پرش به محتوا

خطبه حضرت زینب در شام

مقاله نامزد خوبیدگی
از ویکی شیعه
خطبه حضرت زینب در شام
اطلاعات روایت
موضوعمقابله با تحریف واقعه کربلا، رسوا ساختن ظلم و فساد یزید، معرفی یزید به عنوان عامل اصلی واقعه کربلا
صادره ازحضرت زینب(س)
منابع شیعهالإحْتِجاجُ عَلی أهْلِ اللّجاج، مُثیرُ الأحْزان، أللُّهوف عَلى قَتْلَى الطُّفوف
منابع سنیبلاغاتُ النّساء
احادیث مشهور
حدیث سلسلةالذهبحدیث ثقلینحدیث کساءمقبوله عمر بن حنظلةحدیث قرب نوافلحدیث معراجحدیث ولایتحدیث وصایتحدیث جنود عقل و جهلحدیث شجره


خطبۀ حضرت زینب در شام به خطبه‌ای اشاره دارد که حضرت زینب(س) بعد از واقعه کربلا، در مجلس یزید بن معاویه در شام بیان کرد. این خطبه به دلیل اثرگذاری، فصاحت و بلاغتش، همواره مورد توجه پژوهش‌گران بوده است. زینب(س) در این خطبه با سخنان صریح و بی‌پرده به افشاگری علیه حکومت بنی‌اُمَیّه پرداخت.

زینب(س) در این خطبه، یزید و حامیان او را از ستمکاران و مستحقان عذاب برشمرد و پیروزی ظاهری او در جنگ را به جهت سُنَّت اِملای خدا دانست. زینب(س) در این سخنرانی خود از مطالب برهانی استفاده کرد و زمینه فکری جامعه برای آگاه شدن از باطل‌بودن حکومت یزید فراهم آورد. همچنین او توانست با استناد به آیاتی از قرآن، برخی را هدایت کند و اتهام حکومت وقت، مبنی بر خارجی‌ خواندن اسیران کربلا را رد کند.

این خطبه را کامل‌کنندۀ قیام امام حسین(ع) در کربلا دانسته‌اند، چرا که حضرت زینب‌(س) با بیان این خطبه توانست از تحریف واقعه کربلا جلوگیری کند. در شعر و ادبیات فارسی نیز به نقش حضرت زینب، در کامل شدن حرکت امام حسین(ع) توجه ویژه شده است. درباره خطبه حضرت زینب در شام، پژوهش‌های مختلفی نوشته شده که از جمله آنها «شرح خطبه حضرت زینب(س) در شام»، تألیف علی کریمی جهرمی است.

حضرت زینب(س) در شام:

(ای یزید) به خداوند سوگند، هرگز یاد ما را محو نخواهی کرد و پیام ما را نخواهی کشت، تو پایان ما را نخواهی یافت و ننگ این کار از تو زدوده نخواهد شد.[۱]

جایگاه خطبه در تاریخ اسلام

خطبۀ حضرت زینب در شام از فصیح‌ترین و کوبنده‌ترین خطبه‌های تاریخ اسلام به شمار آمده است.[۲] سید عبدالکریم هاشمی‌نژاد، پدید‌آورندۀ درسی که حسین به انسان‌ها آموخت، چنین خطابۀ تحقیرکننده از یک زنِ اسیر در مقابل بزرگترین مرجع قدرت آن دوران را بُهت‌انگیز دانسته است.[۳] محققان این خطبه را کامل‌کنندۀ قیام امام حسین(ع) در کربلا دانسته‌اند.[۴] خطبه حضرت زینب در شام به دلیل اثرگذاری، فصاحت و بلاغت، پیوسته مورد توجه پژوهش‌گران است.[۵]

این خطبه به جهت مقابله با تحریف واقعه کربلا خوانده شده است؛ زیرا یزید می‌خواست برای مردم، واقعه کربلا را عذابی الهی بر امام حسین(ع) معرفی کند؛[۶] اما حضرت زینب(س) در این خطبه، یزید را عامل اصلی واقعه کربلا معرفی می‌کند.[۷] سخنان حضرت زینب(س) عاملی برای ایجاد ترس در سران حکومت اموی و موجب انزجار عمومی از آنان به‌دلیل رخداد کربلا دانسته شده است.[۸] آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی ایران، بر این باور است که خطبه حضرت زینب در کوفه و شام، چنان هنرمندانه بیان شده که حتی دشمنان هم نمی‌توانند آن را نادیده بگیرند.[۹]

حضرت زینب این خطبه را هنگامی خواند که یزید به سر بریده امام حسین بی‌احترامی کرد[۱۰] و مردی شامی از یزید خواست، فاطمه دختر امام حسین(ع) را به کنیزی به او بدهد.[۱۱] مطابق گزارش‌های تاریخی، هنگامی که اسیران کربلا را به شام بردند، یزید مجلسی تشکیل داد.[۱۲] سر امام حسین را در طشتی قرار دادند و اسیران را وارد مجلس یزید کردند.[۱۳] یزید با چوبی که در دست داشت، بر دهان امام حسین(ع) ضربه می‌زد.[۱۴] او با خواندن شعری، وحی و نبوُّت پیامبر را انکار کرده،[۱۵] اعلام داشت واقعه کربلا را به خونخواهی اجدادِ کافر خود که در جنگ بدر به دست پیامبر(ص) و حضرت علی(ع) کشته شدند، انجام داده است.[۱۶]

لَیتَ أَشْیاخی بِبَدْر شَهِدُوا
جَزَعَ الْخَزْرَجِ مِنْ وَقْعِ الاَْسَلْ
فَأَهَلُّوا وَ اسْتَهَلُّوا فَرَحاً
ثُمَّ قالُوا یایزیدُ لاتَشَلْ[۱۷]
لَعِبَتْ هَاشِمُ بِالمُلْکِ فَلا
خَبَرٌ جَاءَ وَ لَا وَحْیٌ نَزَل[۱۸]
کاش بزرگان من در جنگ بدر امروز می‌دیدند که
قبیله خَزْرَج چگونه از ضربات نیزه به زاری آمده است.
در آن حال، از شادی فریاد می‌زدند
و می‌گفتند:‌ ای یزید! دستت درد نکند!
هاشم با سلطنت بازی کرد
پس نه خبری آمده و نه وحیی نازل شده است!

از منابع شیعه، کتاب‌های الإحْتِجاجُ عَلی أهْلِ اللّجاج[۱۹]، مُثیرُ الأحْزان،[۲۰]أللُّهوف عَلى قَتْلَى الطُّفوف[۲۱] و از منابع اهل‌سنت، بلاغاتُ النّساء[۲۲] این خطبه را نقل کرده‌اند.

