اَصحاب اُخْدود مؤمنانی بودند که کافران آنان را به دلیل پایداری بر ایمان خود، در گودالهای آتش میانداختند. البته به عقیده برخی مفسران اصحاب اخدود، کافرانی بودند که مؤمنان را در گودالهای آتش میافکندند. قرآن در آیات ۴ تا ۸ سوره بروج به ماجرای اصحاب اخدود اشاره کرده است. مفسران نزول این آیات را برای نکوهش کافران و برانگیختن حس مقاومت مسلمانان دانستهاند.
گزارشهایی از این ماجرا در برخی از منابع مسیحی نیز آمده است؛ در این گزارشها، انگیزه پرداختن به داستان اصحاب اخدود، یادکردی از شهیدان و هدف گزارشگران آن، شعلهور ساختن احساس مذهبی مسیحیان در برابر یهودیان دانسته شده است.
درباره اینکه این ماجرا مربوط به چه قومی بوده و در چه زمانی رخ داده اختلاف نظر است. مشهورترین آنها درباره ذونواس یهودی آخرین پادشاه حمیر در یمن است که شماری از اهالی نجران را به جرم پیوستن به مسیحیت در آتش سوزاند.
نامگذاری
اخدود در لغت به معنای شکاف در زمین[۱] گودال و خندق است.[۲] منظور از آن گودالهایی است که کافران برای سوزاندن مؤمنان حفر میکردند. کافران گودالها را پر از آتش میکردند و مؤمنان را به جرم ایمان در آن میانداختند. از مؤمنانی که به این شیوه کشته میشدند به اصحاب اخدود یاد شده است. البته به اعتقاد برخی اصحاب اخدود اشاره به کافرانی دارد که مؤمنان را در گودالها میسوزاندند.
بیشتر مفسران واژه قُتِلَ را در قُتِل اصحاب الاخدود[بروج–۴]، اِخباری دانسته، که از کشتار اصحاب اخدود خبر میدهد که این کشتهشدگان یا مؤمنان هستند و یا کافران؛ زیرا برخی بر این باورند وقتی که کافران، مؤمنان را در آتش افکندند، خداوند آسیب آتش را از آنان دور کرد، آتش زبانه کشید و کافرانی را که در کنار آن تماشاگر بودند، فرا گرفت.[۳] برخی دیگر از مفسران، قُتِل را به معنای نفرین گرفتهاند (یعنی لعنت بر اصحاب اخدود؛ مانند آیه «قتل الانسان مااکفره») و کشندگان را کافران میدانند.[۴]
ماجرا
گروهی از کافران، گودالی را حفر کردند و آن را پر از آتش نمودند، آنگاه مؤمنان را مخیر کردند یا از دین خود دست بردارند و یا خود را در آتش بیندازند، مؤمنان وارد آتش میشدند تا اینکه نوبت به زنی رسید که کودک یک ماههای در بغل داشت، او خواست به سوی آتش حرکت کرد، اما دلسوزی و ترس از جان کودک مانع ورود او به آتش شد، کودک به زبان آمد و از مادرش خواست تا به همراه او داخل آتش شود، زن در حالیکه کودک خود را در بغل داشت، خود را در آتش انداخت.[۵]
در منابع اسلامی تعداد کشتهشدگان اخدود به اختلاف ذکر شده است؛ برخی منابع سخن از ۷، ۱۰[۶]، ۷۷و ۸۰[۷] تن به میان آوردهاند در حالیکه بیشتر روایات شمار آنان را ۲۰،۰۰۰ تن ذکر کردهاند[۸] در برخی روایات دیگر نیز به تعداد بیشتری اشاره شده است.[۹]
در اینکه این ماجرا مربوط به چه زمان و چه قومى است و آیا یک ماجراى معین بوده، یا اشاره به ماجراهاى متعددى دارد، در میان مفسران و مورخان اختلاف است. معروفترین نظر آن است که مربوط به ذونواس یهودی آخرین پادشاه حمیر در سرزمین یمن است.[۱۰]
در منابع تاریخی و روایی
