آیه احسان به والدین

از ویکی شیعه
آیه احسان به والدین
مشخصات آیه
نام آیهآیه احسان به والدین
واقع در سورهاسراء
شماره آیه۲۳
جزء۱۵
اطلاعات محتوایی
مکان نزولمکه
موضوعاعتقادی، اخلاقی
دربارهنیکی به پدر و مادر


آیه احسان به والدین آیه ۲۳ سوره اسراء است که پس از دعوت به توحید انسان‌ها را به نیکی‌کردن به پدر و مادر دعوت می‌کند. مفسران اشاره به احسان به والدین پس از توحید را نشانه اهمیت این وظیفه دانسته‌ و برخی از ایشان نیکی به پدر و مادر را واجب، و ترک آن را همچون آزار و اذیت کردن آنها، حرام دانسته‌اند. پرهیز از کوچک‌ترین بی‌احترامی در گفتار، دوری از پرخاشگری، سخن گفتن محترمانه، تواضع همراه با محبت و کرامت و دعا برای والدین، راه‌های احسان به والدین در این آیات است.

به گفته مفسران بر اساس آیه تفاوتی میان پدر و مادر خوب یا بد، زنده یا مرده و مسلمان و کافر وجود ندارد. عده‌ای از مفسران دلیل اشاره شدن به دوران پیری در آیه را از آن جهت می‌دانند که آنها در این زمان، سخت‌ترین دوران زندگی خود را سپری کرده و نیاز به ترحم بیشتری دارند.

معرفی اجمالی

به آیه ۲۳ سوره اسراء آیه احسان به والدین گفته می‌شود. این آیه پس از امر به توحید از انسان خواسته است به پدر و مادر خود نیکی کند. و در آیات بعدی جزئیات بیشتری در مورد چگونگی نیکی به والدین[۱] سالمند مطرح شده است.[۲] اجتناب از کوچک‌ترین بی‌احترامی در گفتار که سبب رنجش آنها می‌شود،[۳] نهی از پرخاش و فریادزدن بر سر والدین، گفتار سنجیده و بزرگوارانه با آنها، رفتار همراه با فروتنی و محبت از شیوه‌های احسان به والدین در این آیات است.[۴] در انتهای آیه نیز به شیوه دعا کردن برای آنها اشاره شده و از فرزندان می‌خواهد تا برای والدینشان، رحمت و مغفرت خداوند را تقاضا کنند؛ همانند رحمتی که پدر و مادرش در زمان خردسالی در حق او انجام دادند.[۵]

آیه خطاب به پیامبر(ص) است ولی برخی مفسران مخاطب اصلی آن را صحابه پیامبر[۶] و یا امت پیامبر معرفی کرده‌اند.[۷] برخی معتقدند که هدف قرآن از به کار بردن این ادبیات دوستانه و تصاویر وسوسه‌انگیز، بیدارکردن وجدان صلاح و رحمت در دل فرزندان است.[۸] طبق پاره‌ای از روایاتی که به تأویل آیه اشاره کرده‌اند، پیامبر(ص) و امام علی(ع) پدر امّت شمرده شده‌اند.[۹]

متن و ترجمه آیه

﴿وَقَضَى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلَاهُمَا فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا كَرِيمًا ۝٢٣ وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُلْ رَبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرًا ۝٢٤ رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَا فِي نُفُوسِكُمْ إِنْ تَكُونُوا صَالِحِينَ فَإِنَّهُ كَانَ لِلْأَوَّابِينَ غَفُورًا ۝٢٥ [اسراء:23–25]
﴿و پروردگار تو مقرر کرد که جز او را مپرستید و به پدر و مادر [خود] احسان کنید اگر یکی از آن دو یا هر دو در کنار تو به سالخوردگی رسیدند به آنها [حتی] اوف مگو و به آنان پ رخاش مکن و با آنها سخنی شایسته بگوی ۝٢٣ و از سر مهربانی بال فروتنی بر آنان بگستر و بگو پروردگارا آن دو را رحمت کن چنان‌که مرا در خردی پروردند ۝٢٤ پروردگار شما به آنچه در دلهای خود دارید آگاه‌تر است اگر شایسته باشید قطعاً او آمرزنده توبه‌کنندگان است ۝٢٥



