مجتهد یا فقیه، کسی که در علم فقه به رتبه اجتهاد رسیده و توانایی استنباط احکام شرعی از منابع معتبر را دارد. بر اساس دلایل شرعی مجتهدانِ جامع الشرایط، حاکم شرع هستند و وظایف و اختیاراتی مثل حق قضاوت و تصرف در اموال عمومی و اوقاف و حتی اعلام جنگ و صلح دارند. معمولا رهبری دینی جوامع شیعی بر عهده مجتهدان است. متدینان به نظریات آنان توجه دارند و اعمال دینی خود را بر اساس فتوای مجتهدان انجام می‌دهند و بخشی از درآمد خود را به عنوان وجوهات شرعی در اختیار مجتهدان قرار می‌دهند. مجتهدانی که اعلم باشند و مورد اقبال عمومی قرار بگیرند به مقام مرجعیت می‌رسند. شیخ طوسی، محقق حلی، علامه حلی، شیخ انصاری و میرزای شیرازی از مجتهدان و فقیهان به‌نام شیعه هستند.

از راست به چپ: سید ابوالقاسم خویی، سید محسن حکیم، سید محمود شاهرودی و سید علی تبریزی، از فقیهان قرن پانزدهم هجری

مجتهد کیست؟

مجتهد یا فقیه در اصطلاح به فردی گفته می‌شود که در علم فقه به رتبه اجتهاد رسیده و توانایی استنباط احکام شرعی فرعی را از منابع معتبر داشته باشد.[۱] در تفکر شیعی، مجتهدان جامع الشرایط جانشینان امام معصوم هستند و به آنان نایب عام گفته می‌شود[۲] و بسیاری از وظایف و اختیارات امامان مثل قضاوت و اجازه تصرف در وجوهات شرعی را دارا هستند.[۳] مطهری مجتهد شیعی(درگذشت: ۱۳۵۸ش) به تناسب بحث در پیشینه اجتهاد و تعریف مجتهد ضمن تقسیم پیغمبران به مُرسَل و غیر مرسَل [یادداشت ۱] براین باور است که کار امروزین مجتهدان همان کاری است که پیغمبران دسته دوم می‌کرده‌اند. کاری که امروز مجتهد با نیروی علم و استدلال و اجتهاد می‌کند، پیغمبران گذشته می‌کردند ولی نه با قوه اجتهاد بلکه با نیروی وحی و علاوه بر آن که مجتهد حاکم شرعی و رهبر مردم است، آمِر به معروف و ناهی از منکر در میان مردم است؛ او مُصلح میانِ امت بوده و موظف است که مفاسد را اصلاح نماید.[۴] در سده‌های اخیر مرسوم بوده است که دانش‌آموختگان حوزه‌های علمیه هنگامی که در فقه به مرحله بالایی می‌رسیدند، استاد یا استادان‌شان، به صورت کتبی یا شفاهی، اجتهاد آنها را تأیید می‌کردند. به این تصدیق «اجازه اجتهاد» می‌گویند.[۵]

وظایف و اختیارات مجتهدان

بر اساس فقه شیعه کسی که به مقام اجتهاد برسد و دارای برخی شرایط باشد حاکم شرع نامیده می‌شود[۶] و دارای اختیارات و وظایفی خواهد بود. شیخ انصاری مناصب فقیه را در سه عنوان اصلی افتاء، حکومت به معنی قضاوت و ولایت تصرف در اموال و نفوس جمع‌بندی کرده است.[۷]

آیت‌الله مکارم شیرازی در بحثی درباره اختیارت فقیه، ابتدا فتوا دادن و قضاوت را نوشته است و سپس در ذیل منصب ولایت فقیه به اختیارات هفت‌گانه فقیهان اشاره کرده است که در علم فقه بحث می‌شود و عبارتند از:

  • ولایت بر اموال محجوران مثل غایبان و صغیرانی که ولیّ ندارند، و بعضی از اقسام مجنون و سفیه.
  • ولایت بر گرفتن و خرج کردن وجوهات شرعی مثل خمس، زکات و وقف‌های عام.
  • ولایت بر اجرای حدود شرعی خارج از منصب قضا.
  • ولایت بر امر به معروف و نهی از منکر در مواردی که نیازمند زدن و مجروح کردن یا کشتن کسی باشد.
  • ولایت بر امور سیاسی و حکومت و حفظ مرزها و دفاع در مقابل دشمنان و کلیه اموری که به مصالح عمومی مرتبط است.
  • ولایت بر جان‌ و اموال مردم.
  • ولایت بر تشریع و حق قانون‌گذاری.[۸]

