خوف و رجاء
آیات اخلاقی | |
---|---|
آیات افک • آیه اخوت • آیه اطعام • آیه نبأ • آیه نجوا • آیه مشیت • آیه بر • آیه اصلاح ذات بین • آیه ایثار | |
احادیث اخلاقی | |
حدیث قرب نوافل • حدیث مکارم اخلاق • حدیث معراج • حدیث جنود عقل و جهل | |
فضایل اخلاقی | |
تواضع • قناعت • سخاوت • کظم غیظ • اخلاص • خشیت • حلم • زهد • شجاعت • عفت • انصاف • اصلاح ذات البین • عیبپوشی | |
رذایل اخلاقی | |
تکبر • حرص • حسد • دروغ • غیبت • سخنچینی • تهمت • بخل • عاق والدین • حدیث نفس • عجب • عیبجویی • سمعه • قطع رحم • اشاعه فحشاء • کفران نعمت | |
اصطلاحات اخلاقی | |
جهاد نفس • نفس لوامه • نفس اماره • نفس مطمئنه • محاسبه • مراقبه • مشارطه • گناه • درس اخلاق • استدراج | |
عالمان اخلاق | |
ملامهدی نراقی • ملا احمد نراقی • میرزا جواد ملکی تبریزی • سید علی قاضی • سید رضا بهاءالدینی • سید عبدالحسین دستغیب • عبدالکریم حقشناس • عزیزالله خوشوقت • محمدتقی بهجت • علیاکبر مشکینی • حسین مظاهری • محمدرضا مهدوی کنی | |
منابع اخلاقی | |
قرآن • نهج البلاغه • مصباح الشریعة • مکارم الاخلاق • المحجة البیضاء • رساله لقاءالله (کتاب) • مجموعه وَرّام • جامع السعادات • معراج السعادة • المراقبات | |
خوف و رجاء اصطلاحی در قرآن، حدیث ، عرفان و اخلاق به معنای ترس از خدا و در همان حال امید به بخشایش و مهربانی او.
آگاهی از کوتاهی خویش در ادای وظیفه بندگی ـ آن گونه که شایسته مقام خدا است ـ و توجه به قدرت مطلق الهی برای مجازات بندگان و از سوی دیگر، آگاهی از صفت بخشایندگی مطلق خدا، از عوامل پدید آمدن حال خوف و رجاء در مومن است.
رتبه رجاء بعد از خوف است، زیرا رجاء مخصوص کسی است که در مقام خوف قرار گرفته و برای تعدیل آن حالت به رجاء نیاز دارد که به افراط در خوف نیفتد.
در لغت
خوف از «خ و ف» به معنای ترس و وحشت است.[۱] در توضیح آن گفته شده است که خوف، انتظار امری ناپسند با توجه به نشانههای محتمل یا معلوم و قطعی از آن است.[۲]رجاء از ریشه «ر ج و» به معنای امید است.[۳] و در اصطلاح، توقع و انتظار امری پسندیده با توجه به نشانههای محتمل یا به عبارت دیگر، گمان به وقوع امری است که مایه شادمانی است.[۴] گفته شده است در مواردی که پیش از مادّه رجاء حرف نفی بیاید، معنای رجاء معکوس شده، به معنای خوف به کار میرود، نظیر آیه ۱۳ سوره نوح.[۵]
در قرآن
کاربرد خوف در قرآن
خوف و مشتقات فعلی و اسمی آن ۱۲۲ بار در قرآن کریم به کار رفته است؛[۶] پارهای از این موارد صرفاً متعلق به امور و حالات عادی و زندگی روزمره آدمی است[۷] اما در بسیاری از موارد ناظر به نوعی رابطه خاص میان انسان و خداست. بر اساس آیات قرآن کریم، متعلَّق خوف گاه خدا، [۸]گاه مقام الهی، [۹]گاه عذاب الهی، [۱۰]گاه وعید، [۱۱] وگاه سوء حساب[۱۲] است و خدا خود بندگانش را از این امور بیم میدهد.[۱۳] از جمله دیگر کاربردهای خوف در قرآن آن است که خوف از جمله اموری است که خداوند انسانها را بدان میآزماید.[۱۴] همچنین در قرآن آمده است که پارهای از بندگان خدا نباید هیچ بیم و اندوهی به دل راه دهند[۱۵] و نیز بندگان باید خدا را از روی خوف و رجاء (طمع) بخوانند.[۱۶]
کاربرد رجاء در قرآن
