سوره حاقه شصت و نهمین سورهقرآن و از سورههای مکی است که در جزء ۲۹ جای گرفته است. این سوره به دلیل اینکه در سه آیه اول آن، سه بار واژه الحاقه آمده، حاقه نامیده شده است. منظور از حاقه، روز قیامت است.
موضوع اصلی این سوره، معاد و توصیف روز قیامت است که وقوع آن را حتمی دانسته و درباره عاقبت کسانی که منکر قیامت شدند سخن گفته است. از آیات مشهور این سوره آیه ۴۴ـ۴۶ است که میگوید اگر پیامبر(ص) سخنی را به دروغ به خدا نسبت دهد، خداوند از او انتقام خواهد گرفت و رگ قلبش را قطع خواهد کرد. در روایات آمده است هر کس سوره حاقه را قرائت کند، خداوند در حسابرسیِ او آسان میگیرد و خواندن این سوره در نمازهای واجب و نافلهها از آثار ایمان به خدا و پیامبر اوست.
در سه آیه نخست این سوره از «حاقه» سخن گفته شده و بههمین دلیل این سوره را الحاقه مینامند. مراد از حاقه روز قیامت است. حاقه از حق گرفته شده و به معنای آن چیزی است که حتمی، مقرر و واقعی است.[۱]
در روایت آمده است وقتی آیه ۱۲ سوره الحاقه نازل شد، «لِنَجْعَلَهَا لَكُمْ تَذْكِرَةً وَتَعِیهَا أُذُنٌ وَاعِیةٌ: تا آن(غرق کافران و نجات مومنان) را برای شما [مایه] تذكری گردانیم و گوشهای شنوا آن را نگاه دارد»، پیامبر(ص) به امام علی(ع) گفت که منظور [از اُذُن در] آیه، گوشهای توست.[۶] از امیرالمؤمنین نیز روایت شده است که «من آن گوش شنوا هستم».[۷] برخی مفسران اهل سنت هم این آیه را درباره امام علی(ع) دانستهاند.[۸]
همچنین در بسیاری از کتابهای تفسیری و حدیثی آمده است پیامبر(ص) هنگام نزول این آیۀ گفت: «من از خدا خواستم كه گوش علی را از این گوشهای شنوا و نگهدارندۀ حقایق قرار دهد». از امام علی(ع) نقل شده است: «من هیچ سخنی بعد از آن، از رسول خدا نشنیدم كه آن را فراموش كنم؛ بلكه همیشه آن را به خاطر داشتم».[۹]
ترجمه: اگر او (پیامبر) سخنی دروغ بر ما میبست، ما او را با قدرت میگرفتیم؛ سپس رگ قلبش را قطع میکردیم.
این آیات تهدید میکنند اگر پیامبر(ص) سخنی را به دروغ به خداوند نسبت دهد، خداوند از او انتقام خواهد گرفت. یعنی مراد این آیات این است که ممکن نیست فرستاده خداوند چنین عملی انجام دهد. پس پیامبر(ص) در گفتارش صادق است و آنچه میگوید کلام الهی است. یادآوری این نکته نیز ضروری است که آیه خطاب به پیامبری است که از سوی خدوند مبعوث شده و در رسالتش صادق است وتهدید متوجه اوست، نه این که هر کس به دروغ ادعای پیامبری کرد حتماً مشمول این تهدید خواهد شد زیرا برخی از این مدعیان نبوت گرفتار عذاب نشدهاند.[۱۰] در تفسیر البرهان در روایتی آمدهاست هنگامی که پیامبر گفت «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاه» (حدیث غدیر)، عَدوی[یادداشت ۱] گفت: این را خدا نگفتهاست و او بر خداوند بستهاست. در این هنگام آیه «وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا...» نازل شد.[۱۱]
ترجمه: تا آن(غرق کفار و نجات مؤمنان) را براى شما [مايه] تذكرى گردانيم و گوشهاى شنوا آن را نگاه دارد.
در روایات فراوانی که از اهل سنت و شیعه نقل شده منظور از «اذن واعیه» بر طبق تصریح رسول خدا(ص) شخص امیرالمؤمنین(ع) است. ابن عباس در روایتی از پیامبر(ص) نقل کرده که پیامبر(ص)به علیّبنابیطالب (ع) فرمود: «یا علی! خداوند به من امر کرده که به تو نزدیک شوم و از تو دور نباشم ( تو را به خود نزدیک سازم و از خود دورت نکنم) و تو و کسانی را که تو را دوست دارند دوست داشته باشم و به تو یاد بدهم و تو گوش فرا دهی و شایسته است بر خدا که تو گوش فرا دهی، پس خداوند نازل کرد: وَ تَعِیَها أُذُنٌ واعِیَةٌ. پیامبر (ص) فرمود: «یا علی از پروردگارم خواستم که گوش تو را چنین کند». علی (علیه السلام) میگفت: «از وقتی که این آیه نازل شد، گوش من چیزی را از خیر و علم و قرآن نشنیده مگر اینکه آن را فهمیده و حفظ کردهام».[۱۲][یادداشت ۲]علامه طباطبائی نویسنده تفسیر المیزان براین باور است که در این آیه به هر دو گونه هدایت یعنی هدایت به معنی نشان دادن راه (ارائة الطریق)و به معنای رساندن به مقصود ( الایصال الی المطلوب) اشاره شده است. زیرا از سنتهای الهی این است که هر موجودی را به کمال لایقش برساند و به همین جهت هر موجودی مجهز به ابزار رسیدن به هدف مورد نظر میباشد. انسان نیز از این قانون و سنت الهی استثنا نیست و يكى از سنتهاى الهى اين است كه بشر را از راه ارائه طريق به سوى سعادت حياتش هدايت كند. جمله(لِنَجْعَلَها لَكُمْ تَذْكِرَةً) به اين معنا ( ارائه طریق)اشاره مىكند چون تذكره به معناى اين است كه راه سعادت او را به يادش بياورند، و اين مستلزم آن نيست كه آدمى تذكر هم پيدا بكند، و حتما راه سعادت را پيش بگيرد، ممكن است تذكر در او اثر بكند، و ممكن هم هست اثر نكند.يكى ديگر از سنتهاى الهى اين است كه همه موجودات را به سوى كمالشان هدايت كند، و به سوى آن نقطه به حركتشان در آورد، و به آن نقطه برساند، جمله(وَ تَعِيَها أُذُنٌ واعِيَةٌ) به همين معنا ( ایصال الی المطلوب) اشاره دارد، چون وَعْى - فرا گرفتن- يكى از مصاديق هدايت شدن به هدايت ربوبى است. [۱۳]
﴿و ما به راستی میدانیم که از [میان] شما تکذیبکنندگانی هستند ٤٩﴾
﴿وَإِنَّهُ لَحَسْرَةٌ عَلَى الْكَافِرِينَ ٥٠﴾
﴿و آن واقعاً بر کافران حسرتی است ٥٠﴾
﴿وَإِنَّهُ لَحَقُّ الْيَقِينِ ٥١﴾
﴿و این [قرآن] بیشبهه حقیقتی یقینی است ٥١﴾
﴿فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ ٥٢﴾
﴿پس به [پاس] نام پروردگار بزرگت تسبیح گوی ٥٢﴾
