سوره طور پنجاه و دومین سوره و از سورههای مکیقرآن است که در جزء ۲۷ جای دارد. در آیه نخست این سوره به «طور» سوگند یاد شده و به همین دلیل این سوره را طور نامیدهاند. گفته شده منظور از طور، کوهی است که در آن به حضرت موسی(ع) وحی میشد. سوره طور کافران را تهدید به عذاب میکند و ویژگیهایی از آن عذاب را بیان میکند. سپس بخشی از نعمتهای بهشتیان را شرح میدهد و منکرانِ نبوتپیامبر(ص) را توبیخ میکند. درباره فضیلت تلاوت سوره طور، از جمله در روایات نقل شده است اگر کسی آن را بخواند، از عذاب جهنم به دور است و در بهشت جای دارد و خیر دنیا و آخرت به او داده میشود.
این سوره را از آن رو سوره طور نامیدهاند که در آیه نخست آن به «طور» سوگند یاد شده است.[۱]علامه طباطبایی در المیزان مینویسد: منظور از طور همان کوهی است که در آن به حضرت موسی(ع) وحی میشد و در دیگر آیات قرآن نیز مقدس شمرده شده و به آن سوگند یاد شده است مانند سوره مریم آیه ۵۲[یادداشت ۱][۲]
سوره طور، ۴۹ آیه، ۳۱۳ کلمه و ۱۳۲۴ حرف دارد. این سوره به لحاظ حجمی جزو سورههای مُفَصَّلات (دارای آیات کوتاه) است و با سوگند آغاز میشود.[۴]
محتوا
به نوشته المیزان، محور اصلی سوره طور، تهديد كسانى است كه با حق عناد مىورزند. این سوره كافران را به عذابى كه در روز قيامت برایشان، در نظر گرفته شده، بیم داده و با بیان سوگندهايى، وقوع آن عذاب را حتمی اعلام کرده است. سوره سپس پارهاى از ویژگیهای آن عذاب را بیان کرده و در مقابل، بخشی از نعمتهاى بهشتیان را شرح داده است. پس از آن نیز تکذیب کنندگان نبوتپیامبر(ص) و تهمت زنندگان به او را توبیخ کرده است. این سوره در پایان ، پیامبر(ص) را به تسبیح پروردگار فرمان داده است.[۵]
طور سینا در جنوب صحرای سینا قرار گرفته و صحرای سینا نیز در بخش شمال شرقی کشور مصر و هممرز با فلسطین، اردن و عربستان است.
در آن ناحیه، کوههای متعددی وجود دارد که کوه سینا در میان آنها است.[۷]
ابن منظور، لغت شناس و ادیب، طور سیناء را به عنوان کوهی در شام معرفی میکند.[۸]
برخی احتمال دادهاند که مقصود از طور سیناء، مجموعهای از کوهها بوده است و وقایع مختلف طور سیناء، در مجموعه این کوهها رخ داده است نه یک کوه خاص.[۹] همچنین بنابر اعتقاد برخی محققان، استفاده قرآن از دو تعبیر «سَیْناء» و «سینین» اشاره به همین نکته دارد؛ زیرا یاء و نون در انتها کلمه دلالت بر کوچک بودن دارد و طور سینین در واقع بخشی از طور سیناء است.[۱۰]
امروزه در جنوب صحرای سینا، کوهی به نام کوه سیناء وجود دارد که در نزدیکی دِیْرِ کاترین مقدس قرار گرفته است.[۱۱]
در تفسیرمجمع البیان از پیامبر(ص) روایت شده است اگر کسی سوره طور را بخواند، بر خداوند است(و این حق را با لطف الهی پیدا میکند) که او را از عذاب جهنم حفظ کند و در بهشت جای دهد.[۱۲] همچنین روایت شده است پیامبر(ص) سوره طور را در نماز مغرب، قرائت میکرد.[۱۳] در روایاتی دیگر از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) نقل شده است کسی که سوره طور را میخواند، خداوند خیر دنیا و آخرت را به او عطا میکند.[۱۴]
ترجمه:و کسانی که ایمان آوردند و فرزندانشان [به نوعی] در ایمان از آنان پیروی کردند، فرزندانشان را [در بهشت] به آنان ملحق می کنیم و هیچ چیز از اعمالشان را نمی کاهیم؛ هر انسانی در گرو اعمال خویش است.
