خُسران به معنای نقصان، هلاکت، زیان و گمراهی، اصطلاحی قرآنی و حدیثی است. خسران در آیات قرآنی با مفهوم کفر و مفاهیم هم‌سنخ آن مرتبط است. قرآن کریم شرط لازم برای خروج انسان از دایره خسران را پیوستن به اهل ایمان، انجام دادن عمل صالح و توصیه یکدیگر به حق و صبر بر طاعت خداوند دانسته است. در احادیث، پرداختن به آنچه انسان را از خداوند دور کند، موجب خسران او دانسته شده است.

در لغت و اصطلاح

مصدر خسران از ریشه «خ س ر» و به معنای نقصان، هلاکت، زیان و گمراهی است.[۱] به نوشته ابوهلال عسکری،[۲] خسران به معنای از دست رفتن تمام یا بخشی از سرمایه و معنای اصیل آن در زبان عربی هلاکت است.[۳] با این‌حال، ابن‌فارِس[۴] نقص (کاستی) را معنای اصلی خَسِرَ دانسته‌است.[۵] این واژه از یک سو هم به انسان و هم به فعل منسوب می‌شود و از سوی دیگر، هم درباره چیزهای خارجی و هم درباره امور ذهنی و روانی به‌کار می‌رود.[۶]

در قرآن

در قرآن کریم، خسران و کلمات هم‌ریشه آن ۶۵ مرتبه و در شصت آیه، به اشکال صرفی گوناگون، به کار رفته است.[۷]

آنچه در کاربرد قرآنی خسران بارز است، پیوند آن با مفهوم کفر و مفاهیم هم‌سنخ آن است. بنابر آیات قرآن، کفر و خسران (هلاکت) انسان با یکدیگر نسبت مستقیم دارند، به طوری‌که هرچه فرد بیشتر در کفر غرق شود، خسران وی افزون‌تر می‌شود[۸] و از حیث عمل، در شمار زیان‌کار‌ترین انسان‌ها (أَخْسَرینَ أَعْمالا)[۹] قرار می‌گیرد. این خسران، به اعتقاد مفسران، همانند خسرانِ حقیقی است که برخلاف زیان‌های دنیوی، پایدار و جبران‌ناپذیر و موجب گرفتارشدن به عذاب اخروی است و قرآن از آن به «الخُسرانُ المُبینُ» (هلاکت آشکار) تعبیر کرده است.[۱۰] بر این اساس، قرآن کریم شرط لازم خروج انسان از دایره خسران را پیوستن به اهل ایمان و انجام دادن عمل صالح و توصیه یکدیگر به حق و صبر بر طاعت خداوند دانسته است.[۱۱]

از این گذشته، خداوند قرآن را نیز موجب فزونی خسران ظالمان (کافران به قرآن) دانسته است،[۱۲] زیرا کافران با سرتافتن از دستورات کتاب خداوند، خود را مشمول عذاب الهی می‌سازند و عملا به خسرانی که به دلیل بی‌ایمانی، پیش از نزول قرآن در آن بودند، می‌افزایند. در عین حال، همین قرآن مایه رحمت و شفای مؤمنان است، زیرا آن‌ها با عمل به آن از جهل خارج و مشمول نعمت‌های الهی خواهند شد.[۱۳] به‌علاوه در قرآن کسانی که به‌سبب بدگمانی به خداوند در ایمانشان پایدار نیستند و با گرفتارشدن به کمترین سختی و نقصی در زندگی از دین خود برمی‌گردند نیز در خسران مبین‌اند،[۱۴] زیرا هم در دنیا دچار نقص و کمبود شده‌اند و هم به‌سبب دست برداشتن از ایمان خود، ثواب صبر بر سختی‌ها را از دست می‌دهند به عذاب خداوند گرفتار می‌شوند.[۱۵]برخی از مفسران براین باورند که انسان تا در مدار تربیت انبیا نباشد از هر سو در خسارت است و تنها راه جلوگيرى از خسارت، ايمان و عمل است و نجات از خسارت زمانى است كه انسان در صدد انجام تمام کارهاى نیک باشد گرچه موفق به انجام آنها نشود. [۱۶] واژه‌های تَتْبیب،[۱۷] تَباب،[۱۸] تَبَّتْ و تَبَّ[۱۹] و خائِبین[۲۰] و خابَ[۲۱] از واژه‌های مترادف با خسران در قرآن کریم است.

در احادیث

کاربرد حدیثی خسران نیز هم‌سنخ کاربرد قرآنی آن است، تا آنجا که برخی ترکیب‌های قرآنی این واژه در احادیث هم مشاهده می‌شوند که مطابق یا مفسِّر برخی آیات قرآن کریم‌اند؛ مثلا در روایات آمده‌است که هر کس از فرمان خدا و رسولش سرپیچی کند[۲۲] یا دنیا و آخرت را بر خود حرام کند،[۲۳] در خسرانِ مبین است، که حدیث اول ناظر بر آیات ۱۴ سوره نساء، ۳۶ سوره احزاب و ۲۳ سوره جنّ است و حدیث دوم نیز آیه ۱۱ سوره حج را تداعی می‌کند.

به‌طور کلی در احادیث، پرداختن به آنچه انسان را از خداوند دور کند، موجب خسران او دانسته شده است،[۲۴] از جمله این امور نپرداختن زکات،[۲۵] تکبر، احسان همراه با منّت، خدعه در فروش اجناس،[۲۶] اهتمام نکردن به نماز[۲۷] و دشمنی با اهل‌بیت پیامبر اسلام[۲۸] است.[۲۹]

پانویس

  1. خلیل‌بن احمد، ذیل «خسر»؛ زمخشری، ۱۳۴۲۱۳۴۳ش، قسم ۲، ص۵۲۷؛ ابن‌منظور، ذیل «خسر»
  2. عسکری، ص۵۷۴
  3. نیز رجوع کنید به ابن‌منظور، همانجا
  4. ذیل «خسر»
  5. نیز رجوع کنید به راغب اصفهانی، ذیل «خسر»
  6. نیز رجوع کنید به راغب اصفهانی، ذیل «خسر»
  7. رجوع کنید به محمدفؤاد عبدالباقی، ذیل «خسر»
  8. رجوع کنید به فاطر: ۳۹
  9. رجوع کنید به کهف: ۱۰۳۱۰۵
  10. رجوع کنید به زُمر: ۱۵؛ طبری؛ طوسی؛ طباطبائی، ذیل همین آیه
  11. رجوع کنید به عصر: ۲۳؛ طبری؛ طوسی، ذیل همین آیات
  12. رجوع کنید به إسراء: ۸۲
  13. طبری؛ طوسی، ذیل آیه
  14. رجوع کنید به حج: ۱۱
  15. رجوع کنید به طبری؛ زمخشری، ۱۳۶۶، ذیل آیه
  16. قرائتی، تفسیر نور، ۱۳۸۳ش، ج۱۰، ص۵۹۰.
  17. رجوع کنید به هود: ۱۰۱
  18. غافر: ۳۷
  19. مَسَد: ۱
  20. آل‌عمران: ۱۲۷
  21. ابراهیم: ۱۵؛ طه: ۶۱، ۱۱۱؛ شمس: ۱۰
  22. کلینی، ج ۱، ص۱۴۲
  23. ابن‌بابویه، ۱۴۰۴، ج ۴، ص۳۸۳
  24. همو، ۱۳۶۲ش، ج ۲، ص۶۳۲
  25. مسلم‌بن حجاج، ج ۳، ص۷۴۷۵
  26. ابن‌ماجه، ج ۲، ص۷۴۵
  27. ترمذی، ج ۱، ص۲۵۸
  28. ابن‌بابویه، ۱۴۱۷، ص۳۴۲
  29. نیز رجوع کنید به کلینی، ج ۱، ص۴۵؛ ابن‌بابویه، ۱۴۰۴، ج ۲، ص۶۲۸؛ همو، ۱۴۱۷، ص۳۸۸

منابع

  • قرآن.
  • ابن‌بابویه، الامالی، قم، ۱۴۱۷ق.
  • همو، کتاب‌الخصال، چاپ علی‌اکبر غفاری، قم، ۱۳۶۲ش.
  • همو، کتاب مَن‌لایحضُرُه‌الفقیه، چاپ علی‌اکبر غفاری، قم، ۱۴۰۴ق.
  • ابن‌فارس.
  • ابن‌ماجه، سنن ابن‌ماجة، چاپ محمدفؤاد عبدالباقی، قاهره ۱۳۷۳/ ۱۹۵۴، چاپ افست، بیروت، بی‌تا.
  • ابن‌منظور.
  • محمدبن عیسی ترمذی، سنن‌الترمذی و هوالجامع الصحیح، چاپ عبدالوهاب عبداللطیف، بیروت، ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
  • خلیل‌بن احمد، کتاب‌العین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم، ۱۴۰۹ق.
  • حسین‌بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب‌القرآن، چاپ محمد سیدکیلانی، تهران، ۱۳۳۲ش.
  • محمودبن عمر زمخشری، پیشرو ادب، یا، مقدمة‌الادب، چاپ محمدکاظم امام، تهران، ۱۳۴۲۱۳۴۳ش.
  • همو، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه‌التأویل، بیروت، ۱۳۶۶/۱۹۴۷.
  • طباطبائی.
  • طبری، جامع.
  • طوسی.
  • حسن‌بن عبداللّه عسکری، معجم‌الفروق اللغویة، الحاوی لکتاب ابی‌هلال‌العسکری و جزءً من کتاب‌السید نورالدین الجزائری، قم، ۱۴۱۲ق.
  • قرائتی، محسن، تفسیر نور، تهران، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، چاپ یازدهم ۱۳۸۳ش.
  • کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ۱۴۰۷ق.
  • محمدفؤاد عبدالباقی، المعجم‌المفهرس لألفاظ القرآن کریم، قاهره، ۱۳۶۴ق، چاپ افست تهران، ۱۳۹۷ق.
  • مسلم‌بن حجاج، الجامع‌الصحیح، بیروت: دارالفکر، بی‌تا.

پیوند به بیرون