پرش به محتوا

آیه ۹۹ سوره یونس

از ویکی شیعه
آیه ۹۹ سوره یونس
مشخصات آیه
واقع در سورهسوره یونس
شماره آیه۹۹
جزءیازده
اطلاعات محتوایی
مکان نزولمکه
موضوعاعتقادی
دربارهعدم مطلوب بودن ایمان اجباری
آیات مرتبطآیه ۲۵۶ سوره بقره


آیه ۹۹ سوره یونس بر بیهوده بودن ایمان اجباری تأکید دارد و بیان می‌کند که اگر خدا می‌خواست، همه انسان‌های روی زمین بدون استثناء ایمان می‌آوردند؛ اما سنت الهی بر آزادی و اختیار انسان در پذیرش ایمان است. مفسران گفته‌اند این آیه در پاسخ به اندوه پیامبر(ص) از ایمان نیاوردن مردم نازل شد تا او را تسلی دهد و روشن سازد که پیامبر تنها وظیفه تبلیغ دارد و نمی‌تواند مردم را مجبور به ایمان کند.

مفسران، آیه را بیانی از یک قانون ثابت الهی می‌دانند که ایمان باید از روی فهم، اراده و انتخاب باشد و امور قلبی تحت فشار و اجبار شکل نمی‌گیرند؛ بنابراین، ایمانِ مبتنی بر اکراه صرفاً ظاهری و فاقد ارزش حقیقی است. برخی مفسران این آیه را پاسخی روشن به نظریه جبرگرایان دانسته‌اند که ارزشی برای اراده و اختیار انسان قائل نیستند. همچنین گفته شده حکمت الهی اقتضا دارد که انسان‌ها آزاد باشند تا آزمایش الهی، پاداش و مجازات در قیامت معنا پیدا کند.

طبق روایتی در شأن نزول این آیه آمده است که گروهی از مسلمانان از پیامبر(ص) خواستند برخی مردم را به اجبار به پذیرش دین اسلام کند تا قدرت مسلمانان در مقابل دشمنان افزایش یابد. پیامبر(ص) این درخواست را بدعت دانست و نپذیرفت. پس از این ماجرا، آیه ۹۹ یونس نازل شد.

بیهوده بودن ایمان اجباری

آیه ۹۹ سوره یونس را در مقام بیان این نکته می‌دانند که ایمان آوردن به خدا و پیامبرش از روی اکراه و اجبار بی‌ارزش است و اگر خدا می‌خواست، همه انسان‌ها ایمان می‌آوردند.[۱] مفسران نزول این آیه را به‌دلیل می‌دانند که پیامبر(ص) از ایمان نیاوردن مردم غمگین بود و خدا با نزول این آیه به او تسلی داد[۲] و مسئولیتش در امر تبلیغ دین را سبک کرد.[۳] این آیه را تکمیل‌کننده آیات قبلی می‌دانند که ایمان در شرایط اضطراری مانند زمان نزول عذاب الهی را سودمند نمی‌دانند.[۴]

به گفته مفسرانی مانند علامه طباطبایی و محمد صادقی تهرانی، خدا در این آیه خطاب به پیامبرش از یک سنت الهی سخن می‌گوید که ایمان امری از روی اختیار و آزادی اراده است؛ یعنی اگر مشیت الهی بر این تعلق می‌گرفت که همه انسان‌های روی زمین ایمان بیاورند، چنین کاری انجام می‌شد و هیچ‌کسی نمی‌توانست از این مشیت تخطی کند؛ ولی سنت خداوند بر آزادی مردم در امر ایمان است، و به همین دلیل تو نیز خود را خسته نکن و قدرت هم نداری که آنها بر ایمان آوردن مجبور کنی.[۵]

﴿وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ ۝٩٩ [یونس:99]
﴿و اگر پروردگار تو می‌خواست قطعا هر که در زمین است همه آنها یکسر ایمان می‌آوردند پس آیا تو مردم را ناگزیر می‌کنی که بگروند ۝٩٩

نقش اختیار در ایمان

تعدادی از مفسران، ذیل آیه ۹۹ سوره یونس، به مسئله کلامی نقش اراده و اختیار انسان در پذیرش ایمان پرداخته‌اند. به گفته آنها، دل‌های انسان‌ها فقط تحت‌تأثیر استدلال قوی و اندرز نیکو به سمت ایمان متمایل می‌شود و آن را انتخاب می‌کنند؛ در حالی که اگر انسان‌ها تحت فشار و اجبار یا اکراه، به صورت ظاهری هم اقرار بر ایمان کنند، این ایمان در دل آنها نفوذ نخواهد کرد؛ چراکه ایمان و اعتقاد امری قلبی است و امور قلبی اکراه‌ناپذیر هستند.[۶] شیخ طبرسی، نویسنده تفسیر مجمع البیان، این آیه را همچنین دلیلی بر بطلان نظریه جبریان دانسته است که معتقدند مشیت الهی همیشگی است و با اراده و خواست انسان‌ها محدود نمی‌شود.[۷]

