آیه ۱۴۴ سوره آل‌عمران، حضرت محمد(ص) را فقط رسول خدا دانسته و به مسلمانان یادآوری می‌کند که امور الهی، در صورت حضور یا عدم حضور پیامبر، هرگز نباید ترک شود. این آیه درسی برای همه مسلمانان در همه قرن‌هاست که همیشه تشکیلات محور باشند و رمز بقای یک مذهب نیز همین است.

آیه ۱۴۴ سوره آل‌عمران
مشخصات آیه
واقع در سورهسوره آل‌عمران
شماره آیه۱۴۴
جزء۴
اطلاعات محتوایی
شأن نزولدارد
مکان نزولمدینه
موضوعاعتقادی و اخلاقی
دربارهدرباره مسلمانانی است که در جنگ احد با شنیدن خبر کشته‌شدن رسول‌الله از دین اسلام برگشتند

براساس نقل برخی از منابع شیعه و سنی، اهدای شمشیر ذوالفقار توسط پیامبر اکرم(ص) به علی بن ابی‌طالب، همراهی فرشتگان با مسلمانان در نبرد و ندای آسمانی لا فتی الا علی،‌ لا سیف الا ذوالفقار از سوی فرشتگان در همین مقطع از ماجرای جنگ احد بوده است.

از نظر مفسران شیعه همچون؛ علی بن ابراهیم قمی،‌ شیخ طوسی و طبرسی شأن نزول آیه ۱۴۴ سوره آل‌عمران درباره کسانی است که در جنگ احد با شنیدن خبر کشته‌شدن حضرت محمد(ص) از دین اسلام برگشتند. مفسران اهل‌سنت همچون عبده، بیضاوی و زمخشری نیز با این نظر هم‌عقیده‌اند.

مفسران شیعه و سنی، «شاکرین» در آیه ۱۴۴ سوره آل‌عمران را کسانی دانسته‌‌اند که با شنیدن خبر شهادت رسول خدا(ص) دست از تلاش برنداشتند، شاکر بودند و از نعمت‌های خداوند در راه درست استفاده کرده‌اند.

جایگاه آیه

آیه ۱۴۴ سوره آل‌عمران، در بیان این حقیقت به مسلمانان است که امور الهی هرگز نباید ترک شود، چه پیامبر بین مردم باشد یا نه و تکلیف مسلمانان ادامه راه اوست.[۱] از دیدگاه مکارم شیرازی از مفسران شیعه، این آیه درسی است برای همه مسلمانان در همه قرن‌ها که نباید به یک شخص یا اشخاصی تکیه کنند؛ بلکه باید همیشه در هر برنامه‌ای، اصول و تشکیلات محور باشد و رمز بقای یک مذهب و تشکیلات نیز همین است.[۲] از نظر علامه طباطبائی، حضرت محمد(ص) فقط رسول خداست و امور عالم به دست خداست، همچنان که دین هم دین خداست که باقی است، پس چرا مسلمانان باید دین خود را به زنده بودن پیامبر اسلام(ص) گره بزنند تا با نبود او، به قهقرا روند و دچار غفلت و گمراهی شوند.[۳]

در تفسیر عیاشی از اَصْبَغ بن نُباتَه روایت شده که از امام علی(ع) در جنگ جمل طی کلامی طولانی بیان کرد که خداوند هرگز پیامبری را قبض روح نکرد؛ مگر آن که در امّتش، شخصی بوده که بر سیره و سنّت او مردم را هدایت می‌نموده است. پس از آن، حضرت علی(ع)، آیه ۱۴۴ سوره آل‌عمران را قرائت نمود.[۴] براساس نقل برخی از منابع شیعه و سنی، اهدای شمشیر ذوالفقار توسط پیامبر اکرم(ص) به علی بن ابی‌طالب، همراهی فرشتگان با مسلمانان در نبرد و ندای آسمانی لا فتی الا علی،‌ لا سیف الا ذوالفقار از سوی فرشتگان در ماجرای همین جنگ احد بوده است.[۵]

متن و ترجمه

وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ وَمَنْ يَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئًا وَسَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ


و محمد جز فرستاده‌ای که پیش از او [هم] پیامبرانی [آمده و] گذشتند نیست آیا اگر او بمیرد یا کشته شود از عقیده خود برمی‌گردید و هر کس از عقیده خود بازگردد هرگز هیچ زیانی به خدا نمی‌رساند و به زودی خداوند سپاسگزاران را پاداش می‌دهد .» (سوره آل‌عمران، آیه۱۴۴)


شأن نزول

از نظر مفسران شیعه همچون؛ علی بن ابراهیم قمی،‌ شیخ طوسی، طبرسی، ابوالفتوح رازی، ملا فتح‌الله کاشانی، جرجانی، مغنیه، ناصر مکارم شیرازی، محمدهادی معرفت، شأن نزول آیه ۱۴۴ سوره آل‌عمران درباره کسانی است که در جنگ احد با شنیدن خبر کشته‌شدن حضرت محمد(ص) از دین اسلام برگشتند.[۶] به نظر علامه طباطبائی، سیاق آیه، قوی‌ترین شاهد بر همین شأن نزول است.[۷] مفسران اهل‌سنت نیز همچون محمد عبده، بیضاوی، فخر رازی و زمخشری، شأن نزول این آیه را ماجرای جنگ احد ذکر کرده است.[۸]

سید عبدالحسین طیب، این آیه را درباره غزوه احد ندانسته و ذکر کرده است که با استفاده از شواهد و روایات معلوم می‌گردد که این آیه درباره برخی از افراد و حوادث بعد از رحلت پیامبر(ص) و ماجرای جانشینی وی است.[۹]

ماجرای جنگ احد

در گیرودار جنگ احد، عمرو بن قمیئه حارثی، سنگی به سمت رسول‌الله(ص) پرتاب کرد که موجب شکسته‌شدن پیشانی و دندان و شکافتن لب پیامبر اکرم(ص) شد. در همین حین، دشمن قصد کشتن پیامبر اسلام(ص) را داشت که مصعب بن عمیر یکی از پرچمداران اسلام، مانع شد و در این راه به شهادت رسید؛ ولی به دلیل شباهت زیادی که به حضرت محمد(ص) داشت، دشمن گمان کرد که او را به قتل رسانده، لذا با صدای بلند اعلام کرد که رسول خدا را به شهادت رسانده است. انتشار این خبر همان‌قدر که در بین بت‌پرستان روحیه‌بخش بود، در میان مسلمانان اثر بد داشت و باعث تزلزل عده‌ای شد. جمعیت زیادی از مسلمانان از میدان جنگ خارج شدند، حتی برخی در فکر برگشت از آیین اسلام و گرفتن امان‌نامه از سران بت‌پرست همچون ابوسفیان بودند؛ اما عده‌ای همچون امام علی(ع) و اَبودُجانه فداکاری و استقامت کردند. در این بین، شخصی چون اَنَس بن نَضْر، عموی انس بن مالک، بین مردم ندا داد که اگر محمد به شهادت رسید، خدای محمد که هست، بروید و در راه هدف محمد بجنگید تا به شهادت برسید و خودش نیز در این راه به شهادت رسید؛ تا اینکه مشخص شد رسول‌الله(ص) زنده است و این خبر کشته شدن پیامبر اکرم(ص) دروغ یا اشتباه بوده است. پس از آن این آیه نازل شد و آن عده‌ای که قصد برگشت داشتند را نکوهش و شاکران را وعده ثواب داد.[۱۰]

نقلی دیگر

برخی دیگر از علمای شیعه همچون فرات کوفی و فیض کاشانی از قول کتاب کافی، شأن نزول آیه را همان جریان جنگ احد با کمی تفاوت، بیان کرده‌اند. در این نقل، بسیاری از یاران رسول‌الله همچون فلانی و فلانی از پیش او فرار کردند و فقط چند نفر همچون امام علی(ع)، سماک بن خرشه و ابودُجانه، کنار پیامبر اسلام(ص) ماندند. ابودجانه به شهادت رسید، شمشیر امام علی(ع) شکسته شد که پیامبر اسلام(ص) شمشیر ذوالفقار خود را به او داد و از خداوند طلب یاری کرد. جبرئیل، میکائیل و اسرافیل در صفوف فرشتگان نیز به کمک آمدند و لشگر دشمن به کنار رفت. لشگر دشمن به مکه برگشت و پیامبر اسلام و یارانش به مدینه رفتند و مردم متوجه شدند که رسول‌الله زنده است. در همین هنگام آیه ۱۴۴ سوره آل‌عمران نازل شد.[۱۱]

برگشت از جنگ یا اسلام

از دیدگاه بسیاری از مفسران شیعه، جمله «انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ»، به معنای عقب‌گرد و بازگشت در آیه ۱۴۴ سوره آل‌عمران، اشاره به عده‌ای از مسلمانان دارد که پس از شایعه کشته‌شدن پیامبر اسلام(ص)، ارتداد و بازگشت از دین اسلام به کفر را انتخاب کردند.[۱۲] فخر رازی از مفسران اهل‌سنت نیز با این نظر موافق است.[۱۳]

علامه طباطبائی همچنین این جمله را به معنای برگشت از دین ذکر کرده، نه برگشت از جنگ؛ زیرا به نظر وی ارتباطی بین موت و قتل حضرت محمد(ص) و برگشت از جنگ در این آیه وجود ندارد. همچنان که در جنگ خیبر و حنین نیز افرادی بودند که از جنگ برگشتند؛ ولی خداوند این تعبیر را درباره آن‌ها استفاده نکرد.[۱۴] به گفته شیخ طوسی، طبرسی و فیض کاشانی از علمای شیعه و بیضاوی از علمای اهل‌سنت، همزه در این آیه به‌صورت استفهام انکاری است؛ یعنی چنین کاری نباید انجام بدهی.[۱۵]

بعضی از مفسران شیعه نیز هردو معنای برگشت از جنگ و برگشت از اسلام را مطرح و محتمل دانسته‌اند.[۱۶] برخی دیگر از مفسران شیعه و سنی انقلاب در آیه را به معنای ترک کلمه توحید (برگشت از دین) و ترک عمل حق (مانند برگشت از جهاد) توأمان ذکر کرده‌اند.[۱۷] محمدهادی معرفت نیز منظور از این جمله را فرار از جنگ ندانست؛ بلکه مراد از آن را حرکت نفسی که برخی از مسلمانان حس کردند که دین با موت پیامبر اسلام(ص) به پایان رسیده، ذکر کرده است.[۱۸] طیب مراد از ارتداد را برگشت از دین به کفر ندانسته؛ بلکه با شواهد حدیثی، منظور از آن را اضطراب در امر وصی بعد از رسول‌الله(ص) ذکر کرده است.[۱۹]

منظور از شاکرین چه کسانی است؟

خداوند در آیه ۱۴۴ سوره آل‌عمران، پس از نکوهش عده‌ای از افراد که از عقیده خود به اسلام بازگشتند، وعده پاداش شاکران داده است. مفسران شیعه و سنی، «شاکرین» در آیه ۱۴۴ سوره آل‌عمران، «وَسَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ»، را کسانی دانسته‌اند که با شنیدن خبر شهادت رسول خدا(ص) دست از تلاش برنداشتند، خداوند نیز کوشش‌های آنان را بدون اجر نگذاشته و آن‌ها را به‌عنوان کسانی که شاکر هستند و از نعمت‌های خداوند در راه درست استفاده کرده‌اند، معرفی و وعده پاداش و اجر داده است.[۲۰]

به گفته علامه طباطبایی،‌ صفت شکر در اینجا نشان‌دهنده دوام و استقرار است[۲۱] و آیه دلالت دارد بر اینکه در روز جنگ احد عده‌ای بودند که دچار سستی نشدند و همچنین در ادامه راه کوتاهی نکردند؛ لذا خداوند تأیید کرد که آن‌ها جزو شاکران هستند که شیطان در آن‌ها راه ندارد. صفت «شاکرین» نیز فقط دو جا در قرآن ذکر شده که بیان کند پاداش این طایفه به قدری عظیم و گران‌بهاست که در بیان، قابل وصف نیست.[۲۲] به بیان علامه، شکر نعمت در صورتی تام و کامل اتفاق می‌افتد که یاد خدا در آن باشد و با اخلاص صورت گیرد، پس «شاکرین» همان «مُخلَصین» هستند که شیطان در آن‌ها راه ندارد.[۲۳]

