سوره نَمْل یا سوره سلیمان بیست و هفتمین سوره و از سورههای مکی قرآن است که در جزء نوزدهم و بیستم قرآن جای دارد. پرداختن به داستان مورچگان و حضرت سلیمان(ع) دلیل نامگذاری این سوره به نمل است. خداوند در این سوره با پرداختن به سرگذشت پنج پیامبر، موسی(ع)، داوود(ع)، سلیمان(ع)، صالح(ع) و لوط(ع)، به مؤمنان بشارت و به مشرکان بیم میدهد. در این سوره مطالبی درباره مسئله خداشناسی و نشانههای توحید و وقایع معاد آمده است....
آیه أمَّن یجیب از آیات مشهور سوره نمل است. در روایات این آیه را درباره امام زمان(ع) دانستهاند. آیه امن یجیب به عنوان دعا برای رفع گرفتاری و شفای بیماران خوانده میشود. آیه ۸۳ سوره نمل برای اثبات رجعت، از دیگر آیات مشهور این سوره است.
در فضیلت تلاوت سوره نمل آمده است، خداوند به تعداد کسانی که حضرت سلیمان، هود، شعیب، صالح و ابراهیم را تصدیق یا تکذیب کردند، به قاری این سوره، ده حَسَنه میدهد و روز قیامت با ندای لا اله الا الله از قبر خارج خواهد شد.
نامگذاری این سوره به نام «نمل» به دلیل پرداختن به داستان مورچگان و حضرت سلیمان(ع) در این سوره است.[۱] نام دیگر این سوره «سلیمان» است؛ چراکه به داستان حضرت سلیمان(ع)پرداخته است.[۲] نام سوم این سوره «طاسین» است؛ زیرا این سوره با حروف مقطعه «طس» آغاز شده است.[۳]
سوره نمل ۹۳ آیه و ۱۱۶۶ کلمه و ۴۷۹۵ حرف دارد. این سوره از نظر حجم از سورههای مَثانی و متوسط و مقداری کمتر از نیم جزء قرآن است.[۵] آیه ۲۶ سوره نمل سجده مستحب دارد؛ یعنی هنگام قرائت یا شنیدن آن مستحب است فرد سجده کند.[۶] سوره نمل سیزدهمین سوره از سورههای بیست و نهگانه مقطعات است که با حروف مُقَطَّعه «طس» (خوانده میشود: طا سین) شروع میشود[۷] و جزو سورههای طَواسین دانسته شده است.[۸]
از ویژگیهای دیگر سوره نمل وجود دو «بسم الله الرحمن الرحیم» در این سوره است؛ یکی در ابتدای سوره و دیگری در ابتدای نامه حضرت سلیمان(ع) به ملکه سبأ (بلقیس) در آیه ۳۰ است.[۹]
در تفسیر نمونه پرداختن به سرگذشت این پنج پیامبر و مبارزه آنان با اقوام منحرف را هم دلداری برای مؤمنان که در مکه در اقلیت بودند میداند و هم هشداری بود برای مشرکان لجوج که سرانجام کار خویش را با عبرت از تاریخ طاغیان گذشته ببینند و شاید به خود آیند.[۱۱] اشاره به علم بیپایان پروردگار و نظارت او بر همه چیز در عالم هستی و حاکمیت او در میان بندگان که توجه به آن، اثر تربیتی زیادی در انسان دارد از دیگر موضوعات مطرح در این سوره دانسته شده است.[۱۲]
مسئله خداشناسی و نشانههای توحید و وقایع حَشْر و معاد از دیگر مطالبی است که در این سوره مطرح شده است.[۱۳]
داستانها و روایات تاریخی
داستان حضرت سلیمان و ملکه سبا و داستان برخی از پیامبران از جمله داستانهای سوره نمل است.
نبوت موسی: مشاهده آتش در وادی طور، گفتگو با خدا، مشاهده معجزات، دعوت فرعون، انکار فرعونیان. آیههای ۷-۱۴
داستان حضرت سلیمان(ع)
اعطا دانش به داوود و سلیمان و میراث سلیمان از داوود و دانستن زبان پرندگان توسط سلیمان (آیات ۱۵-۱۶)
غیبت هدهد، بازگشت هدهد و گزارش از سبا و ملکهاش و خورشیدپرستی آنان، نامه سلیمان به ملکه سبا، مشورت ملکه سبا با سران، هدیه فرستادن برای سلیمان، رد هدیه از سوی سلیمان و تهدید به حمله، درخواست سلیمان برای آوردن تخت ملکه سبا، آمدن ملکه سبا به نزد سلیمان و مشاهده تخت، ورود به کاخ سلیمان و شگفتی از آن و ایمان به خدا (آیات ۲۰ -۴۴)
داستان صالح: رسالت صالح، گفتگوی با قوم، تصمیم گروههای نهگانه قوم برای شبیخون به صالح، ناکامی شبیخون، هلاکت قوم و نجات مؤمنان. (آیات ۴۵-۵۳)
داستان لوط: هشدار لوط درباره فحشا، در خواست قوم برای اخراج لوط، نجات لوط و اهلش به استثنای همسرش، عذاب قوم لوط. (آیات ۵۴-۵۸)
نکتههای تفسیری
ذیل آیات ۸۰-۸۱ و ۸۳ سوره نمل نکات تفسیری خاصی ارائه شده است.
