سوره اعراف همانند دیگر سورههای مکی، بیشتر ناظر به بحث از مبدأ و معاد، اثبات توحید، دادگاه رستاخیز، مبارزه با شرک، تثبیت مقام و موقعیت انسان در جهان آفرینش است. هدف این سوره نیز تقویت عقیده و مبانی ایمان در مسلمانان دانسته شده است. سوره اعراف به پیمانهایی که خدا از انسانها در مسیر هدایت و صلاح گرفته، از جمله در عالم ذر اشاره میکند و برای نشان دادن شکست و ناکامی اقوامی که از مسیر توحید منحرف شدهاند، به سرگذشت اقوام پیشین و پیامبرانی همچون نوح(ع)، لوط(ع) و شعیب(ع) میپردازد.
آیه ۴۶ درباره اصحاب اعراف، آیات ۵۴ تا ۵۶ معروف به آیه سخره و آیه ۱۷۲ معروف به آیه میثاق از آیات نامدار سوره اعراف است. در فضیلت تلاوت این سوره آمده است هر فردی که سوره اعراف را بخواند؛ خداوند میان او و ابلیس مانعی قرار میدهد و در روز قیامت، حضرت آدم(ع) را شفیع او قرار میدهد.
نامگذاری این سوره به نام «اعراف» به دلیل سخن از اعراف و اصحاب آن در روز قیامت است.[۱] واژه اعراف دوبار در قرآن کریم در آیات ۴۶ و ۴۸ سوره اعراف ذکر شده است.[۲] نام دیگر این سوره «المص» (خوانده میشود: الف لام میم صاد) است؛ زیرا فقط همین سوره با این حروف مُقَطَّعه آغاز میشود.[۳] از این سوره با نامهای «میقات» (برگرفته از آیه ۱۴۳) و «میثاق» (برگرفته از آیه ۱۷۲) نیز یاد شده است.[۴]
سوره اعراف ۲۰۶ آیه،[یادداشت ۱] ۳۳۴۶ کلمه و ۱۴۴۳۷ حرف دارد.[۷] این سوره از نظر حجمی جزو سورههای سَبعُ طِوال یکی از سورههای طولانی قرآن است که بیش از یک جزء را در بر دارد و در بین سورههای مکی طولانیترین آنها است.[۸]
سوره اعراف در ترتیب نزول اولین سورهای است که حروف مقطعه آن بیش از یک حرف است؛ زیرا سورههای قبل از آن مانند سوره ق، سوره ص و سوره قلم با یک حرف آغاز شده است.[۹]علامه طباطبایی شروع این سوره با حروف مقطعه «المص» را نشان آن میداند که سوره اعراف افزون بر مضامین سورههای آغاز شده با حروف مقطعه «الم»، بر مضامین سوره ص نیز مشتمل است.[۱۰]
آیه ۲۰۶ سوره اعراف از آیات دارای سجده است که امامیه و شافعی آن را مستحب و دیگر فرقهها آن را واجب میدانند.[۱۱]
محتوا
سوره اعراف را همانند سورههایی که در مکه نازل شدهاند، (۸۰ تا ۹۰ سوره) با توجه به وضع محیطی مکه، بیشتر ناظر به بحث از مبداء و معاد، اثبات توحید، دادگاه رستاخیز، مبارزه با شرک و تثبیت مقام و موقعیت انسان در جهان آفرینش دانسته و هدف آن را تقویت عقیده و مبانی ایمان در مسلمانان میدانند.[۱۲]
سوره اعراف به پیمانهایی که خدا از انسانها در مسیر هدایت و صلاح گرفته، از جمله در عالم ذر اشاره میکند و برای نشان دادن شکست و ناکامی اقوامی که از مسیر توحید منحرف شدهاند به سرگذشت اقوام پیشین و انبیای گذشته از جمله نوح(ع)، لوط(ع) و شعیب(ع) میپردازد.[۱۳]
مأمور ساختن پیامبر اسلام(ص) به انذار در آیات نخست سوره اعراف و فرمان به سیره حسنه و رفتار ملایم در آیات پایانی سوره برای نفوذ سخنش در دلها را نشان از ارتباط معنایی میان آغاز و انجام این سوره دانستهاند.[۱۴]
نزول سوره اعراف در سختترین شرایط مسلمانان در مکه و در دوران محاصره اقتصادی در شعب ابی طالب را به غرض یادآوری پیمان و عهدی که انسانها با خدا بستند و اهمیت پایبندی به این عهد دانستهاند.[۱۰]
داستان آفرینش آدم، ساکن شدن در بهشت و استفاده از نعمتهای بهشتی، خوردن میوه ممنوعه و همچنین سرنوشت ابلیس؛ (آیات ۱۱-۲۷)
داستان نوح: رسالت، گفتگو با قوم، طوفان؛ (آیات ۵۹-۶۴)
داستان صالح: رسالت، گفتگو با قوم، معجزه ناقه، عذاب قوم با زلزله؛ (آیات ۷۳-۷۹)
داستان لوط: گفتگو با قوم، عذاب آنان با باران سنگ؛ (آیات ۸۰-۸۴)
داستان شعیب: رسالت، گفتگو با قوم، عذاب قوم با زلزله؛ (آیات ۸۵-۹۲)
داستان موسی: دعوت فرعون، معجزه تبدیل عصا به اژدها و ید بیضاء، مبارزه با ساحران در شهر، تهدید فرعون، رنج بنیاسرائیل، عذاب قوم فرعون و غرق شدنشان در دریا و عبور بنیاسرائیل، میقات موسی در کوه طور، نزول الواح بر موسی، گوساله سامری، برگزیدن هفتاد نفر از بنیاسرائیل برای میقات، دوازده گروه بنیاسرائیل و چشمههای دوازدهگانه، تغییر کلمات وحیشده، تجاوز در شنبه، مسخ شدن و آوارگی بنیاسرائیل. (آیات ۱۰۳-۱۶۹)
شأن نزول برخی آیات
برای برخی از آیات سوره اعراف شأن نزولهایی ذکر شده است:
زینت بدن هنگام عبادت
اعراب زمان جاهلی هنگام طواف کعبه به صورت عریان و بدون لباس طواف میکردند به همین دلیل آیه ۳۱ سوره اعراف «یابَنىِ ءَادَمَ خُذُواْ زِینَتَكمُْ عِندَ كلُِّ مَسْجِد؛اى فرزندان آدم، به هنگام هر عبادت لباس خود را بپوشید». [یادداشت ۲]در تقبیح این عمل نازل و از آنان خواست هنگام عبادت خداوند لباس خود را بپوشند و خود را تزیین کنند.[۱۶] درباره واژه زینت و تعیین مصادیق آن نیز تفاسیر[یادداشت ۳] مختلفی شده؛ برخی گفتهاند چون قرآن به مال و فرزند، «زينت» گفته است، «الْمالُ وَ الْبَنُونَ زِينَةُ الْحَياةِ الدُّنْيا»(سوره کهف آیه ۴۶) ممكن است آيه بيانگر اين باشد كه مال و فرزند خود را هنگام رفتن به مسجد همراه داشته باشيد، تا با مال، به حل مشكلات اقتصادى مسلمانان بپردازيد و با حضور فرزند در مساجد و جماعات، مشكلات تربيتى نسل آينده را حل كنيد. [۱۷]
خسران بلعم باعورا
ابن مسعود، ابن عباس و برخی دیگر از مفسران میگویند آیه ۱۷۵ سوره اعراف « وَاتْلُ عَلَیهِمْ نَبَأَ الَّذِی آتَینَاهُ آیاتِنَا فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّیطَانُ فَكَانَ مِنَ الْغَاوِینَ؛ و خبر آن كس را كه آیات خود را به او داده بودیم براى آنان(قوم پیامبر، یهودیان، بنی اسرائیل )بخوان كه از آن عارى گشت؛ آنگاه شیطان، او را دنبال كرد و از گمراهان شد.» را درباره مردی از بنیاسرائیل به نام بلعم باعورا[یادداشت ۴] میدانند که در شهر جباران زندگی میکرد. هنگامی که موسی(ع) و بنیاسرائیل به این شهر وارد شدند، اقوام بلعم از تندخویی موسی و لشکر بزرگش گفتند که اگر بر ما مسلط شود همه ما را میکشد و از بلعم خواستند که موسی را نفرین کند. بلعم گفت اگر چنین دعایی کنم دنیا و آخرت من از دست میرود ولی اقوام او پیوسته اصرار کردند تا بلعم، موسی و لشکرش را نفرین کرد و خدا عنایت خود را از بلعم گرفت و از خسران زدگان شد.[۱۸]
علم به روز قیامت
درباره نزول آیه ۱۸۷ سوره اعراف «یسَْلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَیانَ مُرْسَئهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ رَبىِّ لَا یجَُلِّیهَا لِوَقْتهَِا إِلَّا هُوَ؛ درباره قیامت از تو میپرسند كه چه وقت فرا میرسد. بگو: علم آن نزد پروردگار من است. تنها اوست كه چون زمانش فرا رسد آشكارش میسازد» آمده است عدهای از قوم یهود یا تعدادی از قریش نزد پیامبر آمده و از زمان قیامت سوال پرسیدند که این آیه در جواب این گروه نازل شد.[۱۹][یادداشت ۵]
خداوند مالک علم غیب
اهل مكه از پیامبر(ص) پرسیدند: یا محمد آیا پروردگار تو از قیمتهاى ارزان پیش از آن كه گران شود، تو را با خبر میسازد تا آنرا بخرى و سود ببرى؟ و از چراگاه و از زمین پیش از آنكه آسیب زده و خشک شود؛ تو را مطلع میكند تا به جاى سبز و خرم بروى؟ که آیه ۱۸۸ سوره اعراف «قُل لَّا أَمْلِكُ لِنَفْسىِ نَفْعًا وَ لَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَاءَ الله وَ لَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَیبَ لاَسْتَكْثرَْتُ مِنَ الْخَیرِْ؛ بگو: من مالک سود و زیان خود نیستم، مگر آنچه خدا بخواهد و اگر علم غیب میدانستم بر خیر خود بسى میافزودم...» در پاسخ به این افراد نازل شد.[۲۰][یادداشت ۶]
درباره سبب نزول آیه ۲۰۴ سوره اعراف «وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا؛ چون قرآن خوانده شود به آن گوش فرا دهید و خاموش باشید» آمده است: مسلمانان در نماز جماعت به همراه امام جماعتقرآن میخواندند. آیه فوق نازل شده و دستور به سکوت و توجه به قرائت قرآن توسط امام جماعت داده شد.[۲۱] طبرسی نیز گفته است مسلمانان در زمان نماز صحبت میکردند و زمانی که فردی وارد میشد و سوال میکرد رکعت چندم هستید، پاسخ او را میدادندکه آیه نازل شد و از صحبت کردن در نماز نهی کرد.[۲۲]
نکات تفسیری
آیاتی از سوره اعراف مانند آیات «یا بنی آدم» و آیه «لن ترانی» دارای نکات تفسیری اعتقادی و اخلاقی است که بدان اشاره میشود:
آیات «یا بنی آدم»
خداوند پس از بیان داستان حضرت آدم(ع) و حوا و مواجهه آنان با شیطان در ضمن چند آیه، (۲۶، ۲۷-۳۰، ۳۱-۳۴ و ۳۵) چهار فرمان که آنها را ضامن رشد و سعادت انسان دانستهاند، به انسانها میدهد. این آیات که با عبارت «یا بنی آدم» آغاز میشود را مرتبط با عوامل لغزش آدم و حوا قرار دادهاند. بدین سان از انسان میخواهد که با رعایت این نکات از گمراهی و سقوط در امان بماند. این اصول چهارگانه را همان پیمانهای خداوند با انسان دانستهاند که درباره رعایت تقوا (آیه ۲۶)، پیروی نکردن از شیطان (آیات ۲۷ تا ۳۰)، پیمودن مسیر اعتدال در زندگی و اجتناب از اسراف و زیادهروی (آیات ۳۱ تا ۳۴) و پیروی از دستورات انبیای الهی (آیه ۳۵) است.[۲۳]
محال بودن ورود تکذیبکنندگان آیات خدا به بهشت (آیه ۴۰)
خداوند در آیه ۴۰ سوره اعراف با دو عبارت امکان ورود تکذیبکنندگان آیات الهی به بهشت را رد کرده است:
تعبیر «لَا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَلَا یدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّىٰ یلِجَ الْجَمَلُ فِی سَمِّ الْخِیاطِ»ترجمه: (هرگز) درهای آسمان به رویشان(تکذیب کنندگان آیات الهی) گشوده نمیشود؛ و (هیچ گاه) داخل بهشت نخواهند شد مگر اینکه شتر از سوراخ سوزن بگذرد! به سرنوشت افراد متکبر و لجوج که زیر بار آیات الهی نمیروند و در برابر حق تسلیم نمیگردند، پرداخته است.[۲۴]علامه طباطبایی عدم باز شدن درهای آسمان به سوی تکذیبکنندگان آیات الهی به عدم پذیرش کارهایشان و عدم صعود ارواح آنان و همچنین عدم ورود آنان به بهشت تفسیر کرده است و مضمون این آیه را در محرومیت از ورود تکذیب کنندگان آیات الهی به بهشت مانند آیه ۱۶۷ سوره بقره دانسته که فرموده است:وَمَا هُمْ بِخَارِجِينَ مِنَ النَّارِ ترجمه:و هرگز(پیروی کنندگان از پیشوایان باطل) از آتش (دوزخ) خارج نخواهند شد![۲۵] منظور از آسمان را نیز در این آیه کنایه از مقام قرب الهی دانستهاند.[۲۶]
تعبیر «حَتَّىٰ یلِجَ الْجَمَلُ فِی سَمِّ الْخِیاطِ» را تعبیری کنایی برای اشاره به محال بودن عدم ورود تکذیبکنندگان آیات الهی به بهشت دانستهاند تا به صورت حسی آن را درک کنند و هیچ تردیدی در آن وجود نداشته باشد؛ چراکه ممکن نیست شتر با جثه بزرگش بتواند از سوراخ باریک سوزن عبور کند.[یادداشت ۷][۲۷] این گونه سخن گفتن را از باب تعلیق بر محال دانستهاند؛ با این توضیح که عرب برای چیزی که تحقق پیدا نمیکند چنین مثل میزند.[۲۸]
بحث تکلیف مالایطاق از جمله مباحث کلامی است که نظرات مختلفی در مورد آن وجود دارد. امامیه و معتزله از مخالفان تکلیف ما لایطاق به ادلهای از جمله آیه ۴۲ سوره اعراف استناد کردهاند. براساس این آیه، خداوند هر شخصی را به اندازه توانش تکلیف میکند.[۲۹]
آیات مختلفی در قرآن دستور به خوف و رجا در کنار یکدیگر دادهاند؛ از جمله در آیه ۵۶ سوره اعراف[یادداشت ۸] این دستور تکرار شده که در مقابل خداوند هم خوف وجود داشته باشد و هم طمع به عفو و بخشش او.
