ماجرای لدود
نقاشی حضرت فاطمه (س) و جبرئیل در کنار بستر پیامبر(ص) در کتاب سیر النبی که در قرن ۱۱ق به دستور حاکم عثمانی و توسط سید سلیمان کسیم پاشا تهیه شد. | |
| اطلاعات روایت | |
|---|---|
| موضوع | ماجرای خوراندن دوای تلخ به پیامبر |
| صادره از | منسوب به پیامبر اسلام(ص) |
| راوی اصلی | عایشه، امسلمه، ابنعباس |
| اعتبار سند | مجعول |
| منابع شیعه | ندارد |
| منابع سنی | طبقات الکبری، صحیح مسلم، صحیح بخاری، مسند احمد بن حنبل |
| احادیث مشهور | |
| حدیث سلسلةالذهب • حدیث ثقلین • حدیث کساء • مقبوله عمر بن حنظلة • حدیث قرب نوافل • حدیث معراج • حدیث ولایت • حدیث وصایت • حدیث جنود عقل و جهل • حدیث شجره | |
ماجرای لَدود گزارشی تاریخی از خوراندن دارویی تلخ به پیامبر اکرم(ص) در واپسین روزهای زندگی او است. بر اساس این روایت، دارویی به نام «لَدود» توسط همسران یا عباس عموی پیامبر(ص) به وی خورانده شد، در حالی که پیامبر با اشاره، آنان را از این کار نهی کرده بود. پس از بهبود نسبی، پیامبر(ص) سوگند یاد کرد که همه حاضران بهجز عباس باید از همان دارو بخورند.
این روایت در هیچیک از منابع شیعه نقل نشده و تنها در آثار اهلسنت با راویان مختلف گزارش شده است. اکثر علمای شیعه این روایت را جعلی دانستهاند. دلایل آنان شامل ضعف سندی، تعارض در نقلها، ناسازگاری با اصل عصمت پیامبر و عدم گزارش این واقعه توسط اهلبیت(ع) است که در آن ایام پیوسته همراه پیامبر(ص) بودند.
برخی محققان، انگیزههای جعل این روایت را بررسی کرده و در مقابل این دیدگاه، علی کورانی، پژوهشگر شیعه، این روایت را معتبر دانسته و آن را یکی از شواهد شهادت پیامبر(ص) بر اثر مسمومیت توسط برخی نزدیکانش میداند.
تعریف و شرح ماجرای لدود
حدیث لَدود گزارشی است از رفتار پیامبر اکرم(ص) در میان همسران و صحابه، که در ایام بیماری منتهی به رحلت رسول خدا(ص) رخ داده است. بر اساس این روایت، در واپسین روزهای عمر پیامبر(ص)، برخی از نزدیکانش دارویی تلخ به نام «لَدود» (که برای درمان سینهپهلو تجویز میشده) به دهان وی ریختند، در حالی که پیامبر با اشاره، آنان را از این کار نهی کرده بود. پس از بهبود نسبی، پیامبر دستور داد تا همان دارو را-به جز برای عمویش عباس-به دهان همه افراد حاضر در آن جلسه بریزند.[۱]
بررسی سندی و محتوایی حدیث
ماجرای لَدود در هیچیک از منابع شیعی گزارش نشده است.[۲] در مقابل، منابع اهلسنت روایتهایی متعدد از این واقعه نقل کردهاند. ابنسعد در کتاب الطبقات الکبری پنج گزارش از حدیث لَدود با راویان مختلف ارائه میکند که در آنها راویان ماجرا عایشه، امسلمه یا ابنعباس هستند.[۳]
