فیء
بخشی از احکام عملی و فقهی |
---|
فَیء اموالی از کفار است که بدون جنگ و لشکرکشی به دست مسلمانان بیفتد. این اموال مطابق آیه ۶ و ۷ سوره حشر، فیء نامیده میشود. به باور مفسران شیعه، فیء به صلاحدید پیامبر(ص) و جانشینان وی به مصرف ایتام و ابنسبیل از بنیهاشم و مصالح حکومت اسلامی میرسد. بعضی از مفسران سنی موارد مصرف را عمومیت دادهاند و آن را مختص به گروه خاصی نمیدانند. از آنجا که این اموال از کفار به دست مسلمانان میرسد با غنیمت شباهت دارد؛ ولی چون بدون جنگ و لشکرکشی بهدست آمده با غنیمت متفاوت است. بعضی از مفسران قائل به نَسخ آیه فیء توسط آیه خمس هستند؛ ولی با توجه به نزول آیه فیء بعد از آیه خمس، این نظر رد شده است.
به اعتقاد مفسران شیعه و سنی و مورخان، فدک از از مصادیق فیء محسوب میشود که از طرف قبیله بنینضیر به پیامبر(ص) واگذار گردید و پیامبر آن را به دخترش فاطمه(س) بخشید. پس از رحلت پیامبر(ص) موضوع مالکیت فدک منشأ اختلاف ابوبکر با حضرت فاطمه(س) شد و بحثهای پردامنهای در این خصوص در نوشتههای عالمان شیعه و سنی شکل گرفت.
چیستی
فیء به گفته علامه حلی، غنائمی است که بدون جنگ و لشکرکشی بهدست مسلمانان میافتد.[۱] فىء در لغت به معنای بازگشت به حالت نيكى است كه پيش از آن بوده است؛[۲] به همین دلیل، ابناثیر با توجه به معنای لغوی فیء، معتقد است گويا اين اموال در اصل مال مسلمانان بوده و اكنون به آنان بازگشت داده شده است.[۳]
تفاوت فیء و غنیمت
فیء و غنیمت از کفار گرفته میشود و از آنجا که فیء بدون جنگ بهدست مسلمانان میافتد شامل صلح، جزیه و خراج نیز میشود.[۴] شیخ طوسی معتقد است، غنيمت بنا به نظر امام در جهت مصالح مسلمانان مورد استفاده قرار میگيرد ولی فیء مخصوص پیامبر(ص) یا جانشینان وی است.[۵]
به گفته شیخ طبرسی برخی معتقدند که غنيمت و فىء يكى است؛ و ادعا كردهاند كه آيه خمس ناسخ آيه ۶ و ۷ سوره حشر است.[۶] در مقابل، گفته شده بر اساس بررسیهای تاریخی و روایات، آیه خمس در سال دوم هجری و بعد از غزوه بدر نازل شد؛ درحالی که آیه فیء درباره بنی نضیر و در سال چهارم هجری نازل شده است و متقدم نمیتواند ناسخ متأخر باشد.[۷] همچنین با توجه به تفاوت راههای به دست آمدن غنیمت و فیء، آیه خمس که مربوط به غنیمت است و شامل اموال فیء نمیشود، نمیتواند ناسخ آیه فیء باشد.[۸] کلینی فىء را در مواردى دانسته كه چيزى با جنگ به دست آمده باشد، و چيزى را كه بدون جنگ به دست آمده است از انفال مىداند.[۹] بر این اساس آیتالله حسینعلی منتظری برداشت کرده که کلینی فیء و غنیمت را یکی دانسته و آنرا در برابر انفال میداند؛ او معتقد است نظر کلینی دراینباره با آیات ۶ و ۷ سوره حشر منطبق نیست.[۱۰]
موارد مصرف فیء
مطابق آیه ۷ سوره حشر موارد مصرف فیء شش مورد است؛[۱۱]
- خدا؛ اختیار مصرف آن با پیامبر(ص) است.
- رسول؛ که اختیار مصرف آن با پیامبر است تا بر طبق مصالح حکومت اسلامی مصرف کند.
- ذویالقربی؛ که در اینجا خویشاوندان پیامبر(ص) و بنیهاشم هستند که از گرفتن زکات محرومند.
- یتیمان،
- مسکینان
- ابن سبیل.
به عقیده مفسران شیعه، فىء از مالياتهاى حكومت اسلامى است كه از طرف خدا در اختيار پيامبر(ص) و از سوى پيامبر(ص) در اختيار امام قرار گرفته است.[۱۲] مراد از ذوى القربى نيز اهل بيت(ع) هستند. اصناف سهگانهٔ ديگر نیز بنا بر اخبار وارده و نظر مفسران شیعه، دلالت بر بنى هاشم دارد.[۱۳] در اینکه سه گروه آخر؛ یعنی یتیمان، مسکینان و ابنسبیل، عموم آنها را شامل میشوند یا اختصاص به بنیهاشم (سادات) دارند، بین مفسران اختلاف نظر است.[۱۴] مفسران اهل سنت بر این باورند که سه سهم آخر عمومیت داشته و مربوط به گروه خاصی نیست.[۱۵]
داستان فدک
روستای فدک که محل سکونت یهودیان بنینضیر بود،[۱۶] پس از غزوه خیبر، از طرف ساکنان فدک به پیامبر(ص) واگذار شد.[۱۷] از آنجا که فدک بدون جنگ و با مصالحه به شخص پیامبر(ص) واگذار گردید، از مصاديق فىء محسوب میشد و پیامبر(ص) آن را به فاطمه(س) بخشيد.[۱۸] اختلاف بر سر مالکیت فدک پس از رحلت پیامبر(ص) باعث شد بحثهای پردامنهای در این خصوص در نوشتههای عالمان شیعه و سنی شکل بگیرد[۱۹] و در دورههای مختلف، موجب واکنشهای متفاوتی از سوی حاکمان درباره موضوع فدک صورت گرفته است.[۲۰]
پانویس
- ↑ علامه حلی، تذکرة الفقهاء، ۱۴۱۴ق، ج۹، ص ۱۱۹.