﴿به نام خداوند رحمتگر مهربان. آن رخ دهنده ١ چیست آن رخ دهنده ٢ و چه دانی که آن رخ دهنده چیست ٣ ثمود و عاد آن حادثه کوبنده را تکذیب کردند ٤ اما ثمود به [سزای] سرکشی [خود] به هلاکت رسیدند ٥ و اما عاد به [وسیله] تندبادی توفنده سرکش هلاک شدند ٦ [که خدا] آن را هفتشب و هشت روز پیاپی بر آنان بگماشت در آن [مدت] مردم را فرو افتاده میدیدی گویی آنها تنههای نخلهای میان تهیاند ٧ آیا از آنان کسی را بر جای میبینی ٨ و فرعون و کسانی که پیش از او بودند و [مردم] شهرهای سرنگون شده [سدوم و عاموره] مرتکب خطا شدند ٩ و از امر فرستاده پروردگارشان سرپیچی کردند و [خدا هم] آنان را به گرفتنی سخت فرو گرفت ١٠ ما چون آب طغیان کرد شما را بر کشتیسوار نمودیم ١١ تا آن را برای شما [مایه] تذکری گردانیم و گوشهای شنوا آن را نگاه دارد ١٢ پس آنگاه که در صور یک بار دمیده شود ١٣ و زمین و کوهها از جای خود برداشته شوند و هر دوی آنها با یک تکان ریز ریز گردند ١٤ پس آن روز است که واقعه [آنچنانی] وقوع یابد ١٥ و آسمان از هم بشکافد و در آن روز است که آن از هم گسسته باشد ١٦ و فرشتگان در اطراف [آسمان]اند و عرش پروردگارت را آن روز هشت [فرشته] بر سر خود برمیدارند ١٧ در آن روز شما [به پیشگاه خدا] عرضه میشوید [و] پوشیدهای از شما پوشیده نمیماند ١٨ اما کسی که کارنامهاش به دست راستش داده شود گوید بیایید و کتابم را بخوانید ١٩ من یقین داشتم که به حساب خود میرسم ٢٠ پس او در یک زندگی خوش است ٢١ در بهشتی برین ٢٢ [که] میوههایش در دسترس است ٢٣ بخورید و بنوشید گواراتان باد به [پاداش] آنچه در روزهای گذشته انجام دادید ٢٤ و اما کسی که کارنامهاش به دست چپش داده شود گوید ای کاش کتابم را دریافت نکرده بودم ٢٥ و از حساب خود خبردار نشده بودم ٢٦ ای کاش آن [مرگ] کار را تمام میکرد ٢٧ مال من مرا سودی نبخشید ٢٨ قدرت من از [کف] من برفت ٢٩ [گویند] بگیرید او را و در غل کشید ٣٠ آنگاه میان آتشش اندازید ٣١ پس در زنجیری که درازی آن هفتاد گز است وی را در بند کشید ٣٢ چرا که او به خدای بزرگ نمیگروید ٣٣ و به اطعام مسکین تشویق نمیکرد ٣٤ پس امروز او را در اینجا حمایتگری نیست ٣٥ و خوراکی جز چرکابه ندارد ٣٦ که آن را جز خطاکاران نمیخورند ٣٧ پس نه [چنان است که میپندارید] سوگند یاد میکنم به آنچه میبینید ٣٨ و آنچه نمیبینید ٣٩ که [قرآن] قطعاً گفتار فرستادهای بزرگوار است ٤٠ و آن گفتار شاعری نیست [که] کمتر [به آن] ایمان دارید ٤١ و نه گفتار کاهنی [که] کمتر [از آن] پند میگیرید ٤٢ [پیام] فرودآمدهای است از جانب پروردگار جهانیان ٤٣ و اگر [او] پارهای گفتهها بر ما بسته بود ٤٤ دست راستش را سخت میگرفتیم ٤٥ سپس رگ قلبش را پاره میکردیم ٤٦ و هیچیک از شما مانع از [عذاب] او نمیشد ٤٧ و در حقیقت [قرآن] تذکاری برای پرهیزگاران است ٤٨ و ما به راستی میدانیم که از [میان] شما تکذیبکنندگانی هستند ٤٩ و آن واقعاً بر کافران حسرتی است ٥٠ و این [قرآن] بیشبهه حقیقتی یقینی است ٥١ پس به [پاس] نام پروردگار بزرگت تسبیح گوی ٥٢﴾
↑طبرسی، مجمع البیان، الناشر : دارالمعرفة، ج۱۰، ص۵۱۴.
یادداشت
↑ عَدَویّ منسوب به قبیله بنی عدی است و کنایه ازیکی از افراد سرشناس این قبیله است.عمربن خطاب از تیره بنی عدی است. عمر کَحّاله، معجم قبايل العرب، ج۲، ص۸۳۸.