ابراهیم بن مالِک اَشْتَر نَخَعی(کشته شده در۷۲ق/۶۹۱م) با کنیه ابوالنعمان فرزند مالک اشتر که به همراه مختار بن ابوعبید ثقفی در خونخواهی امام حسین(ع) علیه امویان قیام کرد.

ابراهیم بن مالک اشتر
مشخصات فردی
لقبابوالنعمان
خویشاوندانمالک اشتر
وفاتسال ۷۲ق
علت وفاتدر نبرد با نیروهای عبدالملک بن مروان کشته شد
مدفنشهر دجیل، عراق
مشخصات دینی
از یارانامام علی(ع) در جنگ صفین
فعالیت‌هاهمراهی با قیام مختار ثقفی در خونخواهی امام حسین(ع) • جنگ با عبیدالله بن زیاد

ابراهیم در جنگ صفین در زمره یاران حضرت علی(ع) در رکاب پدرش با معاویه جنگید. پس از واقعه کربلا و شهادت امام حسین(ع) به قیام مختار ملحق شد، با امویان جنگید و عبیدالله بن زیاد را کشت. پس از شهادت مختار، به مصعب بن زبیر پیوست و در نبرد با نیروهای عبدالملک بن مروان در سال ۷۲ق. کشته شد. او مدتی نیز از طرف مختار و مصعب، حاکم موصل و شهرهای اطراف آن بود.

حضور در جنگ صفّین

از زندگی ابراهیم پیش از پیوستن به مختار آگاهی در دست نیست جز آنکه گفته‌اند در جنگ صفّین در زمره یاران حضرت علی(ع) و در رکاب پدرش مالک اشتر با معاویه جنگ کرد. [۱]

همراهی با قیام مختار ثقفی

دعوت از ابراهیم برای شرکت در قیام

در ۶۶ق/۶۸۵م مختار ثقفی که خود را نماینده محمدبن حنفیه می‌خواند، به خونخواهی شهدای کربلا مقدمات قیام علیه امویان را تدارک می‌دید. در این هنگام بعضی از شیعیان کوفه و طرفدار قیام مختار، به سبب شخصیت نیرومند ابراهیم و به سبب خاطره‌ای که از وفاداری پدرش نسبت به حضرت علی(ع) در یاد داشتند، ابراهیم را نیز به قیام فرا خواندند. ابراهیم به شرطی که او را به فرماندهی برگزینند، با درخواست آنان موافقت کرد؛ اما شیعیان یادآوری کردند که مختار ثقفی از سوی ابن حنفیه به فرماندهی برگزیده شده است. اندکی بعد مختار خود نزد ابراهیم رفت و نامه‌ای را که مدعی بود ابن‌حنفیه به ابراهیم نوشته است، به او تسلیم کرد. در این نامه از ابراهیم خواسته شده بود که با مختار در قیام بر ضدّ امویان همکاری کند.[۲]

اجابت دعوت

ابراهیم در آغاز به سبب نکته‌ای که در چگونگی نگارش نامه یافت، در صحّت انتساب آن به ابن‌حنفیه دچار تردید شد[۳] ولی چون کسانی مانند یزید بن انس اسدی و احمر بن شُمَیط بجلی و عبدالله بن کامل شاکری و ابوعمره کیسان گواهی دادند که خود دیده‌اند که آن نامه را محمدبن حنفیه به ابراهیم نوشته است،[۴] دعوت به قیام را پذیرفت و با مختار بیعت کرد. شعبی که در جریان پیوستن ابراهیم به قیام مختار شرکت داشته و بیشتر مورخان، واقعه مذکور را از او روایت کرده‌اند، خود در صحت نامه محمد بن حنفیه به ابراهیم تردید کرده و پس از تحقیق بسیار سرانجام از ابوعمره کیسان، یکی از گواهانِ صحت انتساب ‌نامه شنیده است که آنان چون مختار را مردی ثقه می‌دانند، به قول او مبنی بر صدور نامه از سوی محمد بن حنفیه اعتماد کرده و به درستی آن گواهی داده‌اند.[۵]

آغاز قیام

میان ابراهیم و مختار توافق شد که در نیمه ربیع‌الاول ۶۶ق/اکتبر ۶۸۵م در کوفه خروج کنند، اما چون در تاریخ مذکور مقدمات آماده نشد، آغاز قیام را به پنجشنبه پس از نیمه همان ماه موکول کردند.[۶]

در این میان، رفت و آمد پی‌درپی ابراهیم به نزد مختار، سبب بدگمانی عبدالله بن مطیع شد که از سوی عبدالله بن زبیر بر کوفه امارت داشت[۷] و چون از نقشه قیام آگاه شد، از ایاس بن مضارب رئیس شرطه کوفه خواست که مراقب اوضاع باشد و خود، کسانی را در نقاط حسّاس شهر برگماشت. ابراهیم روز چهارشنبه، یک روز پیش از موعد مقرر، با جمع کثیری از یاران خویش به سوی خانه مختار می‌رفت که با ممانعت ایاس بن مضارب رو به رو شد. ابراهیم در نزاعی که در گرفت، ایاس را به قتل رساند و اندکی بعد قیام آغاز شد.

