اَنْفال غنائم و موهبتهای منقول و غیر منقولی است که از جانب خدا در اختیار پیامبر(ص) و پس از آن حضرت در اختیار امامان(ع) قرار گرفته است. این واژه از آیه نخست سوره انفال گرفته شده است. غنیمتهای برجسته جنگها، قله کوهها، دریاها، زمینهای موات، بستر رودخانهها، مال بدون وارث از جمله موارد مربوط به انفال است.
واژه شناسی
معنای لغوی: «انفال» جمع «نَفَل» است. مفهوم لغوی واژه نفل، در سالهای نخستین ظهور اسلام شناخته شده بود؛ اما در طی قرنهای بعد، با غلبه کاربرد اصطلاحی آن، معنای لغویاش به فراموشی سپرده شد. برخی معنای آن را غنیمت، بخشش یا زیادی بیان کردهاند.[۱] برخی نیز معنای اصلی را «زیادی» دانسته و معانی دیگر را به آن بازگرداندهاند.[۲]
معنای اصطلاحی: انفال در اصطلاح فقهی غنائم و موهبتهای منقول و غیر منقولی از جانب خداوند برای حاکم اسلامی است. این اموال در جهت تقویت اسلام، مصالح مسلمین و امت اسلامی مصرف میشود.[۳] مبنای شکلگیری این اصطلاح در فقه اسلامی، آیه نخست از سوره انفال است که در آن چنین آمده است: «از تو (پیامبر)درباره انفال میپرسند؛ بگو انفال از آن خدا و رسول است».
انفال در فقه و تفسیر
نفل، به عنوان مالی که از غنیمت جنگی به کسی اعطا شود، در احادیث بارها به کار رفته است. همین کاربرد، در عرف فقیهان امامیه و اهل سنت در طی قرنها رواج داشته است. با وجود آن که میان ایشان در برخی جزئیات اختلافاتی به چشم میخورد، در اصل استعمال نفل در این معنا اختلاف قابل ملاحظهای دیده نمیشود.[۴]
فقه امامیه
شیعه امامیه با تکیه بر روایاتی از ائمّه اطهار(ع)، انفال را اموالی دانستهاند که از جانب خداوند در اختیار پیامبر اکرم(ص) و پس از آن حضرت در اختیار امامان(ع) قرار گرفته و در عصر غیبت نیز در اختیار و ملکیت امام زمان(عج) است.
انفال در فقه امامیه، به عنوان بخشی است که به مباحث خمس ملحق شده است و همواره مورد توجه بوده است. مباحث اساسی در این باب، بحث از مصادیق انفال و کسانی است که انفال به آنها تعلق میگیرد و نیز بحث در مورد مبنای تصرف در انفال که جزو اموال امام(ع) است.[۵]
فقه اهل سنت
در مورد تفسیر آیه اول سوره انفال و بیان حقیقت انفال بین مفسران و علمای اهل سنت، چندین نظر وجود دارد:
مشهور میان اهل سنت این است که آیه اول سوره انفال، درباره تقسیم غنائم جنگ بدر نازل شده است. این مطلب را افرادی چون ابن عباس، عبادة بن صامت، ابو ایوب انصاری و برخی دیگر از صحابه نقل کردهاند و در مجامع روایی اهل سنت، از صحاح تا مسانید و تفاسیر و کتابهای سیره بازتاب یافته است.[۶]
بر اساس این روایات، انفال اموالی بوده که پیامبر(ص) به عنوان جایزه برای برخی از یاران خود نهاده بود و با نزول آیه شریفه، نه اینکه اموال به مالکیت خدا و رسول درآمده باشد، بلکه حکم و اختیار مصرف این اموال در دست پیامبر(ص) قرار گرفت؛ و ایشان با این اختیار جدید، پس از بدر نیز همواره درباره لغو اعطای انفال اختیار داشت.
برخی دیگر معتقدند، انفال همان است که قرآن در آیه ۷ سوره حشر با تعبیر فیء بیان کرده و آنرا مختص خدا و رسول، و نیز ذیالقُربی، یتیمان، مسکینان و در راه ماندگان دانسته است. این تفسیر از عطاء بن ابی رباح و سُدّی از شاگردان ابن عباس نقل شده است.[۷] محیالدین ابن عربی، در کتاب احکام القرآن این دیدگاه را مورد تأیید قرار داده، و آن را تفسیر مقبول نزد فقیهان مالکی معرفی کرده است.[۸]
در نظری دیگر در میان تفسیرهای منقول از دیگر تابعان بیان شده که انفال معادل غنائم است که با آیه خمس، نسخ شده است. بر اساس این دیدگاه، در ابتدا تمام غنایم جنگی در اختیار رسول اکرم(ص) بوده است و با نزول آیه خمس، تنها یک پنجم آن به مصارف پیشین که بیان شده، اختصاص یافته و باقی آن برای جنگجویان است.[۹]
مصادیق انفال
با وجود اختلاف نظری که میان فقهای امامیه و روایات این بخش وجود دارد، موارد زیر را میتوان به عنوان مصادیق انفال در فقه امامیه نام برد:
- زمين كافران كه مسلمانان بدون جنگ و خونریزى بر آن دست یافتهاند؛ خواه مالکانش آن را رها کرده باشند، مانند زمینهاى یهودیان بنى نضیر در مدینه، و یا خود آنان به حکومت اسلامى داده باشند، مانند فدک. [۱۰]
- زمینهای موات و ویرانهای که اصلا مالک نداشته است و به وسیله کسی آباد و احیاء شده است؛
- نیزارها؛
- درهها؛
- جنگلها؛
- قله کوهها؛
- بستر رودخانهها و سواحل دریاها؛
- زمین و میراثی که از مرده بدون وارث باقی مانده است؛[۱۱]
- اموال خصوصی و زمینهایی که پادشاهان و سلاطین در اختیار داشتهاند(بدون اینکه ملک شخص دیگری بوده و غصب شده باشد) و به دست مسلمانان افتاده است که قطایا و صفایا نامیده میشود؛
- غنائمی که در جنگ بدون اجازه حاکم شرع گرفته شده است؛[۱۲]
- غنیمتهای برجستهای که در جنگ گرفته میشود؛
- دریاها؛
- معادن ظاهری و مخفی که در ملک کسی نباشد؛[۱۳]
اموال عمومی
در فقه امامیه موهبتهای طبیعی همانند زمینهای موات و جنگلها از موارد انفال دانسته شده است. توجه به این مسئله و اینکه امام زمان(عج) استفاده و بهرهبرداری از انفال را در عصر غیبت برای شیعیان مباح نموده است، زمینه مناسبی را برای بحث درباره مسائل حقوقی این اموال و استفاده عموم از آنها، و ایجاد اصطلاح اموال عمومی شده است.
این مبحث به خصوص از دوره صفوی دارای اهمیت ویژهای شد و با وجود مخالفتهایی در آغاز، روی به گسترش و بسط آورده است. مهمترین و قدیمیترین متن در مورد اموال عمومی نیز کتاب «قاطعة اللجاج» محقق کرکی است.[۱۴]
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ فیومی، المصباح المنیر، ۱۳۲۵ق، ج۲، ص۱۳۰؛ ابن منظور، لسان العرب، ۱۴۱۶ق، ذیل واژه «نفل».
- ↑ راغب، مفردات، ص۵۲۴.
- ↑ مشکینی، اصطلاحات الفقه، ۱۴۱۹ق، ص۹۳.
- ↑ رجوع کنید به: ترمذی، الجامع الصحیح (سنن الترمذی)، ۱۴۰۷ق، ج۴، ص۱۳۱-۱۳۲؛ شیخ طوسی، الخلاف، ۱۳۷۷ق، ج۲، ص۱۸۹.
- ↑ علامه حلی، مختلف الشیعه، ۱۴۱۳ق، ص۲۰۶-۲۱۰.
