کمیت بن زید اسدی

مقاله قابل قبول
عدم رعایت شیوه‌نامه ارجاع
شناسه ناقص
نیازمند خلاصه‌سازی
از ویکی شیعه
کمیت بن زید اسدی
اطلاعات
نام کاملابومُستَهَل کُمَیْت بن زید اَسَدی
زمینه فعالیتشعر در مدح اهل بیت(ع)
تولد۶۰ق
محل زندگیعراق
وفاتسال ۱۲۶ق
محل دفنکوفه، قبرستان بنی‌اسد
مذهبشیعه
هم زمان باامام سجاد(ع)، امام باقر(ع) و امام صادق(ع)
دیوان اشعارمجموعه اشعار
علت شهرتشاعر ستایشگر اهل بیت(ع)


ابومُستَهَل کُمَیْت بن زید اَسَدی هلالی کوفی (۶۰-۱۲۶ق)، ایشان از جمله شاعران عرب‌زبان شیعه و از مدیحه‌سرایان اهل بیت(ع) است. لغت‌شناسی آشنا به تاریخ عرب و از سخنوران قبیله مُضَر بوده است. وی محضر امام سجاد(ع)، امام باقر(ع) و امام صادق(ع) را درک کرد.

کمیت در روزگار خلافت بنی‌امیه می‌زیست و از روی تقیه شعری نیز نزد هشام بن عبدالملک در مدح بنی‌امیه سرود. معروف‌ترین اشعارش را قصاید هاشمیات دانسته‌اند.

ولادت و شهادت

کمیت بن زید بن خنیس بن مخالد اسدی در سال ۶۰ قمری به دنیا آمد. وی پسرخواهر فرزدق ـ شاعر عصر بنى امیّه ـ است که با او و دوران جوانى سید حمیرى ـ شاعر معروف و متعصب شیعى ـ هم عهد بوده است.[۱]او در زمان خلافت مروان بن محمد، آخرین خلیفه اموی، در سال  ۱۲۶ق و در کوفه درگذشت.[۲] امام سجاد(ع) در زمان زنده بودن کمیت، برای شهادت او دعا کرده بود.[۳] او نخستین کسی بود که در قبرستان بنی‌اسد، دفن شد.[۴]

تعداد اشعار

گزارش‌های مختلفی در مورد تعداد اشعار کمیت وجود دارد. ابوالفرج اصفهانی در کتاب الاغانی[۵] و علامه امینی[۶] به نقل از کتاب المعاهد، اشعار او را ۵۲۸۹ بیت ذکر کرده است. در کشف الظنون به نقل از کتاب عیون الاخبار ابن شاکر، تعداد اشعار او بیش از ۵۰۰۰ قصیده گزارش شده است.[۷]

بر اساس آنچه علامه‌ امینی گزارش کرده، فراهم‌آورنده شعر کمیت، اصمعی و آراینده و افزایندۀ آن ابن سکیت است.[۸] ابن سکیت، راوی شعر کمیت از قول استادش نصران است. نصران گفته است که: من شعر کمیت را بر ابی حفص عمر بن ابی‌بکر خوانده‌ام.[۹]

هجویات و مناظره‌های شاعر

کمیت نسبت به عدنانیه تعصب داشت و در تمام دوران زندگی اش با شاعران یمن هجوسرائی و پاسخ‌گویی رواج داشت. دعبل بن علی خزاعی و ابن عیینه، قصیدۀ مذهّبۀ او را پس از مرگش پاسخ گفتند. البته ابوزلفاء بصری آزادشدۀ بنی‌هاشم نیز جواب آن دو را داده است.

همچنین میان کمیت و حکیم اعور کلبی مفاخره و مناظرۀ فراوانی رخ داده است.[۱۰]

شعر کمیت در بیان دیگران

«آمدی»[۱۱]  و «ابن عمر بغدادی»[۱۲]  گفته‌اند: اشعار کمیت بن زید دربارۀ خاندان پیغمبر (ص) مشهور است. سندوبی[۱۳] گفته است:

کمیت از بهترین شاعران دولت اموی است، وی مردی دانا به لغات عرب و روزگار آنان بود، و از بهترین و برترین شعرهای او هاشمیات است و آن قصائدی است که در آن از خاندان پیغمبر (ص) به نیکی یاد کرده است.[۱۴]

«ثعالبی» در صفحۀ  ۱۷۱ «ثمار القلوب» گفته است:

از خوارزمی چنین بیاد دارم که می‌گوید: هر کس حولیات زهیر، اعتذارات نابغه، اهاجی حطیئه، هاشمیات کمیت، نقائض جریر و فرزدق، خمریات ابی نواس، زهریات ابی العتاهیه، مراثی ابی تمام و بدایع بحتری و تشبیهات ابن معتز، روضیات صنوبری، لطائف کشاجم و قلائد متنبی را خواند و به شعر و شاعری ره نیافت به جوانی مرساد و عمرش دراز مباد.[۱۵]

یاقوت در صفحۀ  ۴۱۰  جلد  ۱  «معجم الادباء» به نقل از ابن نجار از ابی عبد اللّه احمد بن حسن کوفی نسّابه آورده است که وی گفت: ابن عبدۀ نسّاب می‌گفت: هیچ نسب شناسی، انساب عرب را به حقیقت نشناخت، مگر آنگاه که کمیت قصائد نزاریۀ خویش را پرداخت و پرده از چهرۀ بسیاری از آگاهی‌ها برداشت. و چون من چنین شنیدم، شعر کمیت را فراهم آوردم و مددکار من در تصنیف تاریخ عرب همان اشعار بود.[۱۶]

قصائد هاشمیات

از مهمترین آثار کمیت بن زید اسدی است که به فاصله 15 تا 20 سال پس از واقعه عاشورا سروده شده است. [۱۷]این اشعار که در 8 قصیده جمع آوری گردیده است به بیان فضایل بنی‌هاشم و خاندان رسول اکرم(ص)، واقعه غدیر خم و شهادت امام حسین(ع) ، و غصب خلافت و حقانیت علی(ع)‌،‌ شهادت امام حسین(ع)، حکومت حاکمان ظالم،‌ فجایع بنی امیه،‌ قتل زید بن علی و مصائب هاشمیون و حزن و اندوه،‌ تشویق مردم به مبارزه و جهاد و.... اشاره دارد.[۱۸] این سروده‌ها با توجه به محتوای آن «هاشمیات» نام گرفت و مشتمل بر ۵۶۳ بیت می باشد. ویژگی‌های خاص این اشعار سبب تمایز این اشعار با دیگر اشعار شعاری معروف عرب گردیده است.[۱۹]

قصیدۀ عینیه د ر باره غدیر

قصیده عینیه کمیت از جمله قصاید هاشمیات او در باره اهل بیت(ع) است که مجموعاً ۵۷۸ بیت است. [۲۰] برخی از ابیاتش چنین است:

نفى عن عينك الأرق الهجـوعا وهـم يمتـري منها الدموع...
وَ یَوْمَ الدَّوْحِ دَوْحِ غَدِیرِ خُمٍّ أبَانَ لَهُ الْوَلاَیَهَ لَوْاُطِیعَا
وَلَكِنَّ الرِّجَالَ تَبَایَعُوهَا فَلَمْ أرَمِثْلَهَا خَطَراً مَبِیعَا

۱- «و در روزی كه از درخت سایبان درست كردند؛ از درختان غدیر خم؛ رسول خدا (ص) ولایت علی بن ابیطالب (ع) را بر مردم آشكارا نمود، اگر مورد قبول واقع می شد و پیروی می‌شد.

۲_ اما مردانِ از قوم، آن ولایت را مبایعه كردند، و به داد و ستم و خرید و فروش آن پرداختند؛ و من هیچگاه ندیده‌ام امر خطیر و بزرگی همانند ولایت، مورد مبایعه قرار گیرد؛ و فروخته واقع شود.

۳_ و من لعنت و تبرّی خود را بدین مبایعه نمی‌رسانم؛ و لی اوّلِ آن مردان با این مبایعه كار زشتی انجام داد.

۴_ و بدین عمل، نزدیک‌ترینِ آنها به عدالت، به سوی جور و ستم كشیده شد، و نگهبان‌ترینِ آنها، خراب كننده و ضایع كننده شد.

۵_ امر و فرمان و رهبرشان علی را گم كردند و ضایع نمودند پس گمراه شدند؛ امر آن كسی را كه در حوادث جهان از همه افراد سعه و گشایشش بیش‌تر و استوارتر و محكم‌تر بود.

۶_ حقّ او را عمداً به مرحله نسیان سپردند، و بر او ستم كردند، بدون آنكه قصاص و خونی از او طلب داشته باشند؛ با آنكه او رئیس و سرپرست و قیّم ایشان بود.

۷_ پس بگو به بنی امیه هر جا كه باشند _ و اگرچه از شمشیر آبدار و برهنه ایشان بترسی، و از قطعه قطعه شدن بیم داشته باشی_ :

۸_ ای، افّ باد بر آن روزگاری كه من در آن بوده باشم و مطیع و منقاد شما باشم و از نبرد و كارزار با شما احساس ثقل و سنگینی بنمایم.

۹_ خداوند گرسنه گرداند كسی را كه شما سیر كرده‌اید! و سیر كند كسی را كه از جور و ستم شما گرسنه شده است!

۱۰ و ۱۱ _ و پیوسته آن فرد از امت خود را (كه سیاست مردم را در دست گرفته، و هتّاک و منعزل از مقامی است كه عهده دار شده است، در صورتی كه سیاست او مورد پسند مردم باشد،) لعنت می فرستد، و ندای دور باش می زند، آن مرد هاشمی كه همچون باران بهاری برای امّت خود حیات بخش است.

۱۲_ آن هاشمی كه همچون شیر نر در معرکه ها و میادین نبرد بدون سقوط و اضطراب، برای بر پا داشتن مردم جهان نیرومند و تواناست.

۱۳_ و پیوسته امور امّت را بر پا می دارد، و از حریم امّت دفاع می‌كند، و همواره زمین‌های خشک و غیر قابل کشتِ امّت را به زمین‌های آباد و پر بهره معنوی و حیاتی در می‌آورد». از کمیت نقل شده که گفت: امیرالمؤمنین(علیه السلام) را در خواب دیدم که فرمود: قصیده عینیّه خود را براى من بخوان پس خواندم تا رسیدم به اینجا: «ویوم الدوح دَوح غدیرخُمّ *** أبان له الولایة لو اُطیعا» پس آن حضرت(صلوات الله علیه) فرمود: راست گفتى. سپس چنین سرود: «ولم أرَ مثلَ ذاک الیومِ یوماً |ولم أرَ مثله حقّاً اُضیعا» (و من روزى مثل آن روز را ندیدم، و حقّى مانند آن ندیدم که ضایع شده باشد). [۲۱] و در کتاب «الصراط المستقیم»اثر بیاضى عاملى آمده است: فرزند کمیت نقل کرده است که پیامبر(صلى الله علیه وآله) را در خواب دید که مى‌فرماید: قصیده عینیّه پدرت را برایم بخوان؛ پس چون به این بیت رسید: «ویوم الدوح دَوح غدیرخمٍّ | أبان له الولایة لو اُطیعا» آن حضرت سخت گریست و فرمود: خداوند پدرت را رحمت کند، او راست گفت، آرى سوگند به خدا حقّى مثل این را ندیدم که ضایع شده باشد.[۲۲]

قصیدۀ میمیه

من لقلب متیم مستهامغیر ما صبوة و لا احلام

ترجمه: دل سرگشته و حیرت زده را چیزی جز عشق و آرزو نیست.

«صاعد» غلام کمیت گفته است: با کمیت به خدمت ابی جعفر محمّد بن علی (ع) رسیدم و وی این قصیده را برای حضرت خواند و حضرت گفت: اللهم اغفر للکمیت. اللهم اغفر للکمیت. خدیا کمیت را بیامرز. خدایا کمیت رابیامرز.[۲۳]

«مسعودی» در مروج الذهب» گفته است: «کمیت» در مدینه به خدمت ابی جعفر رسید و به شعر خوانی پرداخت و چون به این بیت از قصیدۀ میمیۀ خود رسید که:

کشتۀ نینوائی که گرفتار پیمان شکنی و خیانت مردم فرو مایه و پست نهاد شد.

«ابو جعفر» گریست و سپس فرمود: اگر مالی داشتیم به تو می‌دادیم، اما پاداش تو همان باشد که پیغمبر خدا به «حسّان بن ثابت» فرمود: لا زلت مؤیدا بروح القدس ما ذبیت عنّا اهل البیت: یعنی؛ «تا از ما خاندان (پیغمبر) دفاع می‌کنی هماره به روح القدس مؤید باشی».

کمیت از خدمت امام مرخص شد و به نزد «عبدالله بن حسن بن علی» آمد و به انشاد پرداخت، عبد الله قباله کشتزاری به ارزش چهار هزار درهم را به او بخشید. ولی کمیت با گفتن این جمله که: پدر و مادرم به قربانت. درست است که من در شعری که برای دیگران سروده‌ام در اندیشۀ دنیا بوده‌ام اما بخدا سوگند، در مورد شما جز برای خدا شعری نگفته‌ام و من به پاداش شعری که برای خدا گفته‌ام مزد و بهائی نمی‌گیرم، از گرفتن آن امتناع کرد. عبدالله با پافشاری آن را به کمیت داد و پس از چند روز کمیت از او درخواست کرد که روستا را پس بگیرد. عبدالله پذیرفت. در این هنگام عبدالله بن معاویه بن عبدالله بن جعفر بن ابی‌طالب برخاست و کیسه‌ای چرمی برداشت و آن را به چهار تن از غلامان خود داد و به خانه‌های بنی‌هاشم آمد و آن‌ها به پاس حمایت کمیت از بنی‌هاشم، پول و حتی برخی زنان، جواهرات زینتی خود را در آن ریختند و ارزش آن به  ۱۰۰  هزار درهم و دینار رسید. عبدالله، کیسه‌ها را جلو کمیت گذاشت ولی او گفت: پدر و مادرم به قربانت، چه مال فراوانی و چه کار شایانی! امّا من در ستایش شما جز به خدا و پیغمبر نظری نداشته‌ام و از شما مزد و پاداش دنیوی نمی‌گیرم. اینها را به صاحبانش برگردانید.[۲۴]

«محمّد بن کناسه» می‌گوید: وقتی بیت‌های زیر از کمیت را برای هشام بن عبدالملک خواندند:

به دوستی آنان (خاندان پیغمبر ع) با بیگانگان، خویشاوند و پسرعمو شدم و از نزدیکانی که هرچه بیشتر آنها را متهم می‌دانستم، دوری گزیدم
به جایگاه شناخته شده‌ای روی آورده‌ام که توان و تمسّکم به خداوند است.[۲۵]

او گفت: این ریاکار خود را به کشتن داد.[۲۶]

قصیدۀ بائیه

طربت و ما شوقا الی البیض اطربو لا لعبا منّی و ذو الشّیب یلعب
......
الم ترنی من حبّ آل محمداروح و اغدوّ خائفا اترقّب
......
فان هی لم تصلح لحی سواهمفانّ ذوی القربی احقّ و اوجب
......
یقولون لم یورث و لو لا تراثهلقد شرکت فیها «بکیل» و «ارحب»

«سیوطی» در صفحۀ  ۱۳  شرح شواهد المغنی گفته است: «ابن عساکر» به اسناد خود از «محمّد  بن عقیر» آورده است؛ بنی اسد می‌گفتند: در ما فضیلتی است که در عالم نیست. هیچ خانه‌ای از - خانه‌های ما نیست که در آن برکت وراثت کمیت نباشد، زیرا او پیغمبر را در خواب دیده و رسول خدا به وی فرموده‌اند: شعر «طربت و ما شوقا الی البیض اطرب» را بخوان و خوانده است و پیغمبر فرموده‌اند. بورکت و بورک قومک «تو و خویشاوندانت را برکت باد.» و نیز در صفحۀ  ۱۴  شرح شواهد است که ابن عساکر از «ابی عکرمه ضبی» از پدرش آورده است که می‌گفت: در «کوفه» مردم را چنان یافتم که هر کس قصیدۀ طربت. . . را نمی‌خواند هاشمی نبود.[۲۷]

قصیدۀ لامیه

الاهل عم فی رأیه متأمّلو هل مدبر بعد الإسائة مقبل

ترجمه: «هان آیا هیچ کوردلی، نگران اندیشه خویش هست؟ و هیچ روی از حق تافته‌ای پس از تبهکاری به سوی حق باز می‌گردد»

