حدیث یوم الدار

مقاله قابل قبول
عدم رعایت شیوه‌نامه ارجاع
استناد ناقص
از ویکی شیعه
(تغییرمسیر از حدیث انذار)
حدیث یوم الدار
حدیث یوم الدار
اطلاعات روایت
نام‌های دیگرحدیث یوم الإنذار، حدیث عشیره، بیعة العشیرة
موضوعاثبات خلافت بلافصل و وصایت امام علی(ع)
صادره ازپیامبر اسلام (ص)
منابع شیعهالطرائف (سید بن طاووس)
منابع سنیتاریخ الامم والملوک (طبری)
احادیث مشهور
حدیث سلسلةالذهبحدیث ثقلینحدیث کساءمقبوله عمر بن حنظلةحدیث قرب نوافلحدیث معراجحدیث ولایتحدیث وصایتحدیث جنود عقل و جهلحدیث شجره


حدیث یومُ الدّار که به حدیث یومُ الإنذار و حَدیث عَشیره نیز شهرت دارد، روایتی از پیامبر اکرم(ص) است که در آن، از خویشاوندان خود می‌خواهد دعوت او را بپذیرند و اسلام بیاورند و در ضمن آن به خلافت و وصایت علی بن ابی طالب(ع) تصریح می‌کند. بنابر گزارش منابع تاریخی، حدیثی و تفسیری، این حدیث پس از آن صادر شد که در سال سوم بعثت، طبق آیه ۲۱۴ سوره شعراء مشهور به آیه انذار، پیامبر مامور شد تا اقوام نزدیک خویش را به اسلام دعوت کند.

این حدیث از جمله ادلّۀ متکلمان امامیه در اثبات خلافت بلافصل و وصایت امام علی(ع) است.

متن حدیث

قالَ رَسولُ اللّهِ(ص): إِنَّ هَذَا أَخِی وَ وَصِیی وَ خَلِیفَتِی فِیکُمْ فَاسْمَعُوا لَهُ وَأَطِیعُوا


پیامبر خدا(ص) فرمود: این برادر، وصی و جانشین من در میان شماست. سخن او را بشنوید و از او اطاعت کنید[۱]

اهمیت حدیث

حدیث یوم الدار از ادله نقلی در اثبات خلافت بلافصل امام علی(ع) است و عالمان و متکلمان شیعه بسیار به آن استناد کرده‌اند.[۲] امام علی(ع) خود نیز در مواجهه با مخالفان، به این حدیث استناد کرده است.[نیازمند منبع] در روزگار معاصر، از جمله علامه امینی در کتاب الغدیر این حدیث و نقل‌های متفاوت آن را به‌گونه مفصل به بحث نهاده است.[۳]
شیخ مفید در تفسیر معنای مولی در حدیث غدیر و اثبات خلافت و ولایت به حدیث یوم الدار نیز استناد کرده است. او مانند دیگر متکلمان شیعه معتقد است که مسئله ولایت و خلافت علی(ع) تنها در واقعه غدیر مطرح نشده؛ بلکه در مواضع چندی به صراحت آمده که یکی از آن‌ها یوم الدار است. به گفته او، جمهور محدثان اهل سنت و شیعه این حدیث را به صورت مستفیض نقل کرده‌اند.[۴]

به این حدیث برای اثبات وجوب اطاعت از امام استناد شده است.[نیازمند منبع]

معناشناسی

واژه «یوم» در عربی به معنای روز است، ولی گاه به معنای واقعه نیز به‌کار می‌رود؛ بدین صورت که وقتی واقعه‌ای مهم روی می‌داد، از این کلمه و واقعه مورد نظر ترکیبی اضافی می‌ساخته‌اند؛ برای مثال، منظور مورخین از عبارت یوم الجمل «واقعه جمل» یا «جنگ جمل» است مانند آن چه که بلاذری و دیگران کرده‌اند.[۵]

بسیاری از مورخان گفته‌اند روز قتل عثمان را مردم یوم الدار نامیدند چرا که در آن روز خانه او محاصره و او به قتل رسید. [۶]

