مُؤمِن کسی است که به مفاهیم بنیادین اسلام باور قلبی دارد. برخی مفسران قرآن معتقدند که از نظر قرآن واژۀ مؤمن به درجۀ بالایی از اعتقاد به خداوند اشاره دارد و شامل همۀ مسلمانان نمی‌شود. این مفهوم در قرآن کریم بارها به کار رفته است. خداوند یک بار در قرآن از خود با نام مؤمن یاد کرده است. اسلام‌پژوهان معتقدند که قرآن این واژه را در تقابل با مفاهیمی مانند کافر و منافق قرار می‌دهد. در احادیث اخلاقی اسلام، برای مؤمنان صفاتی همچون یاد خدا، توکل به خدا، فروتنی، کلام نیکو و عبادت ذکر شده است. در متون عرفانی نیز ایمان به مراتب مختلفی تقسیم می‌شود و مؤمن حقیقی کسی دانسته می‌شود که با شهود قلبی، نور الهی را در وجود خود احساس کند.

نسخه‌ای خطی از سورۀ مؤمنون در موزۀ شاهچراغ شیراز. در آیات ابتدایی این سوره به برخی ویژگی‌های مؤمنان اشاره شده است.

در طول تاریخ تشیع، کتاب‌های متعددی دربارۀ ویژگی‌ها و بایسته‌های مؤمنان نوشته شده است. بسیاری از عالمان شیعی معتقدند که مسلمانان فقط در صورتی که شیعه باشند، جزو مؤمنان خواهند بود. در برخی از روایات شیعی نیز از واژۀ مؤمن برای اشاره به شیعیان استفاده شده است. بعضی از عارفان شیعه با تأکید بر احادیثی که از ائمه اطهار(ع) نقل شده، مسلمان و شیعه بودن را از شروط اساسی سلوک عرفانی می‌دانند.

مفهوم و جایگاه

 
کتاب «المؤمن» نوشته حسین بن سعید اهوازی، از اولین آثاری است که روایات مربوط به ویژگی‌ها، وظایف و احکام مؤمنان را جمع‌آوری کرده است.

مُؤمِن در فرهنگ مسلمانان به معنای کسی است که به اصول دین اسلام باور حقیقی دارد و آنها را تصدیق می‌کند.[۱] به گفتۀ لغت‌شناسان، واژۀ «مؤمن» برگرفته از ریشۀ «أمن»، هم به‌معنای اطمینان یافته یا آرامش یافته است[۲] و هم به معنای أمان‌دهنده و آرامش‌دهنده.[۳] اسلام برای مؤمنان جایگاه ویژه‌ای در نظر گرفته که باعث می‌شود در این فرهنگ حرمت آنان تا حد حرمت کعبه بالا برود.[۴] در قرآن و روایات صفات خاصی برای مؤمن در نظر گرفته شده است.[۵] پژوهشگران شیعه کتاب‌های متعددی دربارۀ ویژگی‌ها و بایسته‌های مؤمنان نوشته‌اند.[۶]

صفات و ویژگی‌های مؤمنان در قرآن

مؤمن در قرآن برای اشاره به کسانی به کار رفته است که به مفاهیم اساسی اسلام همچون توحید، نبوت و جاودانگی قرآن گواهی می‌دهند و آن را تصدیق می‌نمایند.[۷] علاوه براین، خداوند در آیه ۲۳ سوره حشر از خود با نام مؤمن (أمان دهنده) یاد می‌کند.[۸] طبق ادعای پژوهشگران، این واژه و کلمات هم‌خانوادۀ آن ۲۳۱ بار در قرآن کریم به کار رفته است.[۹] قرآن به برخی از شخصیت‌های تاریخی نیز صرفاً با نام مؤمن اشاره کرده است. برای مثال در آیه ۲۸ سوره غافر، از فردی با عنوان مؤمن آل فرعون یاد شده است که منابع روایی شیعه نام اصلی او را «حزقیل» دانسته‌اند.[۱۰]

آیات ۲ و ۳ سورۀ انفال، مؤمنان را کسانی می‌داند که با ياد خدا دلشان ترسان شود و با شنيدن آيات خدا بر ايمانش افزوده شود و اهل توكل و نماز و انفاق باشند. بر این اساس، از نظر بعضی از مفسران شیعه، مؤمن حقيقى فقط کسانی هستند که داراى این پنج صفت باشند؛[۱۱] اما دیگران این آیه را مربوط به مؤمنان برجسته و برگزيده می‌دانند نه همۀ مؤمنان.[۱۲] با این حال، سوره فرقان (آیات ۶۳ تا ۷۶) عاداتی همچون فروتنی، کلام نرم، مدارا با نادانان، عبادت در شب و روز، دعا و مناجات با پرورودگار، توجه به نشانه‌های خداوند و پرهیز از اسراف، بخل، شرک، زنا و گواهی به ناحق را جزو ویژگی‌های مؤمنان برمی‌شمارد.

در برابر کافر و منافق

در قرآن مفهوم مؤمن در مقابل مفهوم کافر و منافق به کار رفته است. مرتضی مطهری احتمال داده‌ که قرآن اولین کتاب آسمانی‌ای باشد که چنین تقابلی را به رسمیت شناخته است.[۱۳] به گفتۀ برخی مفسران، مؤمن کسی است که به اسلام اعتقاد قلبی و اقرار زبانی دارد و به وظایف وظایف دینی خود عمل می‌کند؛ هر کس که هر سۀ این صفات را فاقد باشد کافر است و هر کس اقرار زبانی (به دروغ) دارد ولی اعتقاد قلبی ندارد، منافق است.[۱۴]

تفاوت مؤمن با مسلمان

برخی عالمان شیعه همچون طبرسی و شیخ طوسی،[۱۵] معتقدند که مفهوم «مؤمن» و «مسلمان» در ادبیات قرآن به یک معنا هستند.[۱۶] با این حال، بسیاری از عالمان شیعه، معتقدند که «مسلمان» و «مؤمن» دو مفهوم متفاوت‌اند و بر این اساس هر مؤمنی مسلمان است، اما هر مسلمانی لزوماً مؤمن نیست.[۱۷] علامه طباطبایی معتقد است اسلام درجاتی دارد. نخستین درجۀ آن پذیرش ظاهری دستورات خداوند است و درجۀ بعدی آن یعنی باور و اعتقاد قلبی به مضمون شهادتین به معنای ایمان است.[۱۸] از آراء برخی از اشاعره نیز برمی‌آید که به تمایز مؤمن و مسمان قائلند.[۱۹] با این حال، معتزله،[۲۰] بسیاری از زیدیه،[۲۱] و حنفیان[۲۲] تفاوت این دو مفهوم را نپذیرفته‌اند.

مجموعه‌ ویژگی‌های عملی‌ای که قرآن برای مؤمنان حقیقی به کار برده در میان اهل سنت نیز بحث‌هایی به وجود آورده است. برای مثال گفته شده که شافعیان گفتنِ عبارتِ «من مؤمن حقیقی هستم» را برای مسلمانان جایز نمی‌دانند؛ زیرا لازمۀ مؤمن حقیقی بودن انجام مجموعۀ اعمالی است که نمی‌توان به یقین گفت کسی از عهدۀ آن‌ها برمی‌آید.‏‏[۲۳]

اختصاص واژه مؤمن به شیعیان

عالمان شیعه با توجه به برخی آیات[۲۴] و روایات[۲۵] قائلند که «مسلمان» به معنای کسی است که پیامبر(ص) را تصدیق می‌کند؛[۲۶] اما «مؤمن» کسی است که علاوه بر این به امامت امامان شیعه(ع) نیز اعتقاد دارد.[۲۷] ممکن است انتخاب این واژه برای اشاره به شیعیان، بدلیل روایاتی باشد که در آن‌ها پیامبر(ص) فرمود علی بعد از من، ولیّ هر مؤمنی است.[۲۸] همچنین بعضی از روایات شیعی که صفات مومنان را بیان می‌کنند، در واقع به ویژگی‌های خاص شیعیان اشاره دارند. برای مثال شیخ طوسی از امام حسن عسکری(ع) نقل کرده نشانه‌های مؤمن پنجاه و یک رکعت نماز (شامل ۱۷ رکعت نماز واجب و ۳۴ رکعت نماز نافلهزیارت اربعین، انداختن انگشتر به دست راست، در هنگام سجده پیشانی را به خاک مالیدن، و بلند گفتن بسم الله الرحمن الرحیم در ابتدای سوره‌های قرآن کریم است.[۲۹]

در احادیث اخلاقی شیعه

طبق روایتی از امام علی(ع) مومن واقعی واجدِ صفاتی همچون شادى در چهره و اندوه در درون، سعه صدر، ذلت نفس، بیزاری از برترى جویى، تنفر از ریا، اندوه طولانی، همت بلند، سکوت زیاد، مشغلۀ تمام وقت، شکرگزاری، صبر، ژرف‌اندیشی، دست حاجت به سوى کسى دراز نمى‌کند، پرهیز از دروغ، غیبت، و تجسس، امانتداری و عفت است.[۳۰]

کسب معرفت شهودی توسط مؤمن

از نظر عارفان مسلمان مؤمن کسی است که با معرفت شهودی (غیر عقلی) خود نور خداوند را در قلب خود حس کرده باشد.[۳۱] عین القضات همدانی، شرط ایمان را عمل به این علمِ شهودی و طاعت خداوند می‌داند.[۳۲] طبق دیدگاه عرفانی، انجام‌‌ احکام دین باعث قرب مؤمن به‌ خداوند‌[۳۳] و در نهایت رسیدن به مقام فنای فی‌الله می‌شود.[۳۴]

برخی عرفان اهل سنت، همچون ابن‌عربی معتقدند که ایمان به اسلام و حتی خداوند جزو شروط سلوک به سمت حقیقت نیست.[۳۵] در مقابل، برخی عارفان شیعه، بر اساس احادیث، مسلمان و شیعه بودن را از شرایط اساسی سلوکِ حقیقی می‌دانند.[۳۶] از نظر سید حیدر آملی، عارفان شیعه، همان شیعیان واقعی و مومنان مُمتحَن (امتحان شده) هستند که حامل سرِّ اولیای الهی‌اند.[۳۷] او معتقد است که صوفيان و عارفان حقیقی مؤمنانی هستند که علوم خود را مستند به امير مؤمنان و خرقۀ خود را منسوب به او و فرزندان او مى‌دانند.[۳۸]