تشبیه کافران به مردگان، کران و کوران
در آیات ۸۰ و ۸۱ سوره نمل «إِنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَىٰ وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ...» کافران به مردگانی تشبیه شدهاند که گوشی برای شنیدن و چشمی برای دیدن ندارند و موعظههای پیامبر(ص) را نمیشنوند و پیامبر(ص) توان القای حقیقت را به آنها نخواهد داشت. علامه طباطبایی منظور از اسماع در آیه را همان هدایت و منظور از آیات را حجتهایی که دلالت بر توحید و معارف حقه دارند دانسته است و افزوده که هر کس با سلامت عقلانی در حجتهای الهی و آیات آفاقی و آیات انفسی[یادداشت ۱] بیندیشد و به آنها ایمان بیاورد و در برابرش تسلیم باشد بیشک از حیات واقعی برخوردار است و میتواند از گوش و بیناییاش برای هدایت الهی توسط پیامبر(ص) بهره مند گردد. [۱۵]طبرسی در تفسیر مجمع البیان ذیل این آیه بر این باور است آدم ناشنوا یا نابینا اگر توجه کند میتوان به او مطالبی فهماند؛ ولی کسی که روی بگرداند نمیتوان او را آگاه ساخت و این تشبیه قرآن را اشاره بر جهل منکران پیامبر(ص) دانسته که با تعصب بر مواضع خود، از تشخیص حقیقت بازمیمانند.[۱۶]
تفسیر نمونه با استناد به این آیات مرگ و حیات در منطق و بینش قرآن را متفاوت از حیات و مرگ در بینش مادی میداند. بر این اساس از دیدگاه قرآن ممکن است افرادی از نظر فیزیکی زنده باشند ولی در شمار مردگان محسوب میشوند مانند کسانی که چشم و گوش خود را بر دریافت هدایت پیامبران میبندند و در مقابل ممکن است کسانی از نظر فیزیکی دارای حیات نباشند ولی به دلیل داشتن آثاری در دنیای مادی، دارای حیات باشند؛ مانند شهیدان که خداوند آنان را زنده معرفی کردهاست.[۱۷]
علمای شیعه آیه ۸۳ سوره نمل «وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِن كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مِّمَّن يُكَذِّبُ بِآيَاتِنَا؛ و آن روز كه از هر امتى، گروهى از كسانى را كه آيات ما را تكذيب كردهاند محشور مىگردانيم...» را صریحترین و مهمترین دلیل قرآنی برای اثبات رجعت دانستهاند.[۱۸] بر اساس نظر شیخ مفید خداوند هنگام ظهور امام مهدی(ع) برخی از درگذشتگان را زنده میکند.[۱۹]
بنابر نظر مفسران و متکلمانِ شیعه این برانگیختهشدن غیر از زندهشدن مردگان در روز قیامت است؛ زیرا در قیامت همه مردگان زنده میشوند؛ اما در این آیه بر زنده شدن عدهای از مردگان اشاره میشود. از جمله عالمانی که برای اثبات رجعت به این آیه استدلال کردهاند شیخ صدوق در کتاب الاعتقادات،[۲۰]شیخ مفید،[۲۱]شیخ طوسی در تفسیر التبیان،[۲۲]فضل بن حسن طبرسی در تفسیر مجمع البیان[۲۳] و علامه مجلسی در کتاب حق الیقین[۲۴] هستند.[۲۵] علامه طباطبایی ظهور آیه را در حشر غیرعمومی قبل از روز قیامت میداند که ارتباطی به حشر برای عذاب ندارد زیرا که این آیه بعد از آیهای است که مربوط به یکی از نشانه های قیامت است که همان دابة الارض خروج جنبندهای از زمین است و پیش از آیه نفخ صور است که مربوط به قیامت است در نتیجه آیه۸۳ سوره نمل ظهورش در این است که این حشر غیرعمومی پیش از قیامت اتفاق میافتد هر چند چون آیه صراحت در این ادعا ندارد ممکن است قابل تأویل هم باشد.[۲۶]
آیات مشهور
آیه ۳۴ درباره نابودی شهرها در جنگ، آیه امن یجیب و آیه۶۹ درباره سیر در زمین از آیات مشهور و نامدار سوره نمل است.
آیه ۳۴
دیدگاه ملکه سبا در باره لشگرکشی پادشاهان
«قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوكَ إِذَا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً ۖ وَكَذَٰلِكَ يَفْعَلُونَ﴿۳۴﴾» ([ملكه] گفت: «پادشاهان چون به شهرى درآيند، آن را تباه و عزيزانش را خوار مىگردانند و اين گونه مىكنند.»)
علامه طباطبایی افساد در شهرها را در این آیه به معنای تخریب، آتش زدن و ویران کردن بناهای آن و ذلیل کردن مردم آن شهرها را به اسارت، کشتن و تبعید تعبیر کرده است.[۲۷]
این آیه جواب ملکه سبا به اطرافیان خود بود که خواهان جنگ با حضرت سلیمان بودند. در تفسیر نمونه به این نکته اشاره شده است که چون ملکه سبا خود پادشاه بود و خصلت پادشاهان را میدانست جنگطلبی اطرافیان خود را با اشاره به آثار جنگ پاسخ داد تا راهی دیگر برای جواب به نامه سلیمان(ع) پیدا کند و صحت و سقم گفتار او را بسنجد.[۲۸]
طبرسی در تفسیر مجمع البیان جمله آخر آیه «وَكَذَٰلِكَ يَفْعَلُونَ» را تایید خداوند بر گفتار بلقیس دانسته است.[۲۹]تفسیر قمی نیز این جمله را کلام خدواند دانسته است.[۳۰]علامه طباطبایی این ادعا را قبول ندارد و آن را ادامه جمله ملکه سبا میداند و دلیلش این است که در این مقام وجهی و زمینهای برای تصدیق کلام ملکه وجود ندارد. [۳۱]در تفسیر مجمع البیان این قول نیز نقل شده است.[۳۲]
آیه ۴۰
منظور از علم الکتاب
قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ ۚ (ترجمه: و آن كس كه از علم كتاب بهرهاى داشت گفت: من، پيش از آنكه چشم بر هم زنى، آن(تخت بلقیس) را نزد تو مىآورم.) پس از گزارش هدهد مبنی اطلاع یافتن بر قومی که در برابر خورشید سجده می کنند و این که زنی به نام بلقیس برآنان حکمرانی میکند و آماده شدن مقدمات حضور بلقیس(ملکه سبا) در قلمرو سلیمان(ع)، او تصمیم گرفت تخت ملکه سبا را پیش از آمدنش منتقل کند و پس از مطرح ساختن این پیشنهاد، عفریتی از جنیان به سلیمان گفت پیش از این که از جایت برخیزی تختش را به اینجا میآورم، ولی آصف بن برخیا( براساس پاره ای روایات که وزیر سلیمان و وصی او هم بود.)که بهرهای از علم کتاب داشت به سلیمان گفت من تخت او را نزدت میآورم در مدتى که کمتر از فاصله نگاه کردن و دیدن باشد. {[یادداشت ۲] منظور از کتاب که مبدء این علم عجیب است یا همان جنس کتابهای آسمانی است و یا لوح محفوظ است و هر چه هست علمی است که انجام این کار را برای او آسان ساخته است. برخی مفسران گفتهاند منظور از آن علم، اسم اعظم است، هر چند در آیه خبری از این اسم نیست و البته حقیقت اسم اعظم که به انسان قدرت تصرف در اشیاء را میدهد از جنس الفاظ و مفاهیم نیست و حقیقت اسم اعظم یک واقعیت خارجی و غیر لفظی است هر چند به آن اسم گفته بشود و مفهوم لفظ به نوعى با آن منطبق مىشود، خلاصه : آن اسم حقیقتى است که اسم لفظى اسم آن اسم است که همان «اسمُ الاسم» است. [۳۳]
«أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ أَإِلَـٰهٌ مَّعَ اللَّـهِ ۚ قَلِيلًا مَّا تَذَكَّرُونَ﴿۶۲﴾» (يا [كيست] آن كس كه درمانده را -چون وى را بخواند- اجابت مىكند، و گرفتارى را برطرف مىگرداند، و شما را جانشينان اين زمين قرار مىدهد؟ آيا معبودى با خداست؟ چه كم پند مىپذيريد.)
این آيه معمولا برای نجات از گرفتاری، ناراحتى و بیمارىها خوانده میشود.[۳۴] در این آیه، روی عنوان مضطر تکیه شده است؛ چراکه یکی از شرائط اجابت دعا آن است که دعا صادقانه باشد و انسان مضطری که دیگر به غیر خدا امیدی ندارد و کاملا درمانده شده است، دعایش حقیقی است و در این حالت فرد فقط خدا را میخواند و خدا هم اجابت میکند.[۳۵]
بنابر برخی از روایات این آیه بر حضرت مهدی(عج) تطبیق شده است. امام صادق(ع) فرمودند: این آیه در مورد قائم نازل شده، به خدا سوگند مضطر او است، هنگامی که در مقام ابراهیم دو رکعت نماز بجا میآورد و دست به درگاه خداوند متعال برمیدارد دعای او را اجابت میکند، ناراحتیها را برطرف میسازد و او را خلیفه روی زمین قرار میدهد.[۳۶]
در بحار الانوار آمده است امامان وقتی این عبارت را به قصد دعا میخواندند، آن را اینگونه قرائت میکردند: «یا مَنْ یجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ».[۳۷]
این آیه را هشداری به کسانی دانستهاند که نبوتحضرت محمد(ص) را تکذیب کردند و اینکه همانند امتهای گذشته که پیامبرانشان را تکذیب کردند به هلاکت خواهند رسید؛ هشداری که در دیگر آیات نظیر این آیه به آن پرداخته شده است.[۳۸]علامه طباطبایی مطالعه و دقت در فرجام تکذیب کنندگان پیامبران را برای صاحبان بصیرت مایه عبرت دانسته و از قول برخی نقل کرده است که اگر خداوند در آیه از تکذیب کنندگان، به مجرمین تعبیرشده خواسته تا نسبت به مؤمنین که ترک جرائم گفتهاند لطف کرده باشد.وی هم چنان افزوده که می توان آیه را دلیلی بر معاد دانست به این بیان که نابودی مجرمان دلیل آن است که ظلم و جرم بدون مواخذه نخواهد ماند و اصولا هر کاری( احسان یا جرم) برعهده صاحبش هست تا مورد محاسبه و مواخذه قرار بگیرد و چون در دنیا چنین محاسبهای اتفاق نمیافتد به خصوص در ارتباط با کارهای صالح در نتیجه باید در جهانی دیگر صورت بگیرد که اسمش جهان آخرت است.[۳۹]
آیه ۸۸
منظور از حرکت کوه ها
وَتَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ ۚ صُنْعَ اللهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْءٍ ۚ إِنَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَفْعَلُونَ(ترجمه: کوهها را میبینی، و آنها را ساکن و جامد میپنداری، در حالی که مانند ابر در حرکتند؛ این صنع و آفرینش خداوندی است که همه چیز را متقن آفریده؛ او از کارهایی که شما انجام میدهید مسلّماً آگاه است.)