مفسران در بحث شفاعت به این آیه استناد کردهاند وتصریح کردهاند که بر اثر شفاعت الحاق و لحوق در اعمال صورت می گیرد، یعنى خداوند متعال عین اعمال حسنه پدران و آباء را به ذریه و فرزندانِ ملحق شده مى دهد و آنان را نیز در رتبه و ردیف پدران و نیاکان در مى آورد. به باور آنها نفس این الحاق و لحوق در اثر طهارت ذات و عقیده پاک و ایمان و نیت خالص ذریه است که موجب الحاق آنان در عمل به آباء و اجدادشان مى شود؛ و چون این عقیده و ایمان و خلوص و نیت طاهر از مُکتسبات و حاصل تلاش خودِ ذریه است، بنابراین آنچه از اعمال سیئه آنها زدوده شود و به جاى آن از اعمال حسنه آباء و پدران جایگزینش گردد، همه و همه در اثر کسب و کارکرد خود ذریه است. [۱۵].علامه طباطبایی مفسر شیعی در تفسیر المیزان تصریح دارد بر این که از آیه استفاده میشود که قطعا ایمان ذریه این مومنان کمتر از ایمان پدرانشان است زیرا اگر بیشتر یا مساوی باشد هیچ نعمت و منّتی در حقشان صورت نگرفته است. [۱۶]روایات فراوانی نیز در باره نقش و تأثیر محبت به اولیاء دین در لحوق به آنان در کتب روایی وارده شده است امام باقر(ع) در روایتی به جابر جعفی فرمود: اگر میخواهی بدانی كه آيا در تو خيری هست، نگاه به دلت بکن ؛ پس اگر ديدی که دلت اهل طاعت خدا را دوست دارد و اهل معصيت خدا را دشمن دارد، پس بدان که در تو خيری هست و خداوند ترا دوست دارد، و اگر ديدی اهل طاعت خدا را دشمن دارد و اهل معصيت خدا را دوست دارد، پس بدان که در تو شرّی هست و خداوند تو را دشمن دارد؛ و انسان هميشه با محبوب خود معيّت(همراهی) دارد.» [۱۷]
﴿و کسانی که گرویده و فرزندانشان آنها را در ایمان پیروی کردهاند فرزندانشان را به آنان ملحق خواهیم کرد و چیزی از کار[ها]شان را نمیکاهیم هر کسی در گرو دستاورد خویش است ٢١﴾
﴿و [نیز] پارهای از شب و در فروشدن ستارگان تسبیحگوی او باش ٤٩﴾
﴿به نام خداوند رحمتگر مهربان. سوگند بهطور ١ و کتابی نگاشته شده ٢ در طوماری گسترده ٣ سوگند به آن خانه آباد [خدا] ٤ سوگند به بام بلند [آسمان] ٥ و آن دریای سرشار [و افروخته] ٦ که عذاب پروردگارت واقعشدنی است ٧ آن را هیچ بازدارندهای نیست ٨ روزی که آسمان سخت در تب و تاب افتد ٩ و کوهها [جمله] به حرکت درآیند ١٠ پس وای بر تکذیبکنندگان در آن روز ١١ آنان که به یاوه سرگرمند ١٢ روزی که به سوی آتش جهنم کشیده میشوند [چه] کشیدنی ١٣ [و به آنان گویند] این همان آتشی است که دروغش میپنداشتید ١٤ آیا این افسون استیا شما [درست] نمیبینید ١٥ به آن درآیید خواه بشکیبید یا نشکیبید به حال شما یکسان است تنها به آنچه میکردید مجازات مییابید ١٦ پرهیزگاران در باغهایی و [در] ناز و نعمتند ١٧ به آنچه پروردگارشان به آنان داده دلشادند و پروردگارشان آنها