آیه فطرت (روم: ۳۰) شناخت یا گرایش انسان به دین را امری فطری (ذاتی) دانسته است. به باور مفسران دین اسلام مطابق با فطرت (خلقت و ذات) انسان تشریع شده است. در مجمع البیان واژه «حَنیفاً» در آیه، ثابت‌قدم‌بودن در دین معنا شده است؛ اما سیدمحمدحسین طباطبایی آن را به معنای اعتدال در دین می‌داند.

آیه فطرت
مشخصات آیه
نام آیهآیه فطرت
واقع در سورهروم
شماره آیه۳۰
جزء۲۱
اطلاعات محتوایی
مکان نزولمکه
موضوعاعتقادی
دربارهشناخت یا گرایش فطری انسان به دین
سایرهماهنگی اسلام با فطرت انسان‌ها، اعتدال در دین


در احادیث، توحید مصداق فطرت دانسته شده و در برخی از احادیث هم مصداق‌هایی چون شناخت خدا، اسلام و ولایت از مصادیق فطرت معرفی شده است. علامه طباطبایی و جوادی آملی با استناد به آیه فطرت، راه هدایت همه انسان‌ها را یکی دانسته‌اند.

متن و ترجمه آیه فطرت

آیه فطرت آیه سی‌ام سوره روم است. در آن آمده است:

﴿فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ ۝٣٠ [روم:30]
﴿پس روی خود را با گرایش تمام به حق به سوی این دین کن با همان سرشتی که خدا مردم را بر آن سرشته است آفرینش خدای تغییرپذیر نیست این است همان دین پایدار ولی بیشتر مردم نمی‌دانند ۝٣٠



سوره روم: آیه ۳۰

توجه کامل به دین خدا

به باور سیدمحمدحسین طباطبایی، آیه فطرت نتیجه‌ای را بیان می‌کند که از آیات پیش از آن به دست می‌آید. او می‌نویسد: ازآنجاکه در آیات پیش خداوند، معاد و برانگیخته‌شدن انسان‌ها و محاسبه خداوند در جهان آخرت اثبات شده است، در این آیه نتیجه‌گیری شده است که نباید از خداوند روی گرداند و تنها باید به دینی پایبند بود که او آورده است؛ چرا که تنها آن دین با آفرینش الهی هماهنگ است.[۱] در تفسیر نور آمده است که از آیه استفاده می‌شود که انسان ذاتاً دين‌گرا و طرفدار حقّ است و خداوند شناخت حقّ و حقّ‌گرايى را در او به وديعت نهاده است.[۲]

مراد از «حنیفاً»

طبرسی در مجمع البیان «حَنیفاً» را ثابت و پایدار معنا کرده و مراد از آن را این دانسته است که بر دین ثابت‌قدم باشیم؛ یعنی از آن رویگردان نشویم و به دین دیگری گرایش پیدا نکنیم؛[۳] اما به عقیده سیدمحمدحسین طباطبایی، این واژه نحوه اقامه دین را بیان می‌کند و باتوجه به معنای لغوی آن منظور این است که در دین‌داری اعتدال داشته باشیم.[۴]

تفسیر واژه فطرت

برطبق مجمع البیان، مراد از فطرت، توحید و دین اسلام است که انسان‌ها براساس آن و برای تمسک به آن آفریده شده‌اند. او به حدیثی از پیامبر اسلام(ص) استناد کرده است که می‌گوید: هرکس برپایه فطرت متولد می‌شود تا اینکه والدینش او را یهودی یا مسیحی یا زرتشتی می‌کنند.[۵]

در بیشتر روایات شیعی، منظور از فطرت توحید معرفی شده است؛[۶] اما در برخی دیگر مصداق‌هایی همچون شناخت خدا، اسلام و ولایت هم برای فطرت بیان شده است.[۷]

زُراره از امام باقر(ع) نقل کرده است که منظور از «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها» (همان سرشتی که خدا مردم را بر آن سرشته است)، این است که خداوند انسان‌ها را براساس شناخت خودش آفرید و اگر این‌گونه نبود، مردم نمی‌دانستند پروردگار و رازقشان کیست.[۸] در کتاب مناقب ابن شهرآشوب هم از امام رضا(ع) به نقل از امام صادق(ع) آمده است که منظور از این عبارت، توحید، رسالت حضرت محمد(ص) و ولایت امام علی(ع) است.[۹]

راه هدایت یکی است

علامه طباطبایی و جوادی آملی از عبارت «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها» (همان سرشتی که خدا مردم را بر آن سرشته است)، نتیجه گرفته‌اند که تنها یک راه برای سعادت انسان‌ها وجود دارد.[۱۰] به باور آنها برطبق این عبارت، انسان از فطرتی خاص یعنی نحوه خاصی از وجود برخوردار است که او را به راهی معین هدایت می‌کند تا به هدفی که برای آفرینش او درنظر گرفته شده است، برسد؛[۱۱] همان‌طور که طبق آیات قرآن، دیگر موجودات هم به هدفی که برای آن آفریده شده‌اند، هدایت می‌شوند: «رَبُّنَا الَّذِي أَعْطى‏ كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى‏»[۱۲] (پروردگار ما كسى است كه هر چيزى را خلقتى كه درخور اوست داده، سپس آن را هدايت فرموده است).[۱۳]

از سوی دیگر باتوجه به اینکه همه انسان‌ها یک نوع واحد هستند و ویژگی‌های کلی یکسانی دارند، یک راه بیشتر برای سعادت آنها وجود ندارد.[۱۴]

جستارهای وابسته

پانویس

  1. طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱۶، ص۱۷۷.
  2. قرائتی، تفسیر نور، ۱۳۸۳ش، ج۷، ص۱۹۸.
  3. طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۸، ص۴۷۴.
  4. طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱۶، ص۱۷۸.
  5. طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۸، ص۴۷۴.
  6. بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ۱۴۱۶ق، ج۴، ص۳۴۱تا۳۴۵.
  7. بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ۱۴۱۶ق، ج۴، ص۳۴۱تا۳۴۶.
  8. صدوق، توحید، ۱۳۹۸ق، ص۳۳۰.
  9. ابن شهرآشوب، مناقب، ۱۳۷۹ق، ج۳، ص۱۰۱.
  10. طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱۶، ص۱۷۹؛ جوادی آملی، فطرت، ۱۳۹۲ش، ص۱۵۱.
  11. طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱۶، ص۱۷۸؛ جوادی آملی، فطرت، ۱۳۹۲ش، ص۱۵۱.
  12. سوره طه، آیه ۵۰.
  13. طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱۶، ص۱۷۸.
  14. طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱۶، ص۱۷۹؛ جوادی آملی، فطرت، ۱۳۹۲ش، ص۱۵۲.

منابع

  • قرآن کریم، ترجمه محمدمهدی فولادوند.
  • ابن شهرآشوب مازندرانی، محمد بن علی، مناقب آل ابی‌طالب، قم، علامه، چاپ اول، ۱۳۷۹ق
  • بحرانی، سیدهاشم، البرهان فی تفسیر القرآن،تهران بنیاد بعثت، چاپ اول، ۱۴۱۶ق،
  • جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن کریم: فطرت در قرآن، قم، اسراء، چاپ هفتم، ۱۳۹۲ش.
  • صدوق، محمد بن علی، توحید، قم، تحقیق هاشم حسینی، جامعه مدرسین، چاپ اول، ۱۳۹۸ق
  • طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
  • طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.