علامه طباطبایی خطاب آیه را به پیامبر دانسته(و منظور مجسم کردن واقعه است) و تصریح کرده که چون به دنبال آیات مرتبط با قیامت است منظور این است که در قیامت و پس از نفخ صور همین کوههایی را که اینک در دنیا و پیش از قیامت بی حرکت و ساکن می بینی خواهی دید که حرکت می کنند مانند ابرها که در آسمان حرکت دارند و این حرکت و راه افتادن کوه ها و به تعبیر آیه سوره نباء وَسُيِّرَتِ الْجِبَالُ فَكَانَتْ سَرَابًا (ترجمه:و کوهها به حرکت درمیآید و بصورت سرابی میشود.)[یادداشت ۳]هر چند به ظاهر خراب و نابود ساختن دنیاست ولی در واقع تکمیل و اتقان نظام هستی است و کارهای الهی خالی از اتقان نیست و خدواند هیچ گاه بر آن چه براساس مصلحت و حکمت بنا نهاده فساد و تباهی را مسلط نخواهد کرد و اگر تخریب دنیاست در واقع تعمیر و آبادانی آخرت است. در آیه دو احتمال دیگر نیز مطرح شده است. ۱-منظور از حرکت کوهها همان حرکت جوهریه است که همه چیز و تمام اشیاء مانند کوهها با جوهره ذاتشان به سوى غایت وجود خود در حرکتند و این همان معناى حشر و رجوع به خداى سبحان است. علامه طباطبایی این معنا را از نظر اشارهاى که در جمله ((تحسبها جامدة - تو آنها را جامد مى پندارى )) هست - به اینکه همین امروز که قیامتى به پا نشده ، متحرکند - مناسبترین معنا دانسته و این احتمال را (که روز قیامت ظرف باشد هم براى جامد دیدن کوهها و هم براى حرکت آنها چون ابر) غیر قابل اعتنا دانسته است.۲- منظور حرکت انتقالی زمین است. و این معنا هر چند با توجه به آیه معناى خوبى است ولی دو اشکال در آن است اول اینکه این احتمال آیه را از قبل و بعد خود که در ارتباط با قیامت بود جدا میسازد. دوم اینکه اتصال جمله (انه خبیر بما تفعلون) با آیات قبلش نیز به هم مىخورد زیرا این جمله بیانگر آن است که در قیامت و هنگام نفخ صور همه متوجه میشوند که خداوند بر تمام آن چه میکردهاند آگاه و خبیر بوده است واین ارتباطی با حرکت انتقالی زمین ندارد. [۴۰]
آیه ۹۲
انسان و سود و زیان با هدایت و گمراهی
وَأَنْ أَتْلُوَ الْقُرْآنَ ۖ فَمَنِ اهْتَدَىٰ فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ ۖ وَمَنْ ضَلَّ فَقُلْ إِنَّمَا أَنَا مِنَ الْمُنْذِرِينَ(ترجمه:و نیز مأمورم که قرآن را (به حکم وظیفه رسالت بر امت) تلاوت کنم، پس هر کس هدایت یافت به نفع خود هدایت یافته و هر کس گمراه شد (زیانش متوجّه خود اوست؛) بگو: «من فقط از انذارکنندگانم»)مضمون این آیه در دیگر سورهها نیز آمده مانند:سوره یونس آیه ۱۰۸، سوره اسراء آیه۱۵، سوره نمل آیه ۹۲، سوره زمر آیه ۴۱. آیات سه گانه پایان سوره (۹۱تا۹۳) بیانگر این است که دعوت پیامبر(ص) برای اتمام حجت بر اساس تبشیر(مژده دادن) و انذار(بیم دادن) است و بیان این نکته که پیامبر جز انذار و تبشیر کاری ندارد و همه امور به دست خداوندی است که هیچگاه از بندگان و اعمالشان غافل نیست. آیه۹۲ در ادامه آیه قبل است که بیان مأموریتهای پیامبر(ص) است که عبادت پروردگار و تسلیم در برابر اراده اوست در این آیه تلاوت قرآن بر مردم نیز بر مأموریتهای پیامبر افزوده شده و تأکید شده که با تلاوت قرآن و تمام شدن حجت، هر کس در پرتو قرآن هدایت بیابد نفعش از آنِ خود اوست و به پیامبر نخواهد رسید و هر کس رویگردان شود باید بداند که پیامبر وظیفهای جز ابلاغ رسالت و انذار ندارد. [۴۱]
فضیلت و خواص
در فضیلت تلاوت سوره نمل آمده است؛ هر کس سوره طس سلیمان (سوره نمل) را بخواند خداوند به تعداد کسانی که حضرت سلیمان، هود، شعیب و صالح و ابراهیم علیهم السلام را تصدیق یا تکذیب کردند، ده حسنه به او پاداش میدهد و به هنگام قیامت که از قبرش بیرون میآید، ندای لا اله الا الله سر میدهد.[۴۲] همچنین آمده است هر کس طواسین ثلاث (سورههای شعراء، نمل و قصص) را در شب جمعه بخواند، از اولیای خدا خواهد بود و در جوار او و سایه لطف و حمایتش قرار میگیرد و در دنیا دچار بدبختی نمیشود و در آخرت از بهشت به او داده میشود تا راضی شود، بلکه از رضایتش فراتر داده میشود و خداوند صد حور العین به ازدواج او درمیآورد.[۴۳]در روایت دیگری امام صادق(ع) افزوده است که خواننده این سه سوره در بهشت عدن در وسط بهشت با پیامبران و مُرسَلین و اوصیا(جانشینان) راشدین خواهد بود.[۴۴]
﴿[یادکن] هنگامی را که موسی به خانواده خود گفت من آتشی به نظرم رسید به زودی برای شما خبری از آن خواهم آورد یا شعله آتشی برای شما میآورم باشد که خود را گرم کنید ٧﴾
﴿و دستت را در گریبانت کن تا سپید بیعیب بیرون آید [اینها] از [جمله] نشانههای نه گانه ای است [که باید] به سوی فرعون و قومش [ببری] زیرا که آنان مردمی نافرمانند ١٢﴾