«ابوالفرج» در صفحۀ  ۱۲۶  جلد  ۲  «اغانی» به اسناد خود از «ابوبکر خضرمی» روایت کرده است که گفت: در ایام تشریق در «مِنی» از ابی جعفر محمّد بن علی (ع) برای کمیت اجازه شرفیابی خواستم و حضرت اجازه داد؛ کمیت به او گفت: قربانت گردم، در ستایش شما شعری سروده‌ام که دوست دارم برایتان بخوانم. فرمود: در این روزهای مشخّص شده و شماره شده، به یاد خدا باش. کمیت استدعای خویش را از سر گرفت. ابو جعفر فرمود: بخوان! کمیت قصیده را خواند و به اینجا رسید که:

یصیب به الرّامون عن قوس غیرهمفیا آخر اسدی له الغی اوّل

ترجمه: «تیراندازان، با کمان دیگری (یزید) به سوی او (امام حسین ع) تیر می‌اندازند وای بر آن آخری که زمینۀ تبهکاری را اولی برای او فراهم آورد».

«ابی جعفر» دستها را به آسمان بلند کرد و گفت: خداوندا! کمیت را بیامرز!.[۲۸]

ارتباط با اهل بیت

ابیاتی از قصائد کمیت درباره امام حسین (ع):

و من أكبر الأحداث كانت مصيبةعلينا قتيل الأدعياء الملحّب
قتيل بجنب الطف من آل هاشمفيا لك لحما ليس عنه مذبب
و منعفر الخدين من آل هاشمألا حبّذا ذاك الجبين المتّرب
و من عجب لم أقضه أن خيلهملأجوافها تحت العجاجة أزمل
هماهم بالمستلئمين عوابسكحدءان يوم الدّجن تعلو و تسفل
يحلئن عن ماء الفرات و ظلّهحسينا و لم يشهر عليهن منصل
كأنّ حسينا و البهاليل حولهلأسيافهم ما يختلي المتقبّل
يخضن به من آل أحمد في الوغىدما طلّ منهم كالبهيم المحجّل
و غاب نبي اللّه عنهم و فقدهعلى الناس رزء ما هنالك مجلل
فلم أر مخذولا أجلّ مصيبةو أوجب منه نصرة حين يخذل
يصيب به الرّامون عن قوس غيرهمفيا آخرا أسدى له الغيّ أول
تهافت ذبّان المطامع حولهفريقان شتى: ذو سلاح و أعزل
إذا شرعت فيه الأسنة كبّرتغواتهم من كل أوب و هللوا
فما ظفر المجرى إليهم برأسهو لا عذل الباكي عليه المولول
فلم أر موتورين أهل بصيرةو حقّ لهم أيد صحاح و أرجل
كشيعته، و الحرب قد ثفيت لهمأمامهم قدر تخيش و مرجل
فريقان: هذا راكب في عداوةو باك على خذلانه الحق معول
فما نفع المستأخرين نكيصهمو لا ضرّ أهل السابقات التعجّل

شبر، ادب الطف، ج۱، ص۱۸۱-۱۸۲

اخلاص شاعر

کمیت، هدایای مادی را که به خاطر سرایش اشعار در مدح اهل بیت (ع) بود نمی‌پذیرفت؛ وی  ۴۰۰  هزار درهم را به امام سجاد (ع) برگرداند و تن‌پوشی را که امام به تن داشت، درخواست کرد تا بدان تبرک جوید. همچنین یک بار  ۱۰۰  هزار درهم و بار دیگر  ۵۰۰  هزار درهم را به امام باقر (ع) باز پس داد و پیراهنی از پیراهن‌های حضرت را تقاضا کرد. او هزار دینار و جامه‌ای را که امام صادق (ع) به وی ارزانی کرده بود، برگرداند و درخواست کرد تا او را به جامه‌ای که بر بدن امام است، سرافراز کند.[نیازمند منبع]

ابومستهل، روستائی که عبد اللّه بن حسن سندش را به وی داده بود و با چهار هزار دینار برابری می‌کرد همچنین پولهائی که عبدالله به خاطر سرایش کمیت در مدح بنی هاشم، از آنان فراهم آورده بود و مقدار آن به صد هزار درهم می‌رسید، برگرداند.[۲۹]

