پرش به محتوا

آیه ۱۵۱ سوره انعام

از ویکی شیعه
آیه ۱۵۱ سوره انعام
مشخصات آیه
واقع در سورهسوره انعام
شماره آیه۱۵۱
جزء۸
اطلاعات محتوایی
مکان نزولمکه
موضوعذکر پنج مورد از گناهان کبیره
دربارهمحرمات
آیات مرتبطآیه ۱۵۲ سوره انعام، آیه ۱۵۳ سوره انعام


آیه ۱۵۱ سوره انعام مخاطبان را از پنج گناه کبیره، شرک، نیکی نکردن به والدین، قتل فرزندان، نزدیکی به اعمال زشت و قتل بی‌گناهان بازمی‌دارد. این آیه و دو آیه بعد، اصول محرمات را در ده بخش بیان می‌کنند که به‌عنوان دستورالعمل‌های بنیادین شریعت اسلامی شناخته شده و جزئیات و احکام فرعی از آن‌ها استخراج می‌شود. گفته شده این احکام با فطرت انسان هماهنگ بوده و به نظم اجتماعی و ارزش‌های انسانی کمک می‌کند.

دلایل نهی از شرک، گمراهی انسان، نابودی آرامش و دوری از حقیقت دانسته شده است. نیکی به والدین به‌دلیل نقش کلیدی آنان در زندگی انسان و پیوند آن با اطاعت خداوند، تأکید شده است. همچنین، قتل فرزندان به‌دلیل ترس از فقر به‌شدت نکوهش شده و خدا به‌عنوان تضمین‌کننده روزی آنان معرفی شده است. در ادامه از گناهان آشکار و پنهان نظیر زنا و روابط مخفیانه نامشروع نهی شده و ممنوعیت قتل بی‌گناهان نیز مورد تأکید قرار گرفته است، مگر در موارد خاصی همچون قصاص که شریعت آن را مجاز می‌داند. در انتها باتأکید بر استفاده از عقل، انسان را به درک فواید این احکام و پیامدهای ترک آن‌ها فرا می‌خواند.

این آیات، پاسخ قاطع به قوانین ساختگی مشرکان شمرده شده است. اصول مطرح‌شده در آن، مشترک میان تمام ادیان آسمانی دانسته شده است. برخی مفسران به ده‌فرمان یهود که شباهت زیادی به این دستورات دارد، اشاره کرده و این آیات را از نظر عمق و جامعیت، برتر قلمداد کرده‌اند. این دستورات به‌عنوان اصولی اخلاقی و اجتماعی، تأثیر زیادی در گسترش اسلام، از جمله مسلمان شدن مردم مدینه، داشته‌اند.

جایگاه و اهمیت

آیه ۱۵۱ سوره انعام به پنج مورد از گناهان کبیره[۱] شرک به خدا، نیکی نکردن به والدین، قتل فرزندان، گناهان زشت و کشتن بی‌گناهان اشاره شده است.[۲] در این آیه و دو آیه بعد،[۳] از پیامبر(ص) خواسته شده، با خطاب قرار دادن مشرکان،[۴] اصول محرمات را توضیح داده[۵] و گناهان کبیره را در ده بخش بازگو کند.[۶]

قرآن در آیات ۱۴۸ تا ۱۵۰ سوره انعام، احکام ساختگی مشرکان[۷] را رد کرده[۸] و در آیه ۱۵۱، تنها خداوند به‌عنوان مرجع واقعی تعیین محرمات معرفی کرده[۹] و در دو آیه بعد به پنج مورد دیگر از محرمات، اشاره کرده است.[۱۰]

در آیه ۱۵۱ و دو آیه پس از آن، جمله «ذلِکمْ وَصَّاکمْ بِهِ» تأکیدی بر اهمیت اجرای احکام الهی دانسته شده است.[۱۱] این آیات با عبارات «لَعَلَّکمْ تَعْقِلُونَ»، «لَعَلَّکمْ تَذَکرُونَ» و «لَعَلَّکمْ تَتَّقُونَ» خاتمه یافته‌اند که به سه مرحله تعقل، تذکر و تقوا اشاره دارند. این مراحل در تمامی احکام ضروری و توزیع این تأکیدات نشان‌دهنده فصاحت و بلاغت قرآن دانسته شده است.[۱۲]

﴿قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ أَلَّا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ مِنْ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإِيَّاهُمْ وَلَا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ ۝١٥١ [انعام:151] ﴿بگو: «بیایید تا آنچه را پروردگارتان بر شما حرام کرده برای شما بخوانم: چیزی را با او شریک قرار مدهید؛ و به پدر و مادر احسان کنید؛ و فرزندان خود را از بیم تنگدستی مکشید؛ ما شما و آنان را روزی می‌رسانیم؛ و به کارهای زشت -چه علنی آن و چه پوشیده[اش]- نزدیک مشوید؛ و نَفْسی را که خدا حرام گردانیده، جز بحق مکشید. اینهاست که [خدا] شما را به [انجام دادن] آن سفارش کرده است، باشد که بیندیشد ۝١٥١

عدم اختصاص به شریعت خاص

مفسران این آیات را از آیات محکم قرآن به‌شمار آورده[۱۳] که بر اهمیت اجتناب از محرمات تأکید دارند.[۱۴] گفته‌اند احکام ارائه‌شده در این آیات، هماهنگ با فطرت انسان[۱۵] بوده و نقش اساسی در اداره جامعه ایفا می‌کنند.[۱۶] صادقی تهرانی، نویسنده کتاب تفسیری الفرقان معتقد است، این ده حکم اصلی به‌عنوان اصول بنیادین و نمونه‌ای جامع از رسالت پیامبر اسلام(ص) بر تمامی احکام شریعت حاکم بوده و جزئیات و احکام فرعی از آن‌ها استخراج می‌شود.[۱۷] مغنیه نویسنده کتاب تفسیری الکاشف از نام‌گذاری این آیات به ده‌فرمان، توسط برخی مفسران خبر داده است.[۱۸]

به‌باور مفسران، اصول مطرح‌شده در این آیه ۱۵۱ انعام و دو آیه بعد، از مشترکات مهم ادیان آسمانی هستند.[۱۹] علامه طباطبایی معتقد است، قرآن این احکام را در آیین پیامبران دیگر نیز ذکر کرده[۲۰] چنان‌که آیه ۱۳ سوره شوری، توصیه‌های ارائه‌شده به امت اسلام را همان توصیه‌های انبیای پیشین بیان کرده است.[۲۱] بنابراین گفته شده این اصول به‌عنوان پایه‌ای برای وحدت میان رسالت‌ها شناخته شده و پیروان ادیان مختلف با تکیه بر آن‌ها احساس اشتراک در اهداف و روابط زندگی خواهند داشت.[۲۲]

در کتاب تورات (سِفر خروج، باب ۲۰) دستورات ده‌گانه مشابهی ذکر شده است.[۲۳] این دستورات در میان یهودیان به‌عنوان وصایا شناخته شده[۲۴] و از شهرت برخوردارند.[۲۵]

تأثیر آیات در مسلمان شدن مردم مدینه

در گزارش‌های تاریخی آمده است، پیامبر اسلام(ص) برای دعوت طوایف مختلف به اسلام، این آیه و دو آیه بعد را تلاوت می‌کرد.[۲۶] از جمله برای تعدادی از مردم مدینه که این اقدام زمینه‌ساز مسلمان شدن آنان، شکل‌گیری پیمان عقبه و درنهایت اسلام آوردن مردم مدینه گردید.[۲۷]

سفارش به توحید و ترک شرک

در ابتدای آیه به انسان توصیه شده که از شرک به خداوند دوری کند.[۲۸] مفسران گفته‌اند خداوند در این آیه، حکم شرک را پیش از دیگر گناهان بیان کرده زیرا شرک بنیاد،[۲۹] و رأس همه گناهان[۳۰] و بزرگترین گناه کبیره است.[۳۱] سرچشمه مفاسد اجتماعی و محرمات الهی،[۳۲] و ظلم عظیمی محسوب می‌شود که با ارتکاب آن، هیچ امیدی به مغفرت الهی باقی نمی‌ماند.[۳۳]و سرانجام گناهان به آن منتهی می‌شود.[۳۴] هم‌چنین گفته‌اند تقدم بیان حکم شرک نشانه اهمیت توحید به‌عنوان روح تمام آموزه‌های اسلامی[۳۵] و اساس حقوق و واجبات است که همه طاعت‌ها با آن پذیرفته می‌شوند.[۳۶]