رجاء و مشتقات آن نیز ۲۲ بار در قرآن کریم به کار رفته است.[۱۷] در قرآن کریم، با تعابیر دیگری غیر از رجاء، همچون «عدم قنوط »، به انسانها توصیه شده است که امیدوار باشند و از نومیدی بپرهیزند. مورد شاخص در این باب، آیه ۵۳ سوره زمر است که بر اساس آن، نومیدی از رحمت الهی نهی شده و خداوند وعده کرده است که جمیع گناهان را بیامرزد.[۱۸]
کاربردهای دیگر
به جز کاربردهای مستقل و مختلف دو مفهوم خوف و رجاء در قرآن، از برخی آیههای قرآن تصویری از یک حالت نفسانی میانه به دست میآید. در پارهای از آیهها، دو مفهوم خوف و رجاء یا مفاهیم معادل یا مشابه آنها در کنار یکدیگر به کار رفته است. در این آیهها، مفاهیم متقابلی مانند خوف و رجاء، حذر و رجاء، خوف و بشارت نیکو، خوف و بهشت، خوف و امن، خوف و طمع یا رهبت و رغبت در کنار یکدیگر آمده است.[۱۹]
در اصطلاح
در برخی آیهها، ترس و امید به صورت دو وضع مخالف ترسیم شده است، مانند آیههایی که بیان میکند امید جایگزین ترس خواهد شد.[۲۰] در برخی آیهها، همجواری ترس و امید، نشان دهنده یک وضع نفسانی خاص در درون مؤمنان است.[۲۱] به نظر میرسد اصطلاح خوف و رجاء ناظر به این دسته است. زمینه معنایی این آیهها، بیانگر نسبتی میان بندگان و پروردگار است و مفهوم خوف و رجاء در آنها نشان دهنده نوعی بینش مؤمنانه نسبت به ساحت الوهی است.
در احادیث
در احادیث پیامبر اکرم و ائمه اهل بیت(ع) نیز به خوف و رجاء پرداخته شد است. در پارهای از احادیث، رجاء مورد تأکید قرار گرفته است. از جمله این که به مؤمنان توصیه شده است که به خداوند حسن ظن داشته باشند[۲۲] و آمده است که خداوند آن چنان که بنده مؤمن او به او گمان دارد عمل میکند، [۲۳] اما چون امیدواری بیجا ممکن است اشخاص را به عصیان وادارد، خوف نیز مورد توجه قرار گرفته است، مثلاً در وصیت پیامبر اکرم به حضرت علی، خوف از خدا به او توصیه شده[۲۴] و در حدیثی دیگر از ایشان آمده است که مؤمن میان دو خوف دست به عمل میزند: اجلی که سپری شده است و اجلی که معلوم نیست چه زمانی فرا میرسد.[۲۵]
در سخنان حضرت علی (ع) هم بر خوف تأکید شده است.[۲۶] بر اساس حدیثی از امام صادق علیهالسلام، انسان چنان باید از خداوند بترسد که گویی او را میبیند و بر اساس حدیثی دیگر از ایشان، آن کس که از خدا بترسد، خدا همه چیز را از او خواهد ترساند و آن کس که از خدا نترسد، خدا او را از همه چیز خواهد ترساند.[۲۷]
در عین حال، در بسیاری از احادیث بر تعادل بین خوف و رجاء تأکید شده است. از جمله این که خوف و رجاء با هم عامل متذکر بودن روح دانسته شده است[۲۸] همچنین امام صادق از وصیت لقمان نقل کرده است که چنان باید از خدا بترسی که گویی اگر اعمال نیک ثقلین (جن و انس) را هم بیاوری او تو را عقوبت خواهد کرد، و چنان باید به او امید ببندی که گویی اگر گناهان ثقلین را هم مرتکب شده باشی او تو را از رحمت خویش برخوردار خواهد کرد.[۲۹]
در کتابهای اخلاق
در کتابهای اخلاق اسلامی نیز خوف و رجاء به عنوان یک اصل عملی عمده مورد توجه قرار گرفته و ابعاد آن کاویده شده است. تعریف غزالی از خوف و رجاء، بیشترین مقبولیت را در بر داشته و نویسندگان پس از او، سخنان وی را تخلیص و تکرار کردهاند.
