سید علی قاضی طباطبایی

مقاله قابل قبول
پیوند کم
عدم رعایت شیوه‌نامه ارجاع
کپی‌کاری از منابع خوب
شناسه ناقص
از ویکی شیعه
سید علی قاضی
شناسنامه
نام کاملسید علی قاضی طباطبایی
نسبابراهیم طباطبا نواده امام حسن مجتبی(ع)
زادروز۹ اردیبهشت ۱۲۴۵ش یا ۷ فروردین ۱۲۴۸ش ۱۳ ذی‌الحجه ۱۲۸۲ق یا ۱۲۸۵ق
شهر تولدتبریز
کشور تولدایران
تاریخ درگذشت۹ بهمن ۱۳۲۵ش • ۶ ربیع‌الاول ۱۳۶۶ق
آرامگاهقبرستان وادی السلام
فرزندانسید محمدحسنسید مهدیسید محمدعلی
اطلاعات علمی و مذهبی
اساتیدشیخ الشریعه اصفهانیآخوند خراسانیسید احمد کربلاییمحمد بهاریشیخ مرتضی انصاری
شاگردانسید محمدحسین طباطبائیسید هاشم موسوی حدادمحمدتقی بهجتسید ابوالقاسم خوئی
تألیفاتتفسیر قرآن کریم • شرح دعای سمات • تعلیق بر مثنوی مولوی • تعلیق بر فتوحات ابن عربی


سید علی قاضی طَباطَبایی (۱۲۸۲-۱۳۶۶ق)، عارف، و استاد اخلاق حوزه علمیه نجف در قرن چهاردهم قمری بود. برخی از علما، فقیهان و مراجع تقلید در مکتب اخلاقی او حضور داشته‌اند. سید محمدحسین طباطبائی، سید هاشم موسوی حداد و محمدتقی بهجت از شاگردان او بوده‌اند.

قاضی طباطبایی در عرفان از طریقۀ ملا حسینقلی همدانی پیروی می‌کرد و رسیدن سالک به مقام توحید را بدون پذیرفتن ولایت ائمه و حضرت زهرا(س) امکان‌پذیر نمی‌دانست. در طریقت عرفانی او انجام مستحبات، رفتن به زیارت قبور، توسل به امام حسین(ع) و انتخاب استاد جایگاه مهمی داشت. رساله سیر و سلوک بحرالعلوم را بهترین کتاب عرفانی می‌دانست و روش احراق را توصیه می‌کرد. از وی کراماتی نیز نقل شده است.

شدت علاقه او به ابن عربی و مولوی به حدی بود که مخالفت برخی علما را در پی داشت.

شهرت قاضی طباطبایی بیشتر به‌دلیل بعد عرفانی شخصیت اوست؛ اما او در علوم دیگر مانند حدیث، فقه و تفسیر نیز صاحب‌نظر بود.

زندگی‌نامه

سید علی قاضی طباطبایی، در ۱۳ ذی‌الحجه ۱۲۸۲ق (۹ اردیبهشت ۱۲۴۵ش) و به نقل از برخی از تذکره‌نویسان در ۱۲۸۵ق (۷ فروردین ۱۲۴۸ش) در تبریز به دنیا آمد.[۱]

خاندان وی از سادات طباطبایی بودند و نسبشان به ابراهیم طباطبا، نوادۀ امام حسن مجتبی(ع) می‌رسد.[۲]

پدرش، سید حسین قاضی (درگذشت۱۳۱۴ق)، از شاگردان میرزای شیرازی بود که در تفسیر قرآن آثاری نوشته است. جد مادری سیدعلی، میرزا محسن قاضی تبریزی (درگذشت۱۳۰۶)، نیز عالم بود و با ملا هادی سبزواری مصاحبت داشت.[۳]

درگذشت

قاضی در سال‌های آخر عمر به بیماری مبتلا شد و در ۶ ربیع‌الاول ۱۳۶۶ق، برابر ۹ بهمن ۱۳۲۵ش درگذشت.[۴] سید جمال‌الدین گلپایگانی بر او نماز خواند و در وادی السلام در کنار پدرش به خاک سپرده شد.[۵]

خانواده و فرزندان

قاضی در طول حیاتش چهار زن و ۱۱ پسر و ۱۵ دختر داشت.[۶] برخی از فرزندان او به علم و فضل شناخته می‌شوند؛ از جمله سید محمدحسن قاضی طباطبائی که از شاگردان پدرش بود و بحر المعارف عبدالصمد همدانی را نزد وی خواند. مجموعه‌ای ۱۰جلدی به نام صفحات من تاریخ الاعلام از تألیفات اوست که جلد اول و دوم آن را برادرش، سید محمدعلی قاضی‌نیا، استاد دانشکدۀ الهیات، به فارسی ترجمه و با عنوان آیت الحق در ۱۳۸۹ش در تهران منتشر کرده است. سید محمدحسن در جلد اول این کتاب، اشعار پدرش را جمع‌آوری و شرح کرده است.[۷]

از دیگر فرزندان قاضی، سید مهدی، استادِ حسن حسن‌زاده آملی است.[۸]

جانشینان وی در اخلاق و عرفان

دربارۀ وصی او در امر اخلاق و عرفان اقوال مختلفی است:

پسرش، سید محمدحسن قاضی، وصی او را دامادشان، میرزا ابراهیم شریفی، دانسته است.[۹] از حسنعلی نجابت شیرازی، شاگرد قاضی نیز نقل شده که وی در آخرین روزهای حیاتش محمدجواد انصاری همدانی را جانشین معنوی خود معرفی کرد.[۱۰]

برخی سید محمدحسین طباطبائی را وصی قاضی معرفی کرده‌اند[۱۱] اما مشهور این است که وصی رسمی قاضی، عباس هاتف قوچانی بوده است.[۱۲]

مطرح بودن چند وصی برای قاضی، با توجه به شرایط آن زمان و دشواری ارتباطات و وضع راه‌ها، امکان داشته است و شاید وی، به همین دلایل، چند تن را برای چند منطقه و چند موضوع وصی خود معرفی کرده است.[۱۳]

استادان

قاضی طباطبائی مبادی علوم دینی و ادبی را در زادگاهش آموخت[۱۴] و نزد پدرش تفسیر کشاف را خواند. علاوه بر پدرش، استادان دیگر وی موسی تبریزی (مؤلف حاشیۀ رسائل شیخ انصاری) و محمدعلی قراچه‌داغی (مؤلف حاشیه‌ای بر شرح لمعه) بودند.

او ادبیات فارسی و عربی را نیز از محمدتقی نیر تبریزی فرا گرفت.[۱۵]

وی مدتی، به توصیۀ پدرش، برای تهذیب نفس نزد امام قلی نخجوانی شاگردی کرد.[۱۶] سپس در ۱۳۰۸ق، برای کسب علم به نجف هجرت کرد[۱۷] و در آنجا نزد محمد فاضل شربیانی، محمدحسن مامقانی، شیخ الشریعه اصفهانی، آخوند خراسانی و حسین خلیلی تهرانی، فقه، اصول، حدیث، تفسیر و دیگر علوم را فرا گرفت و از این جمع، حسین خلیلی تهرانی، استاد اخلاق وی نیز بود.[۱۸]

او همچنین برای تهذیب نفس چندین سال نزد سید احمد کربلایی و محمد بهاری، از شاگردان ملا حسینقلی همدانی، شاگردی کرد.[۱۹]

هرچند شهرت قاضی بیشتر به عرفان و اخلاق است، اما در حدیث و فقه و تفسیر نیز تبحر داشت.[۲۰] قاضی، در درس خارج فقه سید محمدکاظم یزدی و سید محمد اصفهانی و دیگر علمای نجف نیز شرکت می‌کرد و از وی نقل شده است که در هفت دوره درس خارج کتاب طهاره شیخ مرتضی انصاری شرکت کرده بود.[۲۱]

شاگردان

او در نجف، در عرفان و اخلاق و تهذیب نفس، شاگردان متعددی پرورش داد.[۲۲] معمولاً جلسات درس وی خصوصی و محرمانه برگزار می‌شد.[۲۳] او در مدرسه هندی، حجره‌ای داشت و شاگردانش در این حجره نزد او می‌آمدند.[۲۴]

برخی از علما و فقها و مراجع تقلید از شاگردان مکتب اخلاقی قاضی بوده‌اند، برخی از مهم‌ترین شاگردان او عبارتند از:

سید محمدحسین طباطبائی که از بستگان قاضی بود. او ابتدا به قاضی شهرت داشت ولی به احترام استادش، ترجیح داد که به طباطبائی مشهور شود.[۲۵] وی و برادرش سید محمدحسن الهی و عباس هاتف قوچانی[۲۶] ۱۳سال نزد قاضی شاگردی کردند.[۲۷]

سید هاشم موسوی حداد. وی ۲۸ سال شاگرد قاضی بود و استادش دربارۀ وی گفته او توحید را چنان چشیده و مس و لمس نموده که محال است چیزی بتواند در آن خللی وارد سازد.[۲۸]

سید حسن اصفهانی مسقطی. او در نجف شفا و اسفار درس می‌داد و به حکم سید ابوالحسن اصفهانی، مرجع وقت شیعیان، و توصیۀ استادش قاضی، به ناچار از نجف به مسقط هجرت کرد.[۲۹]

سید ابوالقاسم خویی. وی از استاد خود دستورالعملی گرفت و پس از چهل روز، مکاشفه‌ای برایش حاصل شد و آیندۀ خود را شامل تدریس و به مرجعیت رسیدن مشاهده کرد.[۳۰]

از دیگر شاگردان او می‌توان به افراد زیر اشاره کرد:

مخالفان

مخالفت برخی علما با وی سبب بی‌حرمتی برخی از مردم به وی شده بود، چنان‌که سجاده از زیر پایش کشیدند و همچنین او را تهدید به قتل کردند. ظاهراً علاقۀ وی به ابن عربی و مولوی و دل‌بستگی و مراودۀ یکی از صوفیان نجف بهار علیشاه با قاضی، موجب بروز این مخالفت‌ها و وارد کردن اتهام تصوف به قاضی شده بود.[۴۳]

میرزا مهدی اصفهانی (د ۱۳۲۵ش) از علمای مشهد، که با بسیاری از آموزه‌های فلسفی و عرفان نظری مخالف بود از مخالفان قاضی بود. وی به‌رغم تَشَرُّع (پای‌بندی به دستورات شرع) قاضی و عدم انتسابش به سلسله‌های صوفیه، با وی مخالفت می‌کرد.[۴۴]

سید عبدالغفار مازندرانی که از زُهّاد معروف نجف به شمار می‌رفت نیز از مخالفان قاضی بود.[۴۵]

آثار

دستخط سید علی قاضی: اگر نماز را تحفظ کردید، همه چیزتان محفوظ می‌ماند.

