حدیث منزلت: تفاوت میان نسخهها
Rezai.mosavi (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
Rezai.mosavi (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
'''حدیث منزلت''' روایتی است که جایگاه [[امام علی(ع)]] را نسبت به [[پیامبر اکرم(ص)]]، همانند جایگاه [[هارون]] نسبت به [[حضرت موسی]] معرفی میکند. این [[حدیث]] از احادیث مشهور [[رسول الله|نبوی]] و مورد قبولِ عالمان [[شیعه]] و [[اهل سنت]] است. عالمان شیعه به این [[حدیث]] برای اثبات جانشینی حضرت علی(ع) پس از پیامبر و نیز برتری موقعیت ایشان بر دیگر [[صحابی|اصحاب]] استدلال میکنند. از نظر عالمان شیعی این حدیث [[متواتر]] است. | '''حدیث منزلت''' روایتی است که جایگاه [[امام علی(ع)]] را نسبت به [[پیامبر اکرم(ص)]]، همانند جایگاه [[هارون]] نسبت به [[حضرت موسی]] معرفی میکند. این [[حدیث]] از احادیث مشهور [[رسول الله|نبوی]] و مورد قبولِ عالمان [[شیعه]] و [[اهل سنت]] است. عالمان شیعه به این [[حدیث]] برای اثبات جانشینی حضرت علی(ع) پس از پیامبر و نیز برتری موقعیت ایشان بر دیگر [[صحابی|اصحاب]] استدلال میکنند. از نظر عالمان شیعی این حدیث [[متواتر]] است. | ||
این حدیث در مناسبتهای مختلف از پیامبر(ص) | این حدیث در مناسبتهای مختلف از پیامبر(ص) نقل شده که مهمترین آنها در [[جنگ تبوک]] بود. رسول خدا(ص) خطاب به علی(ع) فرمود: «أنتَ مِنّی بِمَنزلةِ هارونَ مِنْ مُوسی، اِلّا أنـّه لانَبیّ بَعدی؛ تو نسبت به من بهمنزله هارون نسبت به موسی هستی جُز اینکه بعد از من پیامبری نخواهد بود.» | ||
برخی این حدیث و جانشینی علی(ع) را تنها ناظر به ماجرای [[غزوه تبوک]] یا فقط مربوط به [[مدینه]] دانستند، که در پاسخ گفته میشود: بسیاری از عالمان اهل سنت این حدیث را منحصر به ماجرای تبوک ندانسته و خود [[صحابه]] نیز از روایت، عمومیت آن را برداشت میکردند. | برخی این حدیث و جانشینی علی(ع) را تنها ناظر به ماجرای [[غزوه تبوک]] یا فقط مربوط به [[مدینه]] دانستند، که در پاسخ گفته میشود: بسیاری از عالمان اهل سنت این حدیث را منحصر به ماجرای تبوک ندانسته و خود [[صحابه]] نیز از روایت، عمومیت آن را برداشت میکردند. |
نسخهٔ ۲۱ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۲۲:۱۵
حدیث منزلت | |
---|---|
اطلاعات روایت | |
موضوع | جانشینی حضرت علی (ع) پس از پیامبر و برتری وی نسبت به سایر صحابه. |
صادره از | پیامبر اسلام(ص) |
راوی اصلی | عبدالله بن عباس، زید بن ارقم |
اعتبار سند | متواتر |
منابع شیعه | التفسیر القمی، التفسیر العیاشی، الکافی، عیون اخبار الرضا(ع)، کفایة الاثر، المسترشد فی امامة علی بن ابیطالب، الارشاد |
منابع سنی | صحیح بخاری، صحیح مسلم |
احادیث مشهور | |
حدیث سلسلةالذهب • حدیث ثقلین • حدیث کساء • مقبوله عمر بن حنظلة • حدیث قرب نوافل • حدیث معراج • حدیث ولایت • حدیث وصایت • حدیث جنود عقل و جهل • حدیث شجره |
حدیث منزلت روایتی است که جایگاه امام علی(ع) را نسبت به پیامبر اکرم(ص)، همانند جایگاه هارون نسبت به حضرت موسی معرفی میکند. این حدیث از احادیث مشهور نبوی و مورد قبولِ عالمان شیعه و اهل سنت است. عالمان شیعه به این حدیث برای اثبات جانشینی حضرت علی(ع) پس از پیامبر و نیز برتری موقعیت ایشان بر دیگر اصحاب استدلال میکنند. از نظر عالمان شیعی این حدیث متواتر است.
این حدیث در مناسبتهای مختلف از پیامبر(ص) نقل شده که مهمترین آنها در جنگ تبوک بود. رسول خدا(ص) خطاب به علی(ع) فرمود: «أنتَ مِنّی بِمَنزلةِ هارونَ مِنْ مُوسی، اِلّا أنـّه لانَبیّ بَعدی؛ تو نسبت به من بهمنزله هارون نسبت به موسی هستی جُز اینکه بعد از من پیامبری نخواهد بود.»
برخی این حدیث و جانشینی علی(ع) را تنها ناظر به ماجرای غزوه تبوک یا فقط مربوط به مدینه دانستند، که در پاسخ گفته میشود: بسیاری از عالمان اهل سنت این حدیث را منحصر به ماجرای تبوک ندانسته و خود صحابه نیز از روایت، عمومیت آن را برداشت میکردند.
همچنین برخی، با توجه به از دنیا رفتن هارون قبل از حضرت موسی(ع)، احتمال دادند، مناصب گفته شده برای علی(ع) مخصوص زمان حیات پیامبر(ص) باشد، که در مقابل گفته میشود: اولا، حدیث صراحت در عمومیت داشته و شامل قبل و بعد حیات رسول خدا میشود. ثانیا، مطابق حدیث، حضرت علی مانند هارون، شأن خلافت را داشت، پس هر گاه او باشد و پیامبر(ص) نباشد، وی خلیفهٔ پیامبر(ص) خواهد بود.
متن حدیث
أنتَ مِنّی بِمَنزلةِ هارونَ مِنْ مُوسی، اِلّا أنـّه لانَبیّ بَعدی.[۱]
تو نسبت به من بهمنزله هارون نسبت به موسی هستی، جز اینکه بعد از من پیامبری نخواهد بود.
معرفی و جایگاه
حدیث منزلت، روایتی است که در آن، رسول خدا(ص) جایگاه و منزلت حضرت علی(ع) را نسبت به خویش، مانند جایگاه هارون نسبت به حضرت موسی معرفی نموده است.[۲] بر اساس این حدیث، عالمان شیعه معتقدند هر منزلت و منصبی که هارون داشته، برای علی(ع) نیز ثابت است و به این حدیث برای اثبات جانشینی حضرت علی(ع) پس از پیامبر(ص) و برتری موقعیت او بر دیگر اصحاب، استدلال نمودهاند.[۳]
این روایت از نظر عالمان شیعه، حدیثی متواتر بوده[۴] و نزد عالمان اهل سنت نیز، حدیثی صحیح قلداد میشود.[۵]
شرح ماجرای حدیث منزلت
حدیث منزلت با تعابیر و الفاظی مختلف و در زمانها و مکانهای گوناگون از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است، که مشهورترین آن در جریان غزوه تبوک به این شرح است: وقتی پيامبر(ص) از احتمال هجوم سپاه روم به مدينه با خبر شد، دستور آمادهباش صادر کرد. از سوى ديگر احتمال دسیسه و آشوب منافقان در مدینه بود؛ از اينرو، تصميم گرفت على(ع) را در مدينه بگذارد و خود به سوی دشمن حرکت کرد. وقتی منافقان آگاه شدند، شايعه کردند كه پيامبر به على بیمهرى كرده و او را با خود نبرده است. علی(ع) جهت تکذیب این شایعه خود را به پیامبر رساند و شرح ماجرا را گفت. پیامبر هم از مقام و منزلت او نزد خويش پرده برداشت و فرمود: اى على آيا خوشنود نیستی كه تو نسبت به من مانند هارون نسبت به موسی باشى، جز اينكه پيامبرى پس از من نيست.[۶]
دیگر موارد نقل این حدیث، عبارتاند از: در اولین پیمان برادری (قبل از هجرت به مدینه)، روز پیمان برادری دوم (پنج ماه بعد از هجرت به مدینه)، در منزل امّ سلمه، هنگام تعیین سرپرست برای دختر حمزه و در ماجرای سد ابواب[۷]
منابع حدیث در بین شیعه و اهل سنت
حدیث مزبور در منابع متعدد تاریخی و روایی و کلامی گزارش شده است،[۸] حتی برخی دانشمندان شیعه کتابهای مستقلی درباره آن نگاشتهاند، از جمله میر حامد حسین (متوفی ۱۳۰۶ ه.ق) یک جلد از مجموعهٔ عبقات الانوار را به این حدیث اختصاص داده است.[۹] حاکم حسکانی از استادش، ابوحازم حافظ عبدوی، نقل نموده که وی حدیث منزلت را به پنج هزار سند روایت کرده است.[۱۰] بنا به نقل دیگری، ۸۸ نفر از مشهورترین راویان، این حدیث را نقل نمودهاند.[۱۱] افرادی چون ابن تیمیه،[۱۲] عبدالحق دهلوی، گنجی شافعی، ابوالقاسم علی بن محسِّن تنوخی و سیوطی نیز به صحت و شهرت آن گواهی دادهاند.[۱۳] این حدیث در صحیح بخاری،[۱۴] صحیح مسلم[۱۵] و کتابهایی دیگر از اهل سنّت نیز نقل شده است.[۱۶]
صحیح بودن حدیث نزد اهل سنت
اِبن عَبدالبرّ این روایت را از درستترین و استوارترین روایات دانسته است.[۱۷] در برخی منابع، راههای نقل این حدیث به تفصیل ذکر شده است.[۱۸] حاکم نیشابوری[۱۹] طریق حدیث را صحیح دانسته و شمس الدین ذهبی نیز در تلخیص المستدرک[۲۰] بر صحت آن تأکید کرده است. ابن ابی الحدید[۲۱] هم آن را مورد اتفاق جمیع فرَق اسلامی معرفی کرده است.