در صحیح مسلم[۴] و مسند احمد بن حنبل[۵] نیز این روایت از زبان عایشه نقل شده است. صحیح بخاری در دو بخش از کتاب خود به این ماجرا پرداخته است. در گزارش نخست، ناقلان روایت عایشه و ابنعباس هستند[۶] و در گزارش دوم، همین روایت بهصورت خلاصه و با همان سلسله سند از زبان عایشه نقل شده است.[۷]
گزارشهایی از این واقعه در منابع تاریخی نیز آمده است؛ از جمله در سیره ابنهشام[۸] و تاریخ مدینه دمشق اثر ابنعساکر.[۹] سید جعفر مرتضی عاملی (درگذشت: ۱۴۴۱ق)، مورخ شیعه، هشت روایت مرتبط با این قضیه را از منابع مختلف اهلسنت با راویان متعدد گردآوری و تحلیل کرده است.[۱۰]
رویکرد علمای شیعه درباره ماجرای لدود
برخلاف علمای اهلسنت که روایت لَدود را نقل و تحلیل کردهاند، بسیاری از عالمان شیعه نسبت به این حدیث بیتوجه بودهاند و حتی در مقام نقد نیز به آن نپرداختهاند.[۱۱] با این حال، برخی از عالمان شیعه و نقیب ابوجعفر از علمای اهلسنت، این روایت را جعلی و ساختگی دانستهاند. دلایل آنان برای رد این حدیث عبارتاند از:
- اشکال سندی در نقلهای روایت: ضعف در سلسله راویان و اختلاف در نقلها.[۱۲]
- تناقضات محتوایی؛ از جمله:
- نقش عباس در دارو دادن به پیامبر(ص).[۱۳]
- حضور یا عدم حضور افراد غیر از همسران پیامبر(ص).[۱۴]
- اختلاف در شخصیت همسر پیامبر(ص) که با وجود روزهداری، دارو به او خورانده شد.[۱۵]
- اختلاف در آگاهی یا عدم آگاهی پیامبر(ص) هنگام دارو خوراندن.[۱۶]
- ناسازگاری با ویژگیهای پیامبر(ص): بهگفته حبیبالله خویی (درگذشت: ۱۳۲۴ق)، ابتلای پیامبران به بیماریهایی که موجب تنفر مردم یا هذیانگویی شود، با حکمت الهی سازگار نیست.[۱۷] همچنین سید جعفر مرتضی عاملی معتقد است که مجازات عمومی حضار توسط پیامبر(ص) پس از بهبودی، با اصل عصمت ناسازگار است؛ زیرا نیت آنان خیرخواهی بوده و مقابلهبهمثل نمیتواند مجازاتی عادلانه باشد.[۱۸]
- نظر نقیب ابوجعفر: تنها عالم اهلسنت که این روایت را جعلی دانسته، نقیب ابوجعفر (درگذشت: ۶۱۳ق) استاد ابنابیالحدید معتزلی است.[۱۹] به گزارش ابنابیالحدید در شرح نهجالبلاغه، استادش معتقد بود که امام علی(ع)، حضرت فاطمه(س) و حسنین(ع) در روزهای واپسین نزد پیامبر(ص) حاضر بودند و اگر چنین واقعهای رخ داده بود، باید دارو به دهان آنان نیز ریخته میشد؛ در حالی که چنین چیزی گزارش نشده است. او این روایت را ساختگی دانسته و معتقد بود که برای خوشآمد گروهی جعل شده است.[۲۰]
- در مقابل این دیدگاه مشهور شیعه، علی کورانی (درگذشت: ۱۴۰۳ش)، تاریخپژوه شیعه، نهتنها این روایت را مردود نمیداند، بلکه معتقد است که پیامبر(ص) به بهانه دارو خوراندن توسط نزدیکانش، مسموم شده و به شهادت رسیده است.[۲۱] به باور او، اختلاف در جزئیات روایت، ناشی از وقوع دو مرحله دارو خوراندن است: یکی در آغاز بیماری و دیگری در روزهای پایانی. وی همچنین معتقد است که مجازات عمومی حضار از سوی پیامبر(ص) برای نشان دادن نقش غیر بنیهاشم در شهادتش بوده است.[۲۲] کورانی برای اثبات این دیدگاه به روایاتی استناد میکند که به مسمومیت و شهادت پیامبر اشاره دارند.[۲۳]