این آیه به درخواست موسی به نمایندگی از بنی اسرائیل برای دیدن خداوند و جواب خداوند اشاره دارد.[۳۰]مفسران درباره علت تقاضای موسی برای دیدن خدا و عبارت «لن ترانی»
بحثهای کلامی و تفسیری زیادی ارائه کردهاند. مکارم شیرازی در تفسیر نمونه علت این درخواست موسی را با وجود علم او به عدم امکان دیدن خدا فقط به نمایندگی از بنی اسرائیل میداند و اینکه آنان ایمان خود را منوط به دیدن خداوند کردهاند. وی با استناد به روایتی از امام رضا این درخواست را نیز ماموریت خداوند به موسی دانسته تا همگان جواب خداوند را بشنوند.[۳۱][یادداشت ۹]علامه طباطبایی در تفسیر المیزان مراد از درخواست رؤیت در این آیه را نه درخواست رؤیت بصری و ظاهری خدا که آن را در شأن حضرت موسی از پیامبران اولوالعزم نمیداند؛ بلکه غرض موسی را غیر از دیدن بصری و ظاهری معمولی میداند. وی مراد از درخواست رؤیت خدا توسط موسی را قطعیترین و روشنترین مراحل علم میداند که تعبیر آن به رؤیت به دلیل مبالغه در روشنی و قطعیت آن است. علامه طباطبایی بر معلوماتی که برای ذات انسان حاضرند و درک آنها نیاز به فکر ندارد، اطلاق رؤیت میکند.[۳۲]
مضمون «لن ترانی» در اشعار
مضمون آیه لن ترانی در اشعار شاعران نیز مشاهده می شود.
آیاتی همچون آیه ۴۶ درباره اصحاب اعراف، آیه ۵۴ درباره مسخر بودن همه اشیاء تحت اراده خداوند، آیه ۱۴۲ درباره میقات حضرت موسی(ع) با خداوند و آیه ۱۷۲ با نام آیه میثاق از آیات مشهور سوره اعراف به شمار میروند.
آیه وزن در قیامت
﴿وَالْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ٨﴾ [اعراف:8] ﴿و در آن روز سنجش [اعمال] درست است پس هر کس میزانهای [عمل] او گران باشد آنان خود رستگارانند ٨﴾
آیه ۸ سوره اعراف درباره معیار سنجش اعمال درقیامت است واین که ميزانِِ روز قيامت حقّ و حقيقت است. در آن روز هم حاكميّت با حقّ است، «هُنالِكَ الْوَلايَةُ لِله الْحَقِّ»سوره کهف آیه ۴۴ و هم روز حقّ است، «ذلِكَ الْيَوْمُ الْحَقُّ» سوره نبأ آیه ۳۹ و هم ميزانِ سنجش، حقّ است. «وَ الْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ» سوره اعراف.
«ميزان»، وسيلهى سنجش است و هر چيزى وسيلهى سنجش خاصّى دارد، مثلًا ديوار را با شاقول، گرمى و سردى هوا را با دماسنج، ميوه را با كيلو و پارچه را با متر مىسنجند، همان گونه كه وسيلهى سنجش انسانهاى عادّى، انسانهاى كامل مىباشند. [۳۴]علامه طهرانی نیز در توضیح این آیه تاکید دارد که اعمال بد اصولاً وزن و ثقل و سنگينی ندارند و آنچه در بين عوامّ مردم معروف است كه در روز قيامت در يك كفّه از ترازو اعمال خوب را میگذارند و در كفّه ديگر اعمال بد را میگذارند، و اگر كفّه اعمال خوب سنگينی كرد و پائين آمد انسان را به بهشت میبرند، و چنانچه كفّه اعمال بد سنگينی كرد او را به جهنّم میبرند؛ يك حرف بی اساس و ساخته و پرداخته خود آنهاست، و در اين باره نه آيهای هست و نه روايتی. میزان مردم در روز قيامت آن چيزی است كه قدر هر انسانی را و قيمت او را بر حسب عقيده و اخلاق و كردارش مشخّص كند و معيّن نمايد؛ و اين معيار همان انبياء و اوصياء آنان ـ عليهم السّلام ـ هستند زيرا كه قدر و قيمت مردم و مقدار خوبیها و بدیهای آنان فقط بر حسب اندازهگيری با آنها، و با متابعت شرايع آنان و پيروی از آثارشان، و ترك متابعت و پيروی از آنها روش میشود.در نتیجه ميزان هر امّتی پيامبر آن امّت، و وصّی آن پيامبر، و شريعتی است كه آن پيامبر آورده است. پس كسانی كه حسنات آنان سنگين و بسيار باشد آنها رستگارانند، و كسانی كه حسناتشان سبك و اندك است آنان کسانی هستند كه با تکذیب پیامبران و جانشینانشان به خویشتن ستم و ظلم روا داشتهاند و نفوس خویش را تباه و فاسد و ضايع كردهاند[۳۵]
آیه اَجَل و سرآمد داشتن امتها
﴿وَلِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لَا يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلَا يَسْتَقْدِمُونَ ٣٤﴾ [اعراف:34] ﴿و برای هر امتی اجلی است پس چون اجلشان فرا رسد نه [میتوانند] ساعتی آن را پس اندازند و نه پیش ٣٤﴾
تفسیر نمونه بر این باور است که ملتهای جهان(به تعبیر آیه امّتها) همانند افراد، دارای مرگ و حیاتند، ملتهایی از صفحه زمین برچیده میشوند، و به جای آنها ملتهای دیگری قرار میگیرند، قانون مرگ و حیات مخصوص افراد انسان نیست، بلکه اقوام و جمعیتها و جامعهها را نیز در بر میگیرد با این تفاوت که مرگ ملتها غالبا بر اثر انحراف از مسیر حق و عدالت و روی آوردن به ظلم و ستم و غرق شدن در دریای شهوات و فرو رفتن در امواج تجمل پرستی و تنپروری میباشد.هنگامی که ملتهای جهان در چنین مسیرهایی گام بگذارند، و از قوانین مسلم آفرینش منحرف گردند، سرمایههای هستی خود را یکی پس از دیگری از دست خواهند داد و سر انجام سقوط میکنند.[۳۶] برخی از محققان به این آیه درباره ظهور و سقوط تمدن ها استشهاد کردهاند. [۳۷]
آیه ۴۳
﴿وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدَانَا لِهَذَا وَمَا كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلَا أَنْ هَدَانَا اللَّهُ﴾ [اعراف:43] ﴿میگویند ستایش خدایی را که ما را بدین [راه] هدایت نمود و اگر خدا ما را رهبری نمیکرد ما خود هدایت نمییافتیم ٣٤﴾
خداوند این گفتار را از قول بهشتیانی ذکر کرده که در بهشت هیچ گونه کینهای از یکدیگر در قلوب آنها نیست و میان آنها صلح و صفا و محبت برقرار است و در کنار نهرهای پر آبی در بهشت زندگی میکنند.[۳۸] این گفتار شکری است بر نعمتهای الهی و به همین جهت مشهور شده است.[۳۹]
﴿وَبَيْنَهُمَا حِجَابٌ وَعَلَى الْأَعْرَافِ رِجَالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيمَاهُمْ وَنَادَوْا أَصْحَابَ الْجَنَّةِ أَنْ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ لَمْ يَدْخُلُوهَا وَهُمْ يَطْمَعُونَ ٤٦﴾ [اعراف:46] ﴿و میان آن دو [گروه] حایلی است و بر اعراف مردانی هستند که هر یک [از آن دو دسته] را از سیمایشان میشناسند و بهشتیان را که هنوز وارد آن نشده و[لی] [بدان] امید دارند آواز میدهند که سلام بر شما ٤٦﴾
اعراف را منطقهای حد فاصل بهشت و دوزخ معرفی کردهاند.[۴۰] در این آیه از انسانهایی سخن به میان آمده است که بر فراز اعراف قرار دارند و مشرف بر دوزخیان و بهشتیان هستند.[۴۱]
در مورد مصادیق اعراف، میان اهل سنت و شیعه، اختلاف است. بنابر نظر اهل سنت، اصحاب اعراف کسانیاند که گناهان و کارهای خیر آنها با هم برابر است؛ اما بیشتر عالمان شیعه با استناد به آیات قرآن و روایات معتقدند اصحاب اعراف پیامبران الهی و ائمه اطهار(ع) هستند.[۴۲]
برخی نیز اصحاب اعراف را آن دسته از ملائکه دانستهاند که بر بالای اعراف ناظر اشخاصاند و هر کس را از سیما و چهرهاش میشناسند.[۴۳]
﴿إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ يَطْلُبُهُ حَثِيثًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ مُسَخَّرَاتٍ بِأَمْرِهِ أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ تَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ ٥٤﴾ [اعراف:54] ﴿در حقیقت پروردگار شما آن خدایی است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید سپس بر عرش [جهانداری] استیلا یافت روز را به شب که شتابان آن را میطلبد میپوشاند و [نیز] خورشید و ماه و ستارگان را که به فرمان او رام شدهاند [پدیدآورد] آگاه باش که [عالم] خلق و امر از آن اوست فرخنده خدایی است پروردگار جهانیان ٥٤﴾
آیه سخره بر مسخر بودن همه اشیاء تحت اراده خداوند دلالت دارد؛ به همین دلیل به این نام معروف شده است.[۴۴] در روایات برای خواندن این آیه خواصی همچون آرامش قلبی، دفع وسوسه و حفظ از ساحران و شیاطین ذکر شده است.[۴۵] خواندن آیه سخره بعد از نماز صبح، هنگام رسیدن حاجی به عرفات و هنگام ورود به مسجد، مستحب است.[۴۶]
آیه نزول برکات
﴿وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ ٩٦﴾ [اعراف:96] ﴿و اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند قطعاً برکاتی از آسمان و زمین برایشان میگشودیم ولی تکذیب کردند پس به [کیفر] دستاوردشان [گریبان] آنان را گرفتیم ٩٦﴾
آیه ۹۶ سوره اعراف را نتیجهگیری آیات گذشته درباره سرگذشت اقوامی چون قوم هود، صالح، شعیب و نوح دانستهاند.[۴۷] در این آیه به صراحت نزول برکات آسمان و زمین و دوری از خشم خداوند را در نتیجه پرهیزکاری و تقوای الهی دانسته است.[۴۸]علامه طباطبایی نزول برکات( انواع خیرات فراوان) را در نتیجه ایمان و تقوای همه مردم دانسته نه ایمان افراد محدودی در جامعه؛ چراکه به نظر وی کفر و فسق بیشتر افراد جامعه، با ایمان و تقوای چند نفر محدود تاثیر چندانی نخواهد داشت.[۴۹]
آیه «وواعدنا موسی»
﴿وَوَاعَدْنَا مُوسَى ثَلَاثِينَ لَيْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً وَقَالَ مُوسَى لِأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ ١٤٢﴾ [اعراف:142] ﴿و با موسی سی شب وعده گذاشتیم و آن را با ده شب دیگر تمام کردیم تا آنکه وقت معین پروردگارش در چهل شب به سر آمد و موسی [هنگام رفتن به کوه طور] به برادرش هارون گفت در میان قوم من جانشینم باش و [کار آنان را] اصلاح کن و راه فسادگران را پیروی مکن ١٤٢﴾
آیه ۱۴۲ و آیات بعدی را اشاره به یکی دیگر از صحنههای زندگی بنیاسرائیل و درگیری آنان با موسی دانستهاند.[۵۰] در این آیه به ماجرای رفتن موسی به میعادگاه پروردگار در کوه طور و گرفتن احکام تورات از طریق وحی و تکلم با خدا و آوردن جمعی از بزرگان بنیاسرائیل برای مشاهده این جریان و اثبات اینکه خداوند را با چشم نمیتوان دید و به دنبال آن به گوسالهپرستی و انحراف از مسیر توحید اشاره میکند.[۵۱]
نکاتی در این آیه قابل تأمل است نخست این که تفاوت وقت و میقات در این است که وقت فقط نشانگر مقداری از زمان است ولی میقات همان وقت است ولی برای انجام کار یا کارهای معینی در آن بازه زمانی مانند مواقیت حج(مواقیت جمع میقات است) که برای انجام کار های عبادی مخصوص در ایام حج و در زمان هایی معین است. نکته دوم آن که موسی(ع) در میقات چهل شبانه روز توقف داشته ولی در آیه فقط به شب ها ( اربعین لیله) اشاره شده چون که میقات موسی برای تقرب و بندگی و مناجات بوده واین کارها با شب مناسبت بیشتری دارد؛ زیرا در شب انسان حواسش جمع تر و توجهش بیشتر است و آمادگی روحی اش برای اُنس با پرودرگار بیشتر است. نکته سوم این که از آنجا که هارون برادر موسی پیامبری معصوم است پس این که موسی به او می گوید:أَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ ترجمه: (راه صلاح پيش گير و به طريق مفسدان مرو) به این جهت است که در قوم موسی مفسدان دارای نفوذی بودند و موسی برادرش را نهی می کند و هشدار می دهد که مبادا به صلاحدید آنان عمل کند و جامعه را براساس نظر آنان مدیریت نکند و گرنه منظورش نهی کردن برادرش از کفر و معصیت نبوده است. [۵۲]
﴿وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ ١٧٢﴾ [اعراف:172] ﴿و هنگامی را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم ذریه آنان را برگرفت و ایشان را بر خودشان گواه ساخت که آیا پروردگار شما نیستم گفتند چرا گواهی دادیم تا مبادا روز قیامت بگویید ما از این [امر] غافل بودیم ١٧٢﴾