در نگاه غزالی،[۳۰] خوف و رجا همچون دوبالی هستند که باعث پرواز انسان میشوند. وی خوف را ناراحتی و دردی در قلب آدمی دانسته که از نگرانی نسبت به امر ناپسندی حاصل میشود که در آینده به وی خواهد رسید و در مقابل، از راحتی و لذتی که از انتظار امر پسندیدهای که در آینده به قلب آدمی خواهد رسید به رجاء تعبیر کرده است.[۳۱] البته همو در این بحث تمایزات میان غرور و تمنا با رجاء را هم مطرح میکند.
غزالی[۳۲] خوف را ناشی از علم و معرفت میداند، علم و معرفت به عواملی که مایه رنجش آدمیاند و دل او را به درد میآورند. معرفتی که موجب خوف است گاه معرفت به خدا و صفات اوست، گاه این معرفت همان آگاهی بنده از اعمال نادرست و گناهانی است که مرتکب شده، و گاه معرفت به هر دو عامل یاد شده است. در نظر غزالی خائف واقعی کسی است که دست از معاصی بشوید و تن به طاعات و عبادات دهد تا گذشته را تلافی کند.
نکته اساسی در این باب این است که بنده در کسب صفت خوف باید جانب اعتدال را رعایت کند و اصلاً خوف پسندیده خوف معتدل است. وانگهی، خوف باید منشأ اثر باشد و خوفی که در عمل تأثیری نبخشد وجود و عدم آن مساوی است.
غزالی[۳۳] در تحلیل نهایی خود از مفهوم خوف معتقد است که هیچ چیز بهتر از خوف نمیتواند ریشه شهوات را برکند و این خوف، را سرمنشأ سعادت آدمیان است. او[۳۴] برای خوف دو مقام قائل است: مقام خوف از عذاب الهی که برای عموم خلق و ناشی از ایمان به بهشت و دوزخ است. و دیگر مقام خوف از خداوند که خاص علمای اهل معرفت و ارباب قلوب است.
غزالی این مطلب را نیز مطرح کرده است که این پرسش که خوف بهتر است یا رجاء، به طور کلی پرسش نادرستی است.[۳۵] از دیدگاه وی، خوف و رجاء داروی قلوباند و فضیلت آنها به قدر بیماری موجود است و به قدر بیماری در سو، جانب خوف یا رجاء باید غلبه کند.[۳۶]
غزالی همچنین خوف و رجاء را با ارزش اخلاقی دیگری مرتبط میسازد که آن صبر است.[۳۷] از نظر او خوف و رجاء مایه تقویت صبر در آدمی است. [۳۸]
در تصوف و عرفان
خوف و رجاء از احوال و مقامات عرفان اند که اغلب در کنار هم ذکر میشوند.[۳۹] حقیقت خوف و رجاء این است که اگر احتمال وقوع امری در آینده، به ذهن انسان برسد و قلب او را تحت تأثیر قرار دهد، این حالت را انتظار میخوانند. اگر چیزی که منتظر وقوعش هستیم، ناخوشایند باشد و موجب درد و اَلَمی در قلب شود خوف است و اگر خوشایند باشد و وقوعش لذت و راحتی قلب را در پی داشته باشد رجاء نام دارد. البته سالک باید خود با اعمال نیک اسباب و علل وقوع آن را فراهم کند و آنگاه به تحقق آن امید داشته باشد، و گرنه انتظار و توقع او خودفریبی است. سالک همه آنچه در توان اوست انجام میدهد و فقط آنچه در اختیارش نبوده باقی میماند که آن نیز به دست خداست و مورد رجای بنده. البته رجای کسی که در راه آنچه مورد کراهت خداست گام بردارد، بیهوده و نشانه حماقت است.[۴۰]
