کاربر:Gholampour/درباره من

از ویکی شیعه
حدیث یوم الدار
حدیث یوم الدار
اطلاعات روایت
نام‌های دیگرحدیث یوم الإنذار، حدیث العشیرة
موضوعاثبات خلافت، وصایت و ولایت امام علی(ع)
صادره ازپیامبر اسلام (ص)
اعتبار سندحدیث صحیح، حدیث مستفیض
منابع شیعهالطرائف (سید بن طاووس)
منابع سنیمسند احمد، تاریخ الامم والملوک(طبری)
احادیث مشهور
حدیث سلسلةالذهبحدیث ثقلینحدیث کساءمقبوله عمر بن حنظلةحدیث قرب نوافلحدیث معراجحدیث ولایتحدیث وصایتحدیث جنود عقل و جهلحدیث شجره


حدیث یَومُ الدّار که به حدیث یومُ الاِنذار و حدیث العَشیرة نیز مشهور است، در سال سوم پس از بعثت، در پی نزول آیه «و انذر عشیرتک الاقربین»(۲۱۴/سوره شعراء)، پیامبر(ص) از طرف خداوند مامور شد تا خویشاوندان نزدیک را به اسلام دعوت کند و برای خود وصی، خلیفه و ولی تعیین کند که در بین سکوت خویشان، فقط علی(ع) آن را پذیرفت.

این حدیث صحیح که به نقل‌های گوناگون نیز روایت شده، مورد قبول جمهور شیعه و سنی است گرچه برخی از علمای اهل سنت همچون ابن تیمیه این حدیث را تضعیف، تحریف و به تأویل بردند. متکلمان شیعه در اثبات خلافت، وصایت و ولایت علی(ع) از این حدیث استفاده می‌کنند.

متن حدیث

ثُمَّ قال: إِنَّ هَذَا أَخِی وَ وَصِیی وَ خَلِیفَتِی فِیکُمْ فَاسْمَعُوا لَهُ وَأَطِیعُوا


پیامبر فرمود: این برادر و وصی و جانشین من است، مطیع وی باشید.(طبری، تاریخ الامم والملوک(طبری)، ۱۳۴۶ق، ج۲، ص۳۲۰-۳۲۱.)

تكلم رسول الله (صلى اللّٰه عليه و آله) فقال :

«یا بَنِی عَبْدِالْمُطَّلِبِ إِنِّی وَاللَّهِ مَا أَعْلَمُ شَابّاً فِی الْعَرَبِ جَاءَ قَوْمَهُ بِأَفْضَلَ مِمَّا قَدْ جِئْتُکُمْ بِهِ إِنِّی قَدْ جِئْتُکُمْ بِخَیرِ الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ وَ قَدْ أَمَرَنِی اللَّهُ تَعَالَی أَنْ أَدْعُوَکُمْ اِلَیهِ فَأَیکُمْ یؤازِرُنِی عَلَی هَذا الْأَمْرِ عَلَی أَنْ یکُونَ أَخِی وَ وَصیّی و خَلِیفَتِی فِیکُم؟[۱]
ای بنی عبدالمطلب! به خدا هیچ‌کس از مردم عرب چیزی بهتر از آن‌چه من آورده‌ام برای قوم خویش نیاورده است، من برای شما خیر دنیا و آخرت آورده‌ام و خدای تعالی مرا فرمان داده که شما را به سوی آن بخوانم، کدامتان مرا در این کار یاری می‌کنید که برادر و وصی و جانشین من باشید؟»[۲]

قوم خاموش ماندند و من که از همه خردسالتر بودم گفتم:[۳]

«أنا يا نبيَّ اللهِ ؟ أكونُ وزيرَك عليه؛[۴] ای پیامبر خدا! من پشتیبان تو خواهم بود.»[۵]

ثُمَّ قال:

«إِنَّ هَذَا أَخِی وَ وَصِیی وَ خَلِیفَتِی فِیکُمْ فَاسْمَعُوا لَهُ وَأَطِیعُوا.[۶] این برادر و وصی و جانشین من است، مطیع وی باشید».[۷]
امام علی علیه‌السلام
نخستین امام شیعیان
زندگی
مولود کعبهیوم‌الدارشعب ابی‌طالبلیلة المبیتهجرت به مدینهازدواج با فاطمه(س)فتح خیبرابلاغ آیات برائتمباهلهواقعه غدیر سقیفه بنی‌ساعدهشهادت فاطمه(س)شورای شش‌نفرهحکومت امام علی(ع)شهادت امام علی(ع)سال‌شمار زندگی
لقب‌ها
امیرالمؤمنینولی اللهاسداللهصدیق قسیم النار و الجنةابوترابیعسوب‌ الدینحیدرقرآن ناطقفاروقصاحب اللواءشاه مردانزوج البتولساقی کوثرصالح المؤمنینخاصف‌النعل
میراث
مصحف امام علی مصحف فاطمهسیره علوینهج البلاغه غُرَر الحِکَمدُستُورُ مَعالِمِ الحِکَمدیوان امام علی(ع)جَفْردعای ناد علیخطبه شقشقیهخطبهٔ بی‌الفخطبه بی‌نقطهحرم
فضائل
آیه ولایتآیه لیلة المبیتآیه تبلیغآیه اکمالآیه صادقینآیه خیر البریهآیه انفاقآیه نجواآیه ودآیه مباهلهآیه اولی‌الامرآیه مودتآیه اهل الذکرآیه نصرآیه انذارآیه اخوتآیه اطعامآیه شاهدآیه ۵۶ سوره مائدهآیه ۲۰ سوره توبهآیه علم‌الکتابحدیث مدینة العلمحدیث رایتحدیث وصایتحدیث منزلتحدیث یوم الدارحدیث طیر مشویحدیث ولایتخطبه غدیرلا فتی الا علیحدیث شجرهسلونی قبل ان تفقدونیحدیث تشبیهحدیث ذکر علی عبادةحدیث علی مع الحقخاتم‌بخشیماجرای تهنیتماجرای کسر اصنام
اصحاب
عمار بن یاسرمالک اشترسلمان فارسیابوذر غفاریمقدادعبیدالله بن ابی‌رافعحجر بن عدیدیگران


شرح واقعه

به نقل از منابع تاریخی، تفسیری و روایی، پس از نزول آیه انذار در سال سوم بعثت،[۸] پیامبر(ص) به علی(ع) دستور داد غذایی فراهم کند و فرزندان عبدالمطلب را به میهمانی فرابخواند تا در این جلسه به دستور الهی، آنان را به اسلام دعوت کند.[۹] حدود ۴۰ [۱۰]یا ۳۰ [۱۱]نفر از جمله ابوطالب، حمزه و ابولهب؛ عموهای پیامبر به میهمانی آمدند. غذا به ظاهر کافی نبود ولی جمعیت سیر شدند، به همین دلیل قبل از سخن پیامبر، ابولهب پیامبر را متهم به جادو کرد و مجلس بدون طرح موضوع پایان یافت.[۱۲]

با دستور پیامبر(ص) بار دیگر امام علی علیه السلام غذا تهیه و خویشاوندان پیامبر(ص) را دعوت کرد.[۱۳] این بار پیامبر(ص) پس از صرف غذا، موضوع بعثت خود را مطرح و به دنبال شخصی بود که برادر، وصی و جانشین او باشد که کسی جز امام علی علیه السلام که از همه کوچک‌تر بود، پاسخ نداد.[۱۴] پس از آن پیامبر(ص)، امام علی علیه السلام را به عنوان وصی و جانشین خود برگزید و افراد را به اطاعت از او فراخواند، جمعیت برخاستند و با خنده به ابوطالب می‌گفتند که محمد امر کرد که از پسرت اطاعت کنی و به حرفش گوش دهی.[۱۵]

به روایت های دیگر

علامه امینی در کتاب الغدیر، شش صورت دیگر از این حدیث را که در دیگر کتب معتبر با اختلاف در تعابیر نقل‌شده است جمع‌آوری کرده است که به شرح ذیل است:

  1. در نقل دوم، پیامبر بعد از برپایی مهمانی برای خویشاوندان، این‌طور فرمود: «فَأَیکمْ یبَایعُنِی عَلَى أَنْ یکونَ أَخِی وَ صَاحِبِی وَ وَارِثِی فَلَمْ یقُمْ إِلَیهِ أَحَدٌ، فَقُمْتُ الیه وَ کنْتُ أَصْغَرَ الْقَوْمِ فقَالَ: اجْلِسْ، قَالَ: ثُمَّ قَالَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ، کلَّ ذَلِک أَقُومُ إِلَیهِ، فَیقُولُ لِی: اجْلِسْ، حَتَّى کانَ فِی الثَّالِثَة، فضَرَبَ بِیَدِهِ عَلَى یدِی.»[۱۶] گنجی شافعی در کفایةالطالب با جابجایی دو کلمه صاحبی و وارثی، حدیث را به همین صورت ذکر کرد.[۱۷] در مسند احمد، کلمه وارثی ذکر نشده[۱۸] ولی در کتاب خصائص نسائی، علاوه بر سه کلمه اخی و صاحبی و وارثی، کلمه وزیری نیز اضافه شده است.[۱۹]
  2. ابن مردویه اصفهانی در کتاب مناقب این حدیث را کمی متفاوت از نقل دوم، با حذف کلمه «وارثی» و اضافه کردن کلمه «ولیکم من بعدی» بدین صورت ذکر می‌کند: «مَن یبَایعُنی عَلی اَنْ یکونَ اَخی وَ صاحِبی وَ ولیکمْ مِنْ بَعْدی؟ فَمَدَدْتُ ‌َیدِی وَ قُْلْتُ: اَنَا أبایعُک، وَ اَنَا یوْمَئِذٍ اَصْغَرُ الْقَوْمِ...».[۲۰]
  3. ابن ابی حاتم[۲۱] و بغوی[۲۲] در کتاب‌های تفسیرشان، ابن تیمیه در کتاب منهاج السنة النبویة[۲۳] و ابوالفرج حلبی شافعی در کتاب سیره،[۲۴]نقل کرده اند که پیامبر بعد از اینکه ابولهب جلسه اول را به دلیل ادعای سحر پیامبر بهم زد، فردا دوباره جلسه‌ای تشکیل داد و از علی(ع) خواست که دوباره غذایی را مثل شب قبل آماده کند، این بار پیامبر پس از صرف غذا فرمود: «يا بَني عَبدُالمُطَلِّب إنَّ اللّهَ قَد بَعَثَني إلى الخَلق كافَّةً، و بَعَثَني إليكُم خاصَّةً، فقال: وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ و أَنَا أَدْعُوکمْ إِلَى کلِمَتَینِ خَفِیفَتَینِ عَلَى اللِّسَانِ ثَقِیلَتَینِ فِی الْمِیزَانِ شَهَادَةِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنِّی رَسُولُ اللَّهِ فَمَنْ یجِبْنِی إِلَى هَذَا الْأَمْرِ وَ یؤازِرْنِی عَلَی القیام به؟ قالَ عليّ: أنَا يا رَسول اللّه، و أنا أحدثكم سنا و سَكَتِ القَوم» زاد بعضهم في الرواية «يكن أخي و وزيرا و وارثي و خليفتي من بعدي، فلم يجبه أحد منهم، فقام عليّ و قال أنا يا رسول اللّه، قال اجلس، ثم أعاد القول على القوم ثانيا فصمتوا، فقام عليّ و قال أنا يا رسول اللّه، فقال: اجلس، ثم أعاد القول على القوم ثالثا فلم يجبه أحد منهم، فقام عليّ فقال: أنا يا رسول اللّه، فقال اجلس فأنت أخي و وزيري و وصيي و وارثي و خليفتي من بعدي». در این نقل کلمات «أخي و وزيري و وصيي و وارثي و خليفتي من بعدي» مورد تاکید قرار گرفته است.[۲۵]
  4. در نقل پنجم، از سلیم بن قیس[۲۶] و دیگر تابعین مانند معاویه نقل شده که پیامبر(ص) خویشاوندان را دعوت کرد، پس از آن فرمود: «أَیکمْ ینْتَدِبُ أَنْ یکونَ أَخِی وَ وَزِیرِی وَ وَصِیی وَ خَلِیفَتِی فِی أُمَّتِی وَ وَلِی کلِّ مُؤْمِنٍ مِنْ بَعْدِی؛ قوم ساکت شدند، پیامبر سه بار تکرار کرد و هر سه بار علی(ع) گفت: «أنا يا رسول الله»، پس از آن پیامبر(ص) فرمود: «اللَّهُمَّ امْلَأْ جَوْفَهُ عِلْماً وَ فَهْماً وَ حُکماً ثُمَّ قَالَ لِأَبِی طَالِبٍ یا أَبَا طَالِبٍ اسْمَعِ الْآنَ لِابْنِک وَ أَطِعْ فَقَدْ جَعَلَهُ اللَّهُ مِنْ نَبِیهِ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى». در این نقل علاوه بر حدیث یوم الدار، به حدیث منزلت نیز اشاره‌شده است.[۲۷]
  5. ثعلبی در کتاب الکشف و البیان ذکر می‌کند که پیامبر(ص) پس از دعوت خویشان و پذیرایی، سه بار فرمودند: «يا بَني عَبدِ المُطَلِب إِنّي أَنا النَّذيرُ إليكُم مِنَ اللهِ سُبحانَه وَ البَشيرُ لَمّا يَجيءُ بِه أحدٌ منكم، جئتكم بالدنيا والآخرة فأسلموا وأطيعوني تهتدوا، و مَنْ یؤاخِینِی وَ یوازِرُنِی وَ یکونُ وَلِیی وَ وَصِیی بَعْدِی وَ خَلِیفَتِی فِی أَهْلِی وَ یقْضِی دَینِی؟»، قوم ساکت شدند و هر سه بار علی(ع) پاسخ داد: «أنا»، پس پیامبر(ص) فرمود: «انت»، و قوم در حالی که ترک می‌کردند به ابوطالب طعنه می‌ زدند که از فرزندت اطاعت کن که امر کرد بر تو.[۲۸] البته گنجی شافعی نیز در کتاب کفایة الطالب این مطلب را نقل می‌کند.[۲۹]
  6. ابواسحاق ثعلبی در حدیثی دیگر نقل می‌کند که پیامبر(ص) به خویشان فرمود: «إن الله تعالى أمرني أن أنذر عشيرتي الأقربين، وأنتم عشيرتي ورهطي، وإن الله لم يبعث نبيا إلا جعل له من أهله أخا ووزيرا ووارثا ووصيا وخليفة في أهله، فأيكم يقوم فيبايعني على أنه أخي ووزيري ووصيي ويكون مني بمنزلة هارون من موسى إلا أنه لا نبي بعدي ؟ قوم ساکت شدند، سه بار کلام تکرار شد، سپس علی(ع) ایستاد، بیعت کرد و جواب داد.[۳۰]

