پرش به محتوا

حلف الفضول

مقاله قابل قبول
رده ناقص
عدم رعایت شیوه‌نامه ارجاع
کپی‌کاری از منابع خوب
شناسه ناقص
از ویکی شیعه

حِلفُ الْفُضول یکی از پیمان‌های اخلاقی در دوران جاهلیت بود که در شهر مکه میان برخی از طایفه‌های قریش از جمله بنی‌هاشم، بنی‌مطّلب و فرزندان عبدمناف منعقد شد. هدف اصلی این پیمان دفاع از مظلومان و مقابله با ظلم و ستمی بود که افراد بی‌پناه در جامعه آن زمان با آن مواجه بودند. این پیمان حدود پنج سال پیش از بعثت پیامبر اسلام شکل گرفت و به‌دلیل فضیلت و شرافت کسانی که در آن مشارکت داشتند، به نام «حلف الفضول» شناخته شد. نام‌گذاری آن نیز مورد اختلاف است، اما وجه غالب آن به فضیلت اخلاقی اعضای پیمان بازمی‌گردد.

اهمیت این پیمان به اندازه‌ای بود که پس از ظهور اسلام نیز مورد تأیید قرار گرفت و شخصیت‌هایی چون حضرت علی(ع) و امام حسین(ع) به آن توجه ویژه‌ای داشتند. این پیمان، نشان‌دهنده وجود گرایش‌های عدالت‌خواهانه و جوانمردی در میان برخی از قبایل عرب پیش از اسلام بود و می‌توان آن را یکی از نشانه‌های آمادگی فرهنگی برای پذیرش آموزه‌های اسلامی دانست. همچنین هشام بن محمد بن سائب کلبی کتابی با عنوان «حلف الفضول» در این زمینه نگاشته که به بررسی ابعاد مختلف این پیمان پرداخته است.

وجه نام‌گذاری

در وجه نام‌گذاری حلف الفضول اختلاف‌نظرهایی وجود دارد. گروهی بر این باورند که چون این پیمان پس از حلف المطیبین و حلف الاحلاف منعقد شد و افزون بر آن دو بود، آن را «حلف الفضول» نامیدند.[۱] برخی دیگر گفته‌اند این نام‌گذاری به سبب فضل و برتری این پیمان نسبت به دیگر پیمان‌هایی بود که تا آن زمان میان عرب‌ها وجود داشت و نیز به دلیل شرافت و فضیلت کسانی که آن را منعقد کردند.[۲]

این نام را به زبیر بن عبدالمطلب، از تیره بنی‌هاشم نسبت داده‌اند؛[۳] گفته شده او این پیمان را برای اعضا نوشت و اشعاری نیز در این‌باره سرود.[۴] برخی نیز معتقدند که عرب‌ها یا به‌طور خاص، قریش، این نام را بر آن نهاده‌اند.[۵]

در سبب نام‌گذاری، وجوه دیگری نیز مطرح شده است که عبارت‌اند از:

  • حضور سه تن به نام‌های الفضل بن قضاعة، الفضل بن حشاعة و الفضل بن بضاعة (جمع آن: فُضول) در این پیمان؛[۶]
  • بذل اموال زائد بر نیاز (= فُضول) از سوی هم‌پیمانان؛
  • اقدام به کاری که بر آنان واجب و لازم نبود؛
  • پیروی از پیمان پیشین مردانی از جُرْهُم، که نام‌هایشان مشتق از «فَضْل» بود و برای حمایت از مظلوم هم‌پیمان شده بودند؛ از این‌رو، پیمان جدید نیز به نام «حلف‌ الفضول» خوانده شد.[۷]

سبب شکل‌گیری

علت شکل‌گیری پیمان جوانمردان، واکنش در برابر ظلم و ستم برخی از مردم قریش به افراد بی‌یاور در مکه بود.[۸] روزی مردی از زَبیدِ یمن با کالای خود به مکه رفت. عاص بن وائل سَهْمی (پدر عمرو بن عاص) کالای وی را خرید، اما در پرداخت قیمت آن تأخیر کرد. مرد یمنی به قریش پناه جست و از آنان خواست تا او را در گرفتن حقّش یاری کنند، اما کسی او را یاری نکرد. از این رو تصمیم گرفت برای احقاق حق و بیان اعتراض خود، بر فراز کوه ابوقبیس (نزدیک مسجدالحرام) رود. وی در این مکان ایستاد و با صدای بلند این اشعار را خواند:

يا لَلرجال لِمظلوم بِضاعتُه
ببطن مكّة نائي الدار والنفر
ومُحرمٍ أشعث لم يقض عمرتَه
يا للرجال و بين الحِجْر و الحَجَر
إنّ الحرام لِمَن تمّت كرامتُه
ولا حرام لثوب الفاجر الغَدر

که مضمونش دادخواهی بود.[یادداشت ۱][۹]

زبیر بن عبدالمطلب، عموی رسول اکرم(ص) و از بزرگان و اشراف قریش، نخستین کسی بود که درباره حلف‌الفضول سخن گفت و به آن دعوت کرد.[۱۰] در پی آن، برخی طوایف قریش در دارالنَّدوه (که محل حَلّ و عقد و رسیدگی به امور بود) گرد آمدند و هم‌سخن شدند که دادِ مظلوم را از ظالم بگیرند.[۱۱] سپس، به کوشش زبیر بن عبدالمطلب، در خانه عبدالله بن جُدعان تَیمی، یکی از اشراف قریش، گرد آمدند. آنان دست در آب زمزم فرو کردند (و به قولی دستان خود را بر خاک مالیدند) [۱۲] و با یکدیگر پیمان بستند که اگر بر کسی از اهالی مکه یا بیگانه‌ای در این شهر ستمی رود، او را یاری کنند تا حق خود را از ظالم بگیرد، [۱۳] ظالم را از ظلم باز دارند و از هر منکری نهی کنند[۱۴] و به تهی‌دستان در مال و معاش کمک کنند.[۱۵]

این پیمان به جهت اهمیت، پیش از اسلام به‌عنوان مبدأ تاریخ قرار داده شده بود.[۱۶] همچنین برخی حلف‌الفضول را شریف‌ترین پیمانی می‌دانند که تا آن روز میان عرب‌ها وجود داشت.[۱۷]

زمان

بر اساس برخی گزارش‌ها، حلف‌الفضول بیست سال پس از عام الفیل و در پی بازگشت قریش از جنگ فِجار شکل گرفت. این جنگ در ماه شوال و پیمان حلف‌الفضول در ماه ذیقعده منعقد شد.[۱۸] با این حال، برخی روایات دیگر زمان انعقاد این پیمان را پنج سال پیش از بعثت[۱۹] یا در دوران خردسالی پیامبر اسلام ذکر کرده‌اند.[۲۰]

طوایف شرکت‌کننده در حلف‌الفضول

در پیمان حلف‌الفضول، شماری از طوایف قریش حضور داشتند. این طوایف عبارت بودند از بنی‌هاشم و بنی مطّلب، فرزندان عبدمَناف، بنی زهره بن کلاب، بنی تیم بن مرّه و بنی‌اسد بن عبدالعزی بن قصی[۲۱] از بنی حارث بن فهر نیز در برخی منابع یاد شده است،[۲۲] اما درباره حضور آنان در این پیمان، اتفاق‌نظر وجود ندارد.[۲۳]

در میان طوایف شرکت‌کننده، بنی هاشم نقش برجسته‌تری داشتند و فضل و پیشگامی در این پیمان از آنِ ایشان دانسته شده است.[۲۴] در مقابل، بنی عبدشمس و بنی‌نوفل، که از تیره‌های بنی عبدمناف بودند، در این پیمان شرکت نکردند.[۲۵] علت این عدم مشارکت، مخالفت با جهت‌گیری پیمان بود؛ چرا که حلف‌الفضول در واکنش به ظلم عاص بن وائل، هم‌پیمان بنی‌امیه شکل گرفت.[۲۶]