منظور از یوم الدار را «واقعه خانه پیامبر» دانسته‌اند؛ زیر مراد از «الدار» در این حدیث، خانه پیامبر است.[۷] مورخان و مفسران با تعابیری چون «یوم‌الدّار» به معنای واقعۀ خانه پیامبر (ص)، «بدء‌الدّعوة» به معنای آغاز دعوت و «یوم الانذار» به معنای واقعۀ هشدار، از این رویداد یاد کرده‌اند.[۸]

امام علی علیه‌السلام
نخستین امام شیعیان
زندگی
مولود کعبهیوم‌الدارشعب ابی‌طالبلیلة المبیتهجرت به مدینهازدواج با فاطمه(س)فتح خیبرابلاغ آیات برائتمباهلهواقعه غدیر سقیفه بنی‌ساعدهشهادت فاطمه(س)شورای شش‌نفرهحکومت امام علی(ع)شهادت امام علی(ع)سال‌شمار زندگی
لقب‌ها
امیرالمؤمنینولی اللهاسداللهصدیق قسیم النار و الجنةابوترابیعسوب‌ الدینحیدرقرآن ناطقفاروقصاحب اللواءشاه مردانزوج البتولساقی کوثرصالح المؤمنینخاصف‌النعل
میراث
مصحف امام علی مصحف فاطمهسیره علوینهج البلاغه غُرَر الحِکَمدُستُورُ مَعالِمِ الحِکَمدیوان امام علی(ع)جَفْردعای ناد علیخطبه شقشقیهخطبهٔ بی‌الفخطبه بی‌نقطهحرم
فضائل
آیه ولایتآیه لیلة المبیتآیه تبلیغآیه اکمالآیه صادقینآیه خیر البریهآیه انفاقآیه نجواآیه ودآیه مباهلهآیه اولی‌الامرآیه مودتآیه اهل الذکرآیه نصرآیه انذارآیه اخوتآیه اطعامآیه شاهدآیه ۵۶ سوره مائدهآیه ۲۰ سوره توبهآیه علم‌الکتابحدیث مدینة العلمحدیث رایتحدیث وصایتحدیث منزلتحدیث یوم الدارحدیث طیر مشویحدیث ولایتخطبه غدیرلا فتی الا علیحدیث شجرهسلونی قبل ان تفقدونیحدیث تشبیهحدیث ذکر علی عبادةحدیث علی مع الحقخاتم‌بخشیماجرای تهنیتماجرای کسر اصنام
اصحاب
عمار بن یاسرمالک اشترسلمان فارسیابوذر غفاریمقدادعبیدالله بن ابی‌رافعحجر بن عدیدیگران


شرح ماجرا

به نقل منابع تاریخ اسلام و تفسیر قرآن، با نزول آیه انذار در سال سوم بعثت، پیامبر(ص) به علی(ع) دستور داد غذایی فراهم کند و فرزندان عبدالمطلب را به میهمانی فرابخواند تا در این جلسه فرمان الهی را اجرا و آنان را به اسلام دعوت کند. حدود ۴۰ نفر از جمله ابوطالب، حمزه و ابولهب به میهمانی آمدند. گفته‌اند که غذا به ظاهر اندک بود و برای آن جمعیت کافی نبود؛ اما همگی خوردند و سیر شدند و چیزی از آن کم نشد. بدین‌رو، ابولهب گفت: «محمد جادو کرده است.» سخنان ابولهب، مجلس را از طرح دعوت پیامبر(ص) خارج کرد و پیامبر(ص) از طرح موضوع منصرف شد و جلسه بدون اخذ نتیجه پایان یافت. با دستور پیامبر(ص) بار دیگر امام علی(ع) مأموریت یافت که با همان ترتیب قبلی غذا تهیه و از خویشاوندان پیامبر(ص) دعوت کند. بار دوم و یا سوم پیامبر(ص) پس از صرف غذا فرمود: ::::«یا بَنِی عَبْدِالْمُطَّلِبِ إِنِّی وَاللهِ مَا أَعْلَمُ شَابّاً فِی الْعَرَبِ جَاءَ قَوْمَهُ بِأَفْضَلَ مِمَّا جِئْتُکُمْ بِهِ إِنِّی قَدْ جِئْتُکُمْ بِخَیرِ الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ وَ قَدْ أَمَرَنِی اللهُ تَعَالَی أَنْ أَدْعُوَکُمْ اِلَیهِ فَأَیُّکُمْ یؤَازِرُنِی عَلَی هَذا الْأَمْرِ عَلَی أَنْ یکُونَ أَخِی وَ خَلِیفَتِی فِیکُم؟  (ترجمه: ::::ای فرزندان عبدالمطلب! به خدا قسم در میان عرب، جوانی را سراغ ندارم که چیزی بهتر از آنچه من برای شما آورده‌ام، برای قومش آورده باشد. من خیر دنیا و آخرت را برای شما آورده‌ام. خدا به من فرمان داده است تا شما را به‌سوی او فراخوانم، اکنون کدام‌یک از شما مرا یاری می‌کند تا برادر من و (وصی و) جانشین من در میان شما باشد؟»)