به این آیه، آیه اخذ میثاق[۵۴] و آیه ذر[۵۵] نیز گفتهاند؛ زیرا به پیمان و میثاقی گرفته شده از انسانها،[۵۶] مبنی بر ربوبیت[۵۷] و یا وحدانیت خداوند،[۵۸] اشاره دارد. در این آیه از پیامبر اسلام(ص) خواسته شده، یادآور میثاق میان انسانها با خداوند باشد که تنها او را پروردگار خویش بدانند و بههمین دلیل روز قیامت هیچ توجیهی از ایشان پذیرفته نخواهد شد و این پیمان روشن شاید زمینه بازگشت ایشان را فراهم سازد.[۵۹] به این پیمان، پیمان الست و به عالمی که پیمان در آن صورت گرفته، عالم ذر گفته میشود.[۶۰]
هدف آیه میثاق، اتمام حجت با تمامی بندگان خداوند به شکلی روشن است.[۶۱] با وجود این پیمان، انسانها نمیتوانند با بهانههایی همچون غفلت به عنوان عاملی درونی[۶۲] و یا اثرپذیری از جامعه و پیروی از گذشتگان به عنوان سببی بیرونی،[۶۳] پرودگار خویش را از یاد ببرند؛ بنابراین خداوند در روز قیامت به استنادِ پیمان نخستین، ایشان را مورد بازخواست قرار خواهد داد.[۶۴]
آیات الاحکام
فقها از برخی آیات سوره اعراف برای استنباط احکام فقهی استفاده کردهاند که بیشتر مرتبط با احکام نماز است. آیاتی که یا حکم شرعی در آن وجود دارد یا در فرآیند استنباط احکام مورد استفاده قرار میگیرند، آیات الاحکام خوانده میشود.[۶۵] در جدول زیر به برخی از آیات الاحکام سوره اعراف اشاره شده است:
شماره آیه
آیه
باب
موضوع
۲۶
یا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنزَلْنَا عَلَیكُمْ لِبَاسًا یوَارِی سَوْآتِكُمْ وَرِیشًا
درباره فضیلت تلاوت سوره اعراف از پیامبر اسلام(ص) نقل است: هر فردی که سوره اعراف را بخواند؛ خداوند میان او و ابلیس مانعی قرار میدهد و حضرت آدم(ع) را شفیع او در روز قیامت قرار میدهد.[۶۶] از امام صادق(ع) نیز روایت است: فردی که سوره اعراف را هر ماه بخواند، در قیامت از افرادی است که نه ترسی دارند و نه محزون میگردند.[۶۷]
﴿و در حقیقتشما را خلق کردیم سپس به صورتگری شما پرداختیم آنگاه به فرشتگان گفتیم برای آدم سجده کنید پس [همه] سجده کردند جز ابلیس که از سجدهکنندگان نبود ١١﴾
﴿پس شیطان آن دو را وسوسه کرد تا آنچه را از عورتهایشان برایشان پوشیده مانده بود برای آنان نمایان گرداند و گفت پروردگارتان شما را از این درخت منع نکرد جز [برای] آنکه [مبادا] دو فرشته گردید یا از [زمره] جاودانان شوید ٢٠﴾
﴿پس آن دو را با فریب به سقوط کشانید پس چون آن دو از [میوه] آن درخت [ممنوع] چشیدند برهنگیهایشان بر آنان آشکار شد و به چسبانیدن برگ[های درختان] بهشت بر خود آغاز کردند و پروردگارشان بر آن دو بانگ بر زد مگر شما را از این درخت منع نکردم و به شما نگفتم که در حقیقتشیطان برای شما دشمنی آشکار است ٢٢﴾
﴿ای فرزندان آدم در حقیقت ما برای شما لباسی فرو فرستادیم که عورتهای شما را پوشیده میدارد و [برای شما] زینتی است و[لی] بهترین جامه [لباس] تقوا است این از نشانههای [قدرت] خداست باشد که متذکر شوند ٢٦﴾
﴿ای فرزندان آدم زنهار تا شیطان شما را به فتنه نیندازد چنانکه پدر و مادر شما را از بهشت بیرون راند و لباسشان را از ایشان برکند تا عورتهایشان را بر آنان نمایان کند در حقیقت او و قبیلهاش شما را از آنجا که آنها را نمیبینید میبینند ما شیاطین را دوستان کسانی قرار دادیم که ایمان نمیآورند ٢٧﴾
﴿و چون کار زشتی کنند میگویند پدران خود را بر آن یافتیم و خدا ما را بدان فرمان داده است بگو قطعاً خدا به کار زشت فرمان نمیدهد آیا چیزی را که نمیدانید به خدا نسبت میدهید ٢٨﴾
﴿بگو پروردگارم به دادگری فرمان داده است و [اینکه] در هر مسجدی روی خود را مستقیم [به سوی قبله] کنید و در حالی که دین خود را برای او خالص گردانیدهاید وی را بخوانید همان گونه که شما را پدیدآورد [به سوی او] برمیگردید ٢٩﴾
﴿[در حالی که] گروهی را هدایت نموده و گروهی گمراهی بر آنان ثابتشده است زیرا آنان شیاطین را به جای خدا دوستان [خود] گرفتهاند و میپندارند که راهیافتگانند ٣٠﴾
﴿[ای پیامبر] بگو زیورهایی را که خدا برای بندگانش پدیدآورده و [نیز] روزیهای پاکیزه را چه کسی حرام گردانیده بگو این [نعمتها] در زندگی دنیا برای کسانی است که ایمان آوردهاند و روز قیامت [نیز] خاص آنان میباشد این گونه آیات [خود] را برای گروهی که میدانند به روشنی بیان میکنیم ٣٢﴾
﴿بگو پروردگار من فقط زشتکاریها را چه آشکارش [باشد] و چه پنهان و گناه و ستم ناحق را حرام گردانیده است و [نیز] اینکه چیزی را شریک خدا سازید که دلیلی بر [حقانیت] آن نازل نکرده و اینکه چیزی را که نمیدانید به خدا نسبت دهید ٣٣﴾
﴿ای فرزندان آدم چون پیامبرانی از خودتان برای شما بیایند و آیات مرا بر شما بخوانند پس هر کس به پرهیزگاری و صلاح گراید نه بیمی بر آنان خواهد بود و نه اندوهگین میشوند ٣٥﴾
﴿پس کیستستمکارتر از آن کس که بر خدا دروغ بندد یا آیات او را تکذیب کند اینان کسانی هستند که نصیبشان از آنچه مقرر شده به ایشان خواهد رسید تا آنگاه که فرشتگان ما به سراغشان بیایند که جانشان بستانند میگویند آنچه غیر از خدا میخواندید کجاست میگویند از [چشم] ما ناپدید شدند و علیه خود گواهی میدهند که آنان کافر بودند ٣٧﴾
﴿میفرماید در میان امتهایی از جن و انس که پیش از شما بودهاند داخل آتش شوید هر بار که امتی [در آتش] درآید همکیشان خود را لعنت کند تا وقتی که همگی در آن به هم پیوندند [آنگاه] پیروانشان دربارهٔ پیشوایانشان میگویند پروردگارا اینان ما را گمراه کردند پس دو برابر عذاب آتش به آنان بده [خدا] میفرماید برای هر کدام [عذاب] دو چندان است ولی شما نمیدانید ٣٨﴾
﴿در حقیقت کسانی که آیات ما را دروغ شمردند و از [پذیرفتن] آنها تکبر ورزیدند درهای آسمان را برایشان نمیگشایند و در بهشت درنمیآیند مگر آنکه شتر در سوراخ سوزن داخل شود و بدینسان بزهکاران را کیفر میدهیم ٤٠﴾
﴿و هر گونه کینهای را از سینههایشان میزداییم از زیر [قصرهای]شان نهرها جاری است و میگویند ستایش خدایی را که ما را بدین [راه] هدایت نمود و اگر خدا ما را رهبری نمیکرد ما خود هدایت نمییافتیم در حقیقت فرستادگان پروردگار ما حق را آوردند و به آنان ندا داده میشود که این همان بهشتی است که آن را به [پاداش] آنچه انجام میدادید میراث یافتهاید ٤٣﴾
﴿و بهشتیان دوزخیان را آواز میدهند که ما آنچه را پروردگارمان به ما وعده داده بود رستیافتیم آیا شما [نیز] آنچه را پروردگارتان وعده کرده بود راست و درستیافتید میگویند آری پس آوازدهندهای میان آنان آواز درمیدهد که لعنتخدا بر ستمکاران باد ٤٤﴾
﴿و میان آن دو [گروه] حایلی است و بر اعراف مردانی هستند که هر یک [از آن دو دسته] را از سیمایشان میشناسند و بهشتیان را که هنوز وارد آن نشده و[لی] [بدان] امید دارند آواز میدهند که سلام بر شما ٤٦﴾
﴿آیا اینان همان کسان نبودند که سوگند یاد میکردید که خدا آنان را به رحمتی نخواهد رسانید [اینک] به بهشت درآیید نه بیمی بر شماست و نه اندوهگین میشوید ٤٩﴾
﴿همانان که دین خود را سرگرمی و بازی پنداشتند و زندگی دنیا مغرورشان کرد پس همان گونه که آنان دیدار امروز خود را از یاد بردند و آیات ما را انکار میکردند ما [هم] امروز آنان را از یاد میبریم ٥١﴾
﴿آیا [آنان] جز در انتظار تاویل آنند روزی که تاویلش فرا رسد کسانی که آن را پیش از آن به فراموشی سپردهاند میگویند حقا فرستادگان پروردگار ما حق را آوردند پس آیا [امروز] ما را شفاعتگرانی هست که برای ما شفاعت کنند یا [ممکن است به دنیا] بازگردانیده شویم تا غیر از آنچه انجام میدادیم انجام دهیم به راستی که [آنان] به خویشتن زیان زدند و آنچه را به دروغ میساختند از کف دادند ٥٣﴾
﴿در حقیقت پروردگار شما آن خدایی است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید سپس بر عرش [جهانداری] استیلا یافت روز را به شب که شتابان آن را میطلبد میپوشاند و [نیز] خورشید و ماه و ستارگان را که به فرمان او رام شدهاند [پدیدآورد] آگاه باش که [عالم] خلق و امر از آن اوست فرخنده خدایی است پروردگار جهانیان ٥٤﴾
﴿و اوست که بادها را پیشاپیش [باران] رحمتش مژدهرسان میفرستد تا آن گاه که ابرهای گرانبار را بردارند آن را به سوی سرزمینی مرده برانیم و از آن باران فرود آوریم و از هر گونه میوهای [از خاک] برآوریم بدینسان مردگان را [نیز از قبرها] خارج میسازیم باشد که شما متذکر شوید ٥٧﴾
﴿و زمین پاک [و آماده] گیاهش به اذن پروردگارش برمیآید و آن [زمینی] که ناپاک [و نامناسب] است [گیاهش] جز اندک و بیفایده برنمیآید این گونه آیات [خود] را برای گروهی که شکر میگزارند گونهگون بیان میکنیم ٥٨﴾
﴿آیا تعجب کردید که بر مردی از خودتان پندی از جانب پروردگارتان برای شما آمده تا شما را بیم دهد و تا شما پرهیزگاری کنید و باشد که مورد رحمت قرار گیرید ٦٣﴾
﴿پس او را تکذیب کردند و ما او و کسانی را که با وی در کشتی بودند نجات دادیم و کسانی را که آیات ما را دروغ پنداشتند غرق کردیم زیرا آنان گروهی کور[دل] بودند ٦٤﴾
﴿آیا تعجب کردید که بر مردی از خودتان پندی از جانب پروردگارتان برای شما آمده تا شما را هشدار دهد و به خاطر آورید زمانی را که [خداوند] شما را پس از قوم نوح جانشینان [آنان] قرار داد و در خلقت بر قوت شما افزود پس نعمتهای خدا را به یاد آورید باشد که رستگار شوید ٦٩﴾
﴿گفتند آیا به سوی ما آمدهای که تنها خدا را بپرستیم و آنچه را که پدرانمان میپرستیدند رها کنیم اگر راست میگویی آنچه را به ما وعده میدهی برای ما بیاور ٧٠﴾
﴿گفت راستی که عذاب و خشمی [سخت] از پروردگارتان بر شما مقرر گردیده است آیا دربارهٔ نامهایی که خود و پدرانتان [برای بتها] نامگذاری کردهاید و خدا بر [حقانیت] آنها برهانی فرو نفرستاده با من مجادله میکنید پس منتظر باشید که من [هم] با شما از منتظرانم ٧١﴾
﴿و به سوی [قوم] ثمود صالح برادرشان را [فرستادیم] گفت ای قوم من خدا را بپرستید برای شما معبودی جز او نیست در حقیقت برای شما از جانب پروردگارتان دلیلی آشکار آمده است این مادهشتر خدا برای شماست که پدیدهای شگرف است پس آن را بگذارید تا در زمین خدا بخورد و گزندی به او نرسانید تا [مبادا] شما را عذابی دردناک فرو گیرد ٧٣﴾
﴿و به یاد آورید هنگامی را که شما را پس از [قوم] عاد جانشینان [آنان] گردانید و در زمین به شما جای [مناسب] داد در دشتهای آن [برای خود] کاخهایی اختیار میکردید و از کوهها خانههایی [زمستانی] میتراشیدید پس نعمتهای خدا را به یاد آورید و در زمین سر به فساد برمدارید ٧٤﴾
﴿سران قوم او که استکبار میورزیدند به مستضعفانی که ایمان آورده بودند گفتند آیا میدانید که صالح از طرف پروردگارش فرستاده شده است گفتند بیتردید ما به آنچه وی بدان سالتیافته است مؤمنیم ٧٥﴾
﴿پس [صالح] از ایشان روی برتافت و گفت ای قوم من به راستی من پیام پروردگارم را به شما رساندم و خیر شما را خواستم ولی شما [خیرخواهان و نصیحتگران] را دوست نمیدارید ٧٩﴾
﴿و به سوی [مردم] مدین برادرشان شعیب را [فرستادیم] گفت ای قوم من خدا را بپرستید که برای شما هیچ معبودی جز او نیست در حقیقتشما را از جانب پروردگارتان برهانی روشن آمده است پس پیمانه و ترازو را تمام نهید و اموال مردم را کم مدهید و در زمین پس از اصلاح آن فساد مکنید این [رهنمودها] اگر مؤمنید برای شما بهتر است ٨٥﴾
﴿و بر سر هر راهی منشینید که [مردم را] بترسانید و کسی را که ایمان به خدا آورده از راه خدا بازدارید و راه او را کج بخواهید و به یاد آورید هنگامی را که اندک بودید پس شما را بسیار گردانید و بنگرید که فرجام فسادکاران چگونه بوده است ٨٦﴾