پانویس

  1. طبرسی، مجمع البيان، ۱۴۰۸ق، ج۲، ص۸۵۰.
  2. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱-۱۳۷۴ش، ج۳، ص۱۱۶-۱۱۷.
  3. طباطبایی، المیزان، ۱۳۵۰-۱۳۵۳ق، ج۴، ص۳۷.
  4. عیاشی، تفسير العيّاشی، ۱۳۸۰ق، ج۱، ص۲۰۰.
  5. شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۸۷؛ شیخ طوسی، الامالی، ۱۴۱۴ق، ص۱۴۳؛ کوفی، تفسير فرات الكوفی، ۱۴۱۰ق، ص۹۵؛ کلینی، الکافی، ۱۳۶۳ش، ج۸، ص۱۱۰؛ شیخ صدوق، الامالی، ۱۳۷۶ش، ص۲۰۰؛ ابن هشام،‌ السیرة النبویة، دار المعرفة، ج۲، ص۱۰۰؛ طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۴۶ش، ج۲، ص۵۱۴-۵۱۵؛ زرندی، نظم درر السمطين، ۱۴۲۵ق، ۲۰۰۴م، ص۱۵۳-۱۵۴؛ ابن اثیر، الكامل، ۱۳۸۵ق، ج۲، ص۱۴۸-۱۵۴.
  6. قمی،‌ تفسير القمی، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۱۱۹؛ طوسی، التبيان، بیروت،‌ ج۳، ص۶-۷؛ طبرسی، مجمع البيان، ۱۴۰۸ق، ج۲، ص۸۴۸-۸۴۹؛ ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ۱۳۷۱ش، ج۵، ص۹۱-۹۴؛ کاشانی، تفسیر کبیر منهج الصادقين، ۱۳۳۶ش، ج۲، ص۳۴۹-۳۵۰؛ جرجانی، تفسیر گازر، ۱۳۳۷ش، ج۲، ص۱۳۰-۱۳۳؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱-۱۳۷۴ش، ج۳، ص۱۱۵؛ مغنیه، التفسير الکاشف، دار الکتاب الاسلامی،‌ ۱۴۲۸ق، ج۲، ص۱۶۹-۱۷۱؛ معرفت، التفسیر الاثری الجامع، ۱۳۸۷ش، ج۹، ص۱۰۷.
  7. طباطبایی، المیزان، ۱۳۵۰-۱۳۵۳ق، ج۴، ص۳۷-۳۸.
  8. عبده، الاعمال الکاملة، ۱۴۲۷ق، ج۵، ص۱۱۸-۱۱۹؛ بیضاوی، انوار التنزیل، ۱۴۱۸، ج۲، ص۴۱؛ فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۲۰ق، ج۹، ص۳۷۶؛ زمخشری، الکشاف، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۴۲۲-۴۲۳
  9. طیب، اطیب البیان، ۱۳۷۸ش، ج۳، ص۳۷۵.
  10. قمی،‌ تفسير القمی، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۱۱۹؛ طوسی، التبيان، بیروت،‌ ج۳، ص۶-۷؛ طبرسی، مجمع البيان، ۱۴۰۸ق، ج۲، ص۸۴۸-۸۴۹؛ ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ۱۳۷۱ش، ج۵، ص۹۱-۹۴؛ کاشانی، تفسیر کبیر منهج الصادقين، ۱۳۳۶ش، ج۲، ص۳۴۹-۳۵۰؛ جرجانی، تفسیر گازر، ۱۳۳۷ش، ج۲، ص۱۳۰-۱۳۳؛ طباطبایی، المیزان، ۱۳۵۰-۱۳۵۳ق، ج۴، ص۳۷؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱-۱۳۷۴ش، ج۳، ص۱۱۵؛ مغنیه، التفسير الکاشف، دار الکتاب الاسلامی،‌ ۱۴۲۸ق، ج۲، ص۱۶۹-۱۷۱؛ معرفت، التفسیر الاثری الجامع، ۱۳۸۷ش، ج۹، ص۱۰۷.
