رشوه
بخشی از احکام عملی و فقهی |
فروع دین |
---|
![]() |
نماز |
نماز واجب • نماز مستحبی • نمازهای یومیه • نماز جمعه • نماز عید • نماز جماعت • نماز آیات • نماز میت • ارکان نماز • واجبات نماز |
دیگر عبادتها |
روزه • خمس • زکات • حج • جهاد امر به معروف و نهی از منکر • تولی • تبری |
احکام طهارت |
وضو • غسل • تیمم نجاسات • مطهرات |
احکام مدنی |
وکالت • وصیت • ضمانت • کفالت • ارث |
احکام خانواده |
ازدواج • ازدواج موقت • تعدد زوجات • نشوز • محارم • طلاق • مهریه • شیردادن • آمیزش • استمتاع • صیغه ازدواج • ام ولد • ظهار • لعان • ایلاء • خلع و مبارات |
احکام قضائی |
قضاوت • دیات • حدود • قصاص • تعزیرات |
احکام اقتصادی |
عقود: (تجارت • مضاربه • اجاره) • محرمات (رشوه • ربا • احتکار • مکاسب محرمه) • احکام وابسته (مجهول المالک، وجوهات شرعی • کفاره • جزیه) |
احکام دیگر |
حجاب • صدقه • نذر • تقلید • خوردنیها و آشامیدنیها • وقف • قسم • فسخ • ابراء • اقاله • وقف |
جستارهای وابسته |
بلوغ • فقه • احکام شرعی • توضیح المسائل واجب • حرام • مستحب • مباح • مکروه • نیت • قصد قربت • مسائل مستحدثه |
![]() | این مقاله یک نوشتار توصیفی درباره یک مفهوم فقهی است و نمیتواند معیاری برای اعمال دینی باشد. برای اعمال دینی به منابع دیگر مراجعه کنید. |
رشوه عمل حرامی[۱] که در اصطلاح فقهی بهمعنای دادن مال به قاضی برای تغییر حکم حق به باطل یا دادن حکم باطل بهجای حق است.[۲] البته درباره تعریف دقیق فقهی آن اختلافنظر وجود دارد.[۳] برخی تعریف لغوی را که شامل دادن مال به قاضی و کارمند است، مصداق رشوه دانستهاند.[۴]
کلمه رشوه در قرآن ذکر نشده، اما در روایات فراوانی به آن اشاره شده است. از جمله در روایتی از پیامبر(ص) رشوه دادن و گرفتن آن و همچنین واسطه گری برای رشوه مورد لعن و نفرین دانسته شده است.[۵] روایات دیگری نیز آن را در حد کفر و شرک دانسته است.[۶] برخی دیگر از روایات رشوه را از مصادیق مال حرام و سُحت دانستهاند.[۷]
رشوه از نگاه برخی منحصر به دادن مال نیست؛ بلکه شامل هر عملی است که در رأی قاضی یا عملکرد یک کارمند تاثیرگذار باشد از تملقگویی تا خیاطی لباس و... .[۸]
رشوهگیرنده مالک مال رشوهای نیست و باید آن را برگرداند.[۹]
پانویس
- ↑ نجفی، جواهر الکلام، دار إحیاء التراث العربی، ج۴۰، ص۱۳۱.
- ↑ حسینی شاهرودی، محاضرات فی فقه الجعفری، دار الکتاب الإسلامی، ج۱، ص۲۷۱.
- ↑ طباطبائی قمی، عمدة المطالب فی التعلیق علی المکاسب، ۱۳۷۱ش، ج۱، ص۱۹۹.
- ↑ نجفی، جواهر الکلام، دار إحیاء التراث العربی، ج۴۰، ص۱۳۱؛ خویی، کتاب المساقاة، ۱۳۷۴ق، ج۱، ص۲۶۴؛ حسینی شاهرودی، محاضرات فی فقه الجعفری، دار الکتاب الإسلامی، ج۱، ص۲۷۱.
- ↑ مجلسی، بحارالأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۱۰۴، ص۲۷۴.
- ↑ عیاشی، تفسیر العیاشی، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۳۲۲؛ حر عاملی، وسائل الشیعة، ۱۳۷۶ش، ج۱۲، ص۶۴.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱۳۶۷ش، ج۵، ص۱۲۷.
- ↑ طباطبایی یزدی، العروة الوثقی، ۱۴۱۷ق، ج۶، ص۴۴۴.
- ↑ نجفی، جواهر الکلام، دار إحیاء التراث العربی، ج۴۰، ص۱۳۱.
منابع
- حسینی شاهرودی، سید علی، محاضرات فی فقه الجعفری، قم، دار الکتاب الإسلامی، بیتا.
- حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۳۷۶ش.
- عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر عیاشی، تهران، المکتبة العلمیة الإسلامیة، ۱۳۶۳ش.
- طباطبایی یزدی، سید محمدکاظم، عروة الوثقی، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، ۱۴۱۷ق.
- طباطبایی قمی، تقی، عمدة المطالب فی التعلیق علی المکاسب، قم، محلاتی، ۱۳۷۱ش.
- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دار الکتب الاسلامیة، ۱۳۶۷ش.
- مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۳ق.
- نجفی، حسن، جواهر الکلام، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، بیتا.