آیه ظِهٰار (مجادله: ۲) به توبیخ عمل ظهار، از رسوم زمان جاهلیت می‌پردازد. در عمل ظهار مرد، همسر خود را به مادر خویش تشبیه می‌کرد و با این کار زن تا آخر عمر بر او حرام و حق بازگشت به زن از شوهر سلب می‌شد. خدا در آیه ظهار حکم بطلان ظهار را صادر و شخص ظهارکننده را محکوم به پرداخت کفاره به همراه توبه می‌کند.

آیه ظهار
مشخصات آیه
نام آیهآیه ظهار
واقع در سورهمجادله
شماره آیه۲
جزء۲۸
اطلاعات محتوایی
شأن نزولپشیمانی اوس بن صامت بعد از ظهار همسرش
مکان نزولمدینه
موضوعظهار

آیه ظهار درباره یکی از اصحاب پیامبر(ص) به نام اوس بن صامت نازل شد که همسر خود را ظهار کرد و بعد از مدتی پشیمان شد. وی همسر خود را برای چاره‌جویی نزد پیامبر(ص) فرستاد که آیه ظهار و آیات دیگری در رابطه با این موضوع، نازل شد. خداوند در آیات بعدی احکام کفاره ظهار را بیان می‌کند. طبق آن آیات شوهر تا قبل از پرداخت کفاره حق آمیزش با همسر خود را نخواهد داشت. برای واقع شدن ظهار شروطی همچون حضور دو شاهد عادل و عدم حیض در زمان وقوع ظهار و برخی شروط دیگر نقل شده است.

متن و ترجمه آیه ظهار

﴿الَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِنْكُمْ مِنْ نِسَائِهِمْ مَا هُنَّ أُمَّهَاتِهِمْ إِنْ أُمَّهَاتُهُمْ إِلَّا اللَّائِي وَلَدْنَهُمْ وَإِنَّهُمْ لَيَقُولُونَ مُنْكَرًا مِنَ الْقَوْلِ وَزُورًا وَإِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ ۝٢ [مجادله:2]
﴿از میان شما کسانی که زنانشان را ظهار می‌کنند [و می‌گویند پشت تو چون پشت مادر من است] آنان مادرانشان نیستند مادران آنها تنها کسانی‌اند که ایشان را زاده‌اند و قطعاً آنها سخنی زشت و باطل می‌گویند و[لی] خدا مسلماً درگذرنده آمرزنده است ۝٢



سوره مجادله: آیه ۲

معرفی

آیه دوم سوره مجادله، آیه ظهار خوانده می‌شود؛ هرچند چهار آیه و یا شش آیه اولیه سوره مجادله را در ارتباط با ظهار دانسته‌اند.[۱] این آیه در محکومیت یکی از سنت‌های دوران جاهلیت در زمینه جدایی زن و مرد نازل شده[۲] و برای انجام آن جریمه سنگینی تعیین گردید.[۳] خدا در آیه ظهار، در موعظه‌ای[۴] علاوه بر دروغ و مخالف واقع دانستن ظهار،[۵] به توبیخ این عمل پرداخته و ظهار را از نظر عقل و شرع،[۶] عملی زشت و ناپسند معرفی کرده است.[۷] خداوند با نزول این آیه، حکم ظهار را باطل[۸] و اثر سوء آن[۹] یعنی حرمت ابدی زن و شوهر بر یکدیگر را برداشت.[۱۰] همانطور که اثر دیگر آن را که مادر شدن همسر برای شوهر است، انکار کرد.[۱۱]

چیستی ظهار

ظهار که به طلاق اهل جاهلیت شهرت داشت[۱۲] و از اعتقادات آنها محسوب می‌شد[۱۳] در لغت به معنای پُشت است[۱۴] و در اصطلاح به عبارتی گفته می‌شود که با آن زن بر مرد حرام می‌شود.[۱۵] در طلاق ظهار، شوهر به علت عصبانیت و تنفر از همسر خود،[۱۶] او را به مادر[۱۷] و یا یکی از محارم خود تشبیه می‌کرد[۱۸] [یادداشت ۱] و با قرائت صیغه ظهار تا آخر عمر از همسر خود جدا و حق بازگشت از او سلب می‌گشت.[۱۹] ظهار ظلمی آشکار در حق زن بود که زمینه‌ساز سختی و ضرر برای وی می‌شد.[۲۰]

سبب نزول

در شأن نزول آیه آمده است که روزی یکی از اصحاب پیامبر(ص) به نام اوس بن صامت در حال عصبانیت لفظ ظهار را برای همسر خود به کار برد؛ اما پس از مدتی از این عمل خود پشیمان گشت و برای چاره‌جویی و اطلاع از حکم اسلام، همسر خود را نزد پیامبر(ص) فرستاد. بعد از این واقعه، چهار آیه اول سوره مجادله در ارتباط با حکم ظهار نازل شد.[۲۱]

محتوا

در آیه ظهار، مادر انسان کسی دانسته شده که او را به دنیا آورده باشد[۲۲] و همسر نمی‌تواند در حکم مادر باشد.[۲۳] به باور مکارم شیرازی مادر و فرزند بودن، یک واقعیت خارجی است و با گفتن الفاظ حاصل نمی‌شود؛ بنابراین اگر شخصی صدبار به همسر خود بگوید تو همچون مادر من هستی، حکم مادر را پیدا نمی‌کند و این سخن، چیزی جز خرافات و گزافه‌گویی نیست.[۲۴] علما با استناد به این آیه، تردیدی در حرمت ظهار ندارند.[۲۵]

خداوند در دو آیه بعدی برای پشیمانی و رجوع به همسر کفاره معین نموده است[۲۶] که در صورت توانایی یک برده آزاد نماید و در صورت عدم توانایی شصت روز روزه به صورت متوالی بگیرد و اگر آن را هم نتوانست به شصت فقیر اطعام دهد.[۲۷] علما در حکم کسی که قادر به انجام هیچ یک از کفاره‌ها نباشد، اختلاف دارند.[۲۸] برخی فلسفه تعیین کفاره برای ظهار را، پند گرفتن،[۲۹]تربیت نفس،[۳۰] جلوگیری از ظلم به همسران و حفظ نظام خانواده دانسته‌اند.[۳۱] خدا در ادامه، توبه را برای شخص ظهار کننده واجب دانسته[۳۲] و گناه گذشته را در صورت توبه، می‌بخشد.[۳۳]

کاربرد فقهی

عده‌ای از مفسران در تفسیر آیه به برخی از احکام ظهار اشاره کرده‌اند؛ از جمله آنکه شوهر قبل از پرداخت کفاره حق آمیزش با زن خود را ندارد[۳۴] [یادداشت ۲] و یا برای وقوع ظهار شروطی چون حیض نبودن زن، عدم نزدیکی با زن در آخرین پاکی و حضور دو شاهد عادل، ذکر کرده‌اند.[۳۵]

برخی با استناد به روایتی از امام علی(ع) معتقدند اگر شخص یک مرتبه ظهار کند کفاره ندارد و در صورت تکرار ظهار، کفاره واجب می‌شود؛[۳۶] عده‌ای این نظریه را خلاف اعتقاد اکثر علما[۳۷] و ناسازگار با سیاق آیه دانسته‌اند.[۳۸]