پانویس

  1. عمید، فرهنگ فارسی عمید، ذیل واژۀ مؤمن؛ خرمشاهی، دانشنامۀ قرآن، ۱۳۷۷ش، ج۲، ص۲۱۸۳؛ «نشانه های مؤمنان بی‌نام و نشان در نهج البلاغه»، خبرگزاری مهر.
  2. داود، واژه‌نامه تفاوت معنایی کلمات قرآن کریم، انتشارات احسان، ص۶۵.
  3. طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، دار المعرفة، ج۱، ص۱۲۰.
  4. هاشمی رفسنجانی و دیگران، فرهنگ قرآن، ج۲، ص۳۴۲.
  5. کلینی، کافی، ۱۳۶۳ش، ج۲، ص۲۲۶؛ هاشمی رفسنجانی و دیگران، فرهنگ قرآن، ج۲، ص۳۴۲.
  6. «کتاب‌های پیشنهادی بر اساس موضوع مومنان»، سایت بوک‌ویژن.
  7. خرمشاهی، دانشنامۀ قرآن، ۱۳۷۷ش، ج۲، ص۲۱۸۳؛ طباطبائی، المیزان، ۱۳۹۳ق، ج۱، ص۳۰۱، ۳۰۳.
  8. خرمشاهی، دانشنامۀ قرآن، ۱۳۷۷ش، ج۲، ص۲۱۸۳.
  9. «نشانه های مؤمنان بی نام و نشان در نهج البلاغه»، خبرگزاری مهر
  10. صدوق، امالی، ۱۳۷۶ش، ص۴۷۶؛ فيض كاشانى، الأصفی، ۱۴۱۸ق، ج۲، ص۱۰۳۴.
  11. طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۳ق، ج۹، ص۱۲؛ حسینی همدانی، انوار درخشان در تفسیر قرآن، ۱۳۸۰ش، ج۷، ص۲۲۹.
  12. طبرسی، مجمع البيان، ۱۴۰۸ق، ج۴، ص۷۹۹.
  13. مطهری، یادداشت‌های استاد مطهری، ج۷، ص۲۵۸.
  14. حسینی شاه عبدالعظیمی، تفسیر اثنی عشری، ۱۳۶۳ش، ج۱۳،ص۱۷۷؛ قرائتی، تفسیر نور، ۱۳۸۳ش، ج۱۰، ص۵۰.
  15. شیخ طوسی، التبیان، دار احیاء التراث العربی، ج۲، ص۴۱۸.
  16. طبرسی، تفسیر مجمع البیان، الناشر دار المعرفة، ج۸، ص۵۶۱؛ شیخ طوسی، التبیان، دار احیاء التراث العربی، ج۲، ص۴۱۸.
  17. شیخ مفید، اوائل المقالات، انتشارات داوری، ص۵۴؛ خواجه نصیرالدین طوسی، قواعد العقائد، ۱۴۱۶ق، ص۱۴۳، ۱۴۲؛ شهید ثانی، حقایق الإیمان، ۱۴۰۹ق، ص۱۲۰، ۱۲۱.
  18. طباطبائی، المیزان، ۱۳۹۳ق، ج۱، ص۳۰۱، ۳۰۳.
  19. باقلانی، تمهید الاوائل و تلخیص الدلایل، ۱۴۱۴ق، ص۳۹۱؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۱۴۰۹ق، ج۵، ص۲۰۷.
  20. قاضی عبدالجبار، شرح الاصول الخمسة، ۱۴۰۸ق، ص۷۰۵.
  21. شیخ مفید، اوائل المقالات، انتشارات داوری، ص۵۴.
  22. خمیس، اصول الدین عند الإمام ابوحنیفة، ۱۴۱۶ق، ص۴۳۵، ۴۳۶.
  23. فخر رازی، تفسیر کبیر، ۱۴۲۰ق، ج ۱۵، ص۴۵۳.
  24. سوره حجرات، آیه ۱۴.
  25. برای نمونه نگاه کنید به کلینی، الکافی، ۱۳۸۷ش، ج۳، ص۶۸-۷۶.
  26. شهید ثانی، مسالک الافهام، ۱۴۲۳ق، ج۵، ص۳۳۷؛ علامه مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۶۵، ص۳۱۵.
  27. شهید ثانی، مسالک الافهام، ۱۴۲۳ق، ج۵، ص۳۳۸.
  28. ابن شیبه، المصنف، ۱۴۰۹ق، ج۸، ص۵۰۴، ح۵۸؛ طیالسی، مسند ابی‌داود، دارالمعرفه، ص۱۱۱.
  29. طوسی، تهذیب الاحکام، ۱۴۰۷ق، ج۶، ص۵۲.
  30. کلینی، کافی، ۱۳۶۳ش، ج۲، ص۲۲۶
  31. ابن‏‌عربی، فتوحات مکیه، بی‌تا، ج‏۳، ص۵۲۵.
  32. عین القضات همدانی، شرح کلمات باباطاهر عریان، ۱۴۲۸ق، ص۳۴.
  33. مظفری، «قرب نوافل و فرائض و تطبیق آنها بر مقامات عرفانی»، ص۷.
  34. آملی، المقدمات من کتاب نص النصوص، ۱۳۵۲ش، ص۲۶۹.
  35. ابن‌عربی، فتوحات مکیه، بی‌تا، ج‏۳، ص۲۱۸.
  36. آملی، جامع الأسرار، ۱۴۲۶ق، ص۳۷؛ حسن‌زادۀ آملی، انسان کامل در نهج‌البلاغه، ۱۳۷۲ش، ص۲۶۳.
  37. آملی، جامع الأسرار، ۱۴۲۶ق، ص۳۷.
  38. آملی، جامع الأسرار، ۱۴۲۶ق، ص۴۰۱.