کمیت اسدی، هنگام پس دادن این هدیه‌ها جملاتی گفته است. مثلا؛ در پاسخ به هدیه فاطمه دختر حسین (ع) که سیصد دینار با اسبی سواری بود دیده‌هایش به اشک نشست و گفت: نه، بخدا سوگند نمی‌پذیرم که من شما را به‌اندیشۀ دنیاداری، دوست نمی‌دارم.[۳۰] کمیت به امام سجّاد (ع) گفت: من شما را از آن جهت مدح گفته‌ام، که برایم وسیله‌ای در پیشگاه پیغمبر خدا باشید. به امام باقر(ع) گفت: بخدا سوگند کس نداند (و آن روز نیاید) که من از شما درهم و دیناری بگیرم، تا خدای گرامی و بزرگی هست که مرا کفایت کند. و قول او به صادقین (ع) این است که: بخدا قسم من شما را به‌اندیشۀ دنیاداری دوست نمی‌دارم و اگر خواستار دنیا بودم به نزد کسی می‌رفتم که آن را به دست داشت امّا من برای آخرت به شما مهر می‌ورزم.[۳۱]

او در پاسخ به محبت عبد اللّه بن حسن بن علی(ع) می‌گوید: بخدا سوگند قصیده‌ای دربارۀ شما جز برای خدا نسروده‌ام و من در برابر آنچه برای خدا گفته ام، مزد و بهائی نمی‌گیرم. و همچنین سخنش به عبداللّه از نوادگان جعفر این است؛ من از مدح شما، جز رضای خدا و رسولش اراده‌ای نداشته‌ام و پاداش دنیوی از شما نمی‌خواهم.[۳۲]

دعاهای اهل بیت درباره کمیت

کمیت، به عنوان شاعری که در زمان بنی امیه به ستایش خاندان پیامبر می‌پرداخت، نزد امامانی که آن‌ها را درک کرد از جایگاه خاصی برخوردار بوده. زین العابدین (ع) بدین امر تصریح کرده: خداوندا! در روزگاری که دیگران خودداری می‌کردند، این کمیت بود که در راه خاندان پیغمبرت ازخودگذشتگی نشان داد و آنچه دیگران پنهان می‌داشتند آشکار کرد.[۳۳]

در کتاب‌های شیعه و سنی خواب هایی به کمیت و دیگران (مثل خواب ابا ابراهیم سعد اسدی) نسبت داده شده که در آن پیامبر (ص) از کمیت ابراز رضایت کرده و حتی یک مرتبه دعبل را از معارضه با او بازداشته است. در این خواب ها، پیغمبر برای او درخواست رحمت کرده،[۳۴] پاداش خیر خواسته و ثنایش گفته[۳۵] و در حقش با الفاظ؛ «بورکت و بورک قومک» دعا کرده است.[۳۶]

امام سجاد (ع) درباره کمیت این گونه دعا می‌کند؛ خداوندا! او را به خوشبختی زنده بدار و به شهادت بمیران و پاداش دنیوی او را به وی بنما و ثواب اخرویش را برایش ذخیره فرما![۳۷] امام باقر (ع) در موارد متعددی مانند ایام تشریق در منا، و غیر آن روی به کعبه آورده و دربارۀ او به درخواست رحمت و آمرزش، دعا کرده که «پیوسته به روح القدس مؤید باشی».[۳۸]

امام صادق در مواقف شهود دستها را به دعا بلند کرد و گفت: خدایا! گناهان گذشته و آینده و پنهان و آشکار «کمیت» را بیامرز و آن قدر به وی عطا کن که راضی شود.[۳۹]

هنگامی که امام‌ رضا(ع) در مورد شعری که وی در مدح بنی‌امیه بود سوال کرد او این سروده را از روی تقیه خواند و به اعتقاد خود به پیروی از اهل بیت(ع) اعتراف نمود.[۴۰] از آنجایی که کمیت در زمان امام صادق(ع) از دنیا رفته است، خویی فقیه و مرجع شیعه این روایت را صحیح ندانسته است.[۴۱]