در جنگ‌هایی که میان ابراهیم و مختار ثقفی و طرفداران آنان در کوفه از یک سو، و ابن‌مطیع و راشد بن ایاس از سوی دیگر، درگرفت، راشد کشته شد و ابن‌مطیع به قصر عقب نشست و در محاصره ابراهیم افتاد. وی چند روز بعد گریخت و یارانش به مختار پیوستند.

بیشتر طرفداران ابراهیم و مختار موالیانی بودند که با گرز چوبین می‌جنگیدند، از این‌رو به طعنه «خشَبیه» نامیده شدند.[۸] برخی نیز به اشتباه آنان را «حسینیه» نامیده و منحصراً طرفدار ابراهیم دانسته‌اند، زیرا به هنگام قیام «یا لَثاراتِ الْحسین» می‌گفتند؛[۹] ولی ابن‌رسته[۱۰] و ابن قتیبه[۱۱] «خشبیه» را از یاران ابراهیم دانسته‌اند که در روز جنگ با عبیدالله بن زیاد با چوب جنگ می‌کردند.

پس از این جنگ، مختار در کوفه مستقر شد و کوشید تا با تسلط بر سایر شهرهای عراق به مبارزه با امویان و قاتلان امام حسین(ع) بپردازد. با اینهمه وقتی امارت موصل را به ابراهیم بن مالک اشتر داد و او را به جنگ با عبیدالله بن زیاد که از سوی عبدالملک بن مروان رو به سوی عراق نهاده بود، روان کرد،(ذیحجه، ۶۶ق/ژوئیه ۶۸۶م) برخی از کوفیان که گویا مختار را کاهن می‌پنداشتند، بر او شوریدند. مختار بلافاصله کسی را در پی ابراهیم فرستاد[۱۲] و این معنی آشکارا از پایگاه بلند ابراهیم در قیام مختار و اعتمادی که رهبری قیام به او داشت، حکایت می‌کند. پس ابراهیم به سرعت از مداین بازگشت و به همراه مختار، طی سلسله جنگ‌هایی در جَبّانه السّبیع و نقاط دیگری از کوفه، شورش را در هم کوبید.[۱۳]

جنگ با عبیدالله بن زیاد

پس از سرکوبی شورش، ابراهیم با مردانی که شمارشان را از ۰۰۰‘۸ تا ۰۰۰‘۲۰ تن گفته‌اند و بیشتر آنان از موالیان ایرانی معروف به الحمراء بودند،[۱۴] در ۶ یا ۸ ذیحجه[۱۵] و به قولی ۲۱ آن ماه[۱۶] از کوفه به قصد جنگ با ابن زیاد خارج شد. در ۱۰ محرم سال ۶۷ (۶ اوت ۶۸۶م) بر کرانه رود خازر نزدیک زاب و به فاصله ۵ فرسخی موصل[۱۷] میان دو سپاه جنگ درگرفت. به گفته بلاذری در آغاز جنگ جناح چپ ابراهیم دچار شکست شد و شاید همین امر سبب شد که در کوفه خبر قتل ابن‌اشتر شایع شود و مختار کوفه را رها سازد؛[۱۸] ولی یاران ابراهیم سپاه ابن زیاد را عقب رانده و شکست سختی بر آن وارد آوردند. ابراهیم در این جنگ به دست خویش عبیدالله بن زیاد و چند تن دیگر از جمله حصین بن نمیر و شرحبیل بن ذی‌الکلاع را کشت[۱۹] و گفته‌اند که پیکر آنان را سوزاند.[۲۰]

حضور در جبهه مصعب

ابراهیم پس از این پیروزی به موصل رفت و چند تن از یاران از جمله برادر ناتنی خود عبدالرّحمن را به تسخیر و حکومت شهرهای نصیبین و حرّان و الرّها و سُمَیساط و سنجار گسیل داشت.[۲۱] ابراهیم همچنان در موصل بود که مصعب بن زبیر به تحریک شورشیان کوفه که از حملات ابراهیم بن اشتر و مختار جان سالم به در برده و به او پیوسته بودند، به کوفه تاخت و در جنگ با مختار او را کشت.(رمضان ۶۷ق/آوریل ۶۸۷م) سپس از ابراهیم خواست که به اطاعت از عبدالله بن زبیر گردن نهد.[۲۲] به گفته ابن‌اثیر، عبدالملک بن مروان نیز ابراهیم را به اطاعت از خود خواند، ولی ابراهیم از آن روی که در جنگ با امویان، عبیدالله بن زیاد و تنی چند از اشراف شام را کشته بود، از پیوستن به عبدالملک بیمناک شد و به دعوت مصعب پاسخ مثبت داد.[۲۳]

حکومت موصل

مصعب حکومتِ موصل و جزیره و آذربایجان و ارمینیه را از او باز گرفت و وی را به جنگ ازارقه فرستاد و مهلب بن ابی‌صفره را به جای او به حکومت آن نواحی گماشت، اما دوباره مهلب را معزول و به جنگ ازارقه مأمور کرد و حکومت آن مناطق را به ابراهیم سپرد.[۲۴] گویا ابراهیم از آن پس در مقر حکومت خویش باقی ماند تا آنکه عبدالملک بن مروان به عراق تاخت. مصعب بن زبیر به مقابله برخاست و ابراهیم را به سرداری سپاه خویش برگماشت و به جُمَیری نزدیک اَوانا رفت.

عبدالملک بن مروان که در پی تطمیع امرای کوفه و بصره بود، نامه‌ای به ابراهیم نوشت و حکومت عراقین، و به قولی اقطاع سرزمینهای اطراف فرات را به او وعده داد[۲۵]، ولی ابراهیم نه تنها آن نامه را به نزد مصعب برد و از پذیرش دعوت عبدالملک خودداری کرد، بلکه چون حدس می‌زد که عبدالملک سایر امرای عراق را نیز با چنین وعده‌هایی فریفته است، کوشید تا مصعب را به توقیف یا تبعید آنان به مکه وادارد،[۲۶] اما مصعب نپذیرفت و به سوی عبدالملک به راه افتاد و در دیرالجاثلیق در مسکِن اردو زد.

درگذشت

 
تصویر قدیمی مقبره ابراهیم پیش از تخریب

در جنگی که میان ابراهیم بن اشتر و محمد بن مروان، یک روز پیش از جنگ اصلی میان عبدالملک و مصعب درگرفت، ابن اشتر به‌رغم ابراز شجاعت بسیار، به سبب خیانت عَتّاب بن ورقاءِ تمیمی که گویا بنا بر توطئه قبلی با عبدالملک دست به عقب‌نشینی زده بود،[۲۷] شکست خورد و کشته شد. آنگاه عبید بن میسره یکی از موالی بنی عذره که ابراهیم را به قتل رسانده بود، سرش را برگرفت و غلامان حصین بن نمیر، که در جنگ خازر به دست ابراهیم کشته شده بود، پیکر او را آتش زدند.[۲۸]

 
مقبره ابراهیم بن مالک بعد از تخریب

در تاریخ قتل ابراهیم میان مورخان اختلاف است. اگرچه ابن‌اثیر[۲۹] و طبری[۳۰] براساس یک روایت، ۷۱ق/۶۹۰م را ذکر کرده‌اند، ولی بیشتر مورخان ۷۲ق/۶۹۱م[۳۱] و به احتمال قوی جمادی‌ الآخر/نوامبر همان سال[۳۲] را به درستی تاریخ و واقعه مذکور دانسته‌اند.

پس از قتل ابراهیم، برخی شاعران در رثای او شعر سرودند.[۳۳] ابوالفرج اصفهانی ابیاتی به خود وی نسبت داده است.[۳۴] ابن حجر عسقلانی نیز از قول ابن حبّان او را از راویان «ثقه» شمرده که از پدرش و عمر روایت کرده و کسانی چون پسرش مالک و نیز مجاهد از او روایت کرده‌اند.[۳۵]

مقبره

مقبره ابراهیم بن مالک در جنوب شهر دجیل در هشت فرسخی سامراء و در نزدیکی جاده قدیم بغداد به سامراء واقع شده و زیارتگاه شیعیان بوده است.[۳۶] این مقبره در سال ۲۰۰۵ میلادی بر اثر انفجار به دست گروه‌های تروریستی تخریب شد.

قبر دیگری در کشور بحرین در جزیره عسکر به ابراهیم بن مالک منسوب است و ممکن است قبر یکی از نوادگان ابراهیم باشد.[۳۷]

جستارهای وابسته

پانویس

  1. نصر بن مزاحم، وقعه الصفین، ۱۴۰۴ق، ص۴۴۱
  2. بلاذری، ۵/۲۲۲
  3. نک: متن نامه در بلاذری، ۵/۲۲۲؛ طبری، ۶/۱۶-۱۷؛ قس: همان نامه در دینوری، ۲۸۹ که به سبب فقدان نکته‌ای که ابراهیم را در صحت آن نامه دچار تردید کرد، بالمآل از تردید او سخنی به میان نیاورده است؛ و به گفته ابن سعد نامه را مختار از زبان ابن‌حنفیه نوشته بوده است، ۵/۹۹
  4. ابن سعد، الطبقات، ۱۴۱۸ق‏، ج۵، ص۷۴؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۵۴، ص۳۴۲.
  5. دینوری، ۲۹۰
  6. بلاذری، ۵/۲۲۳؛ طبری، ۶/۱۸
  7. ابن‌سعد، ۵/۹۹
  8. بلاذری، ۵/۲۲۴-۲۲۸، ۲۳۱
  9. ابن عبدربه، ۲/۴۰۸
  10. ج۷،ص۲۱۸
  11. ص ۶۲۲
  12. بلاذری، ۵/۲۳۰، ۲۳۱
  13. بلاذری، ۵/۲۳۱-۲۳۵
  14. دینوری، ۲۹۳؛ ابن‌سعد، ۵/۱۰۰؛ بلاذری، ۵/۲۴۸؛ ذهبی، ۲/۳۷۵
  15. بلاذری، ۵/۲۴۸
  16. طبری، ۶/۸۱
  17. طبری، ۶/۸۶
  18. طبری، ۵/۲۴۹-۲۵۰
  19. خلیفه بن خیاط، ۱/۳۳۲؛ ابن قتیبه، ۳۴۷؛ دینوری، ۲۹۵
  20. بخاری، ۱/۱۷۸
  21. بلاذری، ۵/۲۵۱؛ طبری، ۶/۹۲؛ ابن اثیر، ۴/۲۶۵
  22. بلاذری، ۵/۳۳۲، ۳۳۶
  23. ج۴،ص۲۷۵
  24. بلاذری، ۵/۳۳۱، ۳۳۲، ۳۳۷؛ دینوری، ۳۰۹
  25. بلاذری، ۳۳۷؛ دینوری، ۳۱۲
  26. بلاذری، ۳۳۷
  27. مسعودی، ۳/۱۰۶؛ بلاذری، ۵/۳۳۸، ۳۳۹
  28. بلاذری، ۵/۳۳۸، ۳۳۹
  29. ج۴،ص۳۲۳
  30. ج۶،ص۱۵۸
  31. بلاذری، ۵/۳۴۲؛ مسعودی، ۳/۱۰۵؛ ذهبی، ۳/۱۰۸
  32. طبری، ۶/۱۶۲
  33. بلاذری، ۵/۳۴۲
  34. ج۱۶،ص۸۵
  35. ص ۲۰
  36. حرز الدین، مراقد المعارف، ج۱، ص۳۸؛ قائدان، عتبات عالیات عراق، ص۲۱۴
  37. سایت سنوات الجریش

منابع

  • ابن‌اثیر، الکامل، بیروت، ۱۴۰۲ق.

ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، ۱۴۱۵ق،

  • ابن‌حجر، احمدبن علی، تعجیل المنفعه بزواید الرّجال الائمه، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۴ق.
  • ابن رسته، احمدبن عمر، الاعلاق النّفیسه، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۹۱م.
  • ابن‌سعد، محمد، طبقات الکبری، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ دوم، ۱۴۱۸ق‏.
  • ابن عبدربه، احمد بن محمد، عقدالفرید، به کوشش احمدالزین و دیگران، قاهره، ۱۹۵۲م.
  • ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، ۱۹۶۰م.
  • اصفهانی، ابوالفرج، الأغانی، قاهره، ۱۲۸۵ق.
  • بخاری، محمدبن اسماعیل، التاریخ الصّغیر، به کوشش محمود ابراهیم زاید و یوسف مرعشی، بیروت، ۱۴۰۶ق.
  • بلاذری، احمدبن یحیی، انساب الاشراف، به کوشش ف. گواتن، بغداد، مکتبه المثنی.
  • خلیفه بن خیاط، تاریخ، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۹۶۸م.
  • دینوری، احمدبن داود، اخبار الطوال، به کوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، ۱۹۶۰م.
  • ذهبی، شمس‌الدین محمد، تاریخ الاسلام، قاهره، ۱۳۶۸ق.
  • طبری، تاریخ، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۹۶۰-۱۹۶۸م.
  • مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، بیروت، ۱۹۶۶م.
  • نصربن مزاحم، وقعه الصّفین، تصحیح عبدالسلام محمد هارون، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.


پیوند به بیرون