تنزیه الانبیاء و الائمة کتابی کلامی در اثبات عصمت پیامبران و امامان نوشته سید مرتضی علم الهدی (۳۵۵ـ۴۳۶ق.).
اطلاعات کتاب | |
---|---|
نویسنده | سید مرتضی (متوفای ۴۳۶ ق) |
موضوع | کلام، عصمت پیامبران |
سبک | ادبی، روایی، استدلالی |
زبان | عربی |
مجموعه | ۱ جلد |
اطلاعات نشر | |
ناشر | بوستان کتاب |
سید مرتضی در این کتاب بحثهای راجع به عصمت پیامبران را به تفصیل آورده اما در مورد عصمت امامان، برای تفصیل مطالب، به کتاب الشافی فی الامامة که نوشته خود اوست ارجاع داده است.[۱] وی رساله کوتاهی به نام رسالة فی العصمة نیز دارد.[۲] کتاب به شکل پرسش و پاسخ تنظیم شده است.
با اینکه تنزیه الانبیاء به موضوعی اعتقادی میپردازد، به سبب مسائل نحوی و بلاغی و لغویای که در بر دارد،[۳] شایسته است که جزو کتابهای ادبی نیز به شمار آید.
نویسنده کتاب
سید مرتضی در سال ۳۵۵ق در یکی از خانوادههای سادات بغداد به دنیا آمد. جانب پدر و مادر با پنج واسطه به موسی بن جعفر میرسد.
سید مرتضی پیشوای فقهی، متکلم و مرجع امامیه در عصر خویش، پس از درگذشت استادش شیخ مفید (م ۴۱۳) بوده است.
او مدت سی سال امیر الحاج و حرمین و نقیب الاشراف و قاضی القضات و مرجع شکایات مردم بوده است.
وی برخی از کتابهایش را در پاسخ به دیگران نوشته اما سخن بعضی که گفتهاند تنزیه الانبیاء پاسخ به تخطئة الانبیاء ابو حامد غزالی (۴۵۰ـ ۵۰۵ق) است، با توجه به تاریخ وفات وی و ولادت غزالی، درست نیست.[۴]
محتوای کتاب
این کتاب در ۱۸۹ صفحه، در ایران به چاپ سنگی رسیده است. مسائل مختلف این کتاب به نقطه مرکزی بحث و خلاف بین امامیه و معتزله در مسأله عصمت انبیاء منتهی میشود، امامیه میگویند: انبیاء هیچ گاه مرتکب گناه نخواهند شد، چه گناه بزرگ و چه گناه کوچک، و چه قبل از نیل به مقام نبوت و چه بعد از آن، ولی معتزله تنها ارتکاب گناهان کبیره، و یا صغیرهای را که موجب استخفاف شود برایشان محال میدانند و اما ارتکاب گناهان صغیرهای را که موجب استخفاف نگردد چه قبل از نیل به مقام نبوت و چه بعد از آن برایشان تجویز میکنند. این کتاب بار دیگر در سال ۱۳۵۲ه در نجف به چاپ رسیده است. سید در قسمت مهم این کتاب همّ خود را بر صرف ظواهر آیات و یا احادیث نبویهای که از آنها نسبت خطا و گناهان کوچک بر پیغمبران استفاده میشود به کار برده است و نیز امامان شیعه امامیه را -چنان که مقتضای مذهب ایشان است- چون پیغمبران معصوم دانسته و حکم به حسن سیرت همه آنان کرده است. سید در این کتاب مسائلی را به کتاب الشافی و رساله المقنع فی الغیبة خود ارجاع داده است. این کتاب را تتمهای است که عبدالوهاب الحسینی -که از افاضل قرن نهم و اوائل قرن دهم است- آن را تألیف نموده است.[۵]
تنزیه الانبیاء شامل مقدمه و دو بخش کلی است: بخش اول در تنزیه انبیا و بخش دوم در تنزیه ائمه.