از این تفسیر چنین برمی آید که خوف و رجاء ویژه مقامات اولیه سیر و سلوک است. زیرا کسی که مراحل اولیه سلوک را گذرانده باشد، یعنی با خدا انس گرفته و حق مالک قلب او شده باشد و او فرزند وقت خودش شده باشد (صار ابنَ وقتِه) و جمال حق را پیوسته مشاهده کند، دیگر توجهی به آینده ندارد و در نتیجه خوف و رجایی برایش باقی نمیماند، بلکه در حالتی برتر از خوف و رجاء قرار دارد. بنا بر این، اگر مُحب به جای مشاهده محبوب مشغول خوف از فراق او باشد، در شهودش نقصان خواهد بود و مقصود واسطی از گفتۀ «خوف حجاب بین خدا و بنده است» نیز همین است.[۴۱] به نظر خواجه عبدالله انصاری نیز درجه عالی خوف که ویژه اهل وصول است، در واقع خوف نیست زیرا آنان که به حق رسیدهاند دیگر خوفی ندارند، بلکه آن هیبتِ جلال پروردگار است. [۴۲] اما تلقی عمومی صوفیه از خوف چنین نیست، چنان که عبّادی گفته است هر بندهای که در توحید راسختر و در معرفت کاملتر باشد خوف و خشیت او بیشتر است و از رسول خدا نقل کرده است که «أعلمُکُمﹾ باللّهِ أخشاکُمﹾ مِنَ اللّه».[۴۳]
به نظر میرسد که در تصوف نخستین درباره خوف به استقلال بحث میکردند و آن را در کنار رجاء نمیآوردند.[۴۴] به نظر شقیق بلخی منازلی که اهل صدق در آنها به عبادت میپردازند چهار منزل است: زهد، خوف، شوق به بهشت و محبت به خدا.[۴۵]
درجات خوف
خوف دارای درجاتی است که در این باره آرای صوفیه اندکی اختلاف دارد. ابو نصر سراج با استناد به قرآن، خوف را سه گونه دانسته است. [۴۶] این درجات عبارتند از: خوف خاصان (خوف الأجلّه)، خوف متوسطان (خوف الأوساط) و خوف عوام (خوف العامة). خوف خاصان منبعث از ایمان است؛ خوف متوسطان از بریدگی از حق و تیرگی زلال معرفتشان است؛ خوف عوام از خشم و کیفر خداست.[۴۷] به اعتقاد خواجه عبدالله انصاری، خوف سه قسم است: اول خوفِ خاطر که در دل میآید و زود میگذرد. این خوف کمترین خوف است که اگر نباشد ایمان هم وجود نخواهد داشت؛ دوم خوفِ مقیم که بنده را از معاصی باز میدارد و امل او را کوتاه میکند؛ و سوم خوفِ غالب که خوف مکر است و خوف حقیقی نیز همین خوف است و راه اخلاص با این خوف باز میشود. این خوف بنده را از غفلت میرهاند و خوف تائبان است.[۴۸] غزالی درجات سه گانه خوف را به گونه دیگری تقسیم کرده است: خوف قاصر، مُفرط و معتدل.[۴۹]
آثار خوف
