این مقاله یک نوشتار توصیفی درباره یک مفهوم فقهی است و نمیتواند معیاری برای اعمال دینی باشد. برای اعمال دینی به منابع دیگر مراجعه کنید. |
اِرث مال یا حقی است که با مرگ شخص، به وارثانش تعلق میگیرد. وارثان پس از ادای حقوق و دیون متوفّا، طبق طبقات ارث، سهمالارث خود را مالک میشوند. در فقه دو عاملِ نسب (رابطه از طریق ولادت) و سبب (رابطه بر اساس ازدواج) از موجبات ارث معرفی شده است. کفر، قتل، بردگی، لِعان، و زِنا، طبق شرایطی، از موانع ارثبردن هستند.
احکام ارث و سهم هریک از وارثان، در قرآن و روایات بیان شده است. در کتبهای فقهی هم بهتفصیل از آن بحث میکنند. یکی از ویژگیهای احکام ارث در اسلام دوبرابریِ سهم ارث پسر نسبت به ارث دختر است. در قانوناساسی برخی از کشورها، همچون ایران و افغانستان، قاون ارث برپایهٔ احکام فقهی تنظیم شده است.
جایگاه ارث و تعریف آن در فقه
ارث را یکی از مسائل مهم فقهی میدانند.[۱] در فقه، در بخشی مستقل، به صورت مفصل از مسائل و احکام ارث بحث میشود.[۲] در قرآن هم احکام ارث و سهم هریک از وارثان بیان شده است.[۳] در کتابهای حدیثی هم روایات بسیاری در خصوص مسائل و احکام ارث نقل میشود. برای مثال، در کتاب وسایلالشیعه در بخشی با عنوان «فرائض و مواریث»، در دوازده فصل، روایات مختلفی دربارهٔ مسائلی چون موانع ارث، موجبات ارث و ارث پدر و مادر و فرزندان ذکر شده است.[۴]
مفهومشناسی
«ارث»، در تعریف فقهی، به معنای داراییهایی است که از شخص درگذشته باقی میماند و به برخی از بازماندگان تعلق میگیرد.[۵] ارث، غیر از دارایی، شامل اموری مثل حق خیار و شُفعه هم میشود.[۶] شخصی را که مستحق ارث است «وارث» و کسی را که از او ارث باقی مانده «مُوَرِّث» مینامند و به مال و حقی که از میت باقی مانده «تَرَکِه» یا «میراث» میگویند.[۷] در فقه، به پیروی از قرآن، از ارث به «فرض» و «فریضه» تعبیر شده است.[۸]
مالکیت ورثه نسبت به ترکه متوفّی، پس از ادای حقوق و دیونی که به میراث تعلق گرفته، مستقر میشود؛ یعنی ابتدا هزینههای تجهیز و تکفین، دیون و واجبات مالی، وصایای میت در یکسوم مالش بدون اجازه ورثه و زیادتر از یکسوم مال با اجازه آنها و آنچه به فرزند بزرگتر میرسد (حَبْوه)، از داراییهای متوفا کم میشود و سپس ارث به وارثان تعلق میگیرد.[۹]
اسباب ارث
دو عامل موجب ارثبردن هستند:
- نَسَب (وارثان نَسَبی): ارتباط دو طرف ارث از طریق ولادت، مانند پدری و فرزندی و خواهری و برادری؛[۱۰]
- سبب (وارثان سَبَبی): پیوند و قرابت میان دو طرفِ ارث، از طریق غیرنسبی که دو گونه است:
- الف. ازدواج: ازدواج دائم، یا ازدواج موقت با شرط ارثبردن (بنا بر نظر مشهور)؛
- ب. وِلاء: پیوندی غیر از تولد و ازدواج که سه نوع است و ارثبردن از طریق آن شرایط خاصی دارد:
- ولاء عتق (مربوط به احکام بردگی و کنیزی)،
- ولاء ضمان جریره (قرارداد ضِمان با شرط ارث)،
- ولاء امامت (ارثبردن امام معصوم در صورت نبود هیچ وارثی).[۱۱]
- برای اطلاعات بیشتر، اینها را هم ببینید: محرمیت نسبی و محرمیت سببی
طبقات ارث
وارثان نَسَبی به سه طبقهٔ اصلی تقسیم میشوند و به طور کلی، طبقهٔ پایینتر وقتی ارث میبرد که در طبقه بالاترش وارثی نباشد. هریک از این طبقات نیز مسائل و درجهبندیهای خاص خود را دارند:
- طبقهٔ اول: پدر، مادر، فرزند، نوه (در صورت نبود و فوت فرزند)؛
- طبقهٔ دوم: پدربزرگ و مادربزرگِ پدری و مادری و هرچه بالاتر برود، برادر و خواهر (پدری) یا (مادری) یا (پدری و مادری) و فرزندان آنان در صورت نبودنشان؛
- طبقهٔ سوم: عمو، عمه، دایی و خاله و فرزندان ایشان در صورت نبودنشان. در صورت نبودن موارد پیشین، عمو، عمه، دایی و خاله پدرِ میت ارث میبرند.[۱۲]
سهم ارث هرکدام از وارثان
گفته شده استحقاق ارث، گاهی به «فرض» و «تسمیه» است؛ یعنی در قرآن، به آن تصریح شده و گاهی به قرابت است که در قرآن، برای آن سهمی مشخص نشده و در قرآن، با عنوان «اولو الارحام» از آن یاد شده است؛ مانند سهم عمو و عمه.[۱۳] سهمهای «فرائض» یا سهمهای نامبردهشده در قرآن به این شرح است:
- نصف: دختر اگر یکی باشد و برادری نداشته باشد، نصف ارث را میبرد. همچنین اگر خواهرِ پدری یا پدریومادری تنها باشد و نیز شوهر، در صورتی که از همسرش فرزندی نداشته باشد، نصف ارث را میبرند.
- دوسوم: دو دختر یا بیشتر، در صورت نداشتن برادر، دوسوم ارث را میبرند. همچنین ارث دو خواهرِ پدری یا پدریومادری، در صورتی که برادر نداشته باشند، دوسوم است.
- یکسوم: مادر در صورتی که متوفا فرزند و برادر نداشته باشد و نیز خواهر و برادر مادری، در صورت تعدد، یکسوم ارث را میبرند.
- یک چهارم: سهم زن، در صورتی که همسرش فرزندی نداشته باشد و نیز شوهر، در صورتی که همسرش از وی یا شوهر دیگری فرزند نداشته باشد، یکچهارم است.
- یکششم: هرگاه متوفا دارای فرزند باشد، در صورت زنده بودن پدر و مادر متوفا، آنها یک ششم ارث میبرند. همچنین در صورتی که متوفا دارای برادر باشد، مادر متوفا یکششم ارث میبرد. سهم برادر یا خواهر مادری نیز در صورت تنهابودن، یکششم است.
- یکهشتم: سهم زن، در صورتی که شوهرش دارای فرزند باشد، یکهشتم است.[۱۴]
میراث زن و شوهر
زن و شوهر از یکدیگر ارث میبرند و با دیگر وارثان شریکاند؛ هیچکدام از آنها همهٔ اموال دیگری را ارث نمیبرد؛ مگر زمانی که وارثِ زن فقط شوهر باشد که در این صورت، شوهر همهٔ اموال را به ارث میبرد.[۱۵]
دوبرابری ارث مرد نسبت به زن
در دو مورد زن نصف مرد ارث میبرد:
- پسر دو برابر دختر ارث میبرد: مستند این حکم آیه آیه ۱۱ سوره نساء است که بنابر آن، سهم پسر به اندازه سهم دو دختر است.[۱۶]
- خواهر میت کلاله: در صورتی که میت، کلاله (پدر، مادر و فرزندی نداشته نباشند که از او راث ببرند) باشد و برادر و خواهر او از یک پدر و مادر باشند، خواهر میت نصف برادر او ارث میبرد. آیه ۱۷۶ سوره نساء بر این حکم دلالت دارد.[۱۷]
موانع ارث
در کتابهای فقهی، از مواردی نام برده شده که مانع از ارثبردن میشوند. موانع ارث عبارتاند از:
- کفر: به اجماع مسلمانان، کافر از مسلمان ارث نمیبرد؛ اما به اجماع فقهای امامیه، مسلمان از کافر ارث میبرد.[۱۸] گفته شده میّت مُرتَد در حکم مسلمان است و کافر از او ارث نمیبرد.[۱۹]
- قتل: اگر وارثْ قاتل عمدی و ظالمانهٔ مورِّث (مقتول) باشد، از ارث او محروم است و اگر قتل خطایی باشد، فقط از دیه ارث نمیبرد. اولاد و اقوام قاتل از ارث محروم نمیشوند.[۲۰]
- بردگی: بَرده از کسی ارث نمیبرد، ولو اینکه میت هم بَرده باشد. برده اگر بمیرد، اموالش به شخص حُر (غیربرده) میرسد.[۲۱]
- لِعان: اگر میان زن و شوهری لعان واقع شود، از آنجا که لعان باعث قطع پیوند ازدواج و جدایی زن و شوهر میشود، آن زن و شوهر از یکدیگر ارث نمیبرند؛[۲۲] اما فرزندی که لعان به خاطر او واقع شده، از مادرش ارث میبرد؛ اما از پدر ارث نمیبرد.[۲۳]
- بارداری: فرزند مادامی که در شکم مادر است، ارث نمیبرد؛ اما مانع از ارثبردن طبقه و مرتبهٔ بعدی میشود.[۲۴] به گفته فقها جنین وقتی ارث میبرد که در زمان فوت مورِّث، منعقد شده باشد و زنده به دنیا بیاید؛ هرچند پس از تولد فوراً بمیرد. همچنین گفته شده جنین اگر مرده به دنیا آید، مانع ارث طبقه بعد نمیشود.[۲۵]
- مفقودالاثر: کسی که غایب و مفقودالاثر شده باشد، مانع از ارث بردن طبقات بعد میشود و خود از دیگران ارث میبرد و به اموالش اضافه میشود. البته با معلومشدن فوت مفقودالاثر یا حکمدادن حاکم شرع به مرگش، اموالش به ورثهاش میرسد.[۲۶] همچنین اگر معلوم شود مفقودالاثر قبل از مورّث مرده است، اموالی که از این بابت ارث برده، به متوفی برمیگردد و میان ورثه او تقسیم میشود.[۲۷]
- زِنا: فرزند حاصل از زنا از پدر و مادرش ارث نمیبرد و پدر و مادر و نزدیکان ولدالزنا نیز از او ارث نمیبرند.[۲۸]
- دِین (قرض): برخی قرضی را که همهٔ اموال میت را شامل شود، جزو موانع ارث شمردهاند.[۲۹]
- حَجْب: حَجْب در ارث به معنای این است که وارثی، به دلیل بودن وارث دیگر، از کل یا بخشی از ارث محروم میشود. از اولی به «حَجبِ حِرْمان» و دومی به «حَجب نُقصان» تعبیر میشود.[۳۰] وجود هر طبقهٔ پیشین از طبقات سهگانهٔ ارث مانعِ ارثبردن طبقهٔ بعدی است.[۳۱]
قانون مدنی کشورهای اسلامی
در قانون مدنی جمهوری اسلامی ایران که از مادهٔ ۸۶۱ تا ماده ۹۴۹ دربارهٔ ارث بحث میکند، مباحث مختلف ارث همچون طبقات، اسباب و موانع ارث براساس فقه شیعه آمده است.[۳۲] در قانون مدنی افغانستان هم که براساس مذهب حنفی تنظیم و تدوین شده، از ماده ۱۹۹۳ تا ۲۱۰۲، در چند فرع، به مباحث گوناگون ارث همچون احکام عمومی، اسباب و موانع ارث پرداخته شده است.[۳۳]
پانویس
- ↑ مؤسسه دایرةالمعارف فقه اسلامی، فرهنگ فقه، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۳۷۵.
- ↑ مؤسسه دایرةالمعارف فقه اسلامی، فرهنگ فقه، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۳۷۵.
- ↑ نگاه کنید به سورهٔ نساء، آیات ۷، ۱۱، ۱۲، ۱۹، ۱۷۶.
- ↑ نگاه کنید به حر عاملی، وسایلالشیعه، ۱۴۰۹ق، ج۲۶، ص۱۱-۳۲۰.
- ↑ هاشمی شاهرودی و دیگران، موسوعة الفقه الاسلامی المقارن، ۱۴۳۳ق/۲۰۱۲م. ج۲، ص۱۲۱-۱۲۲.
- ↑ مؤسسه دایرةالمعارف فقه اسلامی، فرهنگ فقه، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۳۷۵.
- ↑ مؤسسه دایرةالمعارف فقه اسلامی، فرهنگ فقه، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۳۷۵.
- ↑ مؤسسه دایرةالمعارف فقه اسلامی، فرهنگ فقه، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۳۷۵.
- ↑ مؤسسه دایرةالمعارف فقه اسلامی، فرهنگ فقه، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۳۷۵.
- ↑ سبحانی، نظام الإرث فی الشریعة الإسلامیة الغراء، ۱۴۱۵ق، ص۱۵و۱۶.
- ↑ سبحانی، نظام الارث فی الشَّریعةِ الاسلامیةِ الغَرّاء، ۱۴۱۵ق، ص۱۸-۱۹؛ مؤسسهٔ دایرةالمعارف فقه اسلامی، فرهنگ فقه، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۳۷۶-۳۷۷.
- ↑ نگاه کنید به: نجفی، جواهر الکلام، دار احیاءالتراث العربی، ج۳۹، ص ۸-۹.
- ↑ مؤسسه دایرةالمعارف فقه اسلامی، فرهنگ فقه، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۳۷۸.
- ↑ مؤسسه دایرةالمعارف فقه اسلامی، فرهنگ فقه، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۳۷۸ و ۳۷۹.
- ↑ فاضل لنکرانی، تفصیل الشریعة (المواریث)، ۱۴۲۱ق، ص۴۵۵.
- ↑ جوادی آملی، زن در آینه جلال و جمال، ۱۳۸۲ش، ص۳۴۶.
- ↑ جوادی آملی، زن در آینه جلال و جمال، ۱۳۸۲ش، ص۳۴۶.
- ↑ سبحانی، نظام الإرث فی الشریعة الإسلامیة الغراء، ۱۴۱۵ق، ص۲۱ و ۲۲.
- ↑ سبحانی، نظام الإرث فی الشریعة الإسلامیة الغراء، ۱۴۱۵ق، ص۳۱ و۳۲.
- ↑ سبحانی، نظام الإرث فی الشریعة الإسلامیة الغراء، ۱۴۱۵ق، ص۵۴ و ۵۵.
- ↑ شهید ثانی، الروضة البهیة، ۱۴۱۰ق، ج۸، ص۳۸.
- ↑ سبحانی، نظام الإرث فی الشریعة الإسلامیة الغراء، ۱۴۱۵ق، ص۸۰.
- ↑ سبحانی، نظام الإرث فی الشریعة الإسلامیة الغراء، ۱۴۱۵ق، ص۸۰.
- ↑ سبحانی، نظام الإرث فی الشریعة الإسلامیة الغراء، ۱۴۱۵ق، ص۸۹.
- ↑ شهید ثانی، الروضة البهیة، ۱۴۱۰ق، ج۸، ص۴۷؛ سبحانی، نظام الإرث فی الشریعة الإسلامیة الغراء، ۱۴۱۵ق، ص۹۲.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به شیخ طوسی، الخلاف، مؤسسة النشر الإسلامی، ج۴، ص۱۱۹؛ ابنادریس، السرائر، ۱۴۱۰ق، ج۲، ص۲۹۸؛ علامه حلی، مختلف الشیعه، ۱۴۱۳ق، ج۹، ص۱۱۰؛ علامه حلی، تبصرة المتعلمين، ۱۴۱۱ق، ص۱۷۷؛ نجفی، جواهر الکلام، ۱۳۶۲ش، ج۳۹، ص۶۳؛ مکارم شیرازی، الفتاوی الجديدة، ۱۳۸۵ش، ج۲، ص۳۶۲.