کسی پاسخ نداد. امام علی(ع) که از همه کوچک‌تر بود، گفت: «ای پیامبر خدا! من تو را یاری می‌کنم». پیامبر(ص) فرمود: «إِنَّ هَذَا أَخِی وَ وَصِیی وَ خَلِیفَتِی فِیکُمْ فَاسْمَعُوا لَهُ وَأَطِیعُوا؛  (ترجمه: این برادر، وصی و جانشین من در میان شماست. سخن او را بشنوید و از او اطاعت کنید».) جمعیت برخاستند؛ در حالی که می‌خندیدند و به ابوطالب می‌گفتند: «محمد امر کرد که از پسرت اطاعت کنی و به حرف او گوش فرا دهی.»[۹]

مورخان و مفسران با نام‌ها و تعابیر متعددی از این رویداد یاد کرده‌اند[۱۰] و در برخی روایات نیز با تعبیر «بیعة العشیرة» از آن یاد شده است.[۱۱]

اختلافات درباره حدیث

۱. اختلاف درباره مکان و مخاطب واقعه: در منابع اهل سنت مخاطبین انذار به سه صورت بیان شده است:

  • در منابعی نظیر: صحیح بخاری،[۱۲] صحیح مسلم،[۱۳] تفسیر طبری[۱۴] تفسیر ابن کثیر،[۱۵] تاریخ طبری،[۱۶] البدایه و النهایه،[۱۷] مخاطبین انذار کافران بیان شده است و آیه مربوط به ابتدای رسالت پيامبر(ص) ذکر شده است و پيامبر اکرم(ص)‌ در اين دوران مدعوين را به سوی اسلام دعوت کرده و از کفر انذار دادند. و آن حضرت وقتی می خواستند عشيره خود را دعوت و انذار کند بر روی کوه صفا رفتند و فرياد زدند: «يا صباحاه يا صباحاه».
  • در منابعی نظیر: تاریخ طبری،[۱۸] تفسیر طبری،[۱۹] تفسیر ابن کثیر،[۲۰] البدایه و النهایه،[۲۱] خصائص امیرالمومنین علی بن ابی طالب(ع)،[۲۲] المسند،[۲۳] تفسیر ابن کثیر[۲۴] مخاطبان انذار کافران بیان شده است و نشان می دهد که رسول خدا(ص) هنگامی که این آیه بر آن حضرت نازل شد، به علی(ع) دستور داد که طعام تهیه کند و فرزندان عبدالمطلب را در خانه عمویش ابو طالب دعوت کند. پیامبر(ص) آنها را خواند و اسلام آوردند و فرمود: هر کس در این امر با او بیعت کند برادر و صحابی و وصی و جانشین او خواهد بود که فقط علی(ع) بیعت نمود.
  • در منابعی نظیر: صحیح بخاری،[۲۵] صحیح مسلم،[۲۶] مخاطبانِ انذار را مسلمانان و انذار آنان را از عذابِ معصیت می‌داند.