سوگواری محرم
تابلوی عصر عاشورا
رویدادها
نامه‌های کوفیان به امام حسین(ع)نامه امام حسین(ع) به اشراف بصرهروز عاشوراواقعه کربلاواقعه عاشورا (از نگاه آمار)روزشمار واقعه عاشورااسیران کربلا
افراد
امام حسین(ع)علی اکبرعلی‌اصغرعباس بن علیحضرت زینب(س)سکینه بنت حسینفاطمه دختر امام حسینمسلم بن عقیلشهیدان کربلااسیران کربلا
جای‌ها
حرم امام حسین(ع)تل زینبیهحرم حضرت عباس(ع)گودال قتلگاهبین‌الحرمیننهر علقمه
مناسبت‌ها
تاسوعاعاشورادهه محرماربعیندهه صفر
مراسم
مرثیه‌خوانینوحهتعزیهروضهزنجیرزنیسینه‌زنیسقاخانهسنج و دمامدسته عزاداریشام غریبانتشت‌گذارینخل‌گردانیقمه‌زنیراهپیمایی اربعینتابوت‌گردانیمراسم تابوت

محتوا

به گفته برخی محققان، حضرت زینب(س) بر خلاف خطبه عاطفی خود در کوفه، در خطبه شام بیشتر از مطالب برهانی و استدلالی بهره گرفت و کمتر به مطالب عاطفی پرداخت.[۲۳] محتوای خطبه حضرت زینب(س) را مشتمل بر هفت محور دانسته‌اند:

  1. درهم شکستن غرور یزید با استدلال به آیات قرآن؛
  2. مقایسۀ گذشت کریمانه پیامبر(ص) از نیاکان یزید در فتح مکه، با عمل یزید در به اسارت گرفتن خاندان پیامبر؛
  3. یادآوری سخنان کفرآمیز یزید و تأکید بر ایمان نداشتن او؛
  4. تأکید بر مقام والای شهیدان، خصوصاً شهیدان خاندان پیامبر(ص)؛
  5. اشاره به حضور یزید در محکمه عدل الهی در قیامت؛
  6. تحقیر یزید با نالایق دانستن یزید برای هم‌سخن شدن؛
  7. شکرگزاری نعمت‌های بسیار خدا به سبب ارزانی‌داشتن رحمت، کرامت و شهادت به خاندان پیامبر(ص).[۲۴]

حضرت زینب در این خطبه به آیات متعددی استناد کرده است؛ چرا که می‌خواست با استفاده از گفتمان مشترک خود با مردم شام (یعنی قرآن)، از طرفی آنها را هدایت کند و از طرفی ادعای حکومت وقت که اهل‌بیت(ع) را خارجی معرفی کرده بودند، از اهل‌بیت بزداید.[۲۵] حضرت زینب در این خطبه با استناد به آیه ۱۰ سوره روم، بی‌احترامی کردن یزید به آیات الهی را نتیجۀ گناهانِ بسیار او می‌داند.[۲۶] وی در ادامه با تکیه بر آیه ۱۷۸ سوره آل‌عمران، پیروزی ظاهری یزید در جنگ را به جهت سُنَّت اِملای خدا برمی‌شمارد.[۲۷] زینب(س) در این خطبه با استناد به آیات مختلفی از قرآن، یزید و حامیان او را به سبب انجام واقعه کربلا، ستمکار، مستحق خواری در دنیا و عذاب در آخرت می‌داند.[۲۸]

حضرت زینب با مخاطب قراردادن یزید با تعبیرِ «یا ابن‌َالطُلَقاء» (یعنی: ای فرزند رهاشدگان) بخشش کریمانه پیامبر(ص) از نیاکان یزید در فتح مکه را، با عمل یزید در به اسارت‌گرفتن خاندان پیامبر مقایسه می‌کند.[۲۹] به گفته لطف‌الله صافی گلپایگانی، از مراجع تقلید شیعه، حضرت زینب(س) در بخش‌های پایانی این خطبه، این خبر غیبی را بیان می‌کند، که یاد اهل‌بیت(ع) هیچگاه فراموش نخواهد شد.[۳۰]

درخواست کنیز گرفتن فاطمه دختر امام علی(ع)

پس از خطبه حضرت زینب(س)، فردی شامی از یزید خواست که فاطمه دختر امام علی(ع) را به عنوان کنیز به وی ببخشد. همین امر موجب گفت‌وگویی میان حضرت زینب(س) با یزید گردید.[۳۱] پس از درخواست فرد شامی، فاطمه نزد حضرت زینب رفته و به وی پناه برد. حضرت زینب صدایش را بالا برد تا صدایش به یزید نیز برسد:[۳۲] «دروغ گفتی و فرومایه‌ای، نه تو می‌توانی چنین کنی و نه امیر تو».[۳۳]

یزید خشمگین شد و گفت: «چنین قدرتی دارم و اگر بخواهم این کار را انجام می‌دهم». زینب در پاسخ گفت خداوند چنین قدرتی را در تو قرار نداده است مگر اینکه از اسلام خارج شده و به دینی غیر از اسلام متدین گردی. یزید: «با من چنین برخورد می‌کنی! پدر و برادر تو از دین خارج شده‌اند»[۳۴] چنین صحبت کردن یزید را نشان از عصبانیت وی دانسته‌اند.[۳۵] زینب(س) گفت: «به دین خداوند و دین پدر، برادر و جد من بود که تو، پدر و پدربزرگت مسلمان گشتید». یزید: دروغ می‌گویی ای دشمن خدا. زینب در پاسخ گفت: تو فرمانروای دارای قدرت هستی که به ستم ناروا می‌گویی».[۳۶] سپس سکوت حکمفرما شد. مرد شامی دوباره درخواست کنیزگرفتن فاطمه را مطرح کرد که یزید با تندی به وی پاسخ داد.[۳۷]

بنا بر برخی گزارش‌ها این واقعه درباره فاطمه دختر امام حسین(ع) رخ داده است.[۳۸]

دستاوردهای خطبه

به گفته پژوهشگران تاریخی، خطبه حضرت زینب در شام، نتایج ذیل را به دنبال داشته است:

  • متزلزل‌شدن خلافت اُمَوی؛ رفتارهای حضرت زینب(س) پس از رخداد کربلا، از جمله خطبه او در شام، عاملی برای تضعیف مشروعیت امویان و سقوط نهایی آنان برشمرده شده است؛[۳۹]
  • معرفی‌شدن حکومت بنی‌امیه به عنوان شکست‌خوردگان واقعه کربلا با اینکه آنان خود را پیروز جنگ می‌دانستند؛[۴۰]
  • از بین رفتن گفتمان حکومت وقت که اسیران کربلا را خارجی می‌خواند؛[۴۱]
  • فراهم‌آمدن زمینه فکری جامعه برای آگاه شدن از باطل‌بودن حکومت یزید؛[۴۲]
  • آشکارشدن شخصیت منافقانه یزید و اطرافیان او برای مردم شام.[۴۳]

تأثیر در ادبیات

در ادبیات عاشورایی به نقش حضرت زینب به عنوان پیام‌آور واقعه کربلا توجه شده است.[۴۴] اگرچه اشعار مربوط به حضرت زینب پیش‌تر به ترسیم چهره‌ای غمزده و پیوسته‌گریان می‌پرداخت، اما در ادامه با تأثیرپذیری از خطبه‌های وی، از زینب(س) چهره‌ای سلحشور،‌ مقاوم و مبارزاتی ارائه شد.[۴۵] نذرحسین جهاندیر، شاعر پاکستانی، این خطبه را در قالب ۱۲۰ بیت به نظم درآورده است.[۴۶] سید جعفر شهیدی، تاریخ‌پژوه شیعه، معتقد است، اگر خطبۀ حضرت زینب در شام و کوفه نبود، عظمت واقعه عاشورا برای بسیاری از افراد معلوم نمی‌شد.[۴۷] این معنا در قالب شعری ذیل بازآفرینی شده است:

کتاب شرح خطبه حضرت زینب(س) در شام، اثر علی کریمی جهرمی
چشمۀ فریاد
قادر طهماسبی (فرید)
[از غزل]
سِرّ نِیْ در نِیْنَوا می‌ماند اگر زینب نبود
کربلا در کربلا می‌ماند اگر زینب نبود
چهرۀ سرخ حقیقت بعد از آن توفان رنگ
پشت ابری از ریا می‌ماند اگر زینب نبود
چشمه فریاد مظلومیت لب‌تشنگان
در کویر تفته جا می‌ماند اگر زینب نبود
زخمه زخمی‌ترین فریاد در چنگ سکوت
از طراز نغمه وا می‌ماند اگر زینب نبود
در طلوع داغ اصغر استخوان اشک سرخ
در گلوی چشم‌ها می‌ماند اگر زینب نبود
ذوالجناح دادخواهی بی سوار و بی لگام
در بیابان‌ها رها می‌ماند اگر زینب نبود
در عبور بستر تاریخ، سیل انقلاب
پشت کوه فتنه جا می‌ماند اگر زینب نبود[۴۸]


