اصحاب رَقيم گروهی که نام و سرگذشت آنان بر کتیبه یا لوحی نوشته شده بود. بیشتر مفسران شیعی اصحاب رقیم را نام دیگر اصحاب کهف دانستهاند.
البته در روایتی، اصحاب رقیم سه نفر دانسته شدهاند که در غاری زندانی شدند. پس از استغاثههای فراوان هر یک کارهای نیک خود را بیان کرد و از آن رهایی یافتند.
دلیل نامگذاری
رقیم به معنای مرقوم، نوشته[۱] و خط[۲] آمده است. برخی رقیم را واژهای رومی به معنای لوح[۳] و برخی دیگر واژهای سریانی نام مکانی دانستهاند.[۴] این واژه در قرآن در آیه أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آيَاتِنَا عَجَبًا؛ مگر پنداشتى اصحاب كهف و رقيم از آيات ما شگفت بوده است؟[سوره کهف–۹] ضمن داستان اصحاب کهف بر واژه کهف عطف شده است. بیشتر مفسران رقیم را، به معنای لوح یا کتیبهای دانستهاند که داستان اصحاب کهف یا گروه دیگری بر آن نوشته شده است.
ماجرای اصحاب رقیم
درباره اینکه اصحاب رقیم اشاره به چه گروهی دارد، میان مفسران دو دیدگاه است؛
داستان مشهور
بیشتر مفسران بر پایه روایاتی، اصحاب رقیم را نام دیگر اصحاب کهف دانستهاند که به دلیل نوشتن ماجرای آنان بر لوحی به اصحاب رقیم مشهور شدند.[۵] در این دیدگاه رقیم بیشتر به لوحی معنا شده که داستان اصحاب کهف بر روی آن نوشته و بر ورودی غار نهاده شده است.[۶] البته در جنس لوح(سنگ یا مس) و محل نصب آن اختلاف است. برخی نیز رقیم را نام کتاب دینی اصحاب کهف، قریه، درهمها و سگ آنان و همچنین کوهی که غار اصحاب کهف در آن واقع بوده[۷]، دانستهاند.[۸]
در نقلی از ضحاک بن مزاحم، رقیم شهری در روم معرفی شده که در آن غاری قرار دارد و در آن ۲۱ جسد است که گویی به خوابی عمیق فرو رفتهاند.[۹]
داستان غیر مشهور
بر اساس روایات دیگری اصحاب رقیم مربوط به سه جوان است که وارد غاری شدند و بر اثر بسته شدن ورودی غار، در آن زندانی شدند. پس از استغاثههای فراوان بر آن شدند تا هر یک کارهای نیک خود را بیان کنند، تا اینکه در غار باز شود آنان چنین کردند و از غار رهایی یافتند.[۱۰]
تفصیل ماجرای غیر مشهور
بر پایه روایتی از شیخ صدوق سه نفر با هم در مسیری میرفتند که هوا بارانی شد، آنان به غاری پناه بردند، پس از اینکه وارد غار شدند، در غار بسته شد. یکی از آنان گفت تنها راه نجات از این گرفتاری، این است که هر کدام از ما خدا را به کاری نیکی که قبلا انجام داده بخواند.
یکی از آنان گفت: من کارگری داشتم که در برابر یک پیمانه برنج برای من کاری انجام داد، پس از پایان کار مزدش نزد من ماند من برنج را کاشتم و از محصول آن گاوی خریدم پس از مدتی که کارگر بازگشت و مزدش را از من مطالبه کرد، گاو را به او دادم او گفت من یک پیمانه برنج از تو طلب دارم گفتم که این گاو همان یک پیمانه برنج است.
دیگری گفت: خدایا من پدر و مادر پیری داشتم که هر شب برای آنان شیر میآوردم، شبی، دیروقت رسیدم که آنان به خواب رفته بودند. دوست نداشتم آنان را از خواب بیدار کنم و همچنین نمیخواستم بدون آنکه آنان از شیر بنوشند آن را برای همسر و فرزندانم ببرم برای همین تا سپیدهدم بر بالینشان منتظر ماندم.