قصیده رائیه و مدح بنی امیه

خالد بن عبد اللّه قسری با شنیدن قصیدۀ کمیت در هجو «یمن» با مطلع

الا حییت عنا یا مدیناو هل ناس تقول مسلمینا

تصمیم به انتقام از او گرفت. او هاشمیات را به سی کنیز آموخت و به سوی هشام بن عبد الملک فرستاد. هشام، از آن‌ها خواست تا قرآن بخوانند و شعر بسرایند. آنها هاشمیات کمیت را، خواندند. او با شنیدن این اشعار برآشفت و به خالد که عامل او در عراق بود نامه نوشت که: سر کمیت را برایش بفرستد.[۴۲]

ابان بن ولید عامل واسط، که با کمیت دوست بود. غلامی را بر استری نشاند و او را به شرط رساندن نامه‌اش به کمیت آزاد کرد. ابان در نامه از کمیت خواست با حیله جایش را در زندان با «حبی» همسر و دخترعمویش، عوض کند. کمیت این کار را کرده و از زندان گریخت و بنی اسد، طایفه «حبی»، هم مانع این شدند که خالد بن عبدالله آسیبی به او برساند.[۴۳]

کمیت روزگاری را به پنهانی و آوارگی گذراند. تا آنکه به عنبسة بن سعید بن عاص روی آورد و از او درخواست شفاعت پیش هشام کرد. او به کمیت پیشنهاد داد به گور معاویه پسر هشام در دیر حنیناء پناهنده شود.[۴۴] عنبسه به دیدار مسلمة بن هشام آمد و به او گفت: کمیت شما را عموما و تو را به خصوص چنان مدح کرده است که مانند آن مسموع نیفتاده است. مسلمه با شنیدن این کلمات عهده دار شفاعت کمیت پیش پدرش شد. به دستور هشام مجلسی برپا کردند تا کمیت اشعارش را در مدح بنی امیه بخواند. ابرش کلبی نیز در این مجلس حضور داشت.کمیت در این مجلس هشام را به قصیدۀ رائیۀ خود ستود. او در این قصیده می‌گوید:

فالان صرت الی امیةو الامور الی المصائر

[۴۵]

او در این مجلس مرثیه ای در سوگ معاویه پسر هشام هم خواند. در این مجلس مسلمه به بیست هزار درهم و هشام به چهل هزار درهم برای وی دستور دادندو هشام طی نامه‌ای به خالد نوشت که: کمیت و خانواده‌اش در امانند و تو را بر آنان تسلّطی نیست.[۴۶]

از آن قصیده جز آنچه مردم بیاد داشتند، در دست نیست و چون دیگران جمع آوری کرده و از خود کمیت دربارۀ آن پرسیدند، گفت چیزی از آن در حفظ ندارم آنچه گفتم منحصرا ارتجالی و بداهه بود.[۴۷]

در مجلسی دیگر،کمیت در سرایش شعری که به آشتی هشام بن عبدالملک و کنیز مورد علاقه‌اش ،صدوف، انجامید از هریک از آن دو، هزار دینار صله دریافت کرد.[۴۸]

کمیت پیش از سرایش قصیده رائیه، برادرش ورد بن زید را پیش امام باقر (ع) فرستاده بود تا در این باره اجازه بگیرد. امام (ع) نیز به او اجازه داده بود.[۴۹]

پانویس

  1. مرزبانى, ابوعبدالله, اخبار شعراء الشیعه, ص71, 178, تحقیق محمدهادى امینى, چاپ دوم/ 1413ق.
  2. ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ۱۹۹۴م، ج۱۷، ص۳۰.
  3. امینی، الغدیر، ج۴، ص۵۰.
  4. ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ۱۹۹۴م، ج۱۷، ص۳۰.
  5. ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ۱۴۱۵ق، ج۱۷، ص۳۰.
  6. امینی، الغدیر، ۱۳۶۸ش، ج۴، ص۲۷.
  7. حاجی خلیفه، کشف الظنون، بیروت، ج۱، ص ۸۰۸.
  8. امینی، الغدیر، ۱۳۶۸ش، ج۴، ص۲۷.
  9. امینی، الغدیر، ۱۳۶۸ش، ج۴، ص۲۷.
  10. امینی، الغدیر، ج۴، ص۲۸.
  11. امینی، الغدیر، ج۴، ص۹ به نقل از «الموتلف و المختلف» صفحۀ۱۷ 
  12. امینی، الغدیر، ج۴، ص۹ به نقل از صفحۀ  ۶۹  «خزانة الادب»
  13. در جلد  ۱  صفحۀ  ۵۴  تعلیقه‌اش بر «البیان و التبیین» جاحظ
  14. امینی، الغدیر، ج۴، ص۹
  15. امینی، الغدیر، ج۴، ص۱۲
  16. امینی، الغدیر، ج۴، ص۲۷
  17. المرزبانی خراسانی، اخبار شعراء الشیعه،۱۳۴۷ ش، ص۷۱.
  18. هاشمیات،‌جهادی از جنس قلم،‌ مجله ادب عربی ص۲۳۰
  19. محمد عبد العظیم زاده، دوماهنامه آینه پژوهش، شماره ۸۸ ص۱۲
  20. امینی، الغدیر، ج۲، ص۱۸۱.
  21. ابوالفتوح، تفسیر، ج۲، ص۹۱ به نقل از: امینی، الغدیر، ج۲، ص۱۸۳.
  22. https://www.makarem.ir/main.aspx?typeinfo=23&lid=0&catid=23958&mid=247763
  23. امینی، الغدیر، ج۴، ص۱۲-۱۳ به نقل از اغانی، جلد۱۵،  ص ۱۲۳
  24. امینی، الغدیر، ج۴، ص۱۳-۱۵
  25. ابیات  ۸۰  و  ۸۵  قصیده میمیه هاشمیات
  26. امینی، الغدیر، ج۴، ص۱۷
  27. امینی، الغدیر، ج۴، ص۱۸
  28. امینی، الغدیر، ج۴، ص۲۰-۲۱
  29. امینی، الغدیر، ج۴، ص۳۲
  30. امینی، الغدیر، ج۴، ص۳۰ به نقل از «اغانی»، جلد  ۱۵،  صفحۀ  ۱۲۳
  31. امینی، الغدیر، ج۴، ص۳۱
  32. امینی، الغدیر، ج۴، ص۳۱
  33. امینی، الغدیر، ج۴، ص۳۳
  34. امینی، الغدیر، ج۴، ص۳۵
  35. امینی، الغدیر، ج۴، ص۳۵
  36. امینی، الغدیر، ج۴، ص۳۶
  37. امینی، الغدیر، ج۴، ص۳۶
  38. امینی، الغدیر، ج۴، ص۳۶
  39. امینی، الغدیر، ج۴، ص۳۸-۳۷
  40. خویی، معجم رجال الحدیث، ۱۴۱۳ق، ج۱۵، ص۱۲۹.
  41. خویی، معجم رجال الحدیث، ۱۴۱۳ق، ج۱۵، ص۱۲۹.
  42. امینی، الغدیر، ج۴، ص۴۰
  43. امینی، الغدیر، ج۴، ص۴۱-۴۲
  44. امینی، الغدیر، ج۴، ص۴۲
  45. امینی، الغدیر، ج۴، ص۴۲-۴۳
  46. امینی، الغدیر، ج۴، ص۴۳-۴۴
  47. امینی، الغدیر، ج۴، ص۴۴
  48. الغدیر، ج۴، ص۴۸ ، به نقل از اغانی، جلد۱۵، صفحۀ۱۲۲
  49. الغدیر، ج۴، ص۳۴، به نقل از اغانی، جلد۱۵، صفحۀ۱۲۶

منبع

  • ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، الاغانی، بیروت، دار احیاء‌التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۱۵ق-۱۹۹۴م.
  • امینی، عبد الحسین، الغدیر (ترجمه، ویرایش قدیم)، مترجم: محمد تقی واحدی، بنیاد بعثت، تهران، ۱۳۶۸.
  • شبر، جواد، أدب الطف، أو، شعراء الحسین علیه‌السلام من القرن الأول الهجری حتی القرن الرابع عشر، دار المرتضی، بیروت.
  • خویی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، بیروت، انتشارات الثقافة الاسلامیه، ۱۴۱۳ق.

پیوند به بیرون