﴿و اگر گروهی از شما به آنچه من بدان فرستاده شدهام ایمان آورده و گروه دیگر ایمان نیاوردهاند صبر کنید تا خدا میان ما داوری کند [که] او بهترین داوران است ٨٧﴾
﴿سران قومش که تکبر میورزیدند گفتند ای شعیب یا تو و کسانی را که با تو ایمان آوردهاند از شهر خودمان بیرون خواهیم کرد یا به کیش ما برگردید گفت آیا هر چند کراهت داشته باشیم ٨٨﴾
﴿اگر بعد از آنکه خدا ما را از آن نجات بخشیده [باز] به کیش شما برگردیم در حقیقت به خدا دروغ بستهایم و ما را سزاوار نیست که به آن بازگردیم مگر آنکه خدا پروردگار ما بخواهد [که] پروردگار ما از نظر دانش بر هر چیزی احاطه دارد بر خدا توکل کردهایم بار پروردگارا میان ما و قوم ما به حق داوری کن که تو بهترین داورانی ٨٩﴾
﴿پس [شعیب] از ایشان روی برتافت و گفت ای قوم من به راستی که پیامهای پروردگارم را به شما رسانیدم و پندتان دادم دیگر چگونه بر گروهی که کافرند دریغ بخورم ٩٣﴾
﴿آنگاه به جای بدی [=بلا] نیکی [=نعمت] قرار دادیم تا انبوه شدند و گفتند پدران ما را [هم مسلماً به حکم طبیعت] رنج و راحت میرسیده است پس در حالی که بیخبر بودند بناگاه [گریبان] آنان را گرفتیم ٩٥﴾
﴿و اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند قطعاً برکاتی از آسمان و زمین برایشان میگشودیم ولی تکذیب کردند پس به [کیفر] دستاوردشان [گریبان] آنان را گرفتیم ٩٦﴾
﴿مگر برای کسانی که زمین را پس از ساکنان [پیشین] آن به ارث میبرند باز ننموده است که اگر میخواستیم آنان را به [کیفر] گناهانشان میرساندیم و بر دلهایشان مهر مینهادیم تا دیگر نشنوند ١٠٠﴾
﴿این شهرهاست که برخی از خبرهای آن را بر تو حکایت میکنیم در حقیقت پیامبرانشان دلایل روشن برایشان آوردند اما آنان به آنچه قبلاً تکذیب کرده بودند [باز] ایمان نمیآوردند این گونه خدا بر دلهای کافران مهر مینهد ١٠١﴾
﴿فرعون گفت آیا پیش از آنکه به شما رخصت دهم به او ایمان آوردید قطعاً این نیرنگی است که در شهر به راه انداختهاید تا مردمش را از آن بیرون کنید پس به زودی خواهید دانست ١٢٣﴾
﴿و تو جز برای این ما را به کیفر نمیرسانی که ما به معجزات پروردگارمان وقتی برای ما آمد ایمان آوردیم پروردگارا بر ما شکیبایی فرو ریز و ما را مسلمان بمیران ١٢٦﴾
﴿و سران قوم فرعون گفتند آیا موسی و قومش را رها میکنی تا در این سرزمین فساد کنند و [موسی] تو و خدایانت را رها کند [فرعون] گفت بزودی پسرانشان را میکشیم و زنانشان را زنده نگاه میداریم و ما بر آنان مسلطیم ١٢٧﴾
﴿موسی به قوم خود گفت از خدا یاری جویید و پایداری ورزید که زمین از آن خداست آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد میدهد و فرجام [نیک] برای پرهیزگاران است ١٢٨﴾
﴿[قوم موسی] گفتند پیش از آنکه تو نزد ما بیایی و [حتی] بعد از آنکه به سوی ما آمدی مورد آزار قرار گرفتیم گفت امید است که پروردگارتان دشمن شما را هلاک کند و شما را روی زمین جانشین [آنان] سازد آنگاه بنگرد تا چگونه عمل میکنید ١٢٩﴾
﴿پس هنگامی که نیکی [و نعمت] به آنان روی میآورد میگفتند این برای [شایستگی] خود ماست و چون گزندی به آنان میرسید به موسی و همراهانش شگون بد میزدند آگاه باشید که [سرچشمه] بدشگونی آنان تنها نزد خداست [که آنان را به بدی اعمالشان کیفر میدهد] لیکن بیشترشان نمیدانستند ١٣١﴾
﴿و هنگامی که عذاب بر آنان فرود آمد گفتند ای موسی پروردگارت را به عهدی که نزد تو دارد برای ما بخوان اگر این عذاب را از ما برطرف کنی حتماً به تو ایمان خواهیم آورد و بنیاسرائیل را قطعا با تو روانه خواهیم ساخت ١٣٤﴾
﴿و به آن گروهی که پیوسته تضعیف میشدند [بخشهای] باختر و خاوری سرزمین [فلسطین] را که در آن برکت قرار داده بودیم به میراث عطا کردیم و به پاس آنکه صبر کردند وعده نیکوی پروردگارت به فرزندان اسرائیل تحقق یافت و آنچه را که فرعون و قومش ساخته و افراشته بودند ویران کردیم ١٣٧﴾
﴿و فرزندان اسرائیل را از دریا گذراندیم تا به قومی رسیدند که بر [پرستش] بتهای خویش همت میگماشتند گفتند ای موسی همان گونه که برای آنان خدایانی است برای ما [نیز] خدایی قرار ده گفت راستی شما نادانی میکنید ١٣٨﴾
﴿و [یاد کن] هنگامی را که شما را از فرعونیان نجات دادیم که شما را سختشکنجه میکردند پسرانتان را میکشتند و زنانتان را زنده باقی میگذاشتند و در این برای شما آزمایش بزرگی از جانب پروردگارتان بود ١٤١﴾
﴿و با موسی سی شب وعده گذاشتیم و آن را با ده شب دیگر تمام کردیم تا آنکه وقت معین پروردگارش در چهل شب به سر آمد و موسی [هنگام رفتن به کوه طور] به برادرش هارون گفت در میان قوم من جانشینم باش و [کار آنان را] اصلاح کن و راه فسادگران را پیروی مکن ١٤٢﴾
﴿و چون موسی به میعاد ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت عرض کرد پروردگارا خود را به من بنمای تا بر تو بنگرم فرمود هرگز مرا نخواهی دید لیکن به کوه بنگر پس اگر بر جای خود قرار گرفت به زودی مرا خواهی دید پس چون پروردگارش به کوه جلوه نمود آن را ریز ریز ساخت و موسی بیهوش بر زمین افتاد و چون به خود آمد گفت تو منزهی به درگاهت توبه کردم و من نخستین مؤمنانم ١٤٣﴾
﴿و در الواح [تورات] برای او در هر موردی پندی و برای هر چیزی تفصیلی نگاشتیم پس [فرمودیم] آن را به جد و جهد بگیر و قوم خود را وادار کن که بهترین آن را فرا گیرند به زودی سرای نافرمانان را به شما مینمایانم ١٤٥﴾
﴿به زودی کسانی را که در زمین بناحق تکبر میورزند از آیاتم رویگردان سازم [به طوری که] اگر هر نشانهای را [از قدرت من] بنگرند بدان ایمان نیاورند و اگر راه صواب را ببینند آن را برنگزینند و اگر راه گمراهی را ببینند آن را راه خود قرار دهند این بدان سبب است که آنان آیات ما را دروغ انگاشته و غفلت ورزیدند ١٤٦﴾
﴿و قوم موسی پس از [عزیمت] او از زیورهای خود مجسمه گوسالهای برای خود ساختند که صدای گاو داشت آیا ندیدند که آن [گوساله] با ایشان سخن نمیگوید و راهی بدانها نمینماید آن را [به پرستش] گرفتند و ستمکار بودند ١٤٨﴾
﴿و چون موسی خشمناک و اندوهگین به سوی قوم خود بازگشت گفت پس از من چه بد جانشینی برای من بودید آیا بر فرمان پروردگارتان پیشی گرفتید و الواح را افکند و [موی] سر برادرش را گرفت و او را به طرف خود کشید [هارون] گفت ای فرزند مادرم این قوم مرا ناتوان یافتند و چیزی نمانده بود که مرا بکشند پس مرا دشمنشاد مکن و مرا در شمار گروه ستمکاران قرار مده ١٥٠﴾
﴿آری کسانی که گوساله را [به پرستش] گرفتند به زودی خشمی از پروردگارشان و ذلتی در زندگی دنیا به ایشان خواهد رسید و ما این گونه دروغپردازان را کیفر میدهیم ١٥٢﴾
﴿و موسی از میان قوم خود هفتاد مرد برای میعاد ما برگزید و چون زلزله آنان را فرو گرفت گفت پروردگارا اگر میخواستی آنان را و مرا پیش از این هلاک میساختی آیا ما را به [سزای] آنچه کمخردان ما کردهاند هلاک میکنی این جز آزمایش تو نیست هر که را بخواهی به وسیله آن گمراه و هر که را بخواهی هدایت میکنی تو سرور مایی پس ما را بیامرز و به ما رحم کن و تو بهترین آمرزندگانی ١٥٥﴾
﴿و برای ما در این دنیا نیکی مقرر فرما و در آخرت [نیز] زیرا که ما به سوی تو بازگشتهایم فرمود عذاب خود را به هر کس بخواهم میرسانم و رحمتم همه چیز را فرا گرفته است و به زودی آن را برای کسانی که پرهیزگاری میکنند و زکات میدهند و آنان که به آیات ما ایمان میآورند مقرر میدارم ١٥٦﴾
﴿همانان که از این فرستاده پیامبر درس نخوانده که [نام] او را نزد خود در تورات و انجیل نوشته مییابند پیروی میکنند [همان پیامبری که] آنان را به کار پسندیده فرمان میدهد و از کار ناپسند بازمیدارد و برای آنان چیزهای پاکیزه را حلال و چیزهای ناپاک را بر ایشان حرام میگرداند و از [دوش] آنان قید و بندهایی را که بر ایشان بوده است برمیدارد پس کسانی که به او ایمان آوردند و بزرگش داشتند و یاریش کردند و نوری را که با او نازل شده است پیروی کردند آنان همان رستگارانند ١٥٧﴾
﴿بگو ای مردم من پیامبر خدا به سوی همه شما هستم همان [خدایی] که فرمانروایی آسمانها و زمین از آن اوست هیچ معبودی جز او نیست که زنده میکند و میمیراند پس به خدا و فرستاده او که پیامبر درسنخواندهای است که به خدا و کلمات او ایمان دارد بگروید و او را پیروی کنید امید که هدایتشوید ١٥٨﴾
﴿و آنان را به دوازده عشیره که هر یک امتی بودند تقسیم کردیم و به موسی وقتی قومش از او آب خواستند وحی کردیم که با عصایت بر آن تخته سنگ بزن پس از آن دوازده چشمه جوشید هر گروهی آبشخور خود را بشناخت و ابر را بر فراز آنان سایبان کردیم و گزانگبین و بلدرچین بر ایشان فرو فرستادیم از چیزهای پاکیزهای که روزیتان کردهایم بخورید و بر ما ستم نکردند لیکن بر خودشان ستم میکردند ١٦٠﴾
﴿و [یاد کن] هنگامی را که بدیشان گفته شد در این شهر سکونت گزینید و از آن هر جا که خواستید بخورید و بگویید [خداوندا] گناهان ما را فرو ریز و سجدهکنان از دروازه [شهر] درآیید تا گناهان شما را بر شما ببخشاییم [و] به زودی بر [اجر] نیکوکاران بیفزاییم ١٦١﴾
﴿پس کسانی از آنان که ستم کردند سخنی را که به ایشان گفته شده بود به سخن دیگری تبدیل کردند پس به سزای آنکه ستم میورزیدند عذابی از آسمان بر آنان فرو فرستادیم ١٦٢﴾
﴿و از اهالی آن شهری که کنار دریا بود از ایشان جویا شو آنگاه که به [حکم] روز شنبه تجاوز میکردند آنگاه که روز شنبه آنان ماهیهایشان روی آب میآمدند و روزهای غیر شنبه به سوی آنان نمیآمدند این گونه ما آنان را به سبب آنکه نافرمانی میکردند میآزمودیم ١٦٣﴾
﴿و آنگاه که گروهی از ایشان گفتند برای چه قومی را که خدا هلاککننده ایشان استیا آنان را به عذابی سخت عذاب خواهد کرد پند میدهید گفتند تا معذرتی پیش پروردگارتان باشد و شاید که آنان پرهیزگاری کنند ١٦٤﴾
﴿پس هنگامی که آنچه را بدان تذکر داده شده بودند از یاد بردند کسانی را که از [کار] بد بازمیداشتند نجات دادیم و کسانی را که ستم کردند به سزای آنکه نافرمانی میکردند به عذابی شدید گرفتار کردیم ١٦٥﴾
﴿و [یاد کن] هنگامی را که پروردگارت اعلام داشت که تا روز قیامت بر آنان [=یهودیان] کسانی را خواهد گماشت که بدیشان عذاب سخت بچشانند آری پروردگار تو زودکیفر است و همو آمرزنده بسیار مهربان است ١٦٧﴾
﴿و آنان را در زمین به صورت گروههایی پراکندهساختیم برخی از آنان درستکارند و برخی از آنان جز اینند و آنها را به خوشیها و ناخوشیها آزمودیم باشد که ایشان بازگردند ١٦٨﴾
﴿آنگاه بعد از آنان جانشینانی وارث کتاب [آسمانی] شدند که متاع این دنیای پست را میگیرند و میگویند بخشیده خواهیم شد و اگر متاعی مانند آن به ایشان برسد [باز] آن را میستانند آیا از آنان پیمان کتاب [آسمانی] گرفته نشده که جز به حق نسبت به خدا سخن نگویند با اینکه آنچه را که در آن [کتاب] است آموختهاند و سرای آخرت برای کسانی که پروا پیشه میکنند بهتر است آیا باز تعقل نمیکنید ١٦٩﴾
﴿و [یاد کن] هنگامی را که کوه [طور] را بر فرازشان سایبانآسا برافراشتیم و چنان پنداشتند که [کوه] بر سرشان فرو خواهد افتاد [و گفتیم] آنچه را که به شما دادهایم به جد و جهد بگیرید و آنچه را در آن است به یاد داشته باشید شاید که پرهیزگار شوید ١٧١﴾
﴿و هنگامی را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم ذریه آنان را برگرفت و ایشان را بر خودشان گواه ساخت که آیا پروردگار شما نیستم گفتند چرا گواهی دادیم تا مبادا روز قیامت بگویید ما از این [امر] غافل بودیم ١٧٢﴾
﴿و اگر میخواستیم قدر او را به وسیله آن [آیات] بالا میبردیم اما او به زمین [=دنیا] گرایید و از هوای ن فس خود پیروی کرد از این رو داستانش چون داستان سگ است [که] اگر بر آن حملهور شوی زبان از کام برآورد و اگر آن را رها کنی [باز هم] زبان از کام برآورد این م ث ل آن گروهی است که آیات ما را تکذیب کردند پس این داستان را [برای آنان] حکایت کن شاید که آنان بیندیشند ١٧٦﴾
﴿و در حقیقت بسیاری از جنیان و آدمیان را برای دوزخ آفریدهایم [چرا که] دلهایی دارند که با آن [حقایق را] دریافت نمیکنند و چشمانی دارند که با آنها نمیبینند و گوشهایی دارند که با آنها نمیشنوند آنان همانند چهارپایان بلکه گمراهترند [آری] آنها همان غافلماندگانند ١٧٩﴾
﴿و نامهای نیکو به خدا اختصاص دارد پس او را با آنها بخوانید و کسانی را که در مورد نامهای او به کژی میگرایند رها کنید زودا که به [سزای] آنچه انجام میدادند کیفر خواهند یافت ١٨٠﴾
﴿آیا در ملکوت آسمانها و زمین و هر چیزی که خدا آفریده است ننگریستهاند و اینکه شاید هنگام مرگشان نزدیک شده باشد پس به کدام سخن بعد از قرآن ایمان میآورند ١٨٥﴾
﴿از تو دربارهٔ قیامت میپرسند [که] وقوع آنچه وقت است بگو علم آن تنها نزد پروردگار من است جز او [هیچکس] آن را به موقع خود آشکار نمیگرداند [این حادثه] بر آسمانها و زمین گران است جز ناگهان به شما نمیرسد [باز] از تو میپرسند گویا تو از [زمان وقوع] آن آگاهی بگو علم آن تنها نزد خداست ولی بیشتر مردم نمیدانند ١٨٧﴾
﴿بگو جز آنچه خدا بخواهد برای خودم اختیار سود و زیانی ندارم و اگر غیب میدانستم قطعاً خیر بیشتری میاندوختم و هرگز به من آسیبی نمیرسید من جز بیمدهنده و بشارتگر برای گروهی که ایمان میآورند نیستم ١٨٨﴾
﴿اوست آن کس که شما را از ن فس واحدی آفرید و جفت وی را از آن پدیدآورد تا بدان آرام گیرد پس چون [آدم] با او [حوا] درآمیخت باردار شد باری سبک و [چندی] با آن [بار سبک] گذرانید و چون سنگینبار شد خدا پروردگار خود را خواندند که اگر به ما [فرزندی] شایسته عطا کنی قطعاً از سپاسگزاران خواهیم بود ١٨٩﴾
﴿آیا آنها پاهایی دارند که با آن راه بروند یا دستهایی دارند که با آن کاری انجام دهند یا چشمهایی دارند که با آن بنگرند یا گوشهایی دارند که با آن بشنوند بگو شریکان خود را بخوانید سپس دربارهٔ من حیله به کار برید و مرا مهلت مدهید ١٩٥﴾
﴿و هر گاه برای آنان آیاتی نیاوری میگویند چرا آن را خود برنگزیدی بگو من فقط آنچه را که از پروردگارم به من وحی میشود پیروی میکنم این [قرآن] رهنمودی است از جانب پروردگار شما و برای گروهی که ایمان میآورند هدایت و رحمتی است ٢٠٣﴾
﴿به یقین کسانی که نزد پروردگار تو هستند از پرستش او تکبر نمیورزند و او را به پاکی میستایند و برای او سجده میکنند ٢٠٦﴾
﴿به نام خداوند رحمتگر مهربان. الف لام میم صاد ١ کتابی است که به سوی تو فرو فرستاده شده است پس نباید در سینه تو از ناحیه آن تنگی باشد تا به وسیله آن هشدار دهی و برای مؤمنان پندی باشد ٢ آنچه را از جانب پروردگارتان به سوی شما فرو فرستاده شده است پیروی کنید و جز او از معبودان [دیگر] پیروی مکنید چه اندک پند میگیرید ٣ و چه بسیار شهرها که [مردم] آن را به هلاکت رسانیدیم و در حالی که به خواب شبانگاهی رفته یا نیمروز غنوده بودند عذاب ما به آنها رسید ٤ و هنگامی که عذاب ما بر آنان آمد سخنشان جز این نبود که گفتند راستی که ما ستمکار بودیم ٥ پس قطعاً از کسانی که [پیامبران] به سوی آنان فرستاده شدهاند خواهیم پرسید و قطعاً از [خود] فرستادگان [نیز] خواهیم پرسید ٦ و از روی دانش به آنان گزارش خواهیم داد و ما [از احوال آنان] غایب نبودهایم ٧ و در آن روز سنجش [اعمال] درست است پس هر کس میزانهای [عمل] او گران باشد آنان خود رستگارانند ٨ و هر کس میزانهای [عمل] او سبک باشد پس آنانند که به خود زیان زدهاند چرا که به آیات ما ستم کردهاند ٩ و قطعاً شما را در زمین قدرت عمل دادیم و برای شما در آن وسایل معیشت نهادیم [اما] چه کم سپاسگزاری میکنید ١٠ و در حقیقتشما را خلق کردیم سپس به صورتگری شما پرداختیم آنگاه به فرشتگان گفتیم برای آدم سجده کنید پس [همه] سجده کردند جز ابلیس که از سجدهکنندگان نبود ١١ فرمود چون تو را به سجده امر کردم چه چیز تو را بازداشت از اینکه سجده کنی گفت من از او بهترم مرا از آتشی آفریدی و او را از گل آفریدی ١٢ فرمود از آن [مقام] فرو شو تو را نرسد که در آن [جایگاه] تکبر نمایی پس بیرون شو که تو از خوارشدگانی ١٣ گفت مرا تا روزی که [مردم] برانگیخته خواهند شد مهلت ده ١٤ فرمود تو از مهلتیافتگانی ١٥ گفت پس به سبب آنکه مرا به بیراهه افکندی من هم برای [فریفتن] آنان حتماً بر سر راه راست تو خواهم نشست ١٦ آنگاه از پیش رو و از پشتسرشان و از طرف راست و از طرف چپشان بر آنها میتازم و بیشترشان را شکرگزار نخواهی یافت ١٧ فرمود نکوهیده و رانده از آن [مقام] بیرون شو که قطعاً هر که از آنان از تو پیروی کند جهنم را از همه شما پر خواهم کرد ١٨ و ای آدم تو با جفتخویش در آن باغ سکونت گیر و از هر جا که خواهید بخورید و[لی] به این درخت نزدیک مشوید که از ستمکاران خواهید شد ١٩ پس شیطان آن دو را وسوسه کرد تا آنچه را از عورتهایشان برایشان پوشیده مانده بود برای آنان نمایان گرداند و گفت پروردگارتان شما را از این درخت منع نکرد جز [برای] آنکه [مبادا] دو فرشته گردید یا از [زمره] جاودانان شوید ٢٠ و برای آن دو سوگند یاد کرد که من قطعاً از خیرخواهان شما هستم ٢١ پس آن دو را با فریب به سقوط کشانید پس چون آن دو از [میوه] آن درخت [ممنوع] چشیدند برهنگیهایشان بر آنان آشکار شد و به چسبانیدن برگ[های درختان] بهشت بر خود آغاز کردند و پروردگارشان بر آن دو بانگ بر زد مگر شما را از این درخت منع نکردم و به شما نگفتم که در حقیقتشیطان برای شما دشمنی آشکار است ٢٢ گفتند پروردگارا ما بر خویشتن ستم کردیم و اگر بر ما نبخشایی و به ما رحم نکنی مسلماً از زیانکاران خواهیم بود ٢٣ فرمود فرود آیید که بعضی از شما دشمن بعضی [دیگر]ید و برای شما در زمین تا هنگامی [معین] قرارگاه و برخورداری است ٢٤ فرمود در آن زندگی میکنید و در آن میمیرید و از آن برانگیخته خواهید شد ٢٥ ای فرزندان آدم در حقیقت ما برای شما لباسی فرو فرستادیم که عورتهای شما را پوشیده میدارد و [برای شما] زینتی است و[لی] بهترین جامه [لباس] تقوا است این از نشانههای [قدرت] خداست باشد که متذکر شوند ٢٦ ای فرزندان آدم زنهار تا شیطان شما را به فتنه نیندازد چنانکه پدر و مادر شما را از بهشت بیرون راند و لباسشان را از ایشان برکند تا عورتهایشان را بر آنان نمایان کند در حقیقت او و قبیلهاش شما را از آنجا که آنها را نمیبینید میبینند ما شیاطین را دوستان کسانی قرار دادیم که ایمان نمیآورند ٢٧ و چون کار زشتی کنند میگویند پدران خود را بر آن یافتیم و خدا ما را بدان فرمان داده است بگو قطعاً خدا به کار زشت فرمان نمیدهد آیا چیزی را که نمیدانید به خدا نسبت میدهید ٢٨ بگو پروردگارم به دادگری فرمان داده است و [اینکه] در هر مسجدی روی خود را مستقیم [به سوی قبله] کنید و در حالی که دین خود را برای او خالص گردانیدهاید وی را بخوانید همان گونه که شما را پدیدآورد [به سوی او] برمیگردید ٢٩ [در حالی که] گروهی را هدایت نموده و گروهی گمراهی بر آنان ثابتشده است زیرا آنان شیاطین را به جای خدا دوستان [خود] گرفتهاند و میپندارند که راهیافتگانند ٣٠ ای فرزندان آدم جامه خود را در هر نمازی برگیرید و بخورید و بیاشامید و[لی] زیادهروی مکنید که او اسرافکاران را دوست نمیدارد ٣١ [ای پیامبر] بگو زیورهایی را که خدا برای بندگانش پدیدآورده و [نیز] روزیهای پاکیزه را چه کسی حرام گردانیده بگو این [نعمتها] در زندگی دنیا برای کسانی است که ایمان آوردهاند و روز قیامت [نیز] خاص آنان میباشد این گونه آیات [خود] را برای گروهی که میدانند به روشنی بیان میکنیم ٣٢ بگو پروردگار من فقط زشتکاریها را چه آشکارش [باشد] و چه پنهان و گناه و ستم ناحق را حرام گردانیده است و [نیز] اینکه چیزی را شریک خدا سازید که دلیلی بر [حقانیت] آن نازل نکرده و اینکه چیزی را که نمیدانید به خدا نسبت دهید ٣٣ و برای هر امتی اجلی است پس چون اجلشان فرا رسد نه [میتوانند] ساعتی آن را پس اندازند و نه پیش ٣٤ ای فرزندان آدم چون پیامبرانی از خودتان برای شما بیایند و آیات مرا بر شما بخوانند پس هر کس به پرهیزگاری و صلاح گراید نه بیمی بر آنان خواهد بود و نه اندوهگین میشوند ٣٥ و کسانی که آیات ما را دروغ انگاشتند و از [پذیرش] آنها تکبر ورزیدند آنان همدم آتشند [و] در آن جاودانند ٣٦ پس کیستستمکارتر از آن کس که بر خدا دروغ بندد یا آیات او را تکذیب کند اینان کسانی هستند که نصیبشان از آنچه مقرر شده به ایشان خواهد رسید تا آنگاه که فرشتگان ما به سراغشان بیایند که جانشان بستانند میگویند آنچه غیر از خدا میخواندید کجاست میگویند از [چشم] ما ناپدید شدند و علیه خود گواهی میدهند که آنان کافر بودند ٣٧ میفرماید در میان امتهایی از جن و انس که پیش از شما بودهاند داخل آتش شوید هر بار که امتی [در آتش] درآید همکیشان خود را لعنت کند تا وقتی که همگی در آن به هم پیوندند [آنگاه] پیروانشان دربارهٔ پیشوایانشان میگویند پروردگارا اینان ما را گمراه کردند پس دو برابر عذاب آتش به آنان بده [خدا] میفرماید برای هر کدام [عذاب] دو چندان است ولی شما نمیدانید ٣٨ و پیشوایانشان به پیروانشان میگویند شما را بر ما امتیازی نیست پس به سزای آنچه به دست میآوردید عذاب را بچشید ٣٩ در حقیقت کسانی که آیات ما را دروغ شمردند و از [پذیرفتن] آنها تکبر ورزیدند درهای آسمان را برایشان نمیگشایند و در بهشت درنمیآیند مگر آنکه شتر در سوراخ سوزن داخل شود و بدینسان بزهکاران را کیفر میدهیم ٤٠ برای آنان از جهنم بستری و از بالایشان پوششهاست و این گونه بیدادگران را سزا میدهیم ٤١ و کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند هیچکسی را جز به قدر توانش تکلیف نمیکنیم آنان همدم بهشتند [که] در آن جاودانند ٤٢ و هر گونه کینهای را از سینههایشان میزداییم از زیر [قصرهای]شان نهرها جاری است و میگویند ستایش خدایی را که ما را بدین [راه] هدایت نمود و اگر خدا ما را رهبری نمیکرد ما خود هدایت نمییافتیم در حقیقت فرستادگان پروردگار ما حق را آوردند و به آنان ندا داده میشود که این همان بهشتی است که آن را به [پاداش] آنچه انجام میدادید میراث یافتهاید ٤٣ و بهشتیان دوزخیان را آواز میدهند که ما آنچه را پروردگارمان به ما وعده داده بود رستیافتیم آیا شما [نیز] آنچه را پروردگارتان وعده کرده بود راست و درستیافتید میگویند آری پس آوازدهندهای میان آنان آواز درمیدهد که لعنتخدا بر ستمکاران باد ٤٤ همانان که [مردم را] از راه خدا بازمیدارند و آن را کج میخواهند و آنها آخرت را منکرند ٤٥ و میان آن دو [گروه] حایلی است و بر اعراف مردانی هستند که هر یک [از آن دو دسته] را از سیمایشان میشناسند و بهشتیان را که هنوز وارد آن نشده و[لی] [بدان] امید دارند آواز میدهند که سلام بر شما ٤٦ و چون چشمانشان به سوی دوزخیان گردانیده شود میگویند پروردگارا ما را در زمره گروه ستمکاران قرار مده ٤٧ و اهل ا عراف مردانی را که آنان را از سیمایشان میشناسند ندا میدهند [و] میگویند جمعیتشما و آن [همه] گردنکشی که میکردید به حال شما سودی نداشت ٤٨ آیا اینان همان کسان نبودند که سوگند یاد میکردید که خدا آنان را به رحمتی نخواهد رسانید [اینک] به بهشت درآیید نه بیمی بر شماست و نه اندوهگین میشوید ٤٩ و دوزخیان بهشتیان را آواز میدهند که از آن آب یا از آنچه خدا روزی شما کرده بر ما فرو ریزید میگویند خدا آنها را بر کافران حرام کرده است ٥٠ همانان که دین خود را سرگرمی و بازی پنداشتند و زندگی دنیا مغرورشان کرد پس همان گونه که آنان دیدار امروز خود را از یاد بردند و آیات ما را انکار میکردند ما [هم] امروز آنان را از یاد میبریم ٥١ و در حقیقت ما برای آنان کتابی آوردیم که آن را از روی دانش روشن و شیوایش ساختهایم و برای گروهی که ایمان میآورند هدایت و رحمتی است ٥٢ آیا [آنان] جز در انتظار تاویل آنند روزی که تاویلش فرا رسد کسانی که آن را پیش از آن به فراموشی سپردهاند میگویند حقا فرستادگان پروردگار ما حق را آوردند پس آیا [امروز] ما را شفاعتگرانی هست که برای ما شفاعت کنند یا [ممکن است به دنیا] بازگردانیده شویم تا غیر از آنچه انجام میدادیم انجام دهیم به راستی که [آنان] به خویشتن زیان زدند و آنچه را به دروغ میساختند از کف دادند ٥٣ در حقیقت پروردگار شما آن خدایی است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید سپس بر عرش [جهانداری] استیلا یافت روز را به شب که شتابان آن را میطلبد میپوشاند و [نیز] خورشید و ماه و ستارگان را که به فرمان او رام شدهاند [پدیدآورد] آگاه باش که [عالم] خلق و امر از آن اوست فرخنده خدایی است پروردگار جهانیان ٥٤ پروردگار خود را به زاری و نهانی بخوانید که او از حدگذرندگان را دوست نمیدارد ٥٥ و در زمین پس از اصلاح آن فساد مکنید و با بیم و امید او را بخوانید که رحمتخدا به نیکوکاران نزدیک است ٥٦ و اوست که بادها را پیشاپیش [باران] رحمتش مژدهرسان میفرستد تا آن گاه که ابرهای گرانبار را بردارند آن را به سوی سرزمینی مرده برانیم و از آن باران فرود آوریم و از هر گونه میوهای [از خاک] برآوریم بدینسان مردگان را [نیز از قبرها] خارج میسازیم باشد که شما متذکر شوید ٥٧ و زمین پاک [و آماده] گیاهش به اذن پروردگارش برمیآید و آن [زمینی] که ناپاک [و نامناسب] است [گیاهش] جز اندک و بیفایده برنمیآید این گونه آیات [خود] را برای گروهی که شکر میگزارند گونهگون بیان میکنیم ٥٨ همانا نوح را به سوی قومش فرستادیم پس گفت ای قوم من خدا را بپرستید که برای شما معبودی جز او نیست من از عذاب روزی سترگ بر شما بیمناکم ٥٩ سران قومش گفتند واقعاً ما تو را در گمراهی آشکاری میبینیم ٦٠ گفت ای قوم من هیچ گونه گمراهی در من نیست بلکه من فرستادهای از جانب پروردگار جهانیانم ٦١ پیامهای پروردگارم را به شما میرسانم و اندرزتان میدهم و چیزهایی از خدا میدانم که [شما] نمیدانید ٦٢ آیا تعجب کردید که بر مردی از خودتان پندی از جانب پروردگارتان برای شما آمده تا شما را بیم دهد و تا شما پرهیزگاری کنید و باشد که مورد رحمت قرار گیرید ٦٣ پس او را تکذیب کردند و ما او و کسانی را که با وی در کشتی بودند نجات دادیم و کسانی را که آیات ما را دروغ پنداشتند غرق کردیم زیرا آنان گروهی کور[دل] بودند ٦٤ و به سوی عاد برادرشان هود را [فرستادیم] گفت ای قوم من خدا را بپرستید که برای شما معبودی جز او نیست پس آیا پرهیزگاری نمیکنید ٦٥ سران قومش که کافر بودند گفتند در حقیقت ما تو را در [نوعی] سفاهت میبینیم و جدا تو را از دروغگویان میپنداریم ٦٦ گفت ای قوم من در من سفاهتی نیست ولی من فرستادهای از جانب پروردگار جهانیانم ٦٧ پیامهای پروردگارم را به شما میرسانم و برای شما خیر خواهی امینم ٦٨ آیا تعجب کردید که بر مردی از خودتان پندی از جانب پروردگارتان برای شما آمده تا شما را هشدار دهد و به خاطر آورید زمانی را که [خداوند] شما را پس از قوم نوح جانشینان [آنان] قرار داد و در خلقت بر قوت شما افزود پس نعمتهای خدا را به یاد آورید باشد که رستگار شوید ٦٩ گفتند آیا به سوی ما آمدهای که تنها خدا را بپرستیم و آنچه را که پدرانمان میپرستیدند رها کنیم اگر راست میگویی آنچه را به ما وعده میدهی برای ما بیاور ٧٠ گفت راستی که عذاب و خشمی [سخت] از پروردگارتان بر شما مقرر گردیده است آیا دربارهٔ نامهایی که خود و پدرانتان [برای بتها] نامگذاری کردهاید و خدا بر [حقانیت] آنها برهانی فرو نفرستاده با من مجادله میکنید پس منتظر باشید که من [هم] با شما از منتظرانم ٧١ پس او و کسانی را که با او بودند به رحمتی از خود رهانیدیم و کسانی را که آیات ما را دروغ شمردند و مؤمن نبودند ریشهکن کردیم ٧٢ و به سوی [قوم] ثمود صالح برادرشان را [فرستادیم] گفت ای قوم من خدا را بپرستید برای شما معبودی جز او نیست در حقیقت برای شما از جانب پروردگارتان دلیلی آشکار آمده است این مادهشتر خدا برای شماست که پدیدهای شگرف است پس آن را بگذارید تا در زمین خدا بخورد و گزندی به او نرسانید تا [مبادا] شما را عذابی دردناک فرو گیرد ٧٣ و به یاد آورید هنگامی را که شما را پس از [قوم] عاد جانشینان [آنان] گردانید و در زمین به شما جای [مناسب] داد در دشتهای آن [برای خود] کاخهایی اختیار میکردید و از کوهها خانههایی [زمستانی] میتراشیدید پس نعمتهای خدا را به یاد آورید و در زمین سر به فساد برمدارید ٧٤ سران قوم او که استکبار میورزیدند به مستضعفانی که ایمان آورده بودند گفتند آیا میدانید که صالح از طرف پروردگارش فرستاده شده است گفتند بیتردید ما به آنچه وی بدان سالتیافته است مؤمنیم ٧٥ کسانی که استکبار میورزیدند گفتند ما به آنچه شما بدان ایمان آوردهاید کافریم ٧٦ پس آن مادهشتر را پی کردند و از فرمان پروردگار خود سرپیچیدند و گفتند ای صالح اگر از پیامبرانی آنچه را به ما وعده میدهی برای ما بیاور ٧٧ آنگاه زمینلرزه آنان را فرو گرفت و در خانههایشان از پا درآمدند ٧٨ پس [صالح] از ایشان روی برتافت و گفت ای قوم من به راستی من پیام پروردگارم را به شما رساندم و خیر شما را خواستم ولی شما [خیرخواهان و نصیحتگران] را دوست نمیدارید ٧٩ و لوط را [فرستادیم] هنگامی که به قوم خود گفت آیا آن کار زشت[ی] را مرتکب میشوید که هیچکس از جهانیان در آن بر شما پیشی نگرفته است ٨٠ شما از روی شهوت به جای زنان با مردان درمیآمیزید آری شما گروهی تجاوزکارید ٨١ ولی پاسخ قومش جز این نبود که گفتند آنان را از شهرتان بیرون کنید زیرا آنان کسانیاند که به پاکی تظاهر میکنند ٨٢ پس او و خانوادهاش را غیر از زنش که از زمره باقیماندگان [در خاکستر مواد گوگردی] بود نجات دادیم ٨٣ و بر سر آنان بارشی [از مواد گوگردی] بارانیدیم پس ببین فرجام گنهکاران چسان بود ٨٤ و به سوی [مردم] مدین برادرشان شعیب را [فرستادیم] گفت ای قوم من خدا را بپرستید که برای شما هیچ معبودی جز او نیست در حقیقتشما را از جانب پروردگارتان برهانی روشن آمده است پس پیمانه و ترازو را تمام نهید و اموال مردم را کم مدهید و در زمین پس از اصلاح آن فساد مکنید این [رهنمودها] اگر مؤمنید برای شما بهتر است ٨٥ و بر سر هر راهی منشینید که [مردم را] بترسانید و کسی را که ایمان به خدا آورده از راه خدا بازدارید و راه او را کج بخواهید و به یاد آورید هنگامی را که اندک بودید پس شما را بسیار گردانید و بنگرید که فرجام فسادکاران چگونه بوده است ٨٦ و اگر گروهی از شما به آنچه من بدان فرستاده شدهام ایمان آورده و گروه دیگر ایمان نیاوردهاند صبر کنید تا خدا میان ما داوری کند [که] او بهترین داوران است ٨٧ سران قومش که تکبر میورزیدند گفتند ای شعیب یا تو و کسانی را که با تو ایمان آوردهاند از شهر خودمان بیرون خواهیم کرد یا به کیش ما برگردید گفت آیا هر چند کراهت داشته باشیم ٨٨ اگر بعد از آنکه خدا ما را از آن نجات بخشیده [باز] به کیش شما برگردیم در حقیقت به خدا دروغ بستهایم و ما را سزاوار نیست که به آن بازگردیم مگر آنکه خدا پروردگار ما بخواهد [که] پروردگار ما از نظر دانش بر هر چیزی احاطه دارد بر خدا توکل کردهایم بار پروردگارا میان ما و قوم ما به حق داوری کن که تو بهترین داورانی ٨٩ و سران قومش که کافر بودند گفتند اگر از شعیب پیروی کنید در این صورت قطعاً زیانکارید ٩٠ پس زمینلرزه آنان را فرو گرفت و در خانههایشان از پا درآمدند ٩١ کسانی که شعیب را تکذیب کرده بودند گویی خود در آن [دیار] سکونت نداشتند کسانی که شعیب را تکذیب کرده بودند خود همان زیانکاران بودند ٩٢ پس [شعیب] از ایشان روی برتافت و گفت ای قوم من به راستی که پیامهای پروردگارم را به شما رسانیدم و پندتان دادم دیگر چگونه بر گروهی که کافرند دریغ بخورم ٩٣ و در هیچ شهری پیامبری نفرستادیم مگر آنکه مردمش را به سختی و رنج دچار کردیم تا مگر به زاری درآیند ٩٤ آنگاه به جای بدی [=بلا] نیکی [=نعمت] قرار دادیم تا انبوه شدند و گفتند پدران ما را [هم مسلماً به حکم طبیعت] رنج و راحت میرسیده است پس در حالی که بیخبر بودند بناگاه [گریبان] آنان را گرفتیم ٩٥ و اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند قطعاً برکاتی از آسمان و زمین برایشان میگشودیم ولی تکذیب کردند پس به [کیفر] دستاوردشان [گریبان] آنان را گرفتیم ٩٦ آیا ساکنان شهرها ایمن شدهاند از اینکه عذاب ما شامگاهان در حالی که به خواب فرورفتهاند به آنان برسد ٩٧ و آیا ساکنان شهرها ایمن شدهاند از اینکه عذاب ما نیمروز در حالی که به بازی سرگرمند به ایشان دررسد ٩٨ آیا از مکر خدا خود را ایمن دانستند [با آنکه] جز مردم زیانکار [کسی] خود را از مکر خدا ایمن نمیداند ٩٩ مگر برای کسانی که زمین را پس از ساکنان [پیشین] آن به ارث میبرند باز ننموده است که اگر میخواستیم آنان را به [کیفر] گناهانشان میرساندیم و بر دلهایشان مهر مینهادیم تا دیگر نشنوند ١٠٠ این شهرهاست که برخی از خبرهای آن را بر تو حکایت میکنیم در حقیقت پیامبرانشان دلایل روشن برایشان آوردند اما آنان به آنچه قبلاً تکذیب کرده بودند [باز] ایمان نمیآوردند این گونه خدا بر دلهای کافران مهر مینهد ١٠١ و در بیشتر آنان عهدی [استوار] نیافتیم و بیشترشان را جدا نافرمان یافتیم ١٠٢ آنگاه بعد از آنان موسی را با آیات خود به سوی فرعون و سران قومش فرستادیم ولی آنها به آن [آیات] کفر ورزیدند پس ببین فرجام مفسدان چگونه بود ١٠٣ و موسی گفت ای فرعون بیتردید من پیامبری از سوی پروردگار جهانیانم ١٠٤ شایسته است که بر خدا جز [سخن] حق نگویم من در حقیقت دلیلی روشن از سوی پروردگارتان برای شما آوردهام پس فرزندان اسرائیل را همراه من بفرست ١٠٥ [فرعون] گفت اگر معجزهای آوردهای پس اگر راست میگویی آن را ارائه بده ١٠٦ پس [موسی] عصایش را افکند و بناگاه اژدهایی آشکار شد ١٠٧ و دستخود را [از گریبان] بیرون کشید و ناگهان برای تماشاگران سپید [و درخشنده] بود ١٠٨ سران قوم فرعون گفتند بیشک این [مرد] ساحری داناست ١٠٩ میخواهد شما را از سرزمینتان بیرون کند پس چه دستور میدهید ١١٠ گفتند او و برادرش را بازداشت کن و گردآورندگانی را به شهرها بفرست ١١١ تا هر ساحر دانایی را نزد تو آرند ١١٢ و ساحران نزد فرعون آمدند [و] گفتند [آیا] اگر ما پیروز شویم برای ما پاداشی خواهد بود ١١٣ گفت آری و مسلماً شما از مقربان [دربار من] خواهید بود ١١٤ گفتند ای موسی آیا تو میافکنی یا اینکه ما میافکنیم ١١٥ گفتشما بیفکنید و چون افکندند دیدگان مردم را افسون کردند و آنان را به ترس انداختند و سحری بزرگ در میان آوردند ١١٦ و به موسی وحی کردیم که عصایت را بینداز پس [انداخت و اژدها شد] و ناگهان آنچه را به دروغ ساخته بودند فرو بلعید ١١٧ پس حقیقت آشکار گردید و کارهایی که میکردند باطل شد ١١٨ و در آنجا مغلوب و خوار گردیدند ١١٩ و ساحران به سجده درافتادند ١٢٠ [و] گفتند به پروردگار جهانیان ایمان آوردیم ١٢١ پروردگار موسی و هارون ١٢٢ فرعون گفت آیا پیش از آنکه به شما رخصت دهم به او ایمان آوردید قطعاً این نیرنگی است که در شهر به راه انداختهاید تا مردمش را از آن بیرون کنید پس به زودی خواهید دانست ١٢٣ دستها و پاهایتان را یکی از چپ و یکی از راستخواهم برید سپس همه شما را به دار خواهم آویخت ١٢٤ گفتند ما به سوی پروردگارمان بازخواهیم گشت ١٢٥ و تو جز برای این ما را به کیفر نمیرسانی که ما به معجزات پروردگارمان وقتی برای ما آمد ایمان آوردیم پروردگارا بر ما شکیبایی فرو ریز و ما را مسلمان بمیران ١٢٦ و سران قوم فرعون گفتند آیا موسی و قومش را رها میکنی تا در این سرزمین فساد کنند و [موسی] تو و خدایانت را رها کند [فرعون] گفت بزودی پسرانشان را میکشیم و زنانشان را زنده نگاه میداریم و ما بر آنان مسلطیم ١٢٧ موسی به قوم خود گفت از خدا یاری جویید و پایداری ورزید که زمین از آن خداست آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد میدهد و فرجام [نیک] برای پرهیزگاران است ١٢٨ [قوم موسی] گفتند پیش از آنکه تو نزد ما بیایی و [حتی] بعد از آنکه به سوی ما آمدی مورد آزار قرار گرفتیم گفت امید است که پروردگارتان دشمن شما را هلاک کند و شما را روی زمین جانشین [آنان] سازد آنگاه بنگرد تا چگونه عمل میکنید ١٢٩ و در حقیقت ما فرعونیان را به خشکسالی و کمبود محصولات دچار کردیم باشد که عبرت گیرند ١٣٠ پس هنگامی که نیکی [و نعمت] به آنان روی میآورد میگفتند این برای [شایستگی] خود ماست و چون گزندی به آنان میرسید به موسی و همراهانش شگون بد میزدند آگاه باشید که [سرچشمه] بدشگونی آنان تنها نزد خداست [که آنان را به بدی اعمالشان کیفر میدهد] لیکن بیشترشان نمیدانستند ١٣١ و گفتند هر گونه پدیده شگرفی که به وسیله آن ما را افسون کنی برای ما بیاوری ما به تو ایمان آورنده نیستیم ١٣٢ پس بر آنان طوفان و ملخ و کنه ریز و غوکها و خون را به صورت نشانههایی آشکار فرستادیم و باز سرکشی کردند و گروهی بدکار بودند ١٣٣ و هنگامی که عذاب بر آنان فرود آمد گفتند ای موسی پروردگارت را به عهدی که نزد تو دارد برای ما بخوان اگر این عذاب را از ما برطرف کنی حتماً به تو ایمان خواهیم آورد و بنیاسرائیل را قطعا با تو روانه خواهیم ساخت ١٣٤ و چون عذاب را تا سررسیدی که آنان بدان رسیدند از آنها برداشتیم باز هم پیمانشکنی کردند ١٣٥ سرانجام از آنان انتقام گرفتیم و در دریا غرقشان ساختیم چرا که آیات ما را تکذیب کردند و از آنها غافل بودند ١٣٦ و به آن گروهی که پیوسته تضعیف میشدند [بخشهای] باختر و خاوری سرزمین [فلسطین] را که در آن برکت قرار داده بودیم به میراث عطا کردیم و به پاس آنکه صبر کردند وعده نیکوی پروردگارت به فرزندان اسرائیل تحقق یافت و آنچه را که فرعون و قومش ساخته و افراشته بودند ویران کردیم ١٣٧ و فرزندان اسرائیل را از دریا گذراندیم تا به قومی رسیدند که بر [پرستش] بتهای خویش همت میگماشتند گفتند ای موسی همان گونه که برای آنان خدایانی است برای ما [نیز] خدایی قرار ده گفت راستی شما نادانی میکنید ١٣٨ در حقیقت آنچه ایشان در آنند نابود [و زایل] و آنچه انجام میدادند باطل است ١٣٩ گفت آیا غیر از خدا معبودی برای شما بجویم با اینکه او شما را بر جهانیان برتری داده است ١٤٠ و [یاد کن] هنگامی را که شما را از فرعونیان نجات دادیم که شما را سختشکنجه میکردند پسرانتان را میکشتند و زنانتان را زنده باقی میگذاشتند و در این برای شما آزمایش بزرگی از جانب پروردگارتان بود ١٤١ و با موسی سی شب وعده گذاشتیم و آن را با ده شب دیگر تمام کردیم تا آنکه وقت معین پروردگارش در چهل شب به سر آمد و موسی [هنگام رفتن به کوه طور] به برادرش هارون گفت در میان قوم من جانشینم باش و [کار آنان را] اصلاح کن و راه فسادگران را پیروی مکن ١٤٢ و چون موسی به میعاد ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت عرض کرد پروردگارا خود را به من بنمای تا بر تو بنگرم فرمود هرگز مرا نخواهی دید لیکن به کوه بنگر پس اگر بر جای خود قرار گرفت به زودی مرا خواهی دید پس چون پروردگارش به کوه جلوه نمود آن را ریز ریز ساخت و موسی بیهوش بر زمین افتاد و چون به خود آمد گفت تو منزهی به درگاهت توبه کردم و من نخستین مؤمنانم ١٤٣ فرمود ای موسی تو را با رسالتها و با سخن گفتنم [با تو] بر مردم [روزگار] برگزیدم پس آنچه را به تو دادم بگیر و از سپاسگزاران باش ١٤٤ و در الواح [تورات] برای او در هر موردی پندی و برای هر چیزی تفصیلی نگاشتیم پس [فرمودیم] آن را به جد و جهد بگیر و قوم خود را وادار کن که بهترین آن را فرا گیرند به زودی سرای نافرمانان را به شما مینمایانم ١٤٥ به زودی کسانی را که در زمین بناحق تکبر میورزند از آیاتم رویگردان سازم [به طوری که] اگر هر نشانهای را [از قدرت من] بنگرند بدان ایمان نیاورند و اگر راه صواب را ببینند آن را برنگزینند و اگر راه گمراهی را ببینند آن را راه خود قرار دهند این بدان سبب است که آنان آیات ما را دروغ انگاشته و غفلت ورزیدند ١٤٦ و کسانی که آیات ما و دیدار آخرت را دروغ پنداشتند اعمالشان تباه شده است آیا جز در برابر آنچه میکردند کیفر میبینند ١٤٧ و قوم موسی پس از [عزیمت] او از زیورهای خود مجسمه گوسالهای برای خود ساختند که صدای گاو داشت آیا ندیدند که آن [گوساله] با ایشان سخن نمیگوید و راهی بدانها نمینماید آن را [به پرستش] گرفتند و ستمکار بودند ١٤٨ و چون انگشت ندامت گزیدند و دانستند که واقعاً گمراه شدهاند گفتند اگر پروردگار ما به ما رحم نکند و ما را نبخشاید قطعاً از زیانکاران خواهیم بود ١٤٩ و چون موسی خشمناک و اندوهگین به سوی قوم خود بازگشت گفت پس از من چه بد جانشینی برای من بودید آیا بر فرمان پروردگارتان پیشی گرفتید و الواح را افکند و [موی] سر برادرش را گرفت و او را به طرف خود کشید [هارون] گفت ای فرزند مادرم این قوم مرا ناتوان یافتند و چیزی نمانده بود که مرا بکشند پس مرا دشمنشاد مکن و مرا در شمار گروه ستمکاران قرار مده ١٥٠ [موسی] گفت پروردگارا من و برادرم را بیامرز و ما را در [پناه] رحمتخود درآور و تو مهربانترین مهربانانی ١٥١ آری کسانی که گوساله را [به پرستش] گرفتند به زودی خشمی از پروردگارشان و ذلتی در زندگی دنیا به ایشان خواهد رسید و ما این گونه دروغپردازان را کیفر میدهیم ١٥٢ و[لی] کسانی که مرتکب گناهان شدند آنگاه توبه کردند و ایمان آوردند قطعاً پروردگار تو پس از آن آمرزنده مهربان خواهد بود ١٥٣ و چون خشم موسی فرو نشست الواح را برگرفت و در رونویس آن برای کسانی که از پروردگارشان بیمناک بودند هدایت و رحمتی بود ١٥٤ و موسی از میان قوم خود هفتاد مرد برای میعاد ما برگزید و چون زلزله آنان را فرو گرفت گفت پروردگارا اگر میخواستی آنان را و مرا پیش از این هلاک میساختی آیا ما را به [سزای] آنچه کمخردان ما کردهاند هلاک میکنی این جز آزمایش تو نیست هر که را بخواهی به وسیله آن گمراه و هر که را بخواهی هدایت میکنی تو سرور مایی پس ما را بیامرز و به ما رحم کن و تو بهترین آمرزندگانی ١٥٥ و برای ما در این دنیا نیکی مقرر فرما و در آخرت [نیز] زیرا که ما به سوی تو بازگشتهایم فرمود عذاب خود را به هر کس بخواهم میرسانم و رحمتم همه چیز را فرا گرفته است و به زودی آن را برای کسانی که پرهیزگاری میکنند و زکات میدهند و آنان که به آیات ما ایمان میآورند مقرر میدارم ١٥٦ همانان که از این فرستاده پیامبر درس نخوانده که [نام] او را نزد خود در تورات و انجیل نوشته مییابند پیروی میکنند [همان پیامبری که] آنان را به کار پسندیده فرمان میدهد و از کار ناپسند بازمیدارد و برای آنان چیزهای پاکیزه را حلال و چیزهای ناپاک را بر ایشان حرام میگرداند و از [دوش] آنان قید و بندهایی را که بر ایشان بوده است برمیدارد پس کسانی که به او ایمان آوردند و بزرگش داشتند و یاریش کردند و نوری را که با او نازل شده است پیروی کردند آنان همان رستگارانند ١٥٧ بگو ای مردم من پیامبر خدا به سوی همه شما هستم همان [خدایی] که فرمانروایی آسمانها و زمین از آن اوست هیچ معبودی جز او نیست که زنده میکند و میمیراند پس به خدا و فرستاده او که پیامبر درسنخواندهای است که به خدا و کلمات او ایمان دارد بگروید و او را پیروی کنید امید که هدایتشوید ١٥٨ و از میان قوم موسی جماعتی هستند که به حق راهنمایی میکنند و به حق داوری مینمایند ١٥٩ و آنان را به دوازده عشیره که هر یک امتی بودند تقسیم کردیم و به موسی وقتی قومش از او آب خواستند وحی کردیم که با عصایت بر آن تخته سنگ بزن پس از آن دوازده چشمه جوشید هر گروهی آبشخور خود را بشناخت و ابر را بر فراز آنان سایبان کردیم و گزانگبین و بلدرچین بر ایشان فرو فرستادیم از چیزهای پاکیزهای که روزیتان کردهایم بخورید و بر ما ستم نکردند لیکن بر خودشان ستم میکردند ١٦٠ و [یاد کن] هنگامی را که بدیشان گفته شد در این شهر سکونت گزینید و از آن هر جا که خواستید بخورید و بگویید [خداوندا] گناهان ما را فرو ریز و سجدهکنان از دروازه [شهر] درآیید تا گناهان شما را بر شما ببخشاییم [و] به زودی بر [اجر] نیکوکاران بیفزاییم ١٦١ پس کسانی از آنان که ستم کردند سخنی را که به ایشان گفته شده بود به سخن دیگری تبدیل کردند پس به سزای آنکه ستم میورزیدند عذابی از آسمان بر آنان فرو فرستادیم ١٦٢ و از اهالی آن شهری که کنار دریا بود از ایشان جویا شو آنگاه که به [حکم] روز شنبه تجاوز میکردند آنگاه که روز شنبه آنان ماهیهایشان روی آب میآمدند و روزهای غیر شنبه به سوی آنان نمیآمدند این گونه ما آنان را به سبب آنکه نافرمانی میکردند میآزمودیم ١٦٣ و آنگاه که گروهی از ایشان گفتند برای چه قومی را که خدا هلاککننده ایشان استیا آنان را به عذابی سخت عذاب خواهد کرد پند میدهید گفتند تا معذرتی پیش پروردگارتان باشد و شاید که آنان پرهیزگاری کنند ١٦٤ پس هنگامی که آنچه را بدان تذکر داده شده بودند از یاد بردند کسانی را که از [کار] بد بازمیداشتند نجات دادیم و کسانی را که ستم کردند به سزای آنکه نافرمانی میکردند به عذابی شدید گرفتار کردیم ١٦٥ و چون از آنچه از آن نهی شده بودند سرپیچی کردند به آنان گفتیم بوزینگانی راندهشده باشید ١٦٦ و [یاد کن] هنگامی را که پروردگارت اعلام داشت که تا روز قیامت بر آنان [=یهودیان] کسانی را خواهد گماشت که بدیشان عذاب سخت بچشانند آری پروردگار تو زودکیفر است و همو آمرزنده بسیار مهربان است ١٦٧ و آنان را در زمین به صورت گروههایی پراکندهساختیم برخی از آنان درستکارند و برخی از آنان جز اینند و آنها را به خوشیها و ناخوشیها آزمودیم باشد که ایشان بازگردند ١٦٨ آنگاه بعد از آنان جانشینانی وارث کتاب [آسمانی] شدند که متاع این دنیای پست را میگیرند و میگویند بخشیده خواهیم شد و اگر متاعی مانند آن به ایشان برسد [باز] آن را میستانند آیا از آنان پیمان کتاب [آسمانی] گرفته نشده که جز به حق نسبت به خدا سخن نگویند با اینکه آنچه را که در آن [کتاب] است آموختهاند و سرای آخرت برای کسانی که پروا پیشه میکنند بهتر است آیا باز تعقل نمیکنید ١٦٩ و کسانی که به کتاب [آسمانی] چنگ درمیزنند و نماز برپا داشتهاند [بدانند که] ما اجر درستکاران