خطبه طالوتیه
خطبه طالوتیه | |
---|---|
اطلاعات روایت | |
موضوع | توبیخ مردم به دلیل عدم حمایت از امام علی(ع) در ماجرای غصب خلافت |
صادره از | امام علی(ع) |
راوی اصلی | ابوالهیثم بن تیهان |
منابع شیعه | الکافی |
احادیث مشهور | |
حدیث سلسلةالذهب • حدیث ثقلین • حدیث کساء • مقبوله عمر بن حنظلة • حدیث قرب نوافل • حدیث معراج • حدیث ولایت • حدیث وصایت • حدیث جنود عقل و جهل • حدیث شجره |
خطبه طالوتیه از خطبههای امام علی(ع) پس از رحلت پیامبر(ص) که مردم را به دلیل سستی در حمایت از ایشان در ماجرای غصب خلافت سرزنش میکند و نسبت به عواقب این کاهلی هشدار میدهد. امام در این خطبه اشاره میکند که اگر به اندازه اصحاب طالوت، یارانی داشت، مردم را از راه انحرافی که دچار آن شدهاند، نجات میداد.
امام علی(ع) در این خطبه ضمن تبیین برخی صفات خداوند و اعلام برتری دین اسلام بر دیگر ادیان، خود را وصی پیامبر(ص) معرفی میکند که به مردم دستور داده شده از او پیروی کنند. امام علی(ع) در این خطبه عاقبت بهخیری و دستیابی به نعمتهای دنیوی و اخروی را از ثمرات پیروی از اهلبیت(ع) بر میشمارد. در مقابل، دچار ظلمتشدن، بستهشدن راه علم و اختلاف میان مردم را از عواقب دور شدن از اهلبیت(ع) میداند.
کُلینی این خطبه را در کتاب خود الکافی به نقل از ابنتیهان آورده است. به نظر علامه مجلسی، خطبه طالوتیه اگرچه به لحاظ معیارهای علم رجال، حدیث ضعیفی است؛ ولی به دلیل بلاغت و فصاحت موجود در آن، میتوان آن را به امام علی(ع) نسبت داد.
معرفی، زمان و زمینه ایراد خطبه
خطبه طالوتیه[۱] از خطبههای امام علی(ع) است که بعد از رحلت پیامبر(ص) در مدینه ایراد کردند.[۲] علت شهرت این خطبه به طالوتیه را به دلیل اشاره به یاران طالوت در آن دانستهاند.[۳] امام علی(ع) در این خطبه، مردم را به دلیل بیهمتی در حمایت از آن حضرت در ماجرای غصب خلافت مورد سرزنش قرار داده و نسبت به عواقب آن هشدار میدهد.[۴] علامه طهرانی این خطبه را دلیل واضحی میداند که چرا امام علی(ع) بعد از رحلت پیامبر(ص)، برای گرفتن حق خود (ولایت و امامت بر جامعه) قیام نکرد و بر طبق وصیت پیامبر(ص) مبنی بر سکوت و عدم دست زدن بر شمشیر در صورت نداشتن اعوان و انصار عمل کرد، تا بر ضرر اسلام تمام نشود.[۵]
سند
کُلینی، خطبه طالوتیه را در بخش الروضه کتاب الکافی به نقل از ابوالهیثم بن تیهان از امام علی(ع) نقل کرده است.[۶] بهگفته علامه مجلسی در کتاب مراة العقول، خطبه طالوتیه اگرچه به لحاظ معیارهای علم رجال، حدیث ضعیفی است؛ ولی به دلیل بلاغت و فصاحت موجود در این سخن، بعید به نظر میرسد که از غیرمعصوم صادر شده باشد و میتوان آن را به امام علی(ع) نسبت داد.[۷]
محتوا