تک‌نگاری

درباره خطبه حضرت زینب در شام، پژوهش‌های مختلفی با رویکرد‌های ادبی، اجتماعی، تاریخی و روش‌شناسانه نوشته شده است.[۴۹] برخی از کتاب‌هایی که در شرح این خطبه نوشته شده، عبارتند از:

  • نگاهی به خطبه‌های حضرت زینب(س) در کوفه و شام، اثر عبدالکریم پاک‌نیا؛ مباحث این کتاب در چهار فصل تنظیم شده است که فصل سوم آن به بررسی سخنان حضرت زینب(س) در شام و پیامدهای آن اختصاص دارد.[۵۰] این کتاب در سال ۱۳۸۹ش، به کوشش انتشارات فرهنگ اهل‌بیت(ع) در ۱۳۰ صفحه منتشر شد.[۵۱]
  • شرح خطبه حضرت زینب(س) در شام، تألیف علی کریمی جهرمی؛ انتشارات بوستان کتاب قم، این کتاب را برای بار دوم در سال ۱۳۹۴ش منتشر کرده است.[۵۲]
  • شرح خطبة السیدة زینب(س) فی مجلس یزید بن معاویه، نوشتۀ رجب بن حسن؛ این کتاب را انتشارات میراث ماندگار در سال ۱۴۰۰ش منتشر کرده است.[۵۳]

متن و ترجمه خطبه

متن
متن و ترجمه
ترجمه

فَقَامَتْ زَيْنَبُ بِنْتُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع فَقَالَتْ:

الْحَمْدُ لِلهِ رَبِّ الْعالَمِينَ وَ صَلَّى اللهُ عَلَى رَسُولِهِ وَ آلِهِ أَجْمَعِينَ صَدَقَ اللهُ سُبْحَانَهُ كَذَلِكَ يَقُولُ: ﴿ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاءُوا السُّوءَى أَنْ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَكَانُوا بِهَا يَسْتَهْزِئُونَ﴾ [روم:۱۰]

أَ ظَنَنْتَ يَا يَزِيدُ حَيْثُ أَخَذْتَ عَلَيْنَا أَقْطَارَ الْأَرْضِ وَ آفَاقَ السَّمَاءِ فَأَصْبَحْنَا نُسَاقُ كَمَا تُسَاقُ الْأُسَرَاءُ أَنَّ بِنَا هَوَاناً عَلَيْهِ وَ بِكَ عَلَيْهِ كَرَامَةً

وَ أَنَّ ذَلِكَ‏ لِعِظَمِ خَطَرِكَ عِنْدَهُ فَشَمَخْتَ بِأَنْفِكَ وَ نَظَرْتَ فِي عِطْفِكَ جَذْلَانَ مَسْرُوراً حَيْثُ رَأَيْتَ الدُّنْيَا لَكَ مُسْتَوْثِقَةً وَ الْأُمُورَ مُتَّسِقَةً وَ حِينَ صَفَا لَكَ مُلْكُنَا وَ سُلْطَانُنَا

فَمَهْلًا مَهْلًا أَ نَسِيتَ قَوْلَ اللهِ تَعَالَى: وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ. [آل عمران:178]

أَ مِنَ الْعَدْلِ يَا ابْنَ الطُّلَقَاءِ تَخْدِيرُكَ حَرَائِرَكَ وَ إِمَاءَكَ وَ سَوْقُكَ بَنَاتِ رَسُولِ الله صلی الله علیه وآله سَبَايَا قَدْ هَتَكْتَ سُتُورَهُنَّ وَ أَبْدَيْتَ وُجُوهَهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَدٍ وَ يَسْتَشْرِفُهُنَّ أَهْلُ الْمَنَاهِلِ وَ الْمَنَاقِلِ وَ يَتَصَفَّحُ وُجُوهَهُنَّ الْقَرِيبُ وَ الْبَعِيدُ وَ الدَّنِيُّ وَ الشَّرِيفُ لَيْسَ مَعَهُنَّ مِنْ رِجَالِهِنَّ وَلِيٌّ وَ لَا مِنْ حُمَاتِهِنَّ حَمِيٌّ

وَ كَيْفَ يُرْتَجَى مُرَاقَبَةُ مَنْ لَفَظَ فُوهُ أَكْبَادَ الْأَزْكِيَاءِ وَ نَبَتَ لَحْمُهُ مِنْ‏ دِمَاءِ الشُّهَدَاءِ وَ كَيْفَ يَسْتَبْطِئُ فِي بُغْضِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ مَنْ نَظَرَ إِلَيْنَا بِالشَّنَفِ وَ الشَّنَئَانِ وَ الْإِحَنِ وَ الْأَضْغَانِ ثُمَّ تَقُولُ غَيْرَ مُتَأَثِّمٍ وَ لَا مُسْتَعْظِمٍ

«لَأَهَلُّوا وَ اسْتَهَلُّوا فَرَحاً/ ثُمَّ قَالُوا يَا يَزِيدُ لَا تُشَلَ‏» مُنْتَحِياً عَلَى ثَنَايَا أَبِي عَبْدِ اللهِ سَيِّدِ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ تَنْكُتُهَا بِمِخْصَرَتِكَ

وَ كَيْفَ لَا تَقُولُ ذَلِكَ وَ قَدْ نَكَأْتَ الْقَرْحَةَ وَ اسْتَأْصَلْتَ الشَّافَةَ بِإِرَاقَتِكَ دِمَاءَ ذُرِّيَّةِ مُحَمَّدٍ ص وَ نُجُومِ الْأَرْضِ مِنْ آلِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ وَ تَهْتِفُ بِأَشْيَاخِكَ زَعَمْتَ أَنَّكَ تُنَادِيهِمْ فَلَتَرِدَنَّ وَشِيكاً مَوْرِدَهُمْ

وَ لَتَوَدَّنَّ أَنَّكَ شَلَلْتَ وَ بَكِمْتَ وَ لَمْ تَكُنْ قُلْتَ مَا قُلْتَ وَ فَعَلْتَ مَا فَعَلْتَ اللَّهُمَّ خُذْ لَنَا بِحَقِّنَا وَ انْتَقِمْ مِنْ ظَالِمِنَا وَ أَحْلِلْ غَضَبَكَ بِمَنْ سَفَكَ دِمَاءَنَا وَ قَتَلَ حُمَاتَنَا

فَوَ الله مَا فَرَيْتَ إِلَّا جِلْدَكَ وَ لَا حَزَزْتَ إِلَّا لَحْمَكَ وَ لَتَرِدَنَّ عَلَى رَسُولِ اللهِ ص بِمَا تَحَمَّلْتَ مِنْ سَفْكِ دِمَاءِ ذُرِّيَّتِهِ وَ انْتَهَكْتَ مِنْ حُرْمَتِهِ فِي عِتْرَتِهِ وَ لُحْمَتِهِ حَيْثُ يَجْمَعُ اللهُ شَمْلَهُمْ وَ يَلُمُّ شَعَثَهُمْ وَ يَأْخُذُ بِحَقِّهِمْ ﴿وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ﴾ [آل عمران:169]

وَ حَسْبُكَ بِاللهِ حَاكِماً وَ بِمُحَمَّدٍ ص خَصِيماً وَ بِجَبْرَئِيلَ ظَهِيراً وَ سَيَعْلَمُ مَنْ سَوَّلَ لَكَ وَ مَكَّنَكَ مِنْ رِقَابِ الْمُسْلِمِينَ بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلًا وَ أَيُّكُمْ شَرٌّ مَكاناً وَ أَضْعَفُ جُنْداً

