُمْ أَبْوَابُ الْعِلْمِ فَقُلْتُمْ بِأَهْوَائِکُمْ وَ اخْتَلَفْتُمْ فِی دِینِکُمْ فَأَفْتَیْتُمْ فِی دِینِ اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ اتَّبَعْتُمُ الْغُوَاةَ فَأَغْوَتْکُمْ وَ تَرَکْتُمُ الْأَئِمَّةَ فَتَرَکُوکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ تَحْکُمُونَ بِأَهْوَائِکُمْ إِذَا ذُکِرَ الْأَمْرُ سَأَلْتُمْ أَهْلَ الذِّکْرِ فَإِذَا أَفْتَوْکُمْ قُلْتُمْ هُوَ الْعِلْمُ بِعَیْنِهِ
أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ کَانَ لِی عِدَّةُ أَصْحَابِ طَالُوتَ أَوْ عِدَّةُ أَهْلِ بَدْرٍ وَ هُمْ أَعْدَاؤُکُمْ لَضَرَبْتُکُمْ بِالسَّیْفِ حَتَّی تَئُولُوا إِلَی الْحَقِّ وَ تُنِیبُوا لِلصِّدْقِ فَکَانَ أَرْتَقَ لِلْفَتْقِ وَ آخَذَ بِالرِّفْقِ اللَّهُمَّ فَاحْکُمْ بَیْنَنَا بِالْحَقِّ وَ أَنْتَ خَیْرُ الْحَاکِمِینَ-
قَالَ ثُمَّ خَرَجَ مِنَ الْمَسْجِدِ فَمَرَّ بِصِیرَةٍ فِیهَا نَحْوٌ مِنْ ثَلَاثِینَ شَاةً فَقَالَ وَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ لِی رِجَالًا یَنْصَحُونَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لِرَسُولِهِ بِعَدَدِ هَذِهِ الشِّیَاهِ لَأَزَلْتُ ابْنَ آکِلَةِ الذِّبَّانِ عَنْ مُلْکِهِ
قَالَ فَلَمَّا أَمْسَی بَایَعَهُ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ سِتُّونَ رَجُلًا عَلَی الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمْ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع اغْدُوا بِنَا إِلَی أَحْجَارِ الزَّیْتِ مُحَلِّقِینَ وَ حَلَقَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع فَمَا وَافَی مِنَ الْقَوْمِ مُحَلِّقاً إِلَّا أَبُو ذَرٍّ وَ الْمِقْدَادُ وَ حُذَیْفَةُ بْنُ الْیَمَانِ وَ عَمَّارُ بْنُ یَاسِرٍ وَ جَاءَ سَلْمَانُ فِی آخِرِ الْقَوْمِ فَرَفَعَ یَدَهُ إِلَی السَّمَاءِ فَقَالَ- اللَّهُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِی کَمَا اسْتَضْعَفَتْ بَنُو إِسْرَائِیلَ هَارُونَ اللَّهُمَّ فَإِنَّکَ تَعْلَمُ ما نُخْفِی وَ ما نُعْلِنُ وَ ما یَخْفی عَلَیْکَ شَیْءٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی السَّماءِ ... تَوَفَّنِی مُسْلِماً وَ أَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ
أَمَا وَ الْبَیْتِ وَ الْمُفْضِی إِلَی الْبَیْتِ- [وَ فِی نُسْخَةٍ وَ الْمُزْدَلِفَةِ] وَ الْخِفَافِ إِلَی التَّجْمِیرِ- لَوْ لَا عَهْدٌ عَهِدَهُ إِلَیَّ النَّبِیُّ الْأُمِّیُّ ص لَأَوْرَدْتُ الْمُخَالِفِینَ خَلِیجَ الْمَنِیَّةِ وَ لَأَرْسَلْتُ عَلَیْهِمْ شَآبِیبَ صَوَاعِقِ الْمَوْتِ وَ عَنْ قَلِیلٍ سَیَعْلَمُونَ.
از ابیالهیثم بن تیهان روایت شده که امیرمؤمنان علیهالسّلام برای مردم در مدینه خطبهای ایراد کرد و در آن خطبه چنین گفت:
ستایش خدائی را که معبودی جز او نیست، زندهای که (زندگیاش) چگونگی ندارد، و برای او بود شدن به معنای پدید آمدن نیست، و بودنش چگونگی ندارد، جا و مکان ندارد، و نه در چیزی بوده و نه بر چیزی، و برای بودنش مکانی نساخته، و نه پس از آنکه چیزی را هستی بخشیده نیروی تازهای (از خلقت آن) گرفته، و نه پیش از آنکه چیزی را بیافریند ناتوان بوده (که برای رفع ناتوانی خود آن را بیافریند)
و نه پیش از آنکه موجودی را بیافریند (از تنهائی) وحشت داشته، و نه به چیزی شبیه است، و نه پیش از پدیدآوردن موجودات از فرمانروائی و سلطنت به دور بوده، و نه پس از رفتن تمامی موجودات بیسلطنت بماند. معبودی است زنده نه به زندگی عَرَضی (که عارض بر ذات او باشد) و فرمانروا و مالک بوده، پیش از آنکه چیزی را بیافریند، و مالک است پس از اینکه جهان هستی را آفرید، و نیست برای خدا چگونگی و نه مکانی و نه حد و اندازهای که بدان شناخته شود، و نه چیزی بدو ماند، و نه بهواسطه زیاد ماندن پیر گردد، و نه از ترس دیگری سستی گیرد،
و نترسد همانند اینکه مخلوقاتش از چیزی بترسند، شنوا است بدون گوش، و بینا است بدون چشم، و نیرومند است بدون نیروئی از خلق خود، حدقه چشم بینندگان او را درک نکند و در گوش شنوندگان نگنجد (یعنی نتوان بهوسیله گوش با شنیدن اوصاف او به کُنهش پی برد). چون که دربارهٔ چیزی اراده فرماید احتیاج به مشورت و کمک و خبر گرفتن از دیگری ندارد، و از کسی دربارهٔ چیزی که نسبت به خلق خود اراده کرده پرسش نکند، دیدگان او را درنیابند و او دیدهها را دریابد و اوست ناپیدا و دانا.
و گواهی میدهم که معبودی جز خدای یگانه نیست که شریک ندارد، و گواهی میدهم که محمد بنده و رسول اوست که او را برای راهبری و به دین راست فرستاده تا بر همه ادیان پیروزش گرداند و گرچه مشرکان نخواهند. پس آن حضرت رسالت خود را به مردم رساند و راه را آشکار کرد- درود خدا بر او و آلش باد-
ای امتی که فریبش دادند و فریب خورد، و فریب آن کس که فریبش داده بود شناخت، ولی باز هم روی همان فریبخوردگی پافشاری کرده و ایستاد، و از هواهای نفسانی پیروی کرد، و در راه تاریکِ گمراهی خود گام برداشت، و با اینکه حقیقت بر او آشکار شده بود از پیروی آن سرپیچی کرد، و از پیمودن راه روشن خودداری نمود.
سوگند بدان خدائی که دانه را شکافت و جنبدندگان (حیوان و انسان) را آفرید، اگر علم و دانش را از معدنش به دست میآوردید، و آب را گوارا نوش میکردید، و خیر و خوبی را از جایگاهش ذخیره میکردید، و راه را از قسمت روشنش میگرفتید، و به راه حق و درست گام برمیداشتید، راهها برای شما روشن میگشت و نشانهها برای شما آشکار و اسلام برای شما میدرخشید، و به خوشی و فراوانی میخوردید، و عائلهمندِ گرفتاری در میان شما نبود، و به هیچ مسلمان و غیرمسلمانی که در عهد و پیمان شمایند ستم نمیشد،
ولی شما راه تاریکی را در پیش گرفتید، پس دنیا با همه فراخیش بر شما تاریک شد، و درهای علم و دانش به روی شما بسته شد، پس از روی دلخواه خود سخن کردید، و در دین خود راه اختلاف پیمودید و ندانسته در دین خدا فتوی دادید، و از گمراهان پیروی کردید و آنان شما را گمراه کردند، و امامان خود را رها کردید و آنها نیز شما را رها کردند، پس به این روز افتادید که طبق دلخواه خود حکم کنید، هنگامی که کاری پیش آید از اهل ذکر بپرهیزید و چون پاسخ آن را برای شما بیان کنند گوئید راستی که حقیقت علم همین است،
هان که (بخدا سوگند) اگر به اندازه اصحاب طالوت یا به شماره اهل بدر یاور داشتم که آنها همطراز و مانند شما بودند، هر آینه شما را با شمشیر میزدم تا به سوی حق بازگردید و به راستی گرائید، و این کار برای بستن شکاف (که در دین نمودار شده) بهتر و با رفق و نرمش موافقتر بود. خدایا تو میان ما به حق حکم فرما که بهترین داوران هستی.
راوی گوید: سپس آن حضرت از مسجد بیرون رفت و به یک چهاردیواری رسید که در آن حدود سی رأس گوسفند بود، فرمود: به خدا سوگند اگر برای من مردانی به عدد این گوسفندان بودند که برای خدا و رسولش خیرخواهی کنند، هر آینه پسر زن مگسخوار را از فرمانروائی و ریاستش برمیداشتم.
چون شام شد ۳۶۰ نفر با او بیعت به مرگ کردند (که تا پای جان استقامت ورزند) امیر مؤمنان علیه السّلام به آنها گفت: فردا صبح همگی سر تراشیده در کنار «احجار الزیت» (نام جایی در اطراف مدینه بوده) حاضر شوید (و دستور سر تراشیدن را برای علامت وفاداری معین فرمود). خود امیر المؤمنین علیه السّلام سرش را تراشید ولی روز دیگر از آن ۳۶۰ نفر جز ابوذر و مقداد و حذیفة بن یمان و عمار بن یاسر و سلمان که او نیز در آخر کار رسید، کسی سر تراشیده در وعدهگاه حاضر نشد. علی علیه السّلام (که چنان دید) دست به سوی آسمان بلند کرد و فرمود: خدایا این مردم مرا خوار شمردند، همچنان که بنیاسرائیل هارون را خوار شمردند. خدایا تو به خوبی میدانی آنچه را ما پنهان کنیم و آنچه را آشکار کنیم، و چیزی در آسمان و زمین بر تو پوشیده نیست، مرا مسلمان بمیران و به شایستگان ملحقم فرما.
هان که سوگند به خانه کعبه و آنکه به سوی کعبه رود (یا دست به خانه کعبه ساید)- و در نسخهای است که فرمود: و به مزدلفة و شتابندگان برای رمی جمره- اگر سفارشی که پیامبر امی به من کرده است در کار نبود هر آینه مخالفان را به دریای مرگ میریختم و باران برقدار مرگ را بر سرشان میریختم و به زودی خواهند دانست.
پانویس
- ↑ حسینی طهرانی، امامشناسی، ۱۴۲۶ق، ج۱۰، ص۱۵۱-۱۵۲.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۸، ص۳۱-۳۳.
- ↑ مازندرانی، شرح الکافی، ۱۳۸۲ق، ج۱۱، ص۲۷۰.
- ↑ حسینی طهرانی، امامشناسی، ۱۴۲۶ق، ج۱۰، ص۱۵۱-۱۵۲؛ پاکنیا، «ابوهیثم ابن تیهان انصاری» ص۸۳.
- ↑ حسینی طهرانی، امامشناسی، ۱۴۲۶ق، ج۱۰، ص۱۵۷.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۸، ص۳۱-۳۳.
- ↑ مجلسی، مراة العقول، ۱۴۰۴ق، ج۲۵، ص۷۰.
- ↑ مازندرانی، شرح الکافی، ۱۳۸۲ق، ج۱۱، ص۲۷۱-۲۷۴.
- ↑ مازندرانی، شرح الکافی، ۱۳۸۲ق، ج۱۱، ص۲۷۴.
- ↑ مازندرانی، شرح الکافی، ۱۳۸۲ق، ج۱۱، ص۲۷۹.
- ↑ مازندرانی، شرح الکافی، ۱۳۸۲ق، ج۱۱، ص۲۷۵-۲۷۶.
- ↑ مازندرانی، شرح الکافی، ۱۳۸۲ق، ج۱۱، ص۲۷۶-۲۷۸.
- ↑ حسینی طهرانی، امامشناسی، ۱۴۲۶ق، ج۱۰، ص۱۵۱-۱۵۲.
- ↑ مازندرانی، شرح الکافی، ۱۳۸۲ق، ج۱۱، ص۲۷۹-۲۸۰.
- ↑ مجلسی، مرآة العقول، ۱۴۰۴ق، ص۷۰-۷۶؛ مازندرانی، شرح الکافی، ۱۳۸۲ق، ج۱۱، ص۲۷۶-۲۷۸؛ ابنقاریاغدی، البضاعة المزجاة، ۱۴۲۹ق، ج۱، ص۳۵۸-۳۸۰.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۸، ص۳۳.
- ↑ ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی
منابع
- ابنقاریاغدی، محمدحسین، البضاعة المزجاة (شرح کتاب الروضة من الکافی)، تحقیق حمید احمدی جلفایی، قم، دارالحدیث، چاپ اول، ۱۴۲۹ق.
- پاکنیا، عبدالکریم، «ابوهیثم ابن تیهان انصاری: الگوی رشادت (بخش دوم)»، در نشریه فرهنگ کوثر، شماره ۴۸* ۱۳۷۹ش.
- حسینی طهرانی، محمدحسین، امامشناسی، مشهد، نشر علامه طباطبایی، ۱۴۲۶ق.
- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق علىاكبر غفارى و محمد آخوندى، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- مازندرانی، محمدصالح بن احمد، شرح الکافی، تصحیح ابوالحسن شعرانی، تهران، المکتبة الإسلامیة، چاپ اول، ۱۳۸۲ق.
- مجلسی، محمدباقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، بهتحقیق: هاشم رسولی محلاتی، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.