- ↑ راغب اصفهانی، المفردات، ۱۴۱۲ق، ص۶۵۰.
- ↑ ابناثیر، النهایة، ۱۳۹۹ق، ج۳، ص۴۸۲.
- ↑ قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ۱۳۶۴ش، ج۱۸، ص۱۴.
- ↑ شیخ طوسی، التبیان، بیروت، ج۹، ص۵۶۳-۵۶۴.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ص۸۳۵.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ص۸۳۵.
- ↑ منتظری، مبانی فقهی حکومت اسلامی، ۱۳۶۷ش، ج۷، ص۳۹.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۵۳۸.
- ↑ منتظری، مبانی فقهی حکومت اسلامی، ۱۳۶۷ش، ج۷، ص۵۶-۵۷.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲۳، ص۵۰۵؛ طبرسی، مجمعالبیان، ۱۳۷۲ش، ج۹، ص۳۹۱-۳۹۲.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲۳، ص۵۰۵؛ طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱۹، ص۲۰۵؛ شریف لاهیجی، تفسیر لاهیجی، ۱۳۷۳ش، ج۴، ص۴۳۰؛ طوسی، التبیان، بیروت، ج۹، ص۵۶۴؛ قمی کاشانی، منهجالصادقین، ۱۳۳۰ش، ج۹، ص۲۲۴.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲۳، ص۵۰۵؛ طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱۹، ص۲۰۵؛ شریف لاهیجی، تفسیر لاهیجی، ۱۳۷۳ش، ج۴، ص۴۳۰؛ طوسی، التبیان، بیروت، ج۹، ص۵۶۴؛ قمی کاشانی، منهجالصادقین، ۱۳۳۰ش، ج۹، ص۲۲۴.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۲۳، ص۵۰۵.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲۳، ص۵۰۵؛ طبرسی، مجمعالبیان، ۱۳۷۲ش، ج۹، ص۳۹۱-۳۹۲.
- ↑ یاقوت حموی، معجم البلدان، ۱۹۹۵م، ج۴ ص۲۳۸.
- ↑ بلاذری، فتوح البلدان، 1988م، ص۴۳.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۲۳، ص۵۱۰.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۹، ص۱۲۴-۱۲۵؛ سبحانی، فروغ ولایت، ۱۳۸۰ش، ص۲۱۹؛ طبرسی، الاحتجاج، ۱۴۰۳ق، ج۱، ص۱۰۷، ۱۰۸؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۴۲۰ق، ج۲۹، ص۵۰۶؛ ابنابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ۱۴۰۴ق، ج۱۶، ص۲۸۴؛ بخاری، صحیح بخاری، ۱۴۲۲ق، ج۴، ص۷۹.
- ↑ ابنعساکر، تاریخ مدینة دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۴۵، ص۱۷۸، ۱۷۹؛ بلاذری، فتوح البلدان، ۱۹۵۶م، ص۳۷، ۳۸، ۴۱؛ علامه حلی، نهج الحق، ۱۹۸۲م، ص۳۵۷.
منابع
- ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، ۱۴۰۴ق.
- ابناثیر، مبارک بن محمد، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، بیروت، مکتبة العلمیة، ۱۳۹۹ق.
- ابنعساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ق.
- بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، بیروت، دار طوق النجاة، ۱۴۲۲ق.
- بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، بیروت، دار و مکتبة الهلال، ۱۹۸۸م.
- راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، دمشق_بیروت، دارالقلم_دارالشامیة، ۱۴۱۲ق.
- سبحانی، جعفر، فروغ ولایت، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، ۱۳۸۰ش.
- شريف لاهيجى، محمد بن على، تفسير شريف لاهيجى، تهران، داد، ۱۳۷۳ش.
- شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا.
- طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۱۷ق.
- طبرسی، فضل بن حسن، الاحتجاج على أهل اللجاج، مشهد، نشر مرتضی، ۱۴۰۳ق.
- طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصرخسرو، ۱۳۷۲ش.
- علامه حلی، حسن بن یوسف، تذکرة الفقهاء، قم، مؤسسة آلالبیت لإحیاء التراث، ۱۴۱۴ق.
- علامه حلی، حسن بن یوسف، نهج الحق وکشف الصدق، بیروت، دار الکتاب اللبنانی، ۱۹۸۲م.
- فخر رازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، داراحیاء التراث العربی، سوم، بیروت، ۱۴۲۰ق.
- قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، تهران، ناصرخسرو، ۱۳۶۴ش.
- قمی کاشانی، ملا فتح الله، منهج الصادقین ، تهران، چاپخانه محمد حسن علمی، ۱۳۳۰ش.
- مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، دار أحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
- مشکینی اردبیلی، علی، مصطلحات الفقه و معظم عناوینه الموضوعیة، قم، الهادی، ۱۴۱۹ق.
- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۷۱ش.
- منتظري، حسينعلي، مباني فقهي حكومت اسلامي، تهران، سرایی، ۱۳۷۹ش.
- یاقوت حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، بیروت، دارصادر، ۱۹۹۵م.