- ↑ کاتوزیان، دوره مقدماتی حقوق مدنی، ۱۳۸۶ش، ص۲۲۲.
- ↑ نجفی، جواهر الکلام، ۱۳۶۲ش، ج۳۹، ص۲۷۴ و۲۷۵.
- ↑ نگاه کنید به: سبحانی، نظام الإرث فی الشریعة الإسلامیة الغراء، ۱۴۱۵ق، ص۹۵.
- ↑ نجفی، جواهر الکلام، ۱۳۶۲ش، ج۳۹، ص۷۵؛ سبحانی، نظام الإرث فی الشریعة الإسلامیة الغراء، ۱۴۱۵ق، ص۹۷.
- ↑ مؤسسه دایرةالمعارف فقه اسلامی، فرهنگ فقه، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۳۷۸.
- ↑ «قانون مدنی»، مرکز پژوهشهای مجلس شواری اسلامی.
- ↑ «قانون مدنی افغانستان»، مؤسسه فرهنگی بشارت..
منابع
- ابنادریس، محمد بن احمد، السرائر الحاوی لتحرير الفتاوی، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، ۱۴۱۰ق.
- جوادی آملی، عبدالله، زن در آینه جلال و جمال، تنظیم و ویرایش محمود لطیفی، قم، نشر اسراء، چاپ هفتم، ۱۳۸۲ش.
- حر عاملی، محمد بن حسن، وسایلالشیعه، تحقیق و تصحیح گروه پژوهش مؤسسه آلالبیت، قم، مؤسسه آلالبیت، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- سبحانی، جعفر، نظام الإرث فی الشریعة الإسلامیة الغراء، تقریر سید رضا پیغمبرپور کاشانی، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
- شهید ثانی، زین الدین بن علی، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، شرح سیدمحمد کلانتر، قم، کتابفروشی داوری، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.
- شیخ طوسی، محمد بن حسن، کتاب الخلاف، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، بیتا.
- علامه حلی، حسن بن یوسف، مختلف الشيعة فی أحكام الشريعة، قم، دفتر انتشارات اسلامى، ۱۴۱۳ق.
- علامه حلی، حسن بن یوسف، تبصرة المتعلمین فی أحکام الدین، تحقیق: محمدهادی یوسفی غروی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. سازمان چاپ و انتشارات، ۱۴۱۱ق.
- فاضل لنکرانی، محمد، تفصیل الشریعة فی شرح تحریر الوسیلة الطلاق، المواریث، قم، مرکز فقهی ائمه اطهار(ع)، چاپ اول، ۱۴۲۱ق.
- «قانون مدنی»، مرکز پژوهشهای مجلس شواری اسلامی، تاریخ تصویب: ۱۸ اردیبشهت ۱۳۰۷ش، تاریخ بازدید: ۹ مهر ۱۳۹۹ش.
- «قانون مدنی افغانستان»، مؤسسه فرهنگی بشارت، تاریخ بازدید: ۹ مهر ۱۳۹۹ش.
- کاتوزیان، ناصر، دوره مقدماتی حقوق مدنی درسهایی از شفعه، وصیت و ارث، تهران، نشر میزان، ۱۳۸۶ش.
- مکارم شیرازی، ناصر، الفتاوی الجديدة، قم، مدرسه الامام على بن ابىطالب(ع)، ۱۳۸۵ش.
- مؤسسه دائرة المعارف فقه اسلامی، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت(ع)، زیر نظر سید محمودهاشمی شاهرودی، قم، مؤسسه دائرة المعارف فقه اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
- نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، تحقیق عباس قوچانی و علی آخوندی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ هفتم، بیتا.
- هاشمی شاهرودی، محمود و دیگران، موسوعة الفقه الاسلامی المقارن، قم، مؤسسه دائرة المعارف فقه اسلامی بر مذهب اهل بیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۳۳ق/۲۰۱۲م.
پیوند به بیرون