محمدرضا مسجدشاهی

از ویکی شیعه
محمدرضا مسجدشاهی
اطلاعات فردی
لقبآقارضا اصفهانی
تاریخ تولد۲۰ محرم سال ۱۲۸۷ هجری قمری (۲ اردیبهشت سال ۱۲۴۹ هجری شمسی)
محل زندگینجف • اصفهان
تاریخ وفات۲۴ محرم سال ۱۳۶۲هجری قمری (۱۱ بهمن سال ۱۳۲۱ هجری شمسی)
محل دفنتخت فولاد اصفهان
شهر وفاتاصفهان
اطلاعات علمی
استادانسید محمد فشارکیمیرزا حبیب الله رشتیسید محمدکاظم طباطبائی یزدیآخوند خراسانیآقارضا همدانی
شاگردانامام خمینیسید احمد شبیری زنجانیسید محمدرضا گلپایگانیسید شهاب‌الدین مرعشی نجفیسیده نصرت امین
محل تحصیلنجف • اصفهان
اجازه روایت ازشیخ الشریعه اصفهانیمیرزا حسین نوریمحمدباقر بهاری همدانی
اجازه روایت بهامام خمینی • سیده نصرت امین • محمدرضا طبسی
اجازه اجتهاد بهاحمد فیاض سدهی
سایرمرجع تقلید • تدریس در حوزه علمیه


محمدرضا نجفی مسجدشاهی اصفهانی از فقیهان قرن چهاردهم قمری، او علاوه بر فقه، اصول فقه و تفسیر، در علوم ریاضی، هیئت و شعر تبحر داشت. وی در فقه و اصول نظرات خاصی دارد و کتاب‌های زیاد نگاشته است. همچنین در نجف و اصفهان نزد عالمانی چون سید محمد فشارکی و حبیب‌الله رشتی تحصیل کرد و به اجتهاد رسید. مسجدشاهی در اصفهان مرجع دینی مردم بود و مدیریت حوزه علمیه اصفهان را بر عهده داشت. در قم و اصفهان تدریس کرد و شاگردان زیاد داشت. وی که به زبان فرانسه مسلط بود پیش از همه به نقد فلسفه داروین و مادی‌‌گرایی غرب دست زد. مسجدشاهی در ۲۴ محرم سال ۱۳۶۲ هجری قمری مطابق با ۱۱ بهمن سال ۱۳۲۱ درگذشت و پیکرش در قبرستان تخت فولاد به خاک سپرده شد.

معرفی

ابوالمجد محمدرضا نجفی معروف به آقا رضا مسجدشاهی، مجتهد اصفهانی قرن چهارده قمری است که در علوم فقه، اصول، کلام، فلسفه، ریاضی و شعر[یادداشت ۱] متبحر بود.[۱] حائری او را شیخ بهائی عصر می‌نامید.[۲] او به همراه نورالله نجفی اصفهانی ریاست حوزه علمیه اصفهان را بر عهده داشت که عامل مهمی در جذب و تربیت علمای بزرگ خوانده شده است.[۳]

مسجدشاهی مردی خوش‌صحبت، اهل شوخی و بسیار نکته‌سنج خوانده شده که حافظه‌ای بسیار قوی و استعداد فطری فراوان برای فراگیری علم داشته است.[۴] او را در برابر اساتیدش بسیار متواضع دانسته‌اند.[۵] گفته شده است که وی در حالی که همواره از سختی معیشت رنج می‌برد، اما از فعالیت علمی دست نکشید.[۶]

تولد و درگذشت

محمدرضا[۷] یا رضا مسجدشاهی رازی اصفهانی، جمعه ۲۰ محرم سال ۱۲۸۷ق[۸] در نجف متولد شد.[۹] وی از طرف مادر نوه سید محمدباقر شفتی است.[۱۰] غالباً او را آقارضا اصفهانی می‌خوانند.[۱۱]

خاندان مسجدشاهی از عشایر قزلباش اُستاجلو[یادداشت ۲] و جزو علما و مُتموّلان اصفهان بوده‌اند.[۱۲] پدرش شیخ محمدحسین اصفهانی (درگذشت ۱۳۰۸ق) از شاگردان سید محمدحسن شیرازی است.[۱۳]

مسجدشاهی یکشنبه ۲۴ محرم سال ۱۳۶۲ق[۱۴] در اصفهان درگذشت. پیکر او را در تخت فولاد اصفهان در کنار جدش، محمدتقی رازی اصفهانی مولف «هدایة المسترشدین» به خاک سپردند.[۱۵]