برخی از فقیهان نیز اقامه نماز جمعه را جزو مناصب اختصاصی فقیه می‌دانند.[۹] محمدحسین نائینی در کتاب تنبیه الامه ولایت و سرپرستی امور حسبیه، را جزو مناصب فقیهان دانسته و این نکته را نیز جزو قطعیات(مطالب قطعی و یقینی) مذهب شیعه معرفی می‌کند[۱۰]امام خمینی معتقد است که تمام اختیاراتی که پیامبر و ائمه برای ادارۀ جامعه داشته‌اند برای فقیه جامع‏‎ ‎‏الشرایط نیز ثابت است و این ولایت «واقعیتی جز جَعْل ندارد» و فی حدِّ ذاته شأن‏‎ ‎‏و مقامی نیست بلکه وسیلۀ انجام وظیفه اجرای احکام است.» [۱۱]

مراتب و تقسیم‌بندی مجتهدان

 
محمدحسن نجفی، معروف به صاحب جواهر، از فقیهان قرن سیزدهم هجری

طبق تقسیم‌بندی‌هایی رایج در کتب فقهی مجتهدان به مجتهد مُتَجَزّی و مطلق تقسیم شده و مجتهد مطلق نیز به مجتهد جامع الشرایط و مجتهد اعلم تقسیم شده است.

سید ابوالقاسم خویی در کتاب التنقیح فی شرح العروة الوثقی، دو نوع تقسیم‌بندی از واژه اجتهاد ارائه داده که بر اساس آن، مجتهد یا متجزی است یا مطلق و هر کدام یا قوه اجتهاد خود را به فعلیت رسانده یا از آن در راه استنباط احکام استفاده نکرده است.[۱۲] بر اساس این تقسیم‌بندی، مجتهد متجزی کسی است که توانایی استنباط احکام شرعی را در برخی از بخش‌های فقه دارد[۱۳] و ممکن است این توانایی را در راه استنباط احکام به کار ببرد یا فقط در حد استعداد، آن را نگه دارد. برخی از فقها تقلید از فقیه متجزی را جایز نمی‌دانند؛ عده‌ای نیز معتقدند در احکامی که استنباط کرده است، می‌توان از او تقلید کرد.[۱۴] خویی در مقابل اجتهاد تَجَزّی، از واژه اجتهاد مطلق استفاده کرده است.[۱۵] طبق این نظر گفته شده، مجتهد مطلق می‌تواند از راه استدلال شرعی، احکام شرعی را در تمام ابواب فقه استنباط کند.[۱۶]

به مجتهد مطلق اگر شرایط لازم برای اینکه دیگران از او تقلید کنند را به دست آورد، مجتهد جامع الشرایط گفته می‌شود. چنین شخصی باید دارای شرایط باشد از جمله: ذُکوریّت (مرد بودن)، عاقل بودن، حلال زاده بودن ، شیعه امامی‌ بودن، زنده‌ بودن، عادل بودن و اعلم بودن.[۱۷]

مجتهد اعلم، فقیه جامع الشرایطی است که در استنباط احکام شرعی، نسبت به دیگر فقها، توانایی بیشتری دارد.[۱۸] در صورت دسترسی به مجتهد اعلم، تقلید از او، به باور برخی از فقها، واجب است و به باور برخی دیگر از فقها، بنا بر احتیاط واجب باید از چنین شخصی تقلید کرد.[۱۹]

تفاوت مجتهد و مرجع تقلید

هر یک از مجتهدان در صورتی که دارای صلاحیت فتوا دادن باشند ممکن است که به مقام مرجعیت برسند. مرجع تقلید در واقع مجتهد جامع الشرایطی است که مورد اقبال مردم شیعه قرار گرفته و از او تقلید می‌کنند؛ یعنی اعمال دینی خود را بر اساس فتاوا یا همان نظریات فقهی او انجام می‌دهند. و وجوهات شرعی خود را به او یا نمایندگان او می‌پردازند.[۲۰]