نیکی به پدر و مادر

دومین فرمان در این آیه، احسان به والدین است.[۳۷] نیکی به پدر و مادر، به‌معنای احترام، حفظ، مراقبت، اطاعت از آنها، و رفع هرگونه سختی از آنان دانسته شده است.[۳۸] این دستور بلافاصله پس از سفارش به توحید[۳۹] و پیش از دستورهای مهم دیگر آمده است[۴۰] که نشان‌دهنده اهمیت فوق‌العاده حق پدر و مادر در آموزه‌های دینی دانسته شده است.[۴۱] بنابراین عقوق والدین یکی از بزرگ‌ترین گناهان پس از شرک محسوب شده[۴۲] و عواقب سنگینی به‌دنبال دارد.[۴۳]

گفته شده در این آیه به جای ممنوعیت اذیت و آزار والدین، بر نیکی به آنها تأکید شده تا نشان دهد که صرفاً پرهیز از بدرفتاری کافی نیست[۴۴] و انجام احسان مستقیم و بدون واسطه به آنها نیز ضروری و واجب است.[۴۵] برخی مفسران نیز با استناد به چند روایت تفسیری، پیامبر اسلام(ص) و امام علی(ع) را به‌عنوان یکی از مصادیق آیه معرفی کرده‌اند.[۴۶]

نهی از قتل فرزندان به خاطر فقر

در فرمان سومِ آیه ۱۵۱ سوره انعام، انسان از کشتن فرزندان به‌دلیل ترس از فقر نهی شده و خداوند را تضمین‌کننده روزی آنها و فرزندان معرفی کرده است.[۴۷] گفته شده این بخش از آیه واکنش به رفتاری است که مشرکان در جاهلیت داشتند[۴۸] و به‌دلیل تعصبات و ترس از هزینه‌های زندگی و قحطی،[۴۹] دختران[۵۰] و حتی پسران خود را می‌کشتند.[۵۱] آنان تصور می‌کردند که با کشتن فرزندان، می‌توانند از مشاهده گرسنگی و ذلت آنان جلوگیری کنند.[۵۲] مفسران با استناد به این آیه، سقط جنین[۵۳] و برخی حتی جلوگیری از تشکیل نطفه انسانی از طریق روش‌های مختلف را از مصادیق نهی آیه قلمداد کرده‌اند.[۵۴]

دوری از اعمال زشت

خداوند در چهارمین فرمان خود در آیه ۱۵۱ سوره انعام، انسان را از نزدیک شدن به گناهان زشت(فواحش) بازمی‌دارد.[۵۵] به گفته مکارم شیرازی تعبیر نزدیک‌نشدن به گناه معمولاً برای گناهانی به‌کار می‌رود که وسوسه‌انگیز هستند و هدف از این هشدارها، جلوگیری از قرارگرفتن افراد در وسوسه‌های شدید این نوع گناهان دانسته شده است.[۵۶] به باور نویسنده الفرقان، دوری از گناهان بزرگ به‌معنای پرهیز از مقدمات آن‌هاست؛ زیرا نزدیک شدن به مقدمات، انسان را به گناه اصلی می‌کشاند.[۵۷]

اعمالی مانند زنا، لواط و نسبت‌دادن زنا به مردان و زنان پاک‌دامن از مصادیق «فاحشه» دانسته است.[۵۸] گفته شده ظاهر آیه به‌طور کلی بر نهی از هر نوع گناه دلالت دارد و هیچ دلیل قطعی برای محدودکردن آن به برخی گناهان خاص وجود ندارد.[۵۹] و ذکر مصادیق در روایات، تنها به‌عنوان نمونه‌ای روشن ارائه شده است.[۶۰]