دو تن از فرزندان مسجدشاهی از دانش‌آموختگان حوزه علمیه هستند؛ محمدعلی اصفهانی (درگذشت ۱۳۲۶ق) که به مجد العلماء نجفی شهیر است و کتاب «الیواقیت الحِسان فی تفسیر سورة الرحمن» از نگاشته‌های او است. فرزند دیگرش عزالدین نجفی، و مؤلف کتاب «منطق» است.[۱۶]

زندگی علمی

محمدرضا مسجدشاهی در نه سالگی همراه خانواده از نجف به اصفهان رفت و تحصیلات مقدماتی را گذراند. در سال ۱۳۰۰ق وقتی سیزده سال داشت، به نجف برگشت و در فقه، اصول، علوم حدیث و درایه، ریاضیات، فلسفه، شعر و ادب[۱۷] و تفسیر[۱۸] تحصیل کرد.

اساتید

مؤثرترین استاد مسجدشاهی، سید محمد فشارکی است و خود گفته است که آنچه از وی آموخته، برابر با تمام آموخته‌هایش از دیگر اساتید است.[۱۹] مسجدشاهی همچنین در اصفهان و نجف در محفل درسی عالمان زیر حضور یافته است:

  1. پدرش محمدحسین اصفهانی[۲۰]
  2. سید ابراهیم قزوینی[۲۱]
  3. حبیب‌الله رشتی[۲۲]
  4. آقا رضا همدانی[۲۳]
  5. محمدکاظم خراسانی[۲۴]
  6. سید محمدکاظم طباطبایی یزدی[۲۵]
  7. سید اسماعیل صدر[۲۶]
  8. فتح‌الله غروی اصفهانی. وی به مسجدشاهی اجازه روایت نیز داده است.[۲۷]
  9. میرزا حسین نوری: وی علم حدیث را به مسجدشاهی آموخت و به او اجازه روایت داد.[۲۸]
  10. سید مرتضی کشمیری[۲۹]
  11. میرزا حبیب‌الله تهرانی: معروف به ذوالفنون که مسجدشاهی از او فلسفه، هیئت، ریاضی و علم افلاک آموخت.[۳۰]
  12. مولی علی نهاوندی نجفی (درگذشت ۱۳۲۲ق) مؤلف «تشریح الاصول»[۳۱]
  13. محمدباقر بهاری همدانی (دریافت اجازه روایت)[۳۲]
  14. سید محمد بن مهدی قزوینی حلی (دریافت اجازه روایت)[۳۳]
  15. سید حسین بن مهدی قزوینی حلی (دریافت اجازه روایت)[۳۴]
  16. سید حسن صدر (دریافت اجازه روایت).[۳۵]

تبحر در ادبیات

مسجدشاهی نزد استادانی چون سید جعفر حلی، حَبُّوبی، عبدالحسین جواهری، سید ابراهیم طباطبائی، جواد شبیبی و هادی آل کاشف الغطاء[۳۶] ادبیات آموخت و فردی ادب‌شناس شد. او را شاعری متبحر توصیف کرده‌اند که در محافل شعرای عرب عراق فردی شاخص بود.[۳۷] به‌گفته آقابزرگ تهرانی، او اسلوب شعر و اسرار آن را به‌خوبی می‌شناخت، به لغات احاطه داشت، و شعرش همه را متحیر می‌کرد.[۳۸] وی همچنین بسیاری از دیوان‌های شعرا را از حفظ بوده و در اشعار خود از علما و دانشمندان بزرگ تجلیل می‌کرد. گاه نیز از زمانه شکایت کرده و کسانی را هجو نموده است.[۳۹]

به‌گفته سید حسن امین، مسجد شاهی در نثرنویسی چونان گذشتگان از صنایع بدیعی استفاده می‌کرد و گاه چنان مُغلَق نوشته است که خواننده مجبور می‌شود به کتاب لغت مراجعه کند.[۴۰] او به زبان فرانسه نیز مسلط بوده‌است.[۴۱]

نظرات خاص

به باور محمدرضا مسجدشاهی:

  • واضع لغات برای هر لغت چند معنی وضع کرده، و لذا استعمال آن در دیگر معانی مجاز نیست. بنابراین استعمال لفظ در مجاز، استعمال آن در ما وُضِعَ لَه( معنایی که لفظ بری آن وضع شده است) است. این قول را سید حسین بروجردی و امام خمینی نیز پذیرفته‌اند.[۴۲]
  • استعمال لفظ در بیش از یک معنا جایز است.[۴۳]
  • نظر علمای علم لغت حجت، و علم داشتن به نظر علمای علم لغت برای مجتهدان واجب است.[۴۴]
  • شیء نجس غیرمایع چیزهای دیگر را نجس نمی‌کند.[۴۵]

بازگشت به اصفهان و مرجعیت دینی

آقارضا اصفهانی مسجدشاهی در سال ۱۳۳۳ق به خاطر مشکلات ناشی از جنگ جهانی اول[۴۶] همراه شیخ عبدالکریم حائری به ایران بازگشت و در اصفهان اقامت گزید. وی در اصفهان در بین مردم و علمای شهر جایگاه اجتماعی والایی یافت و مرجع دینی مردم شد.[۴۷]

او دو بار نیز به قم سفر کرد. نخست در سال ۱۳۴۵ق با دعوت عبدالکریم حائری یزدی و برای تدریس فقه و اصول که چند ماه بیشتر طول نکشید.[۴۸] و بار دوم در سال ۱۳۴۶ق برای همراهی با نورالله نجفی اصفهانی که در اعتراض به کشتار مردم در مسجد گوهر شاد و کشف حجاب همراه عده‌ای از مردم اصفهان به قم رفتند. مسجدشاهی در این سفر تا زمان ترور شدن آقا نورالله در قم ماند. در این مدت نیز کلاس درس تشکیل داد.[۴۹] معروف‌ترین شاگرد او در این دو سفر سید روح‌الله موسوی خمینی است.

تدریس

مسجدشاهی در اصفهان، در خانه خود و هم در مدرسه صدر و مسجد نوبازار اصفهان بر کرسی تدریس می‌نشست.[۵۰] او علاوه بر فقه و اصول، هندسه[۵۱] نیز تدریس می‌کرد. یک سال هم که در قم اقامت کرد، شیخ عبدالکریم حائری از او خواست در مدرسه فیضیه فقه و اصول تدریس کند و طلاب را به حضور در کلاس وی تشویق کرد.[۵۲]

شاگردان

افراد زیاد در محفل درسی آقارضا اصفهانی در قم درس خوانده‌اند. از جمله:

  1. امام خمینی؛ (دریافت اجازه روایت)[۵۳]
  2. سید احمد شبیری زنجانی (درگذشت ۱۳۹۳ق)؛[۵۴]
  3. سید محمدرضا گلپایگانی؛[۵۵]
  4. سید احمد خوانساری (درگذشت۱۴۰۴ق)؛[۵۶]
  5. سید علی اکبر برقعی؛[۵۷]
  6. سید شهاب‌الدین مرعشی نجفی؛[۵۸]
  7. عبدالله مجتهدی تبریزی (درگذشت۱۳۹۶ق) مولف بحران آذربایجان؛[۵۹]
  8. محمد ثقفی تهرانی مولف روان جاوید در تفسیر قرآن؛ وی از مسجدشاهی اجازه روایت و اجتهاد دریافت کرد.[۶۰]
  9. محمدعلی مدرس تبریزی نویسنده ریحانة الادب؛او از مسجدشاهی اجازه روایت دارد.[۶۱]
  • برخی از شاگردان مسجدشاهی در اصفهان نیز افراد زیر بودند:
  1. ابراهیم نواب لاهیجی اصفهانی (درگذشت ۱۳۶۶ق)؛[۶۲]
  2. ابوالقاسم اشراقی (درگذشت ۱۳۸۹ق)؛[۶۳]
  3. اسماعیل کلباسی (درگذشت ۱۳۹۷ق) صاحب ترجمه و شرح نفس المهمومِ شیخ عباس قمی؛[۶۴]
  4. محمدباقر کمره‌ای مولف اصول الفوائدالغرویه؛ او از مسجدشاهی اجازه روایت دارد.[۶۵]
  5. سید جمال الدین میردامادی مولف ربیع الاسابیع؛[۶۶]
  6. محمدتقی فشارکی (درگذشت ۱۴۰۵ق)؛[۶۷]
  7. سید محمدرضا شفتی (درگذشت ۱۳۹۶ق)؛[۶۸]
  8. سید علی فانی معروف به علامه فانی؛[۶۹]
  9. سید یحیی مدرسی یزدی (درگذشت ۱۳۸۳ق)؛
  10. سید مرتضی موحد ابطحی (درگذشت ۱۴۱۳ق)؛[۷۰]
  11. مجتهده امین (درگذشت۱۴۰۳ق)؛[۷۱]
  12. محمدرضا طبسی؛ وی از مسجدشاهی اجازه روایت گرفته است.[۷۲]
  13. آقارضا مدنی کاشانی مولف براهین الحجج؛ او از مسجدشاهی اجازه روایت و اجتهاد دارد.[۷۳]
  14. مهدی نراقی کاشانی؛ وی صاحب اجازه روایت از مسجدشاهی است.[۷۴]
  15. احمد فیاض سدهی؛ او نیز از مسجدشاهی اجازه روایت و اجتهاد گرفته است.[۷۵]
  16. سید مصطفی مهدوی هُرِستانی؛ وی از مسجدشاهی اجازه روایت دارد.[۷۶]