 
میرزای شیرازی، مجتهد قرن سیزدهم و چهاردهم هجری قمری

نامدارترین مجتهدان شیعه

فقیهان شیعه را گاه بر اساس زمان حیات و گاه بر اساس مکتب‌های اجتهادی آن‌ها تقسیم کرده‌اند.[۲۱]

فقیهان متقدم و متأخر

در نوشته‌های فقهی شیعه، غالبا به فقیهان پیش از شیخ طوسی قُدَماء می‌گویند،[۲۲] از شیخ طوسی تا پیش از علامه حلی را مُتَقدِّمان می‌نامند[۲۳] و از علامه حلی به بعد را تا پیش از نسل اولِ فقهاء معاصر را فقهاء متأخر می‌خوانند.[۲۴] از فقهاء معاصر هم با نام «مُتَأخِّرو المتأخِّرین» (فقهاء بعد از متأخران) یاد می‌شود.[۲۵]
علت این دسته‌بندی، روش فقهی متفاوت آنها در هر دوره بوده است.[۲۶] البته این اصطلاحات نِسبی هستند و درباره آنها نظرات دیگر هم وجود دارد. برای مثال برخی همه فقیهان پیش از محقق حلی را قدماء می‌نامند.[۲۷]

فقیهان معروف شیعه

در تاریخ فقه شیعه، فقیهان بسیاری وجود داشته‌اند. معروف‌ترین آنها به ترتیب تقدم زمان وفات، عبارتند از:

جستارهای وابسته

پانویس

  1. مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، فرهنگ‌نامه اصول فقه، ۱۳۸۹ش، ص۶۹۶.
  2. کاشف الغطاء، کشف الغطاء، انتشارات دفتر تبلیغات، ج۴، ص۳۷۰.
  3. شیخ انصاری، کتاب المکاسب،چاپ کنگره، ج۳، ص۵۴۵-۵۴۶.
  4. مطهری، آشنایی با قرآن، ج۲، ص۱۷۱؛ مجموعه آثار، ۱۳۹۰ش، ج۲۶، ص۲۰۲.
  5. گرجی، «اجتهاد»، ص۶۱۰.
  6. موسسه دايرة المعارف فقه اسلام، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۳، ص۱۹۹.
  7. شیخ انصاری، کتاب المکاسب، چاپ کنگره، ج۳، ص۵۴۵-۵۴۶.
  8. مکارم شیرازی، بحوث فقهیه هامه، ۱۴۲۲ق، ص۴۰۰-۴۰۱.
  9. بروجردی، تبیان الصلاة، نشر گنج عرفان، ج۱، ص۵۸.
  10. نائینی، تنبیه الامة و تنزیه الملة، انتشارات دفتر تبلیغات، ص۷۶
  11. پرتال امام خمینی‏http://www.imam-khomeini.ir/fa/c78_124283/ امام خمینی، ولایت فقیه، ۱۴۲۳ق، ص۵۰-۵۱.
  12. خویی، التنقیح، ۱۴۱۸ق، ص۲۸.
  13. خویی، التنقیح، ۱۴۱۸ق، ص۲۸؛ مشکینی، اصطلاحات الأصول، ۱۴۱۶ق، ص۱۹.
  14. یزدی، العروة الوثقی، ۱۴۲۸ق، ج۱، ص۱۷.
  15. خویی، التنقیح، ۱۴۱۸ق، ص۲۸.
  16. مشکینی، اصطلاحات الأصول،۱۴۱۶ق، ص۱۹.
  17. امام خمینی، توضیح المسائل، ۱۴۲۴ق، ج۱، ص۱۳.
  18. انصاری، مطارح الأنظار، ۱۳۸۳ش، ج۲، ص۶۷۹.
  19. یزدی، العروة الوثقی، ۱۴۲۸ق، ج۱، ص۱۹؛ امام خمینی، توضیح المسائل، ۱۴۲۴ق، ج۱، ص۱۳.
  20. یزدی، العروة الوثقی، ۱۴۲۸ق، ج۱، ص۴؛ رحمان‌ستایش، «تقلید»، ص۷۸۹.
  21. گرجی، تاریخ فقه و فقها، ص۱۵
  22. بدری، معجم مفردات أصول الفقه المقارن، ۱۴۲۸ق، ص۲۲۶.
  23. بدری، معجم مفردات أصول الفقه المقارن، ۱۴۲۸ق، ص۲۵۳.
  24. بدری، معجم مفردات أصول الفقه المقارن، ۱۴۲۸ق، ص۲۵۲، ۲۵۳.
  25. بدری، معجم مفردات أصول الفقه المقارن، ۱۴۲۸ق، ص۲۵۲.
  26. بدری، معجم مفردات أصول الفقه المقارن، ۱۴۲۸ق، ص۲۲۶، ۲۵۲، ۲۵۳.
  27. ملکی اصفهانی، فرهنگ اصطلاحات اصول، ۱۳۷۹ش، ج۲، ص۶۰.
  28. مکارم شیرازی، دائرة المعارف فقه مقارن، ۱۴۲۷ق، ج۱، ص۲۵۹تا۲۶۶.