جستارهای وابسته

پانویس

  1. طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ش، ج۱۹، ص۱۷۸.
  2. طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ش، ج۱۹، ص۱۷۸.
  3. قرائتی، تفسیر نور، ۱۳۸۸ش، ج۹، ص۵۰۰.
  4. سبزواری، ارشاد الاذهان، ۱۴۱۹ق، ص۵۴۷؛ طبرسی، تفسیر جوامع الجامع، ۱۴۱۲ق، ج۴، ص۲۵۵.
  5. مغنیه، التفسیر الکاشف، ۱۴۲۴ق، ج۷، ص۲۶۵؛ طبرسی، تفسیر جوامع الجامع، ۱۴۱۲ق، ج۴، ص۲۵۵.
  6. آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۵ق، ج۱۴، ص۲۰۰.
  7. دینوری، الواضح، ۱۴۲۴ق، ج۲، ص۳۸۵؛ طبرانی، التفسیر الکبیر، ۲۰۰۸م، ج۶، ص۲۲۰؛ طوسی، التبیان، بیروت، ج۹، ص۵۴۲.
  8. زمخشری، الکشاف، ۱۴۰۷ق، ج۴، ص۴۸۵؛ طبرسی، تفسیر جوامع الجامع، ۱۴۱۲ق، ج۴، ص۲۵۵.
  9. قطب، فی ظلال القرآن، ۱۴۲۵ق، ج۶، ص۳۵۰۶.
  10. طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ش، ج۱۹، ص۱۷۸.
  11. طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ش، ج۱۹، ص۱۷۸.
  12. ابن عربی، احکام القرآن، ۱۴۰۸ق، ج۵، ص۳۰۱؛ طبری، جامع البیان، ۱۴۱۲ق، ج۲۸، ص۶؛ ثعلبی، الکشف و البیان، ۱۴۲۲ق، ج۹، ص۲۵۳.
  13. طبرسی، تفسیر جوامع الجامع، ۱۴۱۲ق، ج۴، ص۲۵۵.
  14. آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۵ق، ج۱۴، ص۱۹۹؛ فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۲۰ق، ج۲۹، ص۴۷۸.
  15. زمخشری، الکشاف، ۱۴۰۷ق، ج۴، ص۴۸۵؛ فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۲۰ق، ج ۲۹، ص۴۷۸-۴۷۹.
  16. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۲۳، ص۴۰۷.
  17. قمی، تفسیر القمی، ۱۳۶۳ش، ج۲، ص۳۵۴.
  18. ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ۱۴۰۸ق، ج۱۹، ص۶۱.
  19. طبری، جامع البیان، ۱۴۱۲ق، ج۲۸، ص۶؛ طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ش، ج۱۹، ص۱۷۸.
  20. قرائتی، تفسیر نور، ۱۳۸۸ش، ج۹، ص۵۰۰.
  21. برای اطلاعات بیشتر: ابن سلیمان، تفسیر مقاتل بن سلیمان، ۱۴۲۳ق، ج۴، ص۲۵۷؛ طبری، جامع البیان، ۱۴۱۲ق، ج۲۸، ص۶. همچنین با کمی اختلاف: صنعانی، تفسیر عبدالرزاق، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۲۲۴؛ طبرانی، التفسیر الکبیر، ۲۰۰۸م، ج۶، ص۲۱۸؛ ثعلبی، الکشف و البیان، ۱۴۲۲ق، ج۹، ص۲۵۳؛ زمخشری، الکشاف، ۱۴۰۷ق، ج۴، ص۴۸۴؛ ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ۱۴۱۹ق، ج۸، ص۶۶.
  22. قطب، فی ظلال القرآن، ۱۴۲۵ق، ج۶، ص۳۵۰۶.
  23. دینوری، الواضح، ۱۴۲۴ق، ج۲، ص۳۸۵؛ طبرانی، التفسیر الکبیر، ۲۰۰۸م، ج۶، ص۲۲۰؛ طوسی، التبیان، بیروت، ج۹، ۵۴۲؛ زمخشری، الکشاف، ۱۴۰۷ق، ج۴، ص۴۸۵.
  24. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۲۳، ص۴۱۰.
  25. مغنیه، التفسیر الکاشف، ۱۴۲۴ق، ج۷، ص۲۶۵.
  26. سبزواری، ارشاد الاذهان، ۱۴۱۹ق، ص۵۴۷.
  27. دینوری، الواضح، ۱۴۲۴ق، ج۲، ص۳۸۵.
  28. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۲۳، ص۴۱۷.
  29. طبرسی، تفسیر جوامع الجامع، ۱۴۱۲ق، ج۴، ص۲۵۶؛ طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ش، ج۱۹، ص۱۷۹.
  30. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۲۳، ص۴۱۳.
  31. قرائتی، تفسیر نور، ۱۳۸۸ش، ج۹، ص۵۰۳.
  32. جزایری، ایسر التفاسیر، ۱۴۱۶ق، ج۵، ص۲۸۵.
  33. طبرسی، تفسیر جوامع الجامع، ۱۴۱۲ق، ج۴، ص۲۵۶.
  34. طبرانی، التفسیر الکبیر، ۲۰۰۸م، ج۶، ص۲۲۱؛ ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ۱۴۰۸ق، ج۱۹، ص۶۱؛ زمخشری، الکشاف، ۱۴۰۷ق، ج۴، ص۴۸۶؛ قرائتی، تفسیر نور، ۱۳۸۸ش، ج۹، ص۵۰۴.
  35. طوسی، التبیان، بیروت، ج۹، ۵۴۰؛ ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ۱۴۰۸ق، ج ۱۹، ص۶۱.
  36. سلطان علی‌شاه، بیان السعادة، ۱۴۰۸ق، ج۴، ص۱۵۴.
  37. عاملی، تفسیر عاملی، ۱۳۶۰ش، ج۸، ص۲۰۳.
  38. طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ش، ج۱۹، ص۱۷۹.

