حدیث قاروره‌

مقاله نامزد خوبیدگی
از ویکی شیعه
حدیث قاروره‌
حدیث قاروره‌
اطلاعات روایت
موضوعشهادت امام حسین(ع)
صادره ازپیامبر اسلام (ص)
راوی اصلیام‌سلمه، ابن عباس
منابع شیعهتاریخ یعقوبی، بحار الانوار
منابع سنیالاستیعاب، أسدالغابة،
الإصابة، إمتاع الأسماع
احادیث مشهور
حدیث سلسلةالذهبحدیث ثقلینحدیث کساءمقبوله عمر بن حنظلةحدیث قرب نوافلحدیث معراجحدیث ولایتحدیث وصایتحدیث جنود عقل و جهلحدیث شجره


سوگواری محرم
تابلوی عصر عاشورا
رویدادها
نامه‌های کوفیان به امام حسین(ع)نامه امام حسین(ع) به اشراف بصرهروز عاشوراواقعه کربلاواقعه عاشورا (از نگاه آمار)روزشمار واقعه عاشورااسیران کربلا
افراد
امام حسین(ع)علی اکبرعلی‌اصغرعباس بن علیحضرت زینب(س)سکینه بنت حسینفاطمه دختر امام حسینمسلم بن عقیلشهیدان کربلااسیران کربلا
جای‌ها
حرم امام حسین(ع)تل زینبیهحرم حضرت عباس(ع)گودال قتلگاهبین‌الحرمیننهر علقمه
مناسبت‌ها
تاسوعاعاشورادهه محرماربعیندهه صفر
مراسم
مرثیه‌خوانینوحهتعزیهروضهزنجیرزنیسینه‌زنیسقاخانهسنج و دمامدسته عزاداریشام غریبانتشت‌گذارینخل‌گردانیقمه‌زنیراهپیمایی اربعینتابوت‌گردانیمراسم تابوت

حدیث قاروره، حدیثی از پیامبر(ص) با مضمون پیش‌گویی واقعه کربلا و شهادت امام حسین(ع). این حدیث در کتاب‌های حدیثی شیعه و اهل‌سنت نقل شده است. این حدیث خطاب به ام‌سلمه همسر پیامبر است و بر اساس آن پیامبر مقداری از خاک کربلا را به اُم‌سلمه داده و گفته است که هر‌گاه دیدی که این خاک، به خون تبدیل شد، بدان که فرزندم حسین(ع) به شهادت رسیده است. ام‌سلمه نیز آن را در ظرفی (قاروره) نگهداری می‌کرد. روزی ام‌سلمه در خواب، پیامبر را با چهره‌ای غمگین و لباسی خاک‌آلود دید، که حضرت به او فرمود: از کربلا و از دفن شهدا می‌آیم. ناگهان از خواب برخاست، نگاه به آن ظرف کرد، خاک را خونین یافت، دانست که حسین(ع) شهید شده است.

اهمیت حدیث قاروره

حدیث قاروره که مضمون اصلی آن خبردادن از وقوع واقعه کربلا و شهادت امام حسین(ع) است یکی از نشانه‌های آگاهی پیامبر از آینده[۱] و نیز از نشانه‌های درستی قیام امام حسین(ع) است. شیعیان با تکیه بر این حدیث معتقدند که عزاداری بر امام حسین(ع) عملی شرعی و مستحب است زیرا طبق این حدیث پیامبر خود برای امام حسین(ع) گریسته است.[۲]

در منابع شیعی این حدیث در تاریخ یعقوبی[۳] در قرن سوم و ارشاد شیخ مفید[۴] در آغاز قرن پنجم و سپس در منابع دیگر نقل شده است. مجلسی در بحار الانوار[۵] آن را از امالی شیخ طوسی مربوط به میانه قرن پنجم نقل کرده است. این حدیث در منابع متعددی از شیعه و اهل‌سنت نقل شده است. محمدی ری‌شهری روایت‌های مختلف حدیث قاروره و خواب‌های امّ‌سلمه و ابن‌عباس را از منابع شیعه و اهل‌سنت، در کتاب الصحیح من مقتل سید الشهداء گرد آورده است.[۶]

مضمون حدیث

بر اساس این حدیث پیامبر(ص)، مقداری از خاک کربلا را به ام‌سلمه داده بود و او نیز آن را در شیشه‌ای نگهداری می‌کرد. حضرت فرموده بود هر‌گاه دیدی که این خاک، به خون تبدیل شد، بدان که فرزندم حسین(ع) به شهادت رسیده است. روزی ام‌سلمه در خواب، رسول خدا را با چهره‌ای غمگین و لباسی خاک‌آلود دید، که حضرت به او فرمود: از کربلا و از دفن شهدا می‌آیم. ناگهان از خواب برخاست، نگاه به آن شیشه کرد، خاک را خونین یافت، دانست که حسین(ع) شهید شده است. آنگاه شیون و زاری نمود و وقتی همسایه‌ها آمدند، ماجرا را برای آنان بیان کرد.[۷] به گزارش یعقوبی تاریخ نگار قرن سوم قمری، صدای همسایه‌ها به شیون و غوغا برخاست به طوری که گریه و زاری شهر مدینه را چنان در بر گرفت که تا آن زمان دیده نشده بود.[۸] این ماجرا در روایات، به حدیث قاروره معروف است.

متن و ترجمه حدیث

شیخ مفید در کتاب الارشاد چند روایت با مضمون پیش‌گویی واقعه کربلا نقل کرده است[۹] که مفصل‌ترین آن روایتی است که از ام‌سلمه آورده است:

وَ رُوِيَ بِإِسْنَادٍ آخَرَ عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهَا أَنَّهَا قَالَتْ: خَرَجَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مِنْ عِنْدِنَا ذَاتَ لَيْلَةٍ فَغَابَ عَنَّا طَوِيلاً ثُمَّ جَاءَنَا وَ هُوَ أَشْعَثُ أَغْبَرُ وَ يَدُهُ مَضْمُومَةٌ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اَللَّهِ مَا لِي أَرَاكَ شُعْثاً مُغْبَرّاً فَقَالَ أُسْرِيَ بِي فِي هَذَا اَلْوَقْتِ إِلَى مَوْضِعٍ مِنَ اَلْعِرَاقِ يُقَالُ لَهُ كَرْبَلاَءُ فَأُرِيتُ فِيهِ مَصْرَعَ اَلْحُسَيْنِ اِبْنِي وَ جَمَاعَةٍ مِنْ وُلْدِي وَ أَهْلِ بَيْتِي فَلَمْ أَزَلْ أَلْقِطُ دِمَاءَهُمْ فَهَا هِيَ فِي يَدِي وَ بَسَطَهَا إِلَيَّ فَقَالَ خُذِيهَا وَ اِحْتَفِظِي بِهَا فَأَخَذْتُهَا فَإِذَا هِيَ شِبْهُ تُرَابٍ أَحْمَرَ فَوَضَعْتُهُ فِي قَارُورَةٍ وَ سَدَدْتُ رَأْسَهَا وَ اِحْتَفَظْتُ بِهِ فَلَمَّا خَرَجَ اَلْحُسَيْنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ منْ مَكَّةَ مُتَوَجِّهاً نَحْوَ اَلْعِرَاقِ كُنْتُ أُخْرِجُ تِلْكَ اَلْقَارُورَةَ فِي كُلِّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ فَأَشَمُّهَا وَ أَنْظُرُ إِلَيْهَا ثُمَّ أَبْكِي لِمُصَابِهِ فَلَمَّا كَانَ فِي اَلْيَوْمِ اَلْعَاشِرِ مِنَ اَلْمُحَرَّمِ وَ هُوَ اَلْيَوْمُ اَلَّذِي قُتِلَ فِيهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ أَخْرَجْتُهَا فِي أَوَّلِ اَلنَّهَارِ وَ هِيَ بِحَالِهَا ثُمَّ عُدْتُ إِلَيْهَا آخِرَ اَلنَّهَارِ فَإِذَا هِيَ دَمٌ عَبِيطٌ فَصِحْتُ فِي بَيْتِي وَ بَكَيْتُ وَ كَظَمْتُ غَيْظِي مَخَافَةَ أَنْ يَسْمَعَ أَعْدَاؤُهُمْ بِالْمَدِينَةِ فَيُسْرِعُوا بِالشَّمَاتَةِ فَلَمْ أَزَلْ حَافِظَةً لِلْوَقْتِ حَتَّى جَاءَ اَلنَّاعِي يَنْعَاهُ فَحَقَّقَ مَا رَأَيْتُ .[۱۰]
و بسند ديگر از ام سلمه رضى اللّٰه عنها روايت كند كه گفت:شبى رسول خدا(ص) از پيش ما بيرون رفت و مدتى دراز ناپديد شد سپس بازگشت و سر و رويش گردآلود بود و دستش نيز بسته بود، من عرض كردم: اى رسول خدا(ص) چيست كه من شما را گردآلود مى‌بينم‌؟فرمود: مرا در اين ساعت به جائى از سرزمين عراق بردند كه نامش كربلا بود و در آن سرزمين جاى كشته شدن پسرم حسين و گروهى از فرزندان و خاندانم را به من نشان دادند و من پيوسته خون ايشان را از آنجا برمی‌گرفتم و آن اكنون در دست من است و دست خود را براى من باز كرده فرمود: آن را بگير و نگهدارى كن، پس من آن را گرفتم ديدم مانند خاك سرخ بود، پس در شيشۀ نهادم و سر آن را بستم و از آن نگهدارى می‌كردم، تا آنگاه كه حسين(ع) از مكه به سمت عراق رهسپار شد، من در هر روز و شب آن شيشه را بيرون مى‌آوردم و بو مي‌كردم و بدان مى‌نگريستم و بر مصيبت‌هاى آن جناب ميگريستم،و چون روز دهم محرم شد همان روزى كه حسين در آن روز كشته شد،در اول روز كه آن را بيرون آوردم ديدم بحال خود است،دوباره آخر آن روز آن را آوردم ديدم خون تازه شده،من به تنهائى در خانه خود شروع بزارى شده گريستم،و اندوه خود را فرو نشاندم از ترس آنكه مبادا دشمنان ايشان در مدينه بشنوند و در شماتت ما شتاب كنند،و پيوسته آن روز و ساعت را در نظر داشتم تا خبر مرگ آن حضرت بمدينه رسيد و آنچه ديده بودم بحقيقت پيوست.


در منابع اهل سنت

در منابع اهل‌سنت نیز این روایت نقل شده است. مقریزی تاریخ‌نگار (درگذشت ۷۷۶ق) در امتاع الاسماع از قول ام‌سلمه نقل کرده‌ است که امام حسین(ع) بر پیامبر(ص) وارد شد. من در این هنگام کنار درب ورودی بودم، ناگاه در دست پیامبر(ص) شی‌ای دیدم که می‌بوسد در حالی که امام حسین(ع) بر روی زانوی پیامبر(ص) در خواب بود، پرسیدم این چیست که می‌بوسی و اشک می‌ریزی؟ پیامبر(ص) فرمود: جبرئیل خاکی آورد که در آن خاک فرزندم به دست امتم به شهادت می‌رسد.[۱۱] سپس آن خاک را به دست من داد و فرمود:‌ ای ام‌سلمه اگر دیدی این خاک به خون تبدیل شد بدان که فرزندم به شهادت رسیده است. ام‌سلمه آن را در ظرفی (قاروره) قرار داد و هر روز به آن نگاه می‌کرد و می‌گفت: در روزی بزرگ به خون تبدیل خواهی شد.[۱۲] بر اساس این نقل حتی پیامبر(ص) به نام سرزمین کربلا نیز اشاره کرده و گفته است این تربت بوی کرب‌وبلا می‌دهد.[یادداشت ۱][۱۳]