﴿تا آنگاه که به وادی مورچگان رسیدند مورچهای [به زبان خویش] گفت ای مورچگان به خانههایتان داخل شوید مبادا سلیمان و سپاهیانش ندیده و ندانسته شما را پایمال کنند ١٨﴾
﴿[سلیمان] از گفتار او دهان به خنده گشود و گفت پروردگارا در دلم افکن تا نعمتی را که به من و پدر و مادرم ارزانی داشتهای سپاس بگزارم و به کار شایستهای که آن را میپسندی بپردازم و مرا به رحمت خویش در میان بندگان شایسته ات داخل کن ١٩﴾
﴿او و قومش را چنین یافتم که به جای خدا به خورشید سجده میکنند و شیطان اعمالشان را برایشان آراسته و آنان را از راه [راست] بازداشته بود در نتیجه [به حق] راه نیافته بودند ٢٤﴾
﴿[آری شیطان چنین کرده بود] تا برای خدایی که نهان را در آسمانها و زمین بیرون میآورد و آنچه را پنهان میدارید و آنچه را آشکار مینمایید میداند سجده نکنند ٢٥﴾
﴿و چون [فرستاده] نزد سلیمان آمد [سلیمان] گفت آیا مرا به مالی کمک میدهید آنچه خدا به من عطا کرده بهتر است از آنچه به شما دادهاست [نه] بلکه شما به ارمغان خود شادمانی مینمایید ٣٦﴾
﴿به سوی آنان بازگرد که قطعا سپاهیانی بر [سر] ایشان میآوریم که در برابر آنها تاب ایستادگی نداشته باشند و از آن [دیار] به خواری و زبونی بیرونشان میکنیم ٣٧﴾
﴿کسی که نزد او دانشی از کتاب [الهی] بود گفت من آن را پیش از آنکه چشم خود را بر هم زنی برایت میآورم پس چون [سلیمان] آن [تخت] را نزد خود مستقر دید گفت این از فضل پروردگار من است تا مرا بیازماید که آیا سپاسگزارم یا ناسپاسی میکنم و هر کس سپاس گزارد تنها به سود خویش سپاس میگزارد و هر کس ناسپاسی کند بیگمان پروردگارم بینیاز و کریم است ٤٠﴾
﴿به او گفته شد وارد ساحت کاخ [پادشاهی] شو و چون آن را دید برکهای پنداشت و ساقهایش را نمایان کرد [سلیمان] گفت این کاخی مفروش از آبگینه است [ملکه] گفت پروردگارا من به خود ستم کردم و [اینک] با سلیمان در برابر خدا پروردگار جهانیان تسلیم شدم ٤٤﴾
﴿[با هم] گفتند با یکدیگر سوگند بخورید که حتما به [صالح] و کسانش شبیخون میزنیم سپس به ولی او خواهیم گفت ما در محل قتل کسانش حاضر نبودیم و ما قطعا راست میگوییم ٤٩﴾
﴿[آیا آنچه شریک میپندارند بهتر است] یا آن کس که آسمانها و زمین را خلق کرد و برای شما آبی از آسمان فرود آورد پس به وسیله آن باغهای بهجت انگیز رویانیدیم کار شما نبود که درختانش را برویانید آیا معبودی با خداست [نه] بلکه آنان قومی منحرفند ٦٠﴾
﴿[آیا شریکانی که میپندارند بهتر است] یا آن کس که زمین را قرارگاهی ساخت و در آن رودها پدیدآورد و برای آن کوهها را [مانند لنگر] قرار داد و میان دو دریا برزخی گذاشت آیا معبودی با خداست [نه] بلکه بیشترشان نمیدانند ٦١﴾
﴿یا [کیست] آن کس که درمانده را چون وی را بخواند اجابت میکند و گرفتاری را برطرف میگرداند و شما را جانشینان این زمین قرار میدهد آیا معبودی با خداست چه کم پند میپذیرید ٦٢﴾
﴿یا آن کس که شما را در تاریکیهای خشکی و دریا راه مینماید و آن کس که بادها[ی باران زا] را پیشاپیش رحمتش بشارتگر میفرستد آیا معبودی با خداستخدا برتر [و بزرگتر] است از آنچه [با او] شریک میگردانند ٦٣﴾
﴿یا آن کس که خلق را آغاز میکند و سپس آن را بازمیآورد و آن کس که از آسمان و زمین به شما روزی میدهد آیا معبودی با خداست بگو اگر راست میگویید برهان خویش را بیاورید ٦٤﴾
﴿و چون قول [عذاب] بر ایشان واجب گردد جنبندهای را از زمین برای آنان بیرون میآوریم که با ایشان سخن گوید که مردم [چنانکه باید] به نشانههای ما یقین نداشتند ٨٢﴾
﴿تا چون [همه کافران] بیایند [خدا] میفرماید آیا نشانههای مرا به دروغ گرفتید و حال آنکه از نظر علم بدانها احاطه نداشتید آیا [در طول حیات] چه میکردید ٨٤﴾
﴿آیا ندیدهاند که ما شب را قرار دادهایم تا در آن بیاسایند و روز را روشنیبخش [گردانیدیم] قطعا در این [امر] برای مردمی که ایمان میآورند مایههای عبرت است ٨٦﴾
﴿و کوهها را میبینی [و] میپنداری که آنها بیحرکتند و حال آنکه آنها ابرآسا در حرکتند [این] صنع خدایی است که هر چیزی را در کمال استواری پدیدآورده است در حقیقت او به آنچه انجام میدهید آگاه است ٨٨﴾
﴿و بگو ستایش از آن خداست به زودی آیاتش را به شما نشان خواهد داد و آن را خواهید شناخت و پروردگار تو از آنچه میکنید غافل نیست ٩٣﴾