گناه ظاهری و باطنی

آیه ۱۵۱ انعام در یک فراز بر ترک گناهان ظاهری و باطنی تأکید کرده است.[۶۱] دوری از گناه ظاهری به‌معنای گناه آشکار و علنی و گناه باطنی به گناهان پنهانی اطلاق شده است.[۶۲] برخی مفسران با تکیه به روایتی از امام باقر(ع)، گناه آشکار را زنا و گناه پنهان را شامل روابط مخفیانه و نامشروع دانسته‌اند.[۶۳] گفته شده در دوران جاهلیت، زنای پنهانی گناه تلقی نمی‌شد و تنها زنای آشکار ممنوع بود؛ اما خداوند هر دو نوع گناه را منع کرده است.[۶۴]

برخی با نگاه متفاوت معتقدند گناهان ظاهری به اعمالی اشاره دارند که توسط اعضای بدن انجام می‌شوند، در حالی که گناهان باطنی به نیت‌ها و تصمیماتی مربوط می‌شوند که در قلب برای مخالفت با دستورات الهی شکل می‌گیرند.[۶۵]

پانویس

  1. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج‌۶، ص۳۰.
  2. طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۷، ص۳۷۲؛ ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ۱۴۰۸ق، ج‌۸، ص۸۶.
  3. طیب، اطیب البیان، ۱۳۶۹ش، ج‌۵، ص۲۴۱؛ ابن‌کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ۱۴۱۹ق، ج‌۳، ص۳۲۳.
  4. طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج‌۴، ص۵۹۰.
  5. فخررازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۲۰ق، ج‌۱۳، ص۱۷۹؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج‌۶، ص۳۳.
  6. حسینی شاه‌عبدالعظیمی، تفسیر اثناعشری، ۱۳۶۳ش، ج‌۳، ص۴۰۲؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج‌۶، ص۳۳.
  7. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج‌۶، ص۳۳.
  8. مغنیه، الکاشف، ۱۴۲۴ق، ج۳، ص۲۸۲؛ طبری، جامع البیان، ۱۴۱۲ق، ج‌۸، ص۶۱.
  9. شیخ طوسی، التبیان، بیروت، ج‌۴، ص۳۱۴؛ جعفری، تفسیر کوثر، ۱۳۷۶ش، ج‌۳، ص۵۸۲.
  10. طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۷، ص۳۷۲؛ ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ۱۴۰۸ق، ج‌۸، ص۸۶.
  11. میبدی، کشف الأسرار، ۱۳۷۱ش، ج‌۳، ص۵۲۲؛ آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۵ق، ج‌۴، ص۲۹۷-۲۹۸.
  12. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج‌۶، ص۳۲.
  13. قمی، تفسیر القمی، ۱۳۶۳ش، ج‌۱، ص۲۲۱؛ میبدی، کشف الأسرار، ۱۳۷۱ش، ج‌۳، ص۵۲۲؛ فضل‌الله، تفسیر من وحی القرآن، ۱۴۱۹ق، ج‌۹، ص۳۷۸.
  14. آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۵ق، ج‌۴، ص۲۹۷.
  15. فضل‌الله، تفسیر من وحی القرآن، ۱۴۱۹ق، ج‌۹، ص۳۶۶-۳۶۸.
  16. قرشی، احسن الحدیث، ۱۳۷۷ش، ج‌۳، ص۳۴۰.
  17. صادقی تهرانی، الفرقان، ۱۳۶۵ش، ج‌۱۰، ص۳۲۸.
  18. مغنیه، الکاشف، ۱۴۲۴ق، ج۳، ص۲۸۲، به نقل از دیگران.
  19. طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۷، ص۳۷۲؛ قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ۱۳۶۴ش، ج‌۷، ص۱۳۱-۱۳۲.
  20. طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۷، ص۳۷۲.
  21. طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۷، ص۳۷۲.
  22. فضل‌الله، تفسیر من وحی القرآن، ۱۴۱۹ق، ج‌۹، ص۳۶۶-۳۶۸.
  23. قرائتی، تفسیر نور، ۱۳۸۸ش، ج‌۲، ص۵۸۱.
  24. فضل‌الله، تفسیر من وحی القرآن، ۱۴۱۹ق، ج‌۹، ص۳۷۸.
  25. قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ۱۳۶۴ش، ج‌۷، ص۱۳۱-۱۳۲.
  26. بيهقى، دلائل‏ النبوة، ۱۴۰۵ق، ج‏۲، ص۴۲۵.
  27. طبرسى، إعلام الورى، ۱۳۹۰ق، ص۵۵-۶۱؛ قرائتی، تفسیر نور، ۱۳۸۸ش، ج‌۲، ص۵۸۲.
  28. طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج‌۴، ص۵۹۰.
  29. مغنیه، الکاشف، ۱۴۲۴ق، ج۳، ص
  30. فضل‌الله، تفسیر من وحی القرآن، ۱۴۱۹ق، ج‌۹، ص۳۶۸-۳۶۹.
  31. ثقفی تهرانی، روان جاوید، ۱۳۹۸ق، ج‌۲، ص۳۹۷؛ آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۵ق، ج‌۴، ص۲۹۷.
  32. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج‌۶، ص۳۲-۳۳.
  33. طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۷، ص۳۷۳.
  34. طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۷، ص۳۷۳.
  35. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج‌۶، ص۳۲-۳۳.
  36. طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۷، ص۳۷۳؛ مغنیه، الکاشف، ۱۴۲۴ق، ج۳، ص۲۸۲.
  37. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج‌۶، ص۲۹.
  38. قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ۱۳۶۴ش، ج‌۷، ص۱۳۱-۱۳۲.
  39. طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۷، ص۳۷۴؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج‌۴، ص۵۹۰.
  40. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج‌۶، ص۳۳.
  41. طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۷، ص۳۷۴.
  42. طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۷، ص۳۷۴.
  43. فضل‌الله، تفسیر من وحی القرآن، ۱۴۱۹ق، ج‌۹، ص۳۶۹.
  44. بیضاوی، أنوار التنزیل، ۱۴۱۸ق، ج‌۲، ص۱۸۸.
  45. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج‌۶، ص۳۳.
  46. قمی، تفسیر القمی، ۱۳۶۳ش، ج‌۱، ص۲۲۰؛ قرائتی، تفسیر نور، ۱۳۸۸ش، ج‌۲، ص۷۷۸.
  47. طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج‌۴، ص۵۹۰؛ بغوی، معالم التنزیل، ۱۴۲۰ق، ج‌۲، ص۱۷۰.
  48. طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۷، ص۳۷۴؛ فخررازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۲۰ق، ج‌۱۳، ص۱۷۸.
  49. قرشی، احسن الحدیث، ۱۳۷۷ش، ج‌۳، ص۳۴۰-۳۴۱.
  50. ابن‌سلیمان، تفسیر مقاتل بن سلیمان، ۱۴۲۳ق، ج‌۱، ص۵۹۷؛ میبدی، کشف الأسرار، ۱۳۷۱ش، ج‌۳، ص۵۲۲.
  51. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج‌۶، ص۳۳-۳۴؛ قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ۱۳۶۴ش، ج‌۷، ص۱۳۱-۱۳۲.
  52. طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۷، ص۳۷۴.
  53. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج‌۶، ص۳۳-۳۴.
  54. حسینی شاه‌عبدالعظیمی، تفسیر اثناعشری، ۱۳۶۳ش، ج‌۳، ص۴۰۴.
  55. شیخ طوسی، التبیان، بیروت، ج‌۴، ص۳۱۶؛ طبری، جامع البیان، ۱۴۱۲ق، ج‌۸، ص۶۱.
  56. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج‌۶، ص۳۵-۳۶.
  57. صادقی تهرانی، الفرقان، ۱۳۶۵ش، ج‌۱۰، ص۳۳۲-۳۳۳.
  58. طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۷، ص۳۷۵؛ فضل‌الله، تفسیر من وحی القرآن، ۱۴۱۹ق، ج‌۹، ص۳۷۰-۳۷۲.
  59. طبری، جامع البیان، ۱۴۱۲ق، ج‌۸، ص۶۱.
  60. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج‌۶، ص۳۵.
  61. شیخ طوسی، التبیان، بیروت، ج‌۴، ص۳۱۶.
  62. طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۷، ص۳۷۵.
  63. طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج‌۴، ص۵۹۰.
  64. ثعلبی، الکشف و البیان، ۱۴۲۲ق، ج‌۴، ص۲۰۴؛ میبدی، کشف الأسرار، ۱۳۷۱ش، ج‌۳، ص۵۲۲.
  65. قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ۱۳۶۴ش، ج‌۷، ص۱۳۳؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج‌۴، ص۵۹۰-۵۹۱، به نقل از دیگران.

یادداشت

منابع

  • آلوسی، سید محمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، تحقیق علی عبدالباری عطیه، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
  • ابن‌سلیمان، مقاتل، تفسیر مقاتل بن سلیمان، بیروت،‌ دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۲۳ق.
  • ابن‌کثیر، اسماعیل بن عمر، تفسیر القرآن العظیم، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۹ق.
  • ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، مشهد، آستان قدس رضوی، چاپ اول، ۱۴۰۸ق.
  • بغوی، حسین بن مسعود، معالم التنزیل فی تفسیر القرآن، بیروت،‌ دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۰ق.
  • بیضاوی، عبدالله بن عمر، أنوار التنزیل و أسرار التأویل، بیروت،‌ دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۱۸ق.
  • بيهقى، احمد بن الحسين، دلائل النبوة و معرفة أحوال صاحب الشريعة، بيروت، دارالكتب العلمية، ۱۴۰۵ق.
  • ثعلبی، احمد بن محمد، الکشف و البیان المعروف تفسیر الثعلبی، بیروت،‌ دار إحیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
  • ثقفی تهرانی، محمد، تفسیر روان جاوید، تهران، انتشارات برهان، چاپ سوم، ۱۳۹۸ق.
  • جعفری، یعقوب، تفسیر کوثر، قم، موسسه انتشارات هجرت، ۱۳۷۶ش.
  • حسینی شاه‌عبدالعظیمی، حسین بن احمد، تفسیر اثناعشری، تهران، انتشارات میقات، ۱۳۶۳ش.
  • حویزی، عبدعلی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، ۱۴۱۵ق.
  • سلطان‌علیشاه، محمد بن حیدر، بیان السعادة فی مقامات العبادة، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.
  • سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، قم، کتابخانه عمومی آیت‌الله العظمی مرعشی نجفی(ره)، ۱۴۰۴ق.
  • شیخ طوسی، محمد بن حسن، طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت،‌ دار إحیاء التراث العربی، چاپ اول، بی‌تا.
  • صادقی تهرانی، محمد، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، قم، انتشارات فرهنگ اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۶۵ش.
  • طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، چاپ دوم، ۱۳۹۰ق.
  • طبرسى، فضل بن حسن، إعلام الورى بأعلام الهدى، تهران، اسلاميه، چاپ سوم، ۱۳۹۰ق.
  • طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
  • طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۱۲ق.
  • طیب، عبدالحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات اسلام، چاپ دوم، ۱۳۶۹ش.
  • فخررازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر (مفاتیح الغیب)،‌ بیروت،‌ دار إحیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.
  • فضل‌الله، سید محمدحسین، تفسیر من وحی القرآن، بیروت، دارالملاک للطباعة و النشر، ۱۴۱۹ق.
  • فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، تفسیر الصافی، تهران، مکتبة الصدر، چاپ دوم، ۱۴۱۵ق.
  • قرائتی، محسن، تفسیر نور، تهران، مرکز فرهنگی درس‌هایی از قرآن، چاپ اول، ۱۳۸۸ش.
  • قرشی، سید علی اکبر، تفسیر احسن الحدیث، تهران، بنیاد بعثت، ۱۳۷۷ش.
  • قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، تهران، ناصر خسرو، ۱۳۶۴ش.
  • قمی مشهدی، محمد بن محمدرضا، تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، تحقیق حسین درگاهی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، ۱۳۶۸ش.
  • قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، قم،‌ دار الکتاب، چاپ سوم، ۱۳۶۳ش.
  • مغنیه، محمدجواد، التفسیر الکاشف، قم، دارالکتاب الإسلامی، ۱۴۲۴ق.
  • مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الإسلامیة، چاپ دهم، ۱۳۷۱ش.
  • میبدی، احمد بن محمد، کشف الاسرار و عدة الابرار، تهران، امیرکبیر، چاپ پنجم، ۱۳۷۱ش.