  11. کوفی، تفسير فرات الكوفی، ۱۴۱۰ق، ص۹۵؛ فیض کاشانی، تفسير الصافی، ۱۳۷۳ش، ج۱، ص۳۸۷-۳۸۹.
  12. مقاتل بن سلیمان، تفسیر مقاتل بن سلیمان، ۱۴۲۳ق، ج۱، ص۳۰۵؛ قمی،‌ تفسير القمی، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۱۱۹؛ طوسی، التبيان، بیروت،‌ ج۳، ص۷؛ طبرسی، مجمع البيان، ۱۴۰۸ق، ج۲، ص۸۵۰؛ ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ۱۳۷۱ش، ج۵، ص۹۶؛ فیض کاشانی، تفسير الصافی، ۱۳۷۳ش، ج۱، ص۳۸۷؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱-۱۳۷۴ش، ج۳، ص۱۱۶-۱۱۷.
  13. فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۲۰ق، ج۹، ص۳۷۷.
  14. طباطبایی، المیزان، ۱۳۵۰-۱۳۵۳ق، ج۴، ص۳۷.
  15. طوسی، التبيان، بیروت،‌ ج۳، ص۷؛ طبرسی، مجمع البيان، ۱۴۰۸ق، ج۲، ص۸۵۰؛ فیض کاشانی، تفسير الصافی، ۱۳۷۳ش، ج۱، ص۳۸۷.
  16. اشکوری، تفسير شريف لاهيجى، ۱۳۷۳ش، ج۱، ص۳۸۴-۳۸۵؛ کاشانی، تفسیر کبیر منهج الصادقين، ۱۳۳۶ش، ج۲، ص۳۵۰-۳۵۱؛ صادقی تهرانی، البلاغ، ۱۳۷۷ش، ص۶۸.
  17. مغنیه، التفسير الکاشف، دار الکتاب الاسلامی،‌ ۱۴۲۸ق، ج۲، ص۱۷۱؛ عبده، الاعمال الکاملة، ۱۴۲۷ق، ج۵، ص۱۱۸-۱۱۹.
  18. معرفت، التفسیر الاثری الجامع، ۱۳۸۷ش، ج۹، ص۱۰۷.
  19. طیب، اطیب البیان، ۱۳۷۸ش، ج۳، ص۳۷۵.
  20. اشکوری، تفسير شريف لاهيجى، ۱۳۷۳ش، ج۱، ص۳۸۵؛ طباطبایی، المیزان، ۱۳۵۰-۱۳۵۳ق، ج۴، ص۳۸؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱-۱۳۷۴ش، ج۳، ص۱۱۷؛ معرفت، التفسیر الاثری الجامع، ۱۳۸۷ش، ج۹، ص۱۰۷؛ فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۲۰ق، ج۹، ص۳۷۷.
  21. طباطبایی، المیزان، ۱۳۵۰-۱۳۵۳ق، ج۴، ص۳۸-۳۹.
  22. طباطبایی، المیزان، ۱۳۵۰-۱۳۵۳ق، ج۴، ص۳۹-۴۰.
  23. طباطبایی، المیزان، ۱۳۵۰-۱۳۵۳ق، ج۴، ص۳۹.