نفر سوم گفت: خدایا من دختر عمویی داشتم که از او درخواست سویی کردم او نپذیرفت و گفت در صورتی میپذیرد که کمک مالی به او کنم پس از آنکه مبلغ تعیین شده را به او دادم به من گفت از خدا بترس.... من او و مبلغ را واگذاشتم.
هر یک از آنان پس از آنکه کار نیک خود را بازگو میکردند، میگفتند خدا اگر این کار ما برای ترس از تو بوده در کار ما گشایشی حاصل کن. با بازگو کردن هر کدام، اندکی ورودی غار باز میشد و با بیان نفر سوم، از آن رهایی یافتند.[۱۱]
پانویس
- ↑ جوهری، الصحاح، ۱۴۱۰ق، ج۵، ص۱۹۳۶.
- ↑ راغب اصفهانی، مفردات، ۱۴۱۲ق، ص۳۶۲.
- ↑ الاتقان، ج۱، ص۲۹۳: به نقل از علی اسدی، دانشنامه دانشنامه موضوعی قرآن.
- ↑ واژههای دخیل، ص۲۲۴: به نقل از علی اسدی، دانشنامه دانشنامه موضوعی قرآن.
- ↑ عیاشی، تفسیر، ۱۳۸۰ق، ج۲، ص۳۲۱؛ قمی، تفسیر، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۳۱.
- ↑ ر. ک. ابن هشام، السیره النبویه، ۱۳۵۵ق، ج۱، ص۳۲۴؛ قمی، تفسیر، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۳۱؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۸ق، ج۶، ص۶۹۷.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۸ق، ج۶، ص۶۹۷.
- ↑ طبری، جامع البیان، ۱۴۱۲ق، ج۱۵، ص۲۷۴-۲۴۹؛ طوسی، التبیان، بیروت، ج۷، ص۱۱.
- ↑ قرطبی، الجامع لاحکام، ۱۳۷۲ق، ج۱۰، ص۳۵۸-۳۵۶؛ زمخشری، الکشاف، ج۴، ص۷۰۴-۷۰۵.
- ↑ طوسی، امالی، ۱۴۰۱ق، ص۴۰۸-۴۰۹؛ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۱۴، ص۴۲۷-۴۲۶؛ سورآبادی، قصص قرآن، ۱۳۷۴ق، ص۲۱۱-۲۱۳.
- ↑ شیخ صدوق، الخصال، ۱۳۶۲ش، ص۱۸۴-۱۸۵.
منابع
- ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، به کوشش مصطفی سقا و دیگران، قاهره، ۱۳۵۵ق-۱۹۳۶م.
- جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح؛ تاج اللغه و صحاح العربیه، تصحیح: احمد عبدالغفور عطار، دارالعلم للملایین، بیروت، ۱۴۱۰ق.
- راغب اصفهانی، حسن بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، تصحیح: صفوان عدنان داودی، دارالعلم-الدارالشامیه، لبنان-سوریه، ۱۴۱۲ق.
- سورآبادی، ابوبکر، قصص قرآن مجید، تهران، ۱۳۷۴ق.
- شیخ صدوق، محمد بن علی، الخصال، تصحیح: علی اکبر غفاری، جامعه مدرسین، قم، ۱۳۶۲ش.
- طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، به کوشش رسولی محلاتی و فضل الله یزدی طباطبایی، بیروت، ۱۴۰۸ق-۱۹۸۸م.
- طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، دارالمعرفه، بیروت، ۱۴۱۲ق.
- طوسی، محمد بن حسن، التبیان، به کوشش احمد حبیب قصیر عاملی، داراحیاء التراث العربی.
- طوسی، محمد بن حسن، امالی، به کوشش محمدصادق بحرالعلوم، بیروت، ۱۴۰۱ق-۱۹۸۱م.
- عیاشی، محمد، التفسیر، به کوشش هاشم رسولی محلاتی، تهران، ۱۳۸۰ق.
- قرطبی، محمد، الجامع لاحکام القرآن، بیروت، ۱۳۷۲ق.
- قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر، به کوشش طیب موسوی جزایری، نجف، ۱۳۸۷ق.
- مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، ۱۴۰۳ق-۱۹۸۳م.
پیوند به بیرون
- منبع مقاله : دایرة المعارف بزرگ اسلامی