را تباه نخواهیم کرد ١٧٠ و [یاد کن] هنگامی را که کوه [طور] را بر فرازشان سایبانآسا برافراشتیم و چنان پنداشتند که [کوه] بر سرشان فرو خواهد افتاد [و گفتیم] آنچه را که به شما دادهایم به جد و جهد بگیرید و آنچه را در آن است به یاد داشته باشید شاید که پرهیزگار شوید ١٧١ و هنگامی را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم ذریه آنان را برگرفت و ایشان را بر خودشان گواه ساخت که آیا پروردگار شما نیستم گفتند چرا گواهی دادیم تا مبادا روز قیامت بگویید ما از این [امر] غافل بودیم ١٧٢ یا بگویید پدران ما پیش از این مشرک بودهاند و ما فرزندانی پس از ایشان بودیم آیا ما را به خاطر آنچه باطلاندیشان انجام دادهاند هلاک میکنی ١٧٣ و اینگونه آیات [خود] را به تفصیل بیان میکنیم و باشد که آنان [به سوی حق] بازگردند ١٧٤ و خبر آن کس را که آیات خود را به او داده بودیم برای آنان بخوان که از آن عاری گشت آنگاه شیطان او را دنبال کرد و از گمراهان شد ١٧٥ و اگر میخواستیم قدر او را به وسیله آن [آیات] بالا میبردیم اما او به زمین [=دنیا] گرایید و از هوای ن فس خود پیروی کرد از این رو داستانش چون داستان سگ است [که] اگر بر آن حملهور شوی زبان از کام برآورد و اگر آن را رها کنی [باز هم] زبان از کام برآورد این م ث ل آن گروهی است که آیات ما را تکذیب کردند پس این داستان را [برای آنان] حکایت کن شاید که آنان بیندیشند ١٧٦ چه زشت است داستان گروهی که آیات ما را تکذیب و به خود ستم مینمودند ١٧٧ هر که را خدا هدایت کند او راهیافته است و کسانی را که گمراه نماید آنان خود زیانکارانند ١٧٨ و در حقیقت بسیاری از جنیان و آدمیان را برای دوزخ آفریدهایم [چرا که] دلهایی دارند که با آن [حقایق را] دریافت نمیکنند و چشمانی دارند که با آنها نمیبینند و گوشهایی دارند که با آنها نمیشنوند آنان همانند چهارپایان بلکه گمراهترند [آری] آنها همان غافلماندگانند ١٧٩ و نامهای نیکو به خدا اختصاص دارد پس او را با آنها بخوانید و کسانی را که در مورد نامهای او به کژی میگرایند رها کنید زودا که به [سزای] آنچه انجام میدادند کیفر خواهند یافت ١٨٠ و از میان کسانی که آفریدهایم گروهی هستند که به حق هدایت میکنند و به حق داوری مینمایند ١٨١ و کسانی که آیات ما را تکذیب کردند به تدریج از جایی که نمیدانند گریبانشان را خواهیم گرفت ١٨٢ و به آنان مهلت میدهم که تدبیر من استوار است ١٨٣ آیا نیندیشیدهاند که همنشین آنان هیچ جنونی ندارد او جز هشداردهندهای آشکار نیست ١٨٤ آیا در ملکوت آسمانها و زمین و هر چیزی که خدا آفریده است ننگریستهاند و اینکه شاید هنگام مرگشان نزدیک شده باشد پس به کدام سخن بعد از قرآن ایمان میآورند ١٨٥ هر که را خداوند گمراه کند برای او هیچ رهبری نیست و آنان را در طغیانشان سرگردان وا میگذارد ١٨٦ از تو دربارهٔ قیامت میپرسند [که] وقوع آنچه وقت است بگو علم آن تنها نزد پروردگار من است جز او [هیچکس] آن را به موقع خود آشکار نمیگرداند [این حادثه] بر آسمانها و زمین گران است جز ناگهان به شما نمیرسد [باز] از تو میپرسند گویا تو از [زمان وقوع] آن آگاهی بگو علم آن تنها نزد خداست ولی بیشتر مردم نمیدانند ١٨٧ بگو جز آنچه خدا بخواهد برای خودم اختیار سود و زیانی ندارم و اگر غیب میدانستم قطعاً خیر بیشتری میاندوختم و هرگز به من آسیبی نمیرسید من جز بیمدهنده و بشارتگر برای گروهی که ایمان میآورند نیستم ١٨٨ اوست آن کس که شما را از ن فس واحدی آفرید و جفت وی را از آن پدیدآورد تا بدان آرام گیرد پس چون [آدم] با او [حوا] درآمیخت باردار شد باری سبک و [چندی] با آن [بار سبک] گذرانید و چون سنگینبار شد خدا پروردگار خود را خواندند که اگر به ما [فرزندی] شایسته عطا کنی قطعاً از سپاسگزاران خواهیم بود ١٨٩ و چون به آن دو [فرزندی] شایسته داد در آنچه [خدا] به ایشان داده بود برای او شریکانی قرار دادند و خدا از آنچه [با او] شریک میگردانند برتر است ١٩٠ آیا موجوداتی را [با او] شریک میگردانند که چیزی را نمیآفرینند و خودشان مخلوقند ١٩١ و نمیتوانند آنان را یاری کنند و نه خویشتن را یاری دهند ١٩٢ و اگر آنها را به [راه] هدایت فراخوانید از شما پیروی نمیکنند چه آنها را بخوانید یا خاموش بمانید برای شما یکسان است ١٩٣ در حقیقت کسانی را که به جای خدا میخوانید بندگانی امثال شما هستند پس آنها را [در گرفتاریها] بخوانید اگر راست میگویید باید شما را اجابت کنند ١٩٤ آیا آنها پاهایی دارند که با آن راه بروند یا دستهایی دارند که با آن کاری انجام دهند یا چشمهایی دارند که با آن بنگرند یا گوشهایی دارند که با آن بشنوند بگو شریکان خود را بخوانید سپس دربارهٔ من حیله به کار برید و مرا مهلت مدهید ١٩٥ بیتردید سرور من آن خدایی است که قرآن را فرو فرستاده و همو دوستدار شایستگان است ١٩٦ و کسانی را که به جای او میخوانید نمیتوانند شما را یاری کنند و نه خویشتن را یاری دهند ١٩٧ و اگر آنها را به [راه] هدایت فرا خوانید نمیشنوند و آنها را میبینی که به سوی تو مینگرند در حالی که نمیبینند ١٩٨ گذشت پیشه کن و به [کار] پسندیده فرمان ده و از نادانان رخ برتاب ١٩٩ و اگر از شیطان وسوسهای به تو رسد به خدا پناه ب ر زیرا که او شنوای داناست ٢٠٠ در حقیقت کسانی که [از خدا] پروا دارند چون وسوسهای از جانب شیطان بدیشان رسد [خدا را] به یاد آورند و بناگاه بینا شوند ٢٠١ و یارانشان آنان را به گمراهی میکشانند و کوتاهی نمیکنند ٢٠٢ و هر گاه برای آنان آیاتی نیاوری میگویند چرا آن را خود برنگزیدی بگو من فقط آنچه را که از پروردگارم به من وحی میشود پیروی میکنم این [قرآن] رهنمودی است از جانب پروردگار شما و برای گروهی که ایمان میآورند هدایت و رحمتی است ٢٠٣ و چون قرآن خوانده شود گوش بدان فرا دارید و خاموش مانید امید که بر شما رحمت آید ٢٠٤ و در دل خویش پروردگارت را بامدادان و شامگاهان با تضرع و ترس بیصدای بلند یاد کن و از غافلان مباش ٢٠٥ به یقین کسانی که نزد پروردگار تو هستند از پرستش او تکبر نمیورزند و او را به پاکی میستایند و برای او سجده میکنند ٢٠٦﴾
↑به نظر قاریان بصره و شام ۲۰۵ آیه دارد؛ زیرا آیه اول المص را آیه مستقل ندانستهاند.(طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۴، ص۶۰۸)
↑ مفسران و مترجمان قرآن کلمه«مسجد» را براساس روایات مختلف در این آیه مختلف تفسیر و معنی کردهاند: ۱- مسجد(مسجد الحرام وهر مسجدی)۲- عبادت۳-نماز(یومیه و جمعه و نمازهای عید) و البته منافاتی با یکدیگر هم دارند. بحرانی، سید هاشم، البرهان في تفسيرالقرآن، نشر موسسه بعثت، ج۲، ص۵۳۱و ۵۳۲
↑بحرانی، سید هاشم، البرهان في تفسيرالقرآن، نشر موسسه بعثت، ج۲، ص۵۳۱
↑ هر چند نام بلعم باعورا در این آیه امده است اما چنان چه برخی مفسران نیز گفتهاند براساس قوانین و سنن الهی نتایج اعمال انسانها و انتخاب هایشان می تواند مشابه یکدیگر باشد و هر کس مانند بلعم باعورا عمل کند میتواند به همان فرجام گرفتار شود چنان چه در روایتی از امام رضا(ع) است که گفته :«و هو مثل ضربه الله» ترجمه: بلعم به عنوان مثال ونمونه ای است که خداوند ذکر کرده است. و یا امام باقر(ع) فرموده: «الأصل في ذلك بلعم، ثم ضربه الله مثلا لكل مؤثر هواه على هدى الله من أهل القبلة.» ترجمه:اصل در این آیه بلعم است ولى خداوند مثل زده است بهآن براى هر كس از اهل قبله كه هواى نفس او را از راه هدايت باز دارد.بدین جهت در روایات مصادیق مختلفی نیز به عنوان نمونه برای افرادی که شبیه بلعم هستند ذکر شده است. طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، چاپ مؤسسه اعلمی، ج۴، ص۳۹۵ و طباطبایی، المیزان،۱۳۹۰ق. ج۸، ص۳۳۷
↑ انحصار پاره ای از علوم در ذات مقدس خداوند مانند علم به زمان بر پایی قیامت و یا زمان دقیق مرگ انسان ها و یا زمان بارش باران و مانند آن به معنای این نیست که اگر خداوند متعال اراده کند و بخواهد بخشی از این علوم را در اختیار کسانی قرار بدهد محال و ناممکن است و اگر پیامبر اکرم (ص) با صراحت بیان می کند که از علم غیب اطلاعی ندارد به این معنی است که او به حَسَب ذات و طبیعتش فراتر از علوم متعارف وعادی چیزی نمی داند و اگر خداوند نخواهد چیزی را نمیداند؛ ولی به تصریح آیات قرآن، خداوند از طریق وحی علومی را در اختیار پیامبرش قرار داده است. طباطبایی، المیزان،۱۳۹۰ق. ج۷، ص۹۵و۹۶
↑ بر اساس آیات متعددی از قرآن مانند آیه ۲۶و۲۷ سوره جن عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَىٰ غَيْبِهِ أَحَدًا*إِلَّا مَنِ ارْتَضَىٰ مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا ترجمه:دانای غیب اوست و هیچ کس را بر اسرار غیبش آگاه نمیسازد، مگر آن کس را که به پیامبری برگزیده است که فرشتگان را از پیش رو و پشت سر او میفرستد (تا اسرار وحی را شیاطین به سرقت گوش نربایند). منظور از بی خبری از علم غیب در موردی است که خداوند اراده نکرده باشد و پیامبر هیچ گونه استقلالی در این زمینه ندارد چنان چه علامه طباطبایی در تفسیر المیزان ج۷ ص۹۵ گفته است وأما قوله : « وَلا أَعْلَمُ الْغَيْبَ » فإنما أريد بالعلم الاستقلال به من غير تعليم بوحي وذلك أنه تعالى يُثبت الوحي في ذيل الآية بقوله : « إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا ما يُوحى إِلَيَ »
↑ برخی از مفسران و مترجمان قرآن «الجَمَل» را درآیه به معنای ریسمان یا طناب ضخیمی گرفته اند که با آن کشتی را در ساحل مهار می کنند. حسینی شاه عبدالعظیمی، تفسیر اثنی عشری،تهران:انتشارات ميقات،۱۳۶۳ش، چاپ اول و قرائتی، محسن، تفسير نور،ج۳3، ص۶۵
↑وَادْعُوهُ خَوْفًا وَطَمَعًا و او را با بیم و امید بخوانید! (بیم از مسؤولیتها، و امید به رحمتش.
↑ با توجه به مقام عصمت و علم پیامبر اولوالعزمی مانند حضرت موسی نمی توان پذیرفت که در خواست رؤیت خداوتد در خواست خود او بود ه است بلکه اصرار بنی اسرائیل بر این که تا خداوند را با چشم نبینند ایمان می آورند باعث شد که موسی چنین تقاضایی داشته باشد. محقق طوسی نیز در کتاب تجرید الاعتقاد تصریح می کند که این در خواست موسی برای اصرار بنی اسرائیل بوده است. او می نویسد: «و سؤال موسى لقومه» و علامه حلی نیز در شرح این سخن نوشته که: «أن السؤال كان من موسى ع لقومه ليبين لهم امتناع الرؤية» ترجمه : موسی چنین در خواستی را مطرح کرد تا بنی اسرائیل متوجه بشوند که دیدن خداوند با چشم محال وناممکن است. علامه حلی، كشف المراد في شرح تجريد الاعتقاد، ج۱، ص۲۹۷
منابع
ابن طاووس، علی بن موسی، الإقبال بالأعمال الحسنة، مصحح جواد قيومى اصفهانى، قم، دفتر تبليغات اسلامى، ۱۳۷۶ش.
ابن فهد حلی، احمد بن محمد، عدة الداعی، تهران، دار الکتب الإسلامی، ۱۴۰۷ق.
ابوالفتوح رازى، حسين بن على، روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن، مشهد، آستان قدس رضوى، بنياد پژوهشهاى اسلامى، ۱۴۰۸ق.
اردبیلی، احمد بن محمد، زبدة البیان فی احکام القرآن، محقق محمدباقر بهبودی، تهران، مکتبه المرتضویه، بی تا.
بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، بنیاد بعثت، تهران، چاپ اول، ۱۴۱۶ق.
جریزی، عبدالرحمن، الفقه علی المذاهب الاربعة، بیروت، داراحیاءالتراث العربی، ۱۴۰۶ق.
جمعی از نویسندگان، فرهنگ نامه علوم قرآن، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ۱۳۹۴ق.
جوادی آملی، بررسی آیه میثاق، دوره ۱۳۶۵، شماره ۵۹، مهر و آبان ۱۳۶۵.