منابع

  • قرآن کریم، ترجمه محمدمهدی فولادوند، تهران، دارالقرآن الکریم، ۱۳۷۶ش.
  • ابن اثیر، علی بن محمد، الكامل فی التاريخ، بیروت، دار صادر، چاپ اول، ۱۳۸۵ق.
  • ابن هشام،‌ عبدالملک، السیرة النبویة، به تحقیق و تصحیح ابراهیم ابیاری و مصطفی سقا و عبدالحفیظ شبلی، بیروت، دار المعرفة، بی‌تا.
  • ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسير القرآن، به تصحیح محمدمهدی ناصح و محمدجعفر یاحقی، مشهد،‌ بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی، ۱۳۷۱ش.
  • اشکوری، محمد بن علی، تفسير شريف لاهيجى، به تصحیح جلال‌الدین محدث، تهران، دفتر نشر داد، ۱۳۷۳ش.
  • بیضاوی، عبدالله بن عمر، انوار التنزیل و اسرار التاویل، گردآوری محمد عبدالرحمن مرعشلی، بیروت،‌دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۸ق/ ۱۹۹۸م.
  • جرجانی، حسین بن حسن، تفسیر گازر، گردآوری عزیزالله عطاردی قوچانی، به تصحیح جلال‌الدین محدث، بی‌جا، بی‌نا، ۱۳۳۷ش/ ۱۳۷۸ق.
  • زرندی، محمد بن یوسف،‌ نظم درر السمطين في فضائل المصطفی و المرتضی و البتول و السبطين، به تحقیق علی عاشور، بیروت،‌ دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۵ق، ۲۰۰۴م.
  • زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۰۷ق.
  • شیخ صدوق، محمد بن علی ،الامالی، به ترجمه محمدباقر کمره‌ای، تهران، کتابچی، ۱۳۷۶ش.
  • شیخ طوسی، محمد بن حسن، الامالی، قم، دار الثقافة، ۱۴۱۴ق.
  • شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبيان فی تفسير القرآن، با مقدمه محمدمحسن آقابزرگ تهرانی، به تصحیح احمد حبیب عاملی، بیروت،‌ دار احیاء التراث العربی، بی‌تا.
  • شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفة حجج الله على العباد، قم، المؤتمر العالمی لالفیة الشیخ المفید، ۱۴۱۳ق.
  • صادقی تهرانی، محمد، البلاغ فی تفسیر القرآن بالقرآن، قم، مکتبة محمد الصادقی التهرانی، ۱۳۷۷ش/ ۱۴۱۹ق.
  • طباطبایی، محمد حسین، المیزان، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، ۱۳۵۰-۱۳۵۳ق.
  • طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البيان، به تصحیح هاشم رسولی، فضل‌الله یزدی طباطبایی، بیروت، دار المعرفة، ۱۴۰۸ق.
  • طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری: تاریخ الامم و الملوک، بیروت، روائع التراث العربی، ۱۳۴۶ش/ ۱۳۸۷ق/ ۱۹۶۷م.
  • طیب، عبدالحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران، اسلام، ۱۳۷۸ش.
  • عبده، محمد، الاعمال الکاملة، به تحقیق محمد عماره، مصر، دار الشروق، ۱۴۲۷ق/ ۲۰۰۶م.
  • عیاشی، محمد بن مسعود، تفسير العيّاشی، به تصحیح هاشم رسولی، تهران، مکتبة العلمیة الاسلامیة،‌ ۱۳۸۰ق.
  • فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر (مفاتيح الغیب)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۰ق/ ۱۹۹۹م.
  • فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، تفسير الصافی، به تصحیح حسین اعلمی، تهران، مکتبة الصدر، ۱۳۷۳ش/ ۱۴۱۵ق.
  • قمی،‌ علی بن ابراهیم، تفسير القمی، به تصحیح طیب جزایری، قم، دار الکتاب، ۱۴۰۴ق.
  • کاشانی، فتح‌الله بن شکر‌الله، تفسیر کبیر منهج الصادقين فی الزام المخالفين، تهران، کتابفروشی و چاپخانه محمدحسن علمی، ۱۳۳۶.
  • کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، به تصحیح علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دار الکتب الاسلامیة، ۱۳۶۳ش.
  • کوفی، فرات بن ابراهیم، تفسير فرات الكوفی، به تصحیح محمد کاظم، تهران، مؤسسة الطبع و النشر وزارة الثقافة و الارشاد الاسلامی، ۱۴۱۰ق/ ۱۹۹۰م.
  • معرفت، محمدهادی، التفسیر الاثری الجامع، قم، مؤسسه فرهنگی انتشاراتی التمهید، ۱۳۸۷ش/ ۱۴۲۹ق/ ۲۰۰۸م.
  • مغنیه، محمدجواد، التفسير الکاشف، بی‌جا، دار الکتاب الاسلامی،‌ ۱۴۲۸ق/ ۲۰۰۳م.
  • مقاتل بن سلیمان، تفسیر مقاتل بن سلیمان، به تحقیق عبدالله محمود شحاته، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۳ق/ ۲۰۰۲م.
  • مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیة، ۱۳۷۱-۱۳۷۴ش.