آیه جاء الحق

از ویکی شیعه
(تغییرمسیر از آیه جاءالحق)
آیه جاء الحق
مشخصات آیه
نام آیهآیه جاء الحق
واقع در سورهاسراء
شماره آیه۸۱
جزء۱۵
اطلاعات محتوایی
شأن نزولپاکسازی مسجد الحرام از وجود بت‌ها پس از فتح مکه
مکان نزولمکه
موضوعاعتقادی
دربارهاعلام پیروزی حق و نابودی باطل
آیات مرتبطآیه ۱۸ سوره رعد و آیه ۲۶ سوره ابراهیم


آیه جاءَ الْحَقّ (سوره اسراء، آیه ۸۱) به یک سنت الهی مبنی بر پیروزی نهایی حق و نابودی باطل اشاره دارد. سبب نزول این آیه را به ماجرای فتح مکه و پاکسازی مسجد الحرام و کعبه از وجود بت‌ها بازگردانده‌اند. مفسران مراد از حق در این آیه را مواردی چون اسلام، توحید، رسالت پیامبر اسلام(ص)، قرآن، ولایت ائمه اطهار و احکام شرعی دانسته‌اند. در مقابل، کفر، شرک، ادیان باطله و قوانین ظالمانه را جزء مصادیق باطل می‌دانند. به گفته مفسران، این آیه باعث دلسردی مشرکان از بازگشت باطل شد. آیه جاء الحق همچنین بر قیام امام مهدی(عج) تطبیق داده شده است.

پژوهشگران قرآنی ذیل این آیه و در پاسخ به این پرسش که در تاریخ بسیار اتفاق افتاده که پیروان باطل پیروز شده‌اند و پیروان حق تحت ظلم قرار گرفته‌اند، معتقدند اگرچه ممکن است باطل با استفاده از ابزارهایی مانند تهدید و تزویر در زمان‌هایی برتر بوده باشد، ولی با تغییر شرایط ابزارهای آن از کار افتاده و شرایط دگرگون خواهد شد؛ در مقابل، حق دارای نیروی ذاتی‌ای است که هیچ زمانی از آن جدا نمی‌شود و پیروان حق حتی در بدترین شرایط به آن وفادار می‌مانند و همین علت باعث پایداری آن خواهد شد. آنان برای تأیید مدعای خود به آیاتی از قرآن مانند آیه ۱۸ سوره رعد استناد می‌کنند که باطل را به کف روی آب و حق را به خود آب تشبیه کرده است.

معرفی، متن و ترجمه آیه جاء الحق

آیه جاء الحق هشتاد و یکمین آیه سوره اسراء است که در آن خدا به پیامبر اسلام (ص) امر می‌کند به مشرکان اعلام کند حق پیروز است و باطل به‌طور قطع نابود خواهد شد و دوامی نخواهد داشت و بازگشتی به‌سوی آن نیست.[۱]

﴿وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا ۝٨١ [اسراء:81]
﴿و بگو حق آمد و باطل نابود شد آری باطل همواره نابودشدنی است ۝٨١



سوره اسراء: آیه ۸۱

شأن نزول

مفسران درباره سبب نزول آیه جاء الحق چند روایت نقل کرده‌اند که بیشتر ناظر به ماجرای فتح مکه و شکستن بت‌ها و پاکسازی فضای مسجدالحرام و کعبه از وجود بت‌ها است.[۲] طبرسی در تفسیر مجمع البیان از ابن مسعود روایت کرده است که رسول خدا(ص) در روز فتح مکه داخل مکه شد، در حالی که در اطراف بیت‌الله سیصد و شصت بت بود؛ پس آن حضرت با چوبی که در دست داشت آنها را به زمین می‌انداخت و آیه جاء الحق را می‌خواند.[۳]