یادداشت

  1. پیغمبران مرسل یعنی پیغمبرانی که صاحب شریعت و قانون هستند؛ مثل ابراهیم، موسی، عیسی. و پیغمبران غیر مرسل یعنی پیغمبرانی که تابعِ پیغمبران دیگر و مُبَلّغِ شریعت آنانند و از خودشان قانونی نداشته‌اند.

منابع

  • امام خمینی، سیدروح الله، توضیح المسائل (مُحَشَّی)، قم، مرکز انتشارات اسلامی، چاپ هشتم، ۱۴۲۴ق.
  • انصاری، مرتضی، مطارح الأنظار، قم، مجمع الفکر الإسلامی، چاپ دوم، ۱۳۸۳ش.
  • انصاری، مرتضی، کتاب المکاسب، قم، چاپ کنگره بزرگداشت شیخ اعظم انصاری، ۱۴۱۵ق.
  • بدری، تحسین، تهران، المشرق للثقافه و النشر، چاپ اول، ۱۴۲۸ق.
  • بروجردی، سید حسین طباطبایی، تبیان الصلاة، تقریر: علی صافی گلپایگانی، قم، انتشارات گنج عرفان، ۱۴۲۶ق.
  • جزایری، محمدجعفر، منتهی الدرایة فی توضیح الکفایة، قم، مؤسسه‌دار الکتاب، چاپ چهارم، ۱۴۱۵ق.
  • حسینی شیرازی، محمد، الوصول الی کفایة الأصول، قم،‌ دار الحکمه، چاپ سوم، ۱۴۲۶ق.
  • رحمان ستایش، محمدکاظم، «تقلید۱»، دانشنامه جهان اسلام، تهران، بنیاد دایرةالمعارف اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
  • فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علهیم السلام، زیر نظر آیة الله سید محمود هاشمی شاهرودی، قم، مؤسسه دائرة المعارف فقه اسلامی، ۱۳۸۷ش.
  • کاشف الغطاء، جعفر، کشف الغطاء عن وجه شریعة الغراء، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، ۱۴۲۲ق.
  • کاشف الغطاء، علی، النور الساطع فی الفقه النافع، نجف، مطبعه الآداب، چاپ اول، ۱۳۸۱ق.
  • گرجی، ابوالقاسم، «اجتهاد»، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
  • گرجی، ابوالقاسم، تاریخ فقه و فقها، تهران، انتشارات سمت، ۱۳۹۲ش.
  • مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، فرهنگ‌نامه اصول فقه، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
  • مشکینی، میرزاعلی، اصطلاحات الأصول و معظم أبحاثها، قم، الهادی، چاپ ششم، ۱۴۱۶ق.
  • مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، بیروت،‌ دار الکتب العلمیة، چاپ سوم، ۱۴۳۰ق.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، بی‌جا، نشر صدرا، ۱۳۹۰ش.
  • مکارم شیرازی، ناصر، بحوث فقهیة هامة، قم، مدرسة الامام علی بن ابیطالب، ۱۴۲۲ق.
  • مکارم شیرازی، ناصر، دائرة المعارف فقه مقارن، قم، مدرسه الامام علی بن ابی طالب(ع)، چاپ اول، ۱۴۲۷ق.
  • ملکی اصفهانی، مجتبی، فرهنگ اصطلاحات اصول، قم، عالمه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
  • یزدی، سیدمحمدکاظم، العروة الوثقی مع التعلیقات، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۲۸ق.