امام علی(ع) در خطبه طالوتیه علاوه بر ستایش پروردگار و بیان برخی از اسماء و صفات خدا،[۸] و اقرار بر رسالت پیامبر(ص)،[۹] خود را وصی پیامبر(ص) و دانشمند امت معرفی میکند که مردم به پیروی از زمامداری او مأمور شده بودند.[۱۰] امام در فرازهایی از این خطبه عواقب روگردانی مردم از اهلبیت(ع) را به آنان هشدار میدهد.[۱۱] در مقابل، ثمرات پیروی از امام را به آنها گوشزد میکند[۱۲] و به مذمت سستی مردم در یاری او در ماجرای غصب خلافت میپردازد.[۱۳] امام علی(ع) در نهایت بر این نکته تأکید میکند که اگر به عدد اصحاب طالوت و یا اصحاب پیامبر(ص) در جنگ بدر، یاور و همراهی داشت، مردم را به راه درست بازمیگرداند و از انحرافی که در دین پیدا شده، جلوگیری میگرد.[۱۴]
برخی از آموزههای خطبه طالوتیه را چنین برشمردهاند:
- توصیف صفت حَی (زنده بودن) خدا
- بینظیر و بیشبیه بودن خدا
- سلطنت دائمی خدا بر جهان چه قبل از خلقت و چه پس از نابودی همه دنیا
- زمان و مکان نداشتن خدا
- عدم توان انسان بر درک خدا
- بصیر و سمیع و قدیر بودن خدا
- شهادت بر رسالت پیامبر(ص) و پیروزی اسلام بر همه ادیان گذشته
- فریب خوردن مسلمانان و پیروی آنها از هواهای نفسانی و گام بر نداشتن بر راه روشن ولایت و امامت اهلبیت(ع)
- پیروی از اهلبیت(ع) عامل دریافت نعمتهای دنیوی و اخروی و عاقبت بهخیری
- بسته شدن راه علم برای مردم و فروافتادن آنها در اختلافات و دوری از صراط مستقیم در اثر عدم پیروی از اهلبیت(ع)[۱۵]
اتفاقات پس از ایراد خطبه
بر اساس روایت ابنتیهان، پس از اتمام ایراد خطبه طالوتیه و خروج امام علی(ع) از مسجد، ۳۶۰ نفر هنگام شب با ایشان بیعت کردند که تا پای جان برای احقاق حق او استقامت ورزند. امام به آنها فرمود که فردا صبح همگی با سرهای تراشیده در مکانی به نام احجارالزیت در اطراف مدینه حاضر شوند؛ ولی از آن تعداد فقط ابوذر، مقداد، حُذیفه بن یمان، عمار یاسر و سلمان در وعدهگاه حاضر شدند. به گفته راوی امام چون وضعیت را چنین دید از رفتار مردم به درگاه خدا شکایت برد و تأکید کرد که به خاطر سفارش پیامبر(ص)، بر این رفتار مسلمانان، صبر خواهد کرد.[۱۶]
متن و ترجمه
متن | ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی |
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ مَعْمَرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَیُّوبَ الْأَشْعَرِیُّ عَنْ عَمْرٍو الْأَوْزَاعِیِّ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ سَلَمَةَ بْنِ کُهَیْلٍ عَنْ أَبِی الْهَیْثَمِ بْنِ التَّیِّهَانِ أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع خَطَبَ النَّاسَ بِالْمَدِینَةِ فَقَالَ |
از ابیالهیثم بن تیهان روایت شده که امیرمؤمنان علیهالسّلام برای مردم در مدینه خطبهای ایراد فرمود و در آن خطبه چنین گفت: |
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ کَانَ حَیّاً بِلَا کَیْفٍ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کَانٌ وَ لَا کَانَ لِکَانِهِ کَیْفٌ وَ لَا کَانَ لَهُ أَیْنٌ وَ لَا کَانَ فِی شَیْءٍ وَ لَا کَانَ عَلَی شَیْءٍ وَ لَا ابْتَدَعَ لِکَانِهِ مَکَاناً وَ لَا قَوِیَ بَعْدَ مَا کَوَّنَ شَیْئاً وَ لَا کَانَ ضَعِیفاً قَبْلَ أَنْ یُکَوِّنَ شَیْئاً |
ستایش خدائی را که معبودی جز او نیست، زندهای که (زندگیش) چگونگی ندارد، و برای او بود شدن به معنای پدید آمدن نیست، و بودنش چگونگی ندارد، جا و مکان ندارد، و نه در چیزی بوده و نه بر چیزی، و برای بودنش مکانی نساخته، و نه پس از آنکه چیزی را هستی بخشیده نیروی تازهای (از خلقت آن) گرفته، و نه پیش از آنکه چیزی را بیافریند ناتوان بوده (که برای رفع ناتوانی خود آن را بیافریند) |
وَ لَا کَانَ مُسْتَوْحِشاً قَبْلَ أَنْ یَبْتَدِعَ شَیْئاً وَ لَا یُشْبِهُ شَیْئاً وَ لَا کَانَ خِلْواً عَنِ الْمُلْکِ قَبْلَ إِنْشَائِهِ وَ لَا یَکُونُ خِلْواً مِنْهُ بَعْدَ ذَهَابِهِ کَانَ إِلَهاً حَیّاً بِلَا حَیَاةٍ وَ مَالِکاً قَبْلَ أَنْ یُنْشِئَ شَیْئاً وَ مَالِکاً بَعْدَ إِنْشَائِهِ لِلْکَوْنِ وَ لَیْسَ یَکُونُ لِلَّهِ کَیْفٌ وَ لَا أَیْنٌ وَ لَا حَدٌّ یُعْرَفُ وَ لَا شَیْءٌ یُشْبِهُهُ وَ لَا یَهْرَمُ لِطُولِ بَقَائِهِ وَ لَا یَضْعُفُ لِذُعْرَةٍ |
و نه پیش از آنکه موجودی را بیافریند (از تنهائی) وحشت داشته، و نه بچیزی شبیه است، و نه پیش از پدید آوردن موجودات از فرمانروائی و سلطنت بدور بوده، و نه پس از رفتن تمامی موجودات بیسلطنت بماند. معبودی است زنده نه بزندگی عَرَضی (که عارض بر ذات او باشد) و فرمانروا و مالک بوده پیش از آنکه چیزی را بیافریند، و مالک است پس از اینکه جهان هستی را آفرید، و نیست برای خدا چگونگی و نه مکانی و نه حد و اندازهای که بدان شناخته شود، و نه چیزی بدو ماند، و نه بواسطه زیاد ماندن پیر گردد، و نه از ترس دیگری سستی گیرد، |
وَ لَا یَخَافُ کَمَا تَخَافُ خَلِیقَتُهُ مِنْ شَیْءٍ وَ لَکِنْ سَمِیعٌ بِغَیْرِ سَمْعٍ وَ بَصِیرٌ بِغَیْرِ بَصَرٍ وَ قَوِیٌّ بِغَیْرِ قُوَّةٍ مِنْ خَلْقِهِ لَا تُدْرِکُهُ حَدَقُ النَّاظِرِینَ وَ لَا یُحِیطُ بِسَمْعِهِ سَمْعُ السَّامِعِینَ إِذَا أَرَادَ شَیْئاً کَانَ بِلَا مَشُورَةٍ وَ لَا مُظَاهَرَةٍ وَ لَا مُخَابَرَةٍ وَ لَا یَسْأَلُ أَحَداً عَنْ شَیْءٍ مِنْ خَلْقِهِ أَرَادَهُ لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصارَ وَ هُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ |
و نترسد همانند اینکه مخلوقاتش از چیزی بترسند، شنوا است بدون گوش، و بینا است بدون چشم، و نیرومند است بدون نیروئی از خلق خود، حدقه چشم بینندگان او را درک نکند و در گوش شنوندگان نگنجد (یعنی نتوان بوسیله گوش با شنیدن اوصاف او به کُنهش پی برد). چون که در باره چیزی اراده فرماید احتیاج بمشورت و کمک و خبر گرفتن از دیگری ندارد، و از کسی در باره چیزی که نسبت بخلق خود اراده کرده پرسش نکند، دیدهگان او را درنیابند و او دیدهها را دریابد و او است ناپیدا و دانا. |
وَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ أَرْسَلَهُ بِالْهُدی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ* فَبَلَّغَ الرِّسَالَةَ وَ أَنْهَجَ الدَّلَالَةَ ص- |
و گواهی دهم که معبودی جز خدای یگانه نیست که شریک ندارد، و گواهی دهم که محمد بنده و رسول او است که او را برای راهبری و به دین راست فرستاده تا بر همه ادیان پیروزش گرداند و گرچه مشرکان نخواهند، پس آن حضرت رسالت خود را بمردم رساند و راه را آشکار کرد- درود خدا بر او و آلش باد- |
أَیُّهَا الْأُمَّةُ الَّتِی خُدِعَتْ فَانْخَدَعَتْ وَ عَرَفَتْ خَدِیعَةَ مَنْ خَدَعَهَا فَأَصَرَّتْ عَلَی مَا عَرَفَتْ وَ اتَّبَعَتْ أَهْوَاءَهَا وَ ضَرَبَتْ فِی عَشْوَاءِ غَوَایَتِهَا وَ قَدِ اسْتَبَانَ لَهَا الْحَقُّ فَصَدَّتْ عَنْهُ وَ الطَّرِیقُ الْوَاضِحُ فَتَنَکَّبَتْهُ |
ای امتی که فریبش دادند و فریب خورد، و فریب آن کس که فریبش داده بود شناخت ولی باز هم روی همان فریب خوردگی پافشاری کرده ایستاد، و از هواهای نفسانی پیروی کرد، و در راه تاریکِ گمراهی خود گام برداشت، و با اینکه حقیقت بر او آشکار شده بود از پیروی آن سرپیچی کرد، و از پیمودن راه روشن خودداری نمود. |
أَمَا وَ الَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَوِ اقْتَبَسْتُمُ الْعِلْمَ مِنْ مَعْدِنِهِ وَ شَرِبْتُمُ الْمَاءَ بِعُذُوبَتِهِ وَ ادَّخَرْتُمُ الْخَیْرَ مِنْ مَوْضِعِهِ وَ أَخَذْتُمُ الطَّرِیقَ مِنْ وَاضِحِهِ وَ سَلَکْتُمْ مِنَ الْحَقِّ نَهْجَهُ لَنَهَجَتْ بِکُمُ السُّبُلُ وَ بَدَتْ لَکُمُ الْأَعْلَامُ وَ أَضَاءَ لَکُمُ الْإِسْلَامُ فَأَکَلْتُمْ رَغَداً وَ مَا عَالَ فِیکُمْ عَائِلٌ وَ لَا ظُلِمَ مِنْکُمْ مُسْلِمٌ وَ لَا مُعَاهَدٌ |
سوگند بدان خدائی که دانه را شکافت و جنبدندگان( حیوان و انسان) را آفرید اگر علم و دانش را از معدنش بدست میآوردید، و آب را گوارا نوش میکردید، و خیر و خوبی را از جایگاهش ذخیره میکردید، و راه را از قسمت روشنش میگرفتید، و براه حق و درست گام برمیداشتید، راهها برای شما روشن میگشت و نشانهها برای شما آشکار و اسلام برای شما میدرخشید، و بخوشی و فراوانی میخوردید، و عائلهمندِ گرفتاری در میان شما نبود، و به هیچ مسلمان و غیر مسلمانی که در عهد و پیمان شمایند ستم نمیشد، |
وَ لَکِنْ سَلَکْتُمْ سَبِیلَ الظَّلَامِ فَأَظْلَمَتْ عَلَیْکُمْ دُنْیَاکُمْ بِرُحْبِهَا وَ سُدَّتْ عَلَیْکُمْ أَبْوَابُ الْعِلْمِ فَقُلْتُمْ بِأَهْوَائِکُمْ وَ اخْتَلَفْتُمْ فِی دِینِکُمْ فَأَفْتَیْتُمْ فِی دِینِ اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ اتَّبَعْتُمُ الْغُوَاةَ فَأَغْوَتْکُمْ وَ تَرَکْتُمُ الْأَئِمَّةَ فَتَرَکُوکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ تَحْکُمُونَ بِأَهْوَائِکُمْ إِذَا ذُکِرَ الْأَمْرُ سَأَلْتُمْ أَهْلَ الذِّکْرِ فَإِذَا أَفْتَوْکُمْ قُلْتُمْ هُوَ الْعِلْمُ بِعَیْنِهِ |
ولی شما راه تاریکی را در پیش گرفتید پس دنیا با همه فراخیش بر شما تاریک شد، و درهای علم و دانش بروی شما بسته شد، پس از روی دلخواه خود سخن کردید، و در دین خود راه اختلاف پیمودید و ندانسته در دین خدا فتوی دادید، و از گمراهان پیروی کردید و آنان شما را گمراه کردند، و امامان خود را رها کردید آنها نیز شما را رها کردند، پس به این روز افتاید که طبق دلخواه خود حکم کنید، هنگامی که کاری پیش ید از اهل ذکر بپرید و چون پاسخ آن را برای شما بیان کنند گوئید راستی که حقیقت علم همین است، |