مخالفان و معاندان امام علی(ع) هم نتوانستهاند این حدیث را رد کنند و ناگزیر به پذیرش آن شده و گاه، ناخواسته، آن را نقل نمودهاند. بنا به نقل خطیب بغدادی، ولید بن عبدالملک اُموی هم اصل این حدیث را پذیرفته و لفظ «هارون» را به «قارون» تبدیل کرده بوده است.[۲۲] مأمون عباسی نیز به هنگام احتجاج با فقها، به این حدیث استناد کرده است.[۲۳] بنابه نقل خطیب بغدادی، عمر بن خطاب با استناد به حدیث منزلت، فردی را که به علی(ع) دشنام میداد منافق خواند.[۲۴]
معاویه هم حدیث منزلت را انکار نکرد و وقتی از سعد بن ابی وقاص (از مخالفین امام علی(ع)) پرسید: «چرا علی را دشنام نمیدهی؟» سعد پاسخ گفت: «به سبب سه فضیلتی که رسول خدا(ص) برای علی ذکر کرده است»، آنگاه سعد به نقل این سه فضیلت پرداخت که نخستین آن حدیث منزلت بود. معاویه هم از واداشتن سعد به دشنامگویی علی(ع) دست برداشت.[۲۵]
زید بن ارقم از جمله اصحابی است که این حدیث را نقل کرده و در گزارش خود این مطلب را نیز افزوده است که وقتی رسول خدا(ص)، علی(ع) را به جای خود در مدینه گماشت، گروهی تصور کردند که پیامبر(ص) از علی(ع) ناراحت است. وقتی این سخن به گوش علی(ع) رسید، آن را نزد پیامبر(ص) باز گفت و رسول خدا در پاسخ، حدیث منزلت را بیان فرمود.[۲۶]
حاکم نیشابوری این حدیث را صحیح دانسته و از عبدالله بن عباس نقل کرده که پیامبر(ص) در جنگ تبوک این حدیث را فرموده است. ابن عباس همچنین نقل کرده است که پیامبر(ص) در ادامه، به علی فرمود: «شایسته نیست من بروم، جُز آنکه تو جانشین من باشی» و نیز فرمود: «پس از من تو ولی هر زن و مرد مؤمن خواهی بود».[۲۷]
دلالت حدیث بر جانشینی و فضیلت امام علی(ع)
گفته میشود، این حدیث، علاوه بر فضیلت امام علی(ع)، بر خلافت و عصمت ایشان نیز دلالت دارد؛ زیرا پیامبر(ص)، به جز نبوت، همه فضائل و ویژگیها و مناصب هارون را برای حضرت علی ثابت دانسته است.[۲۸]
بنا بر آیات قرآن، حضرت موسی از خدا خواست تا برادرش هارون را وزیر او سازد و در امر رسالت شریکش گرداند تا یاریاش دهد.[۲۹] خدا با درخواست او موافقت کرد[۳۰] و هارون، در غیاب موسی، جانشین او شد؛[۳۱] بنابراین، تمام مناصب حضرت موسی برای برادرش نیز بوده است و اگر او بعد از موسی زنده میماند، جانشین وی میشد.
برخی، با بررسی تشبیه موجود در این حدیث، نکات ظریفی بیان نمودهاند، از جمله:
هارون نزد موسی دارای مقام و جایگاه والایی بود و از اینجا میتوان به عظمت مقام امام علی(ع) و سزاواری او بر خلافت بعد از رسول اکرم پی برد.
- با تکیه بر ماجرای هارون و حضرت موسی در قرآن، هارون وزیر و شریک موسی در کارش بود، پس علی نیز در امر خلافت و ولایت، جز نبوت، شریک پیامبر(ص) بود.[۳۲]
- هارون برترین فرد قوم موسی نزد خدا و پیامبرش بود، علی نیز چنین بود.[۳۳]
- هارون برادر موسی بود[۳۴] و علی به دلیل حدیث مؤاخات، که به تواتر در کتب شیعه و سنّی نقل شده، برادر رسول خدا بود.
- هارون خلیفه موسی در غیبتش به طور مطلق بود، علی نیز چنین بود، به ویژه با تصریح پیامبر(ص) که فرمود: «لاینبغی أن أذهب اِلّا و أنت خَلیفَتی» (شایسته نیست من به جنگ تبوک روَم، مگر اینکه تو جانشین من باشی).
- هارون عالمترین فرد قوم موسی بود، علی هم به تصریح پیامبر(ص) عالمترین فرد بعد از پیامبر(ص) بود.[۳۵]
- اطاعت از هارون بر یوشع بن نون (وصی موسی) و امت موسی واجب بود، اطاعت از علی نیز با فرض وصایت ابوبکر، عمر، عثمان یا هر فرد دیگری، بر آنها واجب بود.[۳۶]
- هارون محبوبترین فرد نزد خدا و موسی بود، علی نیز اینگونه بود.[۳۷]
- خدا پشت موسی را با برادرش هارون، نیرومند و محکم ساخت و پشت پیامبر اکرم(ص) را با علی.[۳۸]
- هارون معصوم از خطا و نسیان بود، و علی نیز چنین بود.[۳۹]
تردید در سند حدیث
برخی عالمان سنّی در سند حدیث تشکیک کرده و برخی آن را از آحاد شمردهاند.[۴۰]
علمای شیعه در پاسخ گفتهاند: بیتردید این حدیث، مستفیض،[۴۱] بلکه متواتر است[۴۲] و به قول محدّثان، این روایت از «أصَحّ السّنن و أثبت الآثار» است.[۴۳] شمس الدین ذهبی، از عالمان برجسته اهل سنت، در تلخیص المستدرک به صحت آن گواهی داده است.[۴۴] نقل حدیث منزلت در صحیح بخاری و صحیح مسلم، نشان از صحت آن از دیدگاه اهل سنت است.[۴۵] افزون بر اینها، معاویه، دشمن سرسخت امام علی(ع) که دستور به سبّ و لعن و جعل حدیث بر ضد آن حضرت داده بود، نه تنها حدیث منزلت را انکار نکرد، بلکه خودش نیز آن را روایت کرد.[۴۶]
علامه شرف الدین این حدیث را از احادیثی شمرده که به اجماع مسلمانان تردیدی در صحت آن نیست.[۴۷]
ادعای انحصار جانشینی به ماجرای غزوه تبوک
برخی علمای اهل سنت مانند ابن تیمیه این حدیث را تنها ناظر به ماجرای غزوه تبوک دانستند.[۴۸] عدهای دایره را تنگتر کرده و گفتهاند پیامبر، علی را فقط جانشین خود در شهر مدینه یا در میان خاندانش قرار داد.[۴۹] و نیز اینکه صحت حدیث بدان معنا نیست که تمام مناصب و مقامهای حضرت رسول، جز نبوت، برای علی ثابت شود، بلکه ظاهر حدیث دلالت میکند که علی فقط در مدت غیبت پیامبر(ص) و رفتنش به تبوک، آن هم در خصوص امور مربوط به خانواده پیامبر(ص)، خلیفه و جانشین آن حضرت بوده است، چنان که هارون در مدت غیبت موسی خلیفهٔ او بود.
در پاسخ این شبهه دو نکته گفته شده است:
نکته اول: بسیاری از عالمان اهل سنت این حدیث را منحصر به ماجرای تبوک ندانسته و معتقدند که پیامبر(ص) در مناسبتهای دیگر نیز چنین فرموده است. ابن ابی الحدید[۵۰] در تأیید وزارت حضرت علی، به قرآن و روایات استناد کرده و میگوید تمام مراتب هارون برای امام علی(ع) ثابت میشود و اگر پیامبر(ص)، خاتم الانبیا نبود، حتی حضرت علی، در امر رسالتش هم شریک میشد. پیامبر(ص) اسامی فرزندان علی(ع) را همچون اسامی فرزندان هارون قرار داد و آنان را حسن و حسین نامید و فرمود: من آنها را به اسامی فرزندان هارون، یعنی شُبَّر و شُبَیر، نامیدم.[۵۱]
نکته دوم: خود صحابه نیز از روایت، عمومیت مناصب را برداشت میکردند، مثلاً وقتی از جابر بن عبدالله انصاری درباره معنای حدیث منزلت پرسیدند، پاسخ داد پیامبر(ص) با این سخن علی را جانشین خویش در میان امتش، در زندگانی و پس از مرگ خود قرار داده و اطاعت از او را بر شما واجب گردانده است.[۵۲]
ادعای اختصاص جانشینی به زمان حیات پیامبر(ص)
به گفته برخی عالمان اهل سنت، هارون مرتبه خلافت و سایر مراتب را فقط در زمان زندگی حضرت موسی داشت؛ زیرا وی قبل از موسی درگذشت، پس ممکن است بگوییم، علی نیز منزلتهای هارون را فقط در زمان حیات رسول خدا داشته است؛ بنابراین، حدیث منزلت را نمیتوان نص بر خلافت بعد از وفات پیامبر(ص) دانست.[۵۳]
در مقابل، عالمان شیعه به این شبهه، چنین پاسخ دادهاند: اولا: عبارت استثنا (اِلّا أنـَّه لا نبیّ بَعدی) صراحت در عمومیت جمله قبل از آن را دارد؛ لذا این شئونات، در زمان حیات و بعد از وفات رسول خدا نیز برای علی ثابت است، وگرنه احتیاجی به استثنا نبود. به قول طبرسی، محدّثان اجماع دارند که پیامبر(ص) در ماجرای غزوه تبوک، علی را در مدینه جانشین خویش کرد و او را عزل نکرد و این مقام برای امام ادامه داشت.[۵۴]
ثانیا: هارون - بر فرض شبهه - پس از موسی زنده نبود که بخواهد خلافت داشته باشد، ولی اگر میبود، قطعاً خلافت موسی را بر عهده میگرفت، چون شأن خلافت در او محقق بود. حضرت علی نیز مطابق حدیث، شأن خلافت پیامبر(ص) را داشت و مادامی که او باشد و پیامبر(ص) نباشد، وی خلیفهٔ پیامبر(ص) خواهد بود.
ثالثا: جناب هارون در نبود حضرت موسی خلیفه شد و مردم فریب سامری را خورده و گوسالهپرست شدند و کسی به یاری هارون آنگونه که باید نشتافت و هارون در میان قوم به ناچار مصلحت را در صبر کردن دید. حدیث منزلت همهٔ این وقایع را برای امام علی(ع) بیان میکند. علی در نبود پیامبر(ص) خلیفه است و مشابهت امام با هارون معطوف به این امور است و اصلاً پس از وفات و قبل از وفات در آن مطرح نیست.
پانویس
منابع
- آمدی، علی بن محمد، الامامة من أبکار الأفکار فی اصول الدّین، بیروت، چاپ محمد زبیدی، ۱۴۱۲ق.
- ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، قاهره، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، ۱۳۸۵ق.
- ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت ۱۳۸۵ق.
- ابن اثیر، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، قاهره، چاپ محمد ابراهیم بنا و محمد احمد عاشور، ۱۹۷۰م.
- ابن بابویه، معانی الأخبار، قم، چاپ علیاکبر غفاری، ۱۳۶۱ش.
- ابن تیمیه، منهاج السنة النبویة، ریاض، چاپ محمد رشاد سالم، ۱۴۰۶ق.
- ابن حجر عسقلانی، کتاب الاصابة فی تمییز الصحابة، مصر، ۱۳۲۸ق.
- ابن حجر هیتمی، الصواعق المحرقة فی الرد علی اهل البدع و الزندقة، قاهره، چاپ عبدالوهاب عبداللطیف، ۱۳۸۵ش.
- ابن حنبل، مسند الامام احمد بن محمد بن حنبل، بیروت، ۱۴۱۴ق.
- ابن طاووس، الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، بیروت، چاپ علی عاشور، ۱۴۲۰ق.
- ابن عبدالبرّ، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، بیروت، چاپ علی محمد بجاوی، ۱۴۱۲ق.
- ابن عبدربّه، العقد الفرید، ج۵، بیروت، چاپ عبدالمجید ترحینی، ۱۴۰۴ق.
- ابن عساکر، ترجمةالامام علی بن ابی طالب علیهالسلام من تاریخ مدینة دمشق، بیروت، چاپ محمدباقر محمودی، ۱۳۹۸ق.
- ابن کثیر، البدایة و النهایة، بیروت، ۱۴۱۱ق.
- ابن مغازلی شافعی، مناقب ابن المغازلی الشافعی، بیروت، دار الأضواء، چاپ سوم، ۱۴۲۴ق.
- ابن هشام، عبد الملک، السیرة النبویة، تحقیق: السقا، مصطفی، الأبیاری، ابراهیم، شلبی، عبد الحفیظ، دار المعرفة، بیروت، چاپ اول، بیتا.
- ابونعیم اصفهانی، حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء، بیروت، ۱۴۰۷ق.
- احمدبن حسین بیهقی، السنن الکبری، بیروت، ۱۴۲۴ق.
- باقلانی، محمدبن طیب، کتاب تمهید الاوائل و تلخیص الدلائل، بیروت، چاپ عمادالدین احمد حیدر، ۱۴۱۴ق.
- بخاری، محمدبن اسماعیل، کتاب التاریخ الکبیر، بیروت، ۱۹۸۶م.
- بخاری، محمدبن اسماعیل، صحیح البخاری، استانبول، چاپ محمد ذهنی افندی، ۱۴۰۱ق.
- برقی، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، محقق و مصحح: محدث، جلال الدین، قم، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، ۱۳۷۱ق.
- پژوهشکده تحقیقات اسلامی، فرهنگ شیعه، زمزم هدایت، قم، چاپ دوم، ۱۳۸۶ش.
- ترمذی، محمدبن عیسی، الجامع الصحیح و هو سنن الترمذی، بیروت، چاپ ابراهیم عطوه عوض، بیتا.
- تفتازانی، مسعودبن عمر، شرح المقاصد، قاهره، چاپ عبدالرحمان عمیره، ۱۴۰۹ق.
- جرجانی، علی بن محمد، شرح المواقف، مصر، چاپ محمد بدرالدین نعسانی حلبی، ۱۳۲۵ق.
- جوینی خراسانی، ابراهیم بن محمد، فرائد السمطین فی فضائل المرتضی و البتول و السبطین و الائمة من ذریتهم(ع)، بیروت، چاپ محمدباقر محمودی، ۱۳۹۸ق.
- حاکم نیشابوری، محمدبن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، و بذیله التلخیص للحافظ الذهبی، بیروت، دارالمعرفة، بیتا.
- حسکانی، عبیداللّه بن عبدالله، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، تهران، چاپ محمدباقر محمودی، ۱۴۱۱ق.
- حسینی فیروزآبادی، مرتضی، فضائل الخمسة من الصحاح الستة، بیروت، ۱۴۰۲ق.
- حسینی میلانی، علی، نفحات الازهار فی خلاصة عبقات الانوار، قم، ۱۳۸۴ش.
- حلبی، علی بن ابراهیم، السیرة الحلبیة، بیروت، چاپ عبدالله محمد خلیلی، ۱۴۲۲ق.
- خطیب بغدادی، احمدبن علی، تاریخ مدینة السلام، بیروت، چاپ بشار عوّاد معروف، ۱۴۲۲ق.
- خضری، محمد، اتمام الوفاء فی سیرة الخلفاء، بیروت، ۱۴۰۲ق.
- سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص، بیروت، ۱۴۰۱ق.
- سماوی، مهدی، الامامة فی ضوء الکتاب و السّنة، کویت، ۱۳۹۹ق.
- سیوطی، عبدالرحمان بن ابی بکر، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، بیروت، چاپ نجدت نجیب، ۱۴۲۱ق.
- سیوطی، عبدالرحمان بن ابی بکر، تاریخ الخلفاء، قم، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، ، ۱۳۷۰ش.
- شرف الدین، سیدعبدالحسین، المراجعات، تحقیق حسین راضی، قم، المجمع العالمی لأهل البیت، چاپ دوم، ۱۴۲۶ق.
- شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
- صنعانی، عبدالرزاق بن همام، المصنَّف، بیروت، چاپ حبیب الرحمان اعظمی، ۱۴۰۳ق.
- طبرسی، حسن بن علی، اسرار الامامة، مشهد، ۱۳۸۰ش.
- طبری، احمدبن عبدالله، الریاض النضرة فی مناقب العَشرَة، بیروت، ۱۴۰۵ق.
- طبری، محمدبن جریر، تاریخ الطبری: تاریخ الامم و الملوک، بیروت، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، ۱۳۸۲ق.
- علی بن ابی طالب(ع)، نهج البلاغه، ترجمه جعفر شهیدی، تهران، ۱۳۷۱ش.
- عینی، محمودبن احمد، عمدة القاری: شرح صحیح البخاری، بیروت، چاپ عبدالله محمود محمد عمر، ۱۴۲۱ق.
- فخر رازی، محمدبن عمر، البراهین در علم کلام، تهران، چاپ محمدباقر سبزواری، ۱۳۴۱ش.
- قاضی عبدالجبار، ابن احمد، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، چاپ محمود محمد قاسم، بیجا، بیتا.
- قزوینی، علاءالدین، مع الدکتور موسی الموسوی فی کتابه الشیعة و التصحیح، قم، ۱۴۱۴ق.
- قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع المَودَّةِ لِذَوی القُربی، قم، چاپ علی جمال اشرف حسینی، ۱۴۱۶ق.
- قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق و مصحح: موسوی جزائری، سید طیب، دار الکتاب، قم، چاپ سوم، ۱۴۰۴ق.
- کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، تحقیق علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- متقی، علی بن حسام الدین، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، بیروت، چاپ بکری حیانی و صفوة سقا، ۱۴۰۹ق.
- مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، ۱۴۰۳ق.
- مسلم نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، تحقیق محمد فؤاد عبدالباقی، بیروت، دار احیاءالتراث العربی، بیتا.
- میرحامد حسین، عبقات الانوار فی امامة الائمة الاطهار علیهم السلام، مشهد، چاپ عبدالرحیم مبارک و دیگران، ۱۳۸۳ش.
- میرحامد حسین، عبقات الأنوار فی إثبات إمامة الأئمة الأطهار، اصفهان، کتابخانه امیرالمؤمنین(ع)، چاپ دوم، ۱۳۶۶ش.
- نسائی، احمد بن علی، تهذیب خصائص الامام علی، بیروت، چاپ ابواسحاق حوینی اثری، ۱۴۰۶ق.
- هیثمی، علی بن ابوبکر، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بیروت، ۱۴۰۲ق.
پیوند به بیرون
- ↑ قمی، تفسیر القمی، ۱۴۰۴ق، ج۲، ص۱۰۹؛ برقی، المحاسن، ۱۳۷۱ق، ج۱، ص۱۵۹؛ بخاری، صحیح البخاری، ۱۴۰۱ق، ج۵، ص۱۲۹؛ مسلم نیشابوری، صحیح مسلم، دار احیاءالتراث العربی، ج۴، ص۱۸۷۰ و ۱۸۷۱.
- ↑ پژوهشکده تحقیقات اسلامی، فرهنگ شیعه، ۱۳۸۶ش، ص۲۲۶.
- ↑ میرحامدحسین، عبقات الأنوار، ۱۳۶۶ش، ج۱۱، ص ۱۸۱ و ۳۶۹.
- ↑ میرحامدحسین، عبقات الأنوار، ۱۳۶۶ش، ج۱۱، صص۶۲-۶۵؛ شرف الدین، المراجعات، ۱۴۲۶ق، ص۲۷۳.
- ↑ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، دارالمعرفة، ج۳، ص۱۳۴؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ۱۳۸۵ق، ج۱۳، ص۲۱۱.