نامگذاری

مورخان، مفسران و علما با نام‌ها و تعابیر متعددی از این رویداد یاد کرده‌اند؛ افرادی چون شیخ طوسی[۳۱] و سید مرتضی[۳۲] از لفظ «یوم‌الدّار»، شیخ صدوق[۳۳] و شرف الدین عاملی[۳۴] از واژه «یوم الانذار»، علامه امینی[۳۵] و برخی دیگر[۳۶] از عنوان «حدیث العشیره» و علامه حلی[۳۷] از کلمه «انذار العشیره» استفاده کرده‌اند. علامه مجلسی[۳۸] و ابن شهرآشوب[۳۹] نیز با تعبیر «بیعة العشیرة» از آن یاد کرده‌اند که دلیل آن این‌گونه ذکر شده که این بیعت را نخستین بیعت در تاریخ اسلام می‌دانند که در آن علی(ع) با پیامبر(ص) بیعت کرد.[۴۰]البته علامه امینی از این حدیث با عنوان «بدء الدعوة» نیز نام‌برده‌ است.[۴۱]

جایگاه

شیعه در ادعای نص بر خلافت امیرالمومنین علی(ع) به یوم الغدیر اکتفا نکرد، بلکه از یوم الدار نیز استفاده کرده است[۴۲]، چنانچه خود امام علی(ع) در مقام منازعه برای امامت و خلافت بعد رسول الله(ص)، به یوم الدار در مناقب‌اش احتجاج می‌کرد.[۴۳]

به اعتقاد سید علی حسینی میلانی از عالمان شیعه، این حدیث از حیث سند صحیح و از حیث دلالت، هر لفظی از الفاظش دلیل بر امامت علی(ع) بعد از رسول الله(ص) است و این حدیث به مجموع الفاظش از قوی‌ترین نص‌ها از حیث سند و دلالت است.[۴۴] نقل های متفاوت این حدیث هرچند در جزئیات متفاوت، اما در اصل حمایت از امامت و خلافت امیرالمومنین علی(ع) از سوی پیامبر اسلام(ص) تفاوتی ندارد.[۴۵]

برخی از منابع شیعه:

  • الامالی و الاقتصاد الهادی الی طریق الرشاد شیخ طوسی[۴۶]
  • الطرائف سید بن طاووس[۴۷]
  • مناقب ابن شهرآشوب[۴۸]
  • تفسیر فرات کوفی[۴۹]
  • رسائل الشریف سید مرتضی[۵۰]
  • من لایحضره الفقیه شیخ صدوق[۵۱]
  • الهدایه الکبری خصیبی[۵۲]
  • نهج الحق و منتهی المطلب علامه حلی[۵۳]
  • الغدیر علامه امینی[۵۴]
  • بحارالانوار علامه مجلسی[۵۵]
  • تفسیر مجمع البیان طبرسی[۵۶]

موضع اهل سنت درباره این حدیث

این حدیث از حیث اعتبار و سند مورد قبول شیعه و سنی است،[۵۷] به‌طوری که شیخ مفید در کتاب رسالة فی معنی المولی معتقد است که این حدیث توسط محدثان شیعه و سنی به صورت مستفیض نقل شده است.[۵۸]

برخی از منابع اهل سنت:

  • مسند احمد بن حنبل[۵۹]
  • شرح نهج‌البلاغه ابن ابی الحدید[۶۰]
  • تاریخ الامم و الملوک طبری[۶۱]
  • الکامل فی التاریخ ابن اثیر[۶۲]
  • مجمع الزوائد هیثمی[۶۳]
  • الدر المنثور سیوطی[۶۴]
  • شواهد التنزیل حسکانی[۶۵]
  • الکشف و البیان ثعلبی[۶۶]
  • تفسیر القرآن العظیم و البدایه ابن کثیر[۶۷]

برخی دیگر از عالمان اهل‌سنت برخلاف نظر جمهور، به تضعیف، تحریف و تاویل این حدیث روی آورده‌اند.

  • تضعیف: ابن تیمیه به سند حدیث اشکال کرده و علاوه بر تضعیف سند به دلیل وجود شخصی به نام أبو مريم عبد الغفار بن القاسم، مدعی کذب و جعلی بودن آن نیز شده و ادعا می‌کند که این حدیث در منابع معتبر نیامده است،[۶۸] در حالی که اولا این توثیقات در منابع رجالی خود اهل‌سنت آمده است و ثانیا محب امیرالمومنین بودن موجب ضعف نیست.[۶۹] ثالثا این حدیث با بیش از ۱۲ طریق در منابع اهل سنت ذکر شده که صراحت به تصحیح یا تلقی به قبول شده است.[۷۰]
  • تحریف: برخی دیگر به حذف و تحریف این حدیث روی آورده‌اند که علامه امینی در الغدیر به برخی از آن ها اشاره می‌کند:
  1. طبری در تفسیر خود برخلاف تاریخش، کلماتی چون وصیی و خلیفتی را حذف و به جای آن از لفظ کذا و کذا استفاده می‌کند، بدین صورت: «فَأَیکمْ یؤَازِرُنِی عَلَى هَذَا الْأَمْرِ عَلَى أَنْ یکونَ أَخِی وَ کذا وَ کذا ثُمَّ قالَ إِنَّ هذا اَخی وَ کذا وَ کذا فَاسْمَعُوا وَ‌ اَطیعُوه».[۷۱]
  2. ابن کثیر نیز در سه کتابش(تفسیر القرآن العظیم،[۷۲] البدایه،[۷۳] السیرة النبویة[۷۴]) از روش طبری تقلید می‌کند.
  3. محمدحسنین هیکل روشنفکر مصری در چاپ اول کتابش حیاة محمد، حدیث را ناقص و در چاپ دوم مطالب مربوط به علی(ع) را حذف کرده است.[۷۵]
  • تأویل: آلوسی ذیل آیه انذار عشیره، به دلیل استفاده شیعه از این حدیث برای خلافت امیرالمومنین علی(ع)، حدیث را ضعیف یا مجعول و یا دعوت به تفسیر و تاویل می‌کند.[۷۶]

جستارهای وابسته

پانویس

  1. طبری، تاریخ طبری: تاریخ الامم والملوک، ۱۳۴۶ق، ج۲، ص۳۲۰-۳۲۱؛ اسکافی، نقض العثمانیه، قم، ص۲۴۴؛ الصقلی، أنباء نجباء الأبناء، ۲۰۱۲م، ج۱، ص ۴۶-۴۸؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۸۵-۱۳۸۶ش، ج۲، ص۶۲-۶۲؛زیدان، جرجی، تاریخ تمدن اسلام، به تحقیق علی جواهر‌کلام، تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۲ش؛ ابوالفداء، تاریخ أبی‌ الفداء المسمی المختصر، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۱۷۵-۱۷۶؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، بی‌تا، ج۱۳، ص۲۱۱.
  2. طبری، تاریخ طبری: تاریخ الرسل و الملوک، ۱۳۸۹ش، ج۳، ص۵۳.
  3. طبری، تاریخ طبری: تاریخ الرسل و الملوک، ۱۳۸۹ش، ج۳، ص۵۳.
  4. طبری، تاریخ طبری: تاریخ الامم والملوک، ۱۳۴۶ق، ج۲، ص۳۲۰-۳۲۱.
  5. طبری، تاریخ طبری: تاریخ الرسل و الملوک، ۱۳۸۹ش، ج۳، ص۵۳.
  6. طبری، تاریخ طبری: تاریخ الامم والملوک، ۱۳۴۶ق، ج۲، ص۳۲۱.
  7. طبری، تاریخ طبری: تاریخ الرسل و الملوک، ۱۳۸۹ش، ج۳، ص۵۳.
  8. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب(ع)، ۱۳۷۰ش، ج۲، ص۳۱.
  9. طبری، تاریخ طبری: تاریخ الامم والملوک، ۱۳۴۶ق، ج۲، ص۳۱۹-۳۲۰.
  10. ثعلبی، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ۱۴۲۲ق، ج۷، ص۱۸۲.
  11. ابن حنبل، مسند، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۵۴۵.
  12. طبری، تاریخ طبری: تاریخ الامم والملوک، ۱۳۴۶ق، ج۲، ص۳۲۰.
  13. طبری، تاریخ طبری: تاریخ الامم والملوک، ۱۳۴۶ق، ج۲، ص۳۲۰.
  14. ابن حنبل، مسند، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۵۴۵.
  15. طبری، تاریخ طبری: تاریخ الامم والملوک، ۱۳۴۶ق، ج۲، ص۳۲۱؛ سید ابن طاووس، الطرائف، ۱۴۰۰ق، ج۱، ص۲۱؛ حسکانی، شواهد التنزیل، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۵۴۳؛ البغوی، تفسیر البغوی، ۱۴۲۰ق، ج۳، ص۴۸۰؛ ثعلبی، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ۱۴۲۲ق، ج۷، ص۱۸۲.
  16. طبری، تاریخ طبری: تاریخ الامم والملوک، ۱۳۴۶ق، ج۲، ص۳۲۱-۳۲۲؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، بی‌تا، ج۱۳، ص۲۱۲.
  17. الکنجي الشافعي‌، کفایة‌ الطالب، دار إحياء تراث أهل البيت(ع)، ص۲۰۷.
  18. ابن حنبل، مسند، ۱۴۱۶ق، ج۲، ص۱۶۵.
  19. نسائی، خصائص امیرالمومنین، ۱۴۲۴ق، ص۶۲.
  20. ابن مردویه الاصفهانی، مناقب علی بن ابیطالب(ع)، ۱۴۲۴ق، ج۱، ص۲۸۹.
  21. ابن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج۹، ص۲۸۲، به نقل از: امینی نجفی، الغدیر، بی‌تا، ج۲، ص۲۷۶.
  22. امینی نجفی، الغدیر، بی‌تا، ج۲، ص۲۷۶.
  23. ابن تیمیه، منهاج السنة النبویة، ۱۴۰۶ق، ج۷، ص۲۹۸-۲۹۹.
  24. ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیة، دارالکتب العلمیة، ج۱، ص۴۰۶.
  25. امینی نجفی، الغدیر، بی‌تا، ج۲، ص۲۸۲.
  26. بن قیس هلالی، کتاب سلیم بن قیس هلالی، ۱۴۰۷ق، ص۱۶۲-۱۶۳.
  27. امینی نجفی، الغدیر، بی‌تا، ج۲، ص۲۸۲.
  28. ثعلبی، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ۱۴۲۲ق، ج۷، ص۱۸۲.
  29. الکنجي الشافعي‌، کفایة‌ الطالب، دار إحياء تراث أهل البيت(ع)، ج۱، ص۲۰۵-۲۰۶.
  30. ثعلبی، الکشف و البیان به نقل از: امینی نجفی، الغدیر، بی‌تا، ج۲، ص۲۸۳.
  31. طوسی، الاقتصاد الهادی الی طریق الرشاد، ۱۴۰۰ق، ص۲۲۲.
  32. سید مرتضی علم الهدی، رسائل الشریف المرتضی، ۱۴۰۵ق، ج۴، ص۹۳.
  33. صدوق ابن بابویه، من لایحضره الفقیه، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۲۷۴.
  34. شرف الدین عاملی، النص و الاجتهاد، ۱۴۲۴ق، ص۲۲.
  35. امینی نجفی، الغدیر، بی‌تا، ج۲، ص۲۷۶.
  36. نمازی شاهرودی، مستدرک سفینه البحار، ۱۴۱۸ق، ج۷، ص۲۴۴.
  37. حلی، منتهی المطلب فی تحقیق المذهب، ۱۳۷۸ـ۱۳۷۹ش، ج۱۴، ص۱۰.
  38. مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۳۸، ص۲۲۱.
  39. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب(ع)، ۱۳۷۰ش، ج۲، ص۳۱.
  40. قمی، سفینه البحار، بی‌تا، ج۱، ص۱۱۷؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب(ع)، ۱۳۷۰ش، ج۲، ص۲۸.
  41. امینی نجفی، الغدیر، بی‌تا، ج۲، ص۲۷۸.
  42. شیخ مفید، رسالة فی معنی المولی، ۱۴۱۳ق، ص۴۰.
  43. شیخ مفید، الفصول المختاره، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۹۷.
  44. حسینی میلانی، تشیید المراجعات و تفنید المکابرات، ۱۴۲۷ق، ج۳، ص۱۵۰.
  45. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقائد۵، ۱۳۹۹ش، ج۱، ص۲۱۷-۲۱۸.
  46. طوسی، الاقتصاد الهادی الی طریق الرشاد، ۱۴۰۰ق، ص۲۲۲؛ طوسی، الامالی، ۱۴۱۴ق، ص۵۸۱-۵۸۳.
  47. سید ابن طاووس، الطرائف، ۱۴۰۰ق، ج۱، ص۲۱.
  48. ابن شهرآشوب، متشابه القرآن، ۱۳۶۹ق، ج۲، ص۳۰-۳۱؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب(ع)، ۱۳۷۰ش، ج۲، ص۲۸.
  49. کوفی، تفسیر فرات الکوفی، ۱۴۱۰ق، ص۲۹۹-۳۰۴.
  50. سید مرتضی علم الهدی، رسائل الشریف المرتضی، ۱۴۰۵ق، ج۴، ص۹۳.
  51. صدوق ابن بابویه، من لایحضره الفقیه، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۲۷۴؛ صدوق ابن بابویه، علل الشرایع، ۱۳۸۵ق، ج۱، ص۱۷۰.
  52. خصیبی، الهدایه الکبری، ۱۴۱۹ق، ج۱، ص۴۶-۴۸.
  53. حلی، نهج الحق، ۱۹۸۲م، ج۱، ص۲۱۳؛ حلی، منتهی المطلب فی تحقیق المذهب، ۱۳۷۸ـ۱۳۷۹ش، ج۱۴، ص۱۰.
  54. امینی نجفی، الغدیر، بی‌تا، ج۲، ص۲۷۶.
  55. مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۳۸، ص۲۲۱.
  56. طبرسی، تفسیر مجمع البیان، ۱۴۱۵ق، ج۷، ص۳۵۶-۳۵۷.
  57. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقائد۵، ۱۳۹۹ش، ج۱، ص۲۱۷-۲۱۸.
  58. شیخ مفید، رسالة فی معنی المولی، ۱۴۱۳ق، ص۴۰.
  59. ابن حنبل، مسند، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۵۴۵.
  60. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، بی‌تا، ج۱۳، ص۲۱۱.
  61. طبری، تاریخ طبری: تاریخ الامم والملوک، ۱۳۴۶ق، ج۲، ص۳۱۹-۳۲۰.
  62. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۸۵-۱۳۸۶، ج۲، ص۶۲-۶۳.
  63. الهیثمی، مجمع الزوائد، ۱۴۱۴ق، ج۸، ص۳۰۲-۳۰۳.
  64. سیوطی، الدر المنثور، ۱۴۰۴ق، ج۵، ص۹۷.
  65. حسکانی، شواهد التنزیل، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۵۴۳.
  66. ثعلبی، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ۱۴۲۲ق، ج۷، ص۱۸۲.
  67. ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ۱۴۱۹ق، ج۶، ص۱۵۱؛ ابن کثیر، البدایه، دار احیا التراث العربی، ج۳، ص۵۲-۵۳.
  68. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقائد۵، ۱۳۹۹ش، ج۱، ص۲۱۷-۲۱۸.
  69. العاملي، الصحيح من سيرة النبي الأعظم (ص)، ۱۳۸۵ش، ج۳، ص۱۵۷-۱۵۸.
  70. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقائد۵، ۱۳۹۹ش، ج۱، ص۲۱۷-۲۱۸.
  71. طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن (تفسیر الطبری)، ۱۴۱۲ق، ج۱۹، ص۷۵.
  72. ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ۱۴۱۹ق، ج۶، ص۱۵۳.
  73. ابن کثیر، البدایه، دار احیا التراث العربی، ج۳، ص۵۳.
  74. ابن کثیر، السيرة النبوية، ۱۹۷۱م، ج۱، ص۴۵۹.
  75. هیکل، محمدحسنین، حیاة محمد، بی‌جا، بی‌نا، بی‌تا، ج۱، ص۱۰۰.
  76. الألوسي، شهاب الدين، روح المعاني، بی‌جا، بی‌نا، بی‌تا، ج۱۹، ص۱۳۵.

یادداشت

منابع

  • ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، قم، مکتبه آیت الله العظمی المرعشی النجفی، بی‌تا.
  • ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵-۱۳۸۶.
  • ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵-۱۳۸۶ش.
  • ابن تیمیه، أحمد بن عبد الحليم، منهاج السنة النبویة، به تحقیق محمد رشاد السالم، ریاض، جامعة الامام محمد بن سعود الاسلامیة، چاپ اول، ۱۴۰۶ق.
  • ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب(ع)، به تحقیق یوسف بقاعی، بیروت، دارالاضوا، ۱۳۷۰ش.
  • ابن شهرآشوب، محمدعلی، متشابه القرآن، قم، دارالبیدار للنشر، چاپ اول، ۱۳۶۹ق.
  • ابن کثیر، اسماعیل ابن عمر، البدایه، به تحقیق علی شیری، بیروت، دار احیا التراث العربی، بی‌تا.
  • ابن کثیر، اسماعیل ابن عمر، السيرة النبوية، به تحقیق مصطفى عبد الواحد، بیروت، دار المعرفة للطباعة والنشر والتوزيع، ۱۹۷۱م.
  • ابن کثیر، اسماعیل ابن عمر، تفسیر القرآن العظیم، به تحقیق محمد حسین شمس الدین، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۹ق.
  • ابن مردویه الاصفهانی، احمد بن موسی، مناقب علی بن ابیطالب(ع)، قم، دار الحدیث، چاپ دوم، ۱۴۲۴ق.
  • ابوالفداء، اسماعیل بن علی، تاریخ أبی‌ الفداء المسمی المختصر، به تحقیق محمد دیوب، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق.
  • ابوالفرج حلبی شافعی، علی بن ابراهیم، السیرة الحلبیة، بیروت، دارالکتب العلمیة، بی‌تا.
  • اسکافی، محمد بن عبدالله، نقض العثمانیه، قم، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.
  • البغوی، ابو محمد، تفسیر البغوی، به تحقیق عبدالرزاق المهدی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.
  • الصقلی، محمد ابن ظفر، أنباء نجباء الأبناء، بیروت، دار الآفاق الجدیدة، ۲۰۱۲م.
  • العاملي، السيد جعفر مرتضى، الصحيح من سيرة النبي الأعظم (ص)، قم، موسسه علمی فرهنگی دار الحديث؛سازمان چاپ و نشر، ۱۳۸۵ش.
  • الکنجي الشافعي‌، محمد بن يوسف، کفایة‌ الطالب، دار إحياء تراث أهل البيت(ع)، تهران، بی‌تا.
  • الهیثمی، نورالدین، مجمع الزوائد، به تحقیق حسام الدین القدسی، قاهره، مکتبه القدسی، ۱۴۱۴ق.
  • امینی نجفی، عبدالحسین، الغدیر، قم، موسسه دایره المعارف فقه اسلامی، بی‌تا.
  • بن حنبل، احمد بن محمد، مسند، به تحقیق احمدمحمد شاکر، قاهره، دارالحدیث، چاپ اول، ۱۴۱۶ق.
  • بن قیس هلالی، سلیم، کتاب سلیم بن قیس هلالی، به تحقیق علاء‌الدین موسوی، تهران، مؤسسة البعثة. قسم الدراسات الإسلامية ، ۱۴۰۷ق.
  • ثعلبی، احمد بن محمد، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، به تحقیق ابی محمد ابن عاشور، بیروت، دار احیا التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
  • حسکانی، عبید الله بن عبدالله، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، به تحقیق محمدباقر محمودی، تهران، وزاره الثقافه و الارشاد موسسه الطبع و النشر، ۱۴۱۱ق.
  • حسینی میلانی، سید علی، تشیید المراجعات و تفنید المکابرات، قم، الحقائق، چاپ چهارم، ۱۴۲۷ق.
  • حلی، حسن بن یوسف، منتهی المطلب فی تحقیق المذهب، به تحقیق مجمع البحوث الاسلامیه؛ قسم الفقه، مشهد، آستانه الرضویه المقدسه، مجمع البحوث الاسلامیه، ۱۳۷۸ـ۱۳۷۹ش.
  • حلی، حسن بن یوسف، نهج الحق، بیروت، دارالکتاب اللبنانی، چاپ اول، ۱۹۸۲م.
  • خصیبی، حسین بن حمدان، الهدایه الکبری، قم، نشر البلاغ، ۱۴۱۹ق.
  • زهادت، عبدالمجید، و مهدی یوسفیان، معارف و عقائد۵، قم، مرکز مدیریت حوزه های علمیه، ۱۳۹۹ش.
  • زیدان، جرجی، تاریخ تمدن اسلام، به تحقیق علی جواهر‌کلام، تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۲ش.
  • سید ابن طاووس، علی بن موسی، الطرائف، قم، مطبعه الخیام، ۱۴۰۰ق.
  • سید مرتضی علم الهدی، علی بن حسین، رسائل الشریف المرتضی، گردآورنده مهدی رجایی، قم، دارالقرآن الکریم، ۱۴۰۵ق.
  • سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر، الدر المنثور، گرداورنده عبدالله ابن عباس، قم، مکتبه آیت الله العظمی المرعشی النجفی(ره)، ۱۴۰۴ق.
  • شرف الدین عاملی، عبدالحسین، النص و الاجتهاد، تهران، منظمه الاوقاف و الشوون الخیریه، دارالاسره للطباعه و النشر، ۱۴۲۴ق.
  • شیخ مفید، محمد بن محمد، الفصول المختاره، به تحقیق علی میر‌شریفی، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
  • شیخ مفید، محمد بن محمد، رسالة فی معنی المولی، به تحقیق مهدی نجف، قم، الموتمر العالمی لالفیة الشیخ المفید، ۱۴۱۳ق.
  • صدوق ابن بابویه، محمد بن علی، علل الشرایع، نجف، منشورات المکتبه الحیدریه و مطبعتها فی النجف، ۱۳۸۵ق.
  • صدوق ابن بابویه، محمد بن علی، من لایحضره الفقیه، به تحقیق علی‌اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ دوم، ۱۴۱۳ق.
  • طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۱۵ق.
  • طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری: تاریخ الامم والملوک، به تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، روائع التراث العربی، ۱۳۴۶ق.
  • طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری: تاریخ الرسل و الملوک، ترجمه ابوالقاسم پاینده، بی‌جا، نشر الکترونیک، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
  • طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن (تفسیر الطبری)، بیروت، دار المعرفة، ۱۴۱۲ق.
  • طوسی، محمد بن الحسن، الامالی، به تحقیق موسسه البعثه؛ قسم الدراسات الاسلامیه، قم، دارالثقافه، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
  • طوسی، محمد بن حسن، الاقتصاد الهادی الی طریق الرشاد، تهران، مکتبه جهل ستون العامه و مدرستها، ۱۴۰۰ق.
  • قمی، عباس، سفینه البحار، بیروت، دارالمرتضی، بی‌تا.
  • کوفی، فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات الکوفی، گرداورنده محمد الکاظم، تهران، وزاره الثقافه و الارشاد الاسلامی؛ موسسه الطبع و النشر، ۱۴۱۰ق.
  • مجلسی، محمدباقر بن محمد‌تقی، بحارالانوار، تهران، موسسه الوفا، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
  • نسائی، احمد بن علی، خصائص امیرالمومنین، به تحقیق دانی بن منیر آل زهوی، بیروت، المکتبة العصریة، ۱۴۲۴ق.
  • نمازی شاهرودی، علی، مستدرک سفینه البحار، به تحقیق حسن بن علی نمازی شاهرودی، قم، جماعه المدرسین فی الحوزه العلمیه، ۱۴۱۸ق.

پیوند به بیرون