فَکَیْفَ وَ قَدْ تَرَکْتُمُوهُ- وَ نَبَذْتُمُوهُ وَ خَالَفْتُمُوهُ رُوَیْداً عَمَّا قَلِیلٍ تَحْصُدُونَ جَمِیعَ مَا زَرَعْتُمْ وَ تَجِدُونَ وَخِیمَ مَا اجْتَرَمْتُمْ وَ مَا اجْتَلَبْتُمْ وَ الَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَقَدْ عَلِمْتُمْ أَنِّی صَاحِبُکُمْ وَ الَّذِی بِهِ أُمِرْتُمْ وَ أَنِّی عَالِمُکُمْ وَ الَّذِی بِعِلْمِهِ نَجَاتُکُمْ وَ وَصِیُّ نَبِیِّکُمْ وَ خِیَرَةُ رَبِّکُمْ وَ لِسَانُ نُورِکُمْ وَ الْعَالِمُ بِمَا یُصْلِحُکُمْ فَعَنْ قَلِیلٍ رُوَیْداً یَنْزِلُ بِکُمْ مَا وُعِدْتُمْ وَ مَا نَزَلَ بِالْأُمَمِ قَبْلَکُمْ وَ سَیَسْأَلُکُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْ أَئِمَّتِکُمْ مَعَهُمْ تُحْشَرُونَ وَ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ غَداً تَصِیرُونَ |
پس چه شد که (با این اقرار و اعتراف) آنها را رها کردید؟ و پشت سر انداختید و با آنها مخالفت کردید؟ باشد! که بزودی تمام آنچه را کشتید درو کنید، و عواقب وخیم جرمها و کارهایتان را دریابید، سوگند بدان که دانه را شکافت و جنبندگان را آفرید بخوبی دانستید که منم زمامدار شما و آن کس که به پیرویش مأمور هستید و منم دانشمند شما و آن کسی که نجات شما بعلم و دانش او است، و وصی پیامبر شما و برگزیده پروردگار شما و زبان نور (یعنی رسول خدا یا قرآن) شما و دانای بمصالح شما، و بزودی بطور آرامی بشما رسد آنچه را بدان وعده داده شدهاید، و آنچه به امتهای پیش از شما فرود آمد، و بزودی خدای عز و جل از شما در باره امامانتان پرسش کند، با آنها محشور گردید، و فردای محشر بسوی خدای عز و جل بازگشت خواهید کرد، |
أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ کَانَ لِی عِدَّةُ أَصْحَابِ طَالُوتَ أَوْ عِدَّةُ أَهْلِ بَدْرٍ وَ هُمْ أَعْدَاؤُکُمْ لَضَرَبْتُکُمْ بِالسَّیْفِ حَتَّی تَئُولُوا إِلَی الْحَقِّ وَ تُنِیبُوا لِلصِّدْقِ فَکَانَ أَرْتَقَ لِلْفَتْقِ وَ آخَذَ بِالرِّفْقِ اللَّهُمَّ فَاحْکُمْ بَیْنَنَا بِالْحَقِّ وَ أَنْتَ خَیْرُ الْحَاکِمِینَ- |
هان! که (بخدا سوگند) اگر باندازه اصحاب طالوت یا بشماره اهل بدر یاور داشتم که آنها همطراز و مانند شما بودند هر آینه شما را با شمشیر میزدم تا بسوی حق باز گردید و براستی گرائید، و این کار برای بستن شکاف (که در دین نمودار شده) بهتر و با رفق و نرمش موافقتر بود. خدایا تو میان ما بحق حکم فرما که بهترین داوران هستی. |
قَالَ ثُمَّ خَرَجَ مِنَ الْمَسْجِدِ فَمَرَّ بِصِیرَةٍ فِیهَا نَحْوٌ مِنْ ثَلَاثِینَ شَاةً فَقَالَ وَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ لِی رِجَالًا یَنْصَحُونَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لِرَسُولِهِ بِعَدَدِ هَذِهِ الشِّیَاهِ لَأَزَلْتُ ابْنَ آکِلَةِ الذِّبَّانِ عَنْ مُلْکِهِ |
راوی گوید: سپس آن حضرت از مسجد بیرون رفت و بیک چهار دیواری رسید که در آن حدود سی رأس گوسفند بود، فرمود: بخدا سوگند اگر برای من مردانی بعدد این گوسفندان بودند که برای خدا و رسولش خیرخواهی کنند هر آینه پسر زن مگس خوار را از فرمانروائی و ریاستش برمیداشتم. |
قَالَ فَلَمَّا أَمْسَی بَایَعَهُ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ سِتُّونَ رَجُلًا عَلَی الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمْ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع اغْدُوا بِنَا إِلَی أَحْجَارِ الزَّیْتِ مُحَلِّقِینَ وَ حَلَقَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع فَمَا وَافَی مِنَ الْقَوْمِ مُحَلِّقاً إِلَّا أَبُو ذَرٍّ وَ الْمِقْدَادُ وَ حُذَیْفَةُ بْنُ الْیَمَانِ وَ عَمَّارُ بْنُ یَاسِرٍ وَ جَاءَ سَلْمَانُ فِی آخِرِ الْقَوْمِ فَرَفَعَ یَدَهُ إِلَی السَّمَاءِ فَقَالَ- اللَّهُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِی کَمَا اسْتَضْعَفَتْ بَنُو إِسْرَائِیلَ هَارُونَ اللَّهُمَّ فَإِنَّکَ تَعْلَمُ ما نُخْفِی وَ ما نُعْلِنُ وَ ما یَخْفی عَلَیْکَ شَیْءٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی السَّماءِ ... تَوَفَّنِی مُسْلِماً وَ أَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ |
چون شام شد سیصد و شصت نفر با او بیعت بمرگ کردند (که تا پای جان استقامت ورزند) امیر مؤمنان علیه السّلام به آنها فرمود: فردا صبح همگی سر تراشیده در کنار «احجار الزیت» (نام جایی در اطراف مدینه بوده) حاضر شوید (و دستور سر تراشیدن را برای علامت وفاداری معین فرمود) خود امیر المؤمنین علیه السّلام سرش را تراشید ولی روز دیگر از آن سیصد و شصت نفر جز ابو ذر و مقدار و حذیفه بن یمان و عمار بن یاسر و سلمان که او نیز در آخر کار رسید کسی سر تراشیده در وعدهگاه حاضر نشد، علی علیه السّلام (که چنان دید) دست بسوی آسمان بلند کرد و فرمود: خدایا این مردم مرا خوار شمردند هم چنان که بنی اسرائیل هارون را خوار شمردند، خدایا تو بخوبی میدانی آنچه را ما پنهان کنیم و آنچه را آشکار کنیم، و چیزی در آسمان و زمین بر تو پوشیده نیست، مرا مسلمان بمیران و بشایستگان ملحقم فرما. |
أَمَا وَ الْبَیْتِ وَ الْمُفْضِی إِلَی الْبَیْتِ- [وَ فِی نُسْخَةٍ وَ الْمُزْدَلِفَةِ] وَ الْخِفَافِ إِلَی التَّجْمِیرِ- لَوْ لَا عَهْدٌ عَهِدَهُ إِلَیَّ النَّبِیُّ الْأُمِّیُّ ص لَأَوْرَدْتُ الْمُخَالِفِینَ خَلِیجَ الْمَنِیَّةِ وَ لَأَرْسَلْتُ عَلَیْهِمْ شَآبِیبَ صَوَاعِقِ الْمَوْتِ وَ عَنْ قَلِیلٍ سَیَعْلَمُونَ. |
هان! که سوگند بخانه کعبه و آنکه بسوی کعبه رود (یا دست بخانه کعبه ساید)- و در نسخه ایست که فرمود: و بمزدلفة و شتابندگان برای رمی جمره- اگر سفارشی که پیامبر امی بمن کرده است در کار نبود هر آینه مخالفین را بدریای مرگ میریختم و باران برق دار مرگ را بر سرشان میریختم و بزودی خواهند دانست. |
پانویس
- ↑ حسینی طهرانی، امامشناسی، ۱۴۲۶ق، ج۱۰، ص۱۵۱-۱۵۲.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۸، ص۳۱-۳۳.
- ↑ مازندرانی، شرح الکافی، ۱۳۸۲ق، ج۱۱، ص۲۷۰.
- ↑ حسینی طهرانی، امامشناسی، ۱۴۲۶ق، ج۱۰، ص۱۵۱-۱۵۲؛ پاکنیا، «ابوهیثم ابن تیهان انصاری» ص۸۳.
- ↑ حسینی طهرانی، امامشناسی، ۱۴۲۶ق، ج۱۰، ص۱۵۷.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۸، ص۳۱-۳۳.
- ↑ مجلسی، مراة العقول، ۱۴۰۴ق، ج۲۵، ص۷۰.
- ↑ مازندارنی، شرح الکافی، ۱۳۸۲ق، ج۱۱، ص۲۷۱-۲۷۴.
- ↑ مازندارنی، شرح الکافی، ۱۳۸۲ق، ج۱۱، ص۲۷۴.
- ↑ مازندارنی، شرح الکافی، ۱۳۸۲ق، ج۱۱، ص۲۷۹.
- ↑ مازندارنی، شرح الکافی، ۱۳۸۲ق، ج۱۱، ص۲۷۵-۲۷۶.
- ↑ مازندارنی، شرح الکافی، ۱۳۸۲ق، ج۱۱، ص۲۷۶-۲۷۸.
- ↑ حسینی طهرانی، امامشناسی، ۱۴۲۶ق، ج۱۰، ص۱۵۱-۱۵۲.
- ↑ مازندارنی، شرح الکافی، ۱۳۸۲ق، ج۱۱، ص۲۷۹-۲۸۰.
- ↑ مجلسی، مراة العقول، ۱۴۰۴ق، ص۷۰-۷۶؛ مازندارنی، شرح الکافی، ۱۳۸۲ق، ج۱۱، ص۲۷۶-۲۷۸؛ ابن قاریاغدی، البضاعة المزجاة، ۱۴۲۹ق، ج۱، ص۳۵۸-۳۸۰.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۸، ص۳۳.
منابع
- ابنقاریاغدی، محمدحسین، البضاعة المزجاة (شرح کتاب الروضة من الکافی)، بهتحقیق: حمید احمدی جلفایی، قم، دارالحدیث، چاپ اول، ۱۴۲۹ق.
- پاکنیا، عبدالکریم، «ابوهیثم ابن تیهان انصاری: الگوی رشادت (بخش دوم)»، در نشریه فرهنگ کوثر، شماره ۴۸* ۱۳۷۹ش.
- حسینی طهرانی، محمدحسین، امامشناسی، مشهد، نشر علامه طباطبایی، ۱۴۲۶ق.
- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، بهتحقیق: على اكبر غفارى و محمد آخوندى، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- مازندرانی، محمدصالح بن احمد، شرح الکافی، مصحح ابوالحسن شعرانی، تهران، المکتبة الإسلامیة، چا\ اول، ۱۳۸۲ق.
- مجلسی، محمدباقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، بهتحقیق: هاشم رسولی محلاتی، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.