برخی تاریخ‌نگاران بر این باورند که طوایف شرکت‌کننده در حلف‌الفضول، همان قبایلی بودند که پیش‌تر در حلف المطیبین نیز حضور داشتند.[۲۷]

تأیید اسلام بر حلف‌الفضول

پیمان حلف‌الفضول به‌دلیل ماهیت عدالت‌خواهانه و حمایت از مظلوم، مورد تأیید اسلام قرار گرفت.[۲۸] رسول اکرم(ص) پس از بعثت، درباره این پیمان فرمود:
«(همراه عموهایم) در خانهٔ عبدالله بن جدعان شاهد پیمانی بودم که اگر همه شتران سرخ‌موی را به من دهند، دوست ندارم به آن خیانت کنم؛ و اگر امروز نیز به مانند آن دعوت شوم، می‌پذیرم».[۲۹]

عمر بن خطاب، خلیفه دوم، حضور در حلف‌الفضول را یکی از معیارهای شایستگی قبایل برای بهره‌مندی بیشتر از بیت‌المال می‌دانست.[۳۰] در یکی از سفرهای معاویة بن ابی‌سفیان به مدینه، عبدالله بن زبیر به او گفت که با امام حسن(ع) در حلف‌الفضول همراه بوده و اگر امام از او یاری بخواهد، اجابت خواهد کرد. اما معاویه این ادعا را به تمسخر گرفت و رد کرد.[۳۱]

پس از شهادت امام حسن(ع)، امام حسین(ع) قصد داشت پیکر برادرش را در کنار قبر رسول خدا(ص) دفن کند، اما با مخالفت بنی‌امیه مواجه شد. در واکنش، امام به حلف‌الفضول متوسل شد و برخی قبایل برای حمایت اعلام آمادگی کردند، ولی امام حسین(ع) از تصمیم خود منصرف شد.[۳۲]

در واقعه‌ای دیگر، هنگامی که ولید بن عتبة، حاکم مدینه، قصد غصب مالی از امام حسین(ع) را داشت، امام علی(ع) او را تهدید کرد که اگر حق را ندهد، در مسجدالنبی مردم را به حلف‌الفضول دعوت خواهد کرد. این تهدید باعث شد ولید از تصمیم خود منصرف شود.[۳۳] برخی مورخان معتقدند که منظور امام علی(ع) از دعوت به حلف‌الفضول، اشاره به پیمانی مشابه بوده و نمی‌توان نتیجه گرفت که خود حلف‌الفضول تا آن زمان پابرجا بوده است.[۳۴]

هشام بن محمد بن سائب کلبی (درگذشت: ۲۰۴ق) کتابی با عنوان «حلف‌الفضول» نگاشته که نشان‌دهنده اهمیت تاریخی این پیمان در حافظه فرهنگی عرب پیش از اسلام است.[۳۵]