سوره اسراء: آیه ۲۳

جایگاه و اهمیت

مفسران احسان به والدین در آیه را حکمی قطعی[۱۰] و نسخ‌نشدنی[۱۱] از جانب خدا می‌دانند.[۱۲] علامه طباطبایی مقدم شدن احسان به والدین بر سایر احکامی که در آیات بعدی آمده را دلیلی بر اهمیت این حکم می‌داند.[۱۳]در این آیه حق والدین هم‌ردیف حق خداوند شمرده شده است[۱۴] مفسران قرار گرفتن آن بعد از اصل توحید[۱۵] را نشان از اهمیت احترام به پدر و مادر[۱۶] و جایگاه رفیع این نوع اطاعت نزد خداوند می‌دانند[۱۷] عده‌ای از مفسران در تناسب بین توحید و احسان به والدین در آیه مواردی را ذکر کرده‌اند؛ از جمله آنکه خداوند سبب حقیقی وجود انسان و والدین سبب ظاهری و معیشت آنها هستند[۱۸] و همان‌طور که شکر نعمت‌های خداوند به عنوان منعم حقیقی واجب است، شکر نعمت‌های مخلوقین در حق انسان نیز واجب است و هیچکس به‌اندازه والدین در حق انسان کاری نکرده و مستحق شکرگزاری نیستند.[۱۹]

تفسیر

آیه احسان به والدین مشتمل بر قیود فراوانی است که هر کدام از آنها مبالغه در احسان به پدر و مادر را می‌رساند.[۲۰]

خداوند در این آیه فرمان خود را با کلمه «قضی» مطرح می‌کند که نشانه فرمانی قطعی و محکم بوده و مفهوم مؤکدتری از امر را نشان می‌دهد.[۲۱] شماری معتقدند که از کلمه «عندک» چنین برداشت می‌شود که فرزند باید والدین پیرش را تحت حمایت و کفالت خود قرار داده[۲۲] و نیکی به پدر و مادر را بی‌واسطه و به دست خود انجام دهد[۲۳] و حتی چنین نتیجه گرفته‌اند که باید پدر و مادر سالمند را نزد خود نگه‌داشته و از بردن آنها به آسایشگاه پرهیز کرد.[۲۴]

بِالْوالِدَینِ إِحْساناً

احسان در این آیه به معنای نهایت تعظیم به والدین[۲۵] در امور دنیوی و اخروی[۲۶] و به عبارتی هرگونه نیکی که سزاوار مقام آن دو باشد را شامل می‌شود.[۲۷] مقدم شدن عنوان «والدین» بر «احسان» دلالت بر شدت اهتمام به موضوع و جایگاه رفیع این نوع اطاعت است.[۲۸] با توجه به کلمه «والدین» در آیه، گفته شده است که در احسان به پدر و مادر، فرقی میان آن دو نیست؛[۲۹] چه والدین خوب باشند و چه بد.[۳۰] مطلق آمدن عنوان «احسان» نیز به هر نوع نیکی در حق آنها دلالت می‌کند؛[۳۱] بنابراین احسان به والدین، حدّ و مرزی نخواهد داشت.[۳۲]

برخی از مفسران با توجه به آیه معتقدند که هرچه نیاز جسمی و روحی والدین بیشتر باشد، احسان به آنان ضروری‌تر است[۳۳] و هرچه درجه ایمان والدین بالاتر باشد، میزان احسان به آنها بیشتر خواهد بود.[۳۴]

عده‌ای معتقدند که منظور از آیه، احسان فرزند به والدین است نه بالعکس؛ زیرا والدین به صورت فطری[۳۵] و طبیعی به فرزندان خود احسان کرده[۳۶] و او را پاره‌ای از وجود خود می‌دانند.[۳۷]

پنج توصیه برای احسان

خداوند پس از دستور احسان به والدین به پنج توصیه در این زمینه اشاره می‌کند[۳۸] که رعایت نکردن هر کدام از توصیه‌های مذکور، حرام دانسته شده است.[۳۹]

۱. فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ:

کلمه «اف» در فارسی معادل کلمه «اَه»، «او»[۴۰] یا «آخ» است که کوچک‌ترین انزجار،[۴۱] کراهت،[۴۲] و بی‌احترامی را رسانده و هر نوع اذیت و آزار و لو به‌اندازه بسیار کم[۴۳] را شامل می‌شود. و حتی به هر صدایی که نشان دهنده ملامت، کدورت[۴۴] و کسالت باشد نیز گفته شده است.[۴۵] طبق این جمله ترک کوچک‌ترین بی‌احترامی[۴۶] و به طریق اولی ترک هر نوع بی‌احترامی نسبت به والدین[۴۷] چون فریاد زدن، دشنام دادن و زدن آنها لازم است؛[۴۸] حتی زمانی‌که مورد اذیت و آزار والدین قرار گرفته باشد.[۴۹] از امام رضا(ع) روایت شده که امام صادق(ع) فرمود: اگر خداوند در منع نافرمانی والدین، لفظی کوتاه‌تر از این کلمه، سراغ داشت، همان را به‌کار می‌برد.[۵۰] بنابراین نگفتن کلمه «اف» پایین‌ترین مرتبه رعایت حقوق والدین شمرده شده است.[۵۱]

۲. وَ لا تَنْهَرْهُما:

مفسران مراد از این قسمت آیه را پرهیز از فریاد زدن بر سر والدین[۵۲] و حتی اجتناب از درشت سخن گفتن و صدا را بالاتر از صدای آنها بردن دانسته‌اند.[۵۳] عده‌ای «نهر» را به معنای سخت‌گیری و سرزنش نیز دانسته‌اند؛[۵۴] بنابراین نباید به والدین سخت گرفته[۵۵] و با آنها اظهار مخالفت کرد و یا سخنانشان را تکذیب[۵۶] و آنها را به خاطر رفتارشان سرزنش نمود.[۵۷] برخی گفته‌اند که پیری و بی‌حوصلگی آنان ممکن است، سبب انجام کارهایی از جانب آنها شود که ضرر و زیان فرزند را در پی داشته باشد، که در این صورت هم نباید به آنان پرخاش کرد.[۵۸]

۳. وَ قُلْ لَهُما قَوْلًا کرِیماً:

بنابر اعتقاد برخی از مفسران، این جمله بهترین نوع ادب و مردانگی در گفتار را اقتضا می‌کند[۵۹] و آن سخن نرم،[۶۰] محترمانه و کریمانه[۶۱] به همراه گرامی داشتن آنها[۶۲] و پرهیز از خشونت[۶۳] است. بعضی از مفسران با تکیه بر روایاتی که به تفسیر این جمله پرداخته‌اند، نمونه‌هایی از قول کریمانه را ذکر می‌کنند؛ از جمله آنکه آنها را با نامشان خطاب نکنند[۶۴] و در برابر آنها همچون عبدی ذلیل در برابر ارباب سخت‌گیر بوده[۶۵] و لطیف‌ترین[۶۶] و زیباترین کلامی[۶۷] که یافت می‌شود را به کار ببرند[۶۸] و حتی در صورتی که او را زدند برای آنها دعای خیر کند.[۶۹] در احسان به والدین و قول کریمانه، شرط مقابله نیامده است. یعنی اگر آنان با فرزند خود کریمانه برخورد نکردند، فرزند وظیفه دارد تا کریمانه با آنها سخن بگوید.[۷۰]

۴. وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ:

این جمله به معنای قرار دادن خود در موقعیت اطاعت همراه با محبت و کرامت دانسته شده است.[۷۱] برخی از مفسران این جمله را استعاره در مهربانی شمرده‌اند؛[۷۲] یعنی همان‌طور که پرنده بال‌های خود را روی جوجه‌هایش می‌گستراند، فرزند نیز باید در مقابل والدین خود چنین کند.[۷۳] به همین دلیل عده‌ای این جمله را مبالغه[۷۴] در تواضع و فروتنی[۷۵] و عدم کبر و غرور[۷۶] برداشت کرده‌اند.

شماری از مفسران با برداشت از آیه معتقدند که فرزند باید همیشه، تسلیم اوامر والدین باشد[۷۷] و در هر موقعیتی که هست، متواضع بوده و کمالات خود را به رُخ والدین نکشد[۷۸] و نوع تواضع باید به‌گونه‌ای باشد که پدر و مادر تواضع، خضوع و همچنین مهر و محبت فرزند را احساس کنند[۷۹] و حتی اگر سبب عصبانیت فرزند شوند، نباید به آنها با دیده تحقیر نگاه کرد.[۸۰]

۵. وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما کما رَبَّیانِی صَغِیراً:

طبق این قسمت از آیه، دعای خیر فرزند در حق پدر و مادر و یادآوری رحمتی که والدین در تربیت و ارشاد فرزندشان در دوران کودکی داشتند،[۸۱] از وظایف فرزندان در جبران زحمات تربیتی والدین دانسته شده[۸۲] و به نوعی یکی از راه‌های احسان به والدین و نشانه شکرگزاری از آنان قلمداد شده است.[۸۳] عده‌ای از محققان دلیل سفارش قرآن به دعا کردن را از آن جهت شمرده‌اند که پدر و مادر در تربیت و پرورش فرزند زحمات و رنج بسیاری را متحمل می‌شوند[۸۴] و این رنج‌ها به سادگی قابل جبران نیستند، بنابراین باید از خداوند بخواهند تا رنج‌های آنها را جبران کرده و سختی‌هایی که در این سن متحمل می‌شوند را برطرف نماید.[۸۵]

مفسران با توجه به اطلاق آیه معتقدند که دعا برای پدر و مادر تنها مختص به زمان حیات آنها نشده و فرزند می‌تواند برای پدر و مادر وفات یافته خود نیز دعا کند[۸۶] و این دعا مورد قبول[۸۷] و استجابت خداوند خواهد بود؛ زیرا در غیر این صورت، خداوند دستور به دعا نمی‌داد؛[۸۸] چنانکه در روایتی از پیامبر اسلام(ص) نیز وظیفه فرزند پس از مرگ والدین، نماز خواندن و طلب استغفار برای آنها عنوان شده است.[۸۹]

برخی از مفسران با توجه به دلالت آیه، این بخش از آیه را مختص پدر و مادر مسلمان دانسته[۹۰] و دعا و استغفار را تنها برای والدین مسلمان لازم می‌دانند و در صورت مشرک بودن آنها، مورد قبول نخواهد بود؛ زیرا در آیات دیگر دعا کردن برای مشرکان و کافران جایز شمرده نشده است.[۹۱]

عده‌ای دیگر دعای فرزند در حق والدین مشرک را نیز جایز و مورد اجابت می‌دانند؛ زیرا دعا برای رحمت آنها سبب هدایتشان خواهد بود.[۹۲] بعضی از آنها در اثبات ادعای خود گفته‌اند که خطاب این آیه زمانی نازل شد که بیشتر پدر و مادر مؤمنان از مشرکان بودند؛ بنابراین شامل عموم والدین می‌شود.[۹۳]

احسان در همه دوران زندگی پدر و مادر

این آیه به دوران پیری پدر و مادر اشاره کرده؛ اما حکم احسان به والدین منحصر در دوران پیری پدر و مادر نیست[۹۴] و همه دوران زندگی پدر و مادر را شامل می‌شود.[۹۵]

دلیل اختصاص پیدا کردن احسان به دوران پیری پدر و مادر، بیشتر جنبه احساسی و عاطفی بوده است؛[۹۶] زیرا آنها در دوران پیری سخت‌ترین حالات را سپری کرده و از واجبات زندگی ناتوانند و بیشتر از زمان دیگر به فرزندان خود نیازمند هستند[۹۷] و نیاز به ترحم بیشتر دارند.[۹۸] آنها همان‌طور که در زمان طفولیت فرزندان، از آنها پرستاری کرده[۹۹] و سختی‌های زیادی را متحمل شدند از فرزندان خود انتظار حمایت و پرستاری تا دوران پیری دارند.[۱۰۰]

دیدگاه روایات

مفسران به روایات فراوانی در مورد تفسیر این آیه و احترام به پدر و مادر[۱۰۱] و نهی از آزردن آنان[۱۰۲] اشاره کرده‌اند؛ چنانکه احسان به والدین در زندگی و سیره انبیاء، پیامبر اسلام(ص)،[۱۰۳] ائمه[۱۰۴] و صحابه[۱۰۵] بازتاب داشته است.

در روایات تفسیری به شیوه‌های احسان به والدین چون راه رفتن پشت سر آنها،[۱۰۶] خطاب نکردن آنها با نامشان،[۱۰۷] خیره نشدن به چهره آنها[۱۰۸] و ننشستن قبل از آنها[۱۰۹] و موارد دیگر[۱۱۰] اشاره شده و حتی به اثرات مادی و معنوی فراوانی چون رضای الهی و آمرزش گناهان[۱۱۱]، ثواب حج مقبول،[۱۱۲] طولانی شدن عمر[۱۱۳] و مورد احسان قرار گرفتن توسط فرزندان[۱۱۴] نیز اشاره شده است. در روایات دیگر به تأثیرات عدم رعایت احسان به والدین چون انحراف از اطاعت خداوند، بطلان شکر، انقطاع نسل[۱۱۵] و محروم شدن از بهشت[۱۱۶] پرداخته شده است.

پانویس

  1. جعفری، تفسیر کوثر، ۱۳۷۶ش، ج۶، ص۲۸۰.
  2. طوسی، التبیان، بیروت، ج۶، ص۴۶۷؛ جعفری، تفسیر کوثر، ۱۳۷۶ش، ج۶، ص۲۸۰.
  3. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۲، ص: ۷۴-۷۵
  4. جعفری، تفسیر کوثر، ۱۳۷۶ش، ج۶، ص۲۷۸.
  5. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۲، ص۷۴-۷۵.
  6. میبدی، کشف الأسرار، ۱۳۷۱ش، ج۵، ص۵۴۱.
  7. قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ۱۳۶۴ش، ج۱۰، ص۲۴۴.
  8. قطب، فی ظلال القرآن، ۱۴۲۵ق، ج۴، ص۲۲۲۲.
  9. حویزی، تفسیر نور الثقلین، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۱۵۰.
  10. ثقفی تهرانی، تفسیر روان جاوید، ۱۳۹۸ق، ج۳، ص۳۵۱.
  11. قرائتی، تفسیر نور، ۱۳۸۸ش، ج۵، ص۴۰.
  12. طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۱۳، ص۷۸.
  13. طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۱۳، ص۸۰.
  14. صادقی تهرانی، الفرقان، ۱۳۶۵ش، ج۱۷، ص۱۴۳؛ جعفری، تفسیر کوثر، ۱۳۷۶ش، ج۶، ص۲۷۸.
  15. جعفری، تفسیر کوثر، ۱۳۷۶ش، ج۶، ص۲۷۸.
  16. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۲، ص۷۴-۷۵؛ جعفری، تفسیر کوثر، ۱۳۷۶ش، ج۶، ص۲۷۸.
  17. فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۴۲۰ق، ج۲۰، ص۳۲۳؛ قطب، فی ظلال القرآن، ۱۴۲۵ق، ج۴، ص۲۲۲۲.
  18. بیضاوی، أنوار التنزیل، ۱۴۱۸ق، ج۳، ص۲۵۲؛ قمی مشهدی، کنز الدقائق، ۱۳۶۸ش، ج۷، ص۳۸۱؛ فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۱۸۵.
  19. فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۴۲۰ق، ج۲۰، ص۳۲۱.
  20. فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۴۲۰ق، ج۲۰، ص۳۲۳.
  21. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۲، ص۷۴.
  22. زمخشری، الکشاف، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۶۶۰؛ بیضاوی، أنوار التنزیل، ۱۴۱۸ق، ج۳، ص۲۵۲؛ قمی مشهدی، کنز الدقائق، ۱۳۶۸ش، ج۷، ص۳۸۱؛ آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۵ق، ج۸، ص۵۴؛ فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۱۸۵.
  23. قرائتی، تفسیر نور، ۱۳۸۸ش، ج۵، ص۴۱.
  24. قرائتی، تفسیر نور، ۱۳۸۸ش، ج۵، ص۴۱.
  25. سلطان علیشاه، بیان السعادة، ۱۴۰۸ق، ج۲ ص۴۳۸.
  26. طیب، اطیب البیان، ۱۳۶۹ش، ج۸، ص۲۳۸.
  27. ثقفی تهرانی، تفسیر روان جاوید، ۱۳۹۸ق، ج۳، ص۳۵۱.
  28. فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۴۲۰ق، ج۲۰، ص۳۲۳.
  29. قرائتی، تفسیر نور، ۱۳۸۸ش، ج۵، ص۴۱.
  30. ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ۱۴۰۴ق، ص۳۶۷؛ شیخ صدوق، الخصال، ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۱۲۴؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ۱۴۰۷ق، ج۶، ص۳۵۰.
  31. فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۴۲۰ق، ج۲۰، ص۳۲۳.
  32. قرائتی، تفسیر نور، ۱۳۸۸ش، ج۵، ص۴۱.
  33. قرائتی، تفسیر نور، ۱۳۸۸ش، ج۵، ص۴۱.
  34. صادقی تهرانی، الفرقان، ۱۳۶۵ش، ج۱۷، ص۱۴۳.
  35. صادقی تهرانی، الفرقان، ۱۳۶۵ش، ج۱۷، ص۱۴۶؛ قطب، فی ظلال القرآن، ۱۴۲۵ق، ج۴، ص۲۲۲۲.
  36. فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۴۲۰ق، ج۲۰، ص۳۲۱؛ قرائتی، تفسیر نور، ۱۳۸۸ش، ج۵، ص۴۱.
  37. فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۴۲۰ق، ج۲۰، ص۳۲۱.
  38. فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۴۲۰ق، ج۲۰، ص۳۲۴؛ جعفری، تفسیر کوثر، ۱۳۷۶ش، ج۶، ۲۷۸، ۲۸۰.
  39. صادقی تهرانی، الفرقان، ۱۳۶۵ش، ج۱۷، ص۱۵۴.
  40. صادقی تهرانی، الفرقان، ۱۳۶۵ش، ج۱۷، ص۱۵۱.
  41. طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۱۳، ص۸۰.
  42. طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۶، ص۶۳۱.
  43. طوسی، التبیان، بیروت، ج۶، ص۴۶۷ ؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۴۲۰ق، ج۲۰، ص۳۲۵؛ آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۵ق، ج۸، ص۵۵.
  44. ثقفی تهرانی، تفسیر روان جاوید، ۱۳۹۸ق، ج۳، ص۳۵۲.
  45. بیضاوی، أنوار التنزیل، ۱۴۱۸ق، ج۳، ص۲۵۲؛ قمی مشهدی، کنز الدقائق، ۱۳۶۸ش، ج۷، ص۳۸۱؛ آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۵ق، ج۸، ص۵۵.
  46. صادقی تهرانی، الفرقان، ۱۳۶۵ش، ج۱۷، ص۱۵۰.
  47. بیضاوی، أنوار التنزیل، ۱۴۱۸ق، ج۳، ص۲۵۲؛ قمی مشهدی، کنز الدقائق، ۱۳۶۸ش، ج۷، ص۳۸۰؛ صادقی تهرانی، الفرقان، ۱۳۶۵ش، ج۱۷، ص۱۵۰؛ آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۵ق، ج۸، ص۵۵.
  48. صادقی تهرانی، الفرقان، ۱۳۶۵ش، ج۱۷، ص۱۵۱.
  49. جعفری، تفسیر کوثر، ۱۳۷۶ش، ج۶، ص۲۷۸.
  50. کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۳۴۸؛ عیاشی، تفسیر العیاشی، ۱۳۸۰ش، ج۲، ص۲۸۵.
  51. قطب، فی ظلال القرآن، ۱۴۲۵ق، ج۴، ص۲۲۲۲.
  52. برای نمونه نگاه کنید به: میبدی، کشف الأسرار، ۱۳۷۱ش، ج۵، ص۵۴۱.
  53. صادقی تهرانی، الفرقان، ۱۳۶۵ش، ج۱۷، ص۱۵۱.
  54. قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ۱۳۶۴ش، ج۱۰، ص۲۴۵.
  55. طوسی، التبیان، بیروت، ج۶، ص۴۶۷.
  56. فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۴۲۰ق، ج۲۰، ص۳۲۶؛ آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۵ق، ج۸، ص۵۵.
  57. طوسی، التبیان، بیروت، ج۶، ص۴۶۷؛ بیضاوی، أنوار التنزیل، ۱۴۱۸ق، ج۳، ص۲۵۲؛ قمی مشهدی، کنز الدقائق، ۱۳۶۸ش، ج۷، ص۳۸۰؛ سلطان علیشاه، بیان السعادة، ۱۴۰۸ق، ج۲ ص۴۳۸.
  58. برای نمونه نگاه کنید به: جعفری، تفسیر کوثر، ۱۳۷۶ش، ج۶، ص۲۷۹.
  59. زمخشری، الکشاف، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۶۵۸.
  60. ابن سلیمان، تفسیر مقاتل بن سلیمان، ۱۴۲۳ق، ج۲، ص۵۲۷.
  61. قطب، فی ظلال القرآن، ۱۴۲۵ق، ج۴، ص۲۲۲۲؛ طیب، اطیب البیان، ۱۳۶۹ش، ج۸، ص۲۳۹.
  62. طوسی، التبیان، بیروت، ج۶، ص۴۶۷.
  63. بیضاوی، أنوار التنزیل، ۱۴۱۸ق، ج۳، ص۲۵۲؛ قمی مشهدی، کنز الدقائق، ۱۳۶۸ش، ج۷، ص۳۸۰.
  64. سیوطی، الدر المنثور، ۱۴۰۴ق، ج۴ ص۱۷۱؛ قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ۱۳۶۴ش، ج۱۰، ص۲۴۵.
  65. سیوطی، الدر المنثور، ۱۴۰۴ق، ج۴ ص۱۷۱؛ قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ۱۳۶۴ش، ج۱۰، ص۲۴۵.
  66. قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ۱۳۶۴ش، ج۱۰، ص۲۴۵؛ بغوی، معالم التنزیل، ۱۴۲۰ق، ج۳، ص۱۲۷.
  67. فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۱۸۵؛ سلطان علیشاه، بیان السعادة، ۱۴۰۸ق، ج۲ ص۴۳۸؛ زمخشری، الکشاف، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۶۵۸.
  68. میبدی، کشف الأسرار، ۱۳۷۱ش، ج۵، ص۵۴۱.
  69. فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۱۸۵.
  70. قرائتی، تفسیر نور، ۱۳۸۸ش، ج۵، ص۴۱.
  71. میبدی، کشف الأسرار، ۱۳۷۱ش، ج۵، ص۵۴۱.
  72. قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ۱۳۶۴ش، ج۱۰، ص۲۴۵.
  73. قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ۱۳۶۴ش، ج۱۰، ص۲۴۵-۲۴۶؛ سلطان علیشاه، بیان السعادة، ۱۴۰۸ق، ج۲ ص۴۳۸؛ صادقی تهرانی، الفرقان، ۱۳۶۵ش، ج۱۷، ص۱۵۲؛ ثقفی تهرانی، تفسیر روان جاوید، ۱۳۹۸ق، ج۳، ص۳۵۲.
  74. فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۴۲۰ق، ج۲۰، ص۳۲۶؛ فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۱۸۵.
  75. بیضاوی، أنوار التنزیل، ۱۴۱۸ق، ج۳، ص۲۵۲؛ قمی مشهدی، کنز الدقائق، ۱۳۶۸ش، ج۷، ص۳۸۰؛ آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۵ق، ج۸، ص۵۵.
  76. صادقی تهرانی، الفرقان، ۱۳۶۵ش، ج۱۷، ص۱۵۲.
  77. طیب، اطیب البیان، ۱۳۶۹ش، ج۸، ص۲۳۹.
  78. قرائتی، تفسیر نور، ۱۳۸۸ش، ج۵، ص۴۲.
  79. طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۱۳، ص۸۰.
  80. سیوطی، الدر المنثور، ۱۴۰۴ق، ج۴ ص۱۷۱.
  81. بیضاوی، أنوار التنزیل، ۱۴۱۸ق، ج۳، ص۲۵۲.
  82. جعفری، تفسیر کوثر، ۱۳۷۶ش، ج۶، ص۲۷۸.
  83. قرائتی، تفسیر نور، ۱۳۸۸ش، ج۵، ص۴۲.
  84. حسینی همدانی، انوار درخشان، ۱۴۰۴ق، ج۱۰، ص۵۱.
  85. حسینی همدانی، انوار درخشان، ۱۴۰۴ق، ج۱۰، ص۵۲.
  86. حسینی همدانی، انوار درخشان، ۱۴۰۴ق، ج۱۰، ص۵۲؛ جعفری، تفسیر کوثر، ۱۳۷۶ش، ج۶، ص۲۷۹.
  87. طبرسی، مجمع البیان، ج۶، ص۶۳۲-۶۳۳.
  88. قرائتی، تفسیر نور، ۱۳۸۸ش، ج۵، ص۴۲.
  89. حویزی، تفسیر نور الثقلین، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۱۵۱؛ عاملی، تفسیر عاملی، ۱۳۶۰ش، ج۵، ص۴۲۱.
  90. صادقی تهرانی، الفرقان، ۱۳۶۵ش، ج۱۷، ص۱۵۳.
  91. برای نمونه نگاه کنید به: قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ۱۳۶۴ش، ج۱۰، ص۲۴۴.
  92. قمی مشهدی، کنز الدقائق، ۱۳۶۸ش، ج۷، ص۳۸۱.
  93. میبدی، کشف الأسرار، ۱۳۷۱ش، ج۵، ص۵۴۱.
  94. طبرسی،‌ مجمع البیان، ج۶، ص۶۳۱؛ طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۱۳، ص۷۹؛ جعفری، تفسیر کوثر، ۱۳۷۶ش، ج۶، ص۲۷۸؛ طیب، اطیب البیان، ۱۳۶۹ش، ج۸، ص۲۳۹.
  95. حسینی همدانی، انوار درخشان، ۱۴۰۴ق، ج۱۰، ص۵۲.
  96. جعفری، تفسیر کوثر، ۱۳۷۶ش، ج۶، ص۲۸۰.
  97. طبرسی،‌ مجمع البیان، ج۶، ص۶۳۱.
  98. سید کریمی حسینی، تفسیر علیین، ۱۳۸۲ش، ص۲۸۴.
  99. فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۴۲۰ق، ج۲۰، ص۳۲۴.
  100. طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۱۳، ص۸۰؛ حسینی همدانی، انوار درخشان، ۱۴۰۴ق، ج۱۰، ص۵۱.
  101. برای نمونه نگاه کنید به: بحرانی، البرهان، ۱۴۱۶ق، ج۳، ص۵۱۶-۵۱۸؛ جعفری، تفسیر کوثر، ۱۳۷۶ش، ج۶، ص۲۷۹-۲۸۱؛ فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۱۸۵؛ سیوطی، الدر المنثور، ۱۴۰۴ق، ج۴ ص۱۷۱.
  102. قرائتی، تفسیر نور، ۱۳۸۸ش، ج۵، ص۳۹.
  103. ابن‌جوزی، المنتظم، ج ۲، ص۲۷۰؛ذهبی، تاریخ الاسلام، ج؟ ص۴۸؛ فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۱۸۶.
  104. برای نمونه نگاه کنید به: شیخ صدوق، خصال، ۱۳۶۲ش، ج۲، ص۵۱۸.
  105. سیوطی، الدر المنثور، ۱۴۰۴ق، ج۴ ص۱۷۱؛ زمخشری، الکشاف، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۶۵۸.
  106. فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۱۸۵.
  107. کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۱۵۹؛ شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ۱۴۰۹ق، ج۲۱، ص۵۰۵؛ سیوطی، الدر المنثور، ۱۴۰۴ق، ج۴ ص۱۷۱.
  108. سیوطی، الدر المنثور، ۱۴۰۴ق، ج۴ ص۱۷۱.
  109. فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۱۸۶.
  110. زمخشری، الکشاف، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۶۶۰.
  111. کوفی اهوازی، الزهد، ۱۴۰۲ق، ص۳۵.
  112. مجلسی، بحار الأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۷۱، ص۷۳.
  113. مجلسی، بحار الأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۷۱، ص۸۵.
  114. شیخ صدوق، الأمالی، ۱۳۷۶ش، ص۲۸۸.
  115. فیض کاشانی، الوافی، ۱۴۰۶ق، ج۵، ص۱۰۵۹.
  116. کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۳۴۹؛ دیلمی، إرشاد القلوب، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۱۷۹؛ نوری، مستدرک الوسائل، ۱۴۰۸ق، ج۱۵، ص۱۹۳.

منابع

  • ابن سلیمان، مقاتل، تفسیر مقاتل بن سلیمان، بیروت،دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۲۳ق.
  • ابن سیده، علی بن اسماعیل، المحکم و المحیط الأعظم، بیروت، دارالکتب العلمیه، بی‌تا.
  • ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول(ص)، قم، جامعه مدرسین، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
  • ازهری، محمد بن احمد، تهذیب اللغه، بیروت،‌دار احیاء التراث العربی، بی‌تا.
  • آلوسی، سید محمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، تحقیق علی عبدالباری عطیه، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
  • بحرانی، هاشم بن سلیمان، البرهان فی تفسیر القرآن، تحقیق بنیاد بعثت، قم، موسسه البعثه، ۱۴۱۶ق.
  • بغوی، حسین بن مسعود، معالم التنزیل فی تفسیر القرآن، تحقیق عبدالرزاق المهدی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ۱۴۲۰ق.
  • بیضاوی، عبدالله بن عمر، أنوار التنزیل و أسرار التأویل، بیروت،‌دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۱۸ق.
  • ثقفی تهرانی، محمد، تفسیر روان جاوید، تهران، انتشارات برهان، چاپ سوم، ۱۳۹۸ق.
  • جعفری، یعقوب، تفسیر کوثر، قم، موسسه انتشارات هجرت، ۱۳۷۶ش.
  • حسینی همدانی، محمد، انوار درخشان در تفسیر قرآن، تهران، انتشارات لطفی، ۱۴۰۴ق.
  • حویزی، عبدعلی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، ۱۴۱۵ق.
  • دیلمی، حسن بن محمد، إرشاد القلوب إلی الصواب، قم، الشریف الرضی، ۱۴۱۲ق.
  • راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن، بیروت، دارالقلم، ۱۴۱۲ق.
  • زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الأقاویل فی وجوه التأویل، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ سوم، ۱۴۰۷ق.
  • سلطان علیشاه، محمد بن حیدر، بیان السعادة فی مقامات العبادة، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.
  • سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، قم، کتابخانه عمومی آیت‌الله العظمی مرعشی نجفی(ره)، ۱۴۰۴ق.
  • سید کریمی حسینی، سید عباس، تفسیر علیین، قم، انتشارات اسوه، ۱۳۸۲ش.
  • شیخ صدوق، محمد بن علی، الأمالی، تهران، کتابچی، چاپ ششم، ۱۳۷۶ش.
  • شیخ صدوق، محمد بن علی، الخصال، قم، جامعه مدرسین، ۱۳۶۲ش.
  • شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، قم، مؤسسة آل البیت(ع)، ۱۴۰۹ق.
  • صادقی تهرانی، محمد، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، قم، انتشارات فرهنگ اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۶۵ش.
  • طباطبایی، محمدحسین، المیزان، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، چاپ دوم، ۱۳۹۰ق.
  • طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
  • طوسی، محمد بن حسن، طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت،‌دار إحیاء التراث العربی، بی‌تا.
  • طوسی، محمد بن الحسن، تهذیب الأحکام، تحقیق خرسان، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • طیب، عبدالحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات اسلام، چاپ دوم، ۱۳۶۹ش.
  • عاملی، ابراهیم، تفسیر عاملی، تهران، کتاب‌فروشی صدوق، ۱۳۶۰ش.
  • عیاشی، محمد بن مسعود، کتاب التفسیر، تحقیق هاشم رسولی، تهران، مکتبه العلمیه الاسلامیه، ۱۳۸۰ش.
  • فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر (مفاتیح الغیب)،‌ بیروت،دار إحیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.
  • فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، تفسیر الصافی، تهران، مکتبة الصدر، چاپ دوم، ۱۴۱۵ق.
  • فیض کاشانی، محمد محسن بن شاه مرتضی، الوافی، اصفهان، کتابخانه امام أمیر المؤمنین علی(ع)، ۱۴۰۶ق.
  • قرائتی، محسن، تفسیر نور، تهران، مرکز فرهنگی درس‌هایی از قرآن، ۱۳۸۸ش.
  • قرشی، علی اکبر، قاموس قرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ ششم، ۱۳۷۱ش.
  • قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، تهران، ناصر خسرو، ۱۳۶۴ش.
  • قطب، سید، فی ظلال القرآن، بیروت، دارالشروق، چاپ سی و پنجم، ۱۴۲۵ق.
  • قمی مشهدی، محمد بن محمدرضا، تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، تحقیق حسین درگاهی، تهران، سازمان چاپ وانتشارات وزارت ارشاد اسلامی، ۱۳۶۸ش.
  • کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الإسلامیة، ۱۴۰۷ق.
  • کوفی اهوازی، حسین بن سعید، الزهد، قم، المطبعة العلمیة، چاپ دوم، ۱۴۰۲ق.
  • مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، بیروت،‌دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
  • مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الإسلامیة، چاپ دهم، ۱۳۷۱ش.
  • میبدی، احمد بن محمد، کشف الاسرار و عدة الابرار، تهران، امیرکبیر، چاپ پنجم، ۱۳۷۱ش.
  • نوری، حسین بن محمد تقی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، قم، مؤسسة آل البیت(ع)، ۱۴۰۸ق.