منابع

  • آملی، سید حیدر، المقدمات من کتاب نص النصوص، تهران، قسمت ایرانشناسی انستیتو ایران و فرانسه پژوهش‌های علمی در ایران، چاپ اول، ۱۳۵۲ش.
  • آملی، سید حیدر، آملی، جامع الأسرار و منبع الأنوار، بیروت، مؤسسة التاريخ العربی، ۱۴۲۶ق/۲۰۰۵م.
  • ابن‌شیبه کوفی، عبدالله بن محمد، المصنف فی الاحادیث و الآثار، تحقیق: سعید اللحام، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م.
  • ابن‌عربی، محی‌الدین، فتوحات المکیة، قم، موسسة آل‌البیت لإحیاء التراث، بی‌تا.
  • باقلانی، محمد بن طبیب، تمهید الأوائل و تلخیص الدلایل، تحقیق عماد الدین احمد حیدر، بیروت، مؤسسة الکتب الثقافیة، ۱۴۱۴ق.
  • تفتازانی، مسعود، شرح المقاصد، تحقیق دکتر عبد الرحمن عمیرة، قم، منشورات الرضی، ۱۴۰۹ق.
  • تلمسانی، محمد بن ابی‌بکر، الجوهرة فی نسب الامام علی و آله، قم، انصاریان، بی‌تا.
  • ثعلبى، احمد بن محمد، قصص الأنبیاء المسمى عرائس المجالس، بیروت، المکتبة الثقافیة، بی‌تا.
  • حسن‌زاده آملی، حسن، انسان کامل از ديدگاه نهج البلاغه، تهران، انتشارات قيام، ۱۳۷۲ش.
  • حسینی همدانی، محمد، انوار درخشان در تفسیر قرآن، تهران، لطفی، ۱۳۸۰ش.
  • خرمشاهی، دانشنامۀ قرآن و قرآن‌پژوهی، ته‍ران‌، ن‍اه‍ی‍د، ۱۳۷۷ش.
  • خمیس، محمد عبدالرحمن، اصول الدین عند الإمام ابوحنیفة، ریاض، دار الصمیعی للنشر و التوزیع، ۱۴۱۶ق.
  • خواجه نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد، قواعد العقائد، قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، ۱۴۱۶ق.
  • داود، محمد محمد، و غواصی، عبدالجبار، واژه نامه تفاوت معنایی (کلمات) قرآن کریم، ۱ ج، تهران، احسان، بی‌تا.
  • رازی، ابوالفتوح حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۶ش.
  • شاه‌عبدالعظیمی، حسین. تفسير إثنى عشری، تهران، ميقات، ۱۳۶۳ش.
  • شهید ثانی، زین الدین بن علی، مسالک الافهام، قم، مؤسسه المعارف الاسلامیه، ۱۴۲۳ق.
  • شهید ثانی، زین الدین علی، حقایق الایمان، تحقیق سید مهدی رجایی، قم، مکتبة آیة‌اللّه العظمی مرعشی نجفی، ۱۴۰۹ق.
  • شیخ صدوق، م‍ح‍م‍د ب‍ن‌‌ ع‍ل‍ی‌، ام‍ال‍ی‌ ش‍ی‍خ‌ ص‍دوق، ت‍ه‍ران‌، ک‍ت‍اب‍چ‍ی‌‏‫‏، ۱۳۷۰ش.
  • شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی‌تا.
  • شیخ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام،‌ تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۴۰۷ق.
  • شیخ مفید، مُحمّد بن مُحمّد، أوائل المقالات في المذاهب و المختارات، قم، داوری، بی‌تا.
  • طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، الاعلمی، ۱۳۹۳ق.
  • طبرسى، فضل بن حسن، ‏مجمع البيان، تهران‏، ناصر خسرو، ۱۳۷۲ش.
  • طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البيان، بیروت، دار المعرفة، ۱۴۰۸.
  • طبرسی، فضل بن حسن، تفسير جوامع الجامع، قم، انتشارات حوزه علميه قم، ۱۴۱۲ق.
  • علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، دار احیاء تراث العربی، ۱۴۰۳ق.
  • عين القضاة همدانی، شرح كلمات باباطاهر العريان، مسايل حكمية فى المعارف و المشاهدات الربانيه‌، بیروت، دار الكتب العلمية، ۱۴۲۸ق.
  • فخر رازی، محمد بن عمر،. التفسیر الکبیر (مفاتيح الغیب)، بیروت، دار إحياء التراث العربي، ۱۴۲۰ق/۱۹۹۹م.
  • فيض كاشانى، ملا محسن‏، الأصفى فى تفسيرالقرآن، قم‏، مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامی، چ۱، ۱۴۱۸ق.

قاضی عبد الجبار معتزلی، شرح الاصول الخمسة، قاهره، مکتبة وهبة، ۱۴۰۸ق.

  • «کتاب‌های پیشنهادی بر اساس موضوع مومنان»، وبگاه بوک‌ویژن، تاریخ بازدید: ۲۰ تیر ۱۴۰۳ش.
  • کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، قم، دار الحدیث، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
  • مصباح یزدی، محمدتقی، «اخلاق اسلامی»، در مجله معرفت، شماره ۴، ۱۳۷۲ش.
  • مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن، تهران، صدرا، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۱ش.
  • مطهری، مرتضی، یادداشت‌های استاد مطهری، تهران، صدرا، ۱۳۷۸ش.
  • مظفری، حسین، «قرب نوافل و فرائض و تطبیق آنها بر مقامات عرفانی»، در مجله حکمت عرفانی، شماره ۱۰، بهار و تابستان ۱۳۹۵ش.
  • «نشانه های مؤمنان بی نام و نشان در نهج البلاغه»، وبگاه خبرگزاری مهر، تاریخ درج مطلب: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۳ش، تاریخ بازدید: ۲۰ تیر ۱۴۰۳ش.
  • هاشمی رفسنجانی، اکبر و پژوهشگران مرکز فرهنگ قرآن، فرهنگ قرآن، قم، بوستان کتاب، بی‌تا.