آرای مختلف در باب عصمت انبیا
در مقدمه، آرای مختلف در بارۀ عصمت پیامبران نقل شده است. به گفته او حشویه و اهل حدیث انجام گناهان کبیره یا گناهان صغیره را از جانب پیامبران روا دانستهاند. امامیه معتقدند که ارتکاب هیچ گناهی، چه صغیره چه کبیره، بر پیامبران و امامان، چه پیش از پیامبری و امامت و چه پس از آن، روا نیست. معتزله فقط انجام دادن گناهان کبیره و صغیرهای را که موجب کاهش جایگاه پیامبران در بین مردم است را، چه پیش از پیامبری چه پس از آن، روا ندانستهاند اما در هر دو حال انجام دادن گناهان صغیرهای را که موجب وهن انبیا نیست، جایز شمردهاند. معتزله و حشویه درباره امامان (در دیدگاه آنان امام یعنی حاکم اسلامی) معتقد بودند که انجام دادن گناهان کبیره و صغیره از جانب آنان ممکن است اما موجب عزل آنان از مقام خود میشود.[۶]
سید مرتضی، پس از نقل آرای مختلف، آنها را بررسی و نقد کرده است. کتاب به صورت پرسش و پاسخ تنظیم شده است و به نظر میآید برخی پرسشها را پیشتر، متکلمان معتزلی مطرح کرده بودهاند، کسانی همچون نَظّام[۷] و ابومسلم محمد بن بحر اصفهانی[۸] و ابوعلی جُبّائی.[۹] پارهای دیگر، پرسشهایی است که به نظر سید مرتضی رسیده که ممکن است پیش بیاید یا پرسشهای کسی است که به درخواست او کتاب را نوشته است.[۱۰]
استدلال بر عصمت پیامبران
وی در شرحِ نظر خود میگوید:
- «تمام آنچه از پیامبران در مورد انجام گناه بیان شده و ما آنها را نمیپذیریم، مستقیم یا غیرمستقیم، به نشانه صدق (اعجاز) پیامبری برمیگردد. مستقیم به این صورت که نشانه پیامبری حاکی از آن است که خداوند آنان را تصدیق کرده است، پس باید از گناه کبیرهای چون دروغ بری باشند زیرا تصدیق دروغگو شایسته خداوند نیست. غیرمستقیم به این صورت است که نشانه پیامبری بر وجوب پیروی از پیامبران و تصدیق آنان ــ که غرض از بر انگیختن پیامبران است ــ دلالت دارد، در حالی که امر به پیروی از دروغگو شایسته نیست. درباره سایر گناهان کبیره نیز اینگونه است.»
اما درباره گناهان کبیره پیش از پیامبری و گناهان صغیره (چه پیش از پیامبری چه پس از آن).»سیدمرتضی میگوید:
- «میان دو نفر که یکی چنین گناهانی ندارد و آنکه مرتکب چنین گناهانی شده است یا احتمال انجام دادنش بر او میرود، مردم به پیروی از کسی رغبت و اطمینان پیدا میکنند که چنین گناهانی نداشته باشد.»[۱۱]
استدلال بر عصمت امامان
او درباره امامان نیز میگوید:
- «علت حضور امام این است که با وجود او، تا آنجا که امکان دارد، مردم از کارهای ناشایست دور بمانند و به کارهای شایسته نزدیک شوند. پس، اگر انجام دادن گناهان کبیره را برای امام هم جایز بدانیم، علت مذکور همچنان باقی خواهد بود و این امام هم محتاج امام دیگری است و این روند به تسلسل میانجامد مگر اینکه به امامی معصوم برسد. چون قول امامان مانند قول پیامبر، حجت است و حق فقط از طریق آنان شناخته میشود، پس حکم آنان دربارۀ انجام دادن گناهان صغیره (چه پیش از امامت چه پس از آن)، و گناهان کبیره پیش از امامت، همان حکم پیامبر است.»[۱۲]
چنانکه پیداست سید مرتضی در استدلال خود هیچ تکیهای بر علم پیامبران و امامان ندارد و نیز با این نظریه که عصمت آنان به حفظ فرشتگان یا دیگر امدادهای غیبی متکی است مخالف است زیرا این امور با تکلیف و درد و رنجی که متحمل میشدند ناسازگار است و اگر چنین بود شایسته مدح و ثواب نبودند.[۱۳]
توجیه آیات ناسازگار عصمت
سید مرتضی در دو بخش کتاب، آیهها و روایتهایی را که با نظریه عصمت ناسازگارند بررسی و توجیه کرده است. بخش اول در تنزیه پیامبران است (شامل آدم، نوح، ابراهیم، یعقوب، یوسف، ایوب، شعیب، موسی، داوود، سلیمان، یونس، عیسی علیهم السلام و محمد(ص) و بخش دوم در تنزیه امامان (شامل امام علی، امام حسن، امام حسین، امام علی بن موسی الرضا و امام عصر علیهم السلام.
معمولاً سید مرتضی به یک اِشکال، پاسخهای متعدد داده که همۀ پاسخها در یک سطح و قوّت نیستند و در عین حال، گاه پاسخ کسانی را نقد کرده که با رأی او موافقند.[۱۴] وی در تأویل آیههای قرآن از توجیههای گوناگونی استفاده کرده، که آنها را به این صورت میتوان دسته بندی کرد:
- پارهای از برداشتهای نادرست ناشی از بیتوجهی به مباحث لغت شناسی و اقتضائات زبانی و ویژگیهای زبان عربی است.[۱۵]
- برخی تفسیرها با ظاهر آیه ناسازگارند، در حالی که اصل، ظاهر آیه است و هرگاه در فهم ظاهر آیه شبههای پیش آید باید به دلیل قطعی رجوع کرد.[۱۶]
- گاه ظاهر آیهای تاب دو تفسیر مختلف را دارد که یکی سازگار با عصمت انبیاست و دیگری ناسازگار با آن، در اینجا چون عصمت انبیا با ادله عقلی ثابت شده، باید تفسیری را پذیرفت که با عصمت آنان سازگار است.[۱۷]
- منظور برخی آیهها، بر خلاف تصوری که میشود، کسانی غیر از انبیاست.[۱۹]
- نسبت دادن هر چه که موجب بیزاری از انبیا و از دست دادن آرامش قلبی نسبت به حضور آنهاست، مخالف دلیل عقلی بوده و پذیرفتنی نیست.[۲۰]
- برخی اعمالی که به انبیا نسبت داده میشود، گناه به حساب نمیآید بلکه ترک اَوْلی[۲۱]یا ترک یک کار مستحب است[۲۲] و خطاب لفظ «ظالم» و مانند آن به انبیا و توبه و استغفار آنان، به سبب از دست دادن ثوابِ اعمال مستحب و نیز خضوع و خشوع در پیشگاه خداوند است.[۲۳]
- پارهای از اِشکالهای دیگر نیز به سبب بیتوجهی به ویژگیهای انسانی انبیا و مسائل مربوط به عرف و اجتماع است.[۲۴]
- برخی اعمال پیامبران، به مصلحت و خواست الاهی بوده است که از راه وحی یا الهام از آن آگاه میشدند.[۲۵]
توجیه روایات ناسازگار
سید مرتضی درباره روایتهای ناظر به مسئله عصمت که با نظر وی ناسازگار است، میگوید که عصمت انبیا پیش از هر چیز متکی به ادله عقلی است، دلالت عقلی از هر دلالت دیگری قویتر است[۲۶]و آنچه را با دلیل عقلی ثابت شده است نمیتوان با یک امر احتمالی انکار کرد؛[۲۷] بنابراین، هر روایتی که با ادله عقلی ناسازگار باشد را نمیپذیریم.[۲۸] این امر در صورتی است که روایتها از نظر سند و راوی محکم باشند و گرنه نمیتوان به آنها اعتنا کرد.[۲۹]
سیدمرتضی درباره پارهای از روایتها که با ظاهر قرآن نیز مخالفند، میگوید وقتی ظاهر قرآن بر معصیت پیامبران دلالت ندارد، چگونه چنین روایتهایی را میتوان پذیرفت؟[۳۰] البته اگر روایتهای صحیحی را که به ظاهر مخالف عقل هستند بتوان تأویل کرد، باید تأویل کرد[۳۱] و اگر این کار شدنی نباشد باید آنها را بر وجهی درست توضیح داد.[۳۲] مطلب پایانی کتاب پاسخ سیدِ مرتضی به این مسأله است که چه علتی در مخفی بودن امام زمان (ع) از شیعیانش هست که در پاسخ گفته ممکن است علت این باشد که شیعیان باعث معرفی حضرت و پخش شدن خبرش بشوند (هر چند قصد انجام این کار را نداشته باشند) وهمین سبب خوف حضرت از شناسایی توسط دشمنانش بشود. و ممکن است علت این باشد که اگر امام برای برخی از شیعیانش ظاهر شود برای شناسایی وتصدیقش نیاز به معجزه و استدلال دارند و ممکن است نپذیرند و امام نیز چون از حال آنها آگاه است به همین جهت برای آنها ظاهر نمیشود. و ممکن است که امام (ع) برای برخی شیعیان و اولیائش که قابلیت ظهور را دارند و مشکلی برای امام(ع) ایجاد نمی کنند ظاهر شود و البته در این زمینه هر شیعهای خودش به حال خودش واقف است و خبری از غیر خودش ندارد. [۳۳]
آثار پیرامونی
این کتاب را شیخ محمد بن علی کراجکی (متوفی ۴۴۹) تلخیص کرده است.[۳۴] نسخۀ خطیای که شیخ آقا بزرگ داشته، حاوی تکملهای بر تنزیه الانبیاء بوده که عبدالوهاب حسینی استرآبادی (اواخر قرن نهم و اوایل قرن دهم) آن را نوشته است.[۳۵]
شهاب الدین شافعی رازی (متوفی قرن ششم) در زَلَّة الانبیاء، به رد تنزیه الانبیاء شریف مرتضی پرداخته است. نصیرالدین عبدالجلیل قزوینی، هم عصر رازی، برخی اِشکالهای او را در کتاب بعض مثالب النواصب، به فارسی، پاسخ داده است.[۳۶] ترجمهای فارسی از تنزیه الانبیاء به قلم امیر سلمانی رحیمی در ۱۳۷۷ش در مشهد چاپ شده است.
تنزیه الانبیاء نخستین بار در ۱۲۹۰ در تبریز چاپ سنگی شد، سپس چاپهای متعددی از آن در نجف و بیروت و قم منتشر گردید؛ از آن جمله است: چاپ فاطمه قاضی شعار، زیر نظر علی اکبر غفاری، که در ۱۳۸۰ش در تهران منتشر شده و چاپ فارس حسون که در ۱۳۸۰ش در قم انتشار یافته است.
برخی کتب دیگر با موضوع مشابه
تنزیه الانبیاء از قدیمیترین کتابهای موجود درباره عصمت پیامبران است و عنوان آن برای تک نگاریهای مرتبط با این موضوع کاربرد پیدا کرده و از این جهت حائز اهمیت است. برخی از کتابهای دیگری که در این موضوع با همین عنوان نوشته شدهاند، عبارتاند از:
- عصمة الانبیاء، تألیف فخر رازی (متوفی ۶۰۶)
- تنزیه الانبیاء عن تسفیه الاغبیاء، تألیف جلال الدین سیوطی (متوفی ۹۱۱)
- تنزیه المصطفی المختار عمّایثبت من الاخبار و الا´ثار، تألیف احمد وفائی (متوفی ۱۰۸۶)
- تنزیه الانبیاء، تألیف شیخ مصطفی بن حسین بغدادی (بغداد ۱۳۲۳)
- تنزیه الانبیاء، تألیف زین العابدین کرمانی (تبریز ۱۳۴۴)
- التنبیه بالعلوم من البرهان علی تنزیه المعصوم عن السهو و النسیان یا التنبیه بالتنزیه، تألیف محمد بن حسن حرّ عاملی (قم ۱۴۰۱)
- تنزیه الانبیاء عمّانسب الیهم حُثالة الاغبیاء، تألیف ابن حِمیر (بیروت ۱۴۱۱)
- تنزیه الانبیاء و تأویل مایظهر منه خلافه و الرد علی من یزعُمُ تَخطِأتهم، تألیف شیخ محمدباقر استرآبادی به فارسی[۳۷]
ترجمهای به اردو از بخش اول تنزیه الانبیاء، به قلم حسین هندی با عنوان تحفة الاتقیاء، در هند به چاپ رسیده است. ترجمه اردویی به نام تحفة الانبیاء نیز موجود است که احتمالاً همان کتاب مذکور است.[۳۸]
پانویس
- ↑ ص ۲۰۹، ۲۱۵، ۲۱۸، ۲۲۰ـ۲۲۱، ۲۳۹، ۲۴۵، ۲۷۹ـ ۲۸۰.
- ↑ آقابزرگ طهرانی، ج ۱۵، ص۲۷۳.
- ↑ ص ۲۵ـ۲۶، ۲۸، ۳۳، ۴۰، ۴۱، ۴۵، ۵۳، ۹۳، ۱۱۸ـ ۱۱۹، ۱۸۰ـ۱۸۱، ۱۸۳ـ۱۸۴، ۱۹۵، ۱۹۸ـ۱۹۹، ۲۰۳، ۲۰۶.
- ↑ حسینی خوانساری، ج ۴، ص۴۱۸.
- ↑ گرجی، ابوالقاسم، تاریخ فقه و فقها، ص۱۶۲-۱۶۳.
- ↑ علم الهدی، ص۱۶ـ۱۷.
- ↑ همان، ص۱۶، ۲۴، ۲۳۲، ۲۳۶ـ۲۳۷، ۲۴۰، ۲۴۴، ۲۴۷ـ ۲۴۸.
- ↑ همان، ص۳۴، ۵۳، ۶۱، ۱۲۲، ۱۵۰.
- ↑ همان، ص۱۷، ۲۳، ۶۵، ۸۹، ۱۰۸، ۱۱۲، ۱۲۰ـ۱۲۱، ۱۳۲، ۱۵۰.
- ↑ همان، ص۱۵.
- ↑ ص ۱۸، ۲۳.
- ↑ ص ۲۴ـ ۲۵.
- ↑ ص ۹۱.
- ↑ ص ۵۲ ـ۵۳، ۱۸۴.
- ↑ ص ۲۵ـ۲۶، ۲۸، ۳۲ـ۳۳، ۴۰ـ۴۱، ۴۵، ۵۳، ۹۳، ۱۱۸ـ۱۱۹، ۱۶۹، ۱۸۱، ۱۸۶، ۱۹۵، ۱۹۸، ۲۰۳ـ۲۰۴، ۲۰۶.
- ↑ ص ۵۸، ۸۶، ۱۰۱، ۱۸۴ـ ۱۸۵، ۱۹۰.
- ↑ ص ۳۱ـ۳۲، ۸۴، ۱۶۷ـ ۱۶۸.
- ↑ ص ۱۸۲، ۱۸۸.
- ↑ ص ۸۹، ۱۸۷ـ ۱۸۸.
- ↑ ص ۳۱، ۱۰۴، ۱۴۷، ۱۷۷، ۱۸۸.
- ↑ ص ۱۷۴ـ ۱۷۵، ۱۸۱.
- ↑ ص ۲۵ـ۲۶، ۸۰، ۱۵۰، ۱۶۰، ۱۸۱.
- ↑ ص ۲۶ـ۲۷، ۱۱۳، ۱۴۴، ۱۵۹ـ۱۶۰.
- ↑ ص ۷۶، ۷۹، ۱۹۲ـ۱۹۳.
- ↑ ص ۳۰، ۴۲، ۹۶ـ ۹۸، ۱۱۲ـ۱۱۳، ۱۴۹، ۱۵۶، ۱۷۹، ۱۹۱ـ۱۹۲.
- ↑ همان، ص۳۶، ۴۶.
- ↑ همان، ص۲۲۶.
- ↑ ص ۳۶، ۴۹، ۱۴۲، ۱۵۲، ۱۷۱، ۱۹۳.
- ↑ ص ۳۶ـ۳۷، ۱۰۲ـ۱۰۳، ۱۷۱، ۱۹۱، ۲۳۷ـ ۲۳۸.
- ↑ ص ۱۷۹.
- ↑ ص ۴۹، ۱۹۳، ۲۰۰، ۲۰۹ـ۲۱۰، ۲۲۶.
- ↑ ص ۲۶۰.
- ↑ سید مرتضی، تنزیه الانبیاء، ج۱، ص۱۸۴.
- ↑ ثقة الاسلام تبریزی، ج ۴، ص۴۲۲.
- ↑ محیی الدین، ص۱۴۰.
- ↑ آقابزرگ طهرانی، ج ۳، ص۱۳۰، ج ۴، ص۴۵۶.
- ↑ (برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به آقابزرگ طهرانی، ج ۴، ص۴۵۶، ج ۱۴، ص۲۰۵، ج ۲۱، ص۱۸۳، ج ۲۴، ص۱۴۷، ج ۲۶، ص۲۲۳؛ ثقة الاسلام تبریزی، ج ۴، ص۴۲۳)
- ↑ آقابزرگ طهرانی، ج ۳، ص۴۰۸، ۴۲۲.
منابع
- آقابزرگ طهرانی.
- ثقة الاسلام تبریزی، علی بن موسی، مرآة الکتب، چاپ محمدعلی حائری، قم، ۱۳۷۲ـ۱۳۸۰ش.
- حسینی خوانساری، احمد، کشف الاستار عن وجه الکتب و الاسفار، قم، ۱۴۰۹ـ ۱۴۱۹ق.
- علم الهدی، علی بن حسین، تنزیه الانبیاء، چاپ فاطمه قاضی شعار، تهران، ۱۳۸۰ش.
- عبدالرزاق محیی الدین، شخصیت ادبی سیدمرتضی، ترجمه جواد محدثی، تهران، ۱۳۷۳ش.
پیوند به بیرون