را از عذاب دوزخ مصون داشته است ١٨ [به آنان گویند] به [پاداش] آنچه به جای میآوردید بخورید و بنوشید گواراتان باد ١٩ بر تختهایی ردیف هم تکیه زدهاند و حوران درشتچشم را همسر آنان گرداندهایم ٢٠ و کسانی که گرویده و فرزندانشان آنها را در ایمان پیروی کردهاند فرزندانشان را به آنان ملحق خواهیم کرد و چیزی از کار[ها]شان را نمیکاهیم هر کسی در گرو دستاورد خویش است ٢١ با [هر نوع] میوه و گوشتی که دلخواه آنهاست آنان را مدد [و تقویت] میکنیم ٢٢ در آنجا جامی از دست هم میربایند [و بر سرش همچشمی میکنند] که در آن نه یاوه گویی است و نه گناه ٢٣ و برای [خدمت] آنان پسرانی است که بر گردشان همیگردند انگاری آنها مرواریدیاند که [در صدف] نهفته است ٢٤ و برخیشان رو به برخی کنند [و] از هم پرسند ٢٥ گویند ما پیشتر در میان خانواده خود بیمناک بودیم ٢٦ پس خدا بر ما منت نهاد و ما را از عذاب گرم [مرگبار] حفظ کرد ٢٧ ما از دیرباز او را میخواندیم که او همان نیکوکار مهربان است ٢٨ پس اندرز ده که تو به لطف پروردگارت نه کاهنی و نه دیوانه ٢٩ یا میگویند شاعری است که انتظار مرگش را میبریم [و چشم به راه بد زمانه بر اوییم] ٣٠ بگو منتظر باشید که من [نیز] با شما از منتظرانم ٣١ آیا پندارهایشان آنان را به این [موضعگیری] وامیدارد یا [نه] آنها مردمی سرکشند ٣٢ یا میگویند آن را بربافته [نه] بلکه باور ندارند ٣٣ پس اگر راست میگویند سخنی مثل آن بیاورند ٣٤ آیا از هیچ خلق شدهاند یا آنکه خودشان خالق [خود] هستند ٣٥ آیا آسمانها و زمین را [آنان] خلق کردهاند [نه] بلکه یقین ندارند ٣٦ آیا ذخایر پروردگار تو پیش آنهاستیا ایشان تسلط [تام] دارند ٣٧ آیا نردبانی دارند که بر آن [بر شوند و] بشنوند پس باید شنونده آنان برهانی آشکار بیاورد ٣٨ آیا خدا را دختران است و شما را پسران ٣٩ آیا از آنها مزدی مطالبه میکنی و آنان از [تعهد ادای] تاوان گرانبارند ٤٠ آیا [علم] غیب پیش آنهاست و آنها مینویسند ٤١ یا میخواهند نیرنگی بزنند و [لی] آنان که کافر شدهاند خود دچار نیرنگ شدهاند ٤٢ آیا ایشان را جز خدا معبودی است منزه است خدا از آنچه [با او] شریک میگردانند ٤٣ و اگر پارهسنگی را در حال سقوط از آسمان ببینند میگویند ابری متراکم است ٤٤ پس بگذارشان تا به آن روزی که در آن بیهوش میافتند برسند ٤٥ روزی که نیرنگشان به هیچوجه به کارشان نیاید و حمایت نیابند ٤٦ و در حقیقت غیر از این [مجازات] عذابی [دیگر] برای کسانی که ظلم کردهاند خواهد بود ولی بیشترشان نمیدانند [که آن عذاب چیست] ٤٧ و در برابر دستور پروردگارت شکیبایی پیشه کن که تو خود در حمایت مایی و هنگامی که [از خواب] برمیخیزی به نیایش پروردگارت تسبیحگوی ٤٨ و [نیز] پارهای از شب و در فروشدن ستارگان تسبیحگوی او باش ٤٩﴾