براین‌اساس گفته شده خداوند هم قدرت دارد و هم حکمت و از قدرتش در جایی استفاده می‌کند که خلاف حکمتش نباشد و چون حکمت او اقتضا دارد مردم آزاد باشند، هرگز با قدرت قهری خود آنان را به ایمان اجباری وادار نمی‌کند.[۸] به گفتهٔ محمدجواد مغنیه، مفسر شیعی اهلِ لبنان در قرن چهاردهم قمری، خدا در چندین آیه در قرآن بر این نکته تأکید کرده که هیچ‌وقت مردم را بر ایمان اجبار نمی‌کند. به نظر او این تأکید خدا به این دلیل است که ایمان اجباری با حکمت آزمایش مردم در این دنیا مغایرت دارد و اگر اجباری در کار باشد، دیگر پاداش و مجازات در قیامت معنایی نخواهد داشت.[۹]

شأن نزول

در روایتی از امام رضا(ع) این طور آمده است که تعدادی از مسلمانان از پیامبر اسلام(ص) خواستند که عده‌ای از مردم را که می‌توانی بر پذیرش دین اسلام وادار کن تا قدرت مسلمانان در برابر دشمنان افزون گردد. پیامبر در جواب آنها این کار را بدعتی دانست که دوست ندارد با رواج آن خدا را ملاقات کند. پس از این سخن رسول خدا، آیه ۹۹ سوره یونس نازل شد.[۱۰]

پانویس

  1. مغنیه، الکاشف، ۱۴۲۴ق، ج۴، ص۱۹۴؛ رضایی اصفهانی، تفسیر قرآن مهر، ۱۳۸۷ش، ج۹، ص۱۵۱.
  2. طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۸ق، ج۵، ص۲۰۶؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۸، ص۳۹۰.
  3. طوسی، التبیان، دار احیا التراث العربی، ج۵، ص۴۳۵؛ مغنیه، الکاشف، ۱۴۲۴ق، ج۴، ص۱۹۴.
  4. طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۸ق، ج۵، ص۲۰۶؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۸، ص۳۹۰.
  5. طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۳ق، ج۱۰، ص۱۲۶؛ صادقی تهرانی، الفرقان، ۱۴۰۶ق، ج۱۴، ص۱۶۹-۱۷۰.
  6. فضل‌الله، من وحی القرآن، ۱۴۳۹ق، ج۹، ص۱۳۳؛ مدرسی، من هدی القرآن، ۱۴۱۹ق، ج۴، ص۴۶۰.
  7. طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۸ق، ج۵، ص۲۰۶.
  8. قرائتی، تفسیر نور، ۱۳۸۳ش، ج۳، ص۶۲۴.
  9. مغنیه، الکاشف، ۱۴۲۴ق، ج۴، ص۱۹۴.
  10. صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۱۲۳-۱۲۴.

منابع

  • رضایی اصفهانی، محمدعلی، تفسیر قرآن مهر، قم، پژوهش‌های تفسیر و علوم قرآن، ۱۳۸۷ش.
  • صادقی تهرانی، محمد، الفرقان فی تفسیر القرآن، بیروت، موسسة الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۶ق.
  • صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا، بیروت، موسسة الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۴ق.
  • طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، موسسة الاعلمی للمطبوعات، ۱۳۹۳ق.
  • طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۸ق.
  • طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی‌تا.
  • فضل الله، سید محمدحسین، تفسیر من وحی القرآن، بیروت، دار الملاک، ۱۴۳۹ق.
  • قرائتی، محسن، تفسیر نور، تهران، مرکز فرهنگی درس‌هایی از قرآن، ۱۳۸۸ش.
  • مدرسی، سید محمدتقی، من هدی القرآن، تهران، دار محبی الحسین علیه السلام، ۱۴۱۹ق.
  • مغنیه، محمدجواد، الکاشف فی تفسیر القرآن، قم، دارالکتاب الاسلامی، ۱۴۲۴ق.
  • مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴ش.