نسیء
نَسیء اصطلاحی برای اشاره به سنتی در دوران جاهلیت است که موجب به تأخیر انداختن یا جابجایی ماههای حرام میشد. آیات ۳۶ و ۳۷ سورۀ توبه، نسیء را نکوهش کرده و آن را عامل افزایش کفر و گمراهی دانسته است. به گفتۀ مفسران، احتمالاً این سنت از سوی برخی از قبایل و به شکلهای متفاوتی انجام میشده است. یک شیوۀ نسیء را تأخیر ماههای حرام برای امکانپذیر ساختن جنگ برشمردهاند. این عمل گاهی با پرداخت مبلغی به افرادی از قبیلۀ بنیکِنانه، به عنوان مسئول اعلام یا به تأخیر انداختن ماهها انجام میشد. نحوۀ دیگر نسیء را کبیسهگیری برای هماهنگکردن ماههای قمری با سال شمسی دانستهاند. طبق اسناد تاریخی، هدف از کبیسهگیری این بود که ماه ذیالحجه در فصلهایی بماند که برای تجارت و مسافرت مناسبتر است. مورخان اسلامی احتمال دادهاند که این سنت از یهودیان به اعراب جزیرةالعرب منتقل شده است. از جمله دلایل مخالفت اسلام با نسیء را تغییر حلال و حرام الهی و ایجاد زمینهای برای سودجویی از مراسم عبادی همچون حج دانستهاند. نسیء تا پیش از سال دهم هجری قمری ادامه داشت و پیامبر(ص) در حجةالوداع آن را حرام اعلام کرد. طبق روایات تاریخی، بنیانگذار این سنت فردی به نام «عَمرو بن لُحَی» بود. آخرین افرادی نیز که مسئول اعلام نسیء بودند را «نعیم بن ثَعْلَبة» و «جُنَادة بن عوف» ذکر کردهاند.
مفهومشناسی
نسیء را سنت به تأخیر انداختن ماهها، به ویژه ماههای حرام دانستهاند.[۱] خداوند در در آیات ۳۶ و ۳۷ سورۀ توبه از این سنت نهی کرده است. واژۀ نسیء بهمعنای به تأخیر انداختن چیزی است.[۲] دلیل این نام را نیز این برشماردهاند که همۀ ماهها در زمان آشکار شدنِ هلال ماه، به نام خودشان نامیده میشوند؛ اما در زمانِ نسیء، نامیدنِ اولین ماهِ سال بعد (یعنی محرم) به تأخیر میافتد.[۳] دربارۀ معنای آن دو احتمال وجود دارد: یکی به تأخیر انداختنِ یک ماه حرام برای اینکه حرمت جنگ به تأخیر بیافتد،[۴] دیگری کبیسهگیری برای منطبق شدن ماههای قمری با نظمِ شمسی فصلها.[۵]
علامه طباطبایی این احتمال را نیز مطرح کرده است که شاید اعراب جاهلیت در کار نسیء روش واحدی نداشتهاند و هر گروهی طبق سلیقۀ خود آن را به کار میبردند.[۶] همچنین گفته شده که این رسمی همگانی نبوده و از سوی برخی قبایل جزیرةالعرب انجام میشده است.[۷] البته برخی از پژوهشگران معتقدند قبایل اندکی از اعراب بودند که به سنت نسیء عمل نمیکردند یا به روشی دیگر آن را به کار میبستند.[۸]
جابهجایی ماههای حرام
به گفتۀ مفسران قرآن، در سنت اعراب پیش از اسلام چهار ماه سال یعنی ذیالقعده، ذیالحجه و محرم و رجب حرام و جنگیدن در آن ممنوع بود.[۹] در این میان، سه ماهِ ذیالقعده، ذیالحجه و محرم پشت سر هم بود و درپیهمآیی آنها و ممنوعیت هرگونه جنگ و غارت در این مدت برای بسیاری از قبایل سخت بود؛ پس نیاز داشتند تا گاهی حرمت این ماهها جا به جا شود.[۱۰] طبق برخی نقلها، اگر قبیلهای میخواست که در این ماهها بجنگد، با پرداختن مبلغی، از متولیان کعبه درخواست میکردند که آن ماه را حلال اعلام کنند و به جای آن ماه دیگری را حرام گرداند.[۱۱] به این ترتیب آن ماهی را که حرمتش را برداشته بودند «نسیء» مینامیدند.[۱۲] در برخی منابع از این نوع از نسیء با نام «زیادت در ماههای حرام» یاد کردهاند.[۱۳] گاهی این تأخیر فقط برای یک سال بود و گاهی برای بیش از یک سال، و آنگاه بعد از تمام شدن مدت تاخیر دوباره ماههای حرام را حرام مینمودند.[۱۴]