منابع اسلامی ماجرای اصحاب اخدود را به جریان ذونواس، پادشاه یهودی حمیر پیوند داده و عنوان کردهاند که دشمنی او با مسیحیان نجران به لشکرکشی او به نجران، افروختن آتش و کشتار مؤمنان منجر شده است. البته روایاتی پراکنده، جریان اصحاب اخدود را به امتهای دیگر مرتبط کرده است. از جمله بر پایه قولی منسوب به ابن عباس، اصحاب اخدود را از بنیاسرائیل دانسته و احتمال دادهاند، آنان همان کشتگان از اصحاب دانیال بودهاند.[۱۱] ابن کثیر نیز گزارش کرده است که بخت نصر در بابل مردم را به سجده بتها امر کرد، تنها دانیال و دو تن از پیروانش از این امر سرباز زدند، او دستور داد تا آنان را در آتش افکنند، اما آتش به دانیال و یارانش آسیبی نرساند.[۱۲] در روایت دیگری قاتل اصحاب اخدود پادشاهی از مجوس معرفی شده است.[۱۳] بر پایه روایتی دیگر خداوند پیامبری حبشی را بر قومش مبعوث کرد[۱۴] کافران در نبردی مؤمنان را شکست دادند و اسیران آنها را در گودالی سوزاندند.[۱۵]
فخر رازی براین باور است که احتمال دارد گروهی مطابق با مشخصات اصحاب اخدود، بیش از یک گروه باشند[۱۶]، برخی مفسران نیز گفتهاند که در گذشته بیش از یک بار مصداق داستان اصحاب اخدود تحقق یافته است. بنا به گزارش عبدالرحمان بن حبیر اصحاب اخدود یک بار در زمان تُبَّع در یمن و بار دیگر در زمان کنستانتین در قسطنطنیه، و دیگر بار در زمان بختنصر در بابل تحقق یافته است.[۱۷]
انگیزه قرآن و گزارشگران مسیحی از نقل داستان
قرآن به داستان اصحاب اخدود در آیات ۴ تا ۸ سوره بروج اشاره کرده است. قُتِلَ أَصْحابُ الْأُخْدُود* النَّارِ ذاتِ الْوَقُود* إِذْ هُمْ عَلَيْها قُعُودٌ* وَ هُمْ عَلى ما يَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنينَ شُهُود* وَ ما نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلاَّ أَنْ يُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزيزِ الْحَميد[بروج–۴-۸] بر پایه این آیات، جماعتی از کافران آتشی برافروختند تا گروهی از مؤمنان را در آن بسوزانند. خشم آنان بر مؤمنان به دلیل ایمان مؤمنان به خدا بوده است.
مفسران مسلمان بر این باورند چون در زمان پیامبر(ص) مسلمانان مکه از سوی قریش مورد آزار و اذیت قرار میگرفتند، این آیات بر پیامبر (ص) نازل شد تا هم کافران را نکوهش کند و هم حس مقاومت مسلمانان را برانگیزد و از صبر و پایداری آنان قدردانی کند. بر همین اساس، برخی از جنبههای این ماجرا همچون شکیبایی اصحاب اخدود مورد توجه مفسران قرار گرفته است. [۱۸] در منابع اسلامی نیز در مواردی اصحاب اخدود را به عنوان اسوهای در صبر، مَثَل آوردهاند.[۱۹]
در گزارشهای مسیحی، انگیزه پرداختن به داستان اصحاب اخدود، یادکردی از شهیدان بوده و هدف گزارشگران آن، شعلهور ساختن احساس مذهبی در مسیحیان، و درباره گزارشهای کهن برانگیختن امپراتوری بیزانس و دولت حبشه بر ضد دولت یهودی حمیر بوده است.[۲۰] گرایش مذهبی گزارشگران مسیحی به مذهب مورد حمایت بیزانس را، مؤید این انگیزه دانستهاند.[۲۱]
زمینههای تاریخی
در منابع روایی، نقلهای مختلفی درباره ایمان آوردن اهل نجران به مسیحیت وجود دارد. بحث ایمان آوردن اهل نجران، مقدمهای برای بحث اصحاب اخدود است:
گزارش وهب بن منبه
در گزارش وهب بن منبه، داستان با شخصی به نام فیمیون آغاز میشود که مردی زاهد، مستجابالدعوة و صاحب کرامت معرفی شده است. او از شناساندن شخصیت خود به مردمان پرهیز داشت. هرگاه که در دیاری شناخته میشد آنجا را ترک میکرد و به دیاری دیگر میرفت. در یکی از اقامتگاهها شخصی به نام صالح با او همراه شد. بر پایه این روایت، فیمیون و صالح به نجران رفتند. آن دو مردم نجران را در حال پرستش درخت بزرگی یافتند که به زیور آراسته بود، آن دو مردمان آن دیار را به مسیحیت دعوت کردند، طولی نکشید که بیشتر اهالی نجران مسیحی شدند.[۲۲]