وی این اثر را در دو سال پایانی عمر خود و به عربی نوشت و به سبب بیماری موفق به اتمام آن نشد و فقط حدود یک‌سوم این دعا را شرح کرد که نخستین بار در ۱۳۸۴ش در تهران به چاپ رسید. جلسۀ خواندن این دعا و شرح آن عصرهای جمعه در منزلش در نجف برگزار می‌شد.[۴۶]

  • تفسیر قرآن کریم

از ابتدا تا آیۀ ۹۱ سورۀ انعام[۴۷] که ظاهراً نسخه‌ای از آن در لندن موجود است.[۴۸] او را می‌توان پایه‌گذار شیوۀ تفسیری قرآن با قرآن دانست. ظاهراً روش او در تفسیر، در شیوۀ تفسیری شاگردش، سید محمدحسین طباطبائی، در تفسیر المیزان مؤثر بوده است.[۴۹]

این اثر را در ۱۳۰۶ در ۲۱ سالگی به انجام رساند و در تهران چاپ سنگی شد.[۵۰]

قاضی علاوه بر ارشاد، بر برخی کتاب‌های دیگر نیز تعلیقات نوشته است؛ از جمله بر مثنوی مولوی و فتوحات ابن‌ عربی، که هیچ یک تاکنون منتشر نشده است.[۵۱]

وی در ادبیات عرب مهارت داشت و شعر نیز می‌سرود.[۵۲] قصیدۀ غدیریۀ او به زبان عربی، که آن را در ۱۳۱۶ش سروده است، شهرت دارد. او غدیریه‌ای هم به زبان فارسی سروده است.[۵۳]

طریقت عرفانی

محمدحسین طباطبائی گفته است سید علی قاضی به هیچ یک از سلسله‌های صوفیه مرتبط نیست، بلکه طریقۀ عرفانی وی همان طریقۀ ملا حسینقلی همدانی و استادش سید علی شوشتری است که از آنان نیز به عارفی ناشناس به نام جولا منتهی می‌شود.[۵۴]

اما فرزندش، سید محمدحسن قاضی، پدر را بر شیوۀ سلوکی شاگردان حسین‌قلی همدانی نمی‌داند و از نظر او، قاضی به مسلک پدرش، سید حسین، بود. سید حسین در مکتب تربیتی امام‌قلی نخجوانی و امام‌قلی در مکتب سید محمد قریشی قزوینی و او از محراب گیلانی اصفهانی و او از محمد بیدآبادی و او از سید قطب‌الدین محمد نیریزی، از مشایخ ذهبیه، تعلیم یافته‌ بود.[۵۵] اما از خود وی نقل شده که ارتباطش را با این سلسله رد کرده و طریقت خود را طریقت علما و فقها می‌دانست.[۵۶]

به نظر حسینی طهرانی[۵۷] از شاگردان علامه طباطبائی، نیز قاضی ابتدا در طریقت پدرش بود، اما پس از وفات پدرش، شاگردی سید احمد کربلایی را اختیار کرد و در طریقت حسینقلی همدانی قرار گرفت.[۵۸]

قاضی همچنین ۱۰ سال ملازم و مصاحب سید مرتضی کشمیری بود، اما در زمینۀ اخلاق و عرفان شاگرد وی به شمار نمی‌آید[۵۹] زیرا کشمیری به شدت با ابن عربی و آثارش مخالف بود و دیدگاه قاضی با او تفاوت بسیار داشت.[۶۰]

قاضی وصول به مقام توحید و سیر صحیح الی الله را بدون پذیرفتن ولایت امامان شیعه و حضرت زهرا(س) محال می‌دانست.[۶۱] وی می‌گفت:

من اگر به جایی رسیده باشم از دو چیز است؛ قرآن کریم و زیارت امام حسین(ع)

به گفته حسینی تهرانی روش سلوکی وی روش سلوکی حسینقلی همدانی بود. در این روش، سالک باید برای دفع خواطر، در شبانه‌روز دست‌کم نیم‌ساعت را برای توجه به نفس خود تعیین کند تا رفته‌رفته معرفت نفس برای او حاصل شود. به‌علاوه، باید برای رفع حجاب‌ها و موانع، به امام حسین(ع) متوسل شود.[۶۲]

طریقه احراقیه

او همچنین برای از بین بردن اغراض و نیت‌های نفسانی، روش احراق را توصیه می‌کرد و این طریقه را از قرآن کریم مانند آیه استرجاع الهام گرفته بود. در این طریقه، سالک باید بداند که همه چیز ملک مطلق خداست و او فقر ذاتی دارد و این تفکر سبب سوختن تمام نیات و صفات او می‌شود، لذا به آن احراق می‌گویند.[۶۳][یادداشت ۱]