در منابع شیعه: تفسیر القمی،[۲۷] علل الشرایع،[۲۸] الأمالی،[۲۹] البرهان فی تفسیر القرآن،[۳۰] مخاطبان اقربای(خویشان) خاصِّ آن حضرت بیان شده است که به دستور خداوندمتعال در خانه ابوطالب در جهت ابلاغ علنی رسالت و مسأله خلافت امام علی(ع) است.

۲. اختلاف در کلمات و تعابیر روایت: طبق تقریر و برداشت علامه امینی[۳۱] جز صورتی که ذکر شد، شش صورت دیگر در منابع نقل شده است:

  • «مَن یبَایعُنی عَلی اَنْ یکونَ اَخی وَ صاحِبی وَ ولیکمْ مِنْ بَعْدی؟»[۳۲] در این نقل، کلمه «خلیفتی» نیامده اما تعبیر «ولیُّکمْ» آمده که در نقل نخست موجود نیست. می‌توان گفت که این نقل، با توجه به معنای «ولی»(سرپرست) و «ولایت»(سرپرستی)، آن نقل را تقویت می‌کند.
  • «أَیُّکمْ یَنْتَدِبُ أَنْ یکونَ أَخِی وَ وَزِیرِی وَ وَصِیی وَ خَلِیفَتِی فِی أُمَّتِی وَ وَلِیَّ کلِّ مُؤْمِنٍ.... اللَّهُمَّ امْلَأْ جَوْفَهُ عِلْماً وَ فَهْماً وَ حُکماً ثُمَّ قَالَ لِأَبِی طَالِبٍ یا أَبَا طَالِبٍ اسْمَعِ الْآنَ لِابْنِک وَ أَطِعْ فَقَدْ جَعَلَهُ اللهُ مِنْ نَبِیّهِ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی.»«کدام یک از شما در اين امر به معاونت و يارى من بر مى‌خيزد تا آنكه برادر و وصىّ من و جانشين من در ميان امتم و ولیِّ هر مؤمنی بوده باشد؟...بارالها دلش را از علم و فهم و حکمت پرکن.آنگاه پیامبر به پدرم (ابوطالب) فرمود: ای ابوطالب از اینک گوش به فرمان پسرت باش و از او اطاعت کن زیرا که به تحقیق خداوند او را همانند هارون برای موسی قرارداده است. [۳۳] این نقل افزون بر آنکه نقل دوم را پوشش می‌دهد، به حدیث منزلت نیز اشاره دارد و تأکیدی بر خلافت بلافصل علی (ع)است.
  • «مَنْ یؤَاخِینِی وَ یوَازِرُنِی وَ یکونُ وَلِیی وَ وَصِیی بَعْدِی وَ خَلِیفَتِی فِی أَهْلِی وَ یقْضِی دَینِی.»[۳۴] این نقل تمامی تعابیر نقل نخست را پوشش می‌دهد.
  • «وَ إِنَّ اللهَ لَمْ یبْعَثْ نَبِیاً إِلَّا وَ جَعَلَ لَهُ مِنْ أَهْلِهِ أَخاً وَ وَزِیراً وَ وَارِثاً وَ وَصِیاً وَ خَلِیفَةً فِی أَهْلِهِ فَأَیکمْ یقُومُ فَیبَایعُنِی عَلَی أَنَّهُ أَخِی وَ وَارِثِی وَ وَزِیرِی وَ وَصِیی وَ یکونُ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلَّا أَنَّهُ لَانَبِی بَعْدِی؟»[۳۵] این نقل نیز تمامی تعابیر نقل نخست را پوشش می‌دهد و افزون بر این، به حدیث منزلت نیز تصریح دارد.
  • «فَأَیکمْ یبَایعُنِی عَلَی أَنْ یکونَ أَخِی وَ صَاحِبِی وَ وَارِثِی....»[۳۶] در این نقل، «خلیفتی» نیامده است؛ ولی کلمه «وارثی» آمده است.
  • «يَا بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ إِنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِخَيْرَيِ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ. وَقَدْ أَمَرَنِيَ الله تَعَالَى أَنْ أَدْعُوَكُمْ إِلَيْهِ، فَأَيُّكُمْ يُوازِرُنِي عَلَى أَمْرِي هَذَا؟ وَيَكُونُ أَخِي وَ وَصِيِّيْ وَ خَلِيفَتِي فِيكُمْ فَاسْمَعُوا لَهُ وَ أَطِيعُوا...وَ يَقُولُونَ لِأَبِي طَالِبٍ: قَدْ أَمَرَكَ أَنْ تَسْمَعَ لِعَلِيٍّ وَتُطِيعَ»[۳۷] این نقل نیز بر اینکه علی (ع) خلیفۀ بلافصل پیامبر است، تصریح دارد.

جستارهای وابسته

پانویس

  1. طبری، تاریخ الامم والملوک، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۳۱۹؛ امینی، الغدیر، ۱۴۱۶ق، ج۳،ص۲۳۸.
  2. شیخ مفید، رساله فی معنی المولی، ۱۴۱۳ق، ص۳۹ و ۴۰؛ شیخ مفید، الفصول المختاره، ۱۴۱۳ق، ص۹۶؛ نباطی بیاضی، الصراط المستقیم، ۱۳۸۴ق، ج۱، ص۳۲۵؛ ج۲، ص۲۹؛ سید بن طاووس، الطرائف، ۱۴۰۰ق، ج۱، ص۲۱.
  3. امینی، الغدیر، ۱۴۱۶ق، ج۲، ص۲۷۹-۲۸۰.
  4. شیخ مفید، رساله فی معنی المولی، ۱۴۱۳ق، ص۳۹ و ۴۰.
  5. بلاذری٬ أنساب‏ الأشراف، ۱۴۱۷ق٬ ج‏۲، ص۲۳۷؛ ذهبی٬ تاریخ الإسلام، ۱۴۱۳ق٬ ج‏۳، ص۴۸۴
  6. ابن‌طقطقی٬ الفخری٬ ۱۴۱۸ق٬ ص۱۰۴، ثقفی، الغارات، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۱۸۰؛ ابن‌ابی الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ۱۴۰۴ق، ج۲، ص۱۶۶؛ علامه حلی، نهج الحق، ۱۴۰۷ق، ص۳۰۲؛ شیخ مفید، الفصول المختاره، ۱۴۱۳ق، ص۹۶؛ ابن‌مزاحم، وقعة الصفین، ۱۴۰۳ق، ص۵۵.
  7. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۸۵ق، ج۲، ص۲۷۸؛ حلبی، السیره الحلبیه، ۱۴۲۷ق، ج ۱، ص۴۶۱؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۶ق، ج۷، ص۲۰۶.
  8. ابن کثیر، البدایه والنهایه، ۱۴۱۳ق، ج۳، ص۳۹،طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۶ق، ج۷، ص۳۲۲.
  9. طبری، تاریخ الامم والملوک، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۳۲۰؛ سید بن طاووس، الطرائف، ۱۴۰۰ق، ج۱، ص۲۱؛ حسکانی، شواهد التنزیل، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۵۴۳.
  10. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۹۹ق، ج۲، ص۶۳-۶۰؛ ابن‌کثیر، البدایه و النهایه، ۱۴۱۳ق، ج۳، ص۵۴-۵۰؛ ابن‌کثیر، تفسیرالقرآن العظیم، ۱۴۱۹ق، ج۶، ص۱۵۳-۱۵۱؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۶ق، ج۷، ص۲۰۶؛ بحرانی، البرهان فی تفسیرالقرآن، ۱۴۱۶ق، ج۴، ص۱۸۹-۱۸۶؛ فرات کوفی، تفسیر فرات کوفی، ۱۴۱۰ق، ص۳۰۰؛ سیوطی، الدر المنثور، ۱۴۰۴ق، ج۵، ص۹۷؛ حسکانی، شواهد التنزیل، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۵۴۳-۵۴۲؛ ابن‌هشام، السیرة النبویه، ۱۳۸۳ق، ج۱، ص۲۶۲.
  11. ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، نشر علامه، ج۲، ص۲۴ و ۱۸۵.
  12. بخاری، صحیح البخاری، ۱۴۰۱ق، ج۶، ص۱۱۱.
  13. نیشابوری، صحیح مسلم، ۱۴۱۲ق، ج۱، ح۲۰۸، ص۱۹۴.
  14. طبری، جامع البیان، ۱۴۱۲ق، ج۱۹، ص۱۳۹.
  15. ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ۱۴۱۹ق، ج۵، ص۲۱۰.
  16. طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۲۱۶.
  17. ابن‌کثیر، البدایه و النهایه، ۱۴۱۳ق، ج۳، ص۳۴.
  18. طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۲۱۷.
  19. طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ۱۴۱۲ق، ج۱۹، ص۱۴۱.
  20. ابن‌کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ۱۴۱۹ق، ج۵، ص۲۱۳.
  21. ابن‌کثیر، البدایه و النهایه، ۱۴۱۳ق، ج۳، ص۳۶.
  22. نسائی، خصائص امیرالمومنین علی بن ابی طالب(ع)، ۱۴۲۴ق، ص۹۹.
  23. شاشی، المسند، مکتبة العلوم و الحکم، ج۲، ص۱۶۴.
  24. ابن‌کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ۱۴۱۹ق، ج۵، ص۲۱۱.
  25. بخاری، صحیح البخاری، ۱۴۰۱ق،ج۳، ص۱۷۱.
  26. نیشابوری، صحیح مسلم، ۱۴۱۲ق،ج۱، ص۱۹۲.
  27. قمی، تفسیر القمی، ۱۴۰۴ق، ص۴۸۱.
  28. ابن‌بابویه، علل الشرایع، ۱۳۸۵ق، ج۱، باب۳۳، ح۱، ص ۱۶۹.
  29. طوسی، الأمالی، ۱۴۱۴ق، ص۵۸۲.
  30. بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ۱۴۱۵ق، ج۳، ‌ص۱۹۰.
  31. نگاه کنید به: امینی، الغدیر، ۱۴۱۶ق، ج۲، ص۲۷۹، ۲۸۰.
  32. امینی، الغدیر، ۱۴۱۶ق، ج۳، ص۳۹۸ به نقل از منابع اهل سنت مانند حافظ ابن‌مردویه.
  33. هلالی، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ۱۴۱۵ق، ج۲، ص۷۷۹.
  34. ثعلبی، الکشف و البیان، ۱۴۲۲ق، ج۷، ص۱۸۲.
  35. امینی، الغدیر، ۱۴۱۶ق، ج۲، ص۲۸۳.
  36. طبری، تاریخ الامم والملوک، ۱۳۸۷ق، ج۱، ص۲۱۷.
  37. بغوی، تفسیر البغوی، ۱۴۲۰ق، ج۳، ص۴۸۱.