خوف آثار متعددی دارد، ولی تأثیر اصلی خوف بر روح و جان سالک است که آن را میسوزاند و از آن طریق بر بدن سالک و جوارح و صفات او اثر میگذارد. خوف بر بدن تأثیر میگذارد و موحب لاغری و زردی و ضعف و گریه وگاه مرگ میشود، و گاهی اندیشه آدمی را آشفته میسازد و عقل را فاسد میکند یا انسان را به قنوط و یأس میکشاند.[۵۰]
رجاء
رجاء برای تعدیل خوف است. به گفته ابوبکر ورّاق، رجاء نسیم لطف خدا بر دلهای خائف است که اگر نبود، عقل و دلشان در اثر خوف تباه میشد.[۵۱] رتبه رجاء بعد از خوف است، زیرا رجاء مخصوص کسی است که در مقام خوف قرار گرفته و برای تعدیل آن حالت به رجاء نیاز دارد که به افراط در خوف نیفتد. پس رجای هر کس به اندازه خوف اوست.[۵۲] ابوطالب مکی صلاح ندیده است که همه مقامات اهل رجاء را بیان کند، زیرا رجاء برای عامه مؤمنان مفید نیست و باعث فساد ایشان میشود. رجاء تنها برای کسی است که قلبش در اثر خوف طالبِ خیر شده باشد، اما بیشتر نفوس تنها با تازیان خوف صلاح میپذیرند.[۵۳]
به نظر میرسد خواجه عبدالله انصاری تنها عارفی است که به رجاء دیدی منفی، حتی از اساس، دارد. او در منازل السائرین[۵۴] رجاء را ضعیفترین منازل مرید دانسته است. زیرا از یک سو معارضه با خواست و اراده الهی است که شاید به تعذیب او تعلق گرفته باشد و سالکﹾ اراده خود را در برابر اراده الهی قرار میدهد تا خدا او را کیفر ندهد؛ و از سوی دیگر اعتراض به حکمت خداست، زیرا سالک گمان میکند که چون خدا بینیاز از عذاب بندگان است، عذاب کردن آنان وجهی ندارد، پس بهتر است که خدا آنان را عفو کند. گویا بنده خود را اعلم از خدا میپندارد. البته انصاری برای رجاء یک فایده نیز قائل است که حرارتِ خوف را سرد میکند تا به یأس نینجامد.[۵۵]
مراتب رجاء
رجاء نیز مانند خوف سه درجه دارد: رجاء به خدا، رجاء به سعۀ رحمت خدا و رجاء به پاداش خدا. درجه اول ویژۀ کسی است که غرق رجاء است و از خدا جز خود او چیزی نمیخواهد، چنان که وقتی از شبلی درباره رجا پرسیدند، گفت: «رجاء آن است که از خدا بخواهی که جز خودش، تو را به دیگری امیدوار نسازد». درجه دوم و سوم ویژه کسانی است که از نعمتهای خدا آگاهند و بدانها دل بستهاند و میدانند که جود و کرم و فضل از صفاتی خداوندی است و بر همین اساس دلشان با کرم و لطف الهی آسوده است. [۵۶]
خوف یا رجاء
