آیه ۲۵۹ سوره بقره درباره معاد و امکان زنده‌شدن مردگان است. این آیه امکان معاد را در قالب سرگذشت فردی بیان می‌کند که در جوانی می‌میرد و خداوند پس از صد سال دوباره او را زنده می‌کند و کیفیت زنده‌شدن حیوان سواری خود را نیز مشاهده می‌کند. بازگو کردن این ماجرا برای مردم اتمام حجت درباره مرگ و زندگی دوباره پس از آناست. برخی مفسران معتقدند این آیه علاوه بر معاد، بر امکان رجعت (از باور‌های شیعه امامیه) نیز دلالت دارد.

آیه ۲۵۹ سوره بقره
مشخصات آیه
واقع در سورهسوره بقره
شماره آیه۲۵۹
جزء۳
اطلاعات محتوایی
موضوعمرگ و زنده شدن پس از صد سال
دربارهجسمانی بودن معاد و زنده شدن در قیامت
سایررجعت

این آیه را از مصادیق هدایت ذکر شده در آیه ۲۵۷ سوره بقره دانسته‌اند؛ زیرا خداوند با زنده‌کردن آن فرد، مؤمنان را از ظلمت به نور هدایت کرده است. همچنین بعضی مفسران معتقدند با این آیه می‌توان عمر طولانی حضرت مهدی(عج) را تبیین کرد؛ زیرا همان خدایی که قدرت دارد غذا و نوشیدنی را به مدت صد سال نگهداری کند، می‌تواند به انسان، عمر طولانی دهد.

بر اساس نظریه مشهور و طبق برخی روایت‌ها فرد یادشده در آیه، عُزَیْر از پیامبران بنی‌اسرائیل بوده است. با این حال در روایت‌های دیگری آن فرد، حضرت ارمیا یا حضرت خضر معرفی شده است. اگر چه نام این فرد در آیه ذکر نشده، اما از این آیه استفاده می‌شود که آن شخص در قدرت نامحدود خدا شک نداشت و خدا با او سخن می‌گفت؛ از‌این‌رو به نظر علامه طباطبایی این فرد قطعا پیامبر بوده است.

جایگاه و اهمیت آیه

آیه ۲۵۹ سوره بقره ماجرای مردی را نقل می‌کند که در حال عبور از دهکده‌ای ویران شده از خود پرسید خداوند چطور این مردگان را زنده خواهد کرد، خداوند در پی این ذهنیت او و حیوان سواری‌اش را میراند و پس از صد سال هر دو را زنده کرد در حالی که غذا و نوشیدنی همراه او هم‌چنان سالم بود. در واقع خداوند با یادآوری سرگذشت این شخص شاهدی بر معاد ذکر کرده است.[۱]

«أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَى قَرْيَةٍ وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّى يُحْيِي هَذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عَامٍ فَانْظُرْ إِلَى طَعَامِكَ وَشَرَابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَانْظُرْ إِلَى حِمَارِكَ وَلِنَجْعَلَكَ آيَةً لِلنَّاسِ وَانْظُرْ إِلَى الْعِظَامِ كَيْفَ نُنْشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ»؛ یا همانند کسی که از کنار یک آبادی (ویران شده) عبور کرد، در حالی که دیوارهای آن، به روی سقفها فرو ریخته بود، (و اجساد و استخوانهای اهل آن، در هر سو پراکنده بود؛ او با خود) گفت: «چگونه خدا اینها را پس از مرگ، زنده می‌کند؟!» (در این هنگام،) خدا او را یکصد سال میراند؛ سپس زنده کرد؛ و به او گفت: «چه‌قدر درنگ کردی؟» گفت: «یک روز؛ یا بخشی از یک روز.» فرمود: «نه، بلکه یکصد سال درنگ کردی! نگاه کن به غذا و نوشیدنی خود (که همراه داشتی، با گذشت سالها) هیچ‌گونه تغییر نیافته است! (خدایی که یک چنین مواد فاسدشدنی را در طول این مدت، حفظ کرده، بر همه چیز قادر است!) ولی به الاغ خود نگاه کن (که چگونه از هم متلاشی شده! این زنده شدن تو پس از مرگ، هم برای اطمینان خاطر توست، و هم) برای اینکه تو را نشانه‌ای برای مردم (در مورد معاد) قرار دهیم. (اکنون) به استخوانها (ی مرکب سواری خود) نگاه کن که چگونه آنها را برداشته، به هم پیوند می‌دهیم، و گوشت بر آن می‌پوشانیم!» هنگامی که (این حقایق) بر او آشکار شد، گفت: «می‌دانم خدا بر هر کاری توانا است».[۲]

ارتباط با آیات پسین و پیشین

علامه طباطبایی معتقد است در آیه ۲۵۷ سوره بقره سخن از هدایت الهی بود (یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ:آنها را از ظلمتها، به سوی نور بیرون می‌برد) و در آیات بعدی راه‌های هدایت الهی بیان می‌شود؛ ازاین‌رو در آیه ۲۵۸ استدلال عقلی به عنوان یکی از راه‌های هدایت معرفی می‌شود و در آیه ۲۵۹ هدایت به صورت حسی و قابل مشاهده، با نشان دادن میراندن و زنده کردن آنچه در آیه ذکر شده، صورت می‌پذیرد.[۳] محمدجواد مغنیه نیز این آیه را مثال برای مؤمنی دانسته است که خدا او را از ظلمات به نور هدایت می‌کند که در آیه ۲۵۷ ذکر شد.[۴] جوادی آملی در تبیین ارتباط این آیات، معتقد است در آیه ۲۵۷ ولایت خدا بر مؤمنان مطرح شده است و در آیات ۲۵۸، ۲۵۹ و ۲۶۰ سوره بقره نمونه‌هایی از ولایت خدا ذکر می‌شود.[۵]

اهمیت آیه در مباحث اعتقادی

عبدالله جوادی آملی از مفسران شیعه معتقد است واقعه‌ای که آیه به آن اشاره دارد، نمونه‌ای از حشر اکبر است؛ زیرا خداوند در این واقعه، هم به جماد (غذا و نوشیدنی)، هم به حیوان (الاغ) و هم به انسان حیاتی دوباره بخشید.[۶] همچنین این آیه را یکی از آیات مربوط به بحث معاد جسمانی دانسته‌اند.[۷] علامه طباطبایی مؤلف تفسیر المیزان معتقد است این آیه به زنده شدن مردگان در همین دنیا اشاره دارد.[۸] چنان‌که محسن قرائتی نیز این آیه را از جمله آیات مربوط به رجعت دانسته است.[۹] ایمان داشتن به قدرت نامحدود خدا از دیگر نکات ذکر شده برای این آیه است.[۱۰] به گفته محمدجواد مغنیه، از مفسران اهل لبنان، از این آیه استفاده می‌شود نباید هر آنچه را که عقل از درک آن عاجز است، انکار کرد، چنان‌که برخی واقعیت‌ها بر خلاف قانون طبیعت است.[۱۱]

هم‌چنین محمد صادقی تهرانی، معتقد است با این آیه می‌توان افرادی را که عمر طولانی حضرت مهدی(عج) را انکار کرده‌اند، جواب داد؛ زیرا همان خدایی که قدرت دارد غذا و نوشیدنی را به مدت صد سال نگهداری کند، می‌تواند به انسان، عمر طولانی دهد.[۱۲]

زنده‌کردن مردگان

بر اساس این آیه خداوند قادر است زنده‌کردن را به هر صورتی انجام دهد: زنده‌کردن به صورت بازگرداندن روح به بدن سالم، زنده‌کردن به صورت حفظ و نگهداری از خراب‌شدن چنان‌که غذا و نوشیدنی را نگهداری کرد، و زنده‌کردن به صورت بازگرداندنِ جسم متلاشی شده مثل زنده‌کردن چهارپا.[۱۳] رشیدرضا نویسنده تفسیر المنار این آیه را نه بر مردن و زنده شدن دوباره، بلکه بر بیهوش شدن تطبیق کرده است،[۱۴] اما ادعای او بدون دلیل و بر خلاف معنای ظاهری آیه دانسته شده است.[۱۵] جوادی آملی چنین تفسیری را متأثر از عقاید وهابیت می‌داند.[۱۶]

به گفته علامه طباطبایی سخن این رهگذر از روی انکار نبوده بلکه در بیان عظمت و مشکل‌دانستن چنین امری بوده است.[۱۷] به گفته جوادی آملی نیز با توجه به ذیل آیه این نکته به دست می‌آید که این فرد در قدرت نامحدود خدا شک و شبهه‌ای نداشت و در پی دست‌یافتن به عین الیقین بود تا مطلوب خود را با علم شهودی دریابد.[۱۸]

گفته شده نوشیدنی‌ او شیر یا آب‌میوه و غذای او انگور یا انجیر بوده است در حالی که این سه از هر چیز دیگری زودتر فاسد می‌شوند، اما با این حال خدا آنها را به مدت صد سال تازه نگه‌ داشت؛[۱۹]

فرد مورد اشاره و محل وقوع در آیه

بنا بر برخی از روایات شخصی که در آیه ۲۵۹ سوره بقره ماجرایش نقل شده پیامبران بوده است.[۲۰] مطابق این آیه خداوند با فرد مورد اشاره، سخن گفته و آن فرد با وحی مأنوس بوده است؛ ازاین‌رو علامه طباطبایی چنین برداشت کرده، که آن فرد قطعا پیامبر بوده است.[۲۱] اما سید محمدحسین فضل‌الله نویسنده تفسیر من وحی القرآن این دلیل علامه را ناکافی دانسته است.[۲۲]

طبق نظریه مشهور، واقعه ذکر شده در آیه، برای حضرت عُزَیر رخ داده است.[۲۳] به گفته محمد صادقی تهرانی از مفسران شیعه در قرن چهاردهم، در منابع اسلامی گزارش‌های متعددی وجود دارد که این آیه را بر حضرت عزیر تطبیق کرده‌اند.[۲۴] بر اساس برخی احادیث حضرت عزیر در آن هنگام جوانی سی ساله[۲۵] یا مردی پنجاه ساله بود.[۲۶] با این حال در روایت دیگری فرد مورد نظر در آیه، حضرت ارمیا[۲۷] و در برخی دیگر حضرت خضر معرفی شده است.[۲۸]

به گفته ابن‌عاشور از مفسران اهل‌تسنن، این واقعه تقریبا در سال ۵۶۰ پیش از میلاد رخ داده است.[۲۹] و طبق نظریه مشهور، محلی که این واقعه در آن رخ داده، بیت‌المقدس بوده است.[۳۰] اما ناصر مکارم شیرازی مؤلف تفسیر نمونه، این نظریه را بعید می‌داند.[۳۱] به گفته دَرْوَزه بسیاری از تفصیلاتی که ذیل این آیه نقل شده، از اسرائیلیات است.[۳۲] به گفته علامه طباطبایی، ذکر نشدن سایر جزئیات ماجرا برای آن که خداوند زنده‌کردن مردگان را برای خود کاری ساده نشان دهد؛ در حالی که ذکر کردن جزئیات واقعه، آن کار را مهم جلوه می‌دهد.[۳۳]

پانویس

  1. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۲۹۴.
  2. مکارم شیرازی، ترجمه قرآن.
  3. طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۳۵۹.
  4. مغنیه، التفسیر الکاشف، ۱۴۲۴ق، ج۱، ص۴۰۶.
  5. جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ۱۳۸۹ش، ج۱۲، ص۲۶۳.
  6. جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ۱۳۸۹ش، ج۱۲، ص۲۷۷-۲۷۸.
  7. عاملی، تفسیر عاملی، ۱۳۶۰ش، ج۱، ص۵۲۶.
  8. طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۳۶۰.
  9. قرائتی، تفسیر نور، ۱۳۸۴ش، ج۱، ص۵۲۵.
  10. مدرسی، من هدی القرآن، ۱۴۱۹ق، ج۱، ص۴۴۹.
  11. مغنیه، التفسیر الکاشف، ۱۴۲۴ق، ج۱، ص۴۰۹.
  12. صادقی تهرانی، الفرقان فی تفسیر القرآن، ۱۳۶۵ش، ج۴، ص۲۴۴.
  13. ابن‌عاشور، التحریر و التنویر، ۱۴۲۰ق، ج۲، ص۵۱۰.
  14. رشیدرضا، تفسیر المنار، ۱۹۹۰م، ج۳، ص۴۲.
  15. طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۳۶۲.
  16. جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ۱۳۸۹ش، ج۱۲، ص۲۶۶.
  17. طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۳۶۱.
  18. جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ۱۳۸۹ش، ج۱۲، ص۲۶۹.
  19. آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۵ق، ج۲، ص۲۲.
  20. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۲۹۴-۲۹۵.
  21. طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۳۶۳.
  22. فضل‌الله، تفسیر من وحی القرآن، ۱۴۱۹ق، ج۵، ص۷۲.
  23. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۲۹۵.
  24. صادقی تهرانی، الفرقان فی تفسیر القرآن، ۱۳۶۵ش، ج۴، ص۲۳۹.
  25. قمی، تفسیر القمی، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۹۹.
  26. فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۱۴.
  27. قمی، تفسیر القمی، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۸۶.
  28. ابن‌کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ۱۴۱۹ق، ج۱، ص۵۲۷.
  29. ابن‌عاشور، التحریر و التنویر، ۱۴۲۰ق، ج۲، ص۵۰۹.
  30. ابن‌کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ۱۴۱۹ق، ج۱، ص۵۲۷.
  31. مکارم شیرازی، نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۲۹۵.
  32. دروزه، التفسیر الحدیث، ۱۳۸۳ق، ج۶، ص۴۷۵.
  33. طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۳۶۰.

منابع

قرآن کریم، ترجمه ناصر مکارم شیرازی، تهران، دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی، ۱۳۸۰ش.

  • آلوسی، سید محمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
  • ابن‌عاشور، محمد بن طاهر، التحریر و التنویر، بیروت، مؤسسة التاریخ، ۱۴۲۰ق.
  • ابن‌کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۷ق.
  • ابن‌کثیر، اسماعیل بن عمر، تفسیر القرآن العظیم، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۹ق.
  • بلاغی، محمدجواد، آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن، قم، بنیاد بعثت، ۱۴۲۰ق.
  • بیضاوی، عبدالله بن عمر، انوار التنزیل و اسرار التأول، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۸ق.
  • جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، قم، اسراء، ۱۳۸۹ش.
  • دروزه، محمد عزت، التفسیر الحدیث، قاهره، دار احیاء الکتب العربیه، ۱۳۸۳ق.
  • رشیدرضا، محمد، تفسیر المنار، قاهره، الهیئة المصریة العامة للکتاب، ۱۹۹۰م.
  • زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۰۷ق.
  • سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۴ق.
  • صادقی تهرانی، محمد، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن و السنه، قم، انتشارات فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۵ش.
  • طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۱۷ق.
  • طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصرخسرو، ۱۳۷۲ش.
  • عاملی، ابراهیم، تفسیر عاملی، تهران، انتشارات صدوق، ۱۳۶۰ش.
  • فتال نیشابوری، محمد بن احمد، روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، قم، انتشارات رضی، ۱۳۷۵ش.
  • فضل‌الله، سید محمدحسین، تفسیر من وحی القرآن، بیروت، دار الملاک، ۱۴۱۹ق.
  • قرائتی، محسن، تفسیر نور، تهران، مرکز فرهنگی درس‌هایی از قرآن، ۱۳۸۳ش.
  • قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، قم، دار الکتاب، ۱۴۰۴ق.
  • مدرسی، سید محمدتقی، من هدی القرآن، تهران، دار محبی الحسین، ۱۴۱۹ق.
  • مغنیه، محمدجواد، التفسیر الکاشف، تهران، دار الکتب الاسلامیة، ۱۴۲۴ق.
  • مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴ش.