غزوه بدر

مقاله قابل قبول
رده ناقص
عدم رعایت شیوه‌نامه ارجاع
شناسه ارزیابی نشده
نارسا
عدم جامعیت
نیازمند خلاصه‌سازی
از ویکی شیعه
(تغییرمسیر از جنگ بدر)
غزوه بدر
نقشه سرزمین بدر
نقشه سرزمین بدر
زمان۱۷ رمضان سال دوم هجری
مکاندر ناحیه‌ای از حجاز به نام بدر،
مختصاتدر ۱۳۰ کیلومتری جنوب‌غربی مدینه
نتیجهپیروزی مسلمانان
علت جنگتلافی ستم‌هایی که بر مسلمانان از سوی کفار قریشیان رفته بود.
جنگندگان
طرفین جنگمسلمانان با سپاهی متشکل از ۳۱۳ نفر
کفار قریش با سپاهی متشکل از ۹۵۰ تن
فرماندهان
فرماندهان جنگحضرت محمد (ص)
ابوجهل (عمروبن هشام) مَخزومی
تلفات
خساراتشهادت ۱۴ تن از مسلمانان (۶ تن از مهاجران و ۸ تن از انصار)
کشته شدن ۷۰ نفر و اسیر شدن همین تعداد از مشرکان


غَزْوه بَدْر یا بَدرُ الکُبریٰ، نخستین جنگ با فرماندهی پیامبر(ص)، میان مسلمانان و مشرکان قریش پس از هجرت پیامبر به مدینه، در هفدهم رمضان سال دوم هجری در منطقه بدر روی داد. در این جنگ، مسلمانان علی‌رغم کم‌شمار بودن به پیروزی رسیدند و چند تن از بزرگان مشرکان کشته یا اسیر شدند. این پیروزی جایگاه مسلمانان در مدینه را تثبیت کرد. بنابر منابع تاریخی، از علل پیروزی مسلمانان، جانفشانی و دلاوری مسلمانان به‌ویژه علی (ع) و حمزه سیدالشهداء، بود. این غزوه جزو معدود جنگ‌هایی است که در قرآن ذکر شده و نمونه‌ای از امدادالهی دانسته شده است.

دو غزوه دیگر نیز به نام بدر خوانده می‌شوند: بدر الاُولی و بدر الموعد؛ اما مراد از جنگ یا غزوه بدر در منابع تاریخی بدر الکبری است.

منطقه بدر

منطقه بدر ناحیه‌ای سرسبز و برخودار از منابع آب در حوالی صد و پنجاه کیلومتری جنوب مدینه است. بدر در محلّ پیوستن راه مدینه به راه کاروان‌رو مکّه به شام قرار داشته و به سبب وجود آب، استراحتگاه کاروان‌ها بوده است. پیش از اسلام، هر سال از اول تا هشتم ذیقعده، در آنجا بازاری بر پا می‌شده است.[۱]

بدر هم‌اکنون‌، شهری است کوچک که قبایلی از حجاز در آن اقامت دارند و جمعیت آن به بیش از ۱۵ هزار نفر می‌رسد. به دلیل ساخته‌شدن جاده‌های جدید و تغیییر مسیر مدینه به مکه، دیگر مسافران از این منطقه عبور نمی‌کنند. قبرستان شهدای بدر در این منطقه زیارتگاه مسلمانان است.[۲]


دلایل شکل‌گیری جنگ بدر

بنابر نقل مشهور، رخداد بدر در صبح‌گاه جمعه، ۱۷ رمضان[۳] و بنا بر نقلی دوشنبه ۱۷ رمضان یا ۱۹ رمضان[۴] سال دوم هجری اتفاق افتاد.

مسلمانان پیش از هجرت، در مکه مورد اذیت و آزار، شکنجه و تبعید توسط کافران بودند[۵] و از مناسک حج بازداشته شدند[۶] همچنین پس از هجرت ، اموال باقی‌مانده مهاجران، توسط مشرکان قریش مصادره شد و آنان بر حصر اقتصادی مسلمانان تلاش می‌کردند.[۷] با این وجود مسلمانان از سوی خداوند اجازه جنگ با مشرکان قریش را نداشتند و به صبر فرا خوانده می‌شدند. تا اینکه خداوند ضمن برشمردن ستم‌هایی که بر مسلمانان رفته بود به آنان اجازه مبارزه با مشرکان را داد[۸] [یادداشت ۱] از این رو پیش از جنگ بدر، مسلمانان چند سریه و غزوه با مشرکان داشتند، یکی از آنها سریه نخله بود. در این سریه که به فرماندهی عبدالله بن جحش و حدود یک ماه و نیم پیش از غزوه بدر رخ داد، عمرو‌ بن حضرمی از مشرکان کشته شد و دو تن از آنان اسیر و کاروان تجاریشان به غنیمت گرفته شد.[۹] قریش این شکست را مایه سرافکندگی خود در میان قبایل عرب می‌دانست و طالب خون‌بهای عمرو ‌بن حضرمی بود. [۱۰] همچنین از آنجا که اموال مسلمانان مهاجر در مکه از طرف قریش مصادره شده بود، کاروان تجاری قریش که به سرپرستی ابوسفیان از مکه به شام می‌رفت تحت تعقیب مسلمانان قرار گرفت،[۱۱] هر چند مسلمانان به آن دست نیافتند؛[۱۲] اما نقش این واقعه را در شکل‌گیری جنگ بدر مهم دانسته‌اند.[نیازمند منبع]

اقدامات دو سپاه پیش از جنگ

خروج مسلمانان از مدینه

با بازگشت کاروان از غزه به سوی مکه، خداوند پیامبرش را برای خروج از مدینه برای پیروزی بر کاروان یا سپاه مشرکان فرمان داد.[۱۳] رسول خدا (ص) نیز این مطلب را اعلام کرد و بنا بر قول مشهور، در ۱۲ یا ۱۳ رمضان با ۳۱۳ نفر[۱۴] از اصحاب خود از مدینه خارج شدند[۱۵] در نخستین منزل، از گروه سان دید و چند نفر را به دلیل کمی سنّ بازگرداند. هم چنین ابو لبابه را نیز به عنوان جانشین خود در مدینه بازگرداند.[۱۶] به گفته برخی تاریخ‌پژوهان، مسلمانان در این جنگ، امکانات و تجهیزات مناسبی نداشتند؛ از جمله اینکه از میان ۳۱۳ نفر، تنها ۷۰ نفر شمشیر داشتند، چند نفر کمان و نیزه و تنها یک نفر اسب داشت؛‌ چنان‌که از نظر غذا و پوشاک نیز وضعیت مناسبی نداشتند.[۱۷]