انگیزههای جعل روایت لدود
محققانی که باور به جعلی بودن روایت لَدود دارند، انگیزههایی را برای جعل این حدیث مطرح کردهاند که مهمترین آنها عبارتاند از:
- توجیه عمل خلیفه دوم در ماجرای دوات و قلم
گفته شده است که این روایت با هدف توجیهپذیر کردن رفتار خلیفه دوم در ماجرای دوات و قلم جعل شده است.[۲۴] بر اساس گزارشها، در روزهای پایانی عمر پیامبر اکرم(ص)، او درخواست دوات و قلم کرد تا نوشتهای بنویسد که مانع گمراهی امت پس از خودش شود. در این هنگام، عمر بن خطاب مانع شد و گفت: «این مرد هذیان میگوید؛ قرآن برای ما کافی است».[۲۵]
بهگفته محمدصادق نجمی، جعل روایت لَدود میتواند در راستای اثبات هذیانگویی پیامبر(ص) در روزهای آخر عمر باشد؛ چرا که در این روایت، پیامبر گاه دستور به خوراندن داروی تلخ میدهد و گاه درخواست دوات و قلم میکند.[۲۶] سید جعفر مرتضی عاملی نیز معتقد است که سخن نقیب ابوجعفر مبنی بر ساختگیبودن این روایت برای خوشآمد برخی افراد، میتواند اشاره به همین انگیزه باشد.[۲۷]
- فضیلتتراشی برای عباس توسط بنیعباس
محمدصادق نجمی بر این باور است که بنیعباس در دوران خلافت خود و حتی پیش از آن، تلاش میکردند به هر شکل ممکن برای خاندان خود، بهویژه جدشان عباس، فضیلتسازی کنند. در روایت لَدود، با وجود اختلاف در جزئیات، یک نکته در همه نقلها مشترک است: معاف شدن عباس از مجازات عمومی. این ویژگی میتواند نشانهای از جعل روایت در راستای برجستهسازی عباس باشد.[۲۸]
پانویس
- ↑ نجمی، سیری در صحیحین، ۱۳۸۳ش، ج۲، ص۲۴۵.
- ↑ نجمی، سیری در صحیحین، ۱۳۸۳ش، ج۲، ص۲۴۹.
- ↑ ابنسعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۲، ص۱۸۱–۱۸۲.
- ↑ مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ۱۴۱۲ق، ج۴، ص۱۷۳۳.
- ↑ ابن حنبل، مسند احمد بن حنبل، ۱۴۱۶ق، ج۴۱، ص۳۶۴–۳۶۵.
- ↑ بخاری، صحیح البخاری، ۱۴۱۰ق، ج۹، ص۱۲۸.
- ↑ بخاری، صحیح البخاری، ۱۴۱۰ق، ج۱۰، ص۳۱۱–۳۱۲.
- ↑ ابنهشام، السیرة النبویة، دار المعرفة، ج۲، ص۶۵۱.
- ↑ ابنعساکر، تاریخ مدینة دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۲۵، ص۳۳۲–۳۳۵.
- ↑ عاملی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ۱۳۸۵ش، ج۳۲، ص۱۳۰–۱۳۴.
- ↑ نجمی، سیری در صحیحین، ۱۳۸۳ش، ج۲، ص۲۴۹؛ نجمی، «داستانی دروغین درباره پیامبر اعظم(ص)»، ص۱۲۱.
- ↑ عاملی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ۱۳۸۵ش، ج۳۲، ص۱۳۵.
- ↑ خویی، منهاج البراعة، ۱۴۰۰ق، ج۱۵، ص۸۸؛ عاملی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ۱۳۸۵ش، ص۱۳۵؛ نجمی، «داستانی دروغین درباره پیامبر اعظم(ص)»، ج۲، ص۲۴۶.
- ↑ عاملی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ۱۳۸۵ش، ص۱۳۵؛ نجمی، «داستانی دروغین درباره پیامبر اعظم(ص)»، ص۲۴۶.
- ↑ عاملی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ۱۳۸۵ش، ص۱۳۵.
- ↑ عاملی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ۱۳۸۵ش، ج۳۲، ص۱۳۵؛ نجمی، «داستانی دروغین درباره پیامبر اعظم(ص)»، ص۲۴۶.
- ↑ خویی، منهاج البراعة، ۱۴۰۰ق، ج۱۵، ص۸۹.
- ↑ عاملی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ۱۳۸۵ش، ج۳۲، ص۱۳۶–۱۳۷؛ نجمی، «داستانی دروغین درباره پیامبر اعظم(ص)»، ص۲۴۶–۲۴۷.
- ↑ نجمی، «داستانی دروغین درباره پیامبر اعظم(ص)»، ص۲۴۹.
- ↑ ابنابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج۱۳، ص۳۲.
- ↑ کورانی، السیرة النبویة بنظر أهل البیت علیهم السلام، ۱۴۳۸ق، ج۲، ص۶۵۰–۶۵۱.
- ↑ کورانی، السیرة النبویة بنظر أهل البیت علیهم السلام، ۱۴۳۸ق، ج۲، ص۶۵۱.
- ↑ کورانی، السیرة النبویة بنظر أهل البیت علیهم السلام، ۱۴۳۸ق، ج۲، ص۶۵۱–۶۵۲.
- ↑ عاملی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ۱۳۸۵ش، ج۳۲، ص۱۴۱؛ نجمی، سیری در صحیحین، ۱۳۸۳ش، ج۲، ص۲۴۸.
- ↑ بخاری، صحیح البخاری، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۳۷؛ ج۴، ص۶۶؛ ج۵، ص۱۳۷–۱۳۸؛ ج۷، ص۹.
- ↑ نجمی، سیری در صحیحین، ۱۳۸۳ش، ج۲، ص۲۴۸.
- ↑ عاملی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ۱۳۸۵ش، ج۳۲، ص۱۴۱.
- ↑ نجمی، سیری در صحیحین، ۱۳۸۳ش، ج۲، ص۲۴۸.
منابع
- ابنحنبل، احمد بن محمد، مسند احمد بن حنبل، بیروت، موسسة الرسالة، ۱۴۱۶ق.
- ابنهشام، عبد الملک بن هشام، السیرة النبویة، بیروت، دار المعرفة، بیتا.
- ابنابیالحدید، عبدالحمید بن هبه الله، شرح نهج البلاغه، قم، مکتبة آیة الله العظمی مرعشی النجفی، بیتا.
- ابنسعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۰ق.
- ابنعساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ق.
- بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، قاهره، جمهوریة مصر العربية. وزارة الاوقاف. المجلس الاعلی للشئون الاسلامية. لجنة إحياء کتب السنة، ۱۴۱۰ق.
- خویی، حبیبالله، منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة، تهران، مکتبة الاسلامیة، ۱۴۰۰ق.
- عاملی، سید جعفرمرتضی، الصحیح من سیرة النبیّ الاعظم، قم، دارالحدیث، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
- کورانی، علی، السیرة النبویة بنظر أهل البیت علیهم السلام، قم، دارالنشر المعروف، ۱۴۳۸ق.
- مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، قاهره، دارالحدیث، ۱۴۱۲ق.
- نجمی، محمدصادق، «داستانی دروغین درباره پیامبر اعظم(ص)»، در مجله میقات حج، شماره ۵۸، زمستان ۱۳۸۵ش.
- نجمی، محمدصادق، سیری در صحیحین، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، انتشارات اسلامی، ۱۳۸۳ش.