پانویس

  1. رجوع کنید به ابن‌حبیب، المُنَمَّق، ۱۴۰۵ق، ص۵۳ ـ ۵۴ و ۲۷۹؛ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۱۸.
  2. ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغة، ۱۴۰۴ق، ج۱۴، ص۱۳۰ و ج۱۵، ص۲۰۳.
  3. ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغة، ۱۴۰۴ق، ج۱۵، ص۲۰۳.
  4. رجوع کنید به ابن‌حبیب، المُنَمَّق، ۱۴۰۵ق، ص۱۸۷ و ۱۸۹؛ مسعودی، التنبیه و الإشراف، ۱۸۹۳م، ص۲۱۰.
  5. رجوع کنید به ابن‌حبیب، المُنَمَّق، ۱۴۰۵ق، ص۵۴، ۲۷۹؛ بَلَاذُری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۱۵.
  6. برای نمونه رجوع کنید به یعقوبی، تاریخ یعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۱۸.
  7. بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۱۳.
  8. یعقوبی، تاریخ یعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۱۷.
  9. ابن‌حبیب، المُنَمَّق، ۱۴۰۵ق،ص۵۲ ـ ۵۳ و ۱۸۶؛ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۱۲؛ مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۹؛ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۱۷.
  10. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۱۰۳؛ ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغة، ۱۴۰۴ق، ج۱۴، ص۱۳۰.
  11. مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۲۷۰.
  12. ابن حبیب، المُنَمَّق، ۱۴۰۵ق، ص۱۸۷؛ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۱۲؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ۱۴۰۴ق، ج۱۴، ص۱۳۰ و ج۱۵، ص۲۰۳.
  13. ابن هشام، السیرة النبویة، دار المعرفة، ج۱، ص۱۳۴؛ ابن حبیب، المُنَمَّق، ۱۴۰۵ق،ص۵۳.
  14. ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغة، ۱۴۰۴ق، ج۱۴، ص۱۳۰.
  15. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۱۰۳؛ ابن‌حبیب، المُنَمَّق، ص۱۸۷؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ۱۴۰۴ق، ج۱۵، ص۲۰۳.
  16. مسعودی، التنبیه و الإشراف، ۱۸۹۳م، ص۲۰۹.
  17. ابن‌حبیب، المُنَمَّق، ۱۴۰۵ق، ص۵۲، ۱۸۶؛ ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغة، ۱۴۰۴ق، ج۱۵، ص۲۰۳.
  18. رجوع کنید به ابن‌سعد، طبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۱۰۳؛ ابن‍‌حبیب، المُنَمَّق، ۱۴۰۵ق، ص۱۷۴، ۱۸۶ـ۱۸۷؛ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۱۸.
  19. رجوع کنید به ابن حبیب، المُنَمَّق، ۱۴۰۵ق، ص۵۳.
  20. رجوع کنید به ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغة، ۱۴۰۴ق، ج۱۴، ص۱۳۰ و ج۱۵، ص۲۰۳.
  21. ابن هشام، السیرة النبویة، دار المعرفة، ج۱، ص۱۳۳؛ ابن حبیب، المُحَبَّر، ۱۴۲۱ق، ص۱۹۰؛ ابن حبیب، المُنَمَّق، ۱۴۰۵، ص۵۳؛ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۱۲؛ یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۱۸.
  22. ابن‌حبیب، المُنَمَّق، ۱۴۰۵ق، ص۱۸۹؛ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۸.
  23. ابن حبیب، المُحَبَّر، ۱۴۲۱ق، ص۱۹۰.
  24. ابن سعد، طبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۱۰۳.
  25. ابن هشام، السیرة النبویه، دار المعرفة، ج۱، ص۱۳۵؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۵۲، ص۱۸۶.
  26. عاملی، الصحیح من سیرة النبی، ۱۴۱۵ق، ج۲، ص۱۴۳.
  27. یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۷–۱۸؛ مسعودی، التنبیه و الاشراف، ۱۸۹۳م، ص۲۱۰–۲۱۱؛ ابن‌حبّان، صحیح ابن حبّان، ۱۴۱۴ق، ج۱۰، ص۲۱۷.
  28. مسعودی، التنبیه و الإشراف، ص۲۱۰؛ ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغة، ج۱۴، ص۱۳۰؛ قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ۱۳۶۴ش، ج۶، ص۳۳.
  29. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، دار المعرفة، ص۱۳۴؛ ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۱۰۳؛ ابن حبیب، المُنَمَّق، ص۵۳؛ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۱۲–۱۳.
  30. ابن‌حنبل، کتاب العلل، ج۳، ص۴۲۲–۴۲۳.
  31. دوری، اخبار الدولة العباسیة، ۱۳۹۱ق، ص۵۸–۵۹.
  32. ابن عساکر، ترجمة الامام الحسن(ع)، ص۶۰۱.
  33. ابن‌هشام، السیرة النبویه، دار المعرفة، ج۱، ص۱۳۴–۱۳۵؛ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۲۶؛ قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ۱۳۶۴ش، ج۱۰، ص۱۶۹.
  34. علی، المفصل فی تاریخ العرب، ۱۳۹۱ق، ج۴، ص۸۹.
  35. ابن‌ندیم، الفهرست، ۱۳۴۶ش، ص۱۶۱؛ ابن خلّکان، وفیات الاعیان، دار الفکر، ج۶، ص۸۲.