وَ لَئِنْ جَرَّتْ عَلَيَّ الدَّوَاهِي مُخَاطَبَتَكَ إِنِّي لَأَسْتَصْغِرُ قَدْرَكَ وَ أَسْتَعْظِمُ تَقْرِيعَكَ وَ أَسْتَكْثِرُ تَوْبِيخَكَ لَكِنَّ الْعُيُونَ عبْرَى وَ الصُّدُورَ حَرَّى أَلَا فَالْعَجَبُ كُلُّ الْعَجَبِ لِقَتْلِ حِزْبِ الله النُّجَبَاءِ بِحِزْبِ الشَّيْطَانِ الطُّلَقَاءِ

فَهَذِهِ الْأَيْدِي تَنْطِفُ مِنْ دِمَائِنَا وَ الْأَفْوَاهُ تَتَحَلَّبُ مِنْ لُحُومِنَا وَ تِلْكَ الْجُثَثُ الطَّوَاهِرُ الزَّوَاكِي تَنْتَابُهَا الْعَوَاسِلُ وَ تُعَفِّرُهَا أُمَّهَاتُ الْفَرَاعِلِ وَ لَئِنِ اتَّخَذْتَنَا مَغْنَماً لَتَجِدَنَّا وَشِيكاً مَغْرَماً حِينَ لَا تَجِدُ إِلَّا مَا قَدَّمَتْ يَدَاكَ وَ ما رَبُّكَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ فَإِلَى اللهِ الْمُشْتَكَى وَ عَلَيْهِ الْمُعَوَّلُ

فَكِدْ كَيْدَكَ وَ اسْعَ سَعْيَكَ وَ نَاصِبْ جُهْدَكَ فَوَ الله لَا تَمْحُو ذِكْرَنَا وَ لَا تُمِيتُ وَحْيَنَا وَ لَا تُدْرِكُ أَمَدَنَا وَ لَا تَرْحَضُ عَنْكَ عَارَهَا وَ هَلْ رَأْيُكَ إِلَّا فَنَدٌ وَ أَيَّامُكَ إِلَّا عَدَدٌ وَ جَمْعُكَ إِلَّا بَدَدٌ يَوْمَ يُنَادِي الْمُنَادِي أَلا لَعْنَةُ الله عَلَى الظَّالِمِينَ

فَالْحَمْدُ لِله رَبِّ الْعالَمِينَ الَّذِي خَتَمَ لِأَوَّلِنَا بِالسَّعَادَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ وَ لِآخِرِنَا بِالشَّهَادَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ نَسْأَلُ الله أَنْ يُكْمِلَ لَهُمُ الثَّوَابَ وَ يُوجِبَ لَهُمُ الْمَزِيدَ وَ يُحْسِنَ عَلَيْنَا الْخِلَافَةَ إِنَّهُ رَحِيمٌ وَدُودٌ وَ حَسْبُنَا الله وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ.