﴿به نام خداوند رحمتگر مهربان. طا سین این است آیات قرآن و [آیات] کتابی روشنگر ١ که [مایه] هدایت و بشارت برای مؤمنان است ٢ همانان که نماز برپا میدارند و زکات میدهند و خود به آخرت یقین دارند ٣ کسانی که به آخرت ایمان ندارند کردارهایشان را در نظرشان بیاراستیم [تا همچنان] سرگشته بمانند ٤ آنان کسانیاند که عذاب سخت برای ایشان خواهد بود و در آخرت خود زیانکارترین [مردم] اند ٥ و حقا تو قرآن را از سوی حکیمی دانا دریافت میداری ٦ [یادکن] هنگامی را که موسی به خانواده خود گفت من آتشی به نظرم رسید به زودی برای شما خبری از آن خواهم آورد یا شعله آتشی برای شما میآورم باشد که خود را گرم کنید ٧ چون نزد آن آمد آوا رسید که خجسته [و مبارک گردید] آنکه در کنار این آتش و آنکه پیرامون آن است و منزه استخدا پروردگار جهانیان ٨ ای موسی این منم خدای عزیز حکیم ٩ و عصایت را بیفکن پس چون آن را همچون ماری دید که میجنبد پشت گردانید و به عقب بازنگشت ای موسی مترس که فرستادگان پیش من نمیترسند ١٠ لیکن کسی که ستم کرده سپس بعد از بدی نیکی را جایگزین [آن] گردانیده [بداند] که من آمرزنده مهربانم ١١ و دستت را در گریبانت کن تا سپید بیعیب بیرون آید [اینها] از [جمله] نشانههای نه گانه ای است [که باید] به سوی فرعون و قومش [ببری] زیرا که آنان مردمی نافرمانند ١٢ و هنگامی که آیات روشنگر ما به سویشان آمد گفتند این سحری آشکار است ١٣ و با آنکه دلهایشان بدان یقین داشت از روی ظلم و تکبر آن را انکار کردند پس ببین فرجام فسادگران چگونه بود ١٤ و به راستی به داوود و سلیمان دانشی عطا کردیم و آن دو گفتند ستایش خدایی را که ما را بر بسیاری از بندگان باایمانش برتری داده است ١٥ و سلیمان از داوود میراث یافت و گفت ای مردم ما زبان پرندگان را تعلیم یافتهایم و از هر چیزی به ما داده شده است راستی که این همان امتیاز آشکار است ١٦ و برای سلیمان سپاهیانش از جن و انس و پرندگان جمع آوری شدند و [برای رژه] دسته دسته گردیدند ١٧ تا آنگاه که به وادی مورچگان رسیدند مورچهای [به زبان خویش] گفت ای مورچگان به خانههایتان داخل شوید مبادا سلیمان و سپاهیانش ندیده و ندانسته شما را پایمال کنند ١٨ [سلیمان] از گفتار او دهان به خنده گشود و گفت پروردگارا در دلم افکن تا نعمتی را که به من و پدر و مادرم ارزانی داشتهای سپاس بگزارم و به کار شایستهای که آن را میپسندی بپردازم و مرا به رحمت خویش در میان بندگان شایسته ات داخل کن ١٩ و جویای [حال] پرندگان شد و گفت مرا چه شده است که هدهد را نمیبینم یا شاید از غایبان است ٢٠ قطعا او را به عذابی سخت عذاب میکنم یا سرش را میبرم مگر آنکه دلیلی روشن برای من بیاورد ٢١ پس دیری نپایید که [هدهد آمد و] گفت از چیزی آگاهی یافتم که از آن آگاهی نیافتهای و برای تو از سبا گزارشی درست آوردهام ٢٢ من [آنجا] زنی را یافتم که بر آنها سلطنت میکرد و از هر چیزی به او داده شده بود و تختی بزرگ داشت ٢٣ او و قومش را چنین یافتم که به جای خدا به خورشید سجده میکنند و شیطان اعمالشان را برایشان آراسته و آنان را از راه [راست] بازداشته بود در نتیجه [به حق] راه نیافته بودند ٢٤ [آری شیطان چنین کرده بود] تا برای خدایی که نهان را در آسمانها و زمین بیرون میآورد و آنچه را پنهان میدارید و آنچه را آشکار مینمایید میداند سجده نکنند ٢٥ خدای یکتا که هیچ خدایی جز او نیست پروردگار عرش بزرگ است ٢٦ گفتخواهیم دید آیا راست گفتهای یا از دروغگویان بودهای ٢٧ این نامه مرا ببر و به سوی آنها بیفکن آنگاه از ایشان روی برتاب پس ببین چه پاسخ میدهند ٢٨ [ملکه سبا] گفت ای سران [کشور] نامه ای ارجمند برای من آمده است ٢٩ که از طرف سلیمان است و [مضمون آن] این است به نام خداوند رحمتگر مهربان ٣٠ بر من بزرگی مکنید و مرا از در اطاعت درآیید ٣١ گفت ای سران [کشور] در کارم به من نظر دهید که بیحضور شما [تا به حال] کاری را فیصله ندادهام ٣٢ گفتند ما سخت نیرومند و دلاوریم و[لی] اختیار کار با توست بنگر چه دستور میدهی ٣٣ [ملکه] گفت پادشاهان چون به شهری درآیند آن را تباه و عزیزانش را خوار میگردانند و این گونه میکنند ٣٤ و [اینک] من ارمغانی به سویشان میفرستم و مینگرم که فرستادگان [من] با چه چیز بازمیگردند ٣٥ و چون [فرستاده] نزد سلیمان آمد [سلیمان] گفت آیا مرا به مالی کمک میدهید آنچه خدا به من عطا کرده بهتر است از آنچه به شما دادهاست [نه] بلکه شما به ارمغان خود شادمانی مینمایید ٣٦ به سوی آنان بازگرد که قطعا سپاهیانی بر [سر] ایشان میآوریم که در برابر آنها تاب ایستادگی نداشته باشند و از آن [دیار] به خواری و زبونی بیرونشان میکنیم ٣٧ [سپس] گفت ای سران [کشور] کدام یک از شما تخت او را پیش از آنکه مطیعانه نزد من آیند برای من میآورد ٣٨ عفریتی از جن گفت من آن را پیش از آنکه از مجلس خود برخیزی برای تو میآورم و بر این [کار] سخت توانا و مورد اعتمادم ٣٩ کسی که نزد او دانشی از کتاب [الهی] بود گفت من آن را پیش از آنکه چشم خود را بر هم زنی برایت میآورم پس چون [سلیمان] آن [تخت] را نزد خود مستقر دید گفت این از فضل پروردگار من است تا مرا بیازماید که آیا سپاسگزارم یا ناسپاسی میکنم و هر کس سپاس گزارد تنها به سود خویش سپاس میگزارد و هر کس ناسپاسی کند بیگمان پروردگارم بینیاز و کریم است ٤٠ گفت تخت [ملکه] را برایش ناشناس گردانید تا ببینیم آیا پی میبرد یا از کسانی است که پی نمیبرند ٤١ پس وقتی [ملکه] آمد [بدو] گفته شد آیا تخت تو همین گونه است گفت گویا این همان است و پیش از این ما آگاه شده و از در اطاعت درآمده بودیم ٤٢ و [در حقیقت قبلا] آنچه غیر از خدا میپرستید مانع [ایمان] او شده بود و او از جمله گروه کافران بود ٤٣ به او گفته شد وارد ساحت کاخ [پادشاهی] شو و چون آن را دید برکهای پنداشت و ساقهایش را نمایان کرد [سلیمان] گفت این کاخی مفروش از آبگینه است [ملکه] گفت پروردگارا من به خود ستم کردم و [اینک] با سلیمان در برابر خدا پروردگار جهانیان تسلیم شدم ٤٤ و به راستی به سوی ثمود برادرشان صالح را فرستادیم که خدا را بپرستید پس به ناگاه آنان دو دسته متخاصم شدند ٤٥ [صالح] گفت ای قوم من چرا پیش از [جستن] نیکی شتابزده خواهان بدی هستید چرا از خدا آمرزش نمیخواهید باشد که مورد رحمت قرار گیرید ٤٦ گفتند ما به تو و به هر کس که همراه توستشگون بد زدیم گفتسرنوشتخوب و بدتان پیش خداست بلکه شما مردمی هستید که مورد آزمایش قرار گرفتهاید ٤٧ و در آن شهر نه دسته بودند که در آن سرزمین فساد میکردند و از در اصلاح درنمیآمدند ٤٨ [با هم] گفتند با یکدیگر سوگند بخورید که حتما به [صالح] و کسانش شبیخون میزنیم سپس به ولی او خواهیم گفت ما در محل قتل کسانش حاضر نبودیم و ما قطعا راست میگوییم ٤٩ و دست به نیرنگ زدند و [ما نیز] دست به نیرنگ زدیم و خبر نداشتند ٥٠ پس بنگر که فرجام نیرنگشان چگونه بود ما آنان و قومشان را همگی هلاک کردیم ٥١ و این [هم] خانههای خالی آنهاست به [سزای] بیدادی که کردهاند قطعا در این [کیفر] برای مردمی که میدانند عبرتی خواهد بود ٥٢ و کسانی را که ایمان آورده و تقوا پیشه کرده بودند رهانیدیم ٥٣ و [یاد کن] لوط را که چون به قوم خود گفت آیا دیده و دانسته مرتکب عمل ناشایست [لواط] میشوید ٥٤ آیا شما به جای زنان از روی شهوت با مردها درمیآمیزید [نه] بلکه شما مردمی جهالت پیشهاید ٥٥ و[لی] پاسخ قومش غیر از این نبود که گفتند خاندان لوط را از شهرتان بیرون کنید که آنها مردمی هستند که به پاکی تظاهر مینمایند ٥٦ پس او و خانوادهاش را نجات دادیم جز زنش را که مقدر کردیم از باقیماندگان [در خاکستر آتش] باشد ٥٧ و بارانی [از سجیل] بر ایشان فرو باریدیم و باران هشداردادهشدگان چه بد بارانی بود ٥٨ بگو سپاس برای خداست و درود بر آن بندگانش که [آنان را] برگزیده است آیا خدا بهتر ست یا آنچه [با او] شریک میگردانند ٥٩ [آیا آنچه شریک میپندارند بهتر است] یا آن کس که آسمانها و زمین را خلق کرد و برای شما آبی از آسمان فرود آورد پس به وسیله آن باغهای بهجت انگیز رویانیدیم کار شما نبود که درختانش را برویانید آیا معبودی با خداست [نه] بلکه آنان قومی منحرفند ٦٠ [آیا شریکانی که میپندارند بهتر است] یا آن کس که زمین را قرارگاهی ساخت و در آن رودها پدیدآورد و برای آن کوهها را [مانند لنگر] قرار داد و میان دو دریا برزخی گذاشت آیا معبودی با خداست [نه] بلکه بیشترشان نمیدانند ٦١ یا [کیست] آن کس که درمانده را چون وی را بخواند اجابت میکند و گرفتاری را برطرف میگرداند و شما را جانشینان این زمین قرار میدهد آیا معبودی با خداست چه کم پند میپذیرید ٦٢ یا آن کس که شما را در تاریکیهای خشکی و دریا راه مینماید و آن کس که بادها[ی باران زا] را پیشاپیش رحمتش بشارتگر میفرستد آیا معبودی با خداستخدا برتر [و بزرگتر] است از آنچه [با او] شریک میگردانند ٦٣ یا آن کس که خلق را آغاز میکند و سپس آن را بازمیآورد و آن کس که از آسمان و زمین به شما روزی میدهد آیا معبودی با خداست بگو اگر راست میگویید برهان خویش را بیاورید ٦٤ بگو هر که در آسمانها و زمین است جز خدا غیب را نمیشناسند و نمیدانند کی برانگیخته خواهند شد ٦٥ [نه] بلکه علم آنان در باره آخرت نارساست [نه] بلکه ایشان در باره آن تردید دارند [نه] بلکه آنان در مورد آن کوردلند ٦٦ و کسانی که کفر ورزیدند گفتند آیا وقتی ما و پدرانمان خاک شدیم آیا حتما [زنده از گور] بیرون آورده میشویم ٦٧ در حقیقت این را به ما و پدرانمان قبلا وعده دادهاند این جز افسانههای پیشینیان نیست ٦٨ بگو در زمین بگردید و بنگرید فرجام گنهپیشگان چگونه بوده است ٦٩ و بر آنان غم مخور و از آنچه مکر میکنند تنگدل مباش ٧٠ و میگویند اگر راست میگویید این وعده کی خواهد بود ٧١ بگو شاید برخی از آنچه را به شتاب میخواهید در پی شما باشد ٧٢ و راستی پروردگارت بر [این] مردم دارای بخشش است ولی بیشترشان سپاس نمیدارند ٧٣ و در حقیقت پروردگار تو آنچه را در سینههایشان نهفته و آنچه را آشکار میدارند نیک میداند ٧٤ و هیچ پنهانی در آسمان و زمین نیست مگر اینکه در کتابی روشن [درج] است ٧٥ بیگمان این قرآن بر فرزندان اسرائیل بیشتر آنچه را که آنان در بارهاش اختلاف دارند حکایت میکند ٧٦ و به راستی که آن رهنمود و رحمتی برای مؤمنان است ٧٧ در حقیقت پروردگار تو طبق حکم خود میان آنان داوری میکند و اوستشکستناپذیر دانا ٧٨ پس بر خدا توکل کن که تو واقعا بر حق آشکاری ٧٩ البته تو مردگان را شنوا نمیگردانی و این ندا را به کران چون پشت بگردانند نمیتوانی بشنوانی ٨٠ و راهبر کوران [و بازگرداننده] از گمراهیشان نیستی تو جز کسانی را که به نشانههای ما ایمان آوردهاند و مسلمانند نمیتوانی بشنوانی ٨١ و چون قول [عذاب] بر ایشان واجب گردد جنبندهای را از زمین برای آنان بیرون میآوریم که با ایشان سخن گوید که مردم [چنانکه باید] به نشانههای ما یقین نداشتند ٨٢ و آن روز که از هر امتی گروهی از کسانی را که آیات ما را تکذیب کردهاند محشور میگردانیم پس آنان نگاه داشته میشوند تا همه به هم بپیوندند ٨٣ تا چون [همه کافران] بیایند [خدا] میفرماید آیا نشانههای مرا به دروغ گرفتید و حال آنکه از نظر علم بدانها احاطه نداشتید آیا [در طول حیات] چه میکردید ٨٤ و به [کیفر] آنکه ستم کردند حکم [عذاب] بر آنان واجب گردد در نتیجه ایشان دم برنیارند ٨٥ آیا ندیدهاند که ما شب را قرار دادهایم تا در آن بیاسایند و روز را روشنیبخش [گردانیدیم] قطعا در این [امر] برای مردمی که ایمان میآورند مایههای عبرت است ٨٦ و روزی که در صور دمیده شود پس هر که در آسمانها و هر که در زمین است به هراس افتد مگر آن کس که خدا بخواهد و جملگی با زبونی رو به سوی او آورند ٨٧ و کوهها را میبینی [و] میپنداری که آنها بیحرکتند و حال آنکه آنها ابرآسا در حرکتند [این] صنع خدایی است که هر چیزی را در کمال استواری پدیدآورده است در حقیقت او به آنچه انجام میدهید آگاه است ٨٨ هر کس نیکی به میان آورد پاداشی بهتر از آن خواهد داشت و آنان از هراس آن روز ایمنند ٨٩ و هر کس بدی به میان آورد به رو در آتش [دوزخ] سرنگون شوند آیا جز آنچه میکردید سزا داده میشوید ٩٠ من مامورم که تنها پروردگار این شهر را که آن را مقدس شمرده و هر چیزی از آن اوست پرستش کنم و مامورم که از مسلمانان باشم ٩١ و اینکه قرآن را بخوانم پس هر که راه یابد تنها به سود خود راه یافته است و هر که گمراه شود بگو من فقط از هشداردهندگانم ٩٢ و بگو ستایش از آن خداست به زودی آیاتش را به شما نشان خواهد داد و آن را خواهید شناخت و پروردگار تو از آنچه میکنید غافل نیست ٩٣﴾
↑ به نشانههای خدا در جسم و جان انسان آیات انفسی و به نشانههای او که در بیرون وجود او قرار دارد آیات آفاقی گفته میشود.تفسیر نمونه، ج۱۸، ص۳۲۸
↑ برخی از مترجمان ومفسران این جمله را(قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ) به چشم برهم زدن و یا پیش از چشم برهم زدن ترجمه و تفسیر کردهاند در حالی که منظور این است که انسان برای دیدن یک چیز اول به آن چیز نگاه می کند تا تصویری از آن در نفسش نقش ببندد تا بفهمد چه چیزی است و منظور این جمله این است که در کمتر از این فاصله زمانی یعنی کمتر از نگاه کردن به چیزی وعلم پیدا کردن به آن و فهمیدن این که چه چیزی است. المیزان، ج۱۵،ص۳۶۴
↑ سراب در لغت همان آب موهومی است که
که انسان تشنه لب در بیابان و یا زمین صاف و هموار بر اثر انعکاس نور خورشید مشاهده میکند و به صورت استعاره (یعنی به کار بردن لغتی به صورت عاریه به جای لغتی دیگر) بر هر چیز موهوم و غیر واقعی نیز اطلاق میشود علامه طباطبایی احتمال داده که منظور آیه همین باشد. طباطبایی، المیزان، اعلمی بیروت، ۱۳۹۴ق، ج۲۰، ص۱۶۶
ابن طاووس، علی بن موسی، مهج الدعوات و منهج العبادات، تصحیح ابوطالب کرمانی و محمدحسن محرر، قم، دار الذخائر، ۱۴۱۱ق.
حویزی، عبدعلی بن جمعه، نور الثقلین، به تصحیح هاشم رسولی، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، ۱۴۱۵ق.
خامهگر، محمد، ساختار سورههای قرآن کریم، تهیه مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت نورالثقلین، قم، نشر نشرا، چ۱، ۱۳۹۲ش.
خرمشاهی، قوام الدین، «سوره نمل» در دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، ج۲، به کوشش بهاء الدین خرمشاهی، تهران: دوستان-ناهید، ۱۳۷۷ش.
راميار، محمود، تاريخ قرآن،تهران، انتشارات امير کبير،۱۳۸۷ش.
رضانژاد، عزالدین و رمضان پای برجا، «بررسی دلالت آیه ۸۳ سوره نمل بر رجعت از دیدگاه فریقین»، در فصلنامه علمی ـ پژوهشی مطالعات تفسیری، ، دوره ۷، شماره ۲۵، ۱۳۹۵ش.
صدوق، محمد بن علی، الاعتقادات، قم، المؤتمر العالمی للشیخ المفید، ۱۴۱۴ق.