یادداشت

  1. مثلا به همسر خود بگوید: أنت علی کظَهر أُمی، تو نزد من در حرمت، همچون پشت مادرم هستی. (طوسی، التبیان، بیروت، ج۹، ص۵۴۲.) و یا با عباراتی دیگر همچون: أنت علی کبطن أمّی یا کرأس أمّی و یا کفرج أمّی (ثعلبی، الکشف و البیان، ۱۴۲۲ق، ج۹، ص: ۲۵۴؛ میبدی، کشف الاسرار، ۱۳۷۱ش، ج۱۰، ص۶.) برخی معتقدند که لفظ مادر و پشت در جمله برای تحقق ظهار لازم است. (فخررازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۲۰ق، ج۲۹، ص۴۷۹.) در حکم ظهار محارم دیگر غیر از مادر اختلاف وجود دارد. (زمخشری، الکشاف، ۱۴۰۷ق، ج۴، ص۴۸۸.)
  2. هر چند برخی معتقدند که اکثر علما لذت بردن غیر از دخول را جایز دانسته‌اند.(ثعلبی، الکشف و البیان، ۱۴۲۲ق، ج۹، ص۲۵۵.)

منابع

  • ابن‌سلیمان، مقاتل، تفسیر مقاتل بن سلیمان، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۲۳ق.
  • ابن‌عربی، محمد بن عبدالله، احکام القرآن، ۱۴۰۸ق، بیروت، دارالجیل، ۱۴۰۸ق.
  • ابن‌کثیر، اسماعیل بن عمر، تفسیر القرآن العظیم، بیروت،‌ دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۹ق.
  • ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۴۰۸ق.
  • آلوسی، سید محمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، تحقیق علی عبدالباری عطیه، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
  • ثعلبی، احمد بن محمد، الکشف و البیان المعروف تفسیر الثعلبی، بیروت،‌ دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۲۲ق.
  • جزایری، ابوبکر جابر، ایسر التفاسیر لکلام العلی الکبیر، مدینه، مکتبة العلوم و الحکم، ۱۴۱۶ق.
  • دینوری، عبدالله بن محمد، الواضح فی تفسیر القرآن الکریم، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۲۴ق.
  • زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الأقاویل فی وجوه التأویل، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ سوم، ۱۴۰۷ق.
  • سبزواری، محمد، ارشاد الاذهان الی تفسیر القرآن، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، ۱۴۱۹ق.
  • سلطان علیشاه، محمد بن حیدر، بیان السعادة فی مقامات العبادة، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.
  • صنعانی، عبدالرزاق بن همام، تفسیر القرآن العزیز معروف به تفسیر عبدالرزاق، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۱۱ق.
  • طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، چاپ دوم، ۱۳۹۰ق.
  • طبرانی، سلیمان بن احمد، التفسیر الکبیر: تفسیر القرآن العظیم، اربد اردن، دارالکتاب الثقافی، ۲۰۰۸م.
  • طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر جوامع الجامع، قم، حوزه علمیه قم، مرکز مدیریت، ۱۴۱۲ق.
  • طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۱۲ق.
  • طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، بی‌تا.
  • عاملی، ابراهیم، تفسیر عاملی، تهران، کتاب‌فروشی صدوق، ۱۳۶۰ش.
  • فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر (مفاتیح الغیب)،‌ بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.
  • قرائتی، محسن، قرائتی، تفسیر نور، تهران، مرکز فرهنگی درس‌هایی از قرآن، ۱۳۸۸ش.
  • قطب، سید، فی ظلال القرآن، بیروت، دارالشروق، چاپ سی و پنجم، ۱۴۲۵ق.
  • قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، قم، دارالکتاب، چاپ سوم، ۱۳۶۳ش.
  • مغنیه، محمدجواد، التفسیر الکاشف، قم، دارالکتاب الإسلامی، ۱۴۲۴ق.
  • میبدی، احمد بن محمد، کشف الاسرار و عدة الابرار (معروف به تفسیر خواجه عبدالله انصاری)، تهران، امیرکبیر، چاپ پنجم، ۱۳۷۱ش.
  • مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الإسلامیة، چاپ دهم، ۱۳۷۱ش.