آیه ۲ سوره حجرات
مشخصات آیه | |
---|---|
واقع در سوره | حجرات |
شماره آیه | ۲ |
جزء | ۲۶ |
اطلاعات محتوایی | |
مکان نزول | مدینه |
موضوع | رعایت حرمت و جایگاه پیامبر(ص) |
آیه ۲ سوره حجرات به اهمیت احترام و جایگاه پیامبر اسلام(ص) اشاره دارد. خداوند در این آیه به مسلمانان توصیه میکند که پیامبر(ص) را همانند یک فرد عادی نپندارند، بلکه او را دارای مقامی والا بدانند. بنابراین، نباید او را با صدای بلند صدا کنند و باید از بلند صحبت کردن در حضور او خودداری نمایند. برخی از مفسران شیعی معتقدند که بیاحترامی به پیامبر(ص) و استفاده از الفاظ نامناسب در حضور او میتواند باعث نابودی اعمال نیک مسلمانان شود. همچنین، جدال با پیامبر(ص) درباره امور دینی از مصادیق بارز این آیه محسوب میشود.
عبدالله جوادی آملی بر این باور است که این دستورات فقط به زمان حیات پیامبر(ص) محدود نمیشود، بلکه پس از وفات او نیز باید رعایت شود. افراد باید در حرم پیامبر(ص)، ادب را حفظ کرده و از بلند صحبت کردن یا خواندن زیارت با صدای بلند خودداری کنند.
نکات کلی آیه
آیه ۲ سوره حجرات به ادب گفتگو نزد پیامبر(ص) اشاره دارد.[۱] به گفته جوادی آملی، خداوند در این آیه به مسلمانان میآموزد تا پیامبر(ص) را فردی عادی نپندارند و توصیه میکند صدای خود را از صدای او بلندتر نکنند؛[۲] زیرا چنین رفتاری نشانه جسارت است و این جسارت میتواند سبب حبط اعمال نیک آنان شود.[۳]
طبرسی در تفسیر مجمع البیان درباره شأن نزول این آیه مینویسد، گروهی از قبیله بنی تمیم به مسجدالنبی وارد شدند و از پشت در خانه پیامبر(ص) با صدای بلند گفتند: «ای محمد، بیرون بیا!» این رفتار، ناراحتی پیامبر(ص) را به همراه داشت.[۴]
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تَشْعُرُونَ ٢﴾ [حجرات:2]
﴿ای کسانی که ایمان آوردهاید صدایتان را بلندتر از صدای پیامبر مکنید و همچنانکه بعضی از شما با بعضی دیگر بلند سخن میگویید با او به صدای بلند سخن مگویید مبادا بیآنکه بدانید کردههایتان تباه شود ٢﴾
سوره ۴۹: آیه ۲
رعایت ادب نزد پیامبر(ص)
محمدجواد مغنیه، مفسر شیعی لبنان، در تفسیر الکاشف میگوید، بلند سخن گفتن بدون ضرورت، کار نیکویی نیست؛ تا چه رسد در محضر پیامبر(ص) که اشرف مخلوقات است، مسلمانان با صدای بلند صحبت کنند یا حضرت را صدا بزند.[۵] به گفته جوادی آملی، ادب دینی ایجاب میکند که افراد در حضور پیامبر(ص)، یکدیگر را با صدای بلند صدا نزنند.[۶]
برخی مفسران شیعی ذیل این آیه تأکید دارند که مسلمانان باید پیامبر(ص) را با عبارات محترمانهای مانند «یا رسول الله»،[۷] «یا خیرة الله» و «یا صفی الله» خطاب کنند[۸] تا احترام و جایگاه او حفظ شود.[۹] به همین دلیل، استفاده از الفاظ غیرمودبانهای مانند «یا احمد»[۱۰] و «یا محمد»[۱۱] را تقبیح کردهاند.
در تفسیر من هدی القرآن آمده از مصادیق بارزِ بلند سخن گفتن، این است که با پیامبر(ص) درباره دستورات دینی، جدال کنند که موجب ناراحتی حضرت میشود.[۱۲] محمدتقی مدرسی مینویسد، منافقان برای اینکه اُبّهت و جایگاه پیامبر(ص) در بین مردم را از بین ببرند، با صدای بلند حضرت را صدا میزدند. خداوند آنها را از این کار نهی کرد.[۱۳]
عبدالله جوادی آملی مینویسد، با صدای بلند سخن نگفتن مخصوص زمان حیات پیامبر(ص) نیست؛ بلکه هم اکنون نیز جاری است؛ لذا در حرم پیامبر(ص) نباید با صدای بلند سخن گفت،[۱۴] یا زیارت حضرت را با صدای بلند خواند و یا همدیگر را بلند صدا بزنند؛ زیرا با ادب حضور منافات دارد.[۱۵]
حبط اعمال
به گفته برخی مفسران شیعی همچون علامه طباطبائی و ناصر مکارم شیرازی، حبط به معنای بطلان و بی تأثیر شدن اعمال[۱۶] و یا نابود شدن ثواب اعمال بوسیله گناه به کار رفته است.[۱۷] علامه طباطبائی در تفسیر المیزان مینویسد، حبط اعمال تنها نتیجه کفر است. او توضیح میدهد که سخن گفتن با صدای بلند با پیامبر(ص) ممکن است او را ناراحت کند و اذیت کردن پیامبر(ص) در حکم کفر است؛ از این رو، اعمال آنها بهطور ناخواسته نابود میشود.[۱۸] طبرسی نیز مینویسد، بی احترامی و توهین به پیامبر (ص)، حبط اعمال را به دنبال دارد.[۱۹]
روایت شده است که وقتی آیه ۲ سوره حجرات نازل شد، ثابت بن قیس که شنواییاش ضعیف بود و با صدای بلند صحبت میکرد و گاهی پیامبر(ص) را ناراحت میکرد، گفت: «من مصداق این آیه هستم، اعمالم از بین رفت و جهنمی شدم.» اما پیامبر(ص) او را بهشتی معرفی کرد.[۲۰] در برخی روایات ذیل آیه ۲ سوره حجرات آمده است که پس از نزول این آیه، گاهی برخی افراد بدون توجه با صدای بلند پیامبر(ص) را صدا میزدند. پیامبر(ص) برای جلوگیری از باطل شدن اعمال آنها، صدای خود را از صدای آنان بلندتر میکرد.[۲۱]
پانویس
- ↑ مدرسی، من هدی القرآن، ۱۴۱۹ق، ج۱۳، ص۳۶۵.
- ↑ جوادی آملی، تسنیم، ۱۳۹۰ش، ج۶، ص۳۴.
- ↑ جوادی آملی، تسنیم، ۱۳۹۰ش، ج۶، ص۳۴؛ طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱۸، ص۳۰۸.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۹، ص۱۹۴؛ قمی، تفسیر القمی، ۱۳۶۳ش، ج۲، ص۳۱۸.
- ↑ مغنیه، تفسیر الکاشف، ۱۴۲۴ق، ج۷، ص۱۰۷.
- ↑ جوادی آملی، سیره رسول اکرم(ص) در قرآن، ۱۳۷۶ش، ج۸، ص۳۱۰.
- ↑ مکارم، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲۲، ص۱۳۷.
- ↑ طیب، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ۱۳۷۸ش، ج۱۲، ص۲۲۲.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۹، ص۱۹۶.
- ↑ طیب، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ۱۳۷۸ش، ج۱۲، ص۲۲۲.
- ↑ مکارم، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲۲، ص۱۳۷.
- ↑ مدرسی، من هدی القرآن، ۱۴۱۹ق، ج۱۳، ص۳۶۶؛ ر.ک: مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲۲، ص۱۴۴.
- ↑ مدرسی، من هدی القرآن، ۱۴۱۹ق، ج۱۳، ص۳۶۷.
- ↑ جوادی آملی، تسنیم، ۱۳۹۰ش، ج۶، ص۳۵.
- ↑ جوادی آملی، سیره رسول اکرم(ص) در قرآن، ۱۳۷۶ش، ج۸، ص۳۱۰.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۱۶۷.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۱۱۴.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱۸، ص۳۰۹؛ ر.ک: جوادی آملی، تسنیم، ۱۳۹۰ش، ج۶، ص۳۴.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۹، ص۱۹۶.
- ↑ طبرسی، جوامع الجامع، ۱۳۷۷ش، ج۶، ص۸۵.
- ↑ فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۱۴۱۵ق، ج۵، ص۴۸؛ مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۹، ص۳۳۱.
منابع
- جوادی آملی، عبدالله، تسنیم، قم، اسراء، چاپ نهم، ۱۳۹۰ش.
- جوادی آملی، عبدالله، سیره رسول اکرم(ص) در قرآن، قم، اسراء، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
- طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
- طبرسی، فضل بن حسن، جوامع الجامع، تحقیق: محمد واعظ زاده خراسانی، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۷ش.
- طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق: محمدجواد بلاغی، تهران، ناصرخسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
- طیب، سید عبدالحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران، اسلام، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش.
- فیض کاشانی، محمد، تفسیر الصافی، تحقیق: حسین اعلمی، تهران، مکتبة الصدر، چاپ دوم، ۱۴۱۵ق.
- قرائتی، محمدتقی، تفسیر نور، تهران، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، چاپ یازدهم، ۱۳۸۳ش.
- قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، تحقیق: طیب موسوی جزایری، قم، دارالکتاب، چاپ سوم، ۱۳۶۳ش.
- مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، تحقیق: جمعی از نویسندگان، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
- مدرسی، سید محمدتقی، من هدی القرآن، تهران، دار محبی الحسین، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.
- مغنیه، محمدجواد، تفسیر الکاشف، تهران، دارالکتب الاسلامیة، چاپ اول، ۱۴۲۴ق.
- مکارم شیرازی، ناصر، تفسر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیة، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.