به نقل از برخی منابع اهل‌سنت، ابن‌عبدالبر در الاستیعاب،[۱۴] ابن‌اثیر در اُسدُ الغابه[۱۵] و ابن‌حجر در الاِصابه[۱۶] به نقل از ابن عباس نقل کرده‌ند که روزی پیامبر(ص) هنگام ظهر خوابید؛ ناگهان بیدار شد در حالی که ناراحت و پریشان بود و در دستش ظرفی از خون بود، وقتی علت را جویا شدم فرمود: این خون حسین است.[۱۷]

پانویس

  1. مقرم، مقتل الحسین، ۱۴۲۶ق، ص۶۴.
  2. پایگاه ولی عصر(عج) جستاری پیرامون عزاداری معصومان بر امام حسین(ع)
  3. یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۲۴۶.
  4. مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۳۰.
  5. مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص۲۳۰.
  6. ری شهری، الصحیح من مقتل سید الشهداء، ۱۳۹۰ش، ص۹۴۳ـ۹۴۹.
  7. مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص۸۹، ۲۲۷ و ۲۳۲؛ ج۴۴، ص۲۲۵، ۲۳۱، ۲۳۶ و ۲۳۹.
  8. یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۲۴۶.
  9. شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۲۹-۱۳۱.
  10. شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۳۰.
  11. مقریزی، إمتاع الأسماع، ۱۴۲۰ق، ج۱۲، ص۲۳۸.
  12. مقریزی، إمتاع الأسماع، ۱۴۲۰ق، ج۱۲، ص۲۳۸.
  13. مقریزی، إمتاع الأسماع، ۱۴۲۰ق، ج۱۴، ص۱۴۶.
  14. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۳۹۶.
  15. ابن الاثیر، أسدالغابة، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۵۰۰.
  16. ابن حجر العسقلانی، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج۲، ص۷۱.
  17. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۳۹۶؛ ابن الاثیر، أسدالغابة، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۵۰۰؛ ابن حجر العسقلانی، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج۲، ص۷۱.

یادداشت

  1. فنزل جبريل فقال: يا محمد، إن أمتك تقتل ابنك هذا من بعدك، و أومأ بيده إلى الحسين، فبكى رسول اللَّه (صلّى اللَّه عليه و سلّم)، و ضمه إلى صدره، ثم قال: وديعة عندك هذه التربة، فَشَمّها رسول اللَّه (صلّى اللَّه عليه و سلّم) و قال: ريح كرب و بلاء

منابع

  • ابن‌اثیر، علی‌بن‌محمد، أسد الغابة فی معرفة الصحابة، بیروت،‌ دار الفکر، ۱۴۰۹ق.
  • ابن‌حجر العسقلانی، احمدبن‌علی، الإصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق عادل احمد عبد الموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
  • ابن‌عبدالبر، یوسف‌بن‎‌عبدالله، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، تحقیق علی محمد البجاوی، بیروت،‌ دار الجیل، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
  • ری‌شهری، محمد و گروه همکار، الصحیح من مقتل سید الشهداء و اصحابه، قم، دارالحدیث، چاپ اول، ۱۳۹۰ش.
  • شیخ مفید، محمدبن‌محمد، الإرشاد في معرفة حجج الله علی العباد، ترجمه: رسولی محلاتی، هاشم، تهران: اسلامیه، [بی‌تا].
  • مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار، بیروت، دار الوفاء، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
  • مقرم، سید عبدالرزاق، مقتل الحسین، بیروت، مؤسسة الخرسان، ۱۴۲۶ق.
  • مقریزی، احمدبن‌علی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، تحقیق محمد عبد الحمید النمیسی، بیروت،‌دار الکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.
  • یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، بیروت،‌ دار صادر، بی‌تا.