منابع

  • ابن‌ابی‌الحدید معتزلی، عبدالحمید بن هبه‌الله، شرح نهج البلاغة، قم، انتشارات کتابخانه آیت‌الله مرعشی قم، ۱۴۰۴ق.
  • ابن‌اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر، ۱۳۹۹ق.
  • ابن‌طقطقی، محمدبن علی، الفخری ف الآداب السلطانیه و الدول الإسلامیه، بیروت، داراکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.
  • ابن‌کثیر، اسماعیل‌بن عمر، البدایه و النهایه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۳ق.
  • ابن‌کثیر، اسماعیل‌بن عمر، تفسیر القرآن العظیم، بیروت، دار الکتب العلمیه منشورات محمد علی بیضون، ۱۴۱۹ق.
  • ابن‌کثیر، اسماعیل‌بن عمر، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق.
  • ابن شهر آشوب، محمدبن علی، مناقب آل ابی‌طالب، تصحیح سید هاشم رسولی محلاتی و محمدحسین آشتیانی، قم، نشر علامه، بی‌تا
  • ابن‌مزاحم، نصر بن سیار منقری، وقعه صفین، قم، انتشارات کتابخانه آیت‌الله مرعشی، ۱۴۰۳ق.
  • ابن هشام، محمدبن عبدالملک، السیره النبویه، تحقیق: محی الدین عبدالحمید، قاهره، مکتبه صبیح، ۱۳۸۳ق.
  • امینی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب و السنه و الأدب، قم، مرکز الغدیر للدرسات الاسلامیة، چاپ اول، ۱۴۱۶ق.
  • بحرانی، سیدهاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، تهران، بنیاد بعثت، ۱۴۱۵ق.
  • بخاری، محمدبن اسماعیل، صحیح البخاری، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۱ق.
  • بغوی، حسین‌بن مسعود، تفسیر البغوی، محقق: عبدالرزاق المهدی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.
  • بلاذُری، احمدبن یحی‌بن جابر، انساب الاشراف، تحقیق: محمدباقر محمودی، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۱۷ق.
  • ثعلبی، احمد بن محمد، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، تحقیق ابومحمد بن عاشور، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
  • ثقفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، قم، مؤسسه دار الکتاب، ۱۴۱۰ق.
  • حسکانی، عبیدالله بن عبدالله، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، محقق: محمدباقر محمودی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، ۱۴۱۱ق.
  • حلبی، علی‌بن ابراهیم، السیره الحلبیه، مصحح: عبدالله‌محمد خلیلی، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۲۷ق.
  • ذهبی، محمدبن احمد، تاریخ الاسلام، تحقیق، تدمری، عمر عبد السلام، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ دوم، ۱۴۱۳ق.
  • سید بن طاووس، علی‌بن موسی، الطرائف فی معرفه مذاهب الطوائف، قم، چاپخانه خیام، ۱۴۰۰ق.
  • سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۴ق.
  • شیخ صدوق، محمدبن علی، علل الشرایع، نجف، مکتبه الحیدریه، ۱۳۸۵ق.
  • شیخ مفید، محمدبن محمد، رسالة فی معنی المولی، قم، انتشارات کنگره جهانی شیخ مفید، ۱۴۱۳ق.
  • شیخ مفید، محمدبن محمد، الفصول المختارة، قم، انتشارات کنگره جهانی شیخ مفید، ۱۴۱۳ق.
  • طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار المعرفة، ۱۴۰۶ق.
  • طبری، محمدبن جریر، تاریخ الطبری تاریخ الامم و الملوک ، تحقیق: ابراهیم محمد أبوالفضل، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۳۸۷ق.
  • طبری، محمدبن جریر، جامع البیان فی تفسیرالقرآن، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۱۲ق.
  • طوسی، محمدبن حسن، الأمالی، قم، دار الثقافه، ۱۴۱۴ق.
  • علامه حلی، حسن‌بن یوسف، نهج الحق و کشف الصدق، قم، مؤسسه دار الهجرة، ۱۴۰۷ق.
  • فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر (مفاتیح الغیب)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.
  • فرات کوفی، ابوالقاسم فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات کوفی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، ۱۴۱۰ق.
  • قمی، علی‌بن ابراهیم، تفسیر القمی، قم، دارالکتاب، مصحح: سیدطیب موسوی جزایری، قم، دارالکتاب، ۱۴۰۴ق.
  • نباطی بیاضی، علی بن یونس، الصراط المستقیم، نجف، چاپ کتابخانه حیدریه، ۱۳۸۴ق.
  • نیشابوری، مسلم‌بن حجاج، صحیح مسلم، قاهره، دارالحدیث، ۱۴۱۲ق.
  • هلالی، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، محقق: محمدباقر انصاری زنجانی، قم، نشر الهادی، ۱۴۱۵ق.

پیوند به بیرون