یادداشت

  1. اى مردان بداد ستمديده‌اى برسید كه در وسط شهر مكه كالايش را به ستم برده‌اند و دستش از خانه و كسان دور است، و اى مردان به داد مُحرمى برسید که هنوز ژوليده است و عمره‌اش را بجاى نياورده و ميان حجر و حجر الاسود گرفتار است. براستى كه حُرمت و احترام براى آن كسى است كه در بزرگوارى تمام باشد، و دو جامۀ فريبكار احترامى ندارد.

منابع

  • ابن ابی الحدید، عبد الحمید بن هبة الله، شرح نهج البلاغة، قم، مکتبة آیت‌الله العظمی مرعشی نجفی، ۱۴۰۴ق/۱۳۶۳ش.
  • ابن حِبّان، محمد بن حبان، صحیح ابن حبّان بترتیب ابن بلبان، بیروت، موسسه الرسالة، ۱۴۱۴ق/ ۱۹۹۳م.
  • ابن حبیب، محمد بن حبیب، المُحَبَّر، قاهره، دار الغد العربی، ۱۴۲۱ق/۲۰۰۰م.
  • ابن حبیب، محمد بن حبیب، المُنَمَّق فی اخبار قریش، بیروت، عالم الکتب، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
  • ابن حنبل، احمد بن محمد، العلل و معرفة الرجال، بیروت، المکتب الإسلامي، ۱۴۰۸ق/۱۰۸۸م.
  • ابن خلّکان، احمد بن محمد، وفیات الاعیان و أنباء الزمان، بیروت، دار الفکر، بی‌تا.
  • ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الكبرى، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۰ق/ ۱۳۶۹ش.
  • ابن عساکر، علی بن حسن، ترجمة سبط النبی (ص)الامام الحسن(ع) من تاریخ مدینة دمشق، تهران، تک، ۱۴۳۷ق.
  • ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق/۱۳۷۴ش.
  • ابن ندیم، محمد بن اسحاق، الفهرست، تهران، بانک بازرگانی ایران، ۱۳۴۶ش.
  • ابن هشام، عبدالملک بن هشام، السیرة النبویة، بیروت، دار المعرفة، بی‌تا.
  • دوری، عبدالعزیز، اخبار الدولة العباسیة و فیه أخبار العباس و ولده، بیروت، دارالطلیعة للطباعة و النشر، ۱۳۹۱ق.
  • بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۷ق/۱۹۹۶م.
  • علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الإسلام، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۳۹۱ق/۱۹۷۶م.
  • عاملی، جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم(ص)، بیروت، دار الهادي، ۱۴۱۵ق/۱۹۹۵م.
  • قرطبی، محمدبن احمد، الجامع لأحکام القرآن، تهران، ناصر خسرو، ۱۳۶۴ش.
  • مسعودی، علی بن حسین، التنبیه و الإشراف، هلند، مطبعة بریل، ۱۸۹۳م.
  • مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب معادن الجوهر، قم، مؤسسة دار الهجرة، ۱۴۰۹ق.
  • یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، بیروت، دار صادر، بی‌تا.

پیوند به بیرون