از برخی گفتارهای ناصر مکارم شیرازی و بعضی از دیگر صاحبنظران، چنین برمیآید که در برخی موارد تأخیر ماهها فقط مخصوصِ «ذیالحجة» بوده است. بنا بر این تحلیل، اعراب در سالهایی که ایام مناسک حج با فصل گرم سال منطبق میشد، جای ذیالحجة را تغییر میدادند، و ماه دیگری را که هوا در آن ماه مناسبت بیشتری برای اعمال حج داشت به جایش قرار میدادند.[۱۵]
کبیسهگیری
به گفته تاریخ نگاران، اعراب در دوره جاهلیت، برای تطبیق ماههای قمری با سال شمسی در هر سه سال یک ماه به سال قمری اضافه میکردهاند.[۱۶] این جا به جایی در یک دوره سی و سه ساله ادامه داشت تا دوباره در سال سی و چهارم، ذیالحجة دو یا سه سال به جای خودش برمیگشت.[۱۷] طبق گزارشهای دیگر، به ازای هر ۲۴ سال قمری، ۹ ماه میافزودند.[۱۸] برخی منابع، این قرائت از نسیء را «تأخیر در ماههای حرام» نامیدهاند.[۱۹] تشریفات آن بدینگونه بود که یکی از سران قبیله «بنیكِنَانَةَ» در مراسم حج در سرزمین «منا»، پس از تقاضای مردم این جمله را بر زبان جاری میکرد و میگفت: «من ماه محرم را امسال به تاخیر انداختم و ماه صفر را به جای آن انتخاب کردم»[۲۰] طبق نقلی دیگر، همچنین طی این اعلان خون برخی از قبایل نیز مباح اعلام میشد.[۲۱]
علت کبیسهگیری
در برخی منابع گزارش شده که انگیزهٔ عربها از نسیء، این بوده که ایام حجّ همهساله در پررونقترین وقت سال و آسانترین زمان برای تردد کاروانهای تجاری، یعنی فصلهایی که هوای شبهجزیرۀ عربستان قابل تحمل بود، قرار داشته باشد.[۲۲] طبق نقلهای دیگر، اهالی مکه با حکومت شام و یمن، دو پیمان امنیتی داشتند که امنیت سفر تابستانی آنها به شام و سفر زمستانیشان به یمن را تضمین میکرد. از سوی دیگر حیات اهالی مکه به این سفرهای بازرگانی و سفر حاجیان به مکه وابسته بود. بنا بر این، بایستی زمان حج را به گونهای تنظیم میکردند که با این زمانها تلاقی پیدا نکند و مُخِلّ تجارتشان نباشد. پس به کبیسه کردن سالها روی آوردند.[۲۳]
مخالفت اسلام با نسیء
قرآن در آیه ۳۶ و ۳۷ سوره توبه سنت نسیء را نکوهیده است. طبق مفاد این آیات، تعداد ماهها از نظر خداوند ۱۲ ماه است که چهار ماه آن حرام هستند. هچنین این آیات بیان میکند که «نَسِیء» افزایش در کفر و مایۀ گمراهی انسان است،[۲۴] به گفتۀ صاحبنظران، علّت اینکه قرآن با سنت نسیء مخالفت کرده است را میتوان از چند جهت تبیین نمود:
- به واسطه نسیء و عقب انداختن ماههای، حج در سایر ماههای قمری واقع میشد و موجب بطلان اعمال عبادی مسلمانان بود.[۲۵]
- این عمل دو نتیجۀ مخالف اسلام در پی داشت: اول آنکه حرام خدا (جنگیدن در ماه حرام) را حلال و دیگر اینکه حلال خدا (جنگیدن در باقی ماهها) را حرام میکرد.[۲۶]
- امتیازطلبی، روح تبعیض و انحصارطلبی قریش به عنوان والیان کعبه و وسیله قرار دادن حج برای تأمین منافع و مقاصد گروهی، همگی مُنتِج به بیمحتوا کردن این مراسم عبادی و سودجویی قریش میشد.[۲۷]
- نسیء با برداشتن حرمت جنگ در ماههای حرام به خونریزی بین انسانها دامن میزند، در حالی که حرمت چهارماهه مجالی برای تفکر و اندیشه به وجود میآورد و احتمال پایان یافتن جنگها بسیار بیشتر میشود.[۲۸]
- ، از آنجا که نسیء بدعتی یهودی و سنتی به جا مانده از جاهلیت بود، اعلام حرمت آن نشانهای بر این بود که بدعتهای خودساخته یا تقلیدی و بدون پشتوانۀ دینی، مورد تأیید اسلام نیست.[۲۹]
تاریخچه
آغاز سنت نسیء
زبیدی در کتاب خود، تاج العروس، اشعاری از یکی از قَلْمَسههای[یادداشت ۱] قبیلۀ بنیکنانه نقل میکند که نشانگر بزرگی و افتخارآمیز بودنِ این مقام است:
همانا قبیلههای بلندپایه کنانه دانستند
که ما زمانی که شاخه درخت سبز میشود
گرامیترین افراد آنها از لحاظ تبار و قدر و منزلتیم،
و در آغاز دوران، نَسَب و اصل و تبار برتر داشتهایم.
ما مناسک دینشان را به آنها نشان دادیم
و سهم بیشتری از خیر و نیکی برایشان فراهم کردیم.
فرمان از ما آغاز میشود و به سوی ما میآید
و اگر از امر و فرمان روی برگردانیم، روی برگردانده خواهد شد.[۳۰]
بر اساس برخی روایات، نسیء از سنتهای یهودیان بود که اعراب دوران جاهلیت از آنان آموخته بودند.[۳۱] بر اساس روایتی از ابن عباس، اول کسی که این سنت را در جزیرةالعرب بر قرار ساخت «عَمرو بن لُحَیِّ» بود،[۳۲] که به کمک بنیکنانه بر مکه حاکم شده بود. طبق نقل دیگر، حُذیفة بن عبد بن فَقیم کِنانی،[۳۳] و طبق نقل بلاذری فرزندش قَلَعُ بن حُذيفة اولین افرادی بودند که این سنت را اجرا کردند.[۳۴] به طور کلی، این وظیفه به افرادی از قبیلۀ بنی کنانه تعلق داشت که عنوانِ «قَلَمَّس» داشتند.[۳۵]
سید محمدحسین حسینی طهرانی برای محاسبۀ اولین سالِ اجرای این سنت، چنین گفته است که این مقام تا هفت نسل بعد از حُذیفه به فرزندان او به ارث رسید تا در نهایت به أبو ثُمامة (جُنادة بن عوف بن اميّة بن قلع بن عبّاد بن قلع بن حذيفة) منتقل شد. حال چنانچه سنّ متوسّط هر نسل را سى سال در نظر بگيريم، مجموع عمرِ این سنت دويست و ده سال مىشود و چون ده سال هجرت را از آن كم كنيم، نتیجه خواهیم گرفت که سال دويستِ قبل از هجرت، سال آغاز این سنت بوده است.[۳۶]
پایان سنت نسیء
از گفتۀ مفسران چنین بر میآید که قبل از ظهور اسلام، مردی از قبیلۀ بنیکنانه به نام «نعیم بن ثَعلبة»[۳۷] و در زمان ظهور اسلام، جُنَادة بن عوف (ابی ثُمَامة) آخرین قلمسها بودند.[۳۸] بنا به منابع تاریخ اسلام، این سنت تا سال نهم هجرت ادامه داشت.[۳۹] در این سال موسم حج به ماه ذیالقعده افتاده بود؛ اما در سال دهم قمری (حجة الوداع) که موسم حج به ذیالحجۀ واقعی افتاده بود از سوی پیامبر(ص) حرام اعلام شد.[۴۰] پیامبر(ص) در روز عید قربان خطبهای خواند و گفت: «زمان چرخیده و به همان شکلی درآمده که در هنگام آفرینش آسمانها و زمین بود.»[۴۱] و بدین گونه، این سنت جاهلی کنارگذاشته شد.[۴۲]
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ جعفری، «بحثی درباره «نسیء» و رابطه آن با حج»، ص۱۱۹.
- ↑ مسائیپور و صادقپور، «نگاهی به تفسیر نسیء به مدد تقویمشناسی»، ص۱۴۱.
- ↑ میرصادقی، «دربارۀ نسیء»، ص۹۹.
- ↑ طباطبایی، تفسیر المیزان،۱۳۵۲ش، ج۹، ص۲۷۱.
- ↑ مسائیپور و صادقپور، «نگاهی به تفسیر نسیء به مدد تقویمشناسی»، ص۱۵۲.
- ↑ طباطبایی، تفسیر المیزان،۱۳۵۲ش، ج۹، ص۲۷۱.
- ↑ عطیه عوفی، تفسیر القرآن الکریم، ۱۳۸۸ش، ج۲، ص۶۷.
- ↑ میر صادقی، «دربارۀ نسی»، ص۱۰۲.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۸ق، ج۵، ص۴۴.
- ↑ ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، ۱۴۰۸ق، ج۹، ص۲۴۳؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۳۱ق، ج۵، ص۷۰.
- ↑ سبحانی، منشور جاوید، مؤسسه امام صادق، ج۶، ص۳۵.
- ↑ طباطبایی، تفسیر المیزان،۱۳۵۲ش، ج۹، ص۲۷۱.
- ↑ «کتاب تاریخی، تفسیری، تقویمی «نسی و کبیسه»، اثر جدید سید حسن خمینی منتشر شد»، پرتال امام خمینی.
- ↑ طباطبایی، تفسیر المیزان،۱۳۵۲ش، ج۹، ص۲۷۱.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۷، ص۴۱۰؛ مسائیپور و صادقپور، «نگاهی به تفسیر نسیء به مدد تقویمشناسی»، ص۱۴۲.
- ↑ مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۱۸۹.
- ↑ مسائیپور و صادقپور، «نگاهی به تفسیر نسیء به مدد تقویمشناسی»، ص۱۵۲.
- ↑ میرصادقی، «دربارۀ نسیء»، ص۱۰۰.
- ↑ «کتاب تاریخی، تفسیری، تقویمی «نسی و کبیسه»، اثر جدید سید حسن خمینی منتشر شد»، پروتال امام خمینی.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴، ج۷، ص۴۰۹.
- ↑ حویزی، تفسیر نور الثقلین، ۱۴۱۵ق، ج۲، ص۲۱۷؛ قمی، تفسیر القمی، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۲۹۰؛
- ↑ فخررازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۲۰ق، ج۱۶، ص۴۵.
- ↑ میرصادقی، «دربارۀ نسی»، ص۱۰۳-۱۰۵.
- ↑ سورۀ توبۀ، آیۀ ۳۶ و ۳۷.
- ↑ مسائیپور و صادقپور، «نگاهی به تفسیر نسیء به مدد تقویمشناسی»، ص۱۵۱.
- ↑ مکارم، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۷ِ، ص۴۱۰.
- ↑ مسائیپور و صادقپور، «نگاهی به تفسیر نسیء به مدد تقویمشناسی»، ص۱۵۱.
- ↑ تقیزاده اکبری، جهاد در آیینه قرآن، ۱۳۸۶ش، ج۲، ص۷۰؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۷، ص۴۰۷.
- ↑ مسائیپور و صادقپور، «نگاهی به تفسیر نسیء به مدد تقویمشناسی»، ص۱۴۱.
- ↑ زبیدی، تاج العروس، دارالهدایه، ج۱، ص۴۵۷، ذیل واژۀ نَسِيءُ.
- ↑ «کتاب تاریخی، تفسیری، تقویمی «نسی و کبیسه»، اثر جدید سید حسن خمینی منتشر شد»، پروتال امام خمینی.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، جلد ۷ ، صفحه ۴۰۹.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویة، بیتا، ج۱، ص۲۸.
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱۱، ص۱۴۱.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۷، صفحه ۴۰۹.
- ↑ حسینی تهرانی، امامشناسی، ۱۴۲۶ق، ج۶، ص۱۶۱.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۸ق، ج۵، ص۴۵.
- ↑ طبری، جامع البیان، ۱۴۲۲ق، ج۱۱، ص۴۵۲.
- ↑ جعفری، «بحثی دربارۀ نسی و رابطۀ آ با حج»، ص۱۲۰.
- ↑ ابوریحان بیرونی، الآثار الباقیة، ۱۳۸۰ش، ص۱۶.
- ↑ طبری، المسترشد، ۱۴۱۵ق، ص۳۱۸.
- ↑ ابوریحان بیرونی، الآثار الباقیة، ۱۳۸۰ش، ص۱۶.
یادداشت
- ↑ قَلامس جمع قَلَمَّس است به معنای رییس بزرگ و منظور کسی است که مسؤول اعلان تأخیر و جابجایی ماهها بوده است.
منابع
- «کتاب تاریخی، تفسیری، تقویمی «نسی و کبیسه»، اثر جدید سید حسن خمینی منتشر شد»، پرتال امام خمینی، تاریخ بازدید: ۱۷ مهر ۱۴۰۳ش.
- ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۴۰۸ق،
- ابوریحان بیرونی، محمد بن احمد، الآثار الباقیة عن القرون الخالیة، تهران، مرکز پژوهشی میراث مکتوب، ۱۳۸۰ش.
- ابنهشام الحمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، قاهره، مکتبة محمد علی صبیح وأولاده، بیتا.
- بلاذری، احمد بن یحیی، جمل من أنساب الأشراف، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ق/۱۹۹۶م.
- تقیزاده اکبری، علی، جهاد در آینه قرآن، قم، زمزم هدايت، ۱۳۸۶ش.
- جعفری، یعقوب، «بحثی درباره نسیء و رابطه آن با حج»، میقات حج، شماره ۳، بهار ۱۳۷۲ش.
- حسینی طهرانی، محمدحسین، امام شناسی، مشهد، انتشارات علامه طباطبايی، ۱۴۲۶ق.
- حویزی، عبدعلی، تفسیر نور الثقلین، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، ۱۴۱۵ق.
- زبیدی، محمد بن محمد، تاج العروس من جواهر القاموس، بیروت، دار مکتبة الحیاة، ۱۳۰۶ق.
- طباطبایی، سید محمدحسین. المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، ۱۳۵۲–۱۳۹۳ق.
- طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر جوامع الجامع، قم، حوزه علمیه قم: مرکز مدیریت، ۱۴۱۲ق.
- طبرسی، فضل بن حسن، رسولی، مجمع البیان، بیروت، دار المعرفة، ۱۴۰۸ق.
- طبری، محمد بن جریر، المسترشد في إمامة أمير المؤمنين علي بن أبي طالب عليه السلام، تهران، مؤسسة الثقافة الإسلامیة لکوشانپور، ۱۴۱۵ق.
- طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تاویل آی القرآن (تفسیر الطبری)، قاهره، هجر، ۱۴۲۲ق.
- عطیه عوفی، عطیة بن سعد، تفسیر القرآن الکریم، قم، دلیل ما، چاپ اول، ۱۴۳۱ق.
- فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر (مفاتیح الغیب)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.
- قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، قم، دار الکتاب، چاپ سوم، ۱۳۶۳ش.
- مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق اسعد داغر، قم، دارالهجره، ۱۴۰۹ق.
- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیة، ۱۳۷۴ش.
- موسائیپور، محبوبه و قاسم صادقپور، «نگاهی به تفسیر نسیء به مدد تقویمشناسی»، در مجله مطالعات تاریخی قرآن و حدیث، شماره ۷۳، اسفند ۱۴۰۱ش.
- میرصادقی، سید محمدحسین، «دربارۀ نسی»، در مجله مقالات و بررسیها، شماره ۷۷، ۱۳۸۴ش.