تالیفات

مسجدشاهی تالیفات زیاد دارد. نوشته‌های او دارای سبک خاصی است. ادبیاتی عالی و نگارشی متین و نظراتی پخته دارد.[۷۷] مهم‌ترین کتاب او وقایة الاذهان و الألباب فی أصول السنة و الکتاب است که در علم اصول می‌باشد. وی در این کتاب نظرات بدیعی ابراز کرده و در چینش و اسلوب روش تازه‌ای پی گرفته‌است.[۷۸]

تبارنامه

پانویس

  1. مهدوی، تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان، ۱۳۶۷،‌ ج۲، ص۲۲۳-۲۳۲.
  2. مصاحبه با آیة الله حاج شیخ حیدر علی محقق، مجله حوزه، ش۵۳، ص۳.
  3. مصاحبه با استاد آیت الله شیخ عباس ادیب، مجله حوزه، ش۲۶، ص۲۹.
  4. آقابزرگ تهرانی، طبقات اعلام الشیعه، ۱۴۳۰ق، ج۱۴، ص۷۴۹.
  5. مهدوی، تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان، ۱۳۶۷،‌ ج۲، ص۲۳۳
  6. المسلسلات، ج۲، ص۸۸.
  7. غروی، مع علماء النجف الأشرف، ۱۴۰۱ق، ج۲،‌ص۴۱۶ ؛ لجنةالعلمیه، معجم طبقات المتکلمین، ۱۴۲۴ق، ج۵، ص۴۳۲.
  8. آقابزرگ تهرانی، طبقات اعلام الشیعه، ۱۴۳۰ق، ج۱۴، ص۷۴۸.
  9. لجنة العلمیه، معجم طبقات المتکلمین، ۱۴۲۴ق، ج۵، ص۴۳۲.
  10. امین، مستدرکات اعیان الشیعه، ۱۴۰۸ق، ج۶، ص۱۶۵.
  11. آقابزرگ تهرانی، طبقات اعلام الشیعه، ۱۴۳۰ق، ج۱۴، ص۷۴۸؛ مامقانی، تنقیح المقال فی علم الرجال، ۱۴۳۱ق، المقدمه(ق۱)، ص۳۷۰.
  12. امین، مستدرکات اعیان الشیعه، ۱۴۰۸ق، ج۶، ص۱۶۵.
  13. امین، مستدرکات اعیان الشیعه، ۱۴۰۸ق، ج۶، ص۱۶۵.
  14. غروی، مع علماء النجف الأشرف، ۱۴۰۱ق، ج۲،‌ ص۴۱۶.
  15. امین، مستدرکات اعیان الشیعه، ۱۴۰۸ق، ج۶، ص۱۶۵.
  16. شریف‌رازی، گنجینه دانشمندان، ج۱، ص۲۴۲.
  17. امین، مستدرکات اعیان الشیعه، ۱۴۰۸ق، ج۶، ص۱۶۵.
  18. آقابزرگ تهرانی
  19. امین، مستدرکات اعیان الشیعه، ۱۴۰۸ق، ج۶، ص۱۶۵.
  20. آقابزرگ تهرانی، طبقات اعلام الشیعه، ۱۴۳۰ق، ج۱۴، ص۷۴۸.
  21. امین، مستدرکات اعیان الشیعه، ۱۴۰۸ق، ج۶، ص۱۶۵.
  22. امین، مستدرکات اعیان الشیعه، ۱۴۰۸ق، ج۶، ص۱۶۵.
  23. امین، مستدرکات اعیان الشیعه، ۱۴۰۸ق، ج۶، ص۱۶۵.
  24. امین، مستدرکات اعیان الشیعه، ۱۴۰۸ق، ج۶، ص۱۶۵.
  25. امین، مستدرکات اعیان الشیعه، ۱۴۰۸ق، ج۶، ص۱۶۵.
  26. امین، مستدرکات اعیان الشیعه، ۱۴۰۸ق، ج۶، ص۱۶۵.
  27. امین، مستدرکات اعیان الشیعه، ۱۴۰۸ق، ج۶، ص۱۶۵-۱۶۷.
  28. امین، مستدرکات اعیان الشیعه، ۱۴۰۸ق، ج۶، ص۱۶۵-۱۶۷.
  29. امین، مستدرکات اعیان الشیعه، ۱۴۰۸ق، ج۶، ص۱۶۵.
  30. آقابزرگ تهرانی، طبقات اعلام الشیعه، ۱۴۳۰ق، ج۱۴، ص۷۴۸.
  31. مهدوی، تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان، ۱۳۶۷،‌ ج۲، ص۲۴۵.
  32. امین، مستدرکات اعیان الشیعه، ۱۴۰۸ق، ج۶، ص۱۶۷.
  33. امین، مستدرکات اعیان الشیعه، ۱۴۰۸ق، ج۶، ص۱۶۷.
  34. امین، مستدرکات اعیان الشیعه، ۱۴۰۸ق، ج۶، ص۱۶۷.
  35. امین، مستدرکات اعیان الشیعه، ۱۴۰۸ق، ج۶، ص۱۶۷.
  36. آقابزرگ تهرانی، طبقات اعلام الشیعه، ۱۴۳۰ق، ج۱۴، ص۷۴۸.
  37. امین، مستدرکات اعیان الشیعه، ۱۴۰۸ق، ج۶، ص۱۶۶.
  38. آقابزرگ تهرانی، طبقات الاعلام الشیعه، ۱۴۳۰ق، ج۱۴، ص۷۴۹.
  39. امین، مستدرکات اعیان الشیعه، ۱۴۰۸ق، ج۶، ص۱۶۶.
  40. امین، مستدرکات اعیان الشیعه، ۱۴۰۸ق، ج۶، ص۱۶۶.
  41. جمعی از پژوهشگران حوزه علمیه، گلشن ابرار، ۱۳۸۴ش، ج۴، ص۷۴۱.