فَقَامَتْ زَيْنَبُ بِنْتُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع فَقَالَتْ:
زینب دختر علی‌بن‌ابی‌طالب (ع) برخاست و فرمود:
الْحَمْدُ لِلهِ رَبِّ الْعالَمِينَ وَ صَلَّى اللهُ عَلَى رَسُولِهِ وَ آلِهِ أَجْمَعِينَ صَدَقَ اللهُ سُبْحَانَهُ كَذَلِكَ يَقُولُ: ﴿ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاءُوا السُّوءَى أَنْ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَكَانُوا بِهَا يَسْتَهْزِئُونَ﴾ [روم:۱۰]
حمد خدای، پروردگار جهانیان را سزاست، و درود خدا بر محمّد و بر همه آل او باد، خدا راست فرموده که فرمود: آنگاه فرجام کسانی که بدی کردند [بسی] بدتر بود [چرا] که آیات خدا را تکذیب کردند و آنها را به ریشخند می‌گرفتند(آیه ۱۰ سوره روم)
أَ ظَنَنْتَ يَا يَزِيدُ حَيْثُ أَخَذْتَ عَلَيْنَا أَقْطَارَ الْأَرْضِ وَ آفَاقَ السَّمَاءِ فَأَصْبَحْنَا نُسَاقُ كَمَا تُسَاقُ الْأُسَرَاءُ أَنَّ بِنَا هَوَاناً عَلَيْهِ وَ بِكَ عَلَيْهِ كَرَامَةً
ای یزید، آیا گمان برده‌ای حال که جای جای زمین و آفاق آسمان را بر ما گرفتی و بستی و ما چونان کنیزان رانده شدیم، مایه خواری ما و موجب کرامت توست!!
وَ أَنَّ ذَلِكَ‏ لِعِظَمِ خَطَرِكَ عِنْدَهُ فَشَمَخْتَ بِأَنْفِكَ وَ نَظَرْتَ فِي عِطْفِكَ جَذْلَانَ مَسْرُوراً حَيْثُ رَأَيْتَ الدُّنْيَا لَكَ مُسْتَوْثِقَةً وَ الْأُمُورَ مُتَّسِقَةً وَ حِينَ صَفَا لَكَ مُلْكُنَا وَ سُلْطَانُنَا
و حکایت از عظمت مکانت تو دارد که این چنین باد در بینی انداخته‌ای، و برق شادی و سرور از دیدگانت می‌جهد، حال که دنیا را برای خود مرتّب و امور را برایت منظم می‌بینی، و ملک و سلطنت ما برایت صافی گردیده.
فَمَهْلًا مَهْلًا أَ نَسِيتَ قَوْلَ اللهِ تَعَالَى: وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ. [آل عمران:178]
لختی آرام گیر، مگر سخن خدای را فراموش کرده‌ای که فرمود: و البته نباید کسانی که کافر شده‌اند تصور کنند اینکه به ایشان مهلت می‌دهیم برای آنان نیکوست ما فقط به ایشان مهلت می‌دهیم تا بر گناه [خود] بیفزایند و [آنگاه] عذابی خفت آور خواهند داشت. (آل‌عمران:۱۷۸)
أَ مِنَ الْعَدْلِ يَا ابْنَ الطُّلَقَاءِ تَخْدِيرُكَ حَرَائِرَكَ وَ إِمَاءَكَ وَ سَوْقُكَ بَنَاتِ رَسُولِ الله صلی الله علیه وآله سَبَايَا قَدْ هَتَكْتَ سُتُورَهُنَّ وَ أَبْدَيْتَ وُجُوهَهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَدٍ وَ يَسْتَشْرِفُهُنَّ أَهْلُ الْمَنَاهِلِ وَ الْمَنَاقِلِ وَ يَتَصَفَّحُ وُجُوهَهُنَّ الْقَرِيبُ وَ الْبَعِيدُ وَ الدَّنِيُّ وَ الشَّرِيفُ لَيْسَ مَعَهُنَّ مِنْ رِجَالِهِنَّ وَلِيٌّ وَ لَا مِنْ حُمَاتِهِنَّ حَمِيٌّ
آیا این از عدل است ای فرزند آزادشده‌ها که زنان و کنیزان تو در پس پرده باشند و دختران رسول‌الله اسیر؟! پرده‌های حُرمتشان را دریدی، و چهره‌هایشان را آشکار کردی، آنان را چونان دشمنان از شهری به شهری کوچانیده، ساکنان منازل و مناهل (بومی و غریب) بر آنان اشراف یافتند، و مردم دور و نزدیک و پست و فرومایه و شریف چهره‌هایشان را نگریستند، در حالی که از مردان آنان حامی و سرپرستی همراهشان نبود.
وَ كَيْفَ يُرْتَجَى مُرَاقَبَةُ مَنْ لَفَظَ فُوهُ أَكْبَادَ الْأَزْكِيَاءِ وَ نَبَتَ لَحْمُهُ مِنْ‏ دِمَاءِ الشُّهَدَاءِ وَ كَيْفَ يَسْتَبْطِئُ فِي بُغْضِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ مَنْ نَظَرَ إِلَيْنَا بِالشَّنَفِ وَ الشَّنَئَانِ وَ الْإِحَنِ وَ الْأَضْغَانِ ثُمَّ تَقُولُ غَيْرَ مُتَأَثِّمٍ وَ لَا مُسْتَعْظِمٍ
چگونه امید دلسوزی و غمگساری باشد از فرزند کسی که جگرهای پاکان را به دهان گرفته و گوشت وی از خون شهداء پرورش یافته است؟! و چسان در عداوت ما اهل البیت کُندی ورزد آن که نظرش به ما نظر دشمنی و کینه‌توزی است؟! آن گاه بدون احساس چنین گناه بزرگی بگویی:
«لَأَهَلُّوا وَ اسْتَهَلُّوا فَرَحاً/ ثُمَّ قَالُوا يَا يَزِيدُ لَا تُشَلَ‏» مُنْتَحِياً عَلَى ثَنَايَا أَبِي عَبْدِ اللهِ سَيِّدِ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ تَنْكُتُهَا بِمِخْصَرَتِكَ
(اجداد تو) برخیزند و پایکوبی کنند و به تو بگویند:ای یزید دست مریزاد، در حالی که با تازیانه و عصایت بر دندان‌های پیشین ابی عبدالله علیه‌السلام بزنی.
وَ كَيْفَ لَا تَقُولُ ذَلِكَ وَ قَدْ نَكَأْتَ الْقَرْحَةَ وَ اسْتَأْصَلْتَ الشَّافَةَ بِإِرَاقَتِكَ دِمَاءَ ذُرِّيَّةِ مُحَمَّدٍ ص وَ نُجُومِ الْأَرْضِ مِنْ آلِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ وَ تَهْتِفُ بِأَشْيَاخِكَ زَعَمْتَ أَنَّكَ تُنَادِيهِمْ فَلَتَرِدَنَّ وَشِيكاً مَوْرِدَهُمْ
چرا چنین نگویی، و حال آن که از قُرحه (زخم) و جراحت، پوست برداشتی و با ریختن خون ذرّیه محمّد صلّی اللَّه علیه و آله که ستارگان زمین از آل عبد المطلباند خاندان او را مستأصل کردی و نیاکان خود را می‌خوانی، و به گمان خود آنها را ندا در می‌دهی.
وَ لَتَوَدَّنَّ أَنَّكَ شَلَلْتَ وَ بَكِمْتَ وَ لَمْ تَكُنْ قُلْتَ مَا قُلْتَ وَ فَعَلْتَ مَا فَعَلْتَ اللَّهُمَّ خُذْ لَنَا بِحَقِّنَا وَ انْتَقِمْ مِنْ ظَالِمِنَا وَ أَحْلِلْ غَضَبَكَ بِمَنْ سَفَكَ دِمَاءَنَا وَ قَتَلَ حُمَاتَنَا
(ای یزید) زودا که به آنان بپیوندی و در آن روز آرزو می‌کردی که ای کاش شَل بودی و لال و نمی‌گفتی آنچه را که گفتی و نمی‌کردی آنچه را که کردی. خداوندا حقّ ما را بگیر، و از آن که به ما ستم کرد انتقام ستان، و غضب خود را بر آن که خون‌های ما را ریخته، حامیان ما را کشته، فرو فرست.
فَوَ الله مَا فَرَيْتَ إِلَّا جِلْدَكَ وَ لَا حَزَزْتَ إِلَّا لَحْمَكَ وَ لَتَرِدَنَّ عَلَى رَسُولِ اللهِ ص بِمَا تَحَمَّلْتَ مِنْ سَفْكِ دِمَاءِ ذُرِّيَّتِهِ وَ انْتَهَكْتَ مِنْ حُرْمَتِهِ فِي عِتْرَتِهِ وَ لُحْمَتِهِ حَيْثُ يَجْمَعُ اللهُ شَمْلَهُمْ وَ يَلُمُّ شَعَثَهُمْ وَ يَأْخُذُ بِحَقِّهِمْ ﴿وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ﴾ [آل عمران:169]
(ای یزید) به خدا سوگند جز پوست خود را ندریدی و جز گوشتت را نبریدی، بی‌تردید بر رسول‌الله صلّی الله علیه و آله وارد می‌شوی در حالی که خون ذرّیه‌اش را ریختی و پرده حرمت فرزندانش را دریدی و این‌جایی است که خدا پراکندگی‌هایشان را جمع و پریشانی‌هایشان را دفع، و حقوق آنان را بگیرد ﴿هرگز کسانی را که در راه خدا کشته شده‌اند مرده مپندار بلکه زنده اند که نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند. (آل‌عمران:۱۶۹)
وَ حَسْبُكَ بِاللهِ حَاكِماً وَ بِمُحَمَّدٍ ص خَصِيماً وَ بِجَبْرَئِيلَ ظَهِيراً وَ سَيَعْلَمُ مَنْ سَوَّلَ لَكَ وَ مَكَّنَكَ مِنْ رِقَابِ الْمُسْلِمِينَ بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلًا وَ أَيُّكُمْ شَرٌّ مَكاناً وَ أَضْعَفُ جُنْداً
(ای یزید) همین قدر تو را بس است که خدای داور، و محمّد صلّی الله علیه و آله دشمنت و صاحب خون، و جبرئیل پشت و پشتوانه پیامبر باشد، و زودا بداند آن کس که فریبت داد و تو را بر گرده مسلمانان سوار کرد، چه بد جانشینی برگزیده، و کدام یک مکانتی بدتر داشته و نیرویی اندکتر دارد.
وَ لَئِنْ جَرَّتْ عَلَيَّ الدَّوَاهِي مُخَاطَبَتَكَ إِنِّي لَأَسْتَصْغِرُ قَدْرَكَ وَ أَسْتَعْظِمُ تَقْرِيعَكَ وَ أَسْتَكْثِرُ تَوْبِيخَكَ لَكِنَّ الْعُيُونَ عبْرَى وَ الصُّدُورَ حَرَّى أَلَا فَالْعَجَبُ كُلُّ الْعَجَبِ لِقَتْلِ حِزْبِ الله النُّجَبَاءِ بِحِزْبِ الشَّيْطَانِ الطُّلَقَاءِ
یزید، گر چه مصیبت‌ها و بلاهای زیاد از تو بر من فرود آمد ولی هماره قدر تو را ناچیز دانسته فاجعه‌ات را بزرگ، و نکوهشت را بزرگ می‌شمرم، چه کنم که دیدگان، اشکبار و سینه‌ها سوزان است. شگفتا و بس شگفتا کشته شدن حزب‌الله نجیبان به دست حزب شیطان طُلَقاء (آزاده شدگان با رحمت پیامبر در فتح مکه) است،
فَهَذِهِ الْأَيْدِي تَنْطِفُ مِنْ دِمَائِنَا وَ الْأَفْوَاهُ تَتَحَلَّبُ مِنْ لُحُومِنَا وَ تِلْكَ الْجُثَثُ الطَّوَاهِرُ الزَّوَاكِي تَنْتَابُهَا الْعَوَاسِلُ وَ تُعَفِّرُهَا أُمَّهَاتُ الْفَرَاعِلِ وَ لَئِنِ اتَّخَذْتَنَا مَغْنَماً لَتَجِدَنَّا وَشِيكاً مَغْرَماً حِينَ لَا تَجِدُ إِلَّا مَا قَدَّمَتْ يَدَاكَ وَ ما رَبُّكَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ فَإِلَى اللهِ الْمُشْتَكَى وَ عَلَيْهِ الْمُعَوَّلُ
از دست‌های پلیدشان خون‌های ما می‌چکد، و دهان‌های ناپاکشان از گوشت ما می‌خورد، و آن جسدهای پاک و پاکیزه با یورش گرگ‌های درنده روبروست، و آثارشان را کفتارها محو می‌کند، و اگر ما را غنیمت گرفتی، زودا دریابی غنیمت نه، که غرامت بوده است، آن روز که جز آنچه دست‌هایت از پیش فرستاده نیابی، و پروردگارت ستمگر بر بندگانش نیست، و شکایت‌ها به سوی خداست.
فَكِدْ كَيْدَكَ وَ اسْعَ سَعْيَكَ وَ نَاصِبْ جُهْدَكَ فَوَ الله لَا تَمْحُو ذِكْرَنَا وَ لَا تُمِيتُ وَحْيَنَا وَ لَا تُدْرِكُ أَمَدَنَا وَ لَا تَرْحَضُ عَنْكَ عَارَهَا وَ هَلْ رَأْيُكَ إِلَّا فَنَدٌ وَ أَيَّامُكَ إِلَّا عَدَدٌ وَ جَمْعُكَ إِلَّا بَدَدٌ يَوْمَ يُنَادِي الْمُنَادِي أَلا لَعْنَةُ الله عَلَى الظَّالِمِينَ
هر کید و مکر، و هر سعی و تلاش که داری به کار بند، سوگند به خدای که هرگز نمی‌توانی، یاد و نام ما را محو و وحی ما را بمیرانی، چه دوران ما را درک نکرده، این عار و ننگ از تو زدوده نگردد. آیا جز این است که رأی تو سست است و باطل، و روزگارت محدود و اندک، و جمعیت تو پراکنده گردد، آری، آن روز که ندا رسد: أَلا لَعْنَةُ اللهِ عَلَی الظَّالِمِینَ.
فَالْحَمْدُ لِله رَبِّ الْعالَمِينَ الَّذِي خَتَمَ لِأَوَّلِنَا بِالسَّعَادَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ وَ لِآخِرِنَا بِالشَّهَادَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ نَسْأَلُ الله أَنْ يُكْمِلَ لَهُمُ الثَّوَابَ وَ يُوجِبَ لَهُمُ الْمَزِيدَ وَ يُحْسِنَ عَلَيْنَا الْخِلَافَةَ إِنَّهُ رَحِيمٌ وَدُودٌ وَ حَسْبُنَا الله وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ.
پس حمد تنها از آنِ خدای پروردگار جهانیان است که برای اوّل ما سعادت و مغفرت، و برای آخر ما شهادت و رحمت مقرر فرمود. از خدا مسئلت می‌کنیم ثواب آنان را تکمیل فرموده و موجبات فزونی آن را فراهم آورد، و خلافت را بر ما نیکو گرداند، چه او رحیم و ودود است، خدای ما را بس است چه نیکو وکیلی است.