- ↑ شیخ مفید، الإرشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۱۵۴-۱۵۶؛ ابن هشام، السیرة النبویة، دار المعرفة، ج۲، ص۵۱۹-۵۲۰؛ ابن حنبل، مسند احمد، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۲۷۷، ج۳، ص۴۱۷، ج۷، ص۵۱۳ و ۵۹۱؛ بخاری، صحیح البخاری، ۱۴۰۱ق، ج۵، ص۱۲۹؛ مسلم نیشابوری، صحیح مسلم، دار احیاء التراث العربی، ج۲، ص۱۸۷۰-۱۸۷۱؛ ترمذی، سنن ترمذی، چاپ ابراهیم عطوه، ج۵، ص۶۳۸-۶۴۱؛ نسائی، تهذیب خصائص الامام علی، ۱۴۰۶ق، ص۵۱-۶۱؛ حاکم نیشابوری، مستدرک، دارالمعرفة، ج۳، ص۱۳۳-۱۳۴؛ -طبری، الریاض النضرة، ۱۴۰۵ق، ج۳، ص۱۱۷-۱۱۹؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۱۱ق، ج۵، ص۷ـ۸؛ هیثمی، مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۱۰؛ عینی، عمدة القاری، ۱۴۲۱ق، ج۱۶، ص۳۰۱؛ سیوطی، تاریخ الخلفاء، ۱۳۷۰ش، ص۱۶۸؛ سیوطی، الدر المنثور، ۱۴۲۱ق، ج۳، ص۲۳۶ و ۲۹۱؛ متقی، کنز العمال، ۱۴۰۹ق، ج۱۳، ص۱۶۳، ۱۷۱-۱۷۲؛ نیز رجوع کنید به میرحامد حسین، عبقات الانوار، ۱۳۸۳ش، ج۲، دفتر۱، ص۲۹-۵۹؛ شرف الدین، المراجعات، ۱۴۲۶ق، ص۱۳۰؛ حسینی میلانی، نفحات الازهار، ۱۴۲۲ق، ج۱۸، ص۳۶۳-۴۱۱.
- ↑ ابن مغازلی، مناقب، ۱۴۲۴ق، ص۲۵۳.
- ↑ ابن حنبل، مسند احمد، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۲۷۷، ج۳، ص۴۱۷؛ صحیح البخاری، ۱۴۰۱ق، ج۵، ص۱۲۹؛ ترمذی، سنن ترمذی، چاپ ابراهیم عطوه، ج۵، ص۶۳۸؛ کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۸، ص۱۰۷؛ باقلانی، تمهید الاوائل، ۱۴۱۴ق، ص۴۵۷؛ قاضی عبدالجبار، المغنی، چاپ محمد قاسم، ج۱۰، قسم ۱، ص۱۵۸؛ خطیب بغدادی، تاریخ بغدادی، ۱۴۲۲ق، ج۴، ص۴۶۵؛ فخر رازی، البراهین در علم کلام، ۱۳۴۱ش، ج۲، ص۲۵۷؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۱۴۰۹ق، ج۵، ص۲۹۶.
- ↑ رجوع کنید به میرحامدحسین، عبقات الأنوار، ۱۳۶۶ش، ج۱۱.
- ↑ حسکانی، شواهد التنزیل، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۱۹۵.
- ↑ حسینی میلانی، نفحات الازهار، ۱۴۲۲ق، ج۱۷، ص۲۳-۲۸.
- ↑ ابن تیمیه، منهاج السنة النبویة، ۱۴۰۶ق، ج۷، ص۳۲۶.
- ↑ میرحامد حسین، عبقات الانوار، ۱۳۸۳ش، ج۲، دفتر۱، ص۲۰۴ـ۲۰۶؛ حسینی میلانی، نفحات الازهار، ۱۴۲۲ق، ج۱۷، ص۱۵۱ـ۱۶۲.
- ↑ «أَمَا تَرْضَی أَنْ تَکونَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ، مِنْ مُوسَی»؛ بخاری، صحیح البخاری، ۱۴۰۱ق، ج۴، ص۲۰۸، ج۵، ص۱۲۹
- ↑ مسلم نیشابوری، صحیح مسلم، دار احیاءالتراث العربی، ج۴، ص۱۸۷۰ و ۱۸۷۱.
- ↑ حاکم نیشابوری، مستدرک، دارالمعرفة، ج۳، ص۱۳۳-۱۳۴؛ ابن عبدالبرّ، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۱۰۹۷-۱۰۹۸؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۸۵ق، ج۲، ص۲۷۸؛ ابن جوزی، تذکرة الخواص، ۱۴۰۱ق، ص۲۷-۲۸؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ۱۳۸۵ق، ج۱۳، ص۲۱۱؛ جوینی خراسانی، فرائد السمطین، ۱۳۹۸ق، ج۱، ص۱۲۲؛ هیثمی، مجمع الزوائد، ۱۴۰۲ق، ج۹، ص۱۱۱؛ عسقلانی، کتاب الاصابة، ۱۳۲۸ق، ج۲، ص۵۰۹؛ سیوطی، تاریخ الخلفاء، ۱۳۷۰ش، ص۱۶۸؛ حلبی، السیرة الحلبیة، ۱۴۲۲ق، ج۳، ص۱۸۷-۱۸۸؛ قندوزی، ینابیع المَودَّةِ، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۱۱۱-۱۱۲ و ۱۳۷؛ حسینی فیروزآبادی، فضائل الخمسة، ۱۴۰۲ق، ج۱، ص۳۴۷-۳۶۴؛ خضری، اتمام الوفاء، ۱۴۰۲ق، ص۱۶۹.
- ↑ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۱۰۹۷.
- ↑ ابن عبدالبرّ، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۱۰۹۷؛ ابن عساکر، ترجمةالامام علی بن ابی طالب(ع)، ۱۳۹۸ق، ج۱، ص۳۰۶-۳۹۱.
- ↑ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، دارالمعرفة، ج۳، ص۱۳۴.
- ↑ نگاه کنید به حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، دارالمعرفة، ج۳، ص۱۳۴.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ۱۳۸۵ق، ج۱۳، ص۲۱۱.