اقدامات ابوسفیان

از سوی دیگر، ابوسفیان که در شام گزارش‌هایی از تدارک مسلمانان به منظور مقابله با کاروان قریش به دست آورده بود، قاصدی را روانه مکه کرد و از اهالی آن برای نجات دارایی‌شان کمک خواست. مردم مکه که همه یا بیشترشان در کاروان سهم داشتند به محض شنیدن خبر، که به توصیه ابوسفیان به صورتی کاملاً تحریک‌آمیز ابلاغ شد، در سپاهی متشکل از ۹۵۰ تن از تمامی عشایر، به استثنای بنی عدی بن کعب و با حضور همه اشراف، جز ابولهب، که عاص بن هاشم را به جای خود فرستاد، به سرکردگی ابوجهل (عمروبن هشام) مَخزومی، راهی بدر شدند.

استقرار مسلمین در بدر

پیامبر(ص) پس از پیمودن منازلی، در پانزدهم ماه رمضان به «رَوحا» رسید و کنار چاهِ آن نماز گزارد و بزرگان قریش از جمله ابوجهل و زَمْعَة‌ بن اَسْود را نفرین کرد.[۱۸]

طبق نقل‌های تاریخی در نزدیکی بدر، جبرئیل خبر نزدیک شدن سپاه قریش را به رسول‌خدا (ص) داد. پیامبر(ص) اصحاب خود را به مشورت طلبید. گویند: ابوبکر و عمر سخنانی گفتند؛ ولی از عدم نقل سخنانشان[۱۹] معلوم می‌شود که سخنانشان نیکو نبوده است. واقدی تنها کسی است که سخنان عمر را نقل کرده که کاملا بر ترس و نومیدی از قدرت مسلمانان در برابر قریش دلالت دارد. اما مقداد از مهاجران گفت:‌

«ای رسول خدا؛ دستور خداوند را انجام بده و ما با تو خواهیم بود. ما چون قوم یهود نیستیم که به موسی گفتند: «تو و خدایت بروید و بجنگید و ما اینجا نشسته‌ایم»[۲۰]، بلکه ما نیز به همراه شما می‌جنگیم».[۲۱]

سعد ‌بن معاذ رئیس قبیله اوس به نمایندگی از انصار، اطاعت انصار را از فرمان پیامبر (ص) اعلام کرد. رسول خدا (ص) از سخنان مقداد و سعد بسیار خوشحال شد و فرمود: خداوند به من وعده پیروزی بر یکی از دو گروه (تجاری یا سپاه اعزامی مکه) را داده است.[۲۲] مسلمانان با سخنان پیامبر(ص)، پرچم‌های جنگ را برافراشته، و به راه افتادند و شامگاه هفدهم ماه رمضان در بدر و به پیشنهاد حُباب بن منذر، کنار نزدیک‌ترین چاه به دشمن فرود آمدند. آمدن باران در همان شب، سبب محکم شدن زمین شن‌زار زیر پای مسلمانان و باتلاقی شدن منطقه حرکت سپاه مکه شد.[۲۳]

استقرار مشرکین در بدر

در طرف مقابل، ابوسفیان با احتیاط و هراس در نزدیکی بدر فرود آمد و پس از تجسّس دریافت که مسلمانان در حوالی بدر هستند. از این‌رو بی‌درنگ راه کاروان را تغییر داد و از طرف ساحل رهسپار مکه شد. آنگاه برای قریشیان که هنوز در جُحفه بودند پیام فرستاد و آنها را به بازگشت به مکه تشویق کرد. در نتیجه، طالب‌ بن ابی طالب و همه افراد بنی زهره (و نیز بنی عدّی، بنابر نقلِ برخی منابع) از میانه راه بازگشتند. تعدادی از سپاه مکه، از جمله چند تن از بزرگان قریش، مانند عُتبه بن ربیعه، که در همین غزوه کشته شد، با این حرکت موافق نبودند؛[۲۴] اما در نهایت، به دلیل سرسختی ابوجهل، که تصمیم به قدرت‌نمایی در برابر مسلمانان و قبایل عرب داشت، ناگزیر به راه خود ادامه دادند.

تصویری از جنگ بدر از کتاب سیر النبی که در قرن یازدهم هجری به دستور سلطان مراد سوم حاکم عثمانی و توسط سید سلیمان کسیم پاشا تهیه شده شده است.
تصویری از جنگ بدر از کتاب سیر النبی که در قرن یازدهم هجری به دستور سلطان مراد سوم حاکم عثمانی و توسط سید سلیمان کسیم پاشا تهیه شده شده است.

لشکر قریش پس از ورود سپاه اسلام به بدر رسید و عُمَیر بن وهْب جُمَحی و ابواُسامه جُشَمی به‌ نوبت مأمور بررسی موقعیت مسلمانان شدند. هر دو گزارش دادند که افراد و امکانات جنگی آنان اندک است؛ اما یکپارچه آماده نبرد کردن و کشته شدن هستند.[۲۵] واقدی روایت کرده است که حضرت محمد صلّی الله علیه وآله وسلّم بعداز فرود آمدن مکّیان، با ارسال پیامی، آنها را از دست زدن به جنگ تحذیر، و عدم تمایل خود را به جنگ با قریش اعلان کرده بود.[۲۶]

تعبیر قرآن درباره محل استقرار دو سپاه

قرآن موقعیت مسلمانان و مشرکان را در این جنگ چنین توصیف می‌کند:

«آن‌گاه که شما در طرف نزدیک‌تر [به مدینه و دره موضع گرفته] بودید و آنان در طرف دورتر [از مدینه و میانه آنان تپه‌هایی از شن بود] و کاروان [تجاری قریش] پایین‌تر از بدر و در کنار دریا بود. اگر با هم قرار می‌گذاشتید قطعاً در وعده‌گاه [خود] اختلاف می‌کردید؛ ولی خداوند امری (کشته شدن کافران) را که [در بدر] انجام شدنی بود انجام داد [و] تا کسى که [باید] هلاک شود، با دلیلى روشن هلاک گردد و کسى که [باید] زنده شود، با دلیلى واضح زنده بماند، و خداست که در حقیقت شنواى داناست».[۲۷]

اقدامات پیامبر در العُدوة الدنیا(وادی‌ای نزدیک مدینه)

