استدراج

مقاله نامزد خوبیدگی
از ویکی شیعه

اِسْتِدْراج یا اِمْلاء یا اِمْهال از سنت‌های الهی، به‌معنای نزدیک‌شدن تدریجی به عذاب الهی است. استدراج ویژه کافران و گناهکارانی است که شکر نعمت‌های خدا را به‌جا نمی‌آورند و هرچه بیشتر گناه می‌کنند، نعمت‌های بیشتری به آنها داده می‌شود تا از این طریق بر غرور و غفلت‌شان افزوده شود و در نتیجه به عذاب دردناک‌تری مبتلا شوند. به‌گفته برخی از پژوهشگران، در قرآن علاوه بر استدراج فردی، از استدراج اجتماعی هم سخن آمده است. چنانچه در آیه ۴۸ سوره حج، خدا از مهلت دادن به اهل شهرى که ستمکار بود، سخن می‌گوید و اینکه در نهایت به عاقبت بدی دچار شدند.

برخورداری از نعمت‌ها به‌خودی‌خود نشان‌دهنده استدراج نیست؛ بلکه عکس‌العمل انسان در برابر آنها تعیین می‌کند که انسان گرفتار استدراج شده است یا خیر. اگر آدمی به جای شکر در برابر خدا، فسق و کفر بورزد؛ اما همچنان نعمتش افزون شود، او گرفتار استدراج شده است. همچنین گفته شده انجام کارهای خارق‌العاده توسط افراد گناهکار از نمونه‌های استدراج است. کتاب «استدراج، سقوط گام‌به‌گام»، تحقیقی درباره استدراج است که توسط مرکز فرهنگ و معارف قرآن انجام شده است.

استدراج، نزدیک‌شدن تدریجی به عذاب خدا

توضیح استدراج توسط امام صادق(ع)

«هرگاه بنده‌ای گناه کند، اما در مقابل، نعمت او زیاد گردد و این نعمت، او را از استغفار باز دارد، این استدراج است و آن فرد از آنجا که نمی‌داند، به‌تدریج گرفتار می‌شود».

کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۴۵۲.

«استدراج» اصطلاحی است برگرفته از قرآن.[۱] که به معنای نزدیک‌شدن تدریجی به چیزی است.[۲] استدراج در فرهنگ اسلامی از سنت‌های الهی است، به این معنا که خداوند گناهکاران بی‌پروا را به‌تدریج به عذاب گرفتار می‌کند؛ یعنی هرچه بیشتر گناه می‌کنند، نعمت‌های بیشتری به آنها می‌دهد و آنها بدین سبب بیشتر دچار غرور و غفلت می‌شوند و درنتیجه عذاب سخت‌تری خواهند داشت.[۳]

مفهوم استدراج در قرآن دو بار به صورت فعل «سَنَسْتَدْرِجُهُم» (به‌تدریج آنها را گرفتار می‌کنیم) به‌کار رفته است: یکی سوره اعراف، آیه ۱۸۲ و دیگری سوره قلم، آیه ۴۴. هر دو آیه هم درباره کافران است.[۴] در آیه ۱۸۲ سوره اعراف چنین آمده است:‌ «آنها که آیات ما را تکذیب كردند، به‌تدریج از جایی كه نمی‌‏دانند، گرفتار مجازاتشان خواهيم كرد.»

مفاهیم قرآنی بیان‌کننده استدراج

در آیات دیگری از قرآن هم بدون ذکر واژه استدراج، از این مسئله سخن آمده است.[۵] در قرآن مفاهیم «اِملاء» (مهلت‌دادن) و «اِمهال» (مهلت‌دادن) هم نشان‌دهنده سنت استدراج‌اند.[۶]

از جمله آیاتی که به‌گفته علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، سنت استدراج را بیان می‌کند، آیه ۱۷۸ سوره آل‌عمران است:[۷] «و البته نبايد كسانى كه كافر شده‌اند تصور كنند اينكه به ايشان مهلت مى‌دهيم براى آنان نيكوست؛ ما فقط به ايشان مهلت مى‌دهيم تا بر گناه [خود] بيفزايند، و [آنگاه‌] عذابى خفت‌آور خواهند داشت.»[۸]

استدراج اجتماعی

به‌گفته برخی از پژوهشگران، در قرآن علاوه بر استدراج فردی، از استدراج اجتماعی هم سخن آمده است. ازجمله شواهدی که برای این نوع از استدراج ذکر می‌کنند، آیه ۴۸ سوره حج است:[۹] «و چه‌بسا شهرى که مهلتش دادم، درحالی‌که ستمکار بود، سپس [گریبان‏] آن را گرفتم، و فرجام به‌سوى من است.»[۱۰]

نشانه‌های استدراج

برپایه روایات گاهی نعمت‌ها نشانه استدراج‌اند. کُلینی از امام صادق(ع) نقل کرده است کسی که گناه می‌کند، ولی خدا به او مهلت می‌دهد و باز نعمتش را در اختیارش می‌گذارد، به‌گونه‌ای که از استغفار غفلت می‌کند، دچار استدراج شده است.[۱۱]هم چنین در نهج البلاغه است که اگر خداوند ستمگر را چند روزی مهلت دهد هرگز فرصت مؤاخذه و مجازات او از دستش نمی‌رود. [۱۲] [یادداشت ۱]

تصویر کتاب استدراج، سقوط گام به گام

همچنین طبق حدیثی در کتاب کافی، شخصی به امام صادق(ع) می‌گوید: از خدا مال خواستم، به من عطا کرد، فرزند طلب کردم، به من فرزندی داد و از او خانه خواستم، به من داد. اکنون می‌ترسم که استجابت این دعاها به‌جهت استدراج بوده باشد. امام صادق پاسخ می‌دهد که اگر شکرِ این نعمت‌ها را به‌جا آوری، استدراج نیست.[۱۳]

فخر رازی، از مفسران و متکلمان اهل‌سنت در قرن ششم قمری، معتقد است توانایی افراد گناهکار بر انجام‌دادن کارهای خارق‌العاده، از نمونه‌های استدراج است.[۱۴]زیرا با ظهور این خوارق عادت چیزی جز تکبر و فخر فروشی و خودبرتربینی نصیبش نمی‌شود و این همان استدراج است. [۱۵]

به‌عقیده مرتضی مطهری، برخورداری از نعمت‌ها به‌خودی‌خود نشانهٔ استدراج نیست؛ بلکه از عکس‌العمل ما دربرابر نعمت‌ها معلوم می‌شود که دچار استدراج شده‌ایم یا نه. اگر شکر نعمت‌ها را به‌جا آوردیم و آنها را در راهی خرج کردیم که خدا می‌پسندد، استدراج نیست؛ اما اگر از نعمت‌ها دچار غرور شدیم، یا در استفاده از آنها اسراف کردیم، و یا آنها را در راه نامشروع به‌کار بردیم، گرفتار استدراج شده‌ایم.[۱۶]

تک‌نگاری

کتاب «استدراج، سقوط گام‌به‌گام»، تحقیقی است مفصل و مستقل درباره استدراج که توسط مرکز فرهنگ و معارف قرآن انجام شده و در سال ۱۳۸۶ش، به‌چاپ رسیده است.[۱۷] در این کتاب از موضوعاتی چون معنای استدراج، سختی عذاب استدراج، عوامل و نشانه‌های استدراج سخن آمده است.[۱۸]

پانویس

  1. معموری، «بررسی سنت استدراج در قرآن و میراث تفسیری»، ص۱۰۴.
  2. طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۸، ص۳۴۶.
  3. نگاه کنید به مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۷، ص۳۳و۳۴.
  4. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۷، ص۳۲.
  5. معموری، «بررسی سنت استدراج در قرآن و میراث تفسیری»، ص۱۰۵.
  6. معموری، «بررسی سنت استدراج در قرآن و میراث تفسیری»، ص۱۰۵.
  7. طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۴، ص۷۹.
  8. ترجمه فولادوند.
  9. معموری، «بررسی سنت استدراج در قرآن و میراث تفسیری»، ص۱۱۵.
  10. ترجمه فولادوند.
  11. کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۴۵۲.
  12. صبحی صالح ،نهج البلاغه ،خطبه ۹۷
  13. کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۹۷.
  14. فخرالدین رازی، مفاتیح الغیب، ۱۴۲۰ق، ج۲۱، ص۴۳۱.
  15. فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۲۱، ۴۳۹.
  16. مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۹۰ش، ج۲۷، ص۶۲۶.
  17. مرکز فرهنگ و معارف قرآن، استدراج (سقوط گام به گام)، ۱۳۸۶ش، شناسنامه کتاب.
  18. مرکز فرهنگ و معارف قرآن، استدراج (سقوط گام به گام)، ۱۳۸۶ش، فهرست مطالب.

یادداشت

  1. لَئِنْ أَمْهَلَ [اللَّهُ] الظَّالِمَ فَلَنْ يَفُوتَ أَخْذُهُ وَ هُوَ لَهُ بِالْمِرْصَادِ

منابع

  • طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات، ۱۳۹۰ق.
  • فخر رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب،‌ بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.
  • کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق و تصحیح علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران،‌ دار الکتب الاسلامیة، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • مرکز فرهنگ و معارف قرآن، استدراج (سقوط گام به گام)، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۶ش.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، صدرا، چاپ چهاردهم، ۱۳۹۰ش.
  • معموری، علی، «بررسی سنت استدراج در قرآن و میراث تفسیری»، مطالعات قرآن و حدیث، شماره ۱، ۱۳۸۶ش.
  • مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران،‌ دار الکتب الاسلامیه، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.

پیوند به بیرون

  • مقاله استدراج، دایرة المعارف قرآن کریم، جلد سوم.