موضوع دیگر این است که آیا غلبه خوف بر بنده بهتر است یا غلبه رجاء. به نظر غزالی این سؤال بیجاست زیرا هر یک از این دو چون دارویی برای بیماری خاصی است و نمیتوان آنها را با هم مقایسه کرد. اگر قلبی دچار بیماری ایمنی از مکر خدا و غرور به آن یا دچار بیماری معصیت باشد خوف بهتر است؛ و اگر قلبی دچار بیماری یأس از رحمت خدا باشد رجاء بهتر است. البته غزالی پذیرفته است که با قطع نظر از بیماری خاص، و با عنایت به کثرت معصیت و غرور در میان خلق، خوف از یک لحاظ مطلقاً برتر است، اما به لحاظ منشأ این دو، رجاء برتر است زیرا مقتضای رحمت و لطف خداست و خوف مقتضای غضب خدا؛ و رحمت خدا با محبت سازگارتر است. نتیجه آن که برای بیشتر مردم خوف برتر است، ولی برای پرهیزکارانی که ظاهر گناه را ترک کردهاند، اعتدال خوف و رجاء شایستهتر است.[۵۷]
پانویس
- ↑ ازهری؛ جوهری؛ ابن منظور، ذیل «خوف»
- ↑ راغب اصفهانی، ذیل «خوف»
- ↑ ازهری؛ جوهری؛ ابن منظور، ذیل «رجو»
- ↑ راغب اصفهانی، ذیل «خوف» و «رجو»
- ↑ ازهری، همانجا
- ↑ محمد فؤاد عبدالباقی، ذیل «خوف»
- ↑ بقره: ۱۸۲، ۲۲۹؛ نساء:۳، ۹؛ مریم: ۵؛ قصص: ۷
- ↑ مائده:۱۰۸؛ انفال: ۴۸؛ انسان: ۱۰
- ↑ ابراهیم: ۱۴؛ الرحمن: ۴۶؛ نازعات: ۴۰
- ↑ انعام: ۱۵؛ یونس: ۱۵؛ هود: ۱۰۳
- ↑ ابراهیم: ۱۴؛ ق: ۴۵
- ↑ رعد: ۲۱
- ↑ زمر: ۱۶
- ↑ بقره: ۱۵۵
- ↑ بقره: ۳۸؛ قصص: ۷؛ فصلت: ۳۰
- ↑ اعراف: ۵۶، ۲۰۵؛ سجده: ۱۶
- ↑ محمد فؤاد عبدالباقی، ذیل «رجو»
- ↑ برای دیگر موارد: محمد فؤاد عبدالباقی، ذیل «قنط»
- ↑ رعد:۱۲؛ اسراء: ۵۷؛ انبیاء: ۹۰؛ نور: ۵۵؛ سجده: ۱۶؛ زمر: ۹؛ الرحمن: ۴۶؛ ذاریات: ۲۸؛ نازعات: ۴۰
- ↑ نور: ۵۵
- ↑ اسراء: ۵۷؛ انبیاء: ۹۰؛ قس رعد: ۱۲؛ روم: ۲۴ که در آنجا خوف و طمع، ارتباطی با ایمان ندارد.
- ↑ احمد بن حنبل، ج۳، ص۳۳۴؛ مسلم بن حجاج، ج۸، ص۱۶۵؛ کلینی، ج۲، ص۷۱ - ۷۲
- ↑ احمد بن حنبل، ج۳، ص۴۹۱، ج۴، ص۱۰۶
- ↑ کلینی، ج۸، ص۷۹
- ↑ همان، ج۱، ص۷۰ - ۷۱
- ↑ برای نمونه: نهج البلاغه، خطبه ۸۳ و ۸۷
- ↑ کلینی، ج۲، ص۶۸
- ↑ قتال نیشابوری، ج۲، ص۳۸۹
- ↑ کلینی، ج۲، ص۶۷
- ↑ غزالی، ج۴، ص۱۹۴
- ↑ غزالی، ج۴، ص۱۹۵
- ↑ غزالی، ج۴، ص۲۱۲ - ۲۱۳
- ↑ غزالی، ج۴، ص۲۱۹
- ↑ غزالی، ج۴، ص۲۲۹
- ↑ غزالی، ج۴، ص۲۲۴
- ↑ غزالی، ج۴، ص۲۲۵
- ↑ غزالی، ج۴، ص۲۲۸
- ↑ غزالی، ج۴، ص۲۲۹
- ↑ الرجاء مقرونٌ بالخوف؛ ابونصر سرّاج، ص۶۱
- ↑ غزالی، ج۴، ص۱۴۹ - ۱۵۱
- ↑ همان، ج۴، ص۱۶۳
- ↑ خواجه عبدالله انصاری، ۱۹۶۲، ص۲۰؛ تلمسانی، ج۱، ص۱۲۵
- ↑ عبادی، ص۶۵
- ↑ شقیق بلخی، ص۱۰۸ – ۱۱۲؛ کلاباذی، ص۹۷ - ۹۸
- ↑ همانجا
- ↑ البته آیات مورد استناد (به ترتیب: آل عمران: ۱۷۵؛ الرحمن: ۴۶؛ نور:۳۷ دلالت واضحی به این مطلب ندارد
- ↑ ابونصر سرّاج، ص۶۰
- ↑ خواجه عبدالله انصاری، ۱۹۵۴، ص۶۶
- ↑ برای تفصیل مطلب ر.ک: غزالی، ج۴، ص۱۶۵
- ↑ غزالی، ج۴، ص۱۶۴
- ↑ ابونصر سرّاج، ص۶۲
- ↑ ابوطالب مکی، ج۱، ص۲۱۵
- ↑ همان، ج۱، ص۲۱۵ - ۲۱۶
- ↑ ص۲۶
- ↑ نیز: عبدالرزاق کاشی، ص۱۳۲ - ۱۳۳
- ↑ ابو نصر سراج، ص۶۲
- ↑ غزالی، ج۴، ص۱۷۳
منابع
- قرآن کریم.