زینب دختر علی‌بن‌ابی‌طالب (ع) برخاست و فرمود:

حمد خدای، پروردگار جهانیان را سزاست، و درود خدا بر محمّد و بر همه آل او باد، خدا راست فرموده که فرمود: آنگاه فرجام کسانی که بدی کردند [بسی] بدتر بود [چرا] که آیات خدا را تکذیب کردند و آنها را به ریشخند می‌گرفتند(آیه ۱۰ سوره روم)

ای یزید، آیا گمان برده‌ای حال که جای جای زمین و آفاق آسمان را بر ما گرفتی و بستی و ما چونان کنیزان رانده شدیم، مایه خواری ما و موجب کرامت توست!

و حکایت از عظمت مکانت تو دارد که این چنین باد در بینی انداخته‌ای، و برق شادی و سرور از دیدگانت می‌جهد، حال که دنیا را برای خود مرتّب و امور را برایت منظم می‌بینی، و ملک و سلطنت ما برایت صافی گردیده.

لختی آرام گیر، مگر سخن خدای را فراموش کرده‌ای که فرمود: و البته نباید کسانی که کافر شده‌اند تصور کنند اینکه به ایشان مهلت می‌دهیم برای آنان نیکوست ما فقط به ایشان مهلت می‌دهیم تا بر گناه [خود] بیفزایند و [آنگاه] عذابی خفت آور خواهند داشت. (آل‌عمران:۱۷۸)

آیا این از عدل است ای فرزند آزادشده‌ها که زنان و کنیزان تو در پس پرده باشند و دختران رسول‌الله اسیر؟! پرده‌های حُرمتشان را دریدی، و چهره‌هایشان را آشکار کردی، آنان را چونان دشمنان از شهری به شهری کوچانیده، ساکنان منازل و مناهل (بومی و غریب) بر آنان اشراف یافتند، و مردم دور و نزدیک و پست و فرومایه و شریف چهره‌هایشان را نگریستند، در حالی که از مردان آنان حامی و سرپرستی همراهشان نبود.

چگونه امید دلسوزی و غمگساری باشد از فرزند کسی که جگرهای پاکان را به دهان گرفته و گوشت وی از خون شهداء پرورش یافته است؟! و چسان در عداوت ما اهل البیت کُندی ورزد آن که نظرش به ما نظر دشمنی و کینه‌توزی است؟! آن گاه بدون احساس چنین گناه بزرگی بگویی:

(اجداد تو) برخیزند و پایکوبی کنند و به تو بگویند:ای یزید دست مریزاد، در حالی که با تازیانه و عصایت بر دندان‌های پیشین ابی عبدالله علیه‌السلام بزنی.

چرا چنین نگویی، و حال آن که از قُرحه (زخم) و جراحت، پوست برداشتی و با ریختن خون ذرّیه محمّد صلّی اللَّه علیه و آله که ستارگان زمین از آل عبد المطلباند خاندان او را مستأصل کردی و نیاکان خود را می‌خوانی، و به گمان خود آنها را ندا در می‌دهی.

(ای یزید) زودا که به آنان بپیوندی و در آن روز آرزو می‌کردی که ای کاش شَل بودی و لال و نمی‌گفتی آنچه را که گفتی و نمی‌کردی آنچه را که کردی. خداوندا حقّ ما را بگیر، و از آن که به ما ستم کرد انتقام ستان، و غضب خود را بر آن که خون‌های ما را ریخته، حامیان ما را کشته، فرو فرست.

(ای یزید) به خدا سوگند جز پوست خود را ندریدی و جز گوشتت را نبریدی، بی‌تردید بر رسول‌الله صلّی الله علیه و آله وارد می‌شوی در حالی که خون ذرّیه‌اش را ریختی و پرده حرمت فرزندانش را دریدی و این‌جایی است که خدا پراکندگی‌هایشان را جمع و پریشانی‌هایشان را دفع، و حقوق آنان را بگیرد ﴿هرگز کسانی را که در راه خدا کشته شده‌اند مرده مپندار بلکه زنده اند که نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند. (آل‌عمران:۱۶۹)

(ای یزید) همین قدر تو را بس است که خدای داور، و محمّد صلّی الله علیه و آله دشمنت و صاحب خون، و جبرئیل پشت و پشتوانه پیامبر باشد، و زودا بداند آن کس که فریبت داد و تو را بر گرده مسلمانان سوار کرد، چه بد جانشینی برگزیده، و کدام یک مکانتی بدتر داشته و نیرویی اندکتر دارد.

یزید، گر چه مصیبت‌ها و بلاهای زیاد از تو بر من فرود آمد ولی هماره قدر تو را ناچیز دانسته فاجعه‌ات را بزرگ، و نکوهشت را بزرگ می‌شمرم، چه کنم که دیدگان، اشکبار و سینه‌ها سوزان است. شگفتا و بس شگفتا کشته شدن حزب‌الله نجیبان به دست حزب شیطان طُلَقاء (آزاده شدگان با رحمت پیامبر در فتح مکه) است،

از دست‌های پلیدشان خون‌های ما می‌چکد، و دهان‌های ناپاکشان از گوشت ما می‌خورد، و آن جسدهای پاک و پاکیزه با یورش گرگ‌های درنده روبروست، و آثارشان را کفتارها محو می‌کند، و اگر ما را غنیمت گرفتی، زودا دریابی غنیمت نه، که غرامت بوده است، آن روز که جز آنچه دست‌هایت از پیش فرستاده نیابی، و پروردگارت ستمگر بر بندگانش نیست، و شکایت‌ها به سوی خداست.

هر کید و مکر، و هر سعی و تلاش که داری به کار بند، سوگند به خدای که هرگز نمی‌توانی، یاد و نام ما را محو و وحی ما را بمیرانی، چه دوران ما را درک نکرده، این عار و ننگ از تو زدوده نگردد. آیا جز این است که رأی تو سست است و باطل، و روزگارت محدود و اندک، و جمعیت تو پراکنده گردد، آری، آن روز که ندا رسد: أَلا لَعْنَةُ اللهِ عَلَی الظَّالِمِینَ.

پس حمد تنها از آنِ خدای پروردگار جهانیان است که برای اوّل ما سعادت و مغفرت، و برای آخر ما شهادت و رحمت مقرر فرمود. از خدا مسئلت می‌کنیم ثواب آنان را تکمیل فرموده و موجبات فزونی آن را فراهم آورد، و خلافت را بر ما نیکو گرداند، چه او رحیم و ودود است، خدای ما را بس است چه نیکو وکیلی است.

🌞
🔄


جستارهای وابسته

پانویس

  1. سید ابن‌طاووس، اللهوف علی قتلی الطفوف، ۱۳۴۸ش، ص۱۸۵.
  2. داوودی، و مهدی رستم‌نژاد، عاشورا، ریشه‌ها، انگیزه‌ها، رویدادها، پیامدها، ۱۳۸۶ش، ص۵۹۲.
  3. هاشمی‌نژاد، درسی که حسین به انسانها آموخت، ۱۳۸۲ش، ص۲۲۰-۲۲۱.
  4. روشنفکر، و دانش محمدی، «تحلیل گفتمان ادبی خطبه‌های حضرت زینب(س)»، ص۱۳۴.
  5. برای نمونه نگاه کنید به مقاله‌های: رنجبرحسینی، و مریم اسلامی‌پور، «تحلیل اقتباس‌های قرآنی خطبه حضرت زینب(س) در شام»؛ رضایی، و محدثه دلارام‌نژاد، «تحلیل فرانقش اندیشگانی خطبه حضرت زینب(س) بر اساس دستور نقش گرای هلیدی»؛ یاراحمدی، و زهرا خیراللهی، «معارف قرآنی در خطبه حضرت زینب(س)»؛ خرسندی، و دیگران، «تحلیل بلاغی خطبه حضرت زینب(س)»؛ نصراوی، «درآمدی بر گفتمان کاوی تاریخی، مطالعۀ موردی خطبه حضرت زینب(س) در شام»؛ روشنفکر، و دانش محمدی، «تحلیل گفتمان ادبی خطبه‌های حضرت زینب(س)».
  6. روشنفکر، و دانش محمدی، «تحلیل گفتمان ادبی خطبه‌های حضرت زینب(س)»، ص۱۳۴.
  7. سید ابن‌طاووس، اللهوف علی قتلی الطفوف، ۱۳۴۸ش، ص۱۸۴.
  8. مزینانی، نقش زنان در حماسه عاشورا، ۱۳۹۰ش، ص۱۳۰.
  9. حسینی خامنه‌ای، ‌‌بیانات در دیدار جمعی از پیشکسوتان جهاد و شهادت و خاطره‌گویان دفتر ادبیات و هنر مقاومت‌.
  10. ابن‌طیفور، بلاغات النساء، الشریف الرضی، ص۳۴.
  11. ابن‌نما حلّی، مثیر الأحزان، ۱۴۰۶ق، ص۱۰۰-۱۰۱.
  12. سید ابن‌طاووس، اللهوف علی قتلی الطفوف، ۱۳۴۸ش، ص۱۷۸.
  13. ابن‌طیفور، بلاغات النساء، الشریف الرضی، ص۳۴.
  14. ابومخنف، وقعة الطف، ۱۴۱۷ق، ص۲۶۹.
  15. فتّال نیشابوری، روضة الواعظین، ۱۳۷۵ش، ص۱۹۱.
  16. ابن‌طیفور، بلاغات النساء، الشریف الرضی، ص۳۴.
  17. ابن‌طیفور، بلاغات النساء، الشریف الرضی، ص۳۴.
  18. فتّال نیشابوری، روضة الواعظین، ۱۳۷۵ش، ص۱۹۱.
  19. طبرسی، الاحتجاج، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۳۰۸-۳۱۰.
  20. ابن‌نما حلّی، مثیر الأحزان، ۱۴۰۶ق، ص۱۰۱-۱۰۲.
  21. سید ابن‌طاووس، اللهوف علی قتلی الطفوف، ۱۳۴۸ش، ص۱۸۱-۱۸۶.
  22. ابن‌طیفور، بلاغات النساء، الشریف الرضی، ص۳۵-۳۶.
  23. روشنفکر، و دانش محمدی، «تحلیل گفتمان ادبی خطبه‌های حضرت زینب(س)»، ص۱۳۴.
  24. داوودی، و مهدی رستم‌نژاد، عاشورا، ریشه‌ها، انگیزه‌ها، رویدادها، پیامدها، ۱۳۸۶ش، ص۵۹۲-۵۹۳.
  25. خانی‌مقدم، «چرایی تجلی قرآن در خطبه‌های حضرت زینب(س)، اهداف و نتایج»، ص۷۰-۷۲.
  26. روشنفکر، و دانش محمدی، «تحلیل گفتمان ادبی خطبه‌های حضرت زینب(س)»، ص۱۴۲.
  27. روشنفکر، و دانش محمدی، «تحلیل گفتمان ادبی خطبه‌های حضرت زینب(س)»، ص۱۴۲.
  28. رنجبرحسینی، و مریم اسلامی‌پور، «تحلیل اقتباس‌های قرآنی خطبه حضرت زینب(س) در شام»، ص۲۴.
  29. نگاه کنید به: سید ابن‌طاووس، اللهوف علی قتلی الطفوف، ۱۳۴۸ش، ص۱۸۲.
  30. صافی گلپایگانی، حسین(ع) شهید آگاه، ۱۳۶۶ش، ص۳۸۵-۳۸۶.
  31. صفار، المرأة العظیمة، ۲۰۰۰م، ص۲۴۰.
  32. صفار، المرأة العظیمة، ۲۰۰۰م، ص۲۴۰.
  33. ابومخنف، وقعة الطف‏، ۱۴۱۷ق، ص۲۷۲.
  34. ابومخنف، وقعة الطف‏، ۱۴۱۷ق، ص۲۷۲.
  35. صفار، المرأة العظیمة، ۲۰۰۰م، ص۲۴۰.
  36. ابومخنف، وقعة الطف‏، ۱۴۱۷ق، ص۲۷۲.
  37. ابومخنف، وقعة الطف‏، ۱۴۱۷ق، ص۲۷۲.
  38. شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۲۱.
  39. ربانی خلخالی، چهره درخشان عقيله بنی‌هاشم زينب کبری(س)، ۱۳۸۷ش، ص۲۱۳.
  40. صراوی، «درآمدی بر گفتمان کاوی تاریخی، مطالعۀ موردی خطبه حضرت زینب(س) در شام»، ص۸۷.
  41. صراوی، «درآمدی بر گفتمان کاوی تاریخی، مطالعۀ موردی خطبه حضرت زینب(س) در شام»، ص۸۸.
  42. هاشمی‌نژاد، درسی که حسین(ع) به انسانها آموخت، ۱۳۸۲ش، ص۲۲۱.
  43. خانی‌مقدم، «چرایی تجلی قرآن در خطبه‌های حضرت زینب(س)، اهداف و نتایج»، ص۸۲.
  44. حیدری، و دیگران، «بازخوانی جلوه‌های مقاومت در خطبه‌های حضرت زینب(س) و شعر عاشورایی»، ص۲۰.
  45. حیدری، و دیگران، «بازخوانی جلوه‌های مقاومت در خطبه‌های حضرت زینب(س) و شعر عاشورایی»، ص۲۰.
  46. امین، پرتویی از تاریخ تشیع، ۱۳۸۵ش، ص۱۰۶.
  47. شهیدی، «اگر زینب نبود عظمت عاشورا جاودانه نمی‌شد»، ص۱۴.
  48. مجاهدی، کاروان شعر عاشورا، ۱۳۸۶ش، ص۶۲۳.
  49. رنجبرحسینی، و مریم اسلامی‌پور، «تحلیل اقتباس‌های قرآنی خطبه حضرت زینب(س) در شام»، ص۸.
  50. پاک‌نیا، نگاهی به خطبه‌های حضرت زینب(س)، ۱۳۸۹ش، صفحه فهرست کتاب.
  51. پاک‌نیا، نگاهی به خطبه‌های حضرت زینب(س)، ۱۳۸۹ش، صفحه شناسنامه کتاب.
  52. کریمی جهرمی، شرح خطبه حضرت زینب(س)، ۱۳۹۴ش، صفحه شناسنامه کتاب.
  53. بن‌حسن، شرح خطبة السیدة زینب(س)، ۱۴۰۰ش، صفحه شناسنامه کتاب.