گزارش محمد بن کعب قرظی
بر پایه گزارش محمد بن کعب قرظی، اهالی نجران مشرک و بتپرست بودند و در قریهای در نزدیکی نجران ساحری به آنان سحر میآموخت. وقتی شخصیت الهی داستان (فیمیون؛ به نام او تصریح نشده است) به آنجا رسید، خیمهای به پا کرد و زمینه یکتاپرستی را فراهم کرد. شخصی به نام ثامر فرزند خود، عبدالله را بر آن داشت تا نزد ساحر علم آموزد. عبدالله در راه رسیدن به خانه ساحر، چنان مجذوب رفتار فیمیون شد که محضر فیمیون را بر درس ساحر ترجیح میداد. بر پایه این روایت او اسم اعظم را از فیمیون آموخت و به امور خارق عادت میپرداخت. پادشاه وقت که از جریان او آگاه شد فرمان قتل او را صادر کرد، اما هر کاری کرد نتوانست او را به قتل برساند، عبدالله به او خبر داد، در صورتی میتواند او را بکشد که به آیین او درآید. پادشاه بلافاصله ایمان آورد، و با عصایش ضربهای به عبدالله زد که منجر به کشتن شدن عبدالله و سپس خود او شد. مردم نجران با دیدن این رخداد، دین عبدالله را بر حق دانستند.[۲۳] روایتی را صهیب از پیامبر(ص) نقل کرده است که به گزارش محمد بن کعب نزدیک است.[۲۴]
در منابع اسلامی عموما زرعه و یوسف به عنوان نام اصلی و نام دوم پادشاه مطرح شده و ذونواس لقب وی تلقی شده است[۲۵] همچنین بنا به گزارشهای منابع اسلامی ذونواس پیشتر بر دین یهود نبوده، چون به این دین گرویده، تصمیم گرفت تا همگان را به این دیانت درآورد و آنان را که سرباز زدند به قتل رسانده است.[۲۶]
گزارشهای منابع مسیحی
از برخی منابع مسیحی مانند نامه سیمون بت ارشام به رئیس دیر جبله و کتاب حمیریان اطلاعاتی در اینباره بهدست میآید.[۲۷] سیمون در سال ۵۲۴م سفیر صلح یوستی نیانوس امپراتور بیزانس نزد پادشاه حیره منذر سوم بوده است. حضور او در دربار حیره با نامهای از سوی پادشاه حمیر به منذر مصادف بود. در آن نامه پادشاه حمیر از کشتار مسیحیان سخن به میان آورده و از منذر نیز خواسته تا با مسیحیان قلمرو خود همان کند.[۲۸] بر پایه این نامه، سیمون خبر کشتار نجران را در ژانویه ۵۲۴م شنیده و وقوع آن را کمی پیشتر از این تاریخ یاد میکند.[۲۹]
در نامه سیمون، نامی از پادشاه حمیر برده نشده اما در منابع دیگر نام او به صورتهای مسروق، فیحناس، دیمیون، دیمنوس، دامیانوس و دونا آمده است.[۳۰] شماری از پژوهشگران این اسامی را با ضبطهای مختلف، اشاره به پادشاهی واحد دانسته، اما برخی آنها را به دو نام برای دو پادشاه بازگرداندهاند.[۳۱]
در برخی از منابع مسیحی نام کشتگان اخدود آمده است.[۳۲]
تشبیه برخی از اصحاب ائمه به اصحاب اخدود
بر پایه روایتی حضرت علی(ع) از کشتهشدن ۷ تن از نیکان کوفه در منطقه عذرا خبر داده و آنان را به اصحاب اخدود تشبیه کرده است.[۳۳][یادداشت ۱]در برخی از نقلهای این روایت آنان حجر بن عدی و یارانش معرفی و جرم آنان ایمان به خدا دانسته شده است.[۳۴]
در برخی منابع امام حسین(ع) و دیگر شهدای کربلا در استقامت و پایداری در راه خدا به اصحاب اخدود تشبیه شدهاند.[۳۵]
پانویس
- ↑ فراهیدی، العین، ۱۴۰۵ق، ج۴، ص۱۳۸؛ ازهری، تهذیب اللغه، ۱۳۸۴ق، ج۶، ص۵۶۰.
- ↑ راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، ۱۴۱۲ق، ص۲۷۶.
- ↑ نحاس، اعراب القرآن، ۱۴۰۵ق، ج۵، ص۱۹۲؛ ابوحیان تفسیر البحر المحیط، ۱۴۰۳ق، ج۸، ص۴۵۰؛ فخر رازی، التفسیر الکبیر، قاهره، ج۳۱، ص۱۱۹.