- نهج البلاغه، چاپ صبحی صالح، بیروت ۱۳۸۷ / ۱۹۶۷، چاپ افست قم.
- ابوطالب مکی، کتاب قوت القلوب فی معاملة المحبوب و وصف طریق المرید الی مقام التوحید، قاهره ۱۳۱۰، چاپ افست بیروت [بی تا].
- ابو نصر سراج، کتاب اللمع فی التصوف، چاپ رینولد الین نیکلسون، لیدن ۱۹۱۴، چاپ افست تهران [بی تا].
- احمد بن حنبل، مسند الامام احمد بن حنبل، بیروت، دار صادر.
- اسماعیل بن محمد مستعلی بخاری، شرح التعرف لمذهب التصوف، چاپ محمد روشن، تهران ۱۳۶۳ – ۱۳۶۶ش.
- محمد بن احمد ازهری، تهذیب اللغة، چاپ عبدالسلام سرحان، قاهره ۱۳۸۶ / ۱۹۶۷.
- ابن منظور، لسان العرب، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۲ / ۱۹۹۲.
- اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح: تاج اللغة و صحاح العربیة، چاپ احمد عبدالغفور عطار، قاهره ۱۳۷۶، چاپ افست بیروت ۱۴۰۷.
- حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، چاپ محمد سیدکیلانی، تهران ۱۳۳۲ش.
- سلیمان بن علی تلمسانی، شرح منازل السائرین الی الحق المبین، چاپ عبدالحفیظ منصور، تونس ۱۹۸۸، چاپ افست قم ۱۳۷۱ش.
- شقیق بن ابراهیم شقیق بلخی، رساله آداب العبادات شقیق بلخی، چاپ پل نویا، ترجمه نصرالله پورجوادی، در معارف، دوره۴، شماره۱ (فروردین – تیر۱۳۶۶).
- عبدالله بن محمد انصاری، کتاب صد میدان، چاپ سرژ دولوژیه دوبورکری، قاهره ۱۹۵۴.
- عبدالله بن محمد انصاری، کتاب منازل السائرین، حققه و ترجمه و قدم له سرژ دولوژیه دوبورکری، قاهره ۱۹۶۲.
- عبدالرزاق کاشی، شرح منازل السائرین، چاپ محسن بیدارفر، قم، ۱۳۷۲ش.
- محمد بن ابراهیم کلاباذی، التعرّف لمذهب اهل التصوف، چاپ عبدالحلیم محمود و طه عبدالباقی سرور، قاهره ۱۳۸۰ / ۱۹۶۰.
- منصور بن اردشیر عُبّادی، التصفیة فی احوال المتصوفة (صوفی نامه)، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران ۱۳۶۸ش.
- محمد فؤاد عبدالباقی، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، قاهره ۱۳۶۴، چاپ افست تهران ۱۳۹۷.
- مسلم بن حجاج، الجامع الصحیح، بیروت: دارالفکر.
- محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، چاپ علی اکبر غفاری، بیروت ۱۴۰۱.
- محمد بن حسن قتال نیشابوری، روضة الواعظین، نجف ۱۳۸۶ / ۱۹۶۶، چاپ افست قم ۱۳۶۸ش.
- محمد بن محمد غزالی، احیاء علوم الدین، چاپ محمد محمد تامر، قاهره ۲۰۰۴.
پیوند به بیرون
- منبع مقاله: مقاله خوف و رجاء در دانشنامه جهان اسلام، ج۱۶
- مقاله خوف و رجاء در دائرة المعارف بزرگ اسلامی