به دستور پیامبر (ص) همه چاه‌ها را، جز چاهی که در اختیار سپاه اسلام بود، پر کردند[۲۸] و مأمورانی برای خبرگیری از جای‌گاه کاروان و لشکر قریش روانه شدند.[۲۹]

پیامبر (ص) چند نفر از جمله علی(ع)، را برای کسب خبر به سوی چاهی که در نزدیک آنان بود فرستاد. آنان با ساقیان قریش برخورد و دو تن از آنان را به نام‌های «اَسْلَم» از غلامان بنی الحجاج و «عریض» از غلامان بنی العاص را اسیر کردند. پس از بازجویی توسط پیامبر(ص) معلوم شد که سپاه قریش با شمار ۹۰۰ تا ۱۰۰۰ نفر که اغلب بزرگان قریش[یادداشت ۲] را همراه دارد، در پشت تپه‌های شنی منطقه اردو زده‌اند. پیامبر (ص) فرمود: «مکه جگرگوشه‌های خود را به سوی شما روانه کرده است».[یادداشت ۳][۳۰][یادداشت ۴]

وقایع غزوه

غزوه بدر از غزوه‌های کوتاه به شمار می‌آید زیرا بیش از یک نیم‌روز طول نکشید.[۳۱][یادداشت ۵]

برخی از حوادث شب قبل از جنگ

پیامبر در این شب استعانت به نماز داشتند و در تمام ساعاتی که جنگ برپا بود پیامبر مشغول خواندن نماز و دعا بودند؛ و در تمام جنگ‌های اسلام یگانه جنگی که از اوّل تا به آخر پیغمبر به دعا مشغول بودند، همین جنگ است.”از علی(ع) روایت است که در شب بدر همه خوابیده بودند به جز پیامبر صلّی الله علیه وآله که زیر درختی تا صبح نماز می‌گزارد و می‌گریست.“[۳۲] و نیز از علی علیه السّلام روایت است که می‌گفت: ”روز بدر چون مقداری جنگ کردم، شتابان برگشتم تا ببینم پیامبر صلّی الله علیه و سلّم در چه حال است و چه می‌کند، دیدم آن حضرت در سجده است و می‌گوید: «یا حیُّ یا قیّومُ!» و چیز دیگری بر آن نمی‌افزود، به صحنه برگشتم و دوباره بازگشتم دیدم هم‌چنان در سجده است و همان ذکر را می‌گوید، باز هم به صحنه برگشتم دفعۀ بعد هم که آمدم هم‌چنان در سجده بود و همان ذکر را تکرار می‌فرمود؛ و آن‌قدر ادامه داد تا فتح نصیب گردید!“»[۳۳]

احمد بن حنبل نقل کرده که: پیامبر(ص) در شب بدر فرمود: مَن یَستقی لنا من الماء؟! «چه کسى به ما آب مى نوشاند؟» مردم از روى ترس قبول نکردند. پس على(ع) برخاست و دلوى بر دوش خود انداخت و بر سر چاهى که عمیق و تاریک بود آمد و داخل آن شد. پس خداوند بر جبرئیل و میکائیل و اسرافیل وحى فرستاد که براى یارى رساندن به محمد(ص) و برادرش و لشکرش آماده شوید. پس از آسمان فرود آمدند و سر و صدایى داشتند که هر کس آن را مى شنید به وحشت مى افتاد. چون به محاذى چاه رسیدند به جهت اکرام و بزرگداشت على(ع) همگى به او سلام کردند.[۳۴]

سید اسماعیل حمیری از شاعران مشهور شیعه متوفای۱۷۹ق. این ماجرا را در قالب شعری بیان کرده است که برخی از ابیاتش چنین است:

أقسم بالله وآلائه
والمرء عما قال مسؤول
ان علي بن أبي طالب
على التقى و البر مجبول
و انه ذاك الامام الذي
له على الاُمّة تفضيل...
ذاك الّذي سلّم في ليلة
ميكال في ألف وجبريل في
ألف و يتلوهم سرافيل...
فسلّموا لما أتوا حذوه
وذاك إعظام وتبجيل

[۳۵][یادداشت ۶]

صف‌آرایی دو سپاه

هنگام صبح پیامبر (ص) در حال آرایش سپاه بود که سپاه قریش روبروی آنان قرار گرفت. رسول‌خدا (ص) چون آنان را دید فرمود: «خدایا این قریش است که با غرور و تکبر به جنگ با تو و تکذیب رسولت آمده است. خدایا! خواهان نصرتی هستم که به من وعده داده‌ای. خدایا! بامدادان آنان را نابود کن».[۳۶] سپاهیان پیامبر پشت به آفتاب و سپاه قریش رو به آفتاب قرار داشتند.[۳۷] لوای ریاست به نام عقاب[۳۸] که تنها در دست بزرگان و افراد خاص قرار می‌گرفت، در دست علی (ع) بود.[۳۹]

نقشه صف آرایی دوسپاه در غزوه بدر

ابتدا پیامبر (ص) طی پیامی، ضمن اعلام عدم تمایل به رویارویی با قریش، آنان را از جنگ برحذر داشت. برخی چون حکیم بن حِزام ( برادر زاده حضرت خدیجه) پیام را منصفانه دانسته، خواهان بازگشت شدند؛ اما جنگ‌طلبی و گردن‌فرازی ابوجهل مانع شد.[۴۰]

برای پیامبر (ص) سایبانی (عریش)[۴۱] درست کردند و سعد بن مُعاذ به کمک چند تن از انصار محافظت از آن را عهده دار شد؛ اما بنابر روایتی که از حضرت علی (ع) در مُسند احمد بن حنبل[۴۲] و بیشتر منابع تاریخی[۴۳] نقل شده است، رسول خدا(ص) در روز بدر نزدیک‌ترین موضع را به دشمن داشته است و مسلمانان به هنگام شدت گرفتن درگیری به وی پناه می‌برده‌اند. احتمال می‌رود که سایبان به عنوان مقرّ فرماندهی برپا گردیده و پیامبر گاهی در آن مستقر می‌شده است.[۴۴]

نبرد تن به تن و آغاز جنگ

پیش از شروع جنگ تن به تن، ابوجهل برای تحریک عواطف مردم، به عامر حضرمی فرمان داد تا سر خود را تراشیده، با ریختن خاک بر سر خود، خون برادرش را طلب کند. گویند عامر نخستین کسی بود که به صفوف مسلمانان هجوم برد تا صفوف آنان درهم ریزد؛ ولی نیروهای پیامبر(ص) از خود ثبات قدم نشان دادند. زخم زبان‌های تند و پیوسته ابوجهل و قریش به عتبه، او را واداشت تا در جنگی که خود برای خاموشی آن تلاش می‌کرد، نخستین کسی باشد که به همراه پسرش ولید و برادرش شیبه پا به میدان نهند و جنگ تن به تن را آغاز کنند.[۴۵]