  42. مهدوی، تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان، ۱۳۶۷،‌ ج۲، ص۲۷۸.
  43. مهدوی، تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان، ۱۳۶۷،‌ ج۲، ص۳۸۲.
  44. مهدوی، تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان، ۱۳۶۷،‌ ج۲، ص۳۸۲.
  45. مهدوی، تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان، ۱۳۶۷،‌ ج۲، ص۳۸۳.
  46. آقابزرگ تهرانی، طبقات اعلام الشیعه، ۱۴۳۰ق، ج۱۴، ص۷۴۹.
  47. امین، مستدرکات اعیان الشیعه، ۱۴۰۸ق، ج۶، ص۱۶۵.
  48. مهدوی، تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان، ۱۳۶۷،‌ ج۲، ص۲۶۳.
  49. تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان، ج۲، ص۲۶۴.
  50. تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان، ج۲، ص۲۷۸
  51. آقابزرگ تهرانی، طبقات اعلام الشیعه، ۱۴۳۰ق، ج۱۷، ص۲۹۲.
  52. جمعی از پژوهشگران حوزه علمیه، گلشن ابرار، ۱۳۸۴ش، ج۴، ص۷۴۱.
  53. شریف‌رازی، گنجینه دانشمندان، ج۱، ص۲۴۲.
  54. شریف‌رازی، گنجینه دانشمندان، ج۱، ص۲۴۲.
  55. شریف‌رازی، گنجینه دانشمندان، ج۱، ص۲۴۲.
  56. شریف‌رازی، گنجینه دانشمندان، ج۱، ص۲۴۲.
  57. شریف‌رازی، گنجینه دانشمندان، ج۱، ص۲۴۲.
  58. شریف‌رازی، گنجینه دانشمندان، ج۱، ص۲۴۲.
  59. شریف‌رازی، گنجینه دانشمندان، ج۱، ص۲۴۲.
  60. مهدوی، تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان، ۱۳۶۷،‌ ج۲، ص۲۷۵.
  61. مهدوی، تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان، ۱۳۶۷،‌ ج۲، ص۲۷۴.
  62. مهدوی، تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان، ۱۳۶۷،‌ ج۲، ص۲۸۴.
  63. مهدوی، تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان، ۱۳۶۷،‌ ج۲، ص۲۸۴.
  64. مهدوی، تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان، ۱۳۶۷،‌ ج۲، ص۲۸۹.
  65. مهدوی، تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان، ۱۳۶۷،‌ ج۲، ص۲۹۲.
  66. مهدوی، تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان، ۱۳۶۷،‌ ج۲، ص۳۰۰.
  67. مهدوی، تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان، ۱۳۶۷،‌ ج۲، ص۲۹۹.
  68. مهدوی، تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان، ۱۳۶۷،‌ ج۲، ص۳۱۴.
  69. مهدوی، تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان، ۱۳۶۷،‌ ج۲، ص۳۲۹.
  70. مهدوی، تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان، ۱۳۶۷،‌ ج۲، ص۳۳۸.
  71. مهدوی، تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان، ۱۳۶۷،‌ ج۲، ص۳۴۸.
  72. مهدوی، تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان، ۱۳۶۷،‌ ج۲، ص۲۶۸.
  73. مهدوی، تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان، ۱۳۶۷،‌ ج۲، ص۲۶۹.
  74. مهدوی، تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان، ۱۳۶۷،‌ ج۲، ص۲۷۸.
  75. مهدوی، تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان، ۱۳۶۷،‌ ج۲، ص۲۸۵.
  76. مهدوی، تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان، ۱۳۶۷،‌ ج۲، ص۳۴۳.
  77. لجنة العلمیه، معجم طبقات المتکلمین، ۱۴۲۴ق، ج۵، ص۳۳۴.
  78. آقابزرگ تهرانی، طبقات الاعلام الشیعه، ۱۴۳۰ق، ج۱۷، ص۷۵۲.

یادداشت

  1. نمونه‌ای از اشعار منسوب به وی
    تا به کِی خوبان ز من دروی کنند
    الغیاث از هجرِ خوبان الغیاث
    طاقتم از هجر رویت طاق شد
    هجر ما را نیست پایان الغیاث
    خواجه شیراز خوش فرموده است
    درد ما را نیست درمان الغیاث
    عقل و دل بردند از شیخ نجف
    خوبرویان صفاهان الغیاث»
    مقاله علی گرجی در پایگاه اطلاع رسانی حوزه به نقل از تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان، ج۲، ص۴۰۳ و شعراء الغری، ج۴، ص۴۲ مورخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۰ش
    
  2. استاجلو (Ostājlū) یکی از هفت ایل تُرکمان قزلباش که عبارتند از: ایل افشار، ایل شاملو، ایل تکلو، ایل ذوالقدر، ایل روملو و ایل قاجار

منابع

  • آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن، طبقات اعلام الشیعه، بیروت،‌ دار إحیاء التراث العربی، چ۱، ۱۴۳۰ق.
  • آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعه الی تصانیف الشیعه، بیروت،‌ دار الاضواء، چ۳، ۱۴۰۳ق.
  • امین، سید حسن، مستدرکات اعیان الشیعه، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، چ۱، ۱۴۰۸ق.
  • جمعی از پژوهشگران حوزه علمیه، گلشن ابرار، قم، نور السجاد، ۱۳۸۴ش.
  • غروی، محمد، مع علماء النجف الأشرف، بیروت، دارالثقلین، چ۱، ۱۴۰۱ق.
  • لجنة العلمیه، معجم طبقات المتکلمین، قم، مؤسسة الإمام الصادق (علیه‌السلام)، چ۱، ۱۴۲۴ق.
  • مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال فی علم الرجال، قم، موسسة آل البیت (علیهم السلام) لإحیاء التراث، چ۱، ۱۴۳۱ق.
  • مشار، خان بابا، مولفین کتب چاپی فارسی و عربی، بی‌جا، بی‌نا، ۱۳۴۰ق.
  • مشار، خان بابا، فهرست کتابهای چاپی عربی: از آغاز چاپ تا کنون، بی‌جا، بی‌نا، ۶۱۳۴ش.
  • مهدوی، سید مصلح الدین،‌ تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان در دو قرن اخیر، قم، نشر الهدایه، ۱۳۶۷ش.