- ↑ نگاه کنید: ابوداوود، سنن، ج۳، ص۷۷؛ احمد بن حنبل، مسند، ج۵، ص۳۲۲؛ ابن هشام، السیره، ج۲، ص۳۲۲؛ واحدی، اسباب النزول، ص۱۳۸؛ سیوطی، الدر المنثور، ج۹، ص۴-۸.
- ↑ سیوطی، الدر المنثور، ج۹، ص۹.
- ↑ نگاه کنید: ابن عربی، احکام القرآن، ج۲، ص۲۷۵.
- ↑ نگاه کنید: سیوطی، الدر المنثور، ج۹، ص۸ -۱۰؛ ماوردی، الاحکام السلطانیه، ص۱۷۶-۱۷۷.
- ↑ :شیخ طوسی، الجمل و العقود في العبادات، ص۱۰۶؛ موسسه دائرة المعارف الفقه الاسلامي، فرهنگ فقه فارسي، زیر نظر آيةاللّه سيد محمود هاشمى شاهرودى، ج۱۷ ص۷۳۳.
- ↑ طوسی، جمل العقود، ص۱۰۶.
- ↑ برای روایات، نگاه کنید: حر عاملی، وسائل الشیعه،ج۴، ص۳۶۴؛ برای بررسی آیه، نگاه کنید: سیوری، کنز العرفان، ج۱، ص۲۵۴؛ برای فروع فقهی، نگاه کنید: محقق حلی، قاطعة اللجاج، ج۱، ص۱۸۳-۱۸۴؛ نجفی، جواهر، ج۱۶، ص۱۱۵.
- ↑ نگاه کنید: مشکینی، مصطلحات الفقه، ص۹۶.
- ↑ بهخصوص، نگاه کنید: کرکی، قاطعة اللجاج، ص۱۶۲.
منابع
- ابن عربی، محمد. احکام القرآن. به کوشش علی محمد بجاوی. بیروت. ۱۳۹۲ق/۱۹۷۲م.
- ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۶ق.
- ابن هشام، عبدالملک. السیره النبویه. به کوشش مصطفی سقا و دیگران. بیروت. ۱۹۷۵م.
- ابوداوود سجستانی، سلیمان. سنن. به کوشش محمد محییالدین عبدالحمید. قاهره: داراحیاء السنه النبویه.
- احمد بن حنبل. مسند. قاهره. ۱۳۱۳ق.
- ترمذی، محمد بن عیسی، الجامع الصحیح (سنن الترمذی)، به کوشش ابراهیم عطوه عوض، بیروت، بی نا، ۱۴۰۷ق.
- حرعاملی، محمد. وسائل الشیعه. بیروت. ۱۳۹۱ق.
- راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، به کوشش ندیم مرعشلی، قاهره، بی نا، ۱۳۹۲ق.
- سیوری، مقداد. کنز العرفان. به کوشش محمدباقر بهبودی. تهران. ۱۳۴۳ش.
- سیوطی. الدر المنثور. بیروت. ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
- شیخ طوسی، محمد بن الحسن، الخلاف، به کوشش کاظمینی بروجردی. تهران، بی نا ۱۳۷۷ق.
- علامه حلی، حسن بن یوسف، مختلف الشیعه، تهران، مکتبه نینوی الحدیثه، بی تا.
- فیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر، قاهره، بی نا، ۱۳۲۵ق.
- مالک بن انس. الموطأ. به کوشش فاروق سعد. بیروت. ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
- ماوردی، علی. الاحکام السلطانیه. بیروت. ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
- محقق کرکی، علی. قاطعه اللجاج. ضمن کلمات المحققین. تهران. ۱۴۰۲ق.
- مشکینی، میرزا علی، مصطلحات الفقه، قم، نشر الهادی، ۱۴۱۹ق.
- نجفی، محمد حسن. جواهر الکلام. به کوشش محمود قوچانی. تهران. ۱۳۹۴ق.
- واحدی، علی. اسباب النزول. بیروت. دارالکتب العلمیه.
پیوند به بیرون
- منبع مقاله: دایرة المعارف بزرگ اسلامی