منابع

  • ابومخنف، لوط بن یحیی، وقعة الطف، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۱۷ق.
  • ابن‌طیفور، احمد بن ابی‌طاهر، بلاغات النساء، قم، الشریف الرضی، بی‌تا.
  • ابن‌نما حلّی، جعفر بن محمد، مثیر الأحزان، قم، مدرسه امام مهدی(ع)، ۱۴۰۶ق.
  • امین، حسن، پرتویی از تاریخ تشیع، ترجمه: محمدحسن آیت‌اللهی، قم، مؤسسه دایرة المعارف فقه اسلامی، ۱۳۸۵ش.
  • بن‌حسن، رجب، شرح خطبة السیدة زینب(س) فی مجلس یزید بن معاویه، قم، میراث ماندگار، ۱۴۰۰ش.
  • پاک‌نیا، عبدالکریم، نگاهی به خطبه‌های حضرت زینب(س) در کوفه و شام، قم، فرهنگ اهل‌بیت(ع)، ۱۳۸۹ش.
  • حسینی خامنه‌ای، سید علی، ‌‌«بیانات در دیدار جمعی از پیشکسوتان جهاد و شهادت و *خاطره‌‌گویان دفتر ادبیات و هنر مقاومت‌»، در پایگاه اینترنتی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله سید علی خامنه‌ای، تاریخ درج: ۳۱ شهریور ۱۳۸۴ش، تاریخ بازدید: ۱۶ مهر ۱۴۰۳ش.
  • حیدری، و دیگران، «بازخوانی جلوه‌های مقاومت در خطبه‌های حضرت زینب(س) و شعر عاشورایی»، در مجله کاوش‌نامه ادبیات تطبیقی، شماره ۴۰، زمستان ۱۳۹۹ش.
  • خانی‌مقدم، مهیار، «چرایی تجلی قرآن در خطبه‌های حضرت زینب(س)، اهداف و نتایج»، در مجله مشکات، زمستان ۱۳۹۴ش.
  • خرسندی، محمود، و دیگران، «تحلیل بلاغی خطبه حضرت زینب(س)»، در مجله مطالعات ادبی متون اسلامی، شماره ۲، پاییز ۱۳۹۱ش.
  • داوودی، سعید، و مهدی رستم‌نژاد، عاشورا ریشه‌ها، انگیزه‌ها، رویدادها، پیامدها، قم، امام علی بن ابی طالب علیه‌السلام، زیر نظر آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی، ۱۳۸۸ ه. ش، ص۵۹۶.
  • رضایی، رضا، و محدثه دلارام‌نژاد، «تحلیل فرانقش اندیشگانی خطبه حضرت زینب(س) بر اساس دستور نقش گرای هلیدی»، در فصل‌نامه لسان مبین، شماره ۴۸، تابستان ۱۴۰۱ش.
  • ربانی خلخالی، علی، چهره درخشان عقيله بنی‌هاشم زينب کبری(س)، قم، مکتب الحسين(ع)، ۱۳۸۷ش.
  • رنجبرحسینی، محمد، و مریم اسلامی‌پور، «تحلیل اقتباس‌های قرآنی خطبه حضرت زینب(س) در شام»، در پژوهش‌نامه معارف حسینی، شماره ۱۷، بهار ۱۳۹۹ش.
  • روشنفکر، کبری، و دانش محمدی، «تحلیل گفتمان ادبی خطبه‌های حضرت زینب(س)»، در مجله مطالعات قرآن و حدیث سفینه، شماره ۲۲، بهار ۱۳۸۸ش.
  • سید ابن‌طاووس، علی بن موسی، اللهوف علی قتلی الطفوف، ترجمه: احمد فهری زنجانی، تهران، جهان، ۱۳۴۸ش.
  • شهیدی، سید جعفر، «اگر زینب نبود عظمت عاشورا جاودانه نمی‌شد»، مصاحبه در مجله گلستان قرآن، شماره ۶۰، اردیبهشت ۱۳۸۰ش.
  • صافی گلپایگانی، لطف‌الله، حسین(ع) شهید آگاه و رهبر نجات‌بخش اسلام، مشهد، مؤسسه نشر و تبلیغ، ۱۳۶۶ش.
  • صراوی، محمد، «درآمدی بر گفتمان کاوی تاریخی، مطالعۀ موردی خطبه حضرت زینب(س) در شام»، در مجله مطالعات تاریخی قرآن و حدیث، شماره ۵۷، بهار و تابستان ۱۳۹۴ش.
  • صفار، حسن، المرأة العظیمة، دمشق، دار التآخی، ۲۰۰۰م.
  • طَبْرِسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، مشهد، نشر مرتضی، ۱۴۰۳ق.
  • فتّال نیشابوری، محمد بن احمد، روضةُ الواعِظین و بَصیرةُ المُتَّعِظین، قم، انتشارات رضی، ۱۳۷۵ش.
  • کریمی جهرمی، علی، شرح خطبه حضرت زینب(س) در شام، قم، بوستان کتاب، ۱۳۹۴ش.
  • مجاهدی، محمدعلی، کاروان شعر عاشورا، قم، زمزم هدایت، ۱۳۸۶ش.
  • مزینانی، محمدصادق، نقش زنان در حماسه عاشورا، قم، بوستان کتناب، ۱۳۹۰ش.
  • هاشمی‌نژاد، عبدالکریم، درسی که حسین(ع) به انسانها آموخت، مشهد، به‌نشر، ۱۳۸۲ش.
  • یاراحمدی، آذر، و زهرا خیراللهی، «معارف قرآنی در خطبه حضرت زینب(س)»، در مجله بینات، شماره ۱۰۵ و ۱۰۶، بهار و تابستان ۱۳۹۹ش.