- ↑ ثعلبی، قصص الانبیاء، ۱۴۰۱ق، ص۴۳۹؛ ابوحیان، تفسیر البحر المحیط، ۱۴۰۳ق، ج۸، ص۴۵۰؛ فخر رازی، التفسیر الکبیر، قاهره، ج۳۱، ص۱۱۹.
- ↑ نیشابوری، صحیح مسلم، ۱۳۹۷ق، ج۲، ص۵۹۹.
- ↑ ابوالعرب، المحن، ۱۴۰۳ق، ص۱۱۹
- ↑ ثعلبی، قصص الانبیاء، ۱۴۰۱ق، ص۴۳۹
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ۱۳۵۵ق، ج۱، ص۳۷؛ قمی، تفسیر، ۱۴۰۴ق، ج۲، ص۴۱۳.
- ↑ قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ۱۹۶۷م، ج۱۹، ص۲۹۲.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲۶، ص۳۳۸.
- ↑ قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ۱۹۶۷م، ج۱۹، ص۲۹۰.
- ↑ ابن کثیر، تفسیر، ۱۳۸۸ق، ج۷، ص۲۶۰-۲۶۱.
- ↑ ثعلبی، قصص الانبیاء، ۱۴۰۱ق، ص۴۳۹-۴۳۸؛ زمخشری، الکشاف، ۱۴۰۸ق، ج۴، ص۷۳۰-۷۳۱.
- ↑ راوندی، قصص الانبیاء، ۱۴۰۹ق، ص۲۴۶،
- ↑ برقی، المحاسن، ۱۳۳۰ش، ص۲۵۰.
- ↑ فخر رازی، التفسیر الکبیر، قاهره، ج۳۱، ص۱۱۸-۱۱۹.
- ↑ ابن کثیر، تفسیر، ۱۳۸۸ق، ج۷، ۲۵۹-۲۶۱: ثعلبی، قصص الانبیاء، ۱۴۰۱ق، ص۴۳۸.
- ↑ زمخشری، الکشاف، ۱۴۰۸ق، ج۴، ص۷۲۹-۷۳۰؛ فخر رازی، التفسیر الکبیر، قاهره، ج۳۱، ص۱۱۷-۱۱۹؛ قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ۱۹۶۷م، ج۱۹، ص۲۹۳؛ ابوحیان، تفسیر البحر المحیط، ۱۴۰۳ق، ج۸، ص۴۴۹.
- ↑ ابوالعرب، المحن، ۱۴۰۳ق، ص۴۰۷؛ زمخشری، الکشاف، ۱۴۰۸ق، ج۴، ص۷۲۹-۷۳۰.
- ↑ ر. ک. نولدکه، تاریخ ایرانیان و عربها...، ۱۳۵۸ش، ص۳۳۰-۳۳۱.
- ↑ پیگولوسکایا، العرب علی حدود بیزنطه و ایران، ۱۴۰۵ق، ص۲۹-۳۰.
- ↑ ر. ک. ابن هشام، السیرة النبویه، ۱۳۵۵ق، ج۱، ص۳۲-۳۵.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ۱۳۵۵ق، ج۱، ص۳۵-۳۶.
- ↑ نیشابوری، صحیح مسلم، ۱۳۹۷ق، ج۲، ص۵۹۸-۵۹۹.
- ↑ ابن هشام، التیجان، ۱۳۴۷ق، ص۳۰۱؛ دینوری، الاخبارالطوال، ۱۹۶۰م، ص۶۱؛ قمی، تفسیر، ۱۴۰۴ق، ج۲، ص۴۱۳.
- ↑ دینوری، الاخبارالطوال، ۱۹۶۰م، ص۶۱.
- ↑ برای فهرستی از منابع مسیحی در این باره ر. ک. موبرگ، ص۲۴-۲۵.
- ↑ برای متن نامه، ر. ک. جفری، ص۲۰۴-۲۱۶.
- ↑ ر. ک. جفری، ص۲۰۴؛ نولدکه، تاریخ ایرانیان و عربها...، ۱۳۵۸ش، ص۳۳۰-۳۳۱.
- ↑ ر. ک. کتاب حمیریان، ص۱۰۵؛ اعمال قدیس حارث، ص۴۹، مورتمان، جنگ حمیر، ص۷۰۴-۷۰۵، به نقل از مالالا ،یوحنای افسوسی و تئوفانس؛ مورتمان، باستانشناسی، ص۶۷؛ موبرگ، ص۴۲، ۷۱.
- ↑ عابدین، بین الحبشه و العرب، بیروت، ص۴۶-۴۷.
- ↑ ر. ک. افرام، کتاب الشهداء الحمیریین، ۱۹۴۸م، ص۱۶-۱۷.
- ↑ ثقفی، الغارات، ۱۳۵۳ش، ج۲، ص۸۱۵.
- ↑ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ۱۴۰۷ق، ج۸، ص۵۶.
- ↑ ابن طاووس، سعدالسعود، دارالذخائر، ص۱۳۶.
یادداشت
- ↑ سَمِعْتُ عَلِيًّا يَقُولُ: يَا أَهْلَ الْعِرَاقِ سَيُقْتَلُ مِنْكُمْ سَبْعَةُ نَفَرٍ بِعَذْرَاءَ، مَثَلُهُمْ كمثل أصحاب الأخدود، قال: يقتل حُجْرٌ وَأَصْحَابُهُ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ۱۴۰۷ق، ج۸، ص۵۶
منابع
- ابنکثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۷ق-۱۹۸۶م.
- ابنکثیر، اسماعیل بن عمر، تفسیر القرآن العظیم، بیروت، ۱۳۸۸ق.
- ابنطاووس، علی بن موسی، سعدالسعود للنفوس منضود، قم، دارالذخائر، بیتا.
- ابنهشام، عبد الملک بن هشام، السیرة النبویه، به کوشش مصطفی سقا و دیگران، قاهره، ۱۳۵۵ق-۱۹۳۶م.
- ابنهشام، عبدالملک بن هشام، التیجان، حیدرآباد دکن، ۱۳۴۷ق.
- ابوالعرب، محمد، المحن، به کوشش یحیی وهیب جوری، بیروت، ۱۴۰۳ق-۱۹۸۳م.
- ابوحیان آندلسی، محمد، تفسیر البحر المحیط، قاهره، ۱۴۰۳ق-۱۹۳۸م.
- ازهری، محمد، تهذیب اللغة، به کوشش محمد عبدالمنعم خفاجی و دیگران، قاهره، ۱۳۸۴ق
- افرام، اغناطیوس، کتاب الشهداء الحمیریین، دمشق، مجلة المجمع العلمی العربی بدمشق، ۱۳۶۷ق-۱۹۴۸م.
- برقی، احمد، المحاسن، به کوشش جلال الدین محدث ارموی، تهران، ۱۳۳۰ش.
- پیگولوسکایا، نینا، العرب علی حدود بیزنطه و ایران، ترجمه: صلاح الدین عثمان هاشم، کویت، ۱۴۰۵ق-۱۹۸۵م.
- ثعلبی، احمد، قصص الانبیاء، بیروت، ۱۴۰۱ق-۱۹۸۱م.
- ثقفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، تحقیق: جلال الدین حسینی ارموی، تهران، انجمن آثار ملی، ۱۳۵۳ش.
- دینوری، احمد، الاخبارالطوال، به کوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، ۱۹۶۰م.
- راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق: صفوان عدنان داودی، بیروت، دارالعلم الدار الشامیه، ۱۴۱۲ق.
- راوندی، سعید، قصص الانبیاء، به کوشش غلامرضا عرفانیان، مشهد، ۱۴۰۹ق.
- زمخشری، محمود، الکشاف، بیروت، ۱۴۰۸ق.
- عابدین، عبدالمجید، بین الحبشه و العرب، بیروت، دارالفکر العربی،
- فخر رازی، محمد، التفسیرالکبیر، قاهره، المطبعة البهیة.
- فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، به کوشش مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، قم، ۱۴۰۵ق.
- قرطبی، محمد، الجامع لاحکام القرآن، بیروت، ۱۹۶۷م.
- قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، تصحیح: طیب موسوی جزائری، قم، دارالکتاب، ۱۴۰۴ق.
- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴ش.
- نحاس، احمد، اعراب القرآن، به کوشش زهیر غازی زاهد، بیروت، ۱۴۰۵ق-۱۹۸۵م.
- نولدکه، تئودور، تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان، ترجمه: عباس زریاب، تهران، ۱۳۵۸ش.
- نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح، بیروت، ۱۳۹۷ق-۱۹۷۷م.
- Jeffery, A., X Christianity in South Arabia n , The Moslem World, New York, 1968, vol. XXXVI; Moberg, A., introd. The Book of the Himyarites (vide: The Book ...)
- Moberg, A., introd. The Book of the Himyarites (vide: The Book ...)
پیوند به بیرون
- منبع مقاله :دایرةالمعارف بزرگ اسلامی