اهتمام به مستحبات

از دیگر شیوه‌های سلوکی قاضی، التزام به نماز اول وقت، نماز شب، تهجد و نیز اذکار متعددی بود که هم خود بر آنها مداومت داشت و هم شاگردانش و مردم را به آنها سفارش می‌کرد، مانند چهارصد بار یا بیشتر، گفتن ذکر یونسیه (لا إلهَ إلّا أنتَ سُبحانَکَ إنّی کُنتُ مِنَ الظّالِمینَ) همراه با خواندن قرآن در سجده، صد مرتبه خواندن سوره قدر در شب‌های جمعه، مداومت بر خواندن فراوان سورۀ توحید، دعای کمیل و زیارت جامعه. وعمل کردن به مضامین مطرح شده در حدیث عنوان بصری[۶۴] سید محمدحسین حسینی طهرانی می گوید که آقای قاضی برای گذشتن از نفس اماره و خواهش های مادی و طبعی و شهوی و غضبی که غالباً از کینه و حرص و شهوت و غضب و زیاده روی در تلذذات بر می خیزد، حدیث عنوان بصری را دستور می دادند به شاگردان و تلامذه و مریدان سیر و سلوک إلی الله، تا آن را بنویسند و بدان عمل کنند. یعنی یک دستور اساسی و مهم، عمل طبق مضمون این روایت بود. و علاوه بر این می فرموده اند باید آن را در جیب خود داشته باشند و هفته ای یکی، دو بار آن را مطالعه نمایند.»[۶۵]

زیارت قبور

محمدتقی آملی، از شاگردان قاضی، نقل نموده که قاضی به زیارت اهل قبور بسیار توجه داشت و خود بسیار برای زیارت اموات به وادی السلام می‌رفت.[۶۶] او به تهجد در مسجد کوفه و مسجد سهله علاقه‌مند بود و حجره‌ای مخصوص برای عبادت در این دو مسجد داشت[۶۷] و رفتن به مسجد سهله خصوصاً با پای پیاده را توصیه می‌کرد.[۶۸]

نقش استاد

او در سیر الی الله به داشتن استاد بسیار اهمیت می‌داد و بر آن بود که استاد باید خبیر و بصیر، خالی از هوای نفس، رسیده به معرفت الهی و انسان کامل باشد. از نظر وی، سالک اگر نصف عمر خود را در جستجوی استاد بگذراند، ارزش دارد و سالکی که استاد را دریابد، نصف راه را طی کرده است.[۶۹] وی همچنین عقیده داشت که سالک و عارف حتماً باید مجتهد باشد، زیرا ممکن است وقتی برخی عوالم باطنی بر وی منکشف می‌گردد وظایفی بر عهده‌اش گذارده شود که تنها مجتهد می‌تواند نحوۀ درست انجام دادن آن وظایف را در آن اوضاع دریابد.[۷۰]

معرفی رساله سیر و سلوک

طرح جلد رساله سیر وسلوک

قاضی رساله سیر و سلوک، منسوب به بحرالعلوم، را بهترین کتاب عرفانی می‌دانست با این حال از شاگردش عباس قوچانی و فرزندش محمد حسن قاضی نقل شده‌ است که به کسی اجازۀ به‌جاآوردن برخی دستورالعمل‌های سخت این رساله را نمی‌داد.[۷۱] او به کتاب‌های فتوحات مکیه و مثنوی مولوی نیز علاقه‌مند بود و برخی عرفا مانند مولوی و ابن‌ عربی را شیعه می‌دانست.[۷۲]

وی در عین حال نگهداری برخی کتاب‌ها را در خانه، همچون الاغانی، به سبب ذکر اخبار خوانندگان و نوازندگان و بیان فسادها و لهو و لعب‌های آنان، موجب نحوست می‌دانست.[۷۳]

صفات اخلاقی

آقابزرگ تهرانی که سال‌ها با قاضی دوستی و مراوده داشته، وی را با صفاتی چون استقامت، کرامت و شرافت ستوده است.[۷۴]قاضی استقامت در طلب خداوند را عامل درک اسم اعظم و لایق اسرار ربوبی شدن می‌دانست.[۷۵] وی، در عین فقر و ساده‌زیستی، با ریاضت‌های سخت و غیرشرعی مخالف بود و اعتقاد داشت که سالک باید به جسم هم رسیدگی کند، زیرا جسم مَرکبِ روح است، ازاین‌رو به وضع ظاهری خود اهمیت می‌داد و معمولاً عطر می‌زد و لباس سفید و تمیز می‌پوشید و به حسن خلق و نیکوکاری سفارش می‌کرد.[۷۶]

کرامات

از قاضی کراماتی نقل کرده‌اند، مانند طی الارض، میراندن مار با استفاده از نام اَلمُمیت خداوند،[۷۷] زنده شدن مرده به دعای وی، خبر دادن از احوال و افکار و حالات و افعال اشخاص، خبر دادن از آینده از جمله خبر دادن از مرجعیت سید ابوالحسن اصفهانی و پیش‌گویی زمان مرگ خود، و ساطع شدن نور از وی در حال نماز.[۷۸]

از آیت‌الله خویی نیز نقل شده که حوادث مافوق طبیعی در مرگ سید علی قاضی رخ داده است.[۷۹]

همچنین گفته شده که کراماتی نیز از قبر وی به ظهور رسیده است.[۸۰]

مزار سید علی قاضی در قبرستان وادی السلام

آرا خاص فقهی

او وقت مغرب شرعی را استتار قرص خورشید می‌دانست.[۸۱]

نقد نظام آموزشی حوزه

قاضی به نظام آموزشی و برخی کتاب‌های درسی حوزه‌های علمیه انتقاد داشت، او معتقد بود که کتاب‌های درسی جدید باید جانشین متون قدیمی شوند از این رو از شاگردش، عباس قوچانی، خواست که جواهر الکلام را از نو تحریر کند و او هم ۲۱ جلد از دورۀ ۴۳ جلدی این کتاب را با تحقیق و تعلیق خود نوشت.

همچنین به دامادش میرزا ابراهیم شریفی و به سید محمدحسین طباطبائی پیشنهاد کرد که سیرۀ نبوی شیعی بنویسند، چون غالب سیره‌ها تألیف غیر شیعه‌اند. او به شاگردانش توصیه می‌کرد که یک دوره تاریخ اسلام را، از ولادت پیامبر(ص) تا ولادت امام زمان عجل الله تعالی فرجه بخوانند.[۸۲]

وی شاگردانش را به مطالعۀ فلسفه و عرفان نظری تشویق می‌کرد و شاگردش، عباس قوچانی، تنها کسی بود که در نجف در آن دوره فلسفه درس می‌داد.[۸۳]

پانویس

  1. آقابزرگ طهرانی، طبقات اعلام الشیعه، ۱۳۷۳ق، ج۱، قسم۴، ص۱۵۶۵؛ روحانی‌نژاد، بحر خروشان، ۱۳۸۷ش، ص۲۶.
  2. حسینی طهرانی، مهر تابان، ۱۴۲۳ق، ص۳۲-۳۴، یادنامۀ عارف کبیر، ص۶.
  3. آقابزرگ طهرانی، طبقات اعلام الشیعه، ۱۳۷۳ق، ج۱، قسم۲، ص۵۲۹؛ معلم حبیب‌آبادی، مکارم الأثار، ۱۳۵۱ش، ج۳، ص۱۰۳۰؛ معلم حبیب‌آبادی، مکارم الآثار، اصفهان، ج۵، ص۱۴۷۴.
  4. حائری، روزشمار شمسی، ۱۳۸۶ش، ص۷۶۷.
  5. آقابزرگ طهرانی، ج۱، قسم۴، ص۱۵۶۵-۱۵۶۶؛ یادنامۀ عارف کبیر، ص۱۴- ۱۵؛ قس معلم حبیب‌آبادی، ج۷، ص۲۶۹۶، که روز وفات را ۴ ربیع الاول نوشته است.
  6. غفاری، فلسفه عرفان شیعی، ۱۳۸۳ش، ص۱۶۳؛ یادنامۀ عارف کبیر، ص۶.
  7. یادنامۀ عارف کبیر، ص۶، ۹.
  8. حسن‌زاده آملی، «علامه طباطبائی در منظرهٔ عرفان نظری و عملی»، ص۸؛ صدوقی سها، تاریخ حکماء و عرفانی متأخر، ۱۳۸۱ش، ص۳۸۱؛ نک: امینی، معجم رجال الفکر والأدب فی النجف...، ۱۴۱۳ق، ج۳، ص۹۶۶؛ یادنامۀ عارف کبیر، ص۶، ۹.
  9. یادنامۀ عارف کبیر، ص۱۵.
  10. کرمی‌نژاد، در کوی بی‌نشان‌ها، ۱۳۷۷ش، ص۳۸.
  11. نک: یادنامۀ عارف کبیر، ص۱۵.
  12. حسینی طهرانی، روح مجرد، ۱۴۲۷ق، ص۲۳؛ صلح کل، مصاحبه با محمود قوچانی، ص۱۹۶-۱۹۷.
  13. یادنامۀ عارف کبیر، ص۶، ۹؛ حسن زاده، ص۱۶۱-۱۶۲.
  14. غروی، ج۲، ص۲۷۲.
  15. آقابزرگ،ج۱، قسم ۴، ص۱۵۶۵؛ روحانی‌نژاد، بحر خروشان، ۱۳۸۷ش، ص۲۹، ۴۵.
  16. حسن‌زاده، ص۱۵۹، ۱۷۱-۱۷۲.
  17. محمدحسن قاضی، صفحات من تاریخ الاعلام، ج۱، ص۱۸؛ روحانی‌نژاد، بحر خروشان، ۱۳۸۷ش، ص۲۷؛ قس آقابزرگ، ج۱، قسم ۴، ص۱۵۶۵.
  18. آقابزرگ، ج۱، قسم ۴، ص۱۵۶۵-۱۵۶۶.
  19. معلم حبیب‌آبادی، ج۷، ص۲۶۹۵-۲۶۹۶؛ قاضی،۱۳۸۵ش، مقدمه، ص۱۰.
  20. نک: حسینی طهرانی، مهر تابان، ۱۴۲۳ق، ص۲۴، ۲۷.
  21. حسینی همدانی، ص۴۶.
  22. آقابزرگ، ج۱، قسم ۴، ص۱۵۶۵-۱۵۶۶؛ امینی، ج۳، ص۹۶۶.
  23. حسینی همدانی، ص۴۸؛ صدوقی سها، تاریخ حکماء و عرفانی متأخر، ۱۳۸۱ش، ص۳۸۱.
  24. نک: حسینی طهرانی، مهر تابان، ۱۴۲۳ق، ص۳۱۸-۳۱۹؛ روحانی‌نژاد، بحر خروشان، ۱۳۸۷ش، ص۱۵۰.
  25. حسینی طهرانی، مهر تابان، ۱۴۲۳ق، ص۱۳، پانویس ۱، ص۳۵.
  26. قاضی طباطبائی،۱۳۸۵ش، مقدمۀ سید محمدحسن قاضی، ص۷؛ روحانی‌نژاد، بحر خروشان، ۱۳۸۷ش، ص۵۶.
  27. حسینی طهرانی، روح مجرد، ۱۴۲۷ق، ص۱۰۱.
  28. حسینی طهرانی، روح مجرد، ۱۴۲۷ق، ص۱۲-۱۳، ۱۰۱؛ نیز نک: حداد،سید هاشم موسوی.
  29. حسینی طهرانی، الله شناسی، ج۳، ص۲۸۵؛ حسینی طهرانی، روح مجرد، ۱۴۲۷ق، ص۱۰۲- ۱۰۳.
  30. فاطمی نیا، ج۲، ص۱۹۶ - ۱۹۷.
  31. شبر، ادب الطف، ۱۴۰۹ق، ج۱۰، ص۱۷۱.
  32. روحانی‌نژاد، بحر خروشان، ۱۳۸۷ش، ص۸۰.
  33. نک: رخشاد، ج۱، ص۱۸۸.
  34. حسینی همدانی، ص۴۵-۴۶؛ حسن زاده، ص۱۵۶.
  35. نک: حسینی طهرانی، امام‌شناسی، ج۱۴، ص۲۸۰، پانویس ۱.
  36. حسینی طهرانی، الله‌شناسی، ۱۴۲۳ق، ج۲، ص۲۸۲.
  37. حسینی طهرانی، مهر تابان، ۱۴۲۳ق، ص۲۸.
  38. صدوقی سها، تاریخ حکماء و عرفانی متأخر، ۱۳۸۱ش، ص۲۹۳، ۳۵۴، ۳۹۲.
  39. روحانی‌نژاد، بحر خروشان، ۱۳۸۷ش، ص۵۶.
  40. حسینی طهرانی، روح مجرد، ۱۴۲۷ق، ص۱۴۲، پانویس ۱؛ نک: به روحانی‌نژاد، بحر خروشان، ۱۳۸۷ش، ص۵۶.
  41. حسینی همدانی، ص۴۴.
  42. فیروزآبادی، مقدمۀ سید محمد فیروزآبادی، ص۷- ۸.
  43. نک: حسینی طهرانی، روح مجرد، ۱۴۲۷ق، ص۴۲-۴۳، ۱۲۶؛ عطش، ص۲۱؛ یادنامۀ عارف کبیر، ص۱۱؛ نک: صلح کل، مصاحبه با محمود قوچانی، ص۱۹۴-۱۹۵.
  44. دانشنامه جهان اسلام، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۷۲۹۸.
  45. دانشنامه جهان اسلام، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۷۲۹۸.
  46. قاضی، ۱۳۸۵ش، مقدمۀ ناشر، ص۲- ۳.
  47. آقابزرگ، ج۱،قسم ۴، همانجا.
  48. قاضی،۱۳۸۵ ش، مقدمۀ ناشر، ص۳؛ نک: غفاری، فلسفه عرفان شیعی، ۱۳۸۳ش، ص۱۶۷،پانویس۱.
  49. حسینی طهرانی، مهر تابان، ۱۴۲۳ق، ص۲۷؛ روحانی‌نژاد، بحر خروشان، ۱۳۸۷ش، ص۳۳-۳۴.
  50. نک: مشار، ج۵، ص۷۶۹؛ حسینی طهرانی، مهر تابان، ۱۴۲۳ق، ص۳۴؛ روحانی‌نژاد، بحر خروشان، ۱۳۸۷ش، ص۲۵-۲۶.
  51. یادنامۀ عارف کبیر، ص۹؛ غفاری، فلسفه عرفان شیعی، ۱۳۸۳ش، ص۱۶۷،پانویس۱.
  52. معلم حبیب آبادی، ج۷، ص۲۶۹۴؛ حسینی طهرانی، مهر تابان، ۱۴۲۳ق، ص۲۷.
  53. نک: محمدحسن قاضی طباطبائی، صفحات من تاریخ الاعلام، ج۱، ص۲۹، ۷۲-۷۵.
  54. نک: حسینی طهرانی، رساله لب اللباب، ص۱۴۶-۱۴۹.
  55. صدوقی‌سها، ص۲۲۵.
  56. عطش، ص۳۳۲.
  57. حسینی طهرانی، توحید علمی و عینی، ص۲۰.
  58. نک: غفاری، فلسفه عرفان شیعی، ۱۳۸۳ش، ص۸۸-۸۹.
  59. نک: حسینی طهرانی، مهر تابان، ۱۴۲۳ق، ص۲۹، ۳۲۴؛ غفاری، فلسفه عرفان شیعی، ۱۳۸۳ش، ص۸۸-۹۰.
  60. نک: یادنامۀ عارف کبیر، ص۸-۹.
  61. حسینی طهرانی، توحید علمی و عینی، ص۴۰؛ روحانی‌نژاد، بحر خروشان، ۱۳۸۷ش، ص۸۸.
  62. حسینی طهرانی، رساله لب اللباب، ص۱۴۹-۱۵۰.
  63. رسالۀ سیر و سلوک، شرح حسینی طهرانی، ص۱۴۷- ۱۴۸؛ حسینی طهرانی، رساله لب اللباب، ص۱۲۴- ۱۲۵.
  64. نک: حسینی طهرانی، مهر تابان، ۱۴۲۳ق، ص۲۶؛ روحانی‌نژاد، بحر خروشان، ۱۳۸۷ش، ص۸۳؛ در محضر افلاکیان، ص۷۹-۸۱، ۸۳؛ برای توضیح بیشتر دربارۀ اذکار و اعمالی که به شاگردانش توصیه می‌کرد نک: صلح کل، مصاحبه با محمود قوچانی، ۱۹۱،۱۹۸-۱۹۹.
  65. حسینی طهرانی، سید محمدحسین، روح مجرد، ص۱۷۶.
  66. حسن‌زاده آملی، «علامه طباطبائی در منظرهٔ عرفان نظری و عملی»، ص۱۰-۱۱؛ فاطمی‌نیا، ج۳، ص۶۸-۶۹.
  67. حسینی طهرانی، معادشناسی، ج۱، ص۲۳۲.
  68. فیروزآبادی، مقدمه سید محمد فیروزآبادی، ص۸.
  69. رسالۀ سیر و سلوک، شرح حسینی طهرانی، ص۱۷۶.
  70. نک: صلح کل، مصاحبه با محمود قوچانی، ص۱۸۹.
  71. رسالۀ سیر و سلوک، مقدمۀ حسینی طهرانی، ص۱۲؛ یادنامۀ عارف کبیر، ص۱۰.
  72. حسینی طهرانی، توحید علمی و عینی، ص۴۰- ۴۱؛ یادنامۀ عارف کبیر، ص۹.
  73. نک: فاطمی نیا، ج۱، ص۵۲-۵۳.
  74. آقابزرگ، ج۱، قسم ۴، ص‌۱۵۶۶.
  75. قاضی، ۱۳۸۵ش، مقدمه، ص۱۱-۱۲.
  76. حسینی طهرانی، مهر تابان، ۱۴۲۳ق، ص۹۹؛ یادنامۀ عارف کبیر، ص۱۰؛ نک: غفاری، فلسفه عرفان شیعی، ۱۳۸۳ش، ص۱۶۳- ۱۶۵.
  77. نک: حسینی طهرانی معاد شناسی، ج۱، ص۲۳۱-۲۳۵؛ همو مهر تابان، ص۳۷۰-۳۷۱.
  78. فاطمی‌نیا، ج۳، ص۹۸- ۹۹، ۱۱۲- ۱۱۴؛ روحانی‌نژاد، بحر خروشان، ۱۳۸۷ش، ص۱۴۸، ۱۵۰-۱۵۳.
  79. موسوی، ص۶۰.
  80. نک: در محضر افلاکیان، ص۶۶-۶۷.
  81. حسینی طهرانی، مهر تابان، ۱۴۲۳ق، ص۹۹؛ حسینی طهرانی، توحید علمی و عینی، ص۲۳۰.
  82. نک: یادنامۀ عارف کبیر، ص۱۲، ۱۴.
  83. صلح کل، مصاحبه با محمود قوچانی، ص۱۸۲،۱۸۵.