- ↑ خطیب بغدادی، تاریخ بغدادی، ۱۴۲۲ق، ج۸، ص۲۶۲.
- ↑ ابن عبد ربّه، العقد الفرید، ۱۴۰۴ق، ج۵، ص۳۵۷-۳۵۸.
- ↑ خطیب بغدادی، تاریخ بغدادی، ۱۴۲۲ق، ج۸، ص۴۹۸.
- ↑ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۴، ۱۹۷۰م، ص۱۰۴-۱۰۵؛ قندوزی، ینابیع، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۱۶۱؛ شرف الدین، المراجعات، ۱۴۲۶ق، ص۲۶۵.
- ↑ نگاه کنید به هیثمی، مجمع الزوائد، ۱۴۰۲ق، ج۹، ص۱۱۱.
- ↑ نگاه کنید به: ابن حنبل، مسند احمد، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۵۴۵؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، دارالمعرفة، ج۳، ص۱۳۴؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۱۱ق، ج۷، ص۳۵۱. برای نقلهای دیگر قسمت دوم عبارت پیامبر(ص) نگاه کنید به: نسائی، تهذیب خصائص الامام علی، ۱۴۰۶ق، ص۶۴؛ طبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۲ق، ج۳، ص۱۲۹؛ ابن حجر هیتمی، الصواعق المحرقه، ۱۳۸۵ق، ص۱۲۴؛ قزوینی، مع الدکتور موسی الموسوی، ۱۴۱۴ق، ص۸۲-۸۷.
- ↑ رجوع کنید به میرحامدحسین، عبقات الأنوار، ۱۳۶۶ش، ج۱۱، ص۳ و ۱۸۱.
- ↑ طه: ۲۹-۳۲.
- ↑ طه: ۳۶.
- ↑ اعراف: ۱۴۲.
- ↑ رجوع کنید به میرحامد حسین، عبقات الانوار، ۱۳۸۳ش، ج۲، دفتر۱، ص۸۶-۸۸.
- ↑ رجوع کنید به همان، ج۲، دفتر ۱، ص۱۰۴-۱۱۰.
- ↑ طه:۳۰.
- ↑ رجوع کنید به متقی، کنز العمال، ۱۴۰۹ق، ج۱۱، ص۶۱۴؛ میرحامد حسین، عبقات الانوار، ۱۳۸۳ش، ج۲، دفتر ۱، ص۱۱۳-۱۲۹.
- ↑ رجوع کنید به میرحامد حسین، عبقات الانوار، ۱۳۸۳ش، ج۲، دفتر ۱، ص۸۸-۹۳.
- ↑ شیخ مفید، الإرشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۱۵۷.
- ↑ میرحامدحسین، عبقات الأنوار، ۱۳۶۶ش، ج۱۱، ص۳۸۶.
- ↑ میرحامد حسین، عبقات الانوار، ۱۳۸۳ش، ج۲، دفتر ۱، ص۱۰۰-۱۰۴.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به: آمدی، الامامة من أبکار الأفکار فی اصول الدّین، ص۱۶۷.
- ↑ شرف الدین، المراجعات، ۱۴۲۶ق، ص۲۶۴.
- ↑ میرحامدحسین، عبقات الأنوار، ۱۳۶۶ش، ج۱۱، صص۶۲-۶۵.
- ↑ شرف الدین، المراجعات، ۱۴۲۶ق، ص۲۶۴.
- ↑ حاکم نیشابوری، مستدرک، دارالمعرفة، ج۳، ص۱۳۴.
- ↑ شرف الدین، المراجعات، ۱۴۲۶ق، ص۲۶۵.
- ↑ ابن حجر هیتمی، الصواعق المحرقة، ۱۳۸۵ش، ص۱۷۹.
- ↑ شرف الدین، المراجعات، ۱۴۲۶ق، ص۲۶۶.
- ↑ ابن تیمیه، منهاج السنة النبویة، ۱۴۰۶ق، ج۷، ص۳۲۲.
- ↑ باقلانی، تمهید الاوائل، ۱۴۱۴ق، ص۴۵۷؛ میرحامد حسین، عبقات الانوار، ۱۳۸۳ش، ج۲، دفتر ۱، ص۷۴-۷۶.
- ↑ شرح نهج البلاغه، ج۱۳، ص۲۱۱.
- ↑ رجوع کنید به ابن حنبل، مسند احمد، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۱۵۸؛ حاکم نیشابوری، مستدرک، دارالمعرفة، ج۳، ص۱۶۸؛ متقی، کنز العمال، ۱۴۰۹ق، ج۱۲، ص۱۱۷-۱۱۸؛ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۱۰۱، ص۱۱۰-۱۱۲.
- ↑ رجوع کنید به ابن بابویه، معانی الأخبار، ۱۳۶۱ش، ص۷۴.
- ↑ رجوع کنید به قاضی عبدالجبار، المغنی، چاپ محمد قاسم، ج۱۰، قسم ۱، ص۱۵۹-۱۶۰؛ جرجانی، شرح المواقف، ۱۳۲۵ق، ص۸، ۳۶۳؛ میرحامد حسین، عبقات الانوار، ۱۳۸۳ش، ج۲، دفتر ۱، ص۸۶.
- ↑ اسرار الامامة، ۱۳۸۰ش، ص۲۵۲.