از جابر بن عبدالله نیز درباره شأن نزول این آیه نقل شده، هنگامی‌که پیامبر اکرم (ص) وارد مکه شد، ۳۶۰ بت در خانه خدا بود که همه را به دستور او شکستند و یک بت بسیار بزرگ به نام هُبَل در آن بود که پیامبر به علی(ع) فرمود بر شانه من بالا برو تا آن را از پشت‌بام خانه کعبه به پایین اندازی. علی(ع) به پیامبر(ص) گفت شما پای خود را بر پشت من بگذار و آن را بشکنید. جابر از علی(ع) نقل می‌کند وقتی پیامبر پای خود را بر شانه من گذاشت دیدم یارای تحمل سنگینی رسالت پیامبر را ندارم؛ به همین دلیل گفتم یا رسول الله اجازه دهید من پای خود را بر شانه شما گذارم و بر شانه او رفتم و بت بزرگ را شکستم که پس از آن آیه جاء الحق نازل شد.[۴] همچنین نقل شده هنگامی که پیامبر(ص) وارد مسجد الحرام شد، همین‌که آیه جاء الحق را می‌خواند، بت‌ها به روی زمین می‌افتادند و اهالی مکه می‌گفتند که ما مردی ساحرتر از او ندیده‌ایم.[۵]

محتوا

مفسران در تفسیر آیه جاءالحق به نکات تفسیری از جمله اینکه منظور از حق و باطل در این آیه، پیامدهای اعلام علنی آیه و شبهات مطرح شده درباره آن اشاره کرده‌اند.

منظور از حق و باطل

درباره اینکه واژه حق و باطل در آیه جاءالحق به چه چیزی اشاره دارد و اینکه شامل چه مصادیقی می‌شود، مفسران چند احتمال را ذکر کرده‌اند:

دلسردی مشرکان از آینده

علامه طباطبایی معتقد است که آیه جاء الحق در سیاق آیات قبلی (از آیه «وَ إِنْ کادُوا لَیَفْتِنُونَکَ» تا آخر سه آیه) آمده و به پیامبر(ص) می‌گوید که آن را به همه اعلام کند تا مشرکان دلسرد شوند و بدانند دیگر توانایی غلبه بر پیامبر اکرم (ص) را نخواهند داشت و اینکه باطل هیچ وقت دوام نمی‌آورد، کما اینکه در آیه ۲۶ سوره ابراهیم «مَثَلُ کَلِمَةٍ خَبِیثَةٍ کَشَجَرَةٍ خَبِیثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ ما لَها مِنْ قَرارٍ» به آن اشاره کرده است.[۱۰] شیخ طوسی نیز نزول این آیه را نشانه این می‌داند که باطل حتماً نابود می‌شود و بازگشتی نخواهد داشت.[۱۱] در تفسیر نمونه نیز آمده است آیه جاء الحق به یک سنت الهی اشاره کرده که سرانجام حق پیروز خواهد شد و باطل به‌طور قطع نابود می‌شود؛ مانند کف روی آب که پس از مدتی محو خواهد شد و در آیه ۱۸ سوره رعد «فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفاءً وَ أَمَّا ما یَنْفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الْأَرْضِ» به آن اشاره شده است. به گفته نویسندگان تفسیر نمونه، حق، چون عین واقعیت و توأم با راستی و درستی و هماهنگ با قوانین خلقت است، در نهایت پیروز خواهد شد. در مقابل باطل چون با عالم آفرینش هماهنگ نیست، طولانی مدت باقی نخواهد ماند.[۱۲]

قوت حق یا باطل

به گفته محمدجواد مغنیه ممکن است این پرسش در مورد آیه جاء الحق مطرح شود که آنچه معمولاً در تاریخ اتفاق افتاده، پیروزی پیروان باطل و مغلوب شدن پیروان حق است و این با ظاهر آیه منافات دارد.[۱۳] مغنیه خود در پاسخ به این پرسش می‌گوید، حق دارای یک نیروی ذاتی است که هیچ زمانی از او جدا نمی‌شود و در دل‌های پاک اثرگذار است و این اثر در مواقعی به حدی می‌رسد که حتی شمشیر جلادان و چوبه دار ستمکاران نمی‌تواند مقاومت آنها را بشکند مانند کسانی در در راه عقیده به شهادت رسیده‌اند. در مقابل باطل با نیرنگ و توطئه و استفاده از روش‌هایی مانند تزویر و تهدید به مقاصد خود می‌رسد که این وسایل با دگرگونی شرایط از بین می‌رود؛ ولی نیروی حق در حالات مختلف پایدار است؛ به همین دلیل است که پایان کار و برتری نهایی از آن حق خواهد بود.[۱۴]

تطبیق آیه بر ظهور امام زمان (عج)

ظهور امام زمان(عج) و قیام آن حضرت را از مصادیق آیه جاء الحق دانسته‌اند. به گفته مکارم شیرازی از مراجع تقلید شیعه، این آیه به یک قانون کلی الهی اشاره دارد که تخلف‌ناپذیر است و در هر عصر و زمانی مصداقی دارد که از جمله آن می‌توان به پیروزی پیامبر(ص) بر شرک و بت‌پرستی و همچنین قیام امام مهدی(عج) اشاره کرد.[۱۵] در تفسیر نورالثقلین نیز به روایاتی اشاره شده که این آیه را بر قیام امام مهدی (عج) تطبیق داده‌اند. به عنوان مثال از امام باقر(ع) نقل کرده که مفهوم جاء الحق و زهق الباطل درباره زمانی است که حضرت قائم قیام می‌کند و دولت‌های باطل از بین می‌روند. همچنین در روایت دیگری آمده است هنگام تولد حضرت مهدی(عج) این آیه بر بازوی او نقش بسته بود.[۱۶]

پانویس

  1. طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۶، ص۶۷۱–۶۷۲؛ طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۱۳، ص۱۷۷؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۲، ص۲۳۳–۲۳۴.
  2. طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۶، ص۶۷۱–۶۷۲؛ ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ۱۴۰۸ق، ج۱۲، ص۲۷۶؛ صادقی تهرانی، الفرقان، ۱۳۶۵ش، ج۱۷، ص۳۰۶–۳۰۷.
  3. طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۶، ص۶۷۱–۶۷۲.
  4. حسکانی، شواهد التنزیل، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۴۵۳–۴۵۴؛ محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات، ۱۳۶۱ش، ص۵۰۹–۵۱۰.
  5. طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۶، ص۶۷۲.
  6. طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۶، ص۶۷۲؛ سبزواری، ارشاد الاذهان، ۱۴۱۹ق، ج۱، ص۲۹۵؛ طیب، اطیب البیان، ۱۳۷۸ش، ج۸، ص۲۹۷–۲۹۸.
  7. طوسی، التبیان، بیروت، ج‏۶، ص۵۱۳.
  8. مغنیه، الکاشف، ۱۴۲۴ق، ج۵، ص۷۷؛ طیب، اطیب البیان، ۱۳۷۸ش، ج۸، ص۲۹۷–۲۹۸.
  9. طیب، اطیب البیان، ۱۳۷۸ش، ج۸، ص۲۹۷–۲۹۸.
  10. طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۱۳، ص۱۷۷.
  11. طوسی، التبیان، بیروت، ج‏۶، ص۵۱۳.
  12. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۲، ص۲۳۳–۲۳۴.
  13. مغنیه، الکاشف، ۱۴۲۴ق، ج۵، ص۷۷.
  14. مغنیه، الکاشف، ۱۴۲۴ق، ج۵، ص۷۷–۷۸.
  15. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۲، ص۲۶۱.
  16. حویزی، تفسیر نور الثقلین، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۲۱۲–۲۱۳.

منابع

  • ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القران، مشهد، بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی، ۱۴۰۸ق.
  • حسکانی، عبیدالله بن عبدالله، شواهد التنزیل، تحقیق محمدباقر محمودی، تهران، وزارت ارشاد، ۱۴۱۱ ق.
  • حویزی، عبدعلی، نور الثقلین، قم، اسماعیلیان، ۱۴۱۵ق.
  • سبزواری، محمد، ارشاد الاذهان الی تفسیر القرآن، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، ۱۴۱۹ق.
  • صادقی تهرانی، محمد، الفرقان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۵ش.
  • طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، موسسة الاعلمی للمطبوعات، ۱۳۹۰ق.
  • طبرسی، حسن بن فضل، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصرخسرو، ۱۳۷۲ش.
  • طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی‌تا.
  • طیب، سید عبدالحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات اسلام، ۱۳۷۸ش.
  • مغنیه، محمدجواد، تفسیر الکاشف، تهران، دارالکتاب الاسلامی، ۱۴۲۴ق.
  • مکارم شیرازی ناصر با همکاری جمعی از نویسندگان، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۷۱ش.
  • ٰمحقق، محمدباقر، نمونه بینات در شأن نزول آیات، تهران، اسلامی، ۱۳۶۱ش.