در مقابل سه نفر از انصار به میدان آمدند و آماده پیکار شدند، عتبه به آنها گفت: «شما که هستید؟ آنان نسب خویش را گفتند، عتبه گفت: ما را کارى به جنگ با شما نیست، ما پسر عموهاى خود (که از نسل قریش هستند) را به جنگ می‌طلبیم، پس رسول خدا(ص) به آن سه تن انصارى فرمود: به جایگاه خود بازگردید».[۴۶] سپس پیامبر(ص)، حمزه، علی(ع) و عبیدة‌ بن حارث را به میدان فرستاد. حمزه، عتبه را کشت و علی(ع)، ولید را و عبیده با کمک حمزه و علی(ع)، شیبه را کشتند. بر اساس روایتی از علی (ع) آن حضرت در کشتن هر سه نفر شرکت داشته است.[۴۷][یادداشت ۷]

سرنوشت جنگ

پس از کشته شدن عتبه و شیبه و ولید، آتش جنگ شعله گرفت، اما با امدادهای غیبی الهی [یادداشت ۸] و رشادت‌ها و پایمردی مسلمانان، مشرکان خیلی زود مغلوب شدند. بنا بر نقل تواریخ، در گیر و دار جنگ، پیامبر (ص) مشتی ریگ از زمین برداشت، آنها را به سوی قریشیان افکند و بر آنان نفرین کرد.[۴۸] . [۴۹]


پیامبر(ص) با شنیدن خبر کشته شدن ابوجهل (که او را رأس پیشوایان کفر و فرعون امت نامیده بود،[۵۰]) گفت: «خدایا! وعده خود را محقق ساختی پس نعمتت را بر من تمام گردان.»[۵۱] ابوجهل به دست دو جوان کم سال یعنی معاذ ‌بن عمرو و معاذ‌ بن عفراء کشته شد و هنوز رمقی در بدن داشت که عبدالله بن مسعود، سر او را از تن جدا کرد.[۵۲]

از دیگر افرادی که پیامبر ‌(ص) وی را نفرین کرد و خواهان کشته شدن او بود نوفل ‌بن خویلد[یادداشت ۹] بود که به دست امام علی ‌(ع) کشته شد. با مرگ او پیامبر‌ (ص) تکبیر گفت و فرمود: «خدا را سپاس که دعایم را به اجابت رساند».[۵۳]

در نهایت، سپاه قریش شکست خورد؛ دارایی‌های خود را رها کرده و از صحنه نبرد گریخت. [۵۴]

تابلوی اسامی شهیدان بدر که در مکان دفن آنان در سرزمین بدر نصب شده است.

جنگ بدر با شهادت ۱۴ تن از مسلمانان (۶ تن از مهاجران و ۸ تن از انصار) و با کشته شدن ۷۰ نفر و اسیر شدن همین تعداد از مشرکان به پایان رسید.[۵۵] ابن قتیبه، شمار کشتگان قریش را ۵۰ و اسیران را ۴۴ نفر گفته است[۵۶] که ۲۱ تن از آنان تنها به دست علی(ع) به هلاکت رسیدند.[۵۷] این در حالی بود که بسیاری از مشرکان در بیابان‌های اطراف پراکنده شده، برای فرا رسیدن شب و رهایی از دست مسلمانان لحظه شماری می‌کردند.[۵۸]

جنگ بدر که بیش از نصف روز طول نکشید،[۵۹] یکی از مهم‌ترین رخدادهای صدر اسلام به شمار می‌آید، چنان که پیامبر ‌(ص) درباره آن فرمود: «هیچ‌گاه شیطان کوچک‌تر و در مانده‌تر از روز عرفه نبوده، مگر در روز بدر».[۶۰]

وقایع پس از جنگ

گفتگوی پیامبر با کشتگان مشرکان

اموال برجای مانده به دستور پیامبر (ص) یکجا گردآوری شد. پس از دفن کردن پیکرهای شهدا، اجساد کشته شدگان از مشرکان و سران قریش که به گفته بخاری، از مورخان اهل‌سنت، ۲۴ نفر بودند و به اصحاب قلیب مشهور شدند را به درون چاه انداخته شدند.[۶۱] سپس پیامبر(ص) خطاب به آنان (اصحاب قلیب) گفت:

«آیا آنچه را پروردگارتان به شما وعده داده بود، حقیقت یافتید؟ همانا من آنچه را پروردگارم به من وعده داده بود، حقیقت یافتم».[۶۲]

برای اثبات ارتباط مردگان با زندگان، سماع موتی و حیات برزخی به این جریان استناد شده است.

تقسیم غنائم و سرنوشت اسیران

مسلمانان همراه با اسیران و غنایمی که در طی راه میان همه شرکت کنندگان تقسیم شد، به مدینه بازگشتند.

دو اسیر که از عوامل اصلی شکنجه مسلمانان در مکه بودند، در طی همان راه محکوم به قتل شدند و حضرت علی (ع) حکم را اجرا کرد.[یادداشت ۱۰]

امیة بن خلف نیز در نخستین لحظات اسارت، با بلال بن رِباح، که او را در مکه به شیوه‌های وحشیانه شکنجه می‌داد، روبه رو گشت و در نهایت، مسلمانان به تحریک بلال، امیه را کشتند.[۶۳]

اسیران در مدینه بین مسلمانان پراکنده شدند و رسول خدا(ص) به نیک رفتاری با آنها سفارش کرد. بیشتر آنها، از جمله عباس بن عبدالمطلب عموی پیامبر با پرداخت فدیه، آزاد شدند، و چندتن از آنان، از طریق آموختن سواد به زید بن ثابت و دیگر فرزندان انصار از اسارت رهایی یافتند و چند نفر دیگر بدون پرداخت فدیه آزاد شدند.[۶۴]

بازتاب جنگ در مدینه

رسول خدا ‌(ص) سه روز در بدر ماند و سپس زید ‌بن حارثه و عبدالله ‌بن رواحه را به مدینه فرستاد تا خبر پیروزی مسلمانان را برسانند.[۶۵]

این پیروزی بسیار مهم بود و در میان مسلمانان، یهودیان و حتی منافقان[۶۶] بازتاب گسترده‌ای داشت. مردم از جمله بزرگان خزرج با شنیدن این خبر به رَوحا(چاه رَوْحاء چاهی در جنوب غرب مدینه) آمدند و پیروزی بدر را به پیامبر ‌(ص) شادباش گفتند و کسانی که در این غزوه حاضر نشده بودند از رسول خدا‌ (ص) عذرخواهی کردند.[۶۷]

روزی (قبل از حرمت شرب خمر) مسلمانانی مانند عمر بن خطاب در خانه ابوطلحه انصاری جمع شده به نوشیدن شراب پرداختند. عمر در این جمع در سوگ کشته‌شدگان مشرک قریش شعری خواند. رسول خدا ‌(ص) هنگامی که از این شعر باخبر شد، با چهره‌ای برافروخته نزد ایشان آمد؛ عمر بن خطاب با دیدن چهره غضبناک پیامبر‌ (ص) از خشم ایشان به خدا پناه برد.[۶۸] برخی دیگر تصریح به حضور ابوبکر بن ابوقحافه نیز در چنین مجلسی کرده‌اند.[۶۹]

بازتاب جنگ در مکه

بازتاب جنگ بدر در مکه بسیار گسترده‌تر از مدینه بود. اهالی مکه نیز در ابتدا همانند مردم‌ مدینه، نتیجه جنگ بدر را انکار کردند.[۷۰]

ابوسفیان برای برافروخته نگه‌داشتن خشم مشرکان نسبت به مسلمانان آنان را از هر گونه گریستن و نوحه و مرثیه‌سرایی بر کشتگان و از هر گونه خوشی و لذت‌جویی برحذر داشت؛[۷۱] اما مکه یک ماه در غم و اندوه فرو رفته بود و هیچ خانه‌ای نبود مگر اینکه بر کشتگان خود مرثیه می‌خواند. زن‌ها نیز موهای خود را پریشان کردند. قریش بر کشتگان خود اشعار غم‌انگیز فراوانی سراییده که در کتاب‌های تاریخی و ادبی آمده است.[۷۲]

مصیبت سنگین بدر بر اهالی مکه نه تنها در سال بعد جنگ احد را در پی داشت؛ بلکه کینه‌ای در دل بزرگان قریش به خصوص امویان نهاده بود که حتی پس از مسلمان شدن هرگاه فرصتی دست می‌داد کینه خود را به گونه‌های مختلف آشکار می‌کردند. در این میان اهل‌بیت پیامبر و انصار بیشتر آماج این کینه‌ها بودند، چنان که عثمان بن عفان (که از امویان است) آشکارا بر نفرت قریش از امیرمؤمنان (ع) به جهت غزوه بدر تأکید می‌کند.[۷۳] اوج این دشمنی در واقعه کربلا نسبت به اهل‌بیت‌(ع) ظاهر شد، چنان که یزید در اشعار خود صریحاً به انتقام‌جویی از کشته‌های بدر اعتراف کرد.

جنگ بدر در قرآن

در قرآن در سوره‌های آل عمران: ۱۲ـ۱۳، ۱۲۳ـ۱۲۷؛ نساء: ۷۷ـ ۷۸؛ انفال ۱ـ۱۹، ۳۶ـ۵۱، ۶۷ـ۷۱ به داستان بدر اشاره و از آن به عنوان یوم الفرقان یاد شده است.[۷۴] در این آیات، تلاش نافرجام مشرکان به کارهای اقوام گذشته، خصوصاً آل فرعون، تشبیه شده و شرکت ایشان در این غزوه معلول فریب شیطان خوانده شده است.

به گفته قرآن، برخی از مسلمانان از رفتن به جهاد سرباز می‌زده‌اند، در حالی که خدا پشتیبان مؤمنان بوده و با لرزاندن دل کفّار و کم نشان دادن شمار آنان در دیده مسلمانان و فرو فرستادن باران واقدامات دیگر، پیروزی را نصیب ایشان کرده است. از همه مهمتر و صریح‌تر آنکه در روز بدر، فرشتگان به یاری مسلمانان آمدند[۷۵] و سبب قوّت قلب آنان شدند.

نزول فرشتگان را امام علی (ع) و مسلمانانی مانند ابوبکر و مشرکانی مثل ابوسفیان بن حارث نیز گزارش کرده‌اند.[۷۶]

جایگاه بدریون در تاریخ

مجاهدان جنگ بدر در تاریخ به عنوان «بدریون» مشهور و شناخته شدند و حاکمان و زمامداران نیز بر اساس حضور افراد در جنگ بدر مزایایی را به آنها اختصاص می‌دادند بر اساس برخی گزارش های تاریخی بيشترين مقدار عطا از بیت المال به بدريون -بدون توجه به تقدم يا تأخرشان در قبول اسلام -اختصاص يافته بود و عمر در هنگام مقرر ساختن حقوق برای مسلمانان، مسأله سبقت در اسلام را پيش كشيد، ولی اين پيشنهاد به دليل مبهم بودن و نا مسلم بودن و شايد هم كثرت مدعيان در سبقت به اسلام قبول نشد و به همين جهت شركت در جنگ بدر كه قطعیت داشت معيار قرارگرفت.

امام علی(ع) در پاسخ به یکی از نامه های معاویه (که در بردارنده ادعاهای واهی و پوچی بود و ضمناً امام را تهدید به جنگ کرده بود) ضمن تبیین حقایق تاریخی در باره خود و جایگاه اهلبیت علیهم السلام در فرازی از آن می‌نویسد که من شتابان با لشگری انبوه از مهاجرین و انصار وکسانی که به نیکویی از آنان پیروی کرده‌اند به سویت می‌آیم، که شمارشان بسیار است و گرد و غبار حضورشان (در میدان رزم) پراکنده و جامه های مرگ برتن کرده ( وآماده شهادتند) دیدار با پروردگارشان محبوب‌ترین دیدارشان است؛ همراه این لشگر فرزندان کسانی هستند که پدرانشان در جنگ بدر (بدریون) حضور داشتند و نیز شمشیرهای بنی هاشم ، همان شمشیرهای تیز و برّانی که در جنگ بدر برادرت(حنظله) و دایی ات(ولید بن عتبه) و جدّت(عتبه بن ربیعه مادر هند) وخویشانت را نشان گرفتند و از ماجرایش باخبری. [۷۷]