یادداشت

  1. بايد سالك به حقيقت ادراك كند كه خداوند متعال وجود او را وجودى طمّاع قرار داده است و هر چه بخواهد قطع طمع كند چون سرشت او با طمع است نتیجه بخش نخواهد شد و قطع طمع از او ناچار مستلزم طمع ديگرى است و به داعيه طمعى بالاتر و عالی‌تر از آن مرحله دانى قطع طمع نموده است. بنابراين چون عاجز شد از قطع طمع و خود را زبون يافت طبعا امر خود را به خدا سپرده و از نيّت قطع طمع دست برمی‌‏دارد. اين عجز و بيچارگى ريشه طمع را از نهاد او سوزانيده و او را پاك و پاكيزه می‌گرداند».

منابع

  • آقابزرگ طهرانی، طبقات الاعلام الشیعه: نقباء البشر فی القرن الرابع عشر، ج۱، نجف، ۱۳۷۳ق/۱۹۵۴م.
  • آقابزرگ طهرانی، طبقات الاعلام الشیعه: نقباء البشر فی القرن الرابع عشر، ۲/۱، القسم الرابع من الجزء الاول، نجف، ۱۳۸۱ق/۱۹۶۲م.
  • امینی، محمدهادی، معجم رجال الفکر والادب فی النجف خلال الف عام، نجف، ۱۴۱۳ق/۱۹۹۲م.
  • بنیاد دائرة المعارف اسلامی، دانشنامه جهان اسلام، تهران، ۱۳۷۵ش.
  • حسن‌زاده، صادق و محمود طیار مراغی، اسوۀ عارفان: گفته‌ها و ناگفته‌ها دربارۀ عارف کامل علامه میرزا علی آقا قاضی تبریزی، قم، ۱۳۸۳ش.
  • حسن‌زاده آملی، حسن، «علامه طباطبائی در منظرۀ عرفان نظری و عملی»، کیهان اندیشه، ش۲۶، مهر و آبان ۱۳۶۸ش.
  • حسینی طهرانی، سید محمدحسین، الله‌شناسی، مشهد، ۱۴۲۳ق.
  • حسینی طهرانی، سید محمدحسین، امام‌شناسی، ج۱۴، مشهد، ۱۴۲۵ق.
  • حسینی طهرانی، سید محمدحسین، توحید علمی و عینی، مشهد، ۱۴۲۸ق.
  • حسینی طهرانی، سید محمدحسین، رساله لب اللباب در سیر و سلوک اولی الالباب، مشهد، ۱۴۲۶ق.
  • حسینی طهرانی، سید محمدحسین، روح مجرد: یادنامه موحد عظیم و عارف کبیر حاج سید هاشم موسوی حداد، مشهد، ۱۴۲۷ق.
  • حسینی طهرانی، سید محمدحسین، معادشناسی، ج۱، تهران، ۱۴۰۲ق.
  • حسینی طهرانی، سید محمدحسین، مهر تابان، مشهد، ۱۴۲۳ق.
  • «مصاحبه با استاد آیت‌الله حسینی همدانی (نجفی)»، در مجله حوزه، سال ۵، ش۶، شماره مسلسل ۳۰، بهمن و اسفند ۱۳۶۷ش.
  • مشار، خانبابا، مؤلفین کتب چاپی فارسی و عربی از آغاز تاکنون، [تهران]، ۱۳۴۳ش.
  • در محضر افلاکیان، گروه تحقیقاتی الغدیر، تهران، ۱۳۸۹ش.
  • رخشاد، محمدحسین، در محضر حضرت آیت‌الله العظمی بهجت، قم، ۱۳۸۹ش.
  • رساله سیر و سلوک منسوب به بحرالعلوم، ، تهران، ناشر: سید محمدحسین حسینی طهرانی، ۱۳۶۰ش.
  • روحانی‌نژاد، حسین، بحر خروشان: شرح حال عالم ربانی سید علی قاضی، تهران، ۱۳۸۷ش.
  • شبر، جواد، ادب الطف او شعراء الحسین، بیروت، دار المرتضی، ۱۴۰۹ق.
  • صدوقی سها، منوچهر، تحریر ثانی تاریخ حکماء و عرفای متأخر، تهران، ۱۳۸۱ش.
  • صلح کل: مجموعه‌ای از ناگفته‌ها در مورد زندگی آیت‌الله سید علی قاضی در مصاحبه با فرزندان ایشان، از سوی جمعی از نویسندگان، تهران، ۱۳۸۲ش.
  • عطش: ناگفته‌هایی از سیر توحیدی کامل عظیم حضرت آیت‌الله سید علی قاضی طباطبائی، هیئت تحریریه موسسه فرهنگی مطالعاتی شمس الشموس، تهران، ۱۳۸۳ش.
  • غروی، سید محمد، مع علماء النجف الاشرف، بیروت، ۱۴۲۰ق/۱۹۹۹م.
  • غفاری، حسین، فلسفه عرفان شیعی، تهران، ۱۳۸۳ش.
  • فاطمی‌نیا، سید عبدالله، نکته‌ها از گفته‌ها: گزیده‌ای از سخنرانی‌های استاد فاطمی‌نیا، مشهد، ۱۳۸۶ش.
  • فیروزآبادی، سید مرتضی، فضائل پنج تن علیهم‌السلام در صحاح ششگانه اهل سنت، ترجمه محمدباقر ساعدی، قم، ۱۳۷۳ش.
  • قاضی طباطبائی، سید علی، شرح دعای سمات، تهران، ۱۳۸۵ش.
  • قاضی طباطبائی، سید محمدحسن، صفحات من تاریخ الاعلام، [قم]، [بی‌تا].
  • کرمی‌نژاد، مصطفی، در کوی بی‌نشان‌ها، قم، ۱۳۷۷ش.
  • معلم حبیب‌آبادی، محمدعلی، مکارم الآثار، ج۳، اصفهان، ۱۳۵۱ش.
  • معلم حبیب‌آبادی، محمدعلی، مکارم الآثار، ج۵، اصفهان، [بی‌تا].
  • معلم حبیب‌آبادی، محمدعلی، مکارم الآثار، ج۷، اصفهان، ۱۳۷۴ش.
  • موسوی، تقی‌ بن حسین، قدوة العارفین: سیرة العارف الکبیر سید حسن المسقطی الموسوی وکراماته، بیروت، ۱۴۲۸ق/۲۰۰۷م.
  • یادنامه عارف کبیر سید علی قاضی، زیر نظر مهدی پروین‌زاد، در مجله کیهان فرهنگی، ش۲۰۶، آذر ۱۳۸۲ش.

پیوند به ببرون