در فرازی از زیارت نامه حضرت عباس(ع)، امام صادق(ع) خطاب به او می گوید: خدا را گواه می گیرم که تو از جهان درگذشتی(با نیل به مقام رفیع شهادت) بر همان راهی که بدریون و مجاهدان در جنگ بدر از جهان درگذشتند(اشهد انک مضیت علی ما مضی به البدریون...) [۷۸] شبیه همین مضمون در زیارت مسلم بن عقیل نیز آمده است. [۷۹]

جستارهای وابسته

پانویس

  1. علی، دولت رسول خدا، ۱۳۸۱ش، ص۲۱۲؛ جعفریان، آثار اسلامی مکه و مدینه، ۱۳۸۶ش، ص۳۹۳.
  2. علی، دولت رسول خدا، ۱۳۸۱ش، ص۲۱۲؛ جعفریان، آثار اسلامی مکه و مدینه، ۱۳۸۶ش، ص۳۹۳.
  3. ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۹۶۸م، ج‌۲، ص‌۱۴-۱۵؛ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، دار صادر، ج‌۲، ص‌۴۵.
  4. ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۹۶۸م، ج‌۲، ص‌۱۴ـ‌۱۵.
  5. سوره بقره، آیه ۲۱۷.
  6. سوره انفال‌، آیه ۳۴.
  7. سبحانی، فروغ ابدیت، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۴۷۳؛میرشریفی، پیام‌آور رحمت، ۱۳۹۰ش، ص۸۰.
  8. سبحانی، فروغ ابدیت، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۴۷۳ سوره حج، آیات ۳۹ـ۴۰.
  9. ابن هشام، السیرة النبویه، داراحیاء التراث العربی، ج‌۲، ص‌۲۵۲ـ‌۲۵۴.
  10. واقدی، مغازی، ج۱، ص۱۶.
  11. واقدی، محمد بن عمر،المغازی، ج‌۱، ص‌۲۸.
  12. ابن هشام، السیرة النبویه، داراحیاء التراث العربی، ج‌۲، ص‌۲۴۸ـ‌۲۴۹.
  13. سوره انفال،آیات ۶ ـ ۷.
  14. ابن هشام، السیرة النبویه، داراحیاء التراث العربی، ج۲، ص۳۶۳-۳۶۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۹۶۸م، ج۲، ص۱۹-۲۰.
  15. بهرامیان، علی، دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۱، ص۵۲۷.
  16. ابن اثیر، اسد الغابه، ۱۴۱۵ق، ۱۹۹۹۴م، ج ۲، ص ۲۸۳؛ طبری، تاریخ الطبری، منشورات مؤسسة الاعلمي للمطبوعات بيروت - لبنان، ج ۲ ، ص ۱۷۷؛ ابونعیم، معرة الصحابه، ج ۳، ص۱۰۹
  17. قائدان، «مدیریت و رهبری پیامبر(ص) در عرصه‌های نظامی»، ص۶.
  18. واقدی، محمد بن عمر،المغازی، ج‌۱، ص‌۴۶.
  19. ابن هشام، السیرة النبویه، داراحیاء التراث العربی، ج‌۲، ص‌۲۶۶.
  20. سوره مائده، ۲۴ فَاذْهَبْ أَنْتَ وَرَبُّكَ فَقَاتِلَا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ.
  21. واقدی، المغازی، ج‌۱، ص‌۴۸.
  22. انفال، آیه۷.
  23. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۰.
  24. تاریخ طبری، ج۲، ص۴۴۳-۴۴۴
  25. واقدی، المغازی، ج۱، ص۶۲
  26. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۶۱.
  27. «إِذْ أَنتُم بِالْعُدْوَةِ الدُّنْیَا وَهُم بِالْعُدْوَةِ الْقُصْوَىٰ وَالرَّ‌کْبُ أَسْفَلَ مِنکُمْ ۚ وَلَوْ تَوَاعَدتُّمْ لَاخْتَلَفْتُمْ فِی الْمِیعَادِ ۙ وَلَـٰکِن لِّیَقْضِیَ اللَّـهُ أَمْرً‌ا کَانَ مَفْعُولًا لِّیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَن بَیِّنَةٍ وَیَحْیَىٰ مَنْ حَیَّ عَن بَیِّنَةٍ ۗ وَإِنَّ اللَّـهَ لَسَمِیعٌ عَلِیمٌ» (سوره انفال، آیه ۴۲).
  28. ذهبی، تاریخ الإسلام، ج۲، ص۵۴
  29. طارمی، حسن، دانشنامه جهان اسلام، ج۲، ص۴۸۱.
  30. ابن هشام، السیرة النبویه، داراحیاء التراث العربی، ج‌۲، ص‌۲۶۹؛ سبحانی، فروغ ابدیت، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۴۸۱
  31. واقدی، المغازی، ج۱، ص۷۵.
  32. مفید، ارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۷۳.
  33. https://maktabevahy.org/Document/Speech/Details/93/قضایای-جنگ-بدر?page=4
  34. https://www.makarem.ir/main.aspx?lid=0&typeinfo=43&catid=29280&pageindex=0&mid=324150
  35. طبری، بشارة المصطفى(ص) لشيعة المرتضى(ع)، الناشر مؤسسة النشر الإسلامي، ص۹۵
  36. ابن هشام، السیرة النبویه، داراحیاء التراث العربی، ج‌۲، ص‌۲۷۳.
  37. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج‌۱، ص‌۵۶‌.
  38. ابن‌ابی شیبه،المصنف، ج‌۷، ص‌۷۲۱.
  39. ابن هشام، السیرة النبویه، داراحیاء التراث العربی، ج‌۲، ص‌۲۶۴.
  40. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج‌۱، ص‌۶۱‌.
  41. اکنون در مکان آن سایبان، مسجدی به نام مسجد العریش بنا شده است.[۱]
  42. ابن حنبل، مسند، ج ۱، ص۱۲۶.
  43. از جمله: ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۹۶۸م، ج۲، ص۲۳.
  44. سبحانی تبریزی، جعفر، فروغ ابدیت، ج۱، ص۴۸۶، ناشر، بوستان کتاب ، ۱۳۸۵ ش.
  45. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج‌۱، ص‌۶۶-۶۷‌.
  46. شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ۱۴۱۳ق، ج ۱، ص ۷۳.
  47. رازی، روض الجنان، ۱۳۷۶ش، ج‌۵‌، ص‌۴۸.
  48. مقریزی، إمتاع الأسماع، ج۱، ص۱۰۸.
  49. پیامبر اکرم مشتی خاک برداشت و به سوی قریش پاشید و فرمود:«شاهت الوجوه» چهره‌هایتان دگرگون بادسپس دستور حمله عمومی داد..فروغ ابدیت جعفرسبحانی به نقل از «سیره ابن هشام، ج 1، ص 628»
  50. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج‌۱، ص‌۹۵.
  51. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج‌۱، ص‌۹۱.
  52. صحیح البخاری، ج‌۲، ص‌۶۸ـ‌۶۹.
  53. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج‌۱، ص‌۹۱.
  54. طارمی، حسن، دانشنامه جهان اسلام، ج۲، ص۴۸۰.
  55. واقدی، محمد بن عمر،المغازی، ج‌۱، ص‌۱۴۵ـ‌۱۵۲.
  56. ابن قتیبه، المعارف، ص‌۱۵۵.
  57. جعفر مرتضى العاملی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم‏، ج۵، ص۶۰.
  58. واقدی، محمد بن عمر،المغازی، ج‌۱، ص‌۹۵.
  59. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج‌۱، ص‌۷۵.
  60. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج‌۱، ص۷۷-۷۸.
  61. واقدی، المغازی، ۱۹۸۹م، ج۱، ص۱۱۱-۱۱۲؛ ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان، ۱۴۰۸ق، ج۴، ص۲۵۹.
  62. مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۱۸، ص۱۸۸؛ واقدی، المغازی، ۱۹۸۹م، ج۱، ص۱۱۲؛ بخاری، صحیح بخاری، تهران، ج۵، ص۸؛ انصاری، کشف الاسرار، ۱۳۷۱ش، ج۴، ص۶۵-۶۶.
  63. بیهقی، دلاپل النبوه، ۱۴۰۵، ج ۳، ص ۹۲.
  64. ذهبی، تاریخ الإسلام، ج۲، ص۱۱۹-۱۲۰.
  65. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۱۱۴ـ۱۱۵.
  66. ابن هشام، السیرة النبویه، داراحیاء التراث العربی، ج۲، ص‌۳۰۰-۳۰۲.
  67. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج‌۱، ص‌۱۱۶-۱۱۷.
  68. زمخشری، محمود بن عمر، ربیع الابرار، ج‌۴، ص‌۵۱-۵۳‌.
  69. قمی، تفسیر قمی، ۱۴۰۴ق، ج‌۱، ص‌۱۸۰.
  70. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج‌۱، ص‌۱۲۰.
  71. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج‌۱، ص‌۱۲۱.
  72. اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ج‌۱، ص‌۲۳-۲۴.
  73. مفید، الجمل، ص۱۸۶.
  74. انفال، آیه ۴۱.
  75. آل عمران، آیه ۱۲۳.
  76. صالحی شامی، سبل الهدی، ۱۹۹۳م، ج۴، ص ۳۶ - ۴۰.
  77. فیض الاسلام، نهج البلاغه، نامه ۲۳
  78. شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، زیارت حضرت عباس
  79. شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، زیارت مسلم بن عقیل

یادداشت

  1. أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ*الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ...به كسانى كه جنگ بر آنان تحميل شده، رخصت [جهاد] داده شده است، چرا كه مورد ظلم قرار گرفته‌اند، و البته خدا بر پيروزى آنان سخت تواناست.*همان كسانى كه بناحق از خانه‌هايشان بيرون رانده شدند. [آنها گناهى نداشتند] جز اينكه مى‌گفتند: «پروردگار ما خداست»...سوره حج، آیات ۳۹و ۴۰
  2. عتبة بن ربيعة، شيبة بن ربيعة، أبو البختري بن هشام، حكم بن حِزام، نَوفل بن خُويلد، حارث بن عامر بن نوفل، طعيمة عن عدى بن نوفل، نضر ابن الحارث، زَمعة بن الأسود، أبو جهل بن هشام، أميّة بن خَلَف، نبيه ، ومُنبّه (پسران حجاج)، سُهيل بن عَمرو، و عمرو بن عبدوُدّ.ابن هشام، السیرة النبویه، الناشر: مكتبة محمد علي صبيح وأولاده - بمصر، ج۲، ص۴۴۹.
  3. تعبیر پیامبر(ص) پس از این که نام سران قریش را از زبان آن دو اسیر شنید این است: «هذه مكّة قَد ألقَتْ إليكم أفلاذَ كَبَدِها» شهر مکه جگر پاره‌های خود را بیرون ریخته است. سبحانی، فروغ ابدیت، ۱۳۸۵ش،ج۱، ص۴۸۲.
  4. پیامبر از آن‌ها پرسید که قریش کجا هستند؟ گفتند: پشت کوهی که در بالای بیابان قرار گرفته است. سپس از تعداد نفرها پرسید. گفتند: تحقیقاً نمی‌دانیم. فرمود: روزی چند شتر می‌کشند؟ گفتند: یک روز ده شتر و روز دیگر نه شتر. حضرت فرمود: تعدادشان بین نهصد و هزار است.ابن هشام، السیرة النبویه، الناشر: مكتبة محمد علي صبيح وأولاده - بمصر، ج۲، ص۴۴۹؛ سبحانی، فروغ ابدیت، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۴۸۲.
  5. وَذَلِكَ حِينَ زَاغَتْ الشّمْسُ، وَذَاكَ عِنْدَ انْهِزَامِهِمْ يَوْمَ بَدْرٍ.
  6. به خد و نعمت‌هايش سوگند می‌خورم و شخص در برابر آنچه گفت مسئول است بدرستی که على بن ابی‌طالب وجودش بر تقوا و نيكى سرشته شده است... على همان است كه در یک شب(شب بدر) بر او ميكاييل و جبرييل سلام كرد ميكاييل همراه هزار فرشته و جبرييل با هزار فرشته و به دنبالشان اسرافيل
  7. در نامه‌ای که امام علی(ع) به در پاسخ به یکی از نامه‌های معاویه داده تصریح کرده که هنوز همان شمشیری را دارد که در جنگ بدر با آن جدِّ مادرى معاویه (عُتبة ابن ربيعه) و دائی‌اش (وليد ابن عتبه) و برادرش (حنظلة ابن ابى سفيان) را زده است. وَ عِنْدِي اَلسَّيْفُ اَلَّذِي أَعْضَضْتُهُ بِجَدِّكَ وَ خَالِكَ وَ أَخِيكَ فِي مَقَامٍ وَاحِدٍ از این تعبیر فهمیده می شود که امام در کشتن هر سه نفر دخالت مستقیم یا غیر مستقیم داشته است. این یادآوری تاریخی را در دو نامه( نامه ۲۸ و۶۴) از نامه‌های نهج‌البلاغه می توان دید. ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه،ناشر: مکتبة آیة الله العظمی المرعشي النجفي (ره)، ج۱۷، ص۲۵۰؛ فیض الاسلام، نهج البلاغه،۱۴۰۵ق، ج۵، ص۱۰۵۷. عبده در توضیح این فراز از نامه ۶۴نهج‌البلاغه می‌نویسد: جدّ معاویه (عتبه بن ولید) ودایی اش(ولید بن عتبه) و برادرش(حنظله بن ابی سفیان ) را امیرالمؤمنین در جنگ بدر کشت. [ قتلهم أمير المؤمنين يوم بدر.] عبده، نهج البلاغه، مطبعة الإستقامة، ج۳، ص۱۳۵.
  8. خداوند شما را در «بدر» یارى کرد (و بر دشمنان خطرناک، پیروز ساخت) در حالى که شما (نسبت به آنها)، ناتوان بودید. (آل عمران، آیه ۱۲۳)
  9. نوفل بن خویلد بن اسد بن عبدالعزّی بن قصیِّ قرشی، برادر حضرت خدیجه همسر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) بود و به سبب شجاعتش «شیر قریش» خوانده می‌شد. او مسلمانان را بسیار اذیت کرد. در جنگ بدر شرکت کرد و بر اساس برخی گزارش ها زبیر بن عوام که برادر زاده‌ نوفل بود، او را کشت.جمهرة أنساب العرب، ابن حزم، ج۱، ص۱۲۰ نام او را جزو افراد قلیب نیز ذکر کرده‌اند. قَلیب در لغت به معنای چاهی است که دهانه آن سنگ چین نشده و اصحاب قلیب به آن دسته از سران قریش گفته می‌شود که در جنگ بدر به‌دست مسلمانان کشته شده و در چاه بدر مدفون‌ شدند.سیره ابن هشام۷ ج۲، ص ۴۶۶
  10. سبحانی مجتهد تاریخ پژوه در باره کشتن این دو اسیر با وجود تأکیدات پیامبر درباره برخورد مهربانانه با اسیران می‌نویسد: در تنگه «صفراء» نضر بن حارث که از دشمنان سرسخت مسلمانان بود اعدام گردید و در «عرق الظبیه» به فرمان پیامبر عقبة بن ابی معیط کشته شد؛ کشتن این دو اسیر روی مصالح عمومی اسلامی بوده نه به منظور انتقام‌جویی، زیرا آنان از سران کفر و طرّاح نقشه‌های ضد اسلامی بودند و تحریک‌های قبایل به دست آنان انجام شده بود. چه بسا پیامبر اطمینان داشت که اگر آنان آزاد شوند، باز به کارهای خطرناکی دست خواهند زد. سبحانی، فروغ ابدیت، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۵۰۰

منابع

  • ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ناشر: مکتبة آیة الله العظمی المرعشي النجفي (ره)، بی تا.
  • ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، بیروت، دار صادر، ۱۹۶۸ق.
  • ابن هشام، عبدالملک، السیرةالنبویة، تحقیق ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، بی‌تا.
  • أبو بکر بن أبی شیبة، المصنف فی الأحادیث والآثار، تحقیق کمال یوسف الحوت، ریاض، مکتبة الرشد، ۱۴۰۹ق.
  • ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، الاغانی، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، بی‌تا.
  • ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان، تحقیق محمدجعفر یاحقی، مشهد، بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی.
  • انصاری، عبدالله بن محمد، کشف الاسرار و عدة الابرار، تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۱ش.
  • بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، بیروت، دار ابن کثیر، ۱۴۱۴ق.
  • بهرامیان، علی، دائره المعارف بزرگ اسلامی، تهران، مرکز دائره المعارف اسلامی، ۱۳۸۱ش، ج ۱۱، ذیل عنوان «بدر» [۲]
  • جعفریان، رسول، آثار اسلامى مکه و مدینه، تهران، تهران، نشر مشعر، چاپ هشتم، ۱۳۸۶ش.
  • ذهبی، تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام‏، بیروت، دار الکتاب العربى‏، ۱۴۰۹ق.
  • زمخشری، محمود بن عمر، ربیع الأبرار و نصوص الأخبار، تحقیق عبد الامیر مهنا، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات.
  • سبحانی، فروغ ابدیت، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۵ش.
  • طارمی، حسن، دانشنامه جهان اسلامی، تهران، بنیاد دائره المعارف اسلامی، ۱۳۷۵ش، ج۲، ذیل عنوان بدر(۲) [۳]
  • طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصرخسرو، ۱۳۸۳ش.
  • طبری، محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک‏، بیروت، دارالتراث‏، ۱۳۸۷ق.
  • طبری، عماد الدین ابی جعفر،تحقیق:جواد القيّومي الاصفهاني، قم، مؤسسة النشر الإسلامي، ۱۴۲۰ق.
  • عاملی، جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم‏، قم، دارالحدیث، ۱۴۲۶ق.
  • علی، صالح احمد، دولت رسول خدا، ترجمه هادی انصاری، ق‍م‌، پ‍ژوه‍ش‍ک‍ده‌ ح‍وزه‌ و دان‍ش‍گ‍اه‌‏‫، ۱۳۸۱ش.‬
  • قائدان، اصغر، «مدیریت و رهبری پیامبر(ص) در عرصه‌های نظامی»، در فصلنامه مطالعات راهبردی بسیج، شماره ۳۱، تابستان ۱۳۸۵ش.
  • قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، قم، دارالکتاب، ۱۳۶۳ش.
  • فیض‌الاسلام، نهج البلاغه، تهران، انتشارات فقیه، ۱۳۶۸ش.
  • مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، دارالاحیاء التراث، ۱۴۰۳ق.
  • مکارم، نهج البلاغه با ترجمه روان فارسی، قم، مدرسة الامام علی ابن ابی طالب، ۱۳۸۴ش.
  • مفید، محمد بن محمد نعمان، الجمل، تحقیق علی میرشریفی، قم، کنگره شیخ مفید.۱۴۲۳ق.
  • میرشریفی، سیدعلی، پیام آور رحمت، تهران، انتشارات سمت، چاپ دوم، ۱۳۹۰ش.
  • واقدی، محمد بن عمر، المغازی، لندن، چاپ مارسدن جونز، ۱۹۶۶م؛ قاهره، چاپ افست، بی‌تا.
  • یